۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۸:۰۸
کد خبر: ۱۶۳۷۴۳
بخش سوم/

نظام اندیشه اسلامی در مصاف با چالش های معاصر

خبرگزاری رسا ـ یکی از مهم‌ترین اقشار هدف برای تهاجم فرهنگی، جوانانی هستند که هنوز فرصت کافی نیافته‌اند مبانی اندیشه‌ای و ارزشی خود را بر شالوده‌ای استوار بنا کنند؛ از این رو، با شبهه افکنی‌های مغرضانه دشمنان، به آسانی دچار شک می‌شوند.
نظام اندیشه اسلامی در مصاف با چالش های معاصر نظام اندیشه اسلامی در مصاف با چالش های معاصر

مطابق وعده داده شده، که با توجه به اهمیت موضوع تهاجم فرهنگی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت، در این نوشتار به ابعاد دیگری از هجمه سنگین علیه فرهنگ اسلامی به وسیله تهاجم فرهنگی می‌پردازیم.

 

 

جوانان مهم‌ترین هدف در تهاجم فرهنگی

 

یکی از مهم ترین اقشار هدف برای تهاجم فرهنگی، جوانانی هستند که هنوز فرصت کافی نیافته اند مبانی اندیشه ای و ارزشی خود را بر شالوده ای استوار بنا کنند؛ از این رو، با شبهه افکنی های مغرضانه دشمنان، به آسانی دچار شک شده، در صورتی که پناهگاهی محکم در سایه اندیشمندان و متفکران خودی نیابند، در دام صیادان اندیشه گرفتار می شوند.

جریان یک سویه ترجمه آرا و اندیشه های الحادی غربی که اغلب هم ناقص و همراه با بزرگ نمایی انجام می شود، نمونه ای از هجوم ملخ واره آفت های اندیشه است که کشتزار فرهنگ های اصیل و ریشه دار را تهدید می کند.

این اندیشه ها، گاه در قالب داستان و فیلم های کارتونی و سینمایی در عرصه آموزش غیر رسمی عرضه می شوند و گاه به شکل آکادمیک و کتاب درسی دانشگاه ها، به ویژه در رشته های علوم انسانی، عرصه آموزش رسمی کشورهای هدف را صحنه تاخت و تاز خود قرار می دهند.

شکل کامل تر این بخش از تهاجم فرهنگی زمانی اجرا می شود که نوجوانان نورسته و نوپا در مسائل فکری و اندیشه ای، به نام تحصیلات تکمیلی و عالی روانه دانشگاه های خارج از کشور می شوند و از نزدیک زیر بمباران فکری و ارزشی قرار می گیرند.

از آنجا که این نوجوانان نه خود چنان قوت فکری و فلسفی ای دارند که قادر به نقد و ارزیابی این اندیشه ها باشند و نه به اندیشمندان و متفکران ژرف نگر دسترسی دارند تا چاره مشکلات خود را از آنان جویا شوند، طعمه های خوبی برای طراحان و مجریان تهاجم فرهنگی به شمار می آیند.

این شبهه ها مستقیم و غیر مستقیم، ارکان فکری و مبانی اندیشه ای فرهنگ های صحیح، به ویژه جهان بینی اسلامی را هدف می گیرند و موجب تزلزل پایه های بنای رفیع آنها می شوند.

 

 

چاشنی تهاجم فرهنگی

 

چاشنی این تهاجم فرهنگی، تزریق ارزش هایی است که آستانه حساسیت در قبال عناصر بیگانه را بالا برده، انگیزه دفاع منطقی از فرهنگ اسلامی را تضعیف می کند؛ از جمله این ترفندها یکی آن است که پرداختن به مبانی فکری و جهان بینی را امری غیر جدی، لوکس و دل مشغولی عده ای خاص معرفی می کنند که تأثیر محسوسی در زندگی ندارد؛ از این رو، چنین القا می شود که مهم نیست انسان به چه مبانی فکری و ارزشی ای باور داشته باشد، بلکه مهم آن است که راحت زندگی کند و از مواهب زندگی بهره بیشتری ببرد یا حداکثر اینکه به فکر دیگران باشد و به مردم خدمت کند یا به این بهانه که هر کسی بخشی از حق را داراست و نباید خود را یکسره حق و دیگران را تماما باطل دانست، لزوم بی تفاوتی و عدم پافشاری بر فرهنگ خودی را نتیجه گرفته، کثرت گرایی فرهنگی و حتی فلسفی، مدارا و سازش با فرهنگ های بیگانه و تساهل و تسامح در برابر ضد ارزش ها را ترویج می کنند.

از دیگر شگردهای مهاجمان فرهنگی آن است که به استخدام جاسوسان فرهنگی در متن جامعه هدف می پردازند و روشن فکران بی ریشه و از خود بیگانه را همچون ستون پنجم به خدمت می گیرند، تا حرف های خود را از دهان آنان بزنند. این کار که زمانی از طریق تشکیلات فراماسونی و شبکه وسیع لژهای ماسونی در سراسر جهان انجام می شد، امروزه با پیچیدگی بیشتر و در پوشش نام هایی فریبنده تر صورت می پذیرد.

