رشد شخصیت از دیدگاه اسلام
شخصیت معادل کلمه personalitg در زبان انگلیسی و personalite در فرانسه است که هردو اقتباس از کلمه persona به معنی نقاب یا ماسکی است که در یونان قدیم در میهمانیها بر چهره میگذاشتند.
اگرچه شخصیت در زبان عامه و در عرف معانی مختلفی دارد، اما در روان شناسی شخصیت به مجموعه ویژگیهای جسمی، روانی، و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز میکند اطلاق میشود.
مطالعه و شناخت شخصیت هم از جنبه ارضای حس کنجکاوی و هم از نظر روابط متقابل اجتماعی دارای اهمیت است، آگاهی از ویژگیهای شخصیتی کودکان برای والدین اهمیت پیدا میکند، زیرا نحوه رفتار و برخورد با آنها را در دوره های مختلف رشد تعیین میکند.
برای معلمان این شناخت میتواند در چگونگی برخورد و حتی چگونگی عرضه کردن اطلاعات درسی به شاگردان در سنین مختلف راه های خوبی باشد؛ و بالاخره این شناخت میتواند برای پیشگیری از برخی مسائل رفتاری و اخلاقی نیز مورد استفاده قرار گیرد.
مفهوم شخصیت در مکاتب روانشناسی
در میان مکاتب روانشناسی تعاریف متعددی از مفهوم شخصیت مطرح شده است، از جمله:
«شخصیت مجموعه تفکیک ناپذیر آن خصایص بدنی و نفسانی است که شناخته دوستان نزدیک شخص یا به عبارت دیگر، آن نقاب یا ماسکی است که فرد برای سازش با محیط، که در حقیقت نوعی بازیگری در صحنه زندگی است، به چهره خود نهاده است». (شخصیت از دیدگاه مکاتب، ایزدی، 1351).
«شخصیت سازمان پویای جنبه های ادراکی و انفعالی و ارادی و بدنی (شکل بدن و اعمال حیاتی بدن) فرد آدمی است». (شلدون، به نقل از نظریه های شخصیت،
سیاسی، 1367).
«شخصیت مجموعه ای پایدار از ویژگیها و گرایشهاست که مشابهت و تفاوتهای رفتار روان شناختی افراد (افکار، احساسات، و اعمال) را که دارای تداوم زمانی بوده و ممکن است به واسطه فشارهای اجتماعی و زیست شناختی موقعیتهای بلا واسطه شناخته شوند یا به آسانی درک نشوند مشخص میکند». (نظریه های شخصیت، مدّی، 1972).
«شخصیت الگویی از رفتار اجتماعی و روابط اجتماعی متقابل است. بنابراین شخصیت یک فرد مجموعه راههایی است که او نوعاً نسبت به دیگران واکنش یا با آنها تعامل میکند». (رشد شخصیت، فرگوسن، 1970).
«شخصیت عبارت است از الگوهای رفتار و شیوه های تفکر که سازگاری فرد با محیط را تعیین میکند». (آتکینسون و هیلگارد، مقدمه بر روان شناسی، 1983).
اگر وجوه مشترک تعریفهای فوق را مورد نظر قرار دهیم میبینیم که اولاً همه آنها به یک رشته از ویژگیها و خصوصیات جسمی و روانی اشاره دارند، ثانیاً در همه تعریفها به مسئله تمایز، افتراق، و مشخص کردن فرد از افراد دیگر به طور صریح یا به طور تلویحی اشاره شده است، بنابراین میتوانیم به تعریفی قابل قبول برسیم که به طور نسبی حاوی ویژگیهای مشترک تعریفهای ذکر شده باشد؛ «شخصیت عبارت است از مجموعه ویژگیهای جسمی، روانی، و رفتاری که هر فرد را از افراد دیگر متمایز میکند».
حال با توجه به مطالب ذکر شده وارد بحث در مورد دیدگاه اسلام پیرامون شکلگیری شخصیت میشویم.
شخصیت از دیدگاه اسلام
یکی از مهمترین عناصر شخصیت که در قرآن وجود دارد مفهوم شاکله است. در سوره اسراء آیه 84 آمده است :
«بگو هر کسی بر شاکله (ساختار روانی و بدنی) خویش عمل میکند و خدای شما به کسی که راهش از هدایت بیشتری برخوردار است داناتر است».
استنباطی که از این آیه میشود این است که منشأ اعمال آدمی شاکله اوست که معادل شخصیت در روان شناسی است. حال اگر بخواهیم تعریف دقیق و تا حدودی خالی از اشکال از شاکله یا همان شخصیت ارائه دهیم میتوانیم به این تعریف بسنده کنیم:
«شاکله عبارت است از ساخت و هیئت واحد روانی انسان که در اثر تعامل وراثت، محیط و اختیار شکل گرفته است به گونهای که محرکها محیطی را منطبق با خود تفسیر کرده و در مقابل آنها به شیوهای خاص پاسخ میدهد.»
