۱۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۵
کد خبر: ۱۵۵۰۸۵

فضلیت امیرالمؤمنین بر سایر انبیاء

خبرگزاری رسا_ کار شناس وهابی شبکه وصال حق باتحریف آیات و روایات و واقعیت های تاریخی مدعی شد که امام علی (ع) بر سایر انبیا فضیلتی ندارند.
امام علي

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، محمد انصاری مدیر و کارشناس شبکه وهابی وصال حق در برنامه آن روی سکه با تحریف آیات و روایات و واقعیت های تاریخی کلیپ هایی را با موضوع عدم فضلیت علی (ع) بر سایر انبیا پخش کرد.
شایان ذکر است، برتری علی بن ابیطالب (ع) در بین افراد بشر حقیقتی غیر قابل انکار است، زیرا کتاب و سنت این اعتقاد را تایید و آن را اثبات می کند، اگر چه دستهای ناپاک از آغاز تا کنون همواره سعی در انکار فضائل و ویژگیهای برتر این مرد الهی  داشته و با تلاش در تحریف واقعیت های تاریخی ذهن بسیاری از مسلمانان را به گمراهی کشانده‌اند، از این روی بحث در اثبات برتری امام علی (ع) را در سه محور یعنی کتاب, سنت و عقل دنبال می کنیم:
سیمای برتر امام علی (ع) در قرآن کریم
الف. آیه تطهیر
اولین آیه از بین دهها آیه قرآن که به اعتراف محدثان و مفسران در بیان و توصیف و شرح برتری مقامات معنوی امیر المؤمنین (ع) می باشد این آیه است :
سوره احزاب: آیه 33 «إِنَّمَایُرِیدُاللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أ َهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا
جز این نیست که خداوند مى خواهد هرگونه پلیدى را از شما خاندان ببرد و شما را به تمام معنا پاکیزه سازد».
در این آیه که معروف به آیه تطهیر است امام على (ع) و اولاد معصوم او از همه پیامبران جز خاتم انبیا (ص) برتر معرفی شده اند زیرا خداوند متعال با صراحت تمام پاکی و عصمت خاندان رسولش را اعلام فرموده است.
واژه‌ها و کلمات مهم در این آیه از قبیل: انّما، یرید، لیذهب، الرجس, اهل البیت, رموز و کلید فهم این آیه هستند که بدون شناخت آن امکان راهیابی به محتوای عمیق آن میسر نخواهد بود و لذا قبل از هر سخنی تفسیر و توضیح این لغات را جویا می شویم؛
دلالت واژه « إِنَّمَا» بر حصر.
کلمه انّما در ابتدای آیه بیانگر عنایت ویژه به موضوع و محتوای آن است زیرا این کلمه با ایجاد محدودیت و انحصار در مفهوم و محتوای آیه عظمت مطلب را بیشتر می فهماند.
توجه به این نکته لازم است که حصر در این آیه از نوع حصر حکم در موضوع است مانند آیه ولایت:
سوره مائده آیه 55:
«إِنَّمَاوَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِین آمَنُواْالَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَوَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَوَهُمْ رَاکِعُونَ
که در این آیه ولایت فقط مخصوص خدا و رسول و مؤمن تعریف شده با ویژگیهای خاص که پرداخت زکات در حال نماز است می باشد».
بطور قطع تطهیر در آیه مورد بحث از نوع اوّل یعنی حصر حکمی است نه حصر موضوعی؛ یعنی پاکی و طهارت و دوری از پلیدی اختصاص به افرادی دارد که تحت عنوان اهل البیت (ع) قرار گرفته اند و این ویژگی مخصوص آنان است و هیچ فردی غیر از آنان را شامل نخواهد شد.
تاکید ضمیر بر انحصار
علاوه بر استفاده حصر از کلمه انّما، کلمه «عنکم» هم تاکید بر انحصار بیشتر است، زیرا مفعول فعل «لیُذهب» که الرجس است باید در پی فعل و پس از آن قرار گیرد ولی این چنین نشده و جمله «عنکم» بین آن دو فاصله شده است که بدون حکمت و علت نیست چون به قول اهل فن: «تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر» یعنی کلمه ای که جایگاه آن در آخر یک جمله است وقتی که جلوتر می آید و مقدم می شود بیانگر انحصار مفهوم وحکم در آن جمله است.
ابن حجر در فصل آیات نازل شده (سوره احزاب آیه 33 ) در فضائل اهل بیت (ع) می نویسد:
«الآیة الأولى: قال الله تعالى: إِنَّمَایُرِیدُاللَّهُ لِیُذْهِبَ َعنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا».
در کتاب (الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 421 ) آمده است:
«أکثر المفسرین على أنها نزلت فی علی وفاطمة والحسن والحسین لتذکیر ضمیر عنکم وما بعده
بیشتر مفسران به دلیل ضمیر مذکّر«عنکم» آیه را در شان علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) دانسته‌اند».
جناب ابن حجر در نهایت آیه را منبع همه فضائل اهل بیت (ع) معرفی می کند و حصر آن را که با کلمه «انّما» آغاز شده است در شأن اهل بیت (ع) با صراحت اعلام می دارد.
در کتاب (الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 425 - 426 ) آمده است :
«این آیه منبع همه فضائل و برتریهای خاندان نبوت است و توجهی خاص به اهل بیت دارد زیرا با کلمه «انما» هر گونه پلیدی و گناه و شکی را در باره آنان نفی کرده و پاکی آنان را از اخلاق زشت و ناپسند تثبیت کرده است».
3. اراده خداوند
اراده خداوند در جمله ( یرید الله ) اراده تکوینی است نه تشریعی زیرا در اراده تشریعی همه بندگان خداوند مورد خطاب قرار می گیرند و احدی استثنا نمی شود، اما در اراده تکوینی لازم نیست که شمول و عمومیت داشته باشد و خداوند قادر است افرادی خاص را مخصوص به حکم یا فضیلت و ویژگی‌ای قرار دهد که دیگران از آن محروم باشند.
