۲۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۸:۵۳
کد خبر: ۱۳۹۱۹۲
آیت الله فاضل لنکرانی:

«فرزند کمتر زندگی بهتر» یک فرهنگ غیردینی و غیر انسانی است

خبرگزاری رسا ــ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: تدبیر در معیشت به معنای کم کردن اولاد نیست، بلکه معنای آن، درست فکر کردن، درست خرج کردن و درست به دست آوردن نعمت‌های الهی است.
آيت الله محمد جواد فاضل لنکراني
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، گفت و شنودی که در پی می‌آید، در پی نقد تصمیمی است که تحت عنوان «قانون کنترل و تنظیم خانواده» در سال 1372 تصویب شد و اینک پس از دو دهه آثار خویش را نمایان ساخته است،‌تا جایی که رهبر معظم انقلاب آن را قابل تجدید نظر و بسیاری از علما به فقدان پایه فقهی آن اذعان نموده‌اند.
در گفت و شنود حاضر فقیه گرانمایه حضرت آیت‌الله حاج شیخ جواد فاضل لنکرانی به بررسی این مقوله نشسته‌اند. با سپاس از ایشان که وقت خود را به این گفت‌وگو اختصاص و متن آن را مورد بازبینی قرار دادند.
 
با تشکر از جنابعالی به لحاظ شرکت در این گفت‌وشنود، همانگونه که مطلعید در دهه دوم انقلاب به تناسب نگاه و سیاست مسئولان وقت، مسئله کنترل جمعیت، بسیار مورد تبلیغ و تشویق قرار می‌گرفت. البته در همان دوره هم برخی از علما در اظهار نظرهایی که می‌کردند، هم در اصل و هم در لزوم پیگیری مقطعی آن تشکیک می‌کردند، اخیراً با توجه به هشدارهای بیشتر در این‌باره و در نهایت بیانات اخیر رهبر معظم معظم انقلاب، این مسئله به شکل جدی‌تر مورد تشکیک و حتی خدشه قرار گرفته است. جنابعالی ابتدا نظریه خود در این مورد و مبانی آن را بفرمایید تا در ادامه به مسائل بعدی بپردازیم.


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. ابتدا تشکر می‌کنم از جنابعالی و مسئولان محترم روزنامه‌ «جوان» که به این بحث مهم که نه ‌تنها یک بحث فقهی است، بلکه آثار بسیار مهم اجتماعی دارد و باید به شکل جدی به آن پرداخته شود، توجه کردید و امیدوارم ابعاد این بحث کاملاً برای همگان روشن شود، به وی‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژه مسئولان ما، مخصوصاً قوه مقننه که مسئولیت قانونگذاری را دارد، به ابعاد گوناگون این مقوله بیشتر توجه داشته باشند و آثار آینده قانونی را که در این مورد در مجلس تصویب می‌کنند، بررسی کنند و ببینند برای کشور و حتی دین چه آثاری دارد. الان می‌‌بینیم قانونی که در سال 1372 به عنوان تنظیم و کنترل جمعیت تصویب کردند، بعد از گذشت 20 سال، چه آثار زیان‌باری را برای مجموعه امت اسلامی و کشور ما به بار آورده است که امیدواریم با توجه به آنچه که مقام معظم رهبری تذکر دادند که باید بررسی مجدد شود، ان‌شاءالله مسئولان و نمایندگان محترم مجلس به نحو دقیق به این موضوع بپردازند. 


به عنوان مقدمه این بحث باید عرض کنم که در میان فقها کسی را سراغ نداریم که به عنوان یک حکم اولی در اسلام، مسئله تکثیر اولاد را مستحب نداند، یعنی عمده فقها با توجه به آیات و روایاتی که داریم، این فتوا را دارند که مسئله تکثیر ولد در آیات و روایات، ترغیب شده و استحباب دارد، حتی به نظر حقیر، از روایات به عنوان حکم اولی، استحباب مؤکد هم استنباط می‌شود. وقتی روایاتی را که در این باب وارد شده، ملاحظه می‌کنیم، عناوین مختلفی در این روایات وجود دارند که خود این عناوین تا حد زیادی ابعاد این حکم اولی را برای ما روشن می‌کند. مثلاً در روایات داریم که حضرت پیامبر(ص) فرموده‌اند: در روز قیامت، کثرت امت من سبب افتخار من است، یعنی همین که امت پیامبر خاتم(ص) امت کثیری باشند و از این جنبه نسبت به سایر امم برتری داشته باشند، آثار پربرکت آن در روز قیامت ظاهر خواهد شد. این روایت معروف است که حضرت فرمودند: «تزوجوا فانی مکاثر بکم الامم غداً فی یوم القیامه». یا بعضی از تعابیری که در روایات داریم، از جمله اینکه خود ازدواج موجب ازدیاد و تکثیر رزق است. درآن دوره کسانی که مشکل مالی داشتند، وقتی خدمت حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار(ع) می‌رسیدند و به آنها عرض می‌کردند برای ما چاره‌ای بیندیشید، می‌فرمودند: «بروید ازدواج کنید».
 