به طور کلی شاکله دارای معانی زیر است :
1.نیت 2.خلق و خوی 3.حاجت و نیاز 4.مذهب و طریق 5.هیئت و ساخت
این موارد به عنوان زیر بنای رفتارهای انسان محسوب میگردند :
1. نیت :
نیت به معنای قصد و عزم قلب است. از دیدگاه اسلامی بین نیت و عمل تفاوت وجود دارد. نیت امری درونی است و عمل، ثمره و حاصل نیت است. امام علی (ع) میفرماید : «نیت زیربنای عمل است و اعمال ثمره نیات هستند»؛
و امام صادق (ع) میفرماید : «همانا نیت همان عمل است». که این مورد اشاره به اصالت نیت در مقابل عمل دارد و منشأ و مبدأ عمل نیت است. تصحیح نیت از سختترین اعمال است و آن تابعی است از حالتی که نفس به آن حالت متصف است و از طریق ریاضتهای سخت، تفکرات عمیق و مجاهدتهای شدید به دست میآید.
2. خلق و خوی :
مجموعه صفات انسان است که در ارتباطات او با اشیاء و افراد بروز میکند و حکمای اسلامی آن را محصول مزاج، ترکیب بدنی، مسائل محیطی، تجربیات فرد و البته اختیار میدانند. این مجموعه نیز دست به دست هم داده هیئت و حالات نفسانی انسان را میسازد.
3. حاجت و نیاز :
یکی دیگر از معانی شاکله، حاجت و نیاز است. نیازها از زیر بناهای رفتاری انسان هستند. نیازها دو دستهاند : نیازهای فیزیولوژیکی مثل گرسنگی، تشنگی و میل جنسی که نحوه ارضا و برخورد با آنها آموختنی و بستگی به نوع شخصیت و شاکله فرد دارد.
دوم نیازهای روانی مثل نیاز به تعلق داشتن، نیاز به امنیت از جمله نیازهایی هستند که در نوع بشر دیده میشوند. میزان بروز هر یک از این نیازها و نحوه ارضا و طرز تلقی آنها از فردی به فرد دیگر و به تناسب ساخت روانی آنها فرق دارد.
4. مذهب و طریق :
مذهب، روش و برنامه ای است که فرد در زندگی خود پیشه کرده و جهان، آینده و گذشته را بر اساس آن تفسیر میکند. دین بر اساس هیئت و ساخت اولیه روانی انسان (فطرت) شکل گرفته و موجب پیدایش ساخت و هیئت روانی خاصی میشود که انسان را وادار به اعمال خاصی میکند.
5. هیئت و ساخت :
اصلیترین معنای شاکله هیئت و ساخت روانی است. هیئت روانی انسان مجموعه واحدی است که نیات از آن بر میخیزد. خلق و خوی حاصل آن است، مذهب بر اساس آن پذیرفته شده و خرد موجب شکل گیری آن میشود و بالاخره نیازها در بروز و ظهور خود متأثر از آن هستند.
در واقع شاکله عبارت است از ساخت و هیئت روانی انسان که در اثر تعامل وراثت، محیط و اختیار شکل گرفته به گونه ای که محرکات محیطی را منطبق با خود تفسیر کرده و در مقابل آنها به شیوه ای خاص پاسخ میدهد. همانطوری که در سوره اسرا آیه 82-84 آمده است :
«و ما آنچه را برای مؤمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل میکنیم و کافران را جز زیان چیزی نخواهد افزود و ما هرگاه به انسان نعمتی عطا کردیم رو بگردانید و دوری جست و هرگاه شر و بلایی به او روی آورد، به کلی مأیوس و نا امید شد، بگو هر کسی بر شاکله خود عمل میکند خدای شما به کسی که راهش از هدایت بیشتری برخوردار است، داناتر است».
پیام این آیه این است که مردم به اقتضای شاکله خود عمل میکنند و رسول گرامی (ص) میفرماید : «این خود مردم هستند که اعمالشان بر طبق شاکله و فعالیتهای موجودشان صادر میشود، آن کسی که دارای شاکله معتدل است راه یافتنش به سوی کلمه حق و عمل صالح قدری آسانتر است و آن کسی که شاکله ظلم و سرکشی دارد او هم میتواند به سوی کلمه حق راه یابد اما برای او قدری دشوارتر است».
