از دنیای طلبگی تا فرصت جانشینی انبیا
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تقریر، در جلسات تحریریه، بارها در میان بحثهای مختلف، به این پرسش تکراری میرسیدیم که «منظور شما از طلبه کیست؟»؛ پرسشی که درک پاسخ آن، برای فهم بسیاری از مسائل مرتبط با حوزه علمیه و طلبگی، ضروری است و حالت پیشنیاز دارد. از این رو، بر آن شدیم تا این پرسش و پرسشهای مربوط به آن را از بزرگان حوزه، اساتید، مدیران و اندیشمندان حوزوی سؤال کنیم. اولین گفتوگوی ما با آیت الله کعبی، استاد خارج فقه و اصول، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده مجلس خبرگان رهبری انجام شد که در ادامه میخوانید.
آیت الله کعبی در پاسخ سؤالات ما، هویت طلبگی را در خلیفة اللهی و جانشینی خداوند بر روی زمین و رهبری دینی جامعه خلاصه کردند. ایشان ابزار رسیدن به خلیفة اللهی را علم نورانی همراه با انگیزه و نیت الهی دانستند. متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
در ابتدا بفرمایید هویت طلبه چیست؟ طلبه کیست و رسالتش چیست؟
آیت الله کعبی: أعوذ بالله من الشیطان الرجیم. «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» (1)
برای اینکه برنامههای روحانیت به طور صحیح تداوم داشته باشد، شناخت هویت، رسالت، اهداف، وظایف و مأموریتهای روحانیت به طور کلی و یک طلبه به شکل ویژه، امری ضروری است. در مورد هر کدام از این واژهها توضیح میدهم.
رسالت روحانیت رسالت انبیاست، رسالت اوصیاست. رسالت روحانیت در امتداد تاریخ از آغاز غیبت کبری تا کنون، رسالت رهبری دینی و کمک به حضور دین در صحنه زندگی مردم بوده است؛ به گونهای که این حضور، زندگی آنها را بر مبنای دین، متحول کند. منظورم از «رهبری»، رهبری در سطوح مختلف است و ممکن است به صورت یک مبلغ، محقق دینی، مجتهد و مرجع دینی نمایان شود. از آنجا که نگاه ما به روحانیت، نگاه کلان اجتماعی بر پایه منزلت و جایگاه دینی روحانیت است، روحانیت در سطوح مختلف، رهبر دینی جامعه است.
خداوند انسانهای کامل و نمونه را برمیگزیند و به آنها جایگاه رهبری جامعه را عطا میکند. البته این بر پایه لیاقتهایی است که یک شخص کسب میکند. کسانی که از لحاظ علمی، قدسی، نورانیت، هدایت و… دارای ظرفیت و لیاقتاند رهبر دینی و مقتدای جامعه میشوند؛ اینها میشوند انسان کامل، خلیفة الله و جانشین خدا برای عینیتبخشی به دین در زندگی.
کسی که بخواهد در عصر غیبت چنین جایگاهی را به دست آورد نباید از لحاظ خاستگاه صنفی، اجتماعی، تحصیلی، مکانی و زمانی تأثیر پذیرفته از لایههای گوناگون جامعه باشد. چنین شخصی باید خودش را پاک، مقدس، نورانی و عالم کند و خودش را به سطح رهبری جامعه دینی ارتقا بدهد.
این ویژگیها را باید تحصیل کرد. بنابراین، تلاش روحانیت برای به دست آوردن این ویژگیها یعنی علم، تقوا، اخلاق، لیاقت، شایستگی و توانمندی در اداره دینی زندگی مردم در سطوح متفاوت، باید مضاعف باشد.
کسی که بخواهد در عصر غیبت چنین جایگاهی را به دست آورد نباید از لحاظ خاستگاه صنفی، اجتماعی، تحصیلی، مکانی و زمانی تأثیر پذیرفته از لایههای گوناگون جامعه باشد. چنین شخصی باید خودش را پاک، مقدس، نورانی و عالم کند و خودش را به سطح رهبری جامعه دینی ارتقا بدهد.