بنا بر این در آیه مورد بحث اراده فقط تکوینی است چون از بین بردن پلیدی و پاک شدن به صورت عام و کلی نیست تا همه انسانها و یا پیروان یک مکتب را شامل شود چون رجس به معنای هر گونه پلیدی و آلودگی ای است که سبب تنفر دیگران و دور شدن از بندگی خالصانه خداوند است و این حقیقت میسر نمی شود مگر با اراده تکوینی حضرت حق، و اراده تکوینی هم هیچ گاه تخلف پذیر نیست .
4. اِذهاب رجس
واژه «اِذهاب» در اینجا به معنای از بین بردن و زدودن و دور کردن قبل از پیدایش است، زیرا در استعمالات و گفتگو ها نیز با همین هدف کار برد دارد، مثلا کسی که می گوید: «أذهب اللّه عنکم الداء والسوء» خداوند بیماری و ناراحتی را از شما دور نماید، معنایش این نیست که هم اکنون در شخص وجود دارد و او دعا می کند تا از وی دور شود، بلکه این آرزو قبل از گرفتاری هم می تواند مورد داشته باشد.
پس اذهاب به معنای دفع است که قبل از پیدایش، موانعی از وجود و حضور آن جلوگیری می کند، نه به معنای رفع که بر داشتن و زدودن بعد از پیدایش است، به همین جهت در آیه شریفه تعبیر «لیذهب» آمده است نه «لیزیل» .
5. رجس و پلیدی
یکی از واژه های کلیدی این آیه، کلمه «رِجس» است.
لغت شناس معروف، فیومی در (المصباح المنیر، ج 1، ص 219) می نویسد:
« الرجس: النتن. و الرجس: القذر. قال الفارابىّ: کلّ شی‏ء یستقذر فهو رجس
رِجس یعنی هر چیز بدبو، فاریابی گفته است: هرچیزی که طبع انسان از آن بدش آید رجس و پلیدی است».
مؤلف کتاب العین نیز چنین (کتاب العین 8 مجلدات ج 6 ص 52) می نویسد:
«رجس هر چیزی است که پلید است مانند« خوک، و در قرآن رِجس به معنای عذاب است مانند رِجز، و هر پلیدی رِجس است».
راغب اصفهانی نیز در (المفردات فی غریب القرآن ، ج 1 ص 188) رِجس را به سه دسته طبیعی و عقلی و شرعی تقسیم کرده ودر تعریف آن می نویسد:
« الرجس الشیء القذر
رِجس هر چیز ناپاک و آلوده است».
بنابر آنچه در اظهارات اهل لغت آمده است به برخی اشاره کردیم، رِجس هر چیزی است که وجود آن در آدمی زمینه نقص را فراهم کند و روح آدمی را بیازارد و موجب نفرت و دوری مردم شود، و اعم است از هر گونه گناه و معصیت و آلودگی و یا گرفتار شدن در دام و وسوسه های شیطان.
اگر چه برخی سعی کرده اند تا دایره مفهوم و مصداق آیه را تنگ کرده و رجس را منحصر در شرک بدانند و هدف از آیه را فقط تطهیر اهل بیت (ع) از شرک به خداوند تفسیر کنند و بگویند: شامل گناهان نمی گردد تا شاید بتوانند بعضی از وابستگان سببی را نیز در این آیه داخل نمایند، ولی با توجه به اطلاق و استفاده عموم و استغراق از کلمه «الرِجس» به جهت وجود الف و لام « ال » در کنار کلمه «رجس» بی تردید مفاد آن باید نفی و اِذهاب انواع پلیدیهای مادّی و معنوی، نقصها وعیبهای ظاهری و باطنی ویا هر گونه انحراف در همه زمانها باشدکه نتیجه آن اثبات مقام عصمت تامّه از همه گناهان خواهد بود.
خوشبختانه دانشمندان اهل سنت همانند بزرگان و اندیشمندان شیعه به این نکته اشاره کرده اند که مصداق رِجس نه تنها محدود در شرک نیست بلکه مراد مطلق پلیدیها و زشتیها وگناهان است که در ذیل به سخن تنی چند اشاره می کنیم:
فخر رازی در تفسیر آیه در (الرازی الشافعی ، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج22 ص201) می گوید:
«فقوله تعالى : لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرجس أی یزیل عنکم الذنوب ویطهرکم أی یلبسکم خلع الکرامة...
خداوند گناهان را از شما دور کرده و لباس کرامت را بر شما پوشیده است».
جصّاص مفسر دیگر اهل سنت در أحکام القرآن (أحکام القرآن ، ج 4 ص 33) می گوید:
«قال تعالى: إِنَّمَایُرِیدُاللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ َتطْهِیرًا یحتمل التطهیر من الذنوب.
احتمال دارد که مقصود طهارت از رجس و پاکی از گناهان باشد».
شوکانی در (فتح القدیر ج 4 ص 278) آورده است:
« مقصود از رجس گناهانی است که با نافرمانی خدا و انجام آنچه که دوست ندارد حاصل می شود».
مفسران دیگری مانند: ابن عطیه اندلسی در (المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز) و ثعالبی در (جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج‏4، ص 346) با تعبیری کاملا مشابه گفته اند:
«رِجس اسمی است که شامل عذاب و نجاسات و هرگونه نقصی می شود، خداوند تمام آن را از اهل بیت دور کرده است».
آلوسی نیز در تفسیرش (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی ، ج 22 ص 12) با تعبیر مشابه به این نکته اشاره کرده و می نویسد:
«رِجس در اصل پلیدی است...و گفته شده است که شامل گناه و عذاب و نجاست و هرگونه نقصی می شود، و مقصود از رِجس در آیه تطهیر اعم از همه این معانی است...و الف و لام التطهیر برای جنس و استغراق است، یعنی خداوند اراده کرده است از شما اهل بیت (ع) گناهان را دور و به تقوا آراسته و از پلیدی حفظ نماید».
