2هزار آقازاده لندنی یعنی مدیریت امور به دست پدرهای خود فروخته
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، با گشتی کوتاه در سطح جامعه و نشست و برخاست با عموم مردم و گفتوگو با آنها و دقت به صحبتهای مسئولان در تشریح شرایط فعلی جامعه و با کمی دقت، این دوران را میتوان یادآور دورانی دانست که قریب به اکثر تجربههای نظام در آن مقطع زمانی با وجود رهبری چون حضرت روحالله به دست آمد. دورانی که انواع و اقسام مشکلات را تجربه کردیم که در بعضی سربلند و در بعضی به تعبیر حضرت روحالله با عدم موفقیت (نه شکست) روبهرو شدیم. چون برای شیعه و امت ایران با داشتن فقه پویا و فرهنگ عاشورایی و عملی کردن این گنجینههای ارزشمند در بخشهای مختلف زندگی، شکست و بنبست معنا ندارد. در صورتی که شرایط حال حاضر در کشور به هیچ وجه شبیه دوران جنگ و دوران پس از جنگ نمیباشد و اختلافات زیادی دارد اما با کمی دقت هم میتوان فهمید دستهایی برای شبیهسازی این دو برهه زمانی در کار است. برای تحلیل درست این مسائل باید به سراغ انسانهایی برویم که هم آن دوران را درک کرده و هم در حال حاضر با همان روحیات در حال سربازی برای ولایتفقیه و تحلیل شرایط هستند. از این رو بر آن آمدیم که با حجتالاسلام والمسلمین «علی ثمری» روحانی رزمنده و جانباز بزرگواری که هم در زمان جنگ و هم اکنون به سربازی ولایت فقیه افتخار میکند، گفتوگو کنیم. او از رزمندگان لشکر همیشه پیروز 10 سیدالشهدا و مسئول عقیدتی قرارگاه خاتمالانبیا میباشد.
در شروع از حال و هوای پایان جنگ و روحیه رزمندگان اسلام و مسئولان برایمان بگویید و صحبتهایی که در آن مقطع مطرح بود را برایمان تشریح کنید.
بحث دفاع مقدس هشت ساله همان طور که امام(ره) فرمود نعمت بود. هر چه جلوتر میرویم بیشتر متوجه این صحبت امام(ره) میشویم و واقعاً همین طور بود. در جنگ مردم ما آبدیده شدند، ورزیده شدند و مشخصاً معلوم شد چقدر از انسانها پای رکاب رهبر و ولایت فقیه هستند و چقدر نیستند. جنگی که در آن میتوان افتخارات زیادی را مشاهده کرد منتها روحیاتی که امام(ره) داشت و از آن برخوردار بود و رزمندگان ما با آن روحیات همنوا بودند برای عدهای قابل درک نبود. بعضیها به علت برداشتهای نادرست و کجفهمیهایی که داشتند مانند امام(ره) و رزمندگان فکر نمیکردند و عمل هم نمیکردند. حتی یک صحبتی بنده از آقا سیدعلی نجفی دارم که میگوید از قول امام(ره) که این اواخر کمتر به بنده راست گفته شد. یعنی اوضاع و احوال بعضیها در حدی بود که امام(ره) فرموده بودند که به بنده امام خمینی (ره) هم کمتر راست گفته شد. کسانی که در کنار امام(ره) بودند و جنگ را اداره میکردند و مسئول هم بودند، آن طور که امام(ره) در نظر داشت و رزمندگان میخواستند و پیشبینی میکردند نتوانستند جنگ را اداره و تمام کنند. البته با پذیرش پایان جنگ، روح ولایتمداری در بچهها این طور ایجاب میکرد که همهطوره تسلیم باشند. حتی بنده خاطرم هست در شب پذیرش قطعنامه رزمندهها به خاطر صحبت امام(ره) که فرموده بود من جام زهر را نوشیدم، چقدر گریه کردند و ناراحت بودند. این جام زهر کلی صحبت و حرف در خود داشت و دارد و خوب است در فرصتی مناسب و در زمانی مناسب به این مسئله که جام زهر را چه کسانی و چگونه درست کردند و دست امام(ره) دادند رسیدگی و