در زیارت امام حسین میخوانیم «أشهد أنّک لم تنجّسک الجاهلیة بأنجاسها». همه ائمه اینطورند؛ نظامهای جاهلی اعم از نظامهای حکومتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ائمه را آلوده نکرده و سیاهی و تاریکی جاهلیت نتوانسته در برابر نور ائمه که نور تابناک دین است مقاومت کنند.
موضوع صحبت ما انسانهاییاند که در متن نظامهای جاهلی اعم از نظام اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رشد کردهاند و ممکن است در گذر زمان و در اثر زندگی دنیایی و جذبههای طبیعت متأثر شده باشند و از لحاظ شخصیتی رنگ و لعاب و صبغه خودشان را پیدا کرده باشند. چنین انسانی باید خودش را از این آلودگی و صبغه طبیعت دنیا و ظلمات بیرون بیاورد تا نورانی شود و بتواند هدایت و رهبری جامعه را به دست بیاورد و تبدیل شود به نماینده ملکوت.
ما چرا طلبه شدیم؟ این ادعای بزرگ در طلبگی نهفته است که من میتوانم مسیر انبیا و ائمه را طی کنم و به عنوان رهبر دینی جامعه در سطوح مرجعیت، اجتهاد، تحقیق، تبلیغ، فضل، وارستگی و فرزانگی در کسوت مقدس روحانیت عمل کنم. من میتوانم انسان بشوم. من میتوانم کامل بشوم. من میتوانم نماینده ملکوت بشوم.
ائمه و رسول الله مورد لطف و توجه و عنایت هستند و برگزیدگان خدا هستند. ما که برگزیده خدا به شخص و اسم نیستیم و در این زندگی متفاوت و خاستگاه و جایگاه اجتماعی متمایز رشد کردهایم، چگونه میتوانیم این جایگاه را به دست بیاوریم؟
پاسخ این است که راه کمال هیچ گاه بسته نیست. راه انسان کامل شدن باز است و برای همه حتی بعد از رسول الله و بعد از ائمه باز است. خداوند تبارک و تعالی این راه را برای همه باز گذاشته است. خداوند، توانمندی، لیاقت و شایستگی را بر اساس اراده و خواست هر کسی به او میدهد. یک طلبه برای اینکه رهبر دینی جامعه بشود باید نخست این را با خود حل کند که من آمدهام خلیفة الله بشوم، یعنی جانشین خدا! این خیلی حرف است!
یک طلبه همواره باید این گفتوگوی ملائکه و خداوند را در خاطر داشته باشد که قرآن میفرماید: «و إذ قال ربک للملئکة إنی جاعل فی الأرض خلیفة» و ملائکه گفتند: «أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء و نحن نسبّح بحمدک و نقدس لک» (2). یعنی میخواهی کسی را در زمین با عنوان ملکوتی انتخاب کنی؟! این ناشدنی است؛ چون زمین محدودیت دارد و تزاحم، تفاوت نقشها و توانمندیها در نهایت باعث اختلاف و تجاوز به حقوق دیگران و قتل و غارت و فساد و کشتار میشود. این لازمهٔ زندگی زمینی است. چطور میخواهی یک خلیفه در زمین انتخاب کنی؟! ما فرشتگان باید نماینده ملکوت بشویم که اهل تسبیحیم. ما کروبیان و قدسیانیم که لیاقت داریم.
خداوند تبارک و تعالی به ملائکه اینگونه جواب داد: «إنّی أعلم ما لا تعلمون» (3). این پاسخ خداوند، اولا یک نوع تقریر است بر سؤال ملائکه. یعنی آنچه شما گفتید، اشتباه نیست چون لوازم زمینی بودن با نمایندهٔ ملکوت بودن در شرایط عادی و بر حسب ظاهر جمع نمیشود. پس چگونه خداوند میگوید انسان زمینی، نماینده ملکوت و رهبر دینی جامعه بشود؟ خداوند اینگونه جواب میدهد: «من چیزی میدانم که شما نمیدانید». بخشی از لایههای کار را میدانید ولی عمق کاری که میخواهم انجام دهم را متوجه نیستید.
