۰۴ دی ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۸
کد خبر: ۱۵۰۹۰۲
به بهانه اربعین؛

بررسی اجمالی، حول اختلافات تاریخی درباره اربعین

خبرگزاری رسا ـ با توجه به اختلافات موجود بین علما و نقل‌های تاریخی، نمی‌توان نتیجه گرفت که اهل بیت علیهم‌السلام در اربعین سال شصت و دو به کربلا آمده‏اند؛ کما این‌که انکار این موضوع نیز به راحتی ممکن نیست.
 کاروان اسراي کربلا

بازگشت اهل‌بیت علیهم‌السلام به کربلا

در منابع تاریخی چنین نقل شده است که اهل بیت علیهم ‏السلام در بازگشت از شهر شام وقتی به دو راهى جاده عراق و مدینه رسیدند، از امیر کاروان خواستند تا آنان را به کربلا ببرد و او آنان را به سوی کربلا حرکت داد. چون به کربلا رسیدند، جابر بن عبدالله انصارى را دیدند که با تنى چند از بنى هاشم و خاندان پیامبر براى زیارت امام حسین علیه‏السلام آمده بودند. اهلبیت علیهم السلام همزمان با آنان به کربلا وارد شدند و سخت گریستند و ناله و زارى کردند و بر صورت خود سیلى زده و ناله‏هاى جان‌سوز سر دادند و زنان روستاهاى مجاور نیز به آنان پیوستند. زینب علیها السلام در میان جمع زنان آمد و با صوتى حزین که دل‌ها را جریحه‌دار مى‏کرد، می‌گفت: «وا اخاه! وا حسیناه! وا حبیب رسول الله و ابن مکة و منى! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن على المرتضى! آه ثم آه!»، پس بیهوش گردید.

آن‌گاه ام کلثوم به صورت زد و با صدایى بلند مى‏گفت: امروز محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا از دنیا رفته‏اند و دیگر زنان نیز سیلى به صورت زده و گریه و شیون مى‏کردند.

سکینه چون چنین دید، فریاد زد: وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آن‌چه با اهل بیت تو کرده‏اند، آنان را از دم تیغ گذراندند و بعد عریانشان نمودند!

 

حضور جابر در کربلا

عطیه عوفى مى‏گوید: با جابر بن عبدالله به عزم زیارت قبر حسین علیه‏السلام بیرون آمدم و چون به کربلا رسیدیم جابر نزدیک شط فرات رفته و غسل کرد و ردائى همانند شخص محرم بر تن نمود و همیانى را گشود که در آن بوى خوش بود و خود را معطر کرد و هر گامى که بر مى‏داشت ذکر خدا مى‏گفت تا نزدیک قبر مقدس رسید و به من گفت: دستم را بر روى قبر بگذار! چون چنین کردم، بر روى قبر از هوش رفت.

من آب بر روى جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آنگاه سه مرتبه گفت: یا حسین!

سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه!» و بعد اضافه کرد: چه تمناى جواب دارى که حسین در خون خود آغشته و بین سر و بدنش جدائى افتاده است!!

و گفت: «فاشهد انک ابن خیر النبیین و ابن سید المؤمنین و ابن حلیف التقوى و سلیل الهدى و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النقباء و ابن فاطمه سیده النساء و مالک لا تکون هکذا و قد غذتک کف سید المرسلین و ربیت فى حجر المتقین و رضعت من ثدى الایمان و فطمت بالاسلام فطبت حیا و طبت میتا غیر ان قلوب المؤمنین غیر طبیه لفراقک و لا شاکه فى الخیره لک فعلیک سلام الله و رضوانه و اشهد انک مضیت على ما مضى علیه اخوک یحیى بن زکریا؛ من گواهى مى‏دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مؤمنین مى‏باشى، تو فرزند سلاله هدایت و تقوایى و پنجمین نفر از اصحاب کساء و عبایى، تو فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه سیده بانوانى و چرا چنین نباشد که دست سید المرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتى و از پستان ایمان شیر خوردى و پاک زیستى و پاک از دنیا رفتى و دل‌هاى مؤمنان را از فراق خود اندوهگین کردى پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتى که برادرت یحیى بن زکریا شهید گشت».