پیگیری شود که تاکنون متأسفانه این اتفاق نیفتاده است. دشمن هم تصوراتی اشتباه و درکی غلط از این وضعیت داشت و دارد به طوری که دوباره به صورت سازماندهی شده وارد کار میشود و نیروهای وطنفروش، بیدین و بیغیرتی مانند منافقین را سازمان داده و وارد کار میکنند که مرصاد و اتفاقات نظامی آن زمان حرف و حدیث خود را دارد. اگر همان طور که مشخص شده بود و برنامهریزی شده بود با دشمنی همچون منافقین برخورد میشد، نقطه نفاق در همانجا خفه میشد و به کلی از بین میرفت، نه اینکه دشمن را به دامان دشمن بزرگتر یعنی رژیم بعث فراری بدهیم که این مقوله اگر وجود امثال بچه رزمندهها و صیادها و... نبودند این هم عملی نمیشد و ما با بحرانی بزرگ روبهرو میشدیم. آنچه که هست مردم در این دفاع آزموده شدند و ابهتی که امروز نظام در سطح جهان دارد به برکت همین دفاع مقدسی است که امام (ره) از آن با نام نعمت یاد میکند و آقایان آن را مسبب مشکلات میدانند. ایستادگی در برابر دشمن نعمتآفرین است، اگر عدهای در داخل بگذارند. اگر به مشکلات اقتصادی دامن نزنند که به مردم القا کنند، ایستادگی، مشکلآفرین است. البته موفق هم نخواهند شد.
خیلیها در مقطع سال 66 و 67 مشکلات کشور را ناشی از ادامه جنگ و کوتاه نیامدن امام(ره) در برابر استکبار جهانی میدانستند. آیا با پایان جنگ این مشکلات حل شد، علت طرح چنین صحبتهایی از سوی مسئولان آن زمان را برای ما بازگو کنید.
جنگ قطعاً خونریزی دارد، شهید دارد، جانباز دارد و فشارهای گوناگون اما من میخواهم جنگ را اینطور بازگو کنم. یعنی آن طور که در نظر امام (ره) بود و رزمندگان در نظر داشتند قطعاً عاقبت جنگ و نظام چیزی غیر از اینکه در تاریخ ثبت شد، میشد و امام(ره) جام زهر را نمینوشید. میبینیم که بعد از جنگ و در دوران سازندگی، حرفهایی که زده شد و... فضایی درست میکنند که در آن فضا جرثومههای فسادی چون برخی کارگزاران و افراطیهای اصلاحات پرورش پیدا میکنند که بعد از سازندگی روی کار آمدند و وقتی جریانی که خود فاسد است بر سر دولت بنشیند، جز اشاعه فساد چیز دیگری نباید از آن توقع داشت. عناصر مجهولالحالی که آمدند و خیانت آنها و فساد آنها بر هیچ فرد و انسانی در جامعه پوشیده نیست و آمدن اینها مشخصاً از آستین به اصطلاح سازندگی بوده است. دولتهای اصلاحات و کارگزاران ساخته و پرداخته دولت سازندگی است که متأسفانه میبینیم که جریانی که در نظام قرار میگیرد روشن شده صحبتهای امام (ره) است که میفرمود پیشکسوتان جبهه و جنگ را فراموش نکنید که در آتش قهر خدا خواهید سوخت و همه دیدند که چه شد. چون خیلی از آقایان به نفع خود نمیدیدند که با تفکر امام(ره) و انقلاب اسلامی و جریان موجود حرکت کنند و در نتیجه جنگ را عامل میدانستند در صورتی که در ابتدا گفتم اگر اینها با جریان و تفکر انقلاب و امام(ره) و حزبالله حرکت میکردند دیگر جنگ را عامل این موضوعات نمیدانستند. بنده یک مثال برای شما میزنم، گفته بودند که دیگر کسی به جنگ نمیرود و نیرو و امکانات نداریم و از این قبیل حرفها. هنگامی که منافقین وارد ایران میشوند این کدام توان رزمی است که آنها را به عقب میراند؟ آیا این حرف که نیرو نداریم و دیگر کسی به جبهه نمیرود دروغی بیش نبود؟ اینکه ما همه امورات کشور را و همه معضلات را به جنگ ربط بدهیم دروغی بیش نیست.