به عبارت دیگر خداوند تبارک و تعالی موجودی را با فطرت پاک الهی و با طبیعت زمینی آفرید: «فألهمها فجورها وتقواها». اگر شهوت و طبیعت بر عقل و فطرت غلبه کند، انسان از حیوانات پستتر میشود، ولی اگر عقل و فطرت بر شهوت و طبیعت غلبه کند انسان از فرشتگان هم بالاتر میرود. خداوند ابزار غلبه انسان بر فرشتگان و ابزار انسان کامل شدن را در اختیار همه قرار داده است. بلافاصله پس از آن آیات، خداوند میفرماید: «و علّم آدم الأسماء کلها» (4). انسان با علم میتواند کامل شود. با علم میتواند از لحاظ عقل و معرفت و کمال انسانی بر شهوت و طبیعت غلبه کند.
ما برای چه طلبه شدیم؟ برای رهبری دینی جامعه و برای پیاده کردن دین در متن زندگی مردم. لازمه اینها خلیفة الله شدن است. بنابراین، علمی که میآموزیم از سنخی خاص است. این علم باید از جنس نورانیت باشد. علمی بطلب که به دلنور است، سینه ز تجلی او طور است. ملائکه در برابر چنین علمی و چنین طلبهای احساس کوچکی میکنند. در روایات هست که ملائکه بالشان را برای چنین طلبهای پهن میکنند. ملائکه بال طبیعی و جسمی ندارند. منظور از این بال، قدرتشان است. یعنی ملائکه فرستادههای خدا هستند برای کمک، رحمت و صلوات برای طلبه علم حقیقی. طلبهای که به دنبال نورانیت باشد، این الطاف الهی شاملش میشود و به اندازه زحمتی که میکشد راه برایش باز میشود. پس ابزار خلیفة الله شدن علم و طلبه شدن است.
پس طبق نظر شما، برای رسیدن به جایگاه خلیفة اللهی باید عالم شد. آیا هر کسی به این علم دست پیدا کند، به مقام خلیفة اللهی خواهد رسید؟
در رابطه با این علم باید توجه کرد که گاهی انسان علم را با نیت شیطانی تحصیل میکند و گاهی با نیت رحمانی. نیت شیطانی یعنی میخواهد بزرگ شود، آقا شود، میخواهد «من» مطرح شود، میخواهد ریاست و اعتبار کسب کند، میخواهد مطرح شود، پول به دست بیاورد و شهرت کسب کند. این علم شیطانی است.
شیطان هم علم داشت اما مشکل «أنا خیر منه» (5) را داشت، حاضر نبود سجده کند چون احساس میکرد موجودی خلق میشود که بر او تفوق میکند. شیطان قسم خورد که با انسان بجنگند. خداوند به شیطان میدان داد و این راه را باز گذاشت. یک راه، شرّ است و یک راه، خیر. خدا هر دوی اینها را در انسان قرار داد.
علم باید الهی و نورانی باشد. البته این طور نیست که صرف، نحو، منطق و فلسفه نورانی نباشند؛ چون در اسلام، مرزی میان مادیت و معنویت نیست. اینها میتوانند نورانی باشند یا نباشند.