از آن سو تکثیر ولد موجب تکثیر رزق هم هست. یکی از سنت‌های خداوند تبارک و تعالی این است که اگر ولد زیاد شود، رزق هم بیشتر می‌شود و این نکته بسیار مهمی است که باید به آن توجه کنیم. تعبیر سومی که می‌توان از روایات استنباط کرد، این است که هر مسلمانی وقتی پا به عالم وجود می‌گذارد و به حدی می‌رسد که می‌تواند شهادتین را بیان کند، ثقلی بر زمین دارد و زمین را سنگین می‌کند، به عبارت دیگر فرق است بین انسان مسلمان و کافر. زمین نسبت به یک انسان کافر تعهدی ندارد و وجودش برای زمین کالعدم محسوب می‌شود، ولی زمین با یک انسان مؤمن ارتباط دارد و وجود او حتی باعث نشاط زمین می‌شود. این تعابیر در روایات وارد شده‌اند. اولین نکته‌ای که از این تعابیر به دست می‌آید این است که این حکم اولی، به عنوان یک قضیه حقیقیه دائمیه الی یوم القیامه وجود دارد، یعنی تا روز قیامت اگر بپرسند نظر اسلام در مورد تکثیر ولد چیست؟ بر اساس نظر همه فقها، حکم اولی آن این است که استحباب دارد و به عقیده ما استحباب مؤکد هم دارد و در طراز سایر مستحبات نیست. 


این به عنوان یک قضیه حقیقیه است و یک قضیه خارجیه نیست. مقصود من از این جمله این است که ممکن است برخی احتمال بدهند ترغیب به تکثیر اولاد مربوط به زمانی بوده که عدد مسلمان‌ها کم بوده و مربوط به اوایل ظهور اسلام است که تکثیر در تعداد مسلمین موجب تقویت و شوکت آنها می‌شده و در نتیجه بعد که مسلمان‌ها به اقتدار و شوکت رسیدند، موضوع این حکم منتفی می‌شود. در قضیه خارجیه، دیگر حکم تا روز قیامت باقی نیست، بلکه مربوط به شرایط زمانی خاصی است. به نظر ما این حرف صحیحی نیست. از این تعابیری که در این روایات وارد شده، به‌خوبی استفاده می‌کنیم که این حکم به عنوان یک قضیه حقیقیه مطرح است. وقتی پیامبر(ص) مسئله را موکول به روز قیامت می‌کنند، وقتی در بعضی از روایات می‌فرمایند:«انی اباهی بکم الامم یوم القیامه ولو بالسقط»، می‌توانیم این نتیجه را بگیریم. روشن است بچه‌ای که سقط شده، در شوکت مسلمان‌ها دخالتی ندارد. وقتی در روایات گفتن لااله‌الاالله مطرح می‌شود، از یک موجود صاحب ارزش صحبت می‌شود. «تَثْقُل» در روایات به معنی سنگینی وزن نیست، بلکه انسان مسلمان برای زمین یک موجود باارزش تلقی شده است و این امری است که تا روز قیامت برقرار است و ما نمی‌توانیم آن را به عنوان یک قضیه خارجیه معرفی کنیم.
 

همانگونه که اطلاع دارید، عده‌ای از حوزویان در دو دهه گذشته، در پاره‌ای از رساله‌ها و مکتوبات سعی کرده‌اند به عکس نظریه شما، یعنی به کنترل و تقلیل جمعیت وجهه فقهی بدهند. مناسب است در این بخش از گفت‌وگو به ادله این گروه هم مروری انتقادی داشته باشید؟

بله، برخی از بزرگان در یکی دو دهه گذشته رساله‌هایی در این باره نوشته‌اند و عقیده‌شان بر این بوده که روایات مورد اشاره ما، به عنوان یک قضیه خارجیه مطرح است. من وقتی در عبارات‌شان دقت کردم، در مجموع پنج ادعا در کلامشان وجود دارد. من می‌خواهم اجمالاً این ادعاها را مطرح و اشکالاتی را که در باره آن به ذهن می‌رسد، بیان کنم.
 

