حجت الاسلام علیزاده:
پافشاری بر ارزش ها رمز پیروزی ملت ایران در برابر هجمه دشمن است
خبرگزاری رسا ـ رییس سازمان بسیج طلاب و روحانیان تاکید کرد: رمز ایستادگی و مقاومتی که ملت ایران در زمان جنگ به کار بست و با وجود تحمل جنگی بزرگ و طولانی توانست راه خود یعنی عزت و سرفرازی ایران اسلامی را تعقیب کند و دشمن را به عجز در آورد، اکنون نیز میتواند راهگشای عبور از فتنههای اقتصادی و سیاسی دشمن باشد.
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، عبرتهای جنگ، گفتهها و ناگفتههای بخشی از تاریخ معاصر کشورمان است که صرفنظر از اثرات و تبعات برجای مانده از آن، تجربیاتی را شامل میشوند که انتقالش به نسل جوان ضروری به نظر میرسد. از این رو گفتگو با رزمندگانی که خود در حماسه تاریخی دفاع مقدس نقش ایفا کردهاند، یکی از بهترین راههای انتقال تجربیات نسل جنگ، به نسلهای سوم و چهارم انقلاب به شمار میرود.
جنگی که برخی هشت سال و برخی بیش از 10 سال معرفیاش میکنند، واقعهای که شروعش با اهمال کاری تعدادی از مسئولان به غافلگیری 31 شهریور سال 59 منجر شد، رخدادی که پایانش با نوشیدن جام زهر توسط بنیانگذار نظام اسلامی ختم شد و رویدادی که فرهنگ جاری در آن از جنبههای مختلفی چون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... میتواند الگوی مناسبی برای اداره ایران اسلامی تا سالیان دراز باشد، مجموعهای به نام دفاع مقدس را شامل میشود که این بار برای دستیابی به عبرتهای آن و انطباق برخی از این عبرتها با مسائل روز همانند فشارهای اقتصادی اخیر، به سراغ رزمنده جانباز حجتالاسلام ابوالقاسم علیزاده، رئیس سازمان بسیج طلاب و روحانیون کشور رفتیم که با سابقه چهار سال حضور در جبهههای جنگ پاسخگوی سؤالاتمان شد.
چرا برخی جنگ را هشت سال و برخی بیش از این زمان معرفی میکنند؟ علت این اختلاف در چیست؟
چرا برخی جنگ را هشت سال و برخی بیش از این زمان معرفی میکنند؟ علت این اختلاف در چیست؟
از آنجایی که بنده قبل از آغاز دفاع مقدس در مناطق مرزیکشورمان با عراق حضور داشتم، شاید بتوانم سؤالتان را با تجربیات شخصیخودم بیان کنم. چند ماه قبل از آغاز جنگ، رژیم بعث اقدام به اخراج تعدادی از هموطنان ساکنمان در عراق کرد. این عده که تعداد قابل توجهی بودند موقتاً در استانهایی همچون کرمانشاه ساکن شدند. لذا ضرورت انجام فعالیتهای فرهنگی و انقلابی در میان این عزیزان و همین طور سایر مناطق محروم کشورمان احساس میشد. به همین خاطر استادمان حجتالاسلام نوروزی، من و چند نفر از دوستانم که آن زمان طلبه بودیم را جمع کرد و چندین ماه قبل از آغاز رسمی جنگ به اتفاق به مناطق مرزی کرمانشاه رفتیم. در آنجا بود که ما با واقعیاتی از جنگ روبه رو شدیم. البته جنگی که به لحاظ رسمی برای برخی از مسئولان آغاز نشده بود اما مردم مناطق مرزی هر روز با تبعات آن روبهرو بودند. چنانکه روزی نبود گزارشی از مورد حمله قرار گرفتن پاسگاه یا نقطهای مرزی به گوش نرسد. طوری که وقتی جنگ شروع شد، به جرأت میتوان گفت ما حتی یک پاسگاه مرزی سالم در طول مرزهایمان با عراق نداشتیم. بنابراین باید گفت که جنگ قبل از آغاز رسمی آن در 31 شهریور 59 آغاز شده بود اما چون آن دسته از مسئولانی چون بنیصدر که بعدها خیانتشان روشن شد دست روی دست گذاشتند، فرودگاههای تهران و چند شهر بزرگ در روز آخر شهریورماه بمباران شدند و به این ترتیب تقویمها نیز این روز را روز آغاز جنگ معرفی میکنند. از طرف دیگر صرفنظر از تهاجمات رژیم بعث، به دلیل ناآرامیهای ضد انقلابی چون کومله و دموکرات و سایر گروهکها در مناطق مرزی میتوان گفت از روز پیروزی انقلاب اسلامی تا ماهها پس از پذیرش قطعنامه که درگیریها همچنان ادامه داشت جزو دفاع مقدس به شمار میروند.
