چرا به تصوف بپردازیم؟
هر از چندی در فضای مجازی سخنی در ارتباط با تصوف مطرح شده و به بررسی این موضوع پرداخته میشود. ابتدا لازم است روشن شود که چرا باید از تصوف سخن گفت. به راستی در جامعه امروز و با تراکم شگفتانگیز مسائل و موضوعات پیشروی جامعه فکری کشور، چه ضرورتی برای حرف زدن پیرامون تصوف وجود دارد؟
برای پرداختن به پدیدهای همچون تصوف سه گونه از ضرورت را میتوان مطرح کرد:
اولین ضرورتی که عقلانیت و تفکر انسان برای کاوش و پژوهش، پیرامون اندیشهها و مکاتب فکری پیشروی خود توصیه میکند، ضرورتی است که در اصطلاح آن را ضرورت فلسفی مینامیم.
در این رویکرد، بدون هیچگونه پیش فرض و پیش داوری قبلی، و تنها به قصد ارزیابی معرفتی آموزههای یک نحله و مکتب، به بحث، بررسی، نقد و تحلیل آن پرداخته میشود و غرض از این کار، تنها حقیقتیابی میباشد.
توضیح آنکه انسان از سویی، همواره در اندیشه رستگاری و سعادت خویش است و از سوی دیگر موجودی است جویای حقیقت. از همین روی، خرد انسانی به او فرمان میدهد که راه رستگاری خود را که از کوچه باغ حقیقت میگذرد، در میان افکار و اندیشهها و مذاهب و ادیان گوناگون بیابد و برای در برکشیدن لیلای حقیقت، مجنون وار، دشواری واکاوی اندیشهها را بر خود هموار سازد.
تصوف نیز، همچون دیگر مکاتب و نحلهها، مدعی آن است که راهنمای انسان به بلندای تکامل و سعادت اوست و راهی که در پیش روی بشر مینهد، یگانه راه به چنگ آوردن عمیقترین حقایق هستی است که سالک را بر بال مخملین عشق و معرفت نشانده و با گذر از دامنههای سرسبز شهود، به بارگاه ربوبی میرساند.
هر چند نباید ناگفته بماند که مراد ما از ضرورت فلسفی، آن نیست که تنها باید از ابزار عقل و اندیشه فلسفی برای سنجش معیار تصوف بهره جست و در نقد و تحلیل این پدیده، رویکرد فلسفی مصطلح داشت، بلکه در این ساحت، گاه میتوان از نقل و دیگر گزارههای یقینی و دینی هم در عقل بهره گرفت و تصوف را بر ترازوی محک آنها نشاند. اینگونه از ضرورت را از آن جهت فلسفی مینامیم که همانند شیوه پژوهش فلسفی، در اینجا نیز تنها برای کشف حقیقت و نقد منصفانه کالای تصوف، در مورد یک موضوع بدون پیش فرض معین به کاوش علمی و پژوهش پرداخته، به نتیجهای که به دست میآید ملتزم میشویم.
رویکرد کلامی به اندیشهها و مکاتب فکری، از شایعترین و دامنهدارترین رویکردهایی است که در گستره فکر اسلامی پدید آمده است و حجم گستردهای از تولیدات فکری کتبی و شفاهی اصحاب ملل و نحل را به خود اختصاص داده است که ثمره آن شکل گیری مذاهب و فرقههای متعدد و متفاوت کلامی، با مرز بندیهای دقیق و کاملا متمایز در تاریخ یک هزار و چند ساله اسلامی است.
بزرگانی همچون: علامه مجلسی،ملاصدرای شیرازی، ملا علی حکیم نوری، مقدس اردبیلی، شیخ حر عاملی، شیخ عباس قمی، ملاحسینعلی همدانی، سید جلال الدین آشتیانی و ...
حال امروزه که فرقههای رنگارنگ و متعدد درویشی، با استفاده از شگردهای گوناگون و با سوء استفاده از کمبود آگاهیهای عمیق دینی و معرفتی در میان عموم مردم و ناآشنایی نسل جوان با عرفان حقیقی و ناب اهل بیت(ع) میکوشند تا خود را وارث طریقت عرفانی گذشته معرفی نمایند، ضرورت نگاه کلامی به دادههای عملی و نظری این فرقهها و روشن کردن کژرویهای گسترده ایشان در حوزههای فکری، فقهی، اخلاقی و ... برای جامعه و به ویژه نسل جوان جویای معنویت، به شکلی اندیشمندانه و مستند، اهمیت بیشتر و افزونتری مییابد که جا دارد نگاه ویژه اهل دانش و آگاهان حوزه و دانشگاه را به خویش معطوف سازد.
در یادداشت بعد به گونهای دیگر از ضرورت اشاره میکنیم که ضمن در بر داشتن و محترم دیدن ضرورت منفی و کلامی، مسئله ترویج معنویتهای انحرافی از جمله تصوف را به شیوهای دیگر تحلیل کرده و ضرورتی اساسیتر و جامع انگارانهتر برای پرداختن به تصوف را پیشروی محققان قرار میدهد.
کارشناس ارشد تصوف؛ حجت الاسلام محمد رضا لایقی
/922/م6/ر