در اولین ادعا به این نکته اشاره کرده‌اند که درست است که ما آیات و روایاتی داریم که دلالت بر رجحان کثرت اولاد دارد، اما این آیات و روایات قضیه خارجیه و ناظر به زمانی است که کثرت اولاد دلیل بر قدرت و شوکت باشد و گروه‌ها، قبایل و اقوام در آن زمان‌ها، مسئله کثرت اموال و اولاد را مایه تفاخر بر یکدیگر قلمداد می‌کردند. این ادعا را کرده‌اند و چند شاهد هم در کلامشان بر این ادعا آمده. مثلاً در برخی از آیات وارد شده که کفار در مقابل انبیا می‌گفتند:«نحن اکثر اموالاً و اولاداً» ما چون مال و اولادمان زیاد است، خدا نمی‌تواند ما را عذاب کند! یا اینکه خداوند در سوره توبه در مقام تهدید منافقین می‌فرماید: «کَالذِینَ مِن قَبْلِکُمْ کَانُواْ أَشَد مِنکُمْ قُوةً وَ أَکْثَرَ أَمْوَالًا وَ أَوْلاَدًا» (1) گفته‌اند این آیه صراحتاً بیان می‌کند که اگر کثرت اموال و اولاد، نه‌تنها موجب قوت و شوکت نباشد، بلکه موجب ضعف و فقر، جهالت و مرض بشود، دیگر نباید بگوییم تکثیر اولاد استحباب دارد.
 
 گفته‌اند در حال حاضر ـ ‌یعنی همان زمانی که رساله را نوشتند ـ هیچ انسانی نیست که بیاید و با افتخار به دیگران بگوید من اولادم از تو بیشتر است! و بخواهد با کثرت اولاد به دیگری مباهات و افتخار کند و لذا استحباب خود را از دست می‌دهد. بر این ادعا، عجالتاً می‌توانیم چهار اشکال وارد کنیم. اشکال اول این است که اگر کفار و منافقین کثرت اولاد را سبب تفاخر خود قرار می‌دادند، این دلیل نمی‌شود که بگوییم آیات و روایاتی که دلالت بر رجحان ولد دارند، هم به قضیه شوکت و قدرت مربوط است، این قابل قبول نیست که چون منافقین و کفار به کثرت اولاد، تفاخر می‌کردند، پس بیاییم از نظر علمی و صناعی، برای آیات و روایات، قید یا قرینه بگذاریم و بگوییم این آیات و روایات مربوط به یک قضیه خارجیه هستند. به اصطلاح خیلی روشن‌تر و عرفی‌تر، هیچ‌گونه قرینیتی ندارند، یعنی وقتی ما می‌خواهیم چیزی را قرینه قرار بدهیم، باید قرینیت آن در نزد عرف، مردم و مخاطبین روشن باشد. منافقین کثرت اولاد را موجب تفاخر و شوکت قرار می‌دادند، پس ما هم بیاییم بگوییم اگر اسلام ترغیب کرده برای همین جهت است؟! بدیهی است که این‌طور نیست و به عنوان مثال، گفتن «لااله‌الاالله» چه ربطی به مسئله شوکت دارد؟ این مسئله که من حتی به سقط شما مباهات می‌کنم، چه ربطی به قوت و شوکت مسلمان‌ها دارد؟ تعابیری که در روایات وارد شده، نه ‌تنها قابلیت حمل بر این معنا را ندارد، بلکه ابای از این حمل دارد.
 

اشکال دوم این است که اگر ما بر فرض این را به عنوان یک قرینه قبول کردیم و گفتیم اسلام که به تکثیر اولاد ترغیب می‌کند، برای این است که مسلمان‌ها قوت و شوکت پیدا کنند. سؤال این است که این تفسیر چه دلیلی می‌شود برای اینکه این آیات و روایات را به عنوان یک قضیه خارجیه قلمداد کنیم؟حتی این تفسیر هم نمی‌تواند ما را به این نتیجه برساند که حتماً این قضیه یک قضیه خارجیه باشد، ملازمه‌ای با اینکه این قضیه، قضیه خارجیه باشد، ندارد. چرا؟ چون می‌گوییم اسلام به کثرت اولاد ترغیب کرده است و کثرت اولاد الی یوم القیامه موجب تفاخر است. قضیه خارجیه در جایی است که در شرایط خاصی حکمی اجرا و تمام می‌شود. مثلاً در روایات آمده است که پیامبر(ص) در شرایط خاصی دستور دادند درخت‌هایی را در جایی بسوزانند و می‌گوییم این مربوط به آن شرایط بوده و دیگر هم تکرار نمی‌شود، اما اگر گفتیم این روایات و آیات را بر قوت و شوکت حمل می‌کنیم، باز حقیقیه بودن خود را از دست نمی‌دهد و عنوان قضیه خارجیه را پیدا نمی‌کند.
 