در زمان دولت سازندگی برخی واردکنندهها سر دولت را کلاه میگذاشتند یا اصلاً از بدنه خود دولت بودند و دولتی محسوب میشدند ولی آقایان علت وجود مشکلات را به سابقه جنگ بازمیگرداندند، پس چرا با پایان جنگ این مشکلات حل نشد و ما شاهد بیشتر شدن و گستردگی این نوع فسادها و معضلات در سطح کشور بودیم؟
اینها که اصلاً اهل جنگ نبودند. روحیه رزمندگی و ایثار و ولایتی را وقتی که در زندگی اینها وارد میشویم اصلاً مشاهده نمیکنیم. این اشرافیگریهایی که رهبری مدام میگفتند، با چه کسانی بودند؟ با همین کسانی که در رأس امور بودند و کار در دستشان بوده است. آنچه که هست بعد از جنگ ما با فرهنگ عشقبازی با خدا فاصله گرفتیم. به دلیل ارتباطات بیش از اندازه ما با اهل دنیا، اهل خارج کشور با همین عناوین پرطمطراق سازندگی و صادرات و واردات تمدن، این مشکلات بیشتر شد. آمدیم به خاک، آهن، بتون و... ارزش قائل شدیم و از دلها و قلوب و مغزها که مرکز تفکر و ایدهها است غافل شدیم. آنقدر که برای ساخت و ساز اهتمام داشتیم، به ساخت و ساز روحیه جوانان اهمیت دادیم؟ روی این غفلت اصرار داشتند. البته به این نوع مسائل اصلاً توجه نداشتند. وقتی که آمار نشان میدهد که بیش از 2هزار آقازاده در لندن درس میخوانند، خود بیانگر این موضوع است. کسی که بچه و خانواده خود را به لندن میفرستد و از انگلستان اقامت دائم میگیرد، اصلاً دیگر برای اینجا ارزشی قائل نیست که بخواهد دغدغه داشته باشد و زحمت بکشد. اینها هم توجهاتشان به آن طرف آب است. میبینید که تا دری به تختهای میخورد از کجا میتوان پیدایشان کرد. همین فتنه 88 مشخصکننده این صحبت بنده است. وقتی بعد از جنگ یک همچون کسانی بر سر کار آمدند معلوم است که مشکلات که حل نمیشود هیچ بلکه بیشتر و فساد گستردهتر هم میشود. این حاکی از این است که اینها آن عرق مذهبی و دینی و ملی را که امام (ره) همیشه بر آن برای یکی از ویژگیهای مسئولان تأکید داشت و حضرت آقا هم مدام در حال گوشزد آن هستند، ندارند به صورتی که تفرجگاهشان خارج از ایران است.
آیا به نظر شما دلیل چنین مشکلات و فسادهایی این نبود که نیروها و بچههای جبههای و سالم با دیدن چنین شرایطی کنار کشیدند یا توسط سیستم آقای هاشمی و خاتمی کنار گذاشته شدند و تخصصگراهای صرف که یک روز یا حتی یک ساعت جنگ و جبهه را ندیده بودند و خلاقیت بچههای جنگ را نداشتند جایگزین آنها شدند؟ حتی آقای هاشمی از رزمندهها با نام جلمبر یاد میکند که گفته بود اینها با لباسهای جلمبر میخواهند مملکت را اداره کنند؟ کیفیت این شرایط را بازگو کنید.