جنگ تحمیلی آغازش با عبرتی از اهمالکاری برخی مسئولان روبهرو شد و پایانش نیز با نوشیدن جام زهر توسط امام(ره) همراه بود، میخواهیم جهشی از ابتدا به انتهای جنگ داشته باشیم، در خصوص روزهای پایانی جنگ بگویید.
جنگ تحمیلی آغازش با عبرتی از اهمالکاری برخی مسئولان روبهرو شد و پایانش نیز با نوشیدن جام زهر توسط امام(ره) همراه بود، میخواهیم جهشی از ابتدا به انتهای جنگ داشته باشیم، در خصوص روزهای پایانی جنگ بگویید.
در ماههای پایانی جنگ شرایط کشور طوری بود که مرتبا برخی از افراد ضعف و استیصال خود را به شکل گزارشهایی ناامیدکننده منتشر میکردند یا به خدمت امام میرساندند. به نظرم میرسد این تعداد از افراد که برخی به ظاهر در امر جنگ شرکت داشتند را نهایتا میتوانیم نیروهای پشتیبانی بنامیم. چراکه این خود مردم با رهبری و هدایت امامشان بودند که در وسط معرکه نبرد حضور داشتند و اگر جنگ هشتاد سال هم به طول میانجامید همان طور عمل میکردند که طی آن هشت سال عمل کردند. نماد عینیاش حجتالاسلام شهید سید محمد اسماعیل موسوی بود که روز پخش پیام امام درخصوص پذیرش قطعنامه همراهش در اهواز بودیم. او از اول تا انتهای پیام گریه میکرد و از اینکه توفیق شهادت در ایام جنگ را نیافته ناله میکرد. در حالی که طی دفاع مقدس سه بار مجروح شده و نیمی از بدنش از کار افتاده بود. البته ایشان چند روز بعد به آرزویش رسید و در درگیریهای پس از قطعنامه به شهادت رسید. به هرحال من میخواهم بگویم به رغم آن گزارشها و بروز ضعف غیرمستقیم برخی از افراد، در نهایت این امام(ره) بود که داوطلبانه جام زهر را نوشیدند و به این ترتیب ملت ایران و رزمندگان نیز به تبعیت از ولی امر زمان به این کار راضی شدند. امری که در نهایت دیدیم به نفع ما شد و اگر طی جنگ تعدادی از رزمندگان آرزوی سرنگونی رژیم صدام را داشتند، اکنون میبینیم که علاوه بر سرنگونی این رژیم، حکومتی اسلامی در عراق حاکم است.
