پیامدهای جبرانناپذیر کاهش بودجه دستگاههای فرهنگی کشور
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، بسیاری از نظریهپردازان معتقدند انقلاب اسلامی، انقلابی «فرهنگی» است. آن هم فرهنگی که برگرفته از داشتهها و ذخایر تمدنی و هویتی جامعهی ایران است. پس انقلاب اسلامی ریشه در فرهنگ ناب اسلامیـایرانی دارد. شاید به همین علت بود که بزرگترین کارشناسان و سیاسیون غربی هم پیشبینی نمیکردند که این انقلاب به پیروزی برسد. این موضوع را به وضوح میتوان در تحلیلها و نوشتههای سیاستمداران غربی ملاحظه کرد. جیمی کارتر جایی در خاطرات خود به این موضوع اشاره کرده و نوشته است که از رئیس وقت سازمان سیا، که به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی از کار برکنار شده بود، علت ناتوانی در تحلیل انقلاب اسلامی را سؤال کردم و او جواب داد که کامپیوترهای ما قادر به فهم آنچه در ایران روی داده است نیستند.(1) اینکه سیاستمداران و استراتژیستهای برجستهی آمریکایی و غربی قادر به فهم انقلاب اسلامی نبودند، دقیقاً به همین علت بود که انقلاب اسلامی ایران از جنس «فرهنگی» دگر بود که آنها تا به حال با آن برخوردی نداشتند.
بنابراین پُر بیراه نیست اگر بگوییم که یکی از شروط اساسی تداوم انقلاب اسلامی زنده نگاه داشتن همین «فرهنگ» مربوط به جامعهی ایران است. البته واضح است که وقتی صحبت از فرهنگ میکنیم، یعنی فرهنگ با همهی مؤلفهها و عناصر آن، اعم از عناصر اسلامیت و ایرانیت.
بر همین اساس، کار در حوزهی فرهنگ همواره به عنوان یکی از سرفصلها و دغدغههای رهبران انقلاب اسلامی مورد توجه و نظر بوده است.
شهریورماه امسال رهبر انقلاب در دیدار با رئیس محترم جمهور و اعضای هیئت دولت، نسبت به کارهای سطحی در حوزهی فرهنگ، هشدار دادند و فرمودند: «در زمینهى فرهنگ فرصت نشد آقایان گزارشى بدهند. من یک جمله عرض بکنم، به کارهاى سطحى نباید اکتفا کرد. به کارهاى عمیقتر، کارهاى بنیانىتر، کارهایى که از یکىشان دهها کار صادر میشود و نشئت میگیرد، توجه کنید. من یک وقتى نسخهاى از آن کارهاى عمیقِ لازم را به آقاى رئیسجمهور دادم؛ همانها باید دنبال شود و باید دنبال میشد. در باب فرهنگ باید به شدت مراقبت شود که ما به فرهنگ مهاجم کمک نکنیم. فرهنگ مهاجم خطرناک است. اگر ما فرهنگ عمومى کشور و فرهنگى که نخبگان و مردم و قشرهاى گوناگون را به سمت یک هدفى هدایت میکند نتوانیم از آسیب دشمن محفوظ بداریم، کار خیلى مشکل خواهد شد؛ هر چه هم شما تصمیم بگیرید، اینها مىآیند خرابش میکنند و جور دیگرى منعکس خواهد شد.»(4)
همهی اینها از طرفی اهمیت توجه به مسائل فرهنگی را روشن میسازد و از طرف دیگر، پرهیز از کارهای سطحی و مقطعی را مشخص میکند. خوب میدانیم که موضوعات فرهنگی موضوعاتی نیستند که در سطوح «کوتاهمدت» قابل حل باشند؛ این مسائل فرآیندی هستند که باید آن را در سطوح «بلندمدت» مورد توجه قرار داد.
حال اگر بپذیریم که به تعبیر رهبر انقلاب در دوران «جنگ نرمِ» دشمن علیه انقلاب اسلامی به سر میبریم، جایگاه استراتژیک فرهنگ بیش از پیش مشخص میشود. میدانیم که در جنگ نرم، آن حوزهای که در رأس حملهی دشمن قرار داد، فرهنگ است. در جنگ نرم، دشمن سعی میکند با استفاده از ابزارهای فرهنگی چون سینما، داستان و رمان، برنامههای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی و... بر اذهان و قلوب مردم جامعه رخنه پیدا کند. این موضوع را دشمن به خوبی فهمیده بود که به دلیل ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی، برای استحالهی از درون انقلاب، میبایست اول از همه به سراغ فرهنگ جامعهی ایران بیاید و به آن هجمه ببرد؛ هرچند ناخدای همیشه بیدار انقلاب اسلامی، بیش از 20 سال پیش متوجه این موضوع شده بودند و با انواع و اقسام کلمات و اصطلاحات (چون تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم) در این مورد بیانات و سخنانی را ایراد فرمودهاند.