6. اهل البیت (ع)
لفظ "اهل" در لغت، در مورد کسانی به کار می رود که نسبت به آنان نوعی وابستگی جسمی، روحی و فکری، دینی و اعتقادی و خانوادگی داشته باشد. بنا براین اعضای خانواده اعم از همسر، فرزند،نوه و چون انسان با آنان انس و تعلق خاطر دارد "اهل" او به حساب می آیند، و لذا می توان گفت: نکته‌ی اساسی در معنای " اهل " همان وابستگی وانس و تعلق خاطر داشتن است، اگر چه گاهی افرادی غیر از خویشان و نزدیکان نیزمی توانند جزو "اهل" انسان محسوب شوند، مانندسلمان فارسی که عنوان " منّا اهل البیت " را می گیرد. اما در نقطه‌ی مقابل، افرادی نیز ممکن است با وجود داشتن رابطه‌ی خویشاوندی ولی به علّت حرکت بر خلاف فرمان خداوند و سرپیچی از خواسته های پدر جزو " اهل" انسان به شمار نیایند، مانند فرزند نوح که خداوند می فرماید: « انّه لیس من أهلک ».
این لفظ علاوه بر نشان دادن نسبت فامیلی و خانوادگی در برخی از استعمالات معانی دیگری نیز همراه دارد که با کلمه بعدی آن یعنی مضاف الیه مشخص می شود.
مثلا پیروان هر کتاب دینی و یا آئینی را به نام اهل همان کتاب و آئین می خوانند، و گفته می شود: اهل اسلام، اهل کتاب، اهل انجیل، اهل القری، اهل مدینه، اهل جنّت، اهل نار، ... که در قرآن کریم نیز استعمال شده است.
در آغاز نگاهی به آراء مفسران لغت در توضیح کلمه "اهل" داریم سپس سری به آثار نویسندگان قرآن پژوه و مورخان و محدثان خواهیم زد.
لغت شناسانی مانند: ابن منظور و دیگران در (لسان العرب ، ج 11 ص 28، تاج العروس من جواهر القاموس ، ج 28 ص 40، القاموس المحیط ، ج 1 ص 1245 ) می نویسند:
«أَهْل الرجل عَشِیرتُه وذَوُو قُرْباه .
اهل الرجل خاندان و نزدیکان او هستند».
صاحب فروقاللغه (ج 1 ص 309 ) در فرق بین اهل و آل می نویسد:
«أن الاهل یکون من جهة النسب والاختصاص .
اهل از جهت نسب، بین افراد و خویشاوندان و یا اختصاص است».
مرحوم طریحی (در مجمع البحرین ج 5 ص 203)می نویسد:
« (أهل) أهل الرجل: آله. و هم أشیاعه و أتباعه و أهل ملته و قد مر فی (امر): أنهم أهل بیته خاصة.
اهل رجل همان آل و خاندان وپیروان او هستند».
پس از بررسی واژگان آیه و نگاهی به سخنان و آراء لغت شناسان، اشاره ای مختصر به شأن نزول خواهیم داشت تا ببینیم آیا نام امام علی (ع) هم درکنار نام رسول خدا (ص) و فاطمه (س) و فرزندان او دیده می شود تا از این فضیلت بزرگ بهره مند شود یا خیر؟
علامه جلال الدین سیوطى در تفسیر الدر المنثور (ج 6 ص 603) بیست روایت از طرق گوناگون نقل کرده است که مراد از اهل بیت (ع) رسول خدا (ص) ، علی، فاطمه و حسنین (ع) هستند، که به یک مورد اشاره می کنیم:
«از ام سلمه نقل شده است که گفت: رسول خدا (ص) در خانه من بود و عبایى خیبرى پوشیده بود، فاطمه (س) وارد شد رسول خدا (ص) فرمود: همسرت على (ع) و دو فرزندت حسن و حسین (ع) را فراخوان، فاطمه (س) آنان را فراخواند و مشغول تناول غذا شدند، ناگهان این آیه (سوره احزاب آیه 33 ) نازل شد: خداوند اراده فرموده است تا رجس و پلیدی را از شما خاندان دور نماید و شما را پاکیزه کند. رسول خدا (ص) عبا را روی سر آنان کشید و همه را زیر عبا قرار داد سپس دست به آسمان بلند کرد و عرضه داشت: خداوندا ! اینان اهل بیت (ع) منند، خداوندا ! هرگونه پلیدى را از آنان ببر و به تمام معنا پاکشان ساز. این سخن را سه بار تکرار کرد، ام سلمه گفت: آیا من از ایشان نیستم؟ فرموند : تو به راه خیر هستى، و دو بار آن را تکرار نمود».
حسکانی (حاکم نیشابوری، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏2، ص 29، ح 64 ) ناقل روایات نازل شده پیرامون آیات قرآن نیز چندین روایت در ارتباط با این آیه ( سوره احزاب آیه 33 ) آورده است از جمله:
روایت جابر بن عبدالله انصاری که می گوید:
« نزلت هذه الآیة على النبی ص و لیس فی البیت إلا فاطمة و الحسن و الحسین و علیّ إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فقال النبی ص: اللهم هؤلاء أهلی.
وقتی که این آیه نازل شد در خانه کسی نبود جز فاطمه، حسن، حسین وعلی (ع) ، رسول خدا (ص) عرض کرد: خدایا اینان اهل منند».
نتیجه این بخش از بررسی پیرامون آیه تطهیر حضور امیر مؤمنان علی (ع) را در کنار رسول خدا (ص) و همسر و دو فرزندش را نشان می دهد که به بزرگترین منقبت و فضیلت از طرف خداوند بشارت داده می شوند و آن پاکی و طهارت و دور بودن از هر گونه آلودگی و پلیدی است، که خود برتری آن حضرت بر بسیاری از پیامبران را نشان می دهد، (اگر چه او پیامبر (ص) نیست وفقط منصب خلافت و جانشینی را دارد).
ب. آیه مباهله
آیه مباهله یکی از آیاتى است که برترى امیر مؤمنان على (ع) را بر همه پیامبران غیر از پیامبر اسلام (ص) اثبات می کند:
سوره آل عمران آیه 61 : « فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ.
پس هر که درباره آن (قرآن یا عیسى) با تو به بحث و مجادله پرداخت پس از آن که علم آن به تو رسید، پس بگو: بیایید ما و شما فرزندان و زنان و جانهاى خویش را بخوانیم آن گاه به درگاه خدا زارى کنیم و در حق یکدیگر نفرین کنیم و لعنت خدا را بر هر کدام از ما دو گروه که دروغگوست قرار دهیم».
