وقتی منابع مالی صهیونیستی دین جهانی میسازد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجتالاسلام حمیدرضا مظاهریسیف، بنیانگذار و رییس مؤسسه علمی ـ فرهنگی بهداشت معنوی و مدیر گروه مطالعات جنبشهای معنوی نوظهور در گفتوگویی به بررسی زمینههای دین جهانی، روانشناسی دین، اجلاس ادیان جهان در استرالیا، مهمترین عناصر مشترک بینالادیان، عرفانهای کاذب، نگاه مسئولان به معنویتهای نوظهور در کشور، چه کسانی از جنبشهای تکاملی حمایت میکنند و... پرداخته است.
چه انگیزهای باعث شد که جنابعالی موضوع «دین جهانی» را به عنوان تحقیق انتخاب و به خاطر آن در پنجمین اجلاس پارلمان ادیان جهان در ملبورن – استرالیا – شرکت کنید و کتابی در این خصوص بنویسید؟
ما سالها در حوزه معنویتهای نوظهور یا به تعبیری عرفانهای کاذب مطالعه و تحقیق میکنیم و در خلل این بررسیها با چند سؤال عمده مواجه شدیم، از جمله این که چقدر روشها و شیوههای بعضی از فرقهها با هم یکی است و به طور مشترک عمل میکنند. وقتی آموزههای آنها را تحلیل میکنیم، متوجه میشویم آموزههایشان چقدر شبیه به هم هستند. باید گفت نخستین ویژگی مشترک اینها، این است که معمولاً از سنتهای کهن معنوی برخوردار هستند اما این که ما اینها را عرفانهای نوظهور مینامیم به این دلیل استکه امروزه در دنیای معاصر چهره تازهای از خود نشان میدهند.
ضمن این که همیشه برای ما سؤال بوده که چه کسانی از آنان حمایت مالی میکنند و منبع مالیشان از کجا تأمین میشود، یک برداشت این بوده که افرادی به آنها کمک مالی میکنند و نشانههایی از ردپای اسرائیل در این زمینه وجود دارد.
در دسامبر 2009 – آذر سال 88 – همایش بزرگی با عنوان «پارلمان ادیان جهان» در شهر ملبورن – استرالیا – برگزار شد. در این اجلاس 100 نفر از رهبران ادیان گوناگون شرکت کردند و درباره مسائل و بحرانهای جهانی به گفتوگو نشستند. ضمن اینکه تصمیم گرفتند 2200 نفر از نمایندگان خود را برای جذب مردم و تبلیغ به سراسر دنیا بفرستند. این اجلاس نخستین بار نبود که پیروان ادیان گوناگون را گرد هم میآورد، بلکه پنجمین نشست جهانی ادیان بود که هر پنج سال یک بار با حمایت مالی استکبار جهانی و صهیونیسم برگزار میشد. البته یکی از حامیان مالی اجلاس ملبورن سفارت اسرائیل در استرالیا بود.
گفتنی است از یازدهم تا بیست و هفتم سپتامبر سال 1983م نمایندگانی از سنتهای دینی شرقی و غربی جهان در شیکاگو گرد هم آمدند.
در نخستین اجلاس پای رهبران دینی و معنوی مشرق زمین به غرب باز شد و افرادی چون «راما کریشنا» که از هند به امریکا آمده بود، به ملل غرب معرفی و مردم محروم از معنویت غرب با ادیان شرقی و تعالیم آنها آشنا شدند.
البته در دین جهانی تلاش میشود مهر و محبت، منهای فکر و تفکر ترویج یابد، آنان سعی میکنند فضایی برای حقیقتیابی وجود نداشته باشد تا فرد نتواند عاقلانه فکر کرده و تصمیم بگیرد. همان طور که آنها به اموال و جسم مردم مسلط بودند اکنون میخواهند به روح و اعماق وجود مردم نیز تسلط پیدا کنند و این حرکت با قدرت انجام میشود و آنان از طریق تبلیغات گوناگون، نوشتن مطلب، مقاله و ساخت فیلمهای متعدد مستند یا سینمایی عرفانهای کاذب را برای جذب مخاطب تبلیغ میکنند.
شما بر این واقعیت تأکید دارید که آنان با استفاده از عرفانهای کاذب در حال فراهم کردن بستری برای دین جهانی هستند؟
در واقع عرفانهای کاذب یا معنویتهای نوظهور ابزاری استراتژیک برای دین جهانی است.
