چرا امام خمینی سکولار نبود
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از ماهنامه فرهنگی اجتماعی حاشیه، بی تردید، مسأله«ولایت فقیه »، از باورهای فقه شیعه است و شاید نتوان کسی را یافت که از ریشه، وجود این اصل را انکار کند. از سوی دیگر، هیچ یک از دانشمندان شیعه، منکر کامل بودن دین و توان فقه برای اداره زندگی بشر نیست. ولی چه شد که در این میانه، این امام خمینی (ره) بود که انقلاب کرد و عهده دار حاکمیت سیاسی یک کشور شد. مسأله مهم این است که چه مبانی و اصولی، حضرت امام را به میدان جاری کردن دین در زندگی و اجتماع بشر آورد و رویارویی هرچه بیشتر ایشان با سکولاریسم را شکل داد؟ به راستی چرا امام خمینی (ره) سکولار نبود؟
با نگاهی کوتاه به مبانی فقهی، کلامی و عرفانی ایشان، میتوان اصول ذیل را مبنای ایشان برای ورود به میدان مبارزه برای ایجاد حکومت اسلامی دانست:
فهم حکومتی از دین
ویژگی دیگر اندیشه حضرت امام، شناخت دقیق و عمیق از ماهیت حکومت و جایگاه آن در نظام اندیشه دینی است و همین فهم درست ایشان از چیستی حکومت، به فهم ایشان از معارف دینی، بعدی حکومتی داده و رویکرد فهم حکومتی از دین، در جای جای گفتار و رفتار ایشان، جلوه گر است.
حضرت امام، در آغاز کتاب ولایت فقیه، امر ولایت را مجرای جریان دین در جامعه دانسته و شأن ولایت را حاکمیت برای اجرای قانون دین میدانند. به نظر ایشان، دین ، قانون است و قانون، مجری میخواهد و ابزار اجرای دین، حکومت است. امر ولایت و خلافت رسول خدا نیز، برای همین امر جعل شده است: « ما معتقد به ولایت هستیم و معتقدیم پیغمبر اکرم باید خلیفه تعیین کند و تعیین هم کرده است. آیا تعیین کننده خلیفه برای بیان احکام است؟ بیان احکام خلیفه نمیخواهد. خود آن حضرت، بیان احکام میکرد. همه احکام را در کتابی مینوشتند و دست مردم میدادند تا عمل کنند. اینکه عقلا لازم است خلیفه تعیین کند، برای حکومت است. ما خلیفه میخواهیم تا اجرای قوانین کند. قانون مجری لازم دارد. در همه کشورهای دنیا این طور است که جعل قانون به تنهایی فایده ندارد و سعادت بشر را تأمین نمیکند. پس از تشریع قانون، باید قوه مجریهای به وجود آید. در یک تشریع یا در یک حکومت، اگر قوه مجریه نباشد، نقص وارد است. به همین جهت، اسلام همان طور که جعل قوانین کرده، قوه مجریه هم قرار داده است. ولی امر متصدی قوه مجریه قوانین هم هست. اگر پیغمبر اکرم خلیفه تعیین نکند، فما بلغت رسالته؛ رسالت خویش را به پایان نرسانده است. ضرورت اجرای احکام و ضرورت قوه مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانهای که مایه خوشبختی بشر است، سبب شده که تعیین جانشین، مرادف اتمام رسالت باشد.
... خلیفه برای این است که احکام خدا را که رسول اکرم آورده، اجرا کند. اینجاست که تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره لازم میآید ».
ایشان در منشور روحانیت، بلاغت را در تبیین حکومت، به اوج رسانده و با تعابیری رسا، حکومت را این گونه تعریف میکنند:
« حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه، در تمامی زوایای زندگی بشریت است؛ حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است ».
همچنین در جایی دیگر، کسانی را که نگران عرضه معارف دین هستند، مورد خطاب قرار میدهد و شرط چنین کارهایی را نیز وجود یک حکومت عادل دینی میداند و حتی اشتغال به مقدسترین علوم، همچون فقه و عرفان را ـ اگر بدون توجه به حکومت باشد ـ از توطئههای دشمن برمیشمارند:
« در یک محیط آشفته نمیشود که اهل عرفان، عرفانشان را عرضه کنند؛ اهل فلسفه، فلسفهشان را؛ اهل فقه، فقهشان را؛ لکن وقتی حکومت یک حکومت، عدل الهی شد و عدالت را جاری کرد و نگذاشت که فرصت طلبها به مقاصد خودشان برسند، یک محیط آرام پیدا میشود. در این محیط آرام، همه چیز پیدا میشود. بنابراین « ما نودی بشیء مثل ما نودی بالولایه » برای اینکه حکومت است. به هیچ چیز مثل این امر سیاسی دعوت نشده است و این امر سیاسی بوده است... به ما آن طور دستهای توطئه گر تزریق کردند که ماها هم باورمان آمده است. تو چه کار داری به اینکه چه میگذرد؟ تو مشغول درست باش! تو مشغول فقهت باش! تو مشغول فلسفهات باش! تو مشغول عرفانت باش! چه کار داری که چه میگذرد؟ ».
وجوب ایجاد حکومت
در میان معتقدان به ولایت فقیه، شاید نتوان کسی را یافت که معتقد باشد که بر فقیه واجب است دنبال تشکیل حکومت نیز باشد. از انتقاداتی که بزرگان معاصر امام به ایشان داشتند، همین مسأله بود که شرایط برای حکومت، آماده نیست و ما هنوز آمادگی تصدی حکومت را نداریم. ولی از مبانی و عملکرد حضرت امام برمیآید که ایشان، هم تلاش برای ایجاد حکومت دینی را واجب میدانند، و هم ـ بالتبع ـ تلاش برای آماده کردن شرایط و مقدمات آن را:
« اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرا و اداره، جزئی از ولایت است؛ چنان که مبارزه و کوشش برای آن، از اعتقاد به ولایت است. درست توجه کنید... باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم؛ و باید کوشش کنیم که دستگاه اجرای احکام و اداره امور برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است. فعالیت خودتان را تکمیل کنید. توجه داشته باشید که شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تأسیس کنید. اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که از عهده این کار برمیآیید ».
شأن اجرایی مجتهد
تصور ما از مقام فقاهت و اجتهاد، جایگاهی علمی است و ارتکازا از یک مجتهد، تنها توقع فعالیتهایی چون تدریس، پژوهش و فتوا دادن داریم. برای ارزیابی یک مجتهد نیز بیشتر به ملاکهای علمی توجه میکنیم. ولی حضرت امام، با توجه به تعریفی که از هویت روحانیت و جایگاه حکومت در اندیشه دینی دارند، برای فقیه شأن اجرایی قائلند و حتی از نظر ایشان، مجتهد شایسته، کسی است که توان اداره یک مملکت غیر اسلامی را نیز داشته باشد:
« یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد ».
ایشان در جایی دیگر، شرط تحول و تکامل اجتهاد موجود را توجه به عینیت و حضور در صحنه عمل میدانند:
« روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات، حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست ».
حال شایسته است هرکدام از ما ـ پیش از متهم کردن دیگران به سکولاریسم ـ نظر و عمل خود را به حضرت امام عرضه کنیم و خود را با ایشان بسنجیم. بیشک، هر قدر که گفتار و کردار ما به ایشان نزدیک باشد، همان قدر سکولار نیستیم./971/پ203/ن