اشکال سوم این است که صاحب این ادعا اساساً تمام تفاخر را مربوط به یک قبیله، خانواده یا گروهی نسبت به گروه دیگر قرار داده و بعد تصریح کرده است که در دوران ما اگر خانواده‌ای نسبت به خانواده دیگری اولاد بیشتری داشته باشد، موجب تفاخر او نمی‌تواند باشد، درحالی که اگر در این روایات دقت شود، بحث تفاخر در اینجا مربوط به کلیت قدرت اسلام است، یعنی نباید نگاهمان را به یک یا 10 تا خانواده معین و حتی یک شهر یا یک کشورخاص معطوف کنیم، بلکه باید نگاهمان را وسیع و مربوط به مجموع امت اسلامی کنیم. در زمان ما، تعداد مسلمانان نسبت به بقیه ادیان معروف جهان، کمتر است و این مسئله روشنی هم هست، پس اگر ما مسئله قوت و شوکت را هم ملاک قرار بدهیم، باز باید این را برای مجموع امت اسلامی لحاظ کنیم. این روایت صحیحه‌ای است از امام صادق(ع) که برادر حضرت یوسف(ع) به ایشان عرض کرد که پدرم به من دستور داد که ازدواج کن و هدف این بود که اگر ذریه‌ای داشته باشی که «تثقل الارض بالتسبیح، فافعل». این مربوط به مجموعه امت اسلامی و موحدین است. این نویسنده تصریح کرده که در شرایط کنونی ـ‌ منظور زمانی است که رساله نوشته شده که شاید مربوط به 10، 15 سال پیش باشد ـ کثرت نفوس موجب ضعف و وهن و فقر و جهل و مرض و بطالت است.
 
 سؤال ما این است که اگر امروز مسلمان‌ها مشکلاتی دارند و خانواده‌ای به علت کثرت نفوس نتواند اولاد خود را از جهت صحت و سلامتی و وضعیت اقتصادی تأمین کند، آیا واقعاً کثرت نفوس سبب این امر شده یا عدم تدبیر و مدیریت صحیح است؟ آیا پدر، مادر و رئیس خانواده نتوانسته درست مدیریت کند؟ رئیس دولت نتوانسته تدبیر صحیحی بکند؟ عدم استفاده از امکانات بوده؟ ما دنبال این نمی‌رویم که نعمت‌های الهی را درست استخراج و مصرف کنیم. در کشور ما، از دوران پهلوی می‌گفتند تا چند سال دیگر نفت مملکت ما تمام می‌شود! حالا هر چه زمان می‌گذرد می‌بینیم بحمدالله منابع جدیدی کشف می‌شوند، به میدان‌های وسیع نفتی دسترسی پیدا می‌کنند. واقع مسئله این است که ادعای اینکه کثرت نفوس باعث این مسائل می‌شود، اصل آن، راحت‌طلبی است. یعنی افراد به‌جای به کار انداختن فکر و همت و تلاش، راحت‌طلب شده‌اند. 


ما باید احکام اسلام را در کنار سایر احکام در نظر بگیریم. اگر اسلام بر کثرت نفوس مسلمین تأکید کرده، در کنار آن مسئله کار و کسب حلال را به عنوان یک امر راجح و حتی در حد جهاد قرار داده است. اسلام بیکاری را به ‌شدت مذمت می‌کند و انسان‌هایی را که سربار دیگران هستند، ملعون می‌داند. بنابراین انسان از همان زمان که قدرت بدنی پیدا می‌کند، باید کار کند و امور او تحمیل بر دیگران نباشد. اگر ما به این جهات دقت و آنها را رعایت کنیم، چنین حرف‌هایی نخواهیم زد.
بر این ادعا اشکالات دیگری هم وارد هست که در اینجا به همین مقدار اکتفا می‌کنم. 