مراحل شکلگیری شاکله
چنان که در قرآن کریم ذکر شده، منشأ وجود انسان نطفه پستی است که پس از طی مراحلی روح الهی در آن دمیده میشود.
این بدان معناست که انسان در مسیر رشد خود در دوران جنینی سیری صعودی را از خاک به افلاک آغاز میکند. در آیات 12 تا 14 سوره مؤمنون به جزئیات این سیر اشاره شده است:
«همانا انسان را از گل خالص آفریدیم. سپس او را به صورت نطفه خلق کردیم. سپس او را به صورت نطفه در محلی استوار جای دادیم، سپس نطفه را به علقه تبدیل کردیم و سپس علقه را به پاره گوشت (مضغه) مبدل کردیم و سپس پاره گوشت را به استخوان مبدل کردیم و سپس استخوان را با گوشت پوشاندیم و سپس آن را خلقی جدید ساختیم، پس خجسته است بهترین آفرینندگان.»
نکته قابل تأمل و در عین حال قابل بحث در باب آفرینش انسان چگونگی دمیدن روح بر جسم انسان است، در واقع میتوان سؤال را چنین مطرح کرد که چگونه امری مجرد [روح] به امری مادی [جسم] تعلق میگیرد.
مباحث بسیاری در میان فیلسوفان اسلامی پیرامون این مسئله مطرح شده که در این میان نظریه ملاصدرا بیش از همه مورد توجه واقع شده است، آن گونه که از نظریه معروف ملاصدرا تحت عنوان حرکت جوهری برداشت میشود، ماده در سیر تحول خویش به سوی ماوراء طبیعت در حال حرکت است، در واقع از نگاه صدرا منشأ روح در همین مادهای است که در حال تغییر و تحول است.
شهید مطهری در مقاله اصالت روح در تبیین این مسئله چنین مینویسد: «مبدأ تکوین نفس، ماده جسمانی است. ماده این استعداد را دارد که در دامن خود موجودی بپروراند که با ماوراء طبیعت هم افق باشد. اساساً بین طبیعت و ماوراء طبیعت، دیوار و حایلی وجود ندارد، هیچ مانعی نیست که یک موجود مادی در مراحل ترقی و تکامل خود به یک موجود غیر مادی تبدیل شود.»
در واقع از نگاه شهید مطهری دوگانگی مشهور میان نفس و بدن که در قالب تمثیلهایی همچون پرنده و قفس یا زندان و زندانی مطرح شده تایید نمیشود و به جای این دوگانگی (dichotomy) نوعی وحدت مطرح میشود.
در این رویکرد انسان به عنوان موجودی واحد در نظر گرفته میشود که دارای دو بعد جسمانی و روحانی است، برای فهم این مسئله برخی مثال سکه را مطرح کردهاند، هر چند سکه امری واحد است، ولی دو روی دارد که هر یک از طرفین سکه نمایانگر امری است.
با ترسیم فهم حرکت جوهری پیوند میان طبیعت با ماوراء طبیعت، ماده با ماوراء ماده و خاک با خدا تبیین میشود، در اینجا ذکر این نکته بجاست که در برخی متون فلسفه اسلامی از اصطلاح انشاء برای تبیین حرکت جوهری استفاده شده است که ناظر به این مطلب است که روح از بطن جسم نشئت میگیرد.
فطرت و غریزه
در بینش اسلامی آدمی از همان بدو تولد دارای ساخت روانی اولیهای است که بدان فطرت گفته میشود، واژه فطرت در واقع اشاره به مجموعهای از دانشها و آگاهیهایی دارد که در طول حیات انسان به تدریج آشکار و نقش خود را در رفتار انسان نمایان میسازند.
ویژگی اصلی این دانشها غیر اکتسابی بودن آنهاست، نوع مشابه این دانشها در حیوانات نیز دیده میشود که به غریزه مشهور است، به عنوان مثال لانهسازی پرندگان امری طبیعی و غیر اکتسابی و در نتیجه غریزی است.
در مقایسه میان غریزه و فطرت باید به 2 نکته توجه کرد:
نکته نخست: فطرت امری اکتسابی نیست و در عین حال آگاهانهتر از غریزه است، از سوی دیگر غریزه در محدوده امور مادی به کار میرود، ولی قلمرو فطرت امور انسانی است، از نگاه اسلام نیز بخشی از خصوصیات شناختی و عاطفی انسان جنبه فطری دارد.
نکته دوم: دانشهای فطری انسان برخلاف غریزه تحت تأثیر محیط قرار گرفته و دگرگون میشوند، به عنوان مثال غریزه مادری در حیوانات به دلیل محدودیت استعداد چندان دگرگون نمیشود، ولی همین غریزه در انسان دستخوش تحولات زیادی میگردد.