آن‌گاه چشمش را به اطراف قبر گردانید و گفت: «السلام علیکم ایتها الارواح التى حلت بفناء الحسین و اناخت برحله، اشهد انکم اقمتم الصلوة و آتیتم الزکوة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتى اتاکم الیقین؛ سلام بر شما اى ارواحى که در کنار حسین نزول کرده و آرمیدید، گواهى مى‏دهم که شما نماز را بپا داشته و زکات را ادا نموده و به معروف امر و از منکر نهى کردید و با ملحدین و کفار مبارزه و جهاد کرده، خدا را تا هنگام مردن عبادت نمودید» و اضافه نمود: «به آن خدائى که پیامبر را به حق مبعوث کرد ما در آن‌چه شما شهدا در آن وارد شده‏اید شریک هستیم».

عطیه مى‏گوید: به جابر گفتم: «ما کارى نکردیم! اینان شهید شده‏اند».

گفت: «اى عطیه! از حبیبم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى‏فرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرک فى عملهم؛ هر که گروهى را دوست داشته باشد با همانان محشور گردد و هر که عمل جماعتى را دوست داشته باشد، در عمل آن‌ها شریک خواهد بود».

 

اربعین و اختلاف اقوال

در تاریخ حبیب السیر آمده است: یزید بن معاویه سرهاى مقدس شهدا را در اختیار على بن الحسین علیه‏السلام قرار داد و آن بزرگوار در روز بیستم ماه صفر آن سرها را به بدن‌های پاکشان ملحق نمود و آن‌گاه عازم مدینه طیبه گردید.

ابوریحان بیرونى در آثارالباقیة گفته است: در روز بیستم ماه صفر، سر مقدس حسین علیه‏السلام به بدن مطهرش بازگردانیده و دفن شد؛ به هنگامى که اهل بیت امام حسین علیه‏السلام بعد از بازگشت از شام در روز اربعین جهت زیارت آمده بودند.

سید ابن طاووس در اقبال مى‏گوید: چگونه روز بیستم ماه صفر، روز اربعین است در حالى که حسین صلوات الله علیه روز دهم محرم به شهادت رسید. بنابراین اربعین، روز نوزدهم ماه صفر باید باشد. آن‌گاه سید مى‏گوید: محتمل است ماه محرم سال 61 کم بوده است، یعنى 29 روز بوده که طبعاً بیستم ماه صفر، روز اربعین است و احتمال دارد که ماه محرم تمام بوده، ولى چون امام حسین علیه‏السلام در پایان روز عاشورا شهید گردید، لذا روز عاشورا را به حساب نیاورده‏اند.

در مصباح آمده است: خاندان امام حسین علیه‏السلام در روز بیستم ماه صفر به همراه على بن الحسین علیه‏السلام به مدینه رسیدند و شیخ مفید همین قول را اختیار کرده است. در غیر مصباح نیز آمده است که ایشان در روز بیستم ماه صفر بعد از مراجعت از شام به کربلا رسیدند.

همان‌گونه که در نقل‌های ذکر شده مشهود است، اهل بیت علیهم السلام در همان سالى که حادثه کربلا رخ داد(سال 61 هجری) پس از مراجعت از شام و در روز اربعین، به کربلا آمدند و یا این که در سنه 62 یعنى یک سال بعد از شهادت رهسپار کربلا شده‏اند و ما در اینجا به صورت اختصار عیناً آن‌چه در این رابطه گفته و یا نوشته شده است ذکر مى‏کنیم:

قول اول: اهل بیت علیه‏السلام در همان سال 61 پس از مراجعت از شام و در روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند، و این همان قول صاحب تاریخ حبیب السیر است که قبلاً بازگو کردیم، و در الاثار الباقیه ابوریحان نیز همین قول آمده و ظاهر عبارت سید ابن طاووس در لهوف هم همین مطلب را مى‏رساند و ابن نما در مثیر الاحزان نیز همین قول را نقل کرده است.