و ادعای دوم؟

ادعای دوم این است که در گذشته مسئله کمیت نقش اساسی داشته است و مثلاً در میدان جنگ، کسی که لشکرش بیشتر بوده بر آن‌که کمتر بوده، غلبه می‌کرده است. در زراعت و ساخت بنا و... هم همین‌طور، ولی در دوران کنونی، در اثر پیشرفت علوم و تکنولوژی دیگر کمیت ارزش خود را از دست داده و تخصص، تجربه، پیشرفت علمی و ابزار و تکنولوژی جدید جای آن را گرفته است. ممکن است 10 نفر که بتوانند بمبی را بسازند، بتوانند بر ده‌ها لشکر غلبه کنند. این مطلب را مؤید نظریه خودشان قرار داده‌اند و در نتیجه گفته‌اند در حال حاضر باید به سراغ کیفیت برویم و کاری به کمیت نداشته باشیم. بر این ادعا دو جواب مهم داریم؛ جواب اول این است که قبول داریم که در زمان معاصر، ادوات پیشرفته بسیار مهم هستند، ولی وقتی انسان به متخصصین مراجعه می‌کند، می‌بیند اینها نمی‌توانند نقش افراد را نادیده بگیرند، یعنی هنوز زیاد بودن یک لشکر و یک قوم، اهمیت خود را از دست نداده است...
 

ضمن اینکه بسیاری از این ادوات در اثر کثرت آدم‌های اندیشمندی که خواهند آمد، ارتقا و توسعه پیدا می‌کند.
بله، یعنی در میان افرادی که مانع از تولد آنها می‌شویم، ممکن است نوابغی باشند که بتوانند هزاران برابر ادوات موجود دشمنان را درست کنند و ما اگر از به وجود آمدن آنها ممانعت کنیم، طبعاً به آن نتیجه نمی‌رسیم. اشکال دوم این است که این شیوه نتیجه‌گیری، با صناعت اجتهاد سازگاری ندارد. یعنی ما وقتی در آیات و روایات داریم که می‌گویند افرادتان را زیاد کنید، از جهت علم‌ اصول، این اطلاق دارد، یعنی چه کیفیت زیاد بشود، چه نشود، شما بچه‌هایتان را زیاد کنید. این اطلاق را چه کار کنیم؟ حالا اگر به زعم صاحب این ادعا، در حال حاضر کیفیت در جامعه حرف اول را می‌زند، چگونه دست از اطلاق آیات و روایات برداریم؟ این مطلبی است که از جهت اجتهادی نمی‌توانیم قبول کنیم.
 

به این نکته اشاره کنم که صاحب این ادعا که تخصص حرف اول را می‌زند، شاهد آورده‌است که الان اسرائیل بر کشور فلسطین استیلا پیدا کرده، درحالی که هم امکانات و هم نفوس آنها کمتر بوده است. علتش این است که اینها از لحاظ علم و صنعت و ادوات نظامی بسیار پیشرفته بودند، در نتیجه موضوع حکم، انقلاب پیدا کرده است و در این صورت، خود حکم هم انقلاب پیدا می‌کند.
جواب روشن است. به قول حضرت امام(قده)، اگر همین حالا مسلمانان با همین عده‌ای که هستند، واقعاً درست با اسرائیل مقابله کنند، مجالی برای اسرائیل باقی نمی‌ماند. اسرائیل هم به خاطر ادوات پیشرفته‌اش موفق نشده، بلکه خیانت سران کشورهای اسلامی و برخی از افرادی که در داخل فلسطین بوده‌اند، ولی در باطن دستشان در دست اسرائیل بود، سبب شده که اسرائیل بتواند تا به حال بماند و امیدواریم هرچه زودتر اضمحلال پیدا کند...
 

و ضمن اینکه اسرائیلی‌ها که صاحب پیشرفته‌ترین و به روزترین جنگ‌افزارها هستند، هیچ‌ وقت به ادوات جنگی بسنده نکردند ، بلکه از سراسر دنیا جمعیت جمع کردند و آوردند.

همین‌طور است. این ادعا در درون خودش تناقض دارد. اسرائیلی‌ها از سراسر دنیا که جمعیت آوردند هیچ، زاد و ولد را ترغیب کردند. مردم کشورشان را به تکثیر اولاد و نسل تشویق کردند تا جمعیت‌شان زیاد شود. قطع نظر از این حکم اسلام، اساساً کثرت اولاد یک امر فطری است و فطرت بشر به این سمت گرایش دارد. حتی در میان حیوانات هم می‌توان گرایش را مشاهده کرد که به سمت و سوی کثرت می‌روند، این‌طور نیست که بگوییم اسلام یک مسئله جدیدی را آورده، بلکه اسلام روی یک امر فطری تکیه کرده تا از آن برای اسلام استفاده فراوان شود. 

