سستی در امر فقاهت خیانت به اسلام است
با توجه به اهمیت طرح این مباحث برای طلاب بهویژه طلاب جوان و تازهوارد به حوزههای علمیه، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است.
در فصل دوم این کتاب، در بخش پیوستها می خوانیم:
سستی در امر فقاهت، خیانت به اسلام
امام خمینی:... اما طبقه جوان، باید مشغول باشند به تحصیل و این حوزههای فقاهتی هر چه باید و هر چه بیشتر باید بشود و مراجع به اینها عنایت زیادتر بکنند و مدرسین عنایات زیادتر راجع به اینها داشته باشند و حوزه فقهی به همان معنایی که تا کنون بوده است حفظ کنید، که اگر این حفظ نشود، فردا مردم دیگر شما را قبول نمیکنند.
مردم معمم نمیخواهند، مردم عالم میخواهند، این منتها علامت علم است. اگر یک وقت خدای نخواسته حوزههای علمیه ما سست شدند در تحصیل، سست شدند در این که فقاهت را تقویت بکنند، بدانند که این یک خیانت بزرگی به اسلام است. و اگر چنانچه این فکر تقویت بشود که ما دیگر لازم نیست خیلی چه بکنیم و فقاهت تحصیل بکنیم، این یک فکر شیطانی است، موافق آمال امثال آمریکا در دراز مدت.
اگر شما حوزههای فقاهتی را، شما آقایان خراسان، آقایان قم، آقایان تبریز، سایر جاها، هر جا یک حوزهی علمیه دارد، اگر تقویت نکنید اینها را به همان فقه که تاکنون بوده است، به همان فقه سنتی و اگر فقها تحویل جامعه ندهید، علما تحویل جامعه ندهید، مطمئن باشید نمیگذرد یک نیم قرن الا این که از اسلام هیچ اسمی دیگر نباید باشد.
اگر فقهای اسلام از صدر اسلام تا حالا نبودند، الآن ما از اسلام هیچ نمیدانستیم. این فقها بودند که اسلام را به ما شناساندند و فقه اسلام را تدریس کردند و نوشتند و زحمت کشیدند و به ما تحول دادند و ما باید همین جهت را حفظ بکنیم و یک تکلیف الهی شرعی است به این که حوزهها باید تقویت بشود و البته در بین حوزهها اشخاصی هستند که آنها دخالت در امور اجتماعی و سیاسی میکند و باید هم بکنند.
اما غفلت از این که ما دیگر به فقاهت کار نداشته باشیم، این غفلت اسباب این میشود که اسلام را خدای نخواسته منسی کنید بعد از چند وقت. باید حوزهها به قوت خودش، بلکه هر روز قوتش زیادتر. حالا مزاحمها دیگر رفتند، آنهایی که با عمامهی شما کار داشتند حالا دیگر مدفون شدند، شما باید خودتان حفظ کنید اسلام را به حفظ فقاهت.
اسلام همهاش توی این کتابهاست، با حفظ فقاهت، با حفظ این کتب،با نوشتن، با بحث کردن، با حوزههای علمی تشکیل دادن از همه علوم اسلامی، آن کتبی که منسی شده بود،آن کتب را باز به صحنه آوردن و بحث کردن و حفظ کردن این دژ محکمی که تا کنون اسلام را نگه داشته است. ما موظفیم که اسلام به همان طوری که آمده است و به دست ما رسیده است، ما هم تحویل بدهیم به نسلهای آتیه انشاءالله آنها هم به نسلهای بعد و بعد تا صاحبش بیاید و تسلیم او بکنند...
امام خمینی: اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب، معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم.
اجتهاد به همان سبک صحیح است؛ ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست. زمان و مکان، در عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسألهای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر، همان مسأله در روابط حاکم برسیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام، ممکن است حکم جدیدی پیدا کند... آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگی حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم را جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون... از ویژگیهای یک مجتهد است.
امام خمینی: وصیت اینجانب آن است که در همه اعصار، خصوصا در عصر حاضر که نقشهها و توطئهها سرعت و قوت گرفته است، قیام برای نظام دادن به حوزهها لازم و ضروری است که علماء و مدرسین و افاضل عظیم الشأن صرف وقت نموده و با برنامه دقیق و صحیح، حوزهها را و خصوصا حوزه علمیه قم و سایر حوزههای بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان، از آسیب حفظ نمایند...
مقام معظم رهبری: حوزه، برای فقاهت، باید سرمایه گذاری بیش از این بکند. بعضیها خیال میکنند که امروز فقاهت، در حوزهها منسوخ شده است. نه، در حوزهها، هیچ چیز جای فقاهت را نمیگیرد.
ممکن است بعضی از جوانان و تازه واردان و بعضی از کسانی که نمیدانند نقش فقاهت و فقیه، در ایجاد این تحول عظیم انقلابی چه بوده است و در ادامهی این نظام، چه قدر میتواند نقش داشته باشد، بگویند:
فقاهت چیست؟ چه قدر باید کتاب رسائل و مکاسب و فقه و اصول و درسهای خارج و مباحث فقهی و استدلالی را تکرار کنیم و بخوانیم؟
این، اشتباه است. فقه، مبنای کارماست.