این موضوعات بیانگر آن است که برای مبارزهی با جنگ نرم دشمن و از کار انداختن پروژههای آنان در حوزهی فرهنگی، میبایست در حوزهی «نظر» و «عمل» دست به تولید محتوا بزنیم؛ اما متأسفانه در سالهای اخیر و به خصوص از ابتدای امسال، چنان که مشهود است، «بودجهی فرهنگی» بسیاری از نهادها، سازمانها و مؤسسات فرهنگی کاهش چشمگیری داشتهاند.
البته این موضوع شاید در یک نگاه کلی به این مسئله برمیگردد که متأسفانه هنوز اهمیت حوزهی فرهنگ برای دولتهای جمهوری اسلامی، آن گونه که برای رهبران انقلاب اسلامی موضوعیت داشته، جا نیفتاده است.
بر این اساس، بعد از جنگ و با روی کار آمدن دولت آقای هاشمی، محور اصلی دولتمردان حول موضوعات اقتصادی میچرخید و بیشترین بودجهی دولت در این زمینه خرج میشد. دولت اصلاحات نیز تمرکز خود را بر مسائل مربوط به «توسعهی سیاسی» گذارد که البته پیامدی نداشت جز آمادهسازی کشور برای استحالهی از درون. با روی کار آمدن دولت آقای احمدینژاد، بسیاری از دلسوزان فرهنگی این امید را داشتند که وی اهمیت زیادی به بخش فرهنگی بدهد که البته این موضوع در سالهای اولیه دولت اول ایشان اتفاق افتاد. البته نگاه دولت نهم نیز نسبت به فرهنگ، نگاهی سطحی و روبنایی بود.
اواخر سال 86 نیز خبرگزاری فارس گزارشی منتشر کرد که در آن بودجهی برنامهای با عنوان «حمایت از آموزشهایدینی و فرهنگی و هنری» وزارت ارشاد، که در سال 86 معادل 2 میلیارد و 111 میلیون تومان بوده، در سال 87 به 15 میلیارد و 620 میلیون تومان افزایش یافته است؛ یعنی رشدی در حدود 639 درصد!
البته وزارت ارشاد در سال 86 مبلغ 9 میلیارد تومان نیز تحت عنوان «برنامهی حمایت و هدایت فعالیتهای فرهنگی و دینی» در نظر گرفته بود که در سال بعد، این بودجه به 32 میلیارد و 825 میلیون تومانافزایش یافت.
کل بودجهی فرهنگی تعیینشده در قانون بودجهی سال 87 کل کشور مبلغ 2500 میلیارد تومان بود که سهم وزارت فرهنگ و ارشاد از این بودجه 386 میلیارد تومان بود. این در حالی است که در سال 84 بودجهی وزارت فرهنگ و ارشاد مبلغ 154 میلیارد تومان بود.
اما با تمام شدن عمر دولت نهم و روی کار آمدن دولت دهم و نفوذ عناصری با رویکردهای فرهنگی خاص، نوع تخصیص بودجهی فرهنگی دولت نیز تغییر پیدا کرد. دولت جدید آقای احمدینژاد ترجیح داد به جای تخصیص منابع مالی به مؤسسات فرهنگی و مذهبی، در رویکردی جدید به مؤسسات کمتر شناختهشده و جدیدالتأسیس و با جهتگیریهای فکری و عملی خاص کمک کند. از همین رو، سهم نهادها و سازمانهای فرهنگی و مذهبی مهم و حساس، که سالها در این زمینه فعالیت داشتند، به شدت کاسته شد.
برگزاری همایش ایرانیان خارج از کشور، برگزاری جشن نوروز، اختصاص بودجههای میلیاردی به مؤسساتی چون بنیاد مولانا که معلوم نیست خروجی آنها چیست، کمک به مرکز ملی مطالعات جهانی شدن تحت ریاست آقای بهمن شریفزاده، اختصاص بودجههای هنگفت به بازیگران و هنرمندان، صرف میلیاردها تومان کمک مالی به تیمهای ورزشی که هیچ سود و فایدهای نداشتهاند، اختصاص بودجههای میلیاردی به تهیهکنندگان سینمایی که سابقه و عملکرد مناسبی ندارند و... موضوعاتی از این دست هستند. این در حالی است که از طرفی دیگر، بودجهی بسیاری از مراکز قدیمی و تأثیرگذار فرهنگیـعلمی کاسته شده است. برای مثال، در همین حوزهی فیلمسازی و سینما، پروژهی ساخت و تولید فیلمهای شهید شوشتری و شهید صیاد شیرازی، به دلیل عدم تخصیص بودجه، معطل ماند.