در مورد ادعای اول، اشکال چهارم اینست که در اسلام، کثرت اولاد، فی نفسه رجحان دارد. اگر مسئله قوت و شوکت را هم مطرح کنیم، به اصطلاح اصولی ما، این حیثیت، حیثیت تقییدیه نیست که موضوع را بخواهد عوض کند. ما در علم اصول می‌گوییم بعضی از قیود، حیثیت تقییدیه دارد که اگر از بین برود، آن موضوع تغییر پیدا می‌کند و وقتی موضوع تغییر کرد، حکم هم تغییر می‌کند و از بین می‌رود، اما بعضی از قیود عنوان حیثیت تعلیلیه را دارند، یعنی اگر گفتیم اسلام می‌گوید برای اینکه قوی بشوید، بچه‌ها را زیاد کنید، قوی شدن حیثیت تعلیلیه است و باز این حکم استحبابی به قوت خود باقی است. 

ادعای سومی که بیان کرده‌اند این است که از آیات قرآن استفاده می‌شود که خزائن نعمت‌های الهی، نزد خداست و خدا فرموده است که ما به اندازه معلوم، اینها را نازل می‌کنیم. گفته‌اند چون امکانات طبیعی در خشکی و دریا درحد محدود و معینی است و حتی گفته‌اند می‌شود طبق محاسبات دقیقه، آنها را احصا کرد، پس ما عقلاً باید تدبیر کنیم و تدبیر آن هم این است که نفوس تنظیم و کنترل شود و نفوس را بی‌حساب و کتاب تکثیر نکنیم. این تعبیر را هم دارند که: اگر می‌خواهیم برای زندگی مردم عسر و حرج به وجود نیاید و مردم از رفاه نسبی برخوردار باشند، باید به سوی تنظیم جمعیت برویم. باز در دنباله‌اش گفته‌اند که خدا به انسان عقل و درایت و تدبیر داده و لازمه عقل و درایت و تدبیر این است که وقتی انسانی دید اگر یک بچه داشته باشد، می‌تواند او را تربیت کند، اما دو تا را نمی‌تواند، باید به همین اندازه اکتفا کند.
 

درباره این ادعا، نکته مهم این است که در آنجا که خدا می‌فرماید ما هر چیزی را به اندازه معلوم نازل می‌کنیم، این معلوم عندالله است، نه معلوم عندالناس. معنای معلوم این است که اندازه‌اش نزد خدا معلوم است و خدا در هر موردی برحسب حکمتی که دارد نازل می‌کند. این چه ارتباطی به موضوع ما دارد که بخواهیم در مسئله تکثیر اولاد، تدبیر کنیم؟ خدای تبارک و تعالی، خودش رزاق و رازق و حکیم است. هر موجودی را که بخواهد ایجاد می‌کند و تا اراده خدای تبارک و تعالی نباشد، موجودی ایجاد نمی‌شود، بنابراین اینکه ما بگوییم خدا عالم را درست کرده و تدبیر امور را به دست ما داده، پس ما بیاییم زراعت، تولیدمثل و... را محدود کنیم، درست نیست، بلکه بایدگفت «وَ أَن لیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلا مَا سَعَى» (2) این «ما سَعی» هم حدی ندارد. هرچه انسان در این زمین بتواند کار کند، باز مجال برای کارهای دیگر هم وجود دارد، بنابراین این مطلب، یک مطلب فقهی نیست و نباید خیلی به آن توجه کرد. برخی از این افراد در بعضی از کلماتشان، به اینکه مؤمن باید تقدیر معیشت داشته باشد، تمسک کرده‌اند که این هم ارتباطی به این بحث ندارد. تقدیر معیشت چه ارتباطی به این دارد که مؤمن کنترل جمعیت کند و تولیدمثل نکند؟ مؤمنی که می‌تواند از آنچه که خدا به او داده برای یک اولاد استفاده کند، با تدبیر می‌تواند برای تعداد بیشتری هم استفاده کند. تدبیر در معیشت که به معنای کم کردن اولاد نیست، بلکه معنای آن، درست فکر کردن، درست خرج کردن و درست به دست آوردن نعمت‌های الهی است.
 

ادعای چهارم این عده این است که شأن فقه و فقها در استنباط احکام است، اما مسائلی مربوط به عرف است یا نیاز به متخصصین اموردارد، ربطی به فقها ندارد! پاسخ این است که این مطلب با آنچه که ایشان در ابتدا بیان کرده‌اند، تفاوت دارد. اگر کسی مسئله قضیه خارجیه و حقیقیه را مطرح کرد، فقط فقیه است که متوجه می‌شود که آیا قضیه حقیقیه است یا خارجیه؟ اگر مسئله مربوط به عرف است، چرا ایشان در اول مطلب، قضیه خارجیه و حقیقیه را مطرح کرده‌اند؟
 

