بداء به روایت شبکه وهابی نور
به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، سید منصور حسینی کارشناس شبکه وهابی نور گفت: به عقیده شیعیان بداء بیانگر قدرت مطلقه خداوند در تصرف در تکوینات است و این یعنی قلم خلقت و تکوین هنوز خشک نشده و می توان آن را تغییر داد ولی هیچ دلیلی از قرآن و روایات از اهل سنت و تشیع بر آن نداریم.
حسینی در حالی این ادعا را عنوان کرده که بارها در کتب و روایات اهل سنت و نیز در آیات38 و 39 سوره مبارکه رعد و آیه64 سوره مبارکه مائده به این مسئله اشاره شده است و همچنین بخاری در کتاب صحیح خودش [ج 2 ص 384 کتاب احادیث الانبیاءاز ابوهریره و او از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت می کند که فرمود:
إِنَّ ثَلاَثَةً فِى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَبْرَصَ وَأَقْرَعَ وَأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ أَنْ یَبْتَلِیَهُمْ، فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ مَلَکًا، فَأَتَى الأَبْرَصَ. فَقَالَ أَىُّ شَىْءٍ أَحَبُّ إِلَیْکَ قَالَ لَوْنٌ حَسَنٌ وَجِلْدٌ حَسَنٌ، قَدْ قَذِرَنِى النَّاسُ. قَالَ فَمَسَحَهُ، فَذَهَبَ عَنْهُ، فَأُعْطِىَ لَوْنًا حَسَنًا وَجِلْدًا حَسَنًا ... إلى آخر الحدیث». .در قوم بنی اسرائیل سه نفر گرفتار سه بیماری مشخص؛ یعنی پیسی و ناشنوایی و نابینایی شده بودند ؛ برای خداوند بداء حاصل شد که ایشان را مورد امتحان قرار دهد؛ فرشته ای را نزد آنان فرستاد از شخصی که مبتلا به پیسی بود پرسید: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ گفت: پوست و رنگ نیکو ...
با مراجعه به کتابهایی که در شرح کتاب بخاری نوشته شده است، مشاهده می کنیم که اهل سنت نیز بداء را در این روایت به همان معنایی تفسیر کرده اند که شیعه گفته است و بدان معتقد است.
به این سخن ابن حجر توجه کنید که می گوید: قوله: (بدا لله) بتخفیف الدال المهملة بغیر همز، أی سبق فی علم الله فأراد إظهاره، ولیس المراد أنه ظهر له بعد أن کان خافیاً؛ لأن ذلک محال فی حق الله تعالى. فتح الباری،. اینکه در روایت آمده است «برای خدا بداء حاصل شد» معنای آن این است که خداوند از اول می دانسته است، سپس آن را اظهار کرده است؛ نه آنکه چیزی بر خداوند مخفی بوده سپس آن را آشکار کرده است زیرا در حق خداوند محال است.شارحی دیگر به نام عینی نیز در عمدة القاری همین عبارت را آورده است.
ابن ابی حاتم در تفسیر آیه: (الله یتوفی الا نفس) از ابن عباس روایتی نقل کرده است که گفت: ( اللَّهُ یَتَوَفَّى الأَنفُسَ ) قال: « فإن بدا لله أن یقبضه قبض الروح ، فمات ، أو اُخر أجله رد النفس إلى مکانها من جوفه ».خداوند مردم را می میراند. اگر برای خدا بداء حاصل شد که روح را بگیرد، آن را گرفته و شخص می میرد؛ و یا آن را تا مهلت معین به تاخیر می اندازد؛ پس روح را به جایگاه خویش باز می گرداند.
هیثمی نیز در مجمع الزوائد در باب « طلوع الشمس من مغربها » از عبد الله بن عمرو روایت می کند که :أنها [الشمس] کلما غربت أتت تحت العرش فسجدت و استأذنت فی الرجوع فأذن لها فی الرجوع حتى إذا بدا لله أن تطلع من مغربها فعلت کما کانت تفعل أتت تحت العرش فسجدت و استأذنت فی الرجوع فلم یرد علیها شیء، ثم تستأذن فی الرجوع فلا یرد علیها شیء ... خورشید هر زمان که غروب می کند زیر عرش رسیده پس سجده می نماید و از خداوند اجازه بازگشت می طلبد؛ پس به او اجازه داده می شود؛ تا زمانی که برای خداوند بداء حاصل شود که خورشید از مغرب طلوع کند ، در این هنگام خورشید مانند هر روز بالا آمده تا به زیر عرش می رسد سپس اجازه بازگشت می طلبد اما به او اجازه داده نمی شود؛ ...و سپس می گوید: رواه أحمد والبزار والطبرانی فی الکبیر ورجاله رجال الصحیح. این روایت را احمد و بزار و طبرانی در معجم کبیر نقل کرده اند و همه راویان آن مورد اعتماد می باشند. عبارت استفاده شده در این روایات، مطابق با همان عبارتی است که در کتب شیعه استفاده شده است؛ پس تفسیر بداء نزد علمای اهل سنت همانند تفسیر علمای شیعه است که بداء یعنی فرا رسیدن زمان ابلاغ و تغییر بر اساس مصالح بندگان نه آنکه گفته شود: مراد از بداء عالم شدن خداوند است به آنچه از وی پنهان بوده است ؛ زیرا چنین وصفی درباره ذات باری تعالی نزد ائمه و علمای شیعه و نیز علمای اهل سنت محال است. /9161/ت302/ن