در فرایند شکلگیری دین جهانی چه تمهیداتی اندیشیده و چه اقداماتی انجام دادهاند؟
در حال حاضر شاخصهای دین جهانی مشخص است البته در دنیای امروزی همه کارها با تکیه بر دانش و اندیشه بشری انجام میگیرد. برای تحقق هر ایده ابتدا باید راه عملی آن را یافت و مسائل نظری آن را حل کرد سپس برای پرورش افراد و ایجاد سازمانها و نهادهایی که ایده را محقق میکنند، برنامهریزی و تلاش کرد.
مسائلی نظیر این که محتوای دین جهانی چه باید باشد و اهداف آن چگونه تعریف میشود در مراحل نظری و با تولید دانش حاصل میشود، – مراحل عملی و اجرایی کار با نهادسازی و ایجاد سازمانهای عملکننده پیش میرود و سرمایهگذاریهای زیادی درباره مطالعات ادیان انجام شده است و محققان متبحر به مناطق گوناگون جهان اعزام شدند تا درباره سنن، رسوم، باورها و آئینهای مذهبی تحقیق کنند. از قبایل بدوی قاره آفریقا گرفته تا مسلمانان خاورمیانه، از سرخپوستان مکزیک تا زردپوستان چین، اگر میتوانستند افرادی از میان دانشمندان پیرو ادیان گوناگون و حتی پیشوایان ادیان را به میدان تحقیق میآوردند.
در کنار افرادی مانند «ژاک لانتیه» که به مطالعه ادیان بدوی آفریقایی پرداخت، کسانی نظیر هانری کربن بودند که به مطالعه درباره ایران پرداختند.
افرادی به کشورهای خاور دور نظیر چین و هند رفتند و چنان شیفته فرهنگ معنوی شرقی شدند که نام خود را تغییر دادند. ادیان توسعه چشمگیری پیدا کرد و رشتههای مرتبط آن مانند روانشناسی دین، جامعهشناسی دین، مردمشناسی دین، فلسفه دین و پدیدارشنــاسی دین گسترش یافت.
افـــرادی مــانند میرچاالیاده ضمن تحقیق درباره عرفان و معنویت اسلامی، در زمینه جادوگری و آداب آن مطلب نوشتند.
این تمهیدات در کجا اندیشیده شد؟
حالا نمیشود گفت در کجا آماده شده، اما بشر در قرن بیستم احساس کرد که به بلوغ فکری رسیده و با تکیه بر عقل و مادیات میتواند برای خود بهشتی خودساخته فراهم آورد، اما هر چه بیشتر پیش رفت از آرزوهای خود دور ماند. در حالی که بسیاری از افراد جوامع به دلیل مشکلات زندگی دچار اضطرابها، افسردگیها و مشکلات روانی هستند و این افراد راحتتر از دیگران جذب فرقههای نوظهور و عرفانهای کاذب میشوند.
آنها معتقدند «خدایی که فقط مهربان است» نمیتواند انسان را به درجه عبودیت برساند، آنها میگویند همان احساس خوبی که دارید خداوند است. «خدا آن نیرو و خلاقیت درونی نیست، خدا قوهای است که تو را به حرکت درمیآورد، همه شما برای خود یک خدایید» سپس آنها به مخاطبان عرفانهای کاذب میگویند به صدای درون خود و ندای قلبتان گوش دهید و آن کاری که درون شما میگوید انجام دهید، در حالی که در روایت داریم در گوشه قلب ما شیطان نشسته و انسان را وسوسه میکند در نتیجه در دل آموزههای کاذب، معنویت نوظهور به وجود میآید و هر کدام تفسیرهای مختلفی برای خود دارند و اساساً اعتقادی به دین و آموزههای دینی راستین ندارند و اعتقادات دینی از جمله توحید، نبوت، معاد و ... را به دلخواه خودشان تفسیر میکنند. در حقیقت آنان درباره خدا و خداشناسی صحبت نمیکنند، بلکه درباره صلح، آرامش، دوستی و محبت حرف میزنند و به همه «شادیهای کاذب» پیشنهاد میدهند.
چه تعداد فرقههای کاذب و معنویتگرا در امریکا و اروپا وجود دارد؟
«میلتون» محقق جامعهشناسی ادیان میگوید که بیش از 2000 فرقه معنویتگرا در امریکا و بیش از 2000 جریان معنویتجویی در اروپا وجود دارد که درصد کمی از آنها مشترک هستند. در حقیقت با گذشت حدود 40 سال حدود چهارهزار مکتب و فرقه عرفانی و معنویت نوظهور در جهان غرب شکل گرفته است. این جریانهای معنویتگرا طیف بسیار متنوعی را شامل میشوند.
