۲۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۹:۰۱
کد خبر: ۱۵۶۳۰۳
عضو هیأت علمی مرکز فرهنگ قرآن بررسی کرد:

رابطه‌ اعجاز قرآن و تحریف ناپذیری آن در آرای علامه بلاغی

خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی مرکز فرهنگ قرآن آراء علامه محمد جواد بلاغی در مورد نظر مذهب امامیه درباره عدم اعتقاد به تحریف قرآن را مورد بررسی قرار داد.
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، علامه محمد جواد بلاغی از اعاظم حوزه پر فروغ نجف اشرف در قرون اخیر است که تلاش علمی و محققانه‌ی ایشان در اثبات تحریف ناپذیری قرآن مورد تمجید و ستایش دانشمندان بعد از ایشان بوده است. او علاوه بر بررسى جوانب مختلف این بحث، اثبات نموده که تشیع و مذهب امامیه نه تنها معتقد به تحریف نیست، بلکه اصولاً نمی‌تواند قول به تحریف را بپذیرد، چرا که پذیرفتن نظریه تحریف، اساس عقیده امامیه را از بین خواهد برد.
مطلب زیر یادداشتی است از حجت الاسلام میرعرب عضو هیئت علمی مرکز فرهنگ قرآن در بررسی اعجاز قرآن از دیدگاه علامه بلاغی که از منظر فرهیختگان محترم می‌گذرد:
علامه بلاغی در بخشی از وجه گواهی معجزه بر راستی ادعای پیامبران می‌فرماید: «مردم بر اساس فطرتی که رذائل نفسانی و عصبیت‌ها آن را آلوده نکرده؛ اگر صلاح، درستی، راست‌گویی، امانت‌داری و استواری در آنچه که از او (پیامبر) سراغ دارند و اوصاف و احوالی که به آن‌ها او را می‌شناسند، به باطن خوب او پی می‌برند و نتیجه می‌گیرند که باطنش با ظاهرش یکسان است. و هر چه آگاهی آن‌ها به صلاح ظاهرش بیشتر شود، اطمینان بیشتری به صلاح باطن او پیدا می‌کنند. البته هر اندازه که اطمینان پیدا کنند علم و یقین و اطمینان ثابتی به عصمت او از دروغ‌گویی در ادعا و تبلیغات دعوتش نمی‌رسند و پس تصدیقی اصولی و پایدار نسبت به نخواهند داشت و انقیاد آنان در برابر تبلیغات او در مورد ادعایش استمرار نخواهد داشت؛ بلکه همیشه خلجان دو دلی نسبت به او مردم را به چپ و راست متمایل خواهد کرد. ولکن آنگاه که به کرامت داشتن اعجاز و توان انجام خارق‌العاده، عنایت ویژه الهی به او شود، علم ثابتی حاصل خواهد شد و نفوس سالم (از انحراف) اطمینان به راست‌گویی و عصمت او در ادعایش پیدا می‌کنند...».
این سخن علامه بلاغی را بدین جهت آوردیم که بگوییم اگر خود آن معجزه دچار تردید گردد و معجزه بودنش مشتبه و مشوّه گردد، آیا می‌تواند مؤید صاحب معجزه باشد؟
طرح تحریف قرآن در واقع ایجاد تردید در معجزه پیامبر خاتم(ص) است و اگر قرآن بتواند امروز هم اعجاز بودن خودش را اثبات کند، تحریف خود را نیز نفی خواهد کرد.
نظر علامه بلاغی در مورد اینکه چرا قرآن معجزه‌ی پیامبر (ص) برای مردم عرب شد این است که: «معارف عرب منحصر در نوعی از ادبیات عربی بود، و دستشان خالی از علوم و صنایعی بود که در سایه‌ی تعلیم و تعلم بدست آمده باشد ... پس هر کاری غیر از اعجاز در وادی ادب عربی که می‌دیدند به مجرد مشاهده یا شنیدن به ذهنشان می‌آمد و در تخیلشان جا می‌افتاد که سحر است یا از مهارت‌های سرزمین‌های بیگانگان است... و به الهی بودن آن معجزه اذعان نمی‌کردند...».