شأن نزول این آیه؛
بدون شک آیه مباهله در حق اهل عبا و پنج تن برگزیده خدا نازل شده است، چون این مطلب را بسیارى از محدثان و مفسران و مورخان و متکلمان در کتابهاى خود آورده و جزء مسائل مسلم و غیر قابل تردید دانسته اند، و از سویی مدارک زنده در لابلای آثار تفسیری و تاریخی شهادت می دهد که پیامبر (ص) در داستان مباهله با نصاراى نجران از زنان جز پاره تن خود فاطمه (س)، و از فرزندان جز دو نوه اش حسن و حسین و علی (ع) که نفس وی به شمار می رود همراه نیاورد.
مسلم در کتاب صحیح مسلم: 7/120 ح 6373، 5/23 ح32 کتاب فضائل الصحابة، - مسند أحمد: 1/185، - صحیح الترمذی: 5/596، - المستدرک على الصحیحین: 3/150، - فتح الباری: 7/60، - تفسیر الطبری: 3/212، - الدر المنثور: 2/38، و ابن اثیر در الکامل فی التاریخ: 2/293 می نویسند:
«پس از نزول این آیه رسول خدا (ص) علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) را صدا زد، آنگاه چنین دعا کرد: خداوندا اینان خاندان من هستند».
دو نفر از چهره های سرشناس مسیحی به نام عاقب و سیّد محضر رسول خدا (ص) رسیدند، به آن دو فرمود: مسلمان شوید، گفتند: ما مسلمانیم ، فرمود: دروغ می گوئید، اگر به خواهید ثابت می کنم که شما مسلمان نیستید. گفتند: ثابت کن، فرمود: علاقه شما به صلیب و شراب نوشیدن و خوردن گوشت خوک، سپس آنان را به مباهله فرا خواند، و قرار شد صبح روز بعد حاضر شوند، هنگام صبح رسول خدا (ص)در حالی که دست علی (ع)را گرفته بود و فاطمه (س)و حسنین (ع)با وی بودند از مدینه بیرون رفت و سید و عاقب را دعوت به مباهله نمود ولی نپذیرفتند و تسلیم شدند، رسول خدا (ص)فرمود: قسم به آنکه مرا به حق مبعوث کرده است اگر دعوت به مباهله را می پذیرفتند از آسمان آتش بر آنان می بارید، جابر می گوید: این آیه در شأن خاندان پیامبر (ص)نازل شد: ( تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم . . . ) سپس گفت: مراد از انفسنا رسول خدا (ص)و علی (ع) است و مراد از ابناءنا حسن و حسین (ع) و از نساءنا فاطمه (س) است.
سیوطی نیز در (الدر المنثور ، ج 2 ص 230،) می نویسد:
«گروهی از مردم نجران محضر پیامبر (ص) رسیده و گفتند: در باره عیسی چه می گوئی؟ فرمود: او روح خدا وکلمه او و عبد الله و فرستاده او است، گفتند: ما حاضریم با تو مباهله کنیم که او این چنین نیست، فرمود: هر گونه که می خواهید من حاضرم، سپس دو فرزندش حسن و حسین (ع)را آماده کرد تا مباهله نماید، ولی آنان نپذیرفته و تسلیم شدند».
علامه حسکانی علاوه بر روایات فوق روایات دیگری هم با همان مضمون و با اندک تفاوتی نقل کرده است (الدر المنثور ، ج 2 ص231 – 232،) که به تعدادی اشاره می شود و چون محتوا یکی است از ترجمه آن صرف نظر می کنیم:
«وأخرج أبو النعیم فی الدلائل من طریق الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس أن وفد نجران من النصارى قدموا على رسول الله صلى الله علیه وسلم وهم أربعة عشر رجلا من أشرافهم منهم السید وهو الکبیر والعاقب وهو الذی یکون بعده وصاحب رأیهم فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم لهما : أسلما قالا : أسلمنا قال : ما أسلمتما قالا : بلى قد أسلمنا قبلک قال : کذبتما یمنعکم من الإسلام ثلاث فیکما : عبادتکما الصلیب وأکلکما الخنزیر وزعمکما أن لله ولدا ونزل ) إن مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ( الآیة) فلما قرأها علیهم قالوا : ما نعرف ما تقول ونزل ) فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم ( یقول : من جادلک فی أمر عیسى من بعد ما جاءک من العلم من القرآن ) فقل تعالوا ( إلى قوله ) ثم نبتهل ( یقول : نجتهد فی الدعاء أن الذی جاء به محمد هو الحق وأن الذی یقولون هو الباطل فقال لهم : إن الله قد أمرنی إن لم تقبلواهذا أن أباهلکم فقالوا : یا أبا القاسم بل نرجع فننظر فی أمرنا ثم نأتیک فخلا بعضهم ببعض وتصادقوا فیما بینهم قال السید للعاقب : قد والله علمتم أن الرجل نبی مرسل ولئن لاعنتموه إنه لیستأصلکم وما لاعن قوم قط نبیا فبقی کبیرهم ولا نبت صغیرهم فإن أنتم لم تتبعوه وأبیتم إلا إلف دینکم فوادعوه وارجعوا إلى بلادکم وقد کان رسول الله صلى الله علیه وسلم خرج ومعه علی والحسن والحسین وفاطمة فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم : إن أنا دعوت فأمنوا أنتم فأبوا أن یلاعنوه وصالحوه على الجزیة».
همچنین جلال الدین سیوطی درادامه (الدر المنثور ج 2 ص231 – 232– 1993) آورده است؛
«وأخرج أبو نعیم فی الدلائل من طریق عطاء والضحاک عن ابن عباس أن ثمانیة من أساقف العرب من أهل نجران قدموا على رسول الله صلى الله علیه وسلم منهم العاقب والسید فأنزل الله ) فقل تعالوا ندع أبناءنا ( إلى قوله ) ثم نبتهل ( یرید ندع الله باللعنة على الکاذب فقالوا : أخرنا ثلاثة أیام فذهبوا إلى بنی قریظة والنضیر وبنی قینقاع فاستشاروهم فأشاروا علیهم أن یصالحوه ولا یلاعنوه وهو النبی الذی نجده فی التوراة فصالحوا النبی صلى الله علیه وسلم على ألف حلة فی صفر وألف فی رجب ودراهم».