مغز متفکر این جریانها و عرفانهای کاذب که قصد دارند دین جهانی را گسترش دهند، چه کسانی هستند؟
اسم تعدادی را میتوان برد، اما دقیقاً مشخص نیست که این افراد وابسته به کجا هستند و برای چه کسی کار میکنند. به طور مثال ارنست هلمز تفکر نوین را از قرن نوزدهم به قرن بیستم آورد. فعالیتهای علمی او نشانه آشکار و دلیل روشنی است بر این که تفکر نوین از دل مطالعات ادیان و علوم دینشناسی برآمده و به سوی ارائه یک باور نامه برای ارائه دین جهانی پیش میرود.
او با پایهگذاری علم دینی در سال 1972 بخشی از مبانی جنبش تفکر نوین را تئوریزه کرد. برخی او را پایهگذار جنبش علم دینی میخوانند، این که علم دینی، جنبش است یا دانش جای بحث و بررسی دارد اما با مروری به باور نامه او مشخص میشود که طی 13 اصل باور توحیدی و الهیاتی، ادیان ابراهیمی به باوری مبتنی بر اومانیسم و سکولاریزم و در تعارض با تعالیم ادیان الهی تبدیل میشود، به طوری که ایمان به خدای متعال به ایمان به خود و زندگی که ارزشهای بنیادین دین نوین جهانی هستند تبدیل میگردد. این اصول بعدها در قالب الهیات فمینیستی نیز گسترش یافت.
اصول تفکر نوین ارنست هلمز هماهنگی و انطباق عجیبی با رویکردهای الهیات فمینیستی دارد. برای ترویج این باورها در میان ملتها و تثبیت آنها در فرهنگ جهانی، اقدامی پرسر و صدا و دارای جذابیتهای گوناگون لازم بود، به نظر میرسید که چنین حرکتی بدون حضور و ایفای نقش زنان امکانپذیر نیست. در نتیجه با دادن شعارهای عجیب درباره همجنسگرایی زنان، به خوبی میتوانست نظرها را جلب کند و دیدگاهها را تغییر دهد.
جنبش زنان برای نقد الهیات ادیان اصیل و ارائه قرائتی نوین از الهیات، هماهنگ با دین نوین جهانی در قالب الهیات فمینیستی شکل گرفت تا باورهای جهانی را در باب آموزههای دینی به باورهای دین نوین جهانی نزدیک کند. در نتیجه این باورها، دین محصول ذهنی انسان پنداشته شد که واقعیت جهانی ندارد، ولی یک توهم مفید و لازم برای زندگی ما است. مانند خواب دیدن، گوش کردن موسیقی، انجام کارهای هنری و... یعنی ما با انجام این گونه کارها به دنیای دیگری میرویم و برمیگردیم. وقتی شما خواب میبینید که در یک مکان دیگر و با افراد خاصی هستید، در حقیقت به دنیای دیگری رفتهاید و پس از بیدار شدن بازمیگردید، این یک توهم ذهنی است و به آن نیاز دارید.
فرد در شبانه روز فیلمهای تخیلی و افسانهای با قهرمانان متفاوت تماشا میکند که همه آنها کاذب و دروغ است، آیا تاکنون برای شما سؤال نشده است که فیلمهای تخیلی با بودجههای سنگین به چه منظوری ساخته میشود، به خاطر این که مردم به توهمات نیاز دارند، همه چیز نباید مفید و عاقلانه باشد، این را میدانیم که بخشی از وجود انسان «عقل» و بخشی دیگر «وهم» و هیجانات است.
در نتیجه سردمداران عرفانهای کاذب معتقدند که دین و آموزههای دینی، وهم و توهم است! براساس این عقیده خدا میشود یک خدای درونی، یعنی خدای هرکسی ساخته خودش است و البته این باورهای کاذب را با تمسک به حرفهای عرفانی تفسیر میکنند. در حالی که عرفای راستین میگویند که باید خدا را از درون شناخت.
روانشناسی دین نیز از اواخر قرن نوزدهم با تحقیقات افرادی نظیر گالتون در انگلستان شکل گرفت، سپس با مطالعات استنلی هال، ادوین استارباک، هنری لوبا و ویلیام جیمز در امریکا ادامه یافت و از الهیات لیبرال تأثیر پذیرفت. الهیات لیبرال با کنار گذاشتن آداب و تربیت دینی و جایگزین کردن تجربه آدمی ادامه یافت و از انگلستان به امریکا رفت.