به نظر میرسد شباهتهایی در خصوص شرایط کنونی کشورمان با ماههای آخر جنگ وجود دارد، به این معنی که برخی میخواهند اوضاع را آنقدر وخیم نشان دهند که جام زهر دیگری را این بار به شکل کوتاه آمدن در مقابل دشمنان یا نشستن پای میز مذاکره با امریکا به ولی امر زمان بنوشانند. نظر شما چیست؟
به نظر میرسد شباهتهایی در خصوص شرایط کنونی کشورمان با ماههای آخر جنگ وجود دارد، به این معنی که برخی میخواهند اوضاع را آنقدر وخیم نشان دهند که جام زهر دیگری را این بار به شکل کوتاه آمدن در مقابل دشمنان یا نشستن پای میز مذاکره با امریکا به ولی امر زمان بنوشانند. نظر شما چیست؟
البته این روزها کشور ما شاهد هجمههای پیچیدهای از طرف دشمنان است که اگر به هدف غایی آن توجه کنیم میبینیم که اتحاد بین مردم را نشانه رفتهاند و سعی در خسته کردن ملت ایران دارند. جانب دیگر تیر این پیکان نیز مسئولان و به خصوص رهبر معظم انقلاب را نشانه رفته است. در این مسیر برخی از خواص وجود دارند که از همان اول انقلاب چوب لای چرخ نظام میانداختند و با صدای دشمن همنوایی میکردند. همانطور که در زمان جنگ نیز شاهد بودیم، هدف دشمن به راه انداختن جنگی روانی است که با سست کردن اعتقاد ملت به نظام اسلامی، کشورمان را از درون آسیب پذیر کند. گذشته از این شباهت ظاهری ما باید معترف باشیم که شرایط سیاسی، اقتصادی، نظامی و در کل وضعیت کشور و نظام ما اکنون به مراتب بهتر از زمان جنگ است. خیلی از این پیشرفتها، تولید علم، رشد اقتصادی و صنعتی که اکنون به برکت تلاش جوانان کشورمان کسب کردهایم، آن زمان وجود نداشت. یا در بعد سیاسی دوستان و همپیمانانی که اکنون داریم آن زمان وجود نداشتند، پس نمیتوان از هر لحاظ شرایط کنونی را با سالهای دفاع مقدس به قیاس پرداخت. اما در کل باید گفت همان رمز ایستادگی و مقاومتی که ملت ایران در زمان جنگ به کار بست و با وجود تحمل جنگی بزرگ و طولانی توانست راه خود یعنی عزت و سرفرازی ایران اسلامی را تعقیب کند و دشمن را به عجز در آورد، اکنون نیز میتواند راهگشای عبور از فتنههای اقتصادی و سیاسی دشمن باشد.
گویی بحث اقتصاد مقاومتی برای جلوگیری از هجمه دشمن در بعد سیاسی و اقتصادی به عنوان مبحثی که مقام معظم رهبری روی آن تأکید دارند در زمان جنگ بیشتر رعایت میشد، نظر شما چیست؟
گویی بحث اقتصاد مقاومتی برای جلوگیری از هجمه دشمن در بعد سیاسی و اقتصادی به عنوان مبحثی که مقام معظم رهبری روی آن تأکید دارند در زمان جنگ بیشتر رعایت میشد، نظر شما چیست؟
زمان جنگ شاید اقتصاد ما از لحاظ کمی در سطح پایینتری بود، اما به جرأت میتوان گفت کیفیت خوبی داشت. مثلاً آن کس که تولید کننده بود سعی داشت از تمام ظرفیتش برای رفع نیازهای کشور بهره ببرد و آن کس که مصرفکننده بود، اسراف و تجملگرایی را از زندگی خودش دور میکرد تا همه مردم از همان منابع کم بهره ببرند. آن دسته از افرادی هم که با احتکار یا حقههای دیگر سودجویی میکردند نیز در بین مردم مذموم قرار میگرفتند. در کل ملت ایران ارزشهای خود را در سادهزیستی و درست مصرف کردن قرار داده بود، چراکه اهداف والایی چون اسلام و استقلال و عزتمداری را دنبال میکرد نه تنها زندگی مادی و رفاه به هر قیمتی را. اما اکنون که به لحاظ کمی اقتصاد ما پیشرفتهای زیادی کرده است، به نظر میرسد که به دلیل رواج تجملگرایی یا مصرفگرایی افراطی در برخی از اقشار به رغم پیشرفتهایی که صورت گرفته همچنان در جاهایی دچار ضعف باشیم. به طور کلی باید گفت که اصلاً روح اقتصاد اسلامی همین اقتصاد مقاومتی است که مقام معظم رهبری بارها رویش تأکید کردهاند. با اصولی چون تقویت فرهنگ کار و تولید، اصلاح الگوی مصرف و پرهیز از اسراف، حمایت از تولید ملی، استفاده حداکثری از همه ظرفیتهای موجود، روح خودباوری و اتکای به خود و مردمی کردن اقتصاد با اجرای اصل 44 قانون اساسی میتواند راهگشای مشکلات کنونی باشد.