در آموزههای اسلامی مسئله فطرت در پذیرش خالق هستی نیز نقش مهمی را ایفا میکند، در واقع بینش اسلامی در صدد بیان این مطلب است که گرایش به سوی معبود و خالق امری غیر اکتسابی و فطری است.
این مطلب در احادیث متعددی مورد تاکید واقع شده است؛ از جمله پیامبر بزرگوار اسلام در حدیثی میفرمایند: «هر مولودی بر فطرت خود متولد میشود تا این که والدین او، همان کسانی هستند که او را یهودی، نصرانی یا مجوس مینمایند».
با بررسی احادیث پیرامون فطرت میتوان چنین نتیجه گرفت که در بینش اسلامی فطرت توحیدی امری مسلم برای انسان تلقی شده است، در کنار مقوله فطرت، آموزههای اسلامی همواره بر عقلانیت نیز تاکید کردهاند و انسان به عنوان موجودی که دارای قوه تعقل و به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) عقل مطبوع است، مورد اشاره واقع شده است.
در واقع وجود قوه عقل به عنوان کانون ارزیابی و تحلیل مسائل نشان از این مسئله دارد که آدمی تحت سیطره مطلق محیط و امیال خویش نیست و قدرت تغییر و دگرگونی در این قلمروها را دارد.
مراحل رشد شخصیت
برای تعیین مراحل رشد شخصیت دو ملاک بنیادی را باید مد نظر قرار دهیم : عقل و نفس (یا هوای نفس) که اینها دو محرک اصلی و اساسی افعال انسان به شمار میآیند.
مجموعه گرایشهای انسان نسبت به محرکهای خوشایند و دافعه های او نسبت به محرکهای ناخوشایند که ماهیتاً بر فرآیندهای ناخودآگاه متکی هستند را نفس میگویند.
عقل نیز عبارتست از توانایی انسان بر تشخیص و استدلال، اصل لذت طلبی و گریز از الم، اصل بسیار مهم و بنیادی موجودات است، از این رو انسان بدون تجزیه و تحلیل عقلی و استدلالی و فارغ از خود آگاهی میتواند به طرف محرکهای خوشایند جذب و از طرف محرکهای ناخوشایند دفع شوند.
عقل در ورای این اصل میتواند نسبت به محرکهای مختلف آگاهی یافته و آنها را تجزیه و تحلیل و در مورد آنها قضاوت کند. به این ترتیب بین رشد عقلانی و گسترش تمایلات نفسانی نسبتی معکوس وجود دارد، یعنی هر قدر خود آگاهی و قضاوت عقلانی گسترش یابد دامنه اصل فوق محدود میشود. مراحل رشد شخصیت بر اساس تعابیر قرآنی چنین است :
1. نفس اماره 2. نفس لوامه 3. نفس مطمئنه
هر یک از این نفوس، تعبیری از شاکله و شخصیت انسان در مرحله ای خاص هستند، به این معنا که کسی که صاحب نفس اماره است، دارای شاکله و شخصیتی است که در آن هوای نفس حاکم بوده و محرک اعمال و رفتار فرد در این مرحله محرکهای نفسانی به شمار میآید.
کسی که در مرحله نفس لوامه است هر چند که محرک بسیاری از رفتارهای او نفس است ولی عقل در اینجا نقش خاصی یافته و با آگاهی و استدلال و قضاوت برخی از اعمال این نوع شخصیت را زیر سؤال میبرد و او را مورد سرزنش قرار میدهد.
شخصیت انسان در مرحله نفس مطمئنه تحت سیطره کامل عقل در آمده و عقل است که مسیر اعمال و رفتار انسان را تعیین میکند.
ساختمان وجودی انسان فطرتاً هم استعداد انجام کارهای زشت، پیروی از هوای نفس و شهوات جسمانی، غرق شدن در لذتهای ملموس و تمایلات دنیوی را دارد و هم آمادگی ارتقاء به اوج فضیلت تقوا، اخلاقیات عالی انسانی و عمل صالح و پیامدهای آن یعنی رسیدن به آرامش روانی و خوشبختی معنوی، به همین دلیل طبیعی است که فطرت انسان بالقوه متضمن تضاد بین خیر و شر، فضیلت و رذیلت و اطاعت و معصیت خداست و آزمایش واقعی انسان در این دنیا نیز همین سمت و سوی گرایش اراده و موضوع انتخاب او است.
در سوره فرقان آیه 43-44 آمده است :
«آیا دیدی کسی را که هوی نفس را معبود خویش ساخت آیا (میتوانی) ضامن او باشی یا گمان داری بیشترشان میشنوند یا میاندیشند آنان جز مانند ستوران نیستند بلکه گمراهترند».