قول دوم: اهل بیت علیه‏السلام همان سال در روز بیستم صفر به کربلا و قبل از رفتن به شام از کربلا عبور نمودند و بر مزار شهیدان خود عزادارى کردند. سپهر مؤلف ناسخ التواریخ بر این قول است. این احتمال گرچه بعید به نظر مى‏رسد، زیرا در نقلى بدان اشاره نشده است، ولى احتمالی است که ثبوتا مانعى نداشته گرچه دلیلى براى اثبات آن نیست.

قول سوم: آل البیت علیه‏السلام در سال 62، یعنى یک سال بعد و در روز بیستم صفر به کربلا آمده‏اند. صاحب قمقام زخار مى‏گوید: «مسافت و عادت تشریف فرمائى به حرم حضرت سید الشهداء علیه‏السلام در روز اربعین سال 61 هجرى به کربلاى معلى مشکل، بلکه خلاف عقل است؛ زیرا امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا به درجه رفیع شهادت نائل آمد و عمر بن سعد یک روز براى دفن کشتگان خود در آنجا توقف و روز یازدهم به جانب کوفه حرکت کرد و از کربلاى معلى تا کوفه به خط مستقیم تخمینا هشت فرسخ است. چند روزى هم عبیدالله بن زیاد اهل عصمت را در کوفه براى معرفى آنان و کار بزرگى که صورت گرفته و ارعاب قبایل عرب نگاه داشت تا از یزید خبر رسید که پردگیان حرم را به دمشق اعزام دارد و او هم اسیران را از راه حران و جزیره و حلب به شام فرستاد که مسافت دورى است و فاصله کوفه تا دمشق به خط مستقیم تقریباً صد و هفتاد و پنج فرسخ است و پس از ورود به شام به روایتى تا شش ماه اهل بیت را نگاه داشتند تا آتش شعله‌ور غضب یزید، خاموش شد. پس از حصول اطمینان از عدم شورش مردم موافقت کرد که حضرت سجاد با پردگیان حرم به مدینه باز گردند. پس چگونه این همه وقایع مى‏تواند در چهل روز صورت گرفته باشد. قطعاً ورود اهل بیت علیه‏السلام به کربلا در سال دیگر بوده است که سال شصت و دو هجرى باشد و هر کس به نظر تدبر در این مسأله بیندیشد نامه نگار را تصدیق خواهد کرد. جابر بن عبدالله هم در اربعین شصت و دو به زیارت مشرف شده است و شرافت جابر در این است که او اولین کسى است از صحابه کبار و مخلصین سوگوار که به این سعادت نایل آمده است».
قول چهارم:

احتمال دیگرى وجود دارد که اهل بیت علیه‏السلام ابتدا به مدینه آمدند و از مدینه عازم کربلا شدند و سر مقدس امام علیه‏السلام را نیز در این سفر با خود برده و به بدن مطهر حسین علیه‏السلام ملحق نموده‏اند، اما نه در اربعین سال 61 هجرى بلکه پس از مراجعت به مدینه به کربلا رفته‏اند.

ابن جوزى از هشام و بعضى دیگر نقل کرده است که سر مقدس حسین علیه‏السلام با اسیران به مدینه آورده شد و سپس به کربلا حمل گردیده و با بدن مطهر دفن شده است.

از بعضى از مورخان نقل شده است که: صورت حال جریان اقتضاء مى‏کند که اهل بیت علیه‏السلام در مدتى بیش از چهل روز از زمان شهادت امام حسین علیه‏السلام به عراق یا به مدینه رفته باشند و بازگشت آنها به کربلا، ممکن است. ولى روز بیستم صفر نبوده است؛ زیرا جابر بن عبدالله انصارى هم از حجاز آمده بود و رسیدن خبر به حجاز و حرکت جابر از آن‌جا قهرا زمانى بیش از چهل روز را مى‏طلبد. یا این‌که باید بگوئیم جابر از مدینه نیامده بود، بلکه از کوفه و یا از شهرى دیگر عازم کربلا شده بود.