البته نباید از نظر دور داشت که این بحث دو جهت دارد؛ یک جهت آن، جهت فقهی است که فقیه می‌گوید تکثیر اولاد، مستحب است، اما جهت دیگری هم دارد و آن اینکه اگر مردی از همسر خود بخواهد اولاد زیاد به دنیا بیاورد و این موجب ضرر برای زن باشد و خدای ناکرده جان او را از بین ببرد یا موجب تسری بیماری به اولاد خودش باشد، بدیهی است که دیگر استحباب ندارد. یا مثلاً مردی بیمار است و پزشکان می‌گویند این بیماری به اولاد او هم سرایت می‌کند. اینگونه امور هستند که متخصصین باید درباره آن اظهارنظر کنند، اما اصل جنبه فقهی آن در جای خود محفوظ است و نباید از آن غفلت شود. نباید بگوییم دیدگاه اسلام به عنوان یک قضیه خارجیه مطرح و بعد هم تمام شده است. در خاتمه می‌خواهم این آیه شریفه سوره هود را متذکر بشوم که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید:«وَ مَا مِن دَآبةٍ فِی الأَرْضِ إِلا عَلَى اللهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُل فِی کِتَابٍ مبِینٍ»(3)، هیچ دابه‌ای در زمین نیست که خدا متکفل رزق او نباشد. این ‌طور نیست که بشر رازق باشد. رازق و رزاق، خدای تبارک و تعالی است. خدا می‌داند که این دابه، مسکن‌اش کجاست، قبل از استقرارش در صلب کدام پدر و کدام مادر بوده، خدای تبارک و تعالی تمام اینها را می‌داند و ما نباید در این جهت دخالت کنیم. می‌خواهم کلاً عرض کنم که این حکم اولی به عنوان یک قضیه حقیقیه و مسلم و دائمی و همیشگی تا روز قیامت هست و نمی‌شود این را به عنوان یک قضیه خارجیه تلقی کنیم. در مواردی که بین این حکم اولی و بعضی از جهات دیگر، تزاحم به وجود بیاید و مسئله مهم‌تری در کار باشد که مهم‌تر از تکثیر اولاد باشد، در شرایطی فقیه می‌تواند موقتاً به کثرت اولاد ترغیب نکند یا محدود کند، اما درعین حال نمی‌تواند حکم اولی را بیان نکند. اتفاقاً حکومت اسلامی باید احکام اولیه را به شکل صریح برای مردم تبلیغ کند و نمی‌تواند از آن چشم‌پوشی کند، اما در مواردی که تزاحم ایجاد می‌شود، مثل وجود مرض و ضرر و مشکلاتی برای کل مسلمین به خاطر آن می‌تواند حکم اولی را موقتاً تعطیل کند. اینکه طی این 20 سال در جمهوری اسلامی، متأسفانه این کار خلاف شرع در اداره بهداشت و مراکز بهداشتی انجام شد و هنوز هم می‌شود که افراد مراجعه و خود را عقیم می‌کنند- که اگر عقیم دائمی باشد، خلاف شرع و حرام است- اگر خود افراد هم بخواهند این کار انجام بشود، حکومت و دولت اسلامی نباید این کار را بکند که اعانت بر حرام می‌شود، لذا این جهات باید به مردم تذکر داده شود و تمام ابعاد مسئله را باید خیلی دقیق و سنجیده در نظر گرفت. اگر بخواهند طبق فرموده مقام معظم رهبری تجدیدنظری بکنند، باید قانون صحیح مطابق شرع و فقه را به تصویب برسانند. 


