۱۰ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۸
کد خبر: ۱۳۷۰۹۹

ریشه های اصلی انتقاد از رسانه ملی چیست؟

خبرگزاری رسا ـ افرادی که در رسانه ملی به عنوان مجری، هنرمند، نویسنده و عامل اجرایی تولیدات رسانه‌ای مشغول به کار می‌شوند، کسانی هستند که در دانشگاه های هنر و خود صدا و سیما علمی درباره رسانه و هنر فراگرفته اند که مربوط به ما و فرهنگ و اندیشه ما نیست.
رسانه ملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، در جریان دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری، برای چندمین بار ایشان ضمن تایید برخی از دیدگاه های حاضرین و منتقدین از رسانه ملی نشان دادند که دغدغه های رهبری که در تمدید حکم عزت الله ضرغامی به عنوان ریاست رسانه ملی درج شده بود، کم نشده و هنوز رسانه ملی تا جایگاهی که بتواند مورد رضایت رهبری، مردم و متخصصین باشد فاصله زیادی دارد. به عنوان مثال ،این دیگر یک سریال کاملا تکراری است که چرا «اکثر» آثار رسانه ای صدا و سیما به ویژه در مناسبت ها یا اساسا هیچ ریشه و تاثیر دینی ندارند و یا بهترین مفاهیم در آن به بدترین، سطحی ترین و بعضا مبتذل ترین نحو ممکنه مورد بررسی و پرداخت قرار می گیرد؟

 

از نقد پنجمین خورشید در یک رمضان می رسیم به نقد پنج کیلومتر تا بهشت و خرافه گستری آن و هنوز سرمان از گیجاگیج مفاهیم اغما، او یک فرشته بود و پیامک از دیار باقی و امثالهم خارج نشده، می رویم در شرم واره ای به سبک خنده بازار و چمدان و ترس واره ای به ژانر «خداحافظ بچه».

 

لابد مثل خیلی وقت ها یا به سبک دوستان ژورنالیسم هنری می خواهیم ایراد کارها را به نحو فنی و تکنیکی با چند واژه هنری که حالا دیگر خود هنرمندها هم از آن سر در نمی آورند، متذکر بشویم و پرونده ی عوامل این برنامه های آبکی را تکان تکان بدهیم و یا به سبک همکاران روزنامه نگار سیاسی مان مسائل را به زندگی و بازی های بچگی و شماره عینک ضرغامی و دارابی و صوفی و امثالهم ربط بدهیم.

 

به عبارتی در موقع ایراد گیری یا در سطح زیر دریا هستیم یا بالای قله و اساسا بدنه ی صدا و سیما که در آن ها بخشنامه ها و چشم اندازها و آرزوهای مدیران تبدیل به سفارش و مزایده پروژه و دوستی و بگیرد و ببند و در یک کلام تبدیل به برنامه می شود ، همواره از سطوح مورد غفلت در تحلیل رسانه ملی است.

 

البته این غفلت دو دلیل مهم نیز دارد و آن این که رسانه ملی و فرآیندهای آن علی رغم همه اهمیت آن بسان هندوانه ی دربسته ای است که شاید خود مدیران چندین و چند ساله آن هم چیزی درباره ی سازمان های رسمی و غیر رسمی آن ندانند و واقعا نتوانند تشخیص دهند که به عنوان مثال چطور یک کارگردان و یک تیم می شوند پای ثابت برنامه سازی برای یک مناسبت خاص و به یک عده به صورت رعد و برقی کار داده می شود یا نمی شود و از سوی دیگر در مطبوعات کار تحلیل عمدتا مربوط به بخش های تخصصی فرهنگی هنری است و ناقدان هیچ گاه از منظر مدیریتی به تحلیل رسانه نپرداخته اند  تا بخواهند به جای ضعف داستان و ساخت و نور و بازی و صدا یک بار بعد از یک مناسبت به ابعاد مدیریتی که باعث به وجود آمدن یک اثر رسانه ای می شود بپردازند و بگویند اصولا در چه فضایی مدیریتی است که یک تیم برنامه ساز رسانه ای جرات می کند با ساختن یک برنامه سطحی به شعور بیننده خدمت یا خیانت نماید؟