همچنین در ادامه (الدر المنثور ج 2 ص 232) می نویسد:
«أخرج مسلم والترمذی وابن المنذر والحاکم والبیهقی فی سننه عن سعد بن أبی وقاص قال : لما نزلت هذه الآیة - فقل تعالوا ندع أبناءنا وأبناءکم - دعا رسول الله صلى الله علیه وسلم علیاً ، وفاطمة ، وحسناً ، وحسیناً ، فقال - اللهم هؤلاء أهلی».
علی (ع) نَفسِ رسول خدا (ص)
یکی از آیاتی که از آن استفاده برترى على (ع) از همه افراد بشر حتى از انبیا (ع) غیر از پیامبر اسلام (ص) می شود آیه مباهله است، زیرا خداوند او را نفس پیامبر (ص) خوانده است ، و از روایات و گفتار مورخان و محدثان نیز استفاده مى شود که مراد از انفسنا على (ع) است .
ابن کثیر در (تفسیر ابن کثیر:1/379. ورواه السیوطی قائلا: وصحّحه الحاکم. الدر المنثور: 2/39. هکذا الشوکانی فی فتح القدیر: 1/348) می نویسد:
«قال جابر: (أنفسنا وأنفسکم) رسول اللّه (ص) و علی بن أبی طالب (ع) (وأبنائنا) الحسن و الحسین (ع) (ونسائنا) فاطمة (س). وهکذا رواه الحاکم فی مستدرکه ثمّ قال: صحیح على شرط مسلم ولم یخرجاه.
جابر گفته است مراد از «أنفسنا و أنفسکم» رسول خدا (ص) و علی (ع) است. و مراد از «أبنائنا» حسن و حسین (ع) و مراد از «نسائنا» فاطمه (س) است.»
این روایت را حاکم در مستدرکش نقل کرده و می نویسد:
«طبق شرائط مسلم در صحیحش این روایت صحیح است اگر چه او و بخاری آن را نقل نکرده اند».
زمخشری نیز در (الکشاف: 1/370 ) می گوید:
« وفیه دلیل لا شئ أقوى منه على فضل أصحاب الکساء (ع) - این آیه قوی ترین و محکم ترین دلیل بر برتری اصحاب (ع) کساء است».
محمد بن طلحه شافعى ضمن بیانى (مطالب السئول: 7 ) در فضیلت زهرا (س) در این آیه ، می‌گوید: «این که پیامبر (ص) فاطمه (س)را میان خود و میان على (ع)که به منزله جان او بوده است قرار داد دلیل بر آن است که مى خواست فاطمه (س)از هر سو حراست گردد و بدین سبب اهمیت شأن او روشن شود ، زیرا حراست با احاطه انفس بیش از حراست با احاطه ابناء است» .
ابن حجر هیتمى در (الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة ، ج 2 ص 369 ا.) می‌گوید :
«دارقطنى روایت کرده است که : على (ع) در روز شورا با حاضران احتجاج کرد و گفت : شما را به خدا سوگند که آیا در میان شما کسى هست که خویشاوندی اش از من به رسول خدا (ص) نزدیکتر باشد؟ و غیر از من کسى هست که پیامبر (ص) او را نفس خود قرار داده و فرزندان او را فرزندان خود و زن او را به منزله بلکه برتر از همسر خویش خوانده باشد؟ گفتند: نه، خدایا.»
سخن فخر رازی
فخر رازى در مجموعه (التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب: ج 4 ص 241،) با نقل ذیل، حقیقت مطلب را گویا پذیرفته و بر خلاف روش همیشگی اش که اگر نقل مطلبی به نفع شیعه و عقائد وی بود آن را نقد و با تلاش فراوان آن را رد می کرد ولی در این مورد سخنی قابل قبول در برابر دیدگاه و موضع حق شیعه نداشته و با استناد به اجماع به برتری رسول خدا قبل از پیدایش علی، می گذرد و پاسخی مناسب از وی دیده نمی شود، او می نویسد:
«در رى مردى بود به نام محمود بن حسن حمصى که معلم شیعیان دوازده امامى بود . وى مى پنداشت که على (ع) از همه پیامبران غیر از حضرت محمد (ص) افضل است و دلیل او آیه انفسنا بود . مى گفت : مراد از انفسنا نمى تواند خود محمد (ص) باشد ، زیرا انسان هیچ گاه خودش را دعوت نمى کند ، پس مراد از آن کس دیگرى است ، و همه اجماع دارند بر آن که مراد على بن ابى طالب (ع) است . بنابر این آیه دلالت دارد بر آن که نفس على همان نفس محمد (ص) است . و نیز نمى تواند نفس او عین نفس آن حضرت باشد پس مراد آن است که نفس او مانند نفس آن حضرت است ، و این مقتضى مساوات از همه جهت است ، ولى مسأله نبوت و فضیلت به دلایلى از این عموم بیرون است ، زیرا محمد (ص) پیامبر بود وعلى (ع) نبود و نیز اجماع منعقد است بر آن که محمد (ص) از على (ع) افضل است ، مى ماند بقیه فضایل که در آنها با یکدیگر برابرند ، و چون اجماع قائم است که محمد (ص) از سایر پیامبران افضل است پس على (ع) نیز از همه پیامبران برتر است».