و در سوره یوسف آیه 53 :
«من هرگز نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس بسیار به بدیها امر میکند، مگر آنچه را پروردگارم رحم کند، پروردگارم غفور و رحیم است».
پیامبر اکرم (ص) میفرمایند : «دشمنترین دشمنانت همان نفس توست که در درونت قرار دارد هر کس آن را ادب یا سرکوب کند از ظلمش در امان خواهد بود».
همچنین در سوره فجر آیه 27-30 آمده است:
«(آن هنگام به اهل ایمان خطاب رسد) ای نفس قدسی، مطمئن و دل آرام، امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود و او راضی از توست. باز آی در صف بندگان خاص من در آی و در آن بهشت من داخل شو».
این مفاهیم سهگانه نفس (اماره، لوامه و مطمئنه) را میتوان حالاتی تصور کرد که شخصیت انسان در سطوح مختلف رشد به آن متصف میشود و شخصیت انسان در جریان تضاد درونی میان جنبه های مادی و معنوی ماهیت ساختاری خویش آنها را پشت سر میگذارد.
زمانی که شخصی انسان در پایینترین سطح قرار دارد به طوری که هوی و هوس و شهوات بر او مسلط اند در واقع تحت تأثیر و حاکمیت نفس اماره است و هنگامی که در بالاترین درجه رشد و کمال بشری میرسد تا آنجا که تعادل کامل بین خواسته های جسمی و روانی او برقرار میشود و آنگاه به مرحله ای رسیده که صفت نفس مطمئنه بر آن تطبیق میکند.
حد وسط این دو مرحله، مرحله ای است که انسان نفس خود را به محاسبه میکشاند و البته انسان گاهی به علت ضعف دچار اشتباه گردیده و در این حالت به شخصیت انسان نفس لوامه اطلاق میشود.
این مفاهیم با عناصر شخصیت در دیدگاه روان کاوی مشابهتهای فراوانی دارند و ایجاد هماهنگی بین آن سه ساختار شخصیت (نهاد، من و فرامن) و ایجاد تعادل بین آنها به سلامت نفس و روان خواهد انجامید که همواره بین خواسته های جسمانی و روانی در دیدگاه اسلام، تعارض وجود دارد و در نتیجه این برخورد بین بعد مادی و معنوی حالات سهگانه نفس به وجود میآید، نظریه تعارض در روانکاوی مشابه این برخورد حالات سهگانه نفس است.
نقش وراثت و محیط در دیدگاه اسلام
احادیث و روایات فراوانی وجود دارند که مبین این امر هستند که حالات روانی جسمی والدین در بچهها و فرزندان مؤثر است. در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است : «فضایل اخلاقی و سجایای انسانی ریشهاش از پاکی خانوادهها و وراثت سرچشمه میگیرد».
همچنین در تأثیر نقش محیط بر شخصیت، قرآن و پیشوایان به نقش محیط زندگی و دوستان نزدیک در انسانها اشاره نموده اند و به پیروان خود دستور داده اند از آثار سوء آنها دوری کنند و از مصاحبت با اشخاص ناصالح دوری گزینند.
در سوره نوح آیه 26-27 حضرت نوح به خداوند عرض کرد :
«خداوندا هیچ یک از کافرین را در روی زمین باقی مگذار و الا بندگان تو را گمراه میکنند و از خود جز افراد فاسد، تبهکار و ناسپاس به جای نمیگذارند».
در این آیات هم اثر محیط و هم اثر وراثت پذیرفته شده است، زیرا گمراه کردن دیگران اثر محیط و به وجود آوردن افراد ناسپاس و مفسد اثر وراثت است، در نامه شماره 69 نهجالبلاغه امام علی (ع) میفرماید : «مبادا با افراد ناصالح دوستی نزدیک داشته باشید که فساد و تباهی آنها در شما اثرات سوء خواهد گذاشت».
همچنین میفرمایند : «اگر کسی را از جهت معنوی خوب نشناختید و مذهب و اعتقادات او برای شما معلوم نشد، رفقای نزدیک وی را ملاحظه نمایید، چنانچه اهل تقوا باشند او هم اهل با تقواست و اگر دوستانش فاسد بودند بدانید او نیز بهره ای از دین ندارد».
با توجه به این مباحث، در اسلام به نقش هر دو عامل تاکید شده است و رای به برتری و تقدم هیچکدام از آنها به دیگری داده نشده است؛ بلکه هر دو بر شخصیت و رفتار انسان موثرند و در نهایت خود فرد است که دست به انتخاب و گزینش از بین دو مطلوب و یا نامطلوب میزند، جای تعجب نیست که در اسلام که تا چه حد بر اراده آزاد و اختیار انسان تاکید و به آن اعتقاد وجود دارد.