چرا ارزشهایی نظیر ایثار و از خودگذشتگی که در زمان جنگ باعث مقاومت کشور در حال جنگ ما در برابر انبوه هجمههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و روانی دشمن شد، پس از جنگ دنبال نشد. مثلاً در همان دهه 70 به عنوان دهه پس از جنگ حاکمیت تکنوکراتها باعث شد خیلی از این ارزشها به فراموشی سپرده شوند؟
ببینید همان طور که قبلاً هم اشاره کردم، برخی از خواص و مسئولان از همان اول انقلاب وجود داشتند که به معنای واقعی کلمه نظام اسلامی و ولی فقیه را قبول نداشتند. ریشه فکری اینها از مکاتب مادی چون سکولاریسم، امانیسم یا حتی کمونیسم نشأت گرفته بود و به مرور زمان نیز شاهد بودیم که به دلیل ایستادگی رهبری و ملت در خط نظام اسلامی باعث ریزششان شده و میشود. این افراد در همان زمان جنگ هم افکار خود را مطرح میکردند، اما چون آن هنگام اولویت با جنگ بود، روح همگرایی ملت حول محوریت ولی فقیه زمان، فرصت بروز را از آنها میگرفت. اما بعد از جنگ، آرامش نسبی در کشور رایج شد. معمولاً نفس آرامش نیز بستری برای بروز وسوسهها را پدید میآورد. اینجا بود که این افراد مسائلی چون جبران خرابیهای جنگ و سازندگی را با آفتهایی چون تجملگرایی و مصرفگرایی به هم آمیختند و سعی کردند ذائقه جامعه را تغییر دهند. اینها چون مرعوب اندیشههای مادی صاحبان زر و زور بودند، در این راه به بیراهه رفتند و در مسائلی چون توسعه سیاسی و اقتصادی، از برخی ارزشها عدول کردند. در حالی که اصلاً نفس پیروزی و سربلندی ملت ایران در برابر هجمههای دشمن ایستادن بر ارزشهای نظام اسلامی بوده و است.
در کنار آن دسته از مسئولان که اعتقادی قلبی به آرمانهای نظام اسلامی نداشتند، بوده و هستند افرادی چون فرماندهان دوران دفاع مقدس که کمی داشتههای مادی خودی را دلیلی بر ضعف ندانسته و با کمترین امکانات حماسههای بسیاری را خلق میکردند، تفاوت این دو گروه در چیست؟
تفاوت آنها در نوع نگرششان به ارزشهاست. در اینکه یکی پایه تفکر خود را از اندیشههای مادیو غربی برداشته و دیگری قلباً معتقد و ملتزم به ولایت فقیه است. در تاریخ انقلاب دیدهایم کسانی که پیروی از امر ولی فقیه را سرلوحه خود قرار دادهاند، هرگز در توفان حوادث و فتنهها به خطا نرفتهاند. در مقابل این افراد نیز همان کسانی که نظر ولی فقیه را حجت ندانسته و به رأی و نظر شخصی عمل میکردند، به بیراه رفتهاند. پس اعتقادات درونی و بنیانهای اعتقادی عاملی بوده و هست که به مرور زمان باعث ریزش برخی از افراد میشود. اما بچههای جنگ به خوبی به یاد دارند کسانی سرداران و فرماندهانی چون چمران را که با سلاح ایمانبه نبرد با مشکلات میرفتند و هیچگاه نبود وسیله را بهانهای برای ترک میدان نبرد قرار نمیدادند. بلکه سلاح را از خود دشمن به غنیمت گرفته علیهاش استفاده میکردند یا با نبوغ خود راههای مقابله با او را به دست میآوردند.