آیة الله العظمی بهجت: از مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی نقل شده که میفرمود: « از بس از اقوال متخالف فقهی به نظرم میرسد، به طوری که گریا محال است که بتوانم به یک قول، جازم شوم» و این کار کأنه برای ایشان همیشه اتفاق میافتاده است و شاید در هیچ موردی قاطع به حکم نبودند.
آقای سید محمود شاهرودی میفرمود:«مکرر مینویسم و قلم میزنم، دوباره مینویسم و قلم میزنم، کأنه محال است به یک فکر و نظر جازم شوم».
از این مطالب و اشباه آن انسان میفهمید که مداد العلماء أفضل من دماء الشهدآء؛ (مداد دانشمند از خون شهیدان برتر است) باید به یک معنای عالی تفسیر شود؛ زیرا دماء الشهدآء هم با مدادالعلماء با ارزش میشود، وگرنه باطل است و منزلت و حرمتی ندارد.
البته مداد علما کنایه از معلوماتشان میباشد نه مکتوبات و مؤلفات آنها، والا برخی مثل مرحوم آقای سید ابولحسن اصفهانی اصلا اهل مداد و تألیف نبودند، به گونهای که از بعضی از معاصرین ایشان نقل شده که ایشان فرموده بود:« در نظر داشتم کتابی در وقف یا قضا بنویسم، ولی فقط اسم کتاب را نوشتم و بس!».
به گمانم حاج آقا حسین قمی هم نتوانسته چیزی بنویسد. ازمعلم ملا مکتبی حاج آقای حسین در ایام طفولیتشان، نقل شده که می گفته است:« خیلیها را خوش خط کردم، ولی برای ایشان بسیار زحمت کشیدم تا خطش را بد کردم!». بعضیها نیز امضاهایی دارند که مثل خط جن میماند، اما در بحث و حافظه و اسحضار در مسایل علمی ممتاز بودند.
آیة الله حاج سید محسن خرازی: وضع عمومی حوزه نسبت به مسئله اجتهاد، مطلوب نیست، گرچه برخی از نهادها به این مسئله اهتمام لازم را دارند و در شرایط فعلی، تأسیس همین نوع نهادها تا حدود زیادی پاسخگوی این مهم باشد.
آیة الله رضا استاد: بحمدالله طلاب و فضلایی که علم فقه و مسیر اجتهاد را انتخاب کرده و در این راه مشغول تحقیق و تحصیل و تدریس میباشند، کم نیست و هیچ زمانی در حوزهها این طور نبوده که همه محصلان مجتهد و فقیه شوند. اما مطلبی که باید تذکر داده شود این است که به همان چند درصد که هم ذوق و استعداد فقیه شدن را دارند و هم دراین راه قدمهایی برداشتهاند، عنایت لازم نیست. باید هم محققان و فقیهان سابقه دار، با آنها همکاری و همیاری داشته باشند و هم از نظر معیشت و زندگی در حد متوسط اداره شوند،تا با خیال راحت و حواس جمع، به کار خود ادامه دهند. امروز شرایط خاصی بر جامعه حاکم است که نمیتوان از یک طلبه فاضل متاهل،انتظارداشت مانند زمان سابق با فقروفلاکت زندگی کند و به تحقیق و تألیف وتدریس هم بپردارد.
شهید ثانی: هیچ علمی به انداره علم فقه با دیگر علوم، ارتباط ندارد و به آنها نیازمند نیست، پس [یک طلبه] باید تلاش خود را مبذل دارد و همت خود را بلند گرداند که این دانش بالاترین مقصود و والاترین مطلوب ومیراث پیامبران است و تمام این تلاشها تنها در صورتی کفایت خواهند کردکه عنایت پرودگار متعال و قدرتی ربانی که آدمی را به این مطلوب میرساند و به این مرتبه نائل میسازد، در کار باشد. در درک و فهم دین الهی، مهمترین تکیه گاه همین عنایت الهی است و بنده را در آن هیچ چاره گریزی نیست، بلکه این توانایی هدیهای الهی، ونسیمی خدایی است که به هر کدام از بندگانش که بخواهد عنایت میکند؛ البته تلاش و کوشش و روآوردن به خدا و بریدن از غیر او، تأثیر روشی در سرریزشده این لطف و عنایت از ساحت قدسی پرودگار خواهد داشت.
1.صحیفه نور،ج15،ص،15.
2.مجله حوزه،شماره 37- 38،ص182.
3.حوزه روحانیت، ج2، ص229.
4.همان،شماره 32(وصیت نامه امام).
5.ازمراجع کربلا.
6.به این مضمون: من لا یحضره الفقه،ج 4، ص398.
7.در محضرآیة الله بهجت،ج1،ص202.
8.ازمراجع تقلید نجف.
9.از مراجع کربلا.
10.پاسخ مکتوب (1/10/88)
11.پاسخ مکتوب(15/5/88)
12.آیین دانشوری،ص194./971/پ203/ن