انواع تیپهای شخصیتی در قرآن
روانشناسان کوشش نموده اند وجود تفاوت و تشابه شخصیتهای مردم را بررسی کنند و به علاوه هر روان شناسی سعی نموده از جهت و جنبه های ویژه ای انواع شخصیت را بررسی کند برخی بر اساس خصوصیات جسمی و برخی بر اساس خصوصیات روانی.
در قرآن مردم بر اساس عقیده و اعتقادشان به سه نوع تقسیم شده اند :
1.مؤمنان 2.کافران 3. منافقان
هر یک از این انواع سهگانه خصوصیات اصلی و عمومی ویژه خود را دارند که شخصیت هر کدام را از دو نوع دیگر مجزا میکند، این تقسیم بندی نشان دهنده اهمیت عقیده در ساختار شخصیت انسان و تشخیص خصوصیات متمایز کننده هر کدام است و هم رفتار انسان را به شکلی خاص و مشخص که موجب تمایز او از دیگران شود جهت میدهد.
به علاوه این تقسیم بندی نشان میدهد عامل اصلی ارزشیابی شخصیت از نظر قرآن عقیده و اعتقاد است.
مؤمنان :
با بررسی صفات مؤمنان در قرآن میتوان آنها را به 9 زمینه اصلی و عمومی در زمینه های رفتاری تقسیم کنیم :
1. صفات عقیدتی : ایمان به خدا، پیامبران، کتب آسمانی، روز قیامت و بهشت و دوزخ.
2. صفات عبادی : عبادت خدا، انجام فرائض مثل روزه، نماز، زکات، تقوا، جهاد در راه خدا، طلب بخشش از خدا و توکل بر او.
3. صفات مربوط به روابط اجتماعی : رفتار خوب با مردم، احسان، تعاون و همکاری، اتحاد و همبستگی، امر به معروف و نهی از منکر، عفو و ایثار.
4. صفات مربوط به روابط خانوادگی : نیکی به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستی خانواده و پرداخت نفقه به آنها.
5. صفات اخلاقی : صبر، بردباری، صداقت، عدالت، امانتداری و وفای به عهد خدا و مردم، پاکدامنی، فروتنی، سخت کوشی در گرفتن حق در راه خدا، عزت نفس، قدرت اراده و حاکمیت بر هوی و شهوات نفس.
6. صفات انفعالی و عاطفی : خدا دوستی، ترس از عذاب خدا، مردم داری و مردم دوستی، خیرخواهی به آنان، فرو بردن خشم و کنترل انفعالی غضب، تجاوز نکردن به حق دیگران، عدم حسادت به دیگران، تواضع و مهربانی و احساس پشیمانی در صورت ارتکاب گناه.
7. صفات عقلانی و شناختی : تفکر در هستی و آفرینش خدا، طلب دانش و شناخت، عدم پیروی از گمان، جستجوی حقیقت و آزادی فکر و عقیده.
8. صفات مربوط به زندگی عملی و شغلی: اخلاص در عمل و خوب کار کردن و تلاش فعالانه در کسب روزی.
9. صفات بدنی : نیرومندی، سلامت، پاکیزگی و طهارت.
خصوصیات عقیدتی نقش اساسی و تعیین کننده ای در جهت دادن به رفتار انسان در کلیه زمینه های زندگی ایفا میکنند، به طوری که ایمان به توحید و روز رستاخیز از خصوصیات اصلی حاکم بر شخصیت انسان میشود و در کلیه خصوصیات دیگر شخصیتی مؤثر هستند.
همچنین همه مؤمنان در یک سطح نیستند در قران سه درجه برای مؤمنان ذکر شده است : مؤمنانی که به خود ظلم میکنند، میانه روها و پیشتازان خیر که در سوره فاطر آیه 32 آمده است : «سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند، عده ای میانه رو بودند و عده ای هم به اذن خدا در نیکیها از همه (پیشی) گرفتند و این فضیلتی بزرگ است».
کافران :
برخی از صفات ویژه و اصلی آنان که در قرآن آمده است :
1. صفات عقیدتی : عدم ایمان به یگانگی خدا، پیامبران، روز رستاخیز و حساب.
2. صفات عبادی : عدم عبادت خدا و توسل به غیر او.
3. صفات مربوط به روابط خانوادگی و اجتماعی : ظلم، رفتارهای متجاوزانه، تمسخر دیگران، تجاوز به حقوق دیگران و قطع ارتباط با دوستان و خویشاوندان.