عرب به نظر بلاغی در اوج رقابت ادبی با یکدیگر بود و همواره در پی رشد آن. و لذا حکمت الهیّه اقتضا می‌کرد که قرآن کریم، در اوج ادب عربی، معجزه‌ی رسول خاتم و ختم رسالت باشد؛ زیرا که با اعجاز بلاغی‌اش حجت بر عرب خواهد بود و نیز به دلیل ناتوانی آنان از آوردن مثل آن، یا سورهای مانند سوره های آن.
علامه در قرآن کمترین شائبه‌ی تحریف نمی‌شناسد زیرا در مورد امتیاز این معجزه نسبت به سایر معجزات می‌فرماید: «این معجزه در طول زمان و گذشت سال‌ها باقی است، وجود خارجی (واقعی و مؤثری) دارد، به همان صورت اصلی و ماده اصلیش برای هر کسی که بخواهد بر مطالب آن علم و اطلاع پیدا کند (و آن را بشناسد)، و در مورد آن ممارست کند و پیرامون آن به اندیشه و نظر بپردازد، و بخواهد به کنه و حقیقت آن معرفت یابد. پس ظهور و بروز دارد و جاری است در هر زمان و مکانی، برای هر کسی که طالب حجت و دلیل بر نبوّت و رسالت است و می‌خواهد بیندیشد در حقیقت معجزه ای که شاهد صدق رسالت و نبوت است. آینه ای است برای هر کسی که می‌خواهد در حقایق نظر کند و در باره آن‌ها اندیشه نماید. برای شناخت حقیقت قرآن و وجه اعجاز آن نیازی به نقل قصه و داستان‌های کهن و جدالِ قیل و قالی نیست، پس موضوع قرآن قابل این نیست که بگوییم شبی ادعایی شد و تمام شد. امکان شک در آلوده بودن آن به دروغ و نیرنگ وجود ندارد، بلکه خود در همه‌ی زمان‌ها و مکان‌ها با صدای بلند می‌گوید: من بهترینم و همه‌ی اجزای من بهترین است و همه‌اش برگزیده‌ی در فوق و برتر از دیگران است (برگزیده‌ی فائق متفوق). و از جمله امتیازات قرآن این است که خودش و زبانش و بیان صریح و کاملاً روشنش متکفّل اثبات همه‌ی مقدّماتی است که موجب نظام یافتن حجّت و برهان بر رسالت خاصّه، و اعجازش شاهد بر آن است. و این امر را به کس دیگری واگذار نکرد که ممکن است در مورد آن دلیل ریب و شبهه در دل خلجان کند، و شبهات عارض آن شوند، و راه احتجاج از طریق آن طولانی شود، و مشکلات زیاد شوند».
علامه بلاغی راه پی بردن به این امتیاز قرآن را از طریق اموری می‌داند که همه‌ی آن‌ها خود می‌توانند دلیل عدم تحریف مطلق قرآن باشند و آن امور:
1- قرآن متکفل بیان دعواى نبیّ در مورد نبوّت و رسالت است، مانند سایر نبوت‌ها.
2- قرآن با بیانی صریح متکفّل شهادت در مورد (حقانیت) نبوّت و رسالت شده، و لذا نیازی به دلالت عقل بر آن و دفع شبهات از رسالت باقی نماند.
3- قرآن صریحاً و مکرر متکفّل بیان کمالات مدّعی رسالت شده، و به خوبی صالح بودن و شایستگی و اخلاق برتر او را بیان کرده، چنانکه معروف است، مقدّمات لازم بیان را آماده کرده، و صورت فنی احتجاج را تدارک نموده، برای اینکه بگوید اگر او دروغ‌گو بود هر آینه ظهور معجزه برای او و بدست او اغراء به جهل قبیح ممتنع خواهد بود؛ زیرا جلالت الهی چنین اجازه ای را نداده و بر خدا قبیح است چنین کند پس ممتنع است که دروغ‌گو معجزه داشته باشد....