علامه مجاهد شیخ محمد حسن مظفر رحمه الله پیرامون سخن رازى در کتاب (دلائل الصدق: 2/86) می گوید:
«از سخنان رازى در تفسیر آیه استفاده مى شود که وى دلالت آیه بر افضلیت على (ع) از سایر صحابه را پذیرفته است، زیرا استدلال شیخ محمود حمصى را نقل کرد که چون على (ع) نفس پیامبر (ص) است و پیامبر از سایر انبیا برتر است پس علی (ع) نیز از آنها برتر است ، و نیز از شیعیان نقل کرد که آنان به این آیه استدلال کرده اند بر افضلیت آن حضرت از سایر صحابه ، اما این که مدعى شده است که پیش از ظهور حمصى اجماع منعقد شده بر افضلیت پیامبران بر دیگران ، سخن درستى نیست . زیرا اجماع بر آن است که صنف پیامبران از اصناف دیگر بشر برترند و هر پیامبرى از افراد امت خویش برتر است ، اما چنین نیست که هر پیامبرى از هر غیر پیغمبرى برتر باشد گرچه آن غیر، از امتهاى دیگر باشد و نیز قول به برترى امیرمؤمنان علی (ع) از پیامبران جز حضرت محمد (ص) اختصاص به شیخ محمود حمصى ندارد تا با اجماعى که فخر رازى ادعا نموده منافات داشته باشد ، بلکه شیعیان پیش از وجود این شیخ و پس از او قائل به آن بوده اند و در این باره به آیه مباهله و آیات دیگر استدلال نموده اند».
علامه سید شرف الدین نیز پس از نقل سخن رازى در (الکلمه الغراء: 5) می‌گوید:
«دقت کن ببین او به روشنى دلالت آیه را بر برترى على (ع) بیان نموده و ناخود آگاه به درستى آن اعتراف کرده است . وى با آنچه از شیعیان چه در گذشته و حال نقل کرده است معارضه اى ننموده و کلمه اى در رد آنان بر قلم نیاورده است ، گویى اعتقاد آنان را پذیرفته و به دلالت آیه بر عقیده آنان اعتراف نموده است».
ج. آیه خیر البریة
یکی دیگر از آیاتى که دلیل بر برترى على (ع) از همه افراد بشر از گذشته و آینده حتى پیامبران اولوا العزم (ع) به جز خاتم انبیا (ص) است آیه 7 از سوره بینه است :
«ان الذین آمنوا وعملوا الصالحات اولئک هم خیر البریة
آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته کردند ، آنان بهترین آفریدگانند».
شأن نزول
شأن نزول آیات قرآن در بسیاری از موارد کمک به فهم مراد و مقصود از آیه را دارد و در واقع پلی است برای عبور و ورود به گذشته تاریخ و زمان نزول، اما حکم و یا هر نکته‌ی دیگری که به عنوان پیام در آیات وحی وجود دارد، در محدوده زمان و یا هر چیز دیگری محبوس و مدفون نمی شود، آیه مورد بحث نیز از جمله آیاتی است که مصداق خیر البریه را به روشنی بیان می کند.
در (الدر المنثور ، ج 8، ص 589، ) آمده است:
عائشه می گوید:
«از رسول خدا (ص) پرسیدم: گرامی ترین آفریده نزد خدا چه کسی است؟ فرمود: مگر این آیه قرآن را نخوانده ای؟ «إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة».
ابن عساکر از جابربن عبد الله روایت کرده است که گفت:
«ما نزد پیامبر (ص) بودیم که على (ع) از راه رسید ، پیامبر (ص) فرمود : سوگند به آن که جانم به دست او است، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند. و این آیه نازل شد : ان الذین آمنوا . . . و یاران رسول خدا (ص) هر گاه على (ع) از راه مى رسید مى گفتند : بهترین آفریدگان آمد».
وأخرج ابن عدی وابن عساکر عن أبی سعید مرفوعاً : علیّ خیر البریة.
وأخرج ابن عدی عن ابن عباس قال : لما نزلت «إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة» قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لعلی : «هو أنت وشیعتک یوم القیامة راضین مرضیین».
وأخرج ابن مردویه عن علیّ قال: قال لی رسول الله صلى الله علیه وسلم : ألم تسمع قول الله: «إن الذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیر البریة» أنت وشیعتک وموعدی وموعدکم الحوض إذا جئت الأمم للحساب تدعون غرّاً محجلین.
و نیز ابن عدى و ابن عساکر از ابو سعید به سند مرفوع روایت کرده اند که : على (ع) بهترین آفریدگان است.
ابن عدى از ابن عباس روایت کرده (الدر المنثور ج 8 ص 589 الکمال جلال الدین السیوطی) که گفت:
«چون آیه خیر البریه نازل شد رسول خدا (ص) به على (ع) فرمود : اینان تو هستى و شیعیان تو که در روز قیامت خشنود و پسندیده اند».
ابن مردویه از على (ع) آورده است که رسول خدا (ص) فرمود :
«آیا این آیه را نشنیده اى : (ان الذین آمنوا) آنان تو و شیعیان تو هستند، قرارگاه من وتو وشیعیانت حوض کوثر است».
طبرى در کتاب (جامع البیان عن تأویل آی القرآن ، ج 30 ص264،) در تفسیر آیه می گوید:
«قوله: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ.
خداى متعال مى فرماید : آنان که به خدا و رسولش محمد (ص) ایمان آوردند و خدا را خالصانه و یگانه و بدون شریک پرستیدند، و نماز را به پاداشتند و زکات دادند ، و خدا را در همه اوامر و نواهى او اطاعت نمودند، آنانند که بهترین آفریدگانند. مى گوید : از مردم آنان که چنین کنند بهترین آفریدگانند».
ابن حمید از عیسى بن فرقد از ابوالجارود از امام باقر (ع) مرا حدیث کرد که پیامبر (ص) فرمود :
«اى على (ع) ، خیرالبریه تو و شیعیان تو هستند».
علامة گنجی (کفایه الطالب، طبع الغری: 118.) نقل می کند:
«جابربن عبد الله می گوید: ما نزد پیامبر (ص) بودیم که على بن ابى طالب (ع) از راه رسید ، پیامبر (ع) فرمود : برادرم نزد شما آمد . آن گاه رو به کعبه نمود و دست به آن زد و فرمود : سوگند به آن که جانم به دست او است ، این و شیعیان اویند که در روز قیامت رستگارند، او نخستین ایمان آورنده شما، و وفادارترین شما به عهد خدا، و قیام کننده ترین شما به امر خدا، و عادل ترین شما در میان رعیت، و مساوى تقسیم کننده ترین شما، و ارجمندترین شما در نزد خداست. آن گاه این آیه نازل شد :ان الذین آمنوا ... ».