مطلب مهم دیگر، اخلاص است. «إنّما الأعمال بالنیّات» (6) الهی بودن علم هم به انگیزه است. انگیزه یعنی که اسلام پیروز شود، نه من. به این معناست که طالب علم آمادهٔ فداکاری و جهاد برای اسلام باشد. هر چقدر خود شخصیاش را بکشد لیاقتش بیشتر میشود. در واقع در جنگ میان فطرت و طبیعت، فطرت را غلبه بدهد. لذا در روایت هم آمده است که «من علم لله و عمل لله و علم لله دعی فی ملکوت السموات عظیما» (7)، یعنی اگر فقط برای خدا طلب علم کند و با اینکه هزار و یک مشکل در زندگیاش دارد، فقط برای خدا دیگران را به دین دعوت کند، ملائکه او را برای بزرگیاش در ملکوت تحسین میکنند.
در روایت دیگری هست که «العلما ورثة الأنبیا» (8). این توارث به علم است. یعنی انبیا و اوصیا به خاطر علم، نبی و وصی شدند. علما هم باید با علم الهی جانشین نبی و وصی شوند. پس در جواب سؤال اول شما باید بگویم رسالت علما و روحانیت ایفای نقش انبیا در سطوح گوناگون و زمانهای متفاوت است. رسالتشان این است که خلیفة الله شوند و زندگی دینی را در سطوح گوناگون جامعه عینیت ببخشند
به عنصر زمان اشاره کردید. این عنصر، در رسالت علما چه تأثیری میگذارد؟
در هر زمان و مکان، اهداف متفاوت است. این اهداف میتواند تبیین علم دینی و ارتقای سطح معرفتی مردم، پاسخگویی به شبهات یا آشنا کردن مردم با دین در عرصههای گوناگون باشد. در هر زمانی یک بخش از این اهداف برجسته میشود. زمان امام انقلاب کردن، زمان دیگری حفظ میراث علمی و زمانی هم تبلیغ در روستا برجسته میشود. وظایف روحانیت و طلاب باید مناسب با این رسالت و اهداف تعریف شود و مأموریتشان ترسیم شود. بنابراین، وظیفه و هدف و رسالت در یک زمان قابل مقایسه با زمان دیگر نیست.
منظور از تفقه در دین، در آیهای که در ابتدای صحبتتان قرائت کردید چیست؟
در آن آیه شریفه، طلبگی و خواندن درس دینی در مسیر نفیر، بسیج و جهاد دینی تبیین شده است. یعنی جهاد به عنوان اصل مطرح شده و تفقه در دین هم به عنوان یکی از بخشهای جهاد و دفاع از دین محسوب شده است. لذا طلبگی جهاد است. ولی گفته شده «تفقه در دین»، نه «تفقه در فقه و اصول». برای اینکه بتوانیم به مرتبه انذار و تبشیر که همان کار انبیاست برسیم، باید مجموعه معارف دین را بشناسیم.
در این دوره و زمانه، سطوح را تمام کردن، درس خارج خواندن، مجتهد شدن، رساله عملیه دادن، مرجع تقلید شدن هم کار سختی نیست؛ ولی منذر شدن، خلیفة الله شدن، جا پای انبیا و اوصیا گذاشتن و روحانی واقعی شدن کار سختی است؛ و تنها با مدد الهی و در پیش گرفتن راه و روش درست ممکن است. ما باید با توکل بر خدا و ابزار دعا، توسل، توکل، اخلاص و آستین بالا زدن این راه را برویم که خدا کمک میکند. طلبه باید با ابزار علم نورانی به خلیفة اللهی برسد تا بتواند رهبری دینی جامعه را به عهده بگیرد.
با توجه به رسالتی که برای طلبه ترسیم فرمودید، این سؤال مطرح میشود که حیطه فعالیت طلبه چیست؟
حیطه فعالیت روحانیت بسیار وسیع و به وسعت تمام ابعاد زندگی انسان است. یک روحانی، سخن خدا، پیامبران و ائمه را برای مردم بازگو میکند؛ مردم را با خدا، بهشت، جهنم و دین آشنا میکند؛ معارف دین را برای مردم میگوید و خودش هم عمل میکند؛ مسجد و مدرسه را مدیریت میکند؛ وارد بازار میشود؛ با رسانه و مطبوعات مرتبط میشود؛ و خلاصه هر جا که هست، هدایت و قداست و نورانیت و معنویت را وارد زندگی مردم میکند. در واقع پیامهای کتاب و سنت را به دیگران منتقل میکند.