 

برنامه موفق رادیو هفت از کجا آمده و کجا تصویب و نظارت می شود ؟خنده بازار حاصل خلاقیت کدام بزرگواری است و در کجای صدا و سیما تصمیم گرفته می شود در ازای یک فیلم ترکیه ای ، " شاید برای شما هم اتفاق بیفتد " ساخته شود؟

 

هیچ گاه نه از سوی رسانه ملی و نه از سوی مطبوعات ، هیچ گفتگوی مدیریتی – عمومی صورت نمی گیرد که به عنوان مثال در ماه رمضان امسال کدام یک از موضوعات برای بررسی شدن ، سریال شدن، میزگرد شدن ، جشن و جنگ شدن و بالاخره برای مطرح شدن در مقطع کنونی ضروری تر است و بالاخره هیچ گاه بررسی نشده که بسیاری از معضلات ما ، مردم ، رهبری معظم انقلاب،متخصصان و دلسوزان با رسانه ملی به جز صدر یعنی ریاست سازمان رسانه و ذیل یعنی مجری برنامه تلویزیونی ، ممکن است به کجاهای این سازمان ، فرهنگ سازمانی ، تیپولوژی پرسنل صدا و سیما و نحوه اداره این کشتی عریض و طویل انسان، بودجه و هنر برمی گردد.

 

افشاگری به روش زردها
یکی از ایراداتی که به نقد های رسانه باز می گردد این است که ،هنگامی که درباره ی رسانه صحبت می کنیم شاید مقدس ترین دغدغه های ما بیش از آن که به مسائل مدیریت رسانه ملی بازگردد ، تجربه های شخصی و احساس و عواطف انفرادی ماست. شاید یکی از دلایل این موضوع هم البته این باشد که رسانه هم برای نشان دادن ساختار و سازمان تصمیم گیری خود باز و شفاف عمل نکرده و و هنوز حق ایده داشتن ،تکلیف همکاری برای رسانه ایجاد نکرده است .

 

بنابر این وقتی درباره ی رسانه صحبت می کنیم نهایت نقدهای مدیریتی ما شبیه افشاگری های افراد و مطبوعات سطحی است. به عنوان مثال خیلی ها دنبال پیدا کردن ارتباط های مالی مشکوک بین عوامل تولید و عوامل تصویب و تخصیص بودجه می گردند. عده ای به فکر افشاگری درباره ی پشت صحنه های سریال ها  و فیلم ها هستند و عده ای هم مرتبا دنبال کسی می گردند که از رسانه بریده باشد و بتوانند از او افشاگری جمع نمایند.

 

بازیگران، مجریان و عوامل فراری و بعضا خیانت کار رسانه ملی به خارج کشور هم منبع تقریبا مناسبی برای بسیاری هستند که بتوانند ، باعث ایجاد تحلیل و نظر درباره ی مسائل و ضعف های آن باشند ، اما با این حال این سوال همواره به جز سه چهار دانشکده ی محدودی که در کشور به عنوان مدیریت رسانه چند سالی است تشکیل شده است در جایی مطرح نمی شود که مشکلات اصلی رسانه ما اولا چیست و ثانیا ،داروی دردهای رسانه های ما کدام یک از مسائل مدیریتی است؟


مسائلی که باید بیشتر به آن پرداخته شود
گرچه بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، اداره  صدا وسیما در انحصار حکومت و تحت اشراف مقام ولایت وشورایی نظارتی است اما مطابق بسیاری از نهادهایی که در عین حکومتی بودن راه های مرد می شدن و جذب پتانسیل های مدیریتی مردمی را در دل همان سیستم خود یافته اند ،صدا و سیما هنوز در پس یک کوچه ی نظر سنجی بعد از اجرای برنامه و یک سامانه 162 برای پیوند در اجتماع است اما همانقدری که در ایرادات این رسانه از دیدگاه رهبری ، مردم و متخصصین مشخص شده می توان مشکلات اصلی رسانه ملی را در چند محور اصلی مورد توجه قرار داد.