(علامه بلاغی در ادامه در راستای سه نکته ای که مطرح نمودند آیاتی از قرآن می‌آورند.)
4- قرآن خود متکفّل دفع موانع رسالت و نبوّت شده است؛ زیرا مواد دعوت و بنیان‌ها (اصول بنیادین) و معارف و قوانین جاری آن را به روشی معقول، اعم از امور عرفانی و (معرفتی)، امور اجتماعی و سیاسی، همه‌اش را بیان کرده است. بر این اساس در قرآن چیزی که خلاف معقول (و اصول عقلی) باشد یافت نمی‌شود تا مانعی بر سر راه نبوّت باشد.
معنای این سخن بلاغی این است که قرآن تحریف نشده است، و گر نه این کتاب هم باید مانند تورات و انجیل مشتمل بر معارف خلاف عقل باشد؛ چرا که بشر هر اندازه هم که دقت کند سخنش قابل خدشه است و امکان تناقض گویی در بیانش وجود دارد. از این رو خداوند می‌فرماید: ﴿أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً﴾ و اگر بخش کوچکی (آیه‌ای کوچک) هم از جانب غیر خداوند بود، قابل خدشه و اشکال بود؛ چنانکه در آیاتی که ادعا شده از قرآن بوده و از آن جا افتاده، مشکلات عدیده‌ای وجود دارد.
لذا در امتیاز پنجم قرآن علامه بلاغی می‌فرمایند: «قرآن علاوه بر آنکه معجزه است، ندا برآورده و اعلان هل من مبارز برای احتجاج، به اعجاز خود کرده و با مردم تحدّی نموده است و اعلان کرده هر که حجت دارد بیاورد، و همه را مکرر و مؤکد خوانده که اگر می‌توانند با او معارضه کنند، اگر او را معجز نمی‌دانند و اگر می‌توانند مثل آن بیاورند یا لااقل ده سوره بلکه کمتر از آن، یک سوره مثل آن بیاورند، اگر قرآن از آن چیزهایی است که قدرت محدود بشر می‌تواند به آن دست یابد».
اگر در قرآن لا اقل یک آیه‌ی بشری و محرّف وجود داشت و نابغه‌ترین افراد بشر هم که آن را ساخته بود، بالاخره نابغه ای دیگر می‌آمد که روی دست نابغه‌ی قبلی بلند شود و دست او را رو کند و تحدی مطلق را ابطال نماید و چون چنین اتفاقی نیفتاده، پس هیچ دستبردی در قرآن واقع نشده است.
سپس علامه به سایر خصوصیات تحدی قرآن اشاره نموده و آیات تحدی را مطرح فرموده‌اند:
﴿أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَلـهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَیَـتٍ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَـدِقِینَ * فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ﴾.
﴿أَمْ یَقُولُونَ افْتَرَلـهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَـدِقِینَ﴾....
اگر بشر توانسته بود در قرآن دست ببرد، آیا نمی‌توانست مشابه آن را بیاورد.
البته این سخنان بنابراین است که تحریف به معنای کلی یا جزیی، ولی به شکل دست بردن در آیات باشد. یعنی با این براهین محکم تحریف از نوع تحریفی که در تورات و انجیل اتفاق افتاده به کلی مردود می‌شود.
نکته‌ی مهمی که علامه بلاغی در بخش دلیل تاریخی اعجاز قرآن می‌آورد این است که اگر قرآن تحریف شده بود باید داستان‌هایی از قرآن که موضوع مشترکی با داستان‌های تورات دارند، همانند همان کتاب، مشتمل بر معارف خلاف عقل و خرافات باشد، در حالی که در قرآن ذره ای از سخنان نامعقول، خرافی، کفر آلود و مخالف قداست خداوند و انبیای الهی را که تورات و عهد عتیق و جدید دارند، ندارد. نه تنها نامعقول و خرافات بلکه عدم انتظام و اختلاف در نوع مطالب نیز وجود ندارد.