خیر البریة کیست و چیست؟
ازمیان دهها روایت پیرامون آیه خیر البریه شماری از آن را ملاحظه نمودید که با صراحت مصداق و فرد مورد نظر خداوند را معرفی می کرد که برای اهل فکر و تحقیق باید کافی باشد و در نوع خود مشت تحریف گران و بد خواهان علی (ع) و فرزندان او را باز و رسوا می کند و از سوئی بر تری آن امام همام را بر پیامبران، غیر از رسول خاتم (ص) و منصب نبوت اثبات می کند، چرا که جمله «خیر البریه» به معنای برترین آفریده است و صفتی است که بدون شک از آغاز خلقت تا پایان نظام هستی را شامل می شود واین افتخاری است که نصیب علی بن ابوطالب (ع) شده است.
سیمای برتر امام علی (ع) در احادیث
تصویر چهره ملکوتی امیر مؤمنان علی (ع) و بازخوانی سیمای معنوی و ومجسم ساختن زیبائیهای رفتاری و عملی و گفتاری او از میان هزاران سخن رسول گرامی اسلام (ص) نیازمند خلق و آفرینش کتابها است، اگر چه بزرگانی در گذشته و حال به این مهم دست یازیده اند، احادیث و سخنان پیامبر اعظم (ص) ، مربی و معلم امیر مؤمنان علی (ع) در بیان شخصیت و فضائل آن حضرت از حد و اندازه خارج است، که از بین این روایات حدیث ذیل را که موافق و مخالف نقل کرده اند و سند گویائی است بر مدعای ما و در حقیقت مکمل آیات پیشین و در وصف برتری امام علی (ع) بر تمام پیامبران غیر از خاتم انبیا (ص) است، به تفسیر و توضیح آن می پردازیم.
در (شرح نهج البلاغة الحدید المدائنی ج 9 ص 100) آمده است:
«من أراد أن یرى آدم فی علمه ، ونوحاً فی طاعته ، وإبراهیم فی خلته ، وموسى فی هیبته ، وعیسى فی صفوته ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه.
هر کس به خواهد علم آدم ، طاعت نوح ، محبوبیت ابراهیم، هیبت موسى و برگزیدگى عیسى را ببیند باید به على بن ابى طالب (ع) بنگرد».
قوله (ص): (من أراد أن ینظر إلى نوح فی عزمه ، والى آدم فی علمه ، والى إبراهیم فی حلمه ، والى موسى فی فطنته ، والى عیسى فی زهده ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب). أخرجه البیهقی فی صحیحه ، والإمام أحمد بن حنبل فی مسنده.
این حدیث را همانگونه که در پایان حدیث قبل مشاهده می کنید از دو تن محدث و نویسنده مشهور و صاحب آثار و تالیفات معتبر یعنی احمد حنبل و بیهقی نقل کرده اند که متاسفانه در چاپهای فعلی دیده نمی شود و گویا دست تحریف این حدیث را نیز به سرنوشتی همانند تحریف و اسقاط دیگر احادیث و منقولات تاریخی در فضائل اهل بیت و علی (ع) دچار کرده است.
ابن ابی الحدید معتزلی با اعتراف به ویژگیهای برتر امیر المؤمنین (ع) و بدون هیچ گونه شبهه ای این حدیث را با استناد به همان دو شخصیت نقل کرده است.
«الخبر الرابع : من أراد أن ینظر إلى نوح فی عزمه ، وإلى آدم فی علمه ، وإلى إبراهیم فی حلمه ، وإلى موسى فی فطنته ، وإلى عیسى فی زهده ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب.
رواه أحمد بن حنبل فی المسند ، ورواه أحمد البیهقی فی صحیحه».
فخر رازى (التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ج 8 ص 72) در ادامه داستان محمود حمصی که در استدلال به آیه مباهله سخن وی را نقل کردیم می گوید:
«در تأیید این استدلال به آیه شریفه حدیثى است که مورد قبول موافق و مخالف است و آن سخن رسول خدا (ص) است که فرمود : هر که مى خواهد به علم آدم، طاعت نوح، محبوبیت ابراهیم، هیبت موسى و برگزیدگى عیسى بنگرد باید به على بن ابى طالب (ع) بنگرد. زیرا این حدیث دلالت دارد که همه این صفاتى که در این پیامبران به طور پراکنده موجود است یک جا در على (ع) گرد آمده است، و همین دلیل است که على (ع) از همه پیامبران جز پیامبر ما (ص) افضل است».
ابو حیان آندلسی صاحب تفسیر البحر المحیط (تفسیر البحر المحیط: ج 2 ص 504 ) د.زکریا عبد المجید النوقی 2 د.أحمد النجولی الجمل چاره ای ندیده است جز اینکه اصل حدیث را انکار و آن را از احادیث موضوعه معرفی کند، که البته دیدگاه افرادی از این قبیل کاملا روشن است، چون موضوع حدیث بیان مناقب علی (ع) از زبان فرستاده خدا و پیامبر بزرگ الهی رسول خاتم (ص) است و آثاری از این قبیل باید محکوم به جعل و وضع گردد. وی می گوید:
«وأما الحدیث الذی استدل به فموضوع لا أصل له . وهذه النزغة التی ذهب إلیها هذا الحمصی من کون علی أفضل من الأنبیاء علیهم السلام سوى محمد صلى الله علیه وسلم ) ، وتلقفها بعض من ینتحل کلام الصوفیة ، ووسع المجال فیها ، فزعم أن الولی أفضل من النبی...هذه المقالة مخالفة لمقالات أهل الإسلام . نعوذ بالله من ذلک...
حدیث برتری علی (ع) بر پیامبران جعلی و ساخته صوفی مسلکان است...فکر برتری ولیّ برنبی با عقائد اسلامی سازگاری ندارد».