 

1. غیر عملیاتی بودن چشم انداز رسانه
چشم انداز و افق رسانه ملی ما به مانند بسیاری از چشم اندازهای مشابه در کشور ، به جای تطبیق بر روی مفهوم چشم اندازی ، بیشتر آرزو نامه ای است که باید بارها توسط مدیران استراتژیک مورد تصحیح قرار گیرد تا بتواند در جایگاه تحرک بخشی و الهام بخشی خود قرار بگیرد.

 

2. نبود مرکز تحلیل دکتراینال رسانه‌ای

منطق مدیریتی نوین می گوید ، همه اقدامات یک سازمان باید در جهت نیل به دکترین آن باشد وبه همین دلیل اگر دکترین رسانه ملی به بیان امام راحل(ره) تبدیل شدن به دانشگاه عمومی است باید مرکزی برای تحقیق این موضوع وجود داشته باشد که ریز به ریز اقدامات و تولیدات آیا در مسیر مشخص شده قرار داشته و در غیر این صورت دلایل این انحراف کجا بوده و این انحرافات چرا و چگونه بارها تکرار می شود؟

 

3. عدم ظرفیت‌سازی برای واگذاری برخی از امور رسانه‌ای به مردم

پلیس، قوه قضائیه ، سازمان تبلیغات اسلامی و ... نیز از نهادهای وابسته به رهبری و بسیار حساس محسوب می شوند اما با این حال این نهادهای حکومتی راه واگذاری اموری که خود مردم قادر به انجام آن هستند به مردم را با ایجاد فرصت های برابر برای خدمات دهی قضایی، انتظامی و فرهنگی هنری یافته‌اند. این اندیشه ای است که می تواند رسانه ملی را در آستانه یک انقلاب مدیریتی قرار دهد.

 

4. تضاد شدید منابع آموزشی با تکالیف اجرایی
افرادی که در رسانه ملی به عنوان مجری ، هنرمند، نویسنده و عامل اجرایی تولیدات رسانه ای مشغول به کار می شوند ، کسانی هستند که در دانشگاه های هنر و خود صدا و سیما علمی درباره ی رسانه و هنر فراگرفته اند که مربوط به ما و فرهنگ و اندیشه ما نیست.


در چنین وضعیتی نباید از نویسنده ای که آن چنان تربیت شده غیر از نوشتن داستان های خیانت و مثلث عشقی انتظار داشت.نباید از مجری آن چنینی انتظاری جز شرکت در مجالس نامناسب و سپس فرار به کانال های بیگانه و بهایی داشت! نباید انتظار داشت که حتی به مناسبت ماه رمضان ، عرفان اوشو یا  تناسخ در سریالی تبلیغ نشود.

 

بدیهی است هنرمندی که سهرودی نخوانده و آمالش و افتخارش اجرای نمایش های بیگانه با فرهنگ ماست اگر در رسانه ی ما مجبور به رعایت برخی از اصول مذهبی شود در خارج از رسانه با پوشش و رفتارش فاجعه می آفریند و اگر کار دینی هم بکند ، آن را بی مغز و بی اعتقاد به پایان خواهد برد و این گونه است که حاصل جمع کارهای مذهبی رسانه هم چیزی جز چند تقلید سبک از آثار دیگران و تبلیغ های شعار گونه و نچسب نخواهد بود.

 

5. ضعف مبرم در مدیریت درون رسانه ای
گرچه وجود یک ساختار بزرگ مدیریتی برای رسانه ملی امری مهم و حیاتی بوده و هست ، اما علاوه بر «مدیریت بر رسانه» که توسط روسای اصلی صورت می گیرد ،« مدیریت در رسانه »برای راهبری فرآیند انتقال تصمیمات اهمیت خاصی دارد که با مقایسه ی برآیند برنامه های رسانه با اهداف از پیش اعلام شده به سادگی می توان نتیجه گرفت که در این زمینه مشکلات زیادی وجود دارد./971/ت302/ع

ارسال نظرات