سپس علامه بلاغی به نمونه‌هایی از داستان‌های تورات و انجیل و مشکلات آن‌ها اشاره می‌کنند.
و این نیست مگر برای اینکه دست تطاول بشر در قرآن گشوده نشده و تحریفی در آن صورت نگرفته است.
و به فرمایش بلاغی(ره) نه تنها قرآن مشتمل بر ساخته‌ی بشر معمولی نیست که مشتمل بر ساخته‌ها و یا گفتار پیامبر(ص) هم نیست. یعنی داستان‌های قرآن حتی از جانب پیامبر وارد قرآن نشده‌اند؛ حال پیامبر(ص) به هر طریقی که به این داستان‌ها دسترسی پیدا کرده باشد. اگر از جانب پیامبر بود باید حتی اندکی از آنچه شنیده بود به قرآن منتقل می‌شد؛ ولی اثری یافت نمی‌شود.
نکته‌ی دیگری که از کلمات مرحوم بلاغی بنده استفاده نموده‌ام، بحثی است که ایشان در مورد اعجاز احتجاجی و برهانی قرآن دارند.
از نظر ایشان پیامبر در عصر ظلمت و جهل، رشد نمود و در همین عصر نهضت خود را آغاز کرد و در عین حال براهینی که قرآن ارائه نموده کمترین خللی از نظر فلسفی، عرفانی و ادبی نداشته و از شائبه اختلاف و تناقض نیز صد در صد مصون است.
علاوه بر آن شیوه‌ی برهانی قرآن چنان دقیق و تازه است که در هیچ منبع دیگری وجود ندارد؛ بگونه‌ای که هر عامی و بی سوادی می‌تواند از براهین آن بهره جوید و اگر لجوج نباشد ایمان آورد.
قرآن کتابی است که در تمام اجزایش معجزه است. به همه‌ی ابعاد زندگی بشر پرداخته ولی هیچ کس حتی عالمان بزرگ ادیان نتوانسته‌اند کمترین ایرادِ بدون پاسخ به آن وارد کنند . و این، در صورتی که بشر در آن دست می‌برد ممکن نبود.
بلاغی در این موارد سخن از عدم تحریف نمی‌گوید؛ ولی وقتی تلاش می‌کند اعجاز همه جانبه ی قرآن را اثبات کند، معلوم است که می‌خواهد بفرماید همه‌ی قرآن از نزد خداوند است و کار بشری نیست.
به این سخن علامه بنگرید: «قرآن در میادین مختلف وارد شد با زیباترین اسلوب و قوی‌ترین منهج و به بهترین غایت ممکن و عالی‌ترین هدف از نظر بلندا و ترقی رسید.... آیا ممکن است به‌طور عادی همه این‌ها (تمام امتیازاتی که قرآن دارد) از ناحیه‌ی بشر باشد؟ ما برای شما عصر پیامبر و زمان حیات و تربیت و سرزمین و قوم و جهل وحشیانه شرک آلود آن‌ها را ذکر کردیم. و باید کتب عهدین آینه‌ای عبرت شما باشند؛ همان کتاب‌هایی که در قرن‌های متمادی همه‌ی عالم مفتخرِ به علم و تمدن، برای زیبائی‌های آن کف زده‌اند و آن‌ها را با تمام مبالغه و احترام به کرامت وحی منتسب می‌کنند! ولی ببینید که چه مقدار از موهونات و امور پست و اختلاف و تناقض در آن‌ها وجود دارد».
خلاصه: از کلمات علامه بلاغی می‌توان استفاده کرد که کلام بشر وارد قرآن نشده و بشر به اراده‌ی الهی نتوانسته در این کتاب تغییر ایجاد کند. /9191/د101/ن
ارسال نظرات