البته برخی از صاحبنظران معتقدند که بخشی از کاهش بودجهی مراکز و نهادهای فرهنگی نیز به تصمیمات مجلس شورای اسلامی برمیگردد. این افراد معتقدند که مجلس در جریان تصویب بودجهی سال 91 کمک مالی دولت به 157 مؤسسه و مرکز فرهنگی را حذف کرد. استدلال نمایندگان موافق این موضوع آن بود که چون این مؤسسات و نهادها «غیردولتی» محسوب میشوند، مجلس نمیتواند مانند بودجههای دولتی، نظارت کافی بر آنها داشته باشد. اگر در نوع هزینه شدن بودجهی وزارتخانهها تخلفی روی دهد، نمایندگان میتوانند در قالب سؤال یا استیضاح وزیر، این موضوع را پیگیری کنند، اما بررسی نوع هزینه شدن بودجهی این مؤسسات و نهادها مستلزم ورود سازمان بازرسی کل کشور و در برخی موارد قوهی قضائیه و دیوان محاسبات است که معمولاً هیچ شخص یا نهادی به دنبال این مسئله نمیرود.
در این لیست نام مؤسسات فرهنگیـعلمی مختلفی از جمله سازمان دانشآموزی، سازمان نظام پزشکی، دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، بسیج دانشجویی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، فرهنگستان علوم اسلامی، دبیرخانهی چهرههای ماندگار، پژوهشکدهی علوم شناختی، مؤسسهی پژوهشی امام خمینی، بنیاد بازیهای رایانهای، پژوهشگاه باقرالعلوم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی، دانشگاه شهید مطهری، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، دانشگاه ادیان و مذاهب، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، حوزههای علمیه و... به چشم میخورد.(5)
از دیگر سو، دولت نیز معتقد است که به دلیل وجود تحریمها، بودجهی امسال را به صورت «انقباضی» بسته است. متأسفانه گویا در خط مقدم این تحریمها نیز حوزهی مربوط به امور فرهنگی قرار دارد. البته در اینکه کشور در شرایط تحریم وجود دارد شکی نیست، اما این دلیل نمیشود که به این بهانه بودجهی مربوط به امور فرهنگی کاهش یابد. میتوان با اتخاذ تمهیداتی، توازن لازم را در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی به وجود آورد یا میتوان از بودجهی کارها و اقداماتی که در اولویت قرار ندارند (نظیر برخی از مواردی که در بالا ذکر شد) کاست و آن را در امور فرهنگی صرف کرد.
البته همهی اینها در حالی است که میدانیم کل بودجهی اختصاصی دولت به بخش فرهنگی فقط حدود یک درصد از کل بودجهی سال است؛ یعنی مبلغی که در مقایسه با منابع تخصیصی به سایر بخشها، اصلاً به چشم نمیآید. مضافاً اینکه کاهش بودجهی مراکز فرهنگی دارای عواقب و ضررهایی است که شاید جبران آنها سخت باشد. برای مثال، میتوان به برخی از عواقب این موضوع این گونه اشاره کرد:
1. تعطیلی مراکز فرهنگیـپژوهشی: تنها در قم چیزی حدود 500 مرکز فرهنگی وجود دارد که با کاهش بودجهی فرهنگی، بسیاری از آنها به حالت تعطیل یا نیمهتعطیل درآمدهاند. علاوه بر این، همهی مراکز فرهنگی در سراسر کشور، به دلیل کمبود بودجه، در هالهای از سرگردانی قرار دارند.
2. بیکار شدن دلسوزان و کارشناسان فرهنگی: به تبع تعطیلی و کمبود بودجهی مراکز فرهنگی، این مراکز اقدام به اخراج بسیاری از نیروهای کارشناس و خبرهی خود کردهاند. این مسئله، جدای از تبعات و لطماتی که به خانوادهی این افراد وارد میکند، موجب ناراحتی و سرخوردگی بسیاری از این افراد شده است. بسیاری از آنان حال میگویند که ایکاش به جای کار در حوزهی فرهنگ، در حوزههای اقتصادی و سیاسی فعالیت میکردند. چنین نگرشی باعث خالی شدن عرصهی فرهنگ از کارشناسان و دلسوزان فرهنگی میشود و در طولانیمدت میتواند آسیبهای جدی به بخش فرهنگی وارد کند.