استنلی هال روانشناسی دینی را با نگاه انسان محور و علم باوری به دست آورد و آن را به سویی پیش برد که محتوای دین جهانی را گسترش دهد.
استنلی هال، از مسیح روانشناختی و بیداری مسیح درون سخن میگفت، اما ادوین استارباک با مطالعه پیوند بلوغ جنسی ومیل دینگرایی عمیقاً معتقد بود با رشد و تکامل منش کودک میتوان به تأمین صلح جهانی و نجات بشر کمک کرد. هنری لوبا نیز تجربههای دینی و عرفانی را به روندهای روان تنشناختی نسبت میداد و به نوعی کشش درونی به خیر اخلاقی قائل بود که آن را بنیادیترین خصلت بشر میخواند و معتقد بود که با اشکال تعدیل شده دعا، هنر قدسی و آئینهای مذهبی، بشر میتواند به آرمانهایش برسد. این جریان در روانشناسی به مطالعه عینی جسم و رفتارهای روانتنی در ارتباط با دین میپردازد و با تکیه بر کارکردها و خواص دین در حوزه رفتار و سلامت جسم و فارغ از حقانیت تعالیم و تعبد به اصول و مناسک دینی، هنر دینی، عناصری چون آئینهای دینی به صورت تعدیل شده و دعا و اخلاقیات را عناصر مفیدی میداند و به عنوان عناصر بنیادین دین جدید مورد استفاده قرار میگیرد.
البته این را باید گفت، آموزههای مشترک با عرفان یهود مرتبط است اما نمیدانم کدام سازمان خاص پشت پرده است که آنها را هدایت میکند، اما سازمانهای زیادی در دنیا وجود دارد که فعال هستند.
آیا صهیونیستها و یهودیان هستند که کارها را هدایت میکنند؟
من به این نکته نرسیدهام که «یهود» این کارها را میکند چون آنها مخالف این کارها هستند، ولی یک جریانی است که سازمانها را هدایت میکند، عرفان و مبانی یهود را در قالب یک دین جهانی تبلیغ و گسترش میدهد.اینها برای جذب مردم هزاران جنبش متفاوت در دنیا به وجود آوردهاند اما حرف همه آنها یکی است، در نتیجه مردم فکر میکنند تمام جنبشها و عرفانهای نوظهور یک جور حرف میزنند و بیشتر ایدههاشان یکی و مشترک است، در نتیجه بدون بررسی و مطالعه جذب عرفانهای کاذب و دین جهانی میشوند.
شما به 2200 نفر از نمایندگان دین جهانی اشاره داشتید، لطفاً درباره نقش و فعالیت آنان توضیح دهید.
در اجلاس ملبورن- استرالیا- جنبشهای نوین دینی حضور چشمگیری داشتند و آگاهانه یا ناآگاهانه میکوشیدند خود را با شاخصهای دین جهانی تطبیق دهند، البته این کوششها همیشه موفق نبود. شرکتکنندگان میکوشیدند با الگوهای ذهنی و فرهنگی گوناگون و زبانهای مختلف، ارزشها و اهداف القا شده در پارلمان را مطرح کنند.
در این اجلاس چند هزار نفر از ادیان 80 کشور حضور داشتند.
خانم «باربارا ماکس هوارد»، مشاور ملکه انگلستان که ژاپنیالاصل است و در حوزه دین جهانی فعالیت دارد به عنوان رئیس «بینالادیان» در رابطه با جنبشهای تکاملی و دین جهانی با 2200 نماینده که از کشورهای مختلف انتخاب شدهاند از طریق اینترنت در تماس است.
نمایندگان نیز برای جذب مردم، تبلیغ و گسترش دین جهانی و جنبشهای تکاملی به سراسر دنیا میروند البته پیروان جنبشها خود را صاحب حق میدانند و تحت تأثیر القائات رؤسایشان اقدام به تبلیغ و جذب میکنند.
در ایران نیز عرفان حلقه کیهانی و چند فرقه دیگر همین رویه را در پیش گرفتهاند، برخی از این فرقههای نوظهور، باورها و برنامههای عملی را در قالب رمان به افراد منتقل میکنند.
چگونه این جریانهای نوپدید و عرفانهای کاذب در راستای دین جهانی در جامعه فرهنگی ایران ترویج میشود؟
مدل زندگی امروزی در تمام جهان، رو به همانندسازی میرود، به بیان روشنتر تمدن غرب از طریق دانش و تکنولوژی بر همه فرهنگها غالب شده است و همه ما به نوعی ساکنان تمدن غرب هستیم. اگر این تمدن کاستیهایی دارد، همه ملتهای دنیا آن را میچشند.