 

توقف در کربلا

خاندان داغدیده رسالت پس از ورود به کربلا براى شهیدان خود به عزادارى پرداختند، چون هنگام حرکت به سوى کوفه اجازه عزادارى به آنان نداده بودند و همان گونه که سید ابن طاووس در لهوف نقل کرده است که «و اقاموا المآتم المقرحه للاکباد؛ ماتم‌هاى جگر خراش بپا داشتند» و تا سه روز امر بدین منوال سپرى شد.

 

 

.....................................................................................................

منابع و توضیحات:

- نعمان بن بشیر همان کسى است که هنگام ورود مسلم بن عقیل به کوفه از طرف یزید امیر کوفه بود، یزید او را برکنار و به جاى او عبیدالله بن زیاد را به امارت کوفه برگزید. نعمان بن شام آمد و از هواداران معاویه و یزید بود. پس از هلاکت یزید، مردم را به بیعت عبدالله بن زبیر فراخواند، اهالى حمص با او مخالفت کرده و او را بعد از واقعه مرج راهط در سال شصت و چهار هجرى کشتند.(الاستیعاب)

- تاریخ طبرى.

- قمقام زخار.

- جابر بن عبدالله بن عمرو بن حرام انصارى، مادرش نسیبه دختر عقبه مى‏باشد، در بیعت عقبه ثانیه در مکه با پدرش حضور داشته ولى کودک بوده است ؛ بعضى او را از شرکت کنندگان در جنگ بدر ذکر کرده‏اند ؛ او با پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) در 18 غزوه شرکت نمود، و بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در صفین در خدمت على(علیه‏السلام) بوده و از کسانى است که سنت پیامبر بسیار از او نقل شده است ؛ او در آخر عمر نابینا گردید ؛ در سال 74 یا 78 و یا 79 در سن 94 سالگى در مدینه رحلت نمود. (الاستیعاب).

- لهوف.

- الدمعه الساکبه .

- عطیه عوفى را شیخ طوسى در رجال خود از اصحاب امیر المؤمنین ذکر کرده و او معروف به بکالى است که قبیله‏اى از همدان مى‏باشد، و او داراى تفسیر قرآنى بوده است در پنج قسمت و خود او مى‏گوید: قرآن را با تفسیرش سه بار بر ابن عباس عرضه کردم و اما قرائت قرآن را هفتاد مرتبه نزد او قرائت نمودم. (تنقیح المقال).

- بحار الانوار.

- نفس المهموم.

- مقتل الحسین مقرم 371.

- مسار الشیعه.

- توضیح المقاصد.

- قمقام زخار.

- الملهوف .

- مثیر الاحزان.

- ناسخ التوایخ احوالات امام حسین.

- از این مقدمات، نمى توان نیتجه گرفت که اهل بیت علیهم السلام در اربعین سال شصت و دو به کربلا آمده‏اند ؛ زیرا اولا نگاه داشتن اهل بیت(علیه‏السلام) در کوفه به مدت زیاد، قطعى نیست با توجه به این که بعضى ورود اهل بیت(علیه‏السلام) را به شام در روز اول ماه صفر ذکر کرده‏اند (چنانچه گذشت) و آن مقدمات چون قطعى نیست بنابراین نتیجه قطعى هم بدست نمى دهد ؛ ثانیا احتمال دارد همانگونه که بعضى گفته‏اند اهل بیت(علیه‏السلام) در همان سال 61 و قبل از رفتن به شام از مسیر کربلا عبور کرده و بر قبور شهیدان عزادارى کرده باشند (چنانچه مرحوم سپهر مؤلف ناسخ التواریخ گفته است)، مضافا بر اینکه مرحوم قاضى طباطبایى (رحمه الله) کتابى به نام «تحقیق در روز اربعین امام حسین علیه‏السلام» تألیف نموده و تمام ایرادهاى وارده را مبنى بر آمدن اهل بیت در اربعین سال 61 را پاسخ داده است، بنابراین به صرف استبعاد نمى توان به نتیجه قطعى رسید و آمدن اهل بیت را به کربلا مانند بعضى در اربعین اول انکار کرد.

- تذکره الخواص.

- ذریعه النجاه.

 

/929/ی704/ر

ارسال نظرات