3. روی زمین ماندن پروژههای فرهنگی: بسیاری از مؤسسات نیز به دلیل کمبود بودجه، پروژههای خود را به صورت نیمهتمام رها کردهاند. اهمیت مسئلهی تحقیق و پژوهش تا آنجاست که رهبر انقلاب نسبت به این موضوع هشدار داده و چنین فرمودهاند:
«یک مسئلهی دیگر ـکه البته این مسئله تکراری است که من عرض میکنم، لیکن از بس اهمیت دارد مجدداً میگویمـ مسئلهی تحقیق و پژوهش است. ما هم در جلسهی دولت به دولتیها سفارش کردیم و گفتیم، هم در جلسات خصوصی با برخی از مسئولان مثل خود آقای رئیسجمهور گفتیم، لیکن یک بخش دیگر قضیه، مربوط به خودِ دانشگاههاست که این اعتبارات مربوط به تحقیق و پژوهش را درست جذب کنند، درست مصرف کنند، در جای خود به کار بندند؛ چون تحقیق منبع تغذیهی آموزش است. ما اگر تحقیق را جدی نگیریم، باز سالهای متمادی بایستی چشم به منابع خارجی بدوزیم و منتظر بمانیم که یک نفر در یک گوشهی دنیا تحقیقی بکند و ما از او یا از آثار تألیفی بر اساس تحقیق او استفاده کنیم و اینجا آموزش بدهیم. این نمیشود، این وابستگی است، این همان ترجمهگرایی و عدم استقلال شخصیت علمی برای یک کشور و برای یک مجموعهی دانشگاهی است.»(6)
اگرچه نگارنده به خوبی میداند که یقیناً در این بین بسیاری از این پروژهها از مطلوبیت و ضرورت کافی برخوردار نیستند، اما این دلیل نمیشود که کل فعالیتهای پژوهشی و فرهنگی تعطیل شوند. مگر در سایر حوزهها نظیر حوزههای اقتصادی و سیاسی، با چنین آفتی روبهرو نیستیم؟ مگر همهی پروژههای اقتصادی از مطلوبیت صد درصدی برخوردارند؟ و آیا با این بهانه میتوان کل پروژههای اقتصادی را تعطیل کرد؟
راهحل برونرفت از این موضوع آن است که پروژهها و تحقیقات (اعم از فرهنگی و غیرفرهنگی) در ابتدا «نیازسنجی» شوند و بر اساس نیازها سامان یابند و در مرحلهی بعد، «اولویتبندی» شوند تا آنهایی که مهمترند در اولویت قرار گیرند.
در دورانی که کشور درگیر مسئلهی مهمی چون جنگ نرم است و دشمنان انقلاب اسلامی برای ضربه زدن به انقلاب، میلیاردها دلار به مؤسسات فرهنگی و پژوهشی خود کمک میکنند، نمیتوان فرهنگ را نادیده گرفت و بودجهی مراکز فرهنگی را کاهش داد. در خط مقدم مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن، نهادها فرهنگی و کارشناسان فرهنگی قرار دارند و بر سیاستمداران و حاکمان فرض است که حتی بیش از گذشته به این حوزهی مظلوم رسیدگی کنند که روزگاری نه چندان دور، بزرگمردی حکیم میگفت فرهنگ آن چیزی است که حاضرم برای آن جانم را بدهم.
پینوشتها:
1. روزنامهی کیهان، 1 مهر 1378، به نقل از استانفیلد ترنر، رئیس سازمان جاسوسی سیا در دولت جیمی کارتر
2. پیام امام خمینی (رحمت الله علیه) به مناسبت آغاز سال تحصیلی 62 ـ 61، صحیفهی نور، جلد 17، ص 36، تاریخ 1 مهر 1361.
3. بیانات رهبر انقلاب پس از بازدید از صداوسیما، 28 اردیبهشت 1383.
4. بیانات رهبر انقلاب در جمع اعضای هیئت دولت، 2 شهریور 1391.
5. http://www.asriran.com/fa/news/227916
6. محمدقاسم فروغی جهرمی؛ فرهنگ، نظام فرهنگی، تولیدات فرهنگی؛ ص 419؛ معاونت روابط عمومی و انتشارات سپاه؛ 1389.
منبع: بولتن/ 916/د102/ع