4. صفات اخلاقی : پیمان شکنی، فسخ، فجور، پیروی از هوی نفس و شهوات و غرور و تکبر.
5. صفات انفعالی و عاطفی : نفرت، کینه و حسادت نسبت به مؤمنان.
6. صفات عقلانی و شناختی : جمود فکری و ناتوانی در ادراک و تعقل، تقلید کورکورانه از عقاید و سنتهای پدران و فریب دادن خود.
منافقان :
منافقان با شخصیتی متزلزل نمیتوانند موضع آشکاری در برابر ایمان اتخاذ کنند. قرآن خصوصیات مشخص کننده آنها را یاد آور شده و آنها را به شدیدترین عذاب تهدید کرده است.
در سوره نساء آیه 145 : «منافقان در پایینترین مرحله دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت». برخی از صفات ویژه و اصلی آنان عبارتند از :
1. صفات عقیدتی : عدم اتخاذ موضعی مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار شرک در میان مشرکان.
2. صفات عبادی : عبادت از روی ریا که بدون اعتقاد انجام میدهند و با بی حالی و تنبلی به نماز میایستند.
3. صفات مربوط به روابط اجتماعی : برپایی فتنه از طریق پخش شایعات بین مسلمانان، تمایل به فریب دیگران دارند، برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران، خوب حرف میزنند، برای متقاعد کردن دیگران بسیار سوگند میخورند، از نظر ظاهر و قیافه و لباس در میان مردم بسیار آراسته اند تا جلب توجه کنند و آنها را تحت تأثیر قرار دهند.
4. صفات اخلاقی : عدم اعتماد به نفس، پیمان شکنی، ریا، ترس، دروغ، بخل، سودجویی و فرصت طلبی.
5. صفات انفعالی و عاطفی : ترس و هراس از مرگ، نفرت از مسلمانان و کینه ورزی به آنان.
6. صفات عقلانی و شناختی: تردید، شک و عدم توانایی در قضاوت و تصمیم گیری و تفکر درست، به همین دلیل قران منافقان را به عنوان کسانی که بر دلهایشان مهر نهاده شده است توصیف میکنند که منافقان با توجیه کارهایشان میکوشند از خود دفاع کنند.
اصولاً خصوصیت اصلی شخصیت منافق همان تردید در انتخاب ایمان، کفر و ناتوانی در اتخاذ موضعی روشن و صریح در برابر توحید، مؤمنان و کافران است.
همچنین سودجو و فرصت طلب است گاهی با مسلمانان و گاهی با کافران خود را هماهنگ میکنند. همواره در فریب دادن مردم میکوشد از طریق سخنان شیوا و آراستگی ظاهری، آنها را تحت تأثیر قرار دهند، در ژرفای نفس خود احساس ناتوانی میکنند. از این رو سعی دارند با توجیه کارهایشان از خود دفاع کند.
شخصیت بهنجار و سلامت روانی
شخصیت بهنجار از نظر اسلام، شخصیتی است که جسم و روح در آن متعادل باشند و نیازهای هر کدام ارضا شوند. انسانی که دارای شخصیت بهنجار است به جسم و سلامت و نیرومندی آن اهمیت میدهد و نیازهای آن را در حدودی که شرع مقدس روا میدارد برآورده میسازد و همزمان با آن به خدا ایمان میآورد.
از نظر اسلام فردی که پیرو هوای نفس خودش باشد فردی نابهنجار است و نیز کسی که خواسته های جسمانی خود را سرکوب و مقهور کند و رهبانیت افراطی و ریاضت شدید دارد و تنها به ارضا نیازهای معنوی میپردازد شخصی نابهنجار است زیرا این گونه گرایشهای افراطی و تفریطی با فطرت انسان مخالف هستند.
به همین دلیل هیچ کدام از این دو گرایش به شکل گیری و تحقق ماهیت حقیقی انسان نمی انجامد. ملاکهای سلامت روانی در اسلام از این قرارند :
1. خودآگاه و هشیار زیستن : انسان سالم پیوسته خودآگاه است. در مکاتب گشتالتی و روان کاوی و بسیاری مکاتب دیگر معتقدند انسان بهنجار خودآگاه و هوشیار است و نسبت به تمام حالات درونی و رفتاری خودآگاه است.
2. شناخت واقعیت و پذیرش آن : انسان سالم با جهان درون و جهان برون خود ارتباطی مبتنی بر واقعیت و پذیرش آن دارد. پیامبر اکرم (ص) میفرماید : «خدایا اشیاء را آن گونه که هستند به ما بنمایان». انسانهای سالم مصداق این آیه اند : انسان سالم جهان را با عقل خویش میشناسد نه با هوای نفس خود.
