جایگاه روحانیت در تعیین محتوای سینما و تلویزیون کجاست؟
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، اگر در جریان دیدار اهالی جشنوارهی فیلم عمار با رهبر انقلاب باشید، بخاطر دارید که ایشان در قسمتهای انتهایی فرمایشاتشان، به رابطهی علوم انسانی و هنر پرداخته و به نقش روحانیت در این بین اشاره کردند:
«علوم انسانی هوای تنفس مجموعههای نخبهی کشور است که هدایت جامعه را بر عهده دارند. بنابراین، آلوده یا پاک بودن این هوای تنفسی بسیار تعیین کننده است. مشکل علوم انسانی غربی در پایههای معرفتی غلط آن است. اصلاح در علوم انسانی و تحول در سینما و تلویزیون، بدون اصلاح پایههای معرفتی علوم انسانی غربی امکانپذیر نیست و اصلاح این پایهها نیز در گرو ارتباط موثر با حوزههای علمیه و علمای دین است.»
این اولین باری نیست که رهبر انقلاب خواستار برقراری ارتباط بین نهاد روحانیت و عرصهی هنر شدهاند. اگر بخاطر داشته باشید، در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری با ایشان در سال هشتاد و نه، این خواسته به شکل دیگری بیان شده بود:
«این کارها {کارهای فرهنگی-هنری} به عهدهی کیست؟ رسانهها خیلی نقش دارند، اما رسانهها قالبند. محتوا و مضمون دست ماست ... کارهای مهمی بر عهدهی ماست. بر عهدهی حوزههای علمیه است که این کارها را باید انشالله انجام بدهیم.»
این نکته بدیهیست که بخش قابل توجهی از آثار سینمایی و تلویزیونی ما، از نظر محتوایی دارای اشکال هستند. حتی در پروژههای بزرگ و فاخر نیز، ردپای اینگونه ضعفها دیده میشود. تکرار این مشکل سوالی را به ذهن میرساند و آن اینکه چرا با وجود پیشرفت تکنیکی هنرهای نمایشی ما، پیشزفت محتوایی پابهپا جلو نرفته و هر از چند گاهی، فریاد فعالان فرهنگی بخاطر این مشکلات بلند میشود؟
در جواب باید گفت که متأسفانه روند تولید آثار نمایشی در ایران، عموماً یک وجهی بوده و آنقدری که تولیدکنندگان ما برای مقولهی تکنیک ارزش قائلند، برای مقولهی محتوا ارزش قائل نیستند و یا توانایی این ارزشگذاری را ندارند. به عبارت دیگر، اکثر آنهایی که در این عرصه دستی بر آتش دارند، تنها به ارتقای وجه هنری و نمایشی خویش پرداخته و از نظر محتوایی، آن پختگی لازم را ندارند.
البته این مسئله، تنها منحصر به ایران نیست و تقریباً در همه جای دنیا اوضاع به همین شکل است. اما فرقی که بین تولید اثر نمایشی در ایران با جاهایی مثل هالیوود وجود دارد این است که در روند تولید آثار درجهی اول آنها، فرایند ساخت بطور دسته جمعی انجام میشود اما در ایران، این امر عموماً انفرادی است.
به طور مثال برای نگارش فیلمنامهی فیلمهای سطح کیفی اول، عموماً سه یا چهار نفر به شکل تیمی فیلمنامه را مینویسند که در این بین، هر یک به وجه خاصی از آن توجه دارد اما در ایران، اکثراً این کار به تنهایی انجام میشود. یعنی کسی که اصول تکنیکی فیلمنامه نویسی را بلد است، تنها خالق فیلمیست که قرار است بر مخاطبان متعدد اثر بگذارد و خبر از مشاور محتوایی نیست.
در حالی که اگر ما بین فرم و محتوای آثار سینمایی و تلویزیونی تفاوت قائل شویم، آن وقت میتوانیم جایگاه علمای دین و علوم انسانی را در چرخهی تولید چنین آثاری درک کنیم. به عبارت دیگر، همانقدر که یک فیلمساز این توانایی را دارد که در بخش هنری و تکنیکی صاحب نظر باشد، یک عالم علوم دینی و انسانی نیز، این توانایی را دارد که در بخش محتوایی اثر و پیامی که انتقال میدهد، صاحب رأی باشد. (همانطور که رهبر انقلاب فرمودند: محتوا و مضمون دست ماست)
در نتیجه، پیوند این دو وجه تخصص است که میتواند از یک طرف باعث ارتقای کیفی و محتوایی آثار نمایشی ما شود و از سوی دیگر، ارزشهای والای دینی و انسانی حوزههای علمیهی ما را به وسعت بیشتری تکثیر کند. البته این پیوند، مستلزم دو مقدمه است:
مقدمهی اول، بازتولید معارف اسلامی برای دنیای امروز و نقد علوم انسانی دانشگاهی بر اساس آن است. این مسئله، سالهاست که از طرف رهبر انقلاب بیان شده و در قالب اسلامیسازی علوم انسانی، کارهایی نیز انجام گرفته است. اما با این حال، هم حجم کارهای انجام شده و هم کیفیت آنها، نیاز به ارتقای بیشتری دارد.
و مقدمهی دوم، وجود مکانیست که پیوند دو عنصر هنرمند و عالم علوم اسلامی و انسانی را ممکن سازد. مسلماً تا جایگاه جداگانهای برای این پیوند در نظر گرفته نشود، صحبت کردن از عملی شدن آن بیفایده است. مراکز فیلمسازی ما و یا نهادهای دانشگاهی و حوزوی ما میتوانند با ایجاد اتاقها و کرسیهایی مخصوص این کار، به عملی شدن این پیوند کمک کنند. پیوندی که نیاز امروز هنرمندان و عالمان ماست./971/د102/ع
منبع: بولتن