سراسر دفاع مقدس مملو از رفتارها و الگوهایی از فرماندهانی است که روشهای مدیریتیشان میتوان سرلوحه برخی از مسئولان و مدیران کنونی قرار گیرد، در این خصوص کدام یک از همرزمانتان را مد نظر دارید که معرفی کنید؟
خوب است در اینجا یادی از شهید نورالله شوشتری داشته باشم که چندی پیش نیز در سالگرد شهادتش قرار داشتیم. من سعادت داشتم چه در دوران دفاع مقدس و چه پس از آن لحظاتی را در کنارش باشم. در روزهای یورش مجدد دشمن به شهر مهران شرایطی پیش آمد تا عدهای از رزمندگان تحت فرماندهی شهید شوشتری به مقابله با تانکهای دشمن بروند. برایم جالب بود که این شهید با درک کمبود مهمات از نزدیکی تانکهای دشمن خوفی به خود راه نداد و مرتب به آرپیجیزنها سفارش میکرد مراقب تک تک موشکهایشان باشند تا مبادا حتی یک گلوله نیز به خطا برود و خسارتی به بیتالمال بخورد. ببینید این حرف او در وضعیت وخیم جبههها عنوان میشد و ایشان در چنین شرایطی نسبت به اسراف حساسیتنشان میدادند. در همان عملیات نیز او به عنوان فرمانده با درک مسئولیت سرپرستی نیروها خودش همراه آنها به دل خطر میزد و این طور نبود که پشت سر بایستد و تنها نظارهگر باشد. جالب است شهید شوشتری سادگی و رعایت عدل و انصاف را پس از جنگ نیز همواره حفظ کرد و در مدتی که به زاهدان رفته بود، یک اتاق کوچک برای خودش انتخاب کرده و تمامی کارهای اداری، دیدارها، استراحت، صرف غذا و. . . را در همان اتاق کوچک انجام میداد و هیچ گاه رو به تجملگرایی نیاورد. روحش شاد./971/پ202/ج
چرا ارزشهایی نظیر ایثار و از خودگذشتگی که در زمان جنگ باعث مقاومت کشور در حال جنگ ما در برابر انبوه هجمههای نظامی، سیاسی، اقتصادی و روانی دشمن شد، پس از جنگ دنبال نشد. مثلاً در همان دهه 70 به عنوان دهه پس از جنگ حاکمیت تکنوکراتها باعث شد خیلی از این ارزشها به فراموشی سپرده شوند؟
ببینید همان طور که قبلاً هم اشاره کردم، برخی از خواص و مسئولان از همان اول انقلاب وجود داشتند که به معنای واقعی کلمه نظام اسلامی و ولی فقیه را قبول نداشتند. ریشه فکری اینها از مکاتب مادی چون سکولاریسم، امانیسم یا حتی کمونیسم نشأت گرفته بود و به مرور زمان نیز شاهد بودیم که به دلیل ایستادگی رهبری و ملت در خط نظام اسلامی باعث ریزششان شده و میشود. این افراد در همان زمان جنگ هم افکار خود را مطرح میکردند، اما چون آن هنگام اولویت با جنگ بود، روح همگرایی ملت حول محوریت ولی فقیه زمان، فرصت بروز را از آنها میگرفت. اما بعد از جنگ، آرامش نسبی در کشور رایج شد. معمولاً نفس آرامش نیز بستری برای بروز وسوسهها را پدید میآورد. اینجا بود که این افراد مسائلی چون جبران خرابیهای جنگ و سازندگی را با آفتهایی چون تجملگرایی و مصرفگرایی به هم آمیختند و سعی کردند ذائقه جامعه را تغییر دهند. اینها چون مرعوب اندیشههای مادی صاحبان زر و زور بودند، در این راه به بیراهه رفتند و در مسائلی چون توسعه سیاسی و اقتصادی، از برخی ارزشها عدول کردند. در حالی که اصلاً نفس پیروزی و سربلندی ملت ایران در برابر هجمههای دشمن ایستادن بر ارزشهای نظام اسلامی بوده و است.