3. در حال زیستن : انسان هوشیار سالم اوقات خود را در حال میگذراند. او در همه حال در حال زندگی میکند. انسانهای ناسالم در حال نفس میکشند ولی یا درگذشته زندگی میکنند یا در آینده که این موضوع در کلیه مکاتب روان درمانی مورد تاکید است. در قرآن آمده است: «یا ایها الذین آمنو، آمنو» : یعنی اینکه پیوسته در حال باشید و به گذشته و ایمانی که درگذشته داشتهاید اکتفا نکنید.
4. پویا و متکامل زیستن : انسان سالم در نظر اسلام انسانی پویاست. انسانی که امروزش با دیروزش مساوی است انسانی مغبون است.
5. در جمع زیستن : انسان سالمی که واقعیتها را میشناسد در جمع زندگی میکند. او فرد است و فردیت او مسئول و متعهد است لذا جمع نه مسئولیت را از وی ساقط میکند و نه تعهد او را زایل میکند ولی با این حال او در جمع زندگی میکند. پیامبر اکرم (ص) میفرمایند : «تجمع رحمت است و تنهایی عذاب» و نیز میفرماید : «دست خدا بر جماعت است».
6. با خدا زیستن و تواب بودن : انسان هوشیار و آگاه و پویا به طرف عالیترین کمال هستی و عالیترین حقیقت وجود یعنی حق و در واقع خداوند در حرکت است. او هر گامی را که در جهت تکامل بر میدارد قدمی است که او را به حقیقت نزدیک میسازد. او با ذکر خویش ارتباطی قلبی و عقلی با خدا پیدا میکند. انسان سالم هرگاه که از مسیر حق منحرف میشود بلافاصله بازگشت کرده (توبه مینماید) و متکی به عالیترین مرتبه هستی میشود.
گناه مهمترین عامل تخریب شخصیت
آدمی باید در صدد بدست آوردن عواملی برآید که بنیان گذار ارزشهای معنوی میشود. ترک گناه از بزرگترین این عوامل است که سازنده شخصیت حقیقی هر فرد است.
امام باقر (ع) میفرمایند: «شوربختی و حادثهها و نکبت و شکست، همه به دست انسان و بر اثر گناه آلودگی، پیش میآید...هلک من اضله الهوی ...آنکه خواهشهای تن گمراهش سازد، به هلاکت خواهد رسید».
پس گناه، هر چند پنهانی، پیکره بلند شخصیت را از درون میشکند؛ اگر چه در بیرون، مردم آن را سالم میپندارند؛ و نیز آن گرامی میفرماید: «کسی که برای خود، شخصیتی قائل نیست و خویشتن را حقیر و پست میکند، از او امید نیکی مدارید و چنین کس، از ارتکاب پلیدیها باکی ندارد».
در پایان باید گفت در ادیان الهی به ویژه اسلام به موضوع آگاهی و شناخت از خود اهمیت زیادی داده شده است. یکی از راههای پیشگیری از گناه و یا انجام توبه، خود مشاهده گری یا شناخت خود است. قرآن در این زمینه مؤمنان را به رجوع به خودشان تشویق میکند :
«ای مؤمنان شما را باد به رعایت نفس خودتان». (آیه 105 سوره مائده).
در دین اسلام فراموشی خود در طول فراموشی خدا قرار گرفته است: «و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا به خاطر ان فراموشی، نفسشان (خودشان) را از یادشان برد، ایشان همانا فاسقانند». (آیه 19 سوره حشر).
در تفسیر آیه 105 سوره مائده علامه طباطبایی سخنان بسیار فراوانی دارد، ایشان با تمسک به روایات متعدد در این زمینه اشاره دارند که یکی از بهترین و مطمئنترین راه شناخت خدا، شناخت خود است.
امام علی علیهالسلام میفرمایند: «خودشناس ترین شما، خداشناس ترین شماست. کسی که خود را شناخت، خدا را شناخت».
با توجه به موارد فوق دستیابی به خود آگاهی و خود شناسی کلیدی طلایی در رسیدن به معرفت حقیقی است و مسائلی که در این زمینه ما را به شناخت میرسانند ارزشمند هستند.
منابع:
1. قرآن کریم
2. نهجالبلاغه
3. احمدی، علی اصغر. روانشناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی. تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، 1381
4. حاجی پروانه، محمد مهدی. شخصیت چیست. سایت بلاغ، آخرین بازنگری 10 تیرماه 1391
5. طباطبایی، محمدحسین. المیزان فی تفسیر القرآن. جلد 6، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1417 ق
6. کریمی، یوسف. روان شناسی شخصیت. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور، 1389
فاطمه خانی سورکی/995/ی701/ن