نویسنده و شارح کتاب (شرح احقاق الحق) مرحوم مرعشی، با تحقیقی عمیق و مفصل به استخراج این حدیث با الفاظ متنوع آن از منابع روائی اهل سنت پرداخته است که به دو حدیث اکتفا نموده و به منابع ذکر شده از سوی ایشان اشاره می کنیم:
«الحدیث الرابع والعشرون:من أراد أن ینظر إلى آدم ، إلى نوح ، إلى إبراهیم ، إلى موسى ، إلى عیسى ، فلینظر إلى علی بن أبی طالب علیه السلام. رواه جماعة من أعلام العامة فی کتبهم : منهم العلامة المولوی ولی الله اللکنهوئی فی: مرآة المؤمنین فی مناقب أهل بیت سید المرسلین(ص 35) قال: فی حدیث قال صلى الله علیه وسلم: من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه وإلى نوح فی تقواه وإلى إبراهیم فی حلمه وإلى موسى فی هیبته وإلى عیسى فی عبادته فلینظر إلى علی بن أبی طالب.
هر کس به خواهد علم آدم ، تقوای نوح ، بردباری ابراهیم ، هیبت موسى و عبادت عیسى را ببیند باید به على بن ابى طالب (ع) بنگرد».
سپس مرحوم مرعشی (شرح احقاق الحق للمرعشی 22/ 296 – 300) منابع متنوع و فراوانی از بزرگان اهل سنت که این حدیث را با مضامین متعدد نقل کرده اند نام می برد که در ذیل مشاهده می فرمائید:
«علامة شهاب الدین أحمد حسینی شافعی شیرازی فی توضیح الدلائل ( ص 232)و علامة أبو حفص عمر بن محمد بن خضر ملا موصلی فی الوسیلة ( ص 168 ط حیدر آباد الدکن )، علامة شریف سید حسین علی شاه بن سید روشن علی شاه حسینی نقوی بخاری حنفی هندی، فی تحقیق الحقایق ، کلزار مرتضوی ، محبوب القلوب ( ص 9 ط لاهور )، علامة سید أحمد بن محمد بن أحمد حسینی شافعی فی التبر المذاب (ص 33 نسخة مکتبتنا العامة بقم). علامة جمال الدین محمد بن مکرم أنصاری جزرجی فی ( مختصر تاریخ دمشق ) ( ج 17 ص 148 نسخة طوب قبوسرای بإسلامبول )، علامة یحیى بن موفق بالله شجری متوفى سنة 499 فی ( الأمالی ) ( ج 1 ص 133 ) علامة شیخ حسام الدین مردی حنفی فی آل محمد ( ص 424 نسخة مکتبة السید الأشکوری ) علامة شریف أبو المعالی مرتضى محمد بن علی حسینی بغدادی فی عیون الأخبار فی مناقب الأخیار ( ص 26 نسخة مکتبة الفاتیکان).
علامه امینی نویسنده اثر گران سنگ و ماندگار «الغدیر» نیز با نقل این حدیث از منابع گوناگون اهل سنت همچون مسند احمد و فضائل الصحابه بیهقی و مناقب خوارزمی و... گوشه ای از امتیازات و برتریهای امر مؤمنان علی (ع) را اثبات و بر صحت حدیث مُهر تایید می‌زند».
1 - أخرج إمام الحنابلة أحمد عن عبد الرزاق بإسناده المذکور بلفظ : من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه ، وإلى نوح فی فهمه ، وإلى إبراهیم فی خلقه ، وإلى موسى فی مناجاته ، وإلى عیسى فی سنته ، وإلى محمد فی تمامه وکماله ، فلینظر إلى هذا الرجل المقبل . فتطاول الناس فإذا هم بعلی بن أبی طالب کأنما ینقلع من صبب ، و ینحط من جبل.
و نیز برخی از مشاهیر اهل سنت در آثار خویش با الفاظ مشابه و گاه با تغییر آن را نقل کرده اند که از جمله آنان افراد ذیل است:
«أبو بکر أحمد بن حسین بیهقی در کتاب (فضایل الصحابة).
حافظ أحمد بن محمد عاصمی در کتاب (زین الفتى فی شرح سورة هل أتى).
خوارزمی مالکی در کتاب (المناقب ص 49 و ص 39).
أبو سالم کمال الدین محمد بن طلحة شافعی در کتاب (مطالب السئول) به نقل از کتاب (فضایل الصحابة) بیهقی.
عز الدین ابن أبی الحدید در کتاب (شرح نهج البلاغة ج 2 ص 236 و در ج 2 ص 449) به نقل از أحمد و بیهقی.
حافظ أبو عبد الله گنجی، در کتاب (کفایة الطالب ص 45).
حافظ أبو عباس محب الدین طبری در کتاب (الریاض النضرة ج2 ص 218).
شیخ الاسلام حموئی در کتاب (فراید السمطین).
قاضی عضد أیجی شافعی در کتاب ( المواقف ج 3 ص 276).
تفتازانی شافعی در کتاب (شرح المقاصد ج2 ص 299).
ابن صباغ مالکی در کتاب (الفصول المهمة ص 21) به نقل از ( فضایل الصحابة) بیهقی.
سید محمود آلوسی در شرح (عینیة عبد الباقی عمری ص 27).
صفوری در کتاب (نزهة المجالس 2 ص 240).
سید أحمد قادین خانی در کتاب (هدایة المرتاب ص 146).
العلامه الامینی، در کتاب (الغدیر: ج 30، ص 355 و 360)».
نتیجه و خلاصه
شهادت خداوند به پاکی و طهارت خاندان پیامبر اعظم (ص) و شخص امیر مؤمنان علی ابن ابوطالب (ع) و ملقب شدن به نفس رسول خدا (ص) که برترین مقام معنوی برای آن حضرت است و حدیث معروف (أشباه) که در آن از ویژگیهای بارز و ممتاز پیامبران بزرگی همچون آدم، نوح، موسی، عیسی، ابراهیم و...(ع) ، یاد شده و در آن فرد شایسته‌ای‌ که نمادی از این امتیازات و ویژگیهای بی‌مانند است معرفی می شود، تمامی این اوصاف و امتیازات گویای برتری او بر همه آنان غیر از رسول اعظم (ص) است./ 9161/خ
 

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۷ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۵۴
فضلیت امیرالمؤمنین بر سایر انبیاء حتمی و غیر قابل انکار است
0
0
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۹ مهر ۱۳۹۸ - ۱۹:۲۲
بر مولا علی علیه السلام صلوات
0
0