در کنار آن دسته از مسئولان که اعتقادی قلبی به آرمانهای نظام اسلامی نداشتند، بوده و هستند افرادی چون فرماندهان دوران دفاع مقدس که کمی داشتههای مادی خودی را دلیلی بر ضعف ندانسته و با کمترین امکانات حماسههای بسیاری را خلق میکردند، تفاوت این دو گروه در چیست؟
تفاوت آنها در نوع نگرششان به ارزشهاست. در اینکه یکی پایه تفکر خود را از اندیشههای مادیو غربی برداشته و دیگری قلباً معتقد و ملتزم به ولایت فقیه است. در تاریخ انقلاب دیدهایم کسانی که پیروی از امر ولی فقیه را سرلوحه خود قرار دادهاند، هرگز در توفان حوادث و فتنهها به خطا نرفتهاند. در مقابل این افراد نیز همان کسانی که نظر ولی فقیه را حجت ندانسته و به رأی و نظر شخصی عمل میکردند، به بیراه رفتهاند. پس اعتقادات درونی و بنیانهای اعتقادی عاملی بوده و هست که به مرور زمان باعث ریزش برخی از افراد میشود. اما بچههای جنگ به خوبی به یاد دارند کسانی سرداران و فرماندهانی چون چمران را که با سلاح ایمانبه نبرد با مشکلات میرفتند و هیچگاه نبود وسیله را بهانهای برای ترک میدان نبرد قرار نمیدادند. بلکه سلاح را از خود دشمن به غنیمت گرفته علیهاش استفاده میکردند یا با نبوغ خود راههای مقابله با او را به دست میآوردند.
سراسر دفاع مقدس مملو از رفتارها و الگوهایی از فرماندهانی است که روشهای مدیریتیشان میتوان سرلوحه برخی از مسئولان و مدیران کنونی قرار گیرد، در این خصوص کدام یک از همرزمانتان را مد نظر دارید که معرفی کنید؟
خوب است در اینجا یادی از شهید نورالله شوشتری داشته باشم که چندی پیش نیز در سالگرد شهادتش قرار داشتیم. من سعادت داشتم چه در دوران دفاع مقدس و چه پس از آن لحظاتی را در کنارش باشم. در روزهای یورش مجدد دشمن به شهر مهران شرایطی پیش آمد تا عدهای از رزمندگان تحت فرماندهی شهید شوشتری به مقابله با تانکهای دشمن بروند. برایم جالب بود که این شهید با درک کمبود مهمات از نزدیکی تانکهای دشمن خوفی به خود راه نداد و مرتب به آرپیجیزنها سفارش میکرد مراقب تک تک موشکهایشان باشند تا مبادا حتی یک گلوله نیز به خطا برود و خسارتی به بیتالمال بخورد. ببینید این حرف او در وضعیت وخیم جبههها عنوان میشد و ایشان در چنین شرایطی نسبت به اسراف حساسیتنشان میدادند. در همان عملیات نیز او به عنوان فرمانده با درک مسئولیت سرپرستی نیروها خودش همراه آنها به دل خطر میزد و این طور نبود که پشت سر بایستد و تنها نظارهگر باشد. جالب است شهید شوشتری سادگی و رعایت عدل و انصاف را پس از جنگ نیز همواره حفظ کرد و در مدتی که به زاهدان رفته بود، یک اتاق کوچک برای خودش انتخاب کرده و تمامی کارهای اداری، دیدارها، استراحت، صرف غذا و. . . را در همان اتاق کوچک انجام میداد و هیچ گاه رو به تجملگرایی نیاورد. روحش شاد./971/پ202/ج
ارسال نظرات