بحث وظایف طلبه مفصل است، نقشه راه میخواهد، سازمان و تشکیلات میخواهد. خود طلبه هم باید قدرت ابداع، خلاقیت و ابتکار عمل داشته باشد. طلبه باید قدرت تشخیص بالا داشته باشد و بداند در هر موقعیتی چه کند؛ این القایی نیست، علم و تقوای تنها کافی نیست؛ تشخیص هم میخواهد.
این تشخیص چطور به دست میآید؟
حرکت طلبه باید از درون باشد، نه از بیرون. طلبه باید از درون خودش بجوشد و البته مشورت هم بگیرد. ولی اگر فکر میکنید کسی میتواند تنها با برنامه بیرونی و بدون استفاده از محتوای درونی به جایی برسد، اشتباه میکنید. البته برنامه بیرونی میتواند محتوای درونی را کمک کند. ولی اینگونه هم نیست که اگر کسی دنبال برنامه باشد راه را گم نکند. این باید برای طلاب حل شود. انگیزه و دید درست، خیلی مهم است.
در شکل دادن این هویت و رسالت طلبه، مدیریت سازمانها و نهادهای حوزوی چه نقشی دارند؟
از نظر سازمانی باید رستههای گوناگون انجام وظیفه برای روحانیان داشته باشیم؛ رستههایی چون مدیر فرهنگی مسجد، روحانی ویژه بازار، روحانی ویژه اماکن عمومی، روحانی ویژه دانشآموزان، روحانی ویژه اساتید دانشگاه و روحانی ویژه پزشکان.
پس از حضور دین در زندگی عمومی جامعه در سطح دولتها، حکومتها و جوامع، عرصهها و حیطههای گوناگونی به وجود آمد که همهاش از پژواکهای انقلاب اسلامی است؛ یعنی انقلاب اسلامی توانست عرصه تأثیرگذاری دین را در سطح بین الملل و پنج قاره جهان، از سطح مسائل جزئی به سطح مسائل کلان ارتقا دهد. روحانی دیپلمات، دیپلماسی علمی، دیپلماسی فرهنگی علاوه بر دیپلماسی سیاسی، از عرصههای جدید روحانیت است.
اگر به عرضه و تقاضا نگاه کنید، تعدادمان هم از لحاظ کمی، هم از لحاظ کیفی کم است و باید گسترش پیدا کنیم. در دیدار هفته بسیج با رهبر انقلاب، سردار نقدی گفت فقط دویست هزار روحانی برای بسیج نیاز دارند. روحانی خطیب نیاز داریم، روحانی نویسنده و روحانی ویژه رسانه و مطبوعات نیاز داریم. و البته اینها مهارتهایی است که بعد از تحصیلات عمومی باید به دست بیاوریم.
سخنی اگر باقی مانده و از نظر شما اهمیت دارد، بفرمایید!
طلبگی یک عنایت و لطف الهی است. هر کسی لیاقت طلبه و سرباز امام زمان شدن را پیدا نمیکند. ممکن است بیاید ولی بعد ثابت کند که لیاقت ندارد و از راه بهدر شود یا به کارهای بیهوده مشغول شود.
از خداوند متعال مسالت مینمائیم که در تداوم راه طلبگی با اخلاص و استقامت به عنوان سرباز بقیة الله الأعظم، توفیق دهد تا به فلاح و رستگاری برسیم.
پانوشتها:
1. توبه، 122.
2. بقره، 30.
3. همان.
4. بقره، 31.
5. ص 76.
6. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، جلد 1، صفحه 83، و جلد 4، صفحه 186.
7. بحارالأنوار، ج 1، باب العلم.
8. الکافی، ج 1، ص 32، ح 2.
918/د102/س