همان‌طور که اطلاع دارید از آغاز دهه دوم انقلاب و بعد از رحلت حضرت امام، در دولت سازندگی، چون متولیان امر تصور کردند که امکانات کشور محدود است و پاسخگوی ازدیاد جمعیت نیست، محدودیت نسل و تنظیم خانواده را مطرح کردند، گفتند بین امکانات کشور و نسل موجود و همچنین نسل‌هایی که به این سرعت به وجود می‌آیند، توازن وجود ندارد. شما اشاره کردید و اساساً همه می‌دانند که منشأ امکانات و ازدیاد امکانات، نسل متفکر و تربیت‌شده و مدیریت شده است، بنابراین این استدلال نمی‌تواند صحیح باشد، اما در عین حال اشاره کردید که به عنوان حکم ثانویه می‌توان در بعضی از موارد پذیرفت که در مقام تزاحم با مشکلات اساسی‌تر، این حکم موقتاً تعطیل شود. پس جنابعالی برآنچه که در این مدت تحت عنوان مصلحت اتفاق افتاده صحه می‌گذارید؟
 خیر، اتفاقاً اشکالی که به نظر من می‌رسد این است که مسئولان وقت در مورد این مسئله تعجیل کردند. البته نباید از سیاست‌هایی هم که دشمنان ما طراحی و به نحوی وارد برنامه‌ریزی‌های کشور ما می‌کنند، غافل شد. من نمی‌توانم بگویم آنچه که تصویب شد، بدون ارتباط با سیاست‌های دشمنان ما بوده و به آنها ربطی نداشته است. آنها این مسئله را به نوعی در کشورهای اسلامی رواج دادند که موجش کشور ما را هم گرفت، ولی از این طرف قضیه هم، مسئولان ما به این نتیجه رسیده بودند که بین امکانات و کثرت نسل توازن نیست و باید آن را کنترل کنند، ولی آیا آنها به نتیجه صحیحی رسیدند؟ خیر، در همان زمان هم این باور صحیح نبوده است. اگر کنترل نسل انجام نشده بود، کشور ما چند درصد افزایش جمعیت داشت؟ چند میلیون به جمعیت اضافه شده بود؟ اگر کشور ما که الان 75 میلیون است، 100 میلیون نفر بود، امکانات موجود ما پاسخگو نبود؟ یعنی ما واقعاً نمی‌توانستیم برای آنها کاری کنیم؟ خود مسئولانی که از امکانات مطلع هستند، می‌گویند امکانات کشور تا دو برابر جمعیت موجود را هم می‌تواند پاسخگو باشد. این امکانات در آن زمان هم بوده، ولی محاسبات دقیق انجام نشده... 


یعنی موضوع‌شناسی درست نبوده است؟

بله، موضوع‌شناسی دقیق نشده. در آن زمان در این امر تعجیل شده. تردید نداریم که مسئولان ما در آن زمان نیت خیر داشته‌اند، ولی به نظر ما اشتباه بزرگی را مرتکب شدند که امروز متوجه نتایج آن شده‌ایم. الان داریم با جمعیت پیر مواجه می‌شویم، یعنی دیگر نیروی فعال انسانی کشور، کارآیی لازم را ندارد و وجودش دارد کالعدم می‌شود. تمام ارزش یک کشور به جمعیت جوان، قوی، بانشاط و متفکر است. وقتی جمعیت پیر شود، آن کشور دیگر نه اقتداری دارد، نه ارزشی و نه ابتکاری. پذیرش موضوع در آن زمان هم اشتباه بود و موضوع‌شناسی دقیق نشده بود. کما اینکه بعضی از رساله‌هایی که نوشته شده، متأسفانه تحت تأثیر جو آن زمان بودند و ما نمی‌توانیم اینها را رساله‌های اجتهادی محکم و متقنی قلمداد کنیم. این نگرش آثار خود را گذاشته بود که بعضی از نویسندگان و اهل قلم هم در این زمینه قلم زدند. آن زمان اشتباه شد، الان هم مسئولان باید با کمال شجاعت به مردم بگویند ما اشتباه کردیم. فرهنگ «فرزند کمتر، زندگی بهتر» یک فرهنگ غیردینی و غیرانسانی است. این فرهنگ را که در مملکت نهادینه کرده‌اند، در قبال آن مسئولیت دارند و باید آن را حل کنند که البته با یک مصاحبه و چند مقاله نمی‌شود. صدا و سیما واقعاً باید در این زمینه نشست‌هایی را بگذارد، متخصصین بیایند و حرف‌هایشان را بزنند، فقها همین‌طور و مجلس شورای اسلامی واقعاً باید با یک دید قوی وارد بررسی این مقوله شود. 


باید از مرکز پژوهش‌های مجلس هم تشکر کنم که یکی دو ماه قبل نامه‌ای را به مرکز فقهی ما نوشتند و از ما خواستند که در این زمینه تحقیق را ارائه بدهیم. ما در اینجا نشستی را تشکیل دادیم، مقاله‌هایی را تهیه کردیم و حرف‌های صاحب‌نظران را برایشان فرستادیم که البته اینها قبل از فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری بود. وقتی آن فرمایش را شنیدیم، بسیار خوشحال شدیم که نظر شریف ایشان هم همین‌طور است. امروز دنیای اسلام با این مشکل روبه‌رو است که اگر ادامه پیدا کند، نه‌تنها در ایران که در کشورهای اسلامی، مسئله قلت جمعیت مسئله‌ساز خواهد شد. امیدواریم این مسئله به‌درستی دنبال شود و به یک نقطه صحیح و دقیق برسیم./971
/پ202/ج
ارسال نظرات