این پدیدهای جغرافیایی نیست که به آسیا نرسد، فرهنگ هیچ حد و مرزی را نمیشناسد و معنویتهای نوظهور هماهنگ با ساختارهای تمدن جدید طراحی شده و به حریم فرهنگی کشور ما و جهان اسلام میآید.
جامعه ما نیز مثل همه جوامعی که از مدل زندگی مدرن غربی تبعیت میکند، اضطراب و افسردگی را تجربه میکند، پس معنویتهای جدید که به ظاهر ادعا میکنند برای کاهش رنج آمدهاند، بهطور طبیعی نظر ما را جلب خواهد کرد.
ما نیز مانند همه ملل جهان از ظلمها و ستمهایی که در جهان میرود، آزرده و ناآرام میشویم و معنویتهای جدید این ظلمها را برای ما توجیه میکنند و ادعا میکنند که آرامش پدید میآورند. پیچیدگی سرسامآور زندگی صنعتی، ما را نیز خسته کرده و فرصت خلوت و انس با خدا را از ما گرفته است. حال اگر معنویتی سازگار با این شرایط بیاید و بدون تکیه بر دین، احساسی شبه معنوی ایجاد کند، مورد پسند سادهاندیشان قرار خواهد گرفت.
البته به برکت انقلاب اسلامی سطح شناخت مردم از اسلام بسیار بالا آمده و نوعی ایمنی نسبی برابر معنویتهای غیراسلامی وجود دارد، اما باید توجه داشت بیشتر افراد بخصوص جوانان و نوجوانان از روی کنجکاوی و کشف پدیدههای تازه به آنها مراجعه میکنند، پس نباید از تأثیر انس و مرور زمان غافل شد، رسوب فرهنگی این جریانها به تدریج میتواند زمینهساز انحرافات و تباهی فرهنگی شود.در این معنویتهای نوظهور، صحبت از شادی، دوستی، محبت، مهربانی، زندگی، عشق، آرامش، روح و... است، ولی هیچکدام در معنای واقعی و حقیقی به کار گرفته نمیشود.
کدام جنبشهای شناخته شده در کشور ما فعال هستند؟
بسیاری از جنبشها و عرفانهای کاذب فعالیت چشمگیری در کشورمان دارند، از جمله عرفان کاذب «کیهانی» (حلقه) و برخی عرفانهای دیگر در کشور ما وجود دارند، برای مثال در «تکنولوژی فکر و موفقیت» بر لذتها و خوشگذرانیهای دنیایی تأکید میکنند، بهطوری که معاد تعطیل میشود و جایی برای فکر کردن به آخرت و قیامت باقی نمیماند و گاهی بیاعتنایی به معاد در مطالب آنها خیلی صریح بیان و به آن اشاره میشود.
متولیان فرهنگی کشور عزم جدی برای مقابله با عرفانهای کاذب ندارند؟
نخیر، حتی نشانههایی در این زمینه مشاهده نمیشود، مقام معظم رهبری بارها و بارها درباره رشد معنویتهای نوظهور و عرفانهای کاذب تذکر دادهاند، اما از سوی مسئولان عزم جدی برای مقابله با این پدیدههای جدید دیده نشده است، عرفانهای کاذب لطماتی را به فرهنگ اجتماعی و جوانان وارد خواهد کرد که هنوز آقایان این خطر را حس نکردهاند.
در شورای فرهنگ عمومی که نمایندگان سازمانهای فرهنگی و سایر سازمانهای مربوطه حضور دارند، سال گذشته جلسهای تشکیل شد و بحث شیطانپرستی را به جهت عدم شناخت به انحرافات اجتماعی تقلیل دادند و از شمار معنویتهای نوظهور خارج کردند، در حالی که این جنبش از مهمترین جنبشهای کاذب معنوی امروزه است.باید در این زمینه اصحاب رسانهها اطلاعرسانی کنند و مردم را از خطرات جنبشهای نوظهور آگاه سازند. رسانه ملی باید با کارهای کارشناسی اساسی وارد صحنه شود و اقدام کند، وزارت ورزش و جوانان با شورای فرهنگ عمومی وزارت ارشاد برای آگاهی مردم بخصوص جوانان اقدامات جدیتری را در دستور کار خود داشته باشند، اما متأسفانه تاکنون هیچگونه برنامه و حرکت منسجم و هدفداری از سوی آنها مشاهده نشده است. /916/د102/ع