عواقب پایان جنگ به این شکل را بچههای سپاه منطقه 10 تهران سابق که شامل بچههایی چون حاجداوود کریمی، شهید رستگار، شهید بهمنی و... بودند متوجه شدند و سروصدایی هم کردند. وقتی امام(ره) گفت جنگ است و صلاح نیست، همه مهر سکوت بر لب زدند و به سربازی ولایت پرداختند. بعد از جنگ اصلاً میدان به این نوع بچهها و با این نوع تفکرات داده نشد و همه را به حاشیه بردند و پیشبینیهایی که همین بچهها با این نوع تفکرات و... کرده بودند اتفاق افتاد. اینها اعتقادی به این بچهها نداشتند و بچهرزمندهها و حزباللهیها را مزاحم عیش و نوش دنیایی خود و دل و قلوه دادنهایش با جورج سوروس و آلسعود، عبدالله اردنی و... میدیدند. مدلی که بچههای جبههای میخواستند کار کنند اصلاً با مدل اینها قابل مقایسه نبود و نیست. اینها دو دیدگاه تفکر مختلف از جهانبینی، خدا باوری و معاد و خدمت به خلق داشتند. ببینید 2 هزار نفر رقم کمی نیست اینها سیستم آموزش و پرورش کشور را برطرفکننده نیازهای خود نمیدیدند یا مسئله چیز دیگری است که ما نمیدانیم. چه دلیلی داردکه بچههای آنها در لندن درس بخوانند؟ اینها افراد خودفروخته هستند و اعتقاد به رشد و روی پای خود ایستادن و دست به یقه شدن با استکبار را ندارند. نتیجهاش هم میشود قبول پایان جنگ با آن کیفیت. شیوههای رفتاری در دوران به اصطلاح سازندگی با آن شکل و نتیجه همه اینها روی کار آمدن جرثومههای فسادی چون برخی عوامل کارگزاران و اصلاحطلبان است، آدمهایی که در دوران اصلاحات میآیند و به عنوان وزیر در مجاری فرهنگی و اجرایی این کشور تصمیمسازی میکنند و الان خارجنشین هستند و برای دشمن تحلیل و سربازی میکنند. شما بزرگتر از این فاجعه میخواهید؟ دولتی که برخی وزرای آن فاسد و منافق و خودفروخته هستند میخواهند فساد را از بین ببرند؟ آیا نیروهای رزمنده و مخلص و جانباز در این سیستم جایی دارند؟ معلوم است نتیجه آن میشود که گفته شد.
چمران و متوسلیان با دست خالی یا امکانات کم میجنگیدند و غنیمت میگرفتند و علیه دشمن استفاده میکردند. با توجه به جنگهای نوینی که در پیش رو داریم، به مسئولانی احتیاج داریم با روحیات چمرانها و احمد متوسلیانها تا در مواجهه با خطرات جدید، خلاقانه عمل کنند. آنها با شجاعت بالا که از توکل و توسل بالا میآمد عمل میکردند و اقدام آنها منتهی به یک نبوغ و ابتکارات خاصی میشد و نتیجهاش پیروزی بود. با توجه به اینکه غنیمت در معنای امروزی به معنای گرفتن امتیاز و دور زدن تحریمهاست، آنها چه ویژگیهایی داشتند که مسئولان ما هم باید داشته باشند و در خود تقویت کنند تا در نبرد امروز با دشمن پیروز شوند؟
قرآن انسان متوکل را کسی معرفی میکند که تکیهگاه و همه امیدش خداست و توکل را شاخص اصلی این داستان میداند. خدا فرموده: خدا را یاری کنید،خدا یاریتان میکند. یاری خدا در روح بندگی است و جلوه روح بندگی در جامعه اسلامی تبعیت از ولایت فقیه است. من میخواهم با یک جمله عرض کنم تمام اتفاقاتی که از بزرگانی چون همت، چمران، متوسلیان و... نام برده میشود به خاطر این است که آنها انسانهایی موحد بودند. موحد یعنی کسی که به دنبال جلب رضایت خداست و به هیچ چیز هم کاری ندارد. حالا شاخص جلب رضایت خدا در جامعه دینی باز هم تبعیت از ولایت فقیه است. آنها تمام هم و غمشان این بود که چیزی را که امام (ره) میخواهد تحقق پیدا کند، دل امام (ره) شاد بشود، آخرین حرف، حرف امام (ره) باشد و صحبت امام(ره) روی زمین نماند. امروزه هم مسیری که مسئولان و امت اگر در آن باشند و کوچکترین انحرافی نداشته باشند، میتوانند همتها، احمدها و چمرانها در میانشان ظاهر شوند و همان مسیر ولایتمداری است یعنی هرکسی که عملاً در مسیر ولایتمداری قرار گیرد و ولایتپذیر باشد همت، چمران و... میشود یا همان خصوصیاتی که آنها داشتند. ولایتپذیری چون و چرا ندارد. آنچه که رهبری و ولایت گفت بیکم و کاست قبول کنند. وقتی آقا در ملاقات با جوانان ساعتها مینشینند و وقت میگذارند هدفشان پرورش و دادن راهکار برای همت شدن و خرازی و چمران و احمد متوسلیان ساختن است. امروزه ما چمران و احمد و... داریم و هرکسی در جایگاه خود که ولایتمدار باشد دارد سربازی میکند و مشغول خدمت است. به امید روزی که رضایت ولایت از ما مهر تأییدی بر اعمال ما باشد./971 /ت302/ع