طراحان جهانی سازی با دادن کمک های مالی و فکری و نیز لجستیکی، همچون فناوری های اطلاعات و رسانه ای، سعی می کنند تا برخی احزاب، سازمان های مردم نهاد، اصحاب رسانه و مطبوعات و اساتیدی از مؤسسات آموزش عالی را که با باورها و ارزش های بیگانه احساس همدلی و همراهی دارند، تقویت و حمایت کنند و در مقابل، به ایجاد مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی ترور شخصیتی و فیزیکی کسانی بپردازند که می توانند در برابر فعالیت های تخریبی ایشان مقاومت و روشنفکری کنند.

البته همه این کارها فقط و فقط از سر دلسوزی و به خاطر حمایت از حقوق بشر و دموکراسی، حفظ کرامت انسانی و آزادی اندیشه، بیان و قلم انجام می شود و بس!

 

 

چند سؤال

 

اما، آیا راهی برای مقابله در برابر این تهاجم و شبیخون ناجوانمردانه وجود دارد؟

آیا فرهنگ و هویت اجتماعی، به طور کلی، ارزش دفاع دارد؟

یا این که فرهنگ هایی با شرایط و ویژگی هایی خاص، دارای چنین ارزشی هستند؟

در صورت دوم، چه مشخصه هایی موجب ارزشمند شدن یک فرهنگ و هویت اجتماعی و دفاع از آن می شود؟

آیا ایستادگی در برابر امواج سهمگین تهاجم فرهنگی غرب امکان پذیر است و اگر چنین است، چه لوازمی دارد؟

برای پاسخ به این پرسش ها لازم است ابتدا فرهنگ و هویت اجتماعی آسیب شناسی شده، نقاط ضعف و قوت آن مشخص شود، تا ارزش و چگونگی دفاع از آن روشن گردد. برای این کار، ابتدا به شباهت های هویت فردی و اجتماعی و بحران این دو اشاره می کنیم و سپس به بررسی سریع این پرسش ها می پردازیم.

 

 

بحران هویت فردی و اجتماعی

 

"اریک اریکسون" روانشناس اجتماعی، درباره بحران هویت فردی در دوران نوجوانی معتقد است، در نوجوانی پایبندی و دل بستگی شخص به افکار و ارزش های سنتی سست می شود و در نتیجه، نوجوانان در پی کشف راه ها و استعدادهای جدیدند؛ از این رو، در این دوره خطر گرفتار شدن به بحران هویت افزایش می یابد. البته این خطر در صورتی کم رنگ می شود که آنها یا در جامعه ای نسبتا استوار و ثابت زندگی کنند که تجارب جمعی را در قالب آداب و رسوم، در اختیار فرد قرار می دهد و یا رهبرانی انقلابی در جامعه وجود داشته باشند که راه های هویت بخش جدیدی را فراروی آنها بگشایند. متقابلا، بحران های تاریخی می توانند بحران های فردی را تشدید کنند. بنا بر این داشتن هویت فردی قوی، اگر با عضویت در فرهنگ و جامعه ای با ثبات همراه شود، به کسب هویتی قوی تر می انجامد و نفس در هر یک از این عوامل، ممکن است احتمال بحران هویت یا پریشانی هویت را افزایش دهد.

هویت اجتماعی نیز ویژگی های مشابهی  دارد؛ زمانی که هویت اجتماعی افراد یک جامعه تهدید یا به آن تجاوز می شود، دو عامل می توانند در تثبیت هویت و مصونیت جامعه در برابر این حملات مؤثر باشند: اول عمیق و قوی بودن هویت اجتماعی؛ دوم وجود پشتوانه اجتماعی.

از میان مؤلفه ها و عوامل گوناگونی که برای شکل‌ گیری هویت اجتماعی بر می شمارند(ملیت، محیط جغرافیایی و فرهنگ) نقش فرهنگ از دیگر عناصر قوی تر و تأثیرگذارتر است.  

قوام و استحکام هویت اجتماعی، اساسا از مستدل و ریشه دار بودن پایه های فکری و ارزشی فرهنگ جامعه ناشی می شود. همان گونه که پشتوانه اجتماعی آن نیز به وجود اندیشمندان، مصلحان و روشن فکران واقعی مربوط می شود که با اشراف و آگاهی کامل از مبانی صحیح فرهنگی و آمادگی برای پاسخ گویی به مشکلات و معضلات نوپدید، نقش پشتیبانی از فرهنگ صحیح و عقلانی را بر عهده می گیرند و آن را از تلاطم امواج فتنه رها ساخته، به ساحل امن و با ثبات هدایت می کنند. در صورت وجود این دو عامل، می توان انتظار داشت، شاهد جامعه ای با هویت اجتماعی با ثبات باشیم که در برابر آفت ها و آسیب ها مقاوم باشد.

 

 

هم عرض نبودن مؤلفه های فرهنگی

 

هر چند فرهنگ نیز از عناصر و مؤلفه های گوناگونی چون باورها، ارزش ها، انگیزه ها، خط، زبان، هنر و مواریث ملی، بومی و قومی تشکیل شده است، همه این مؤلفه ها در یک سطح و در عرض یکدیگر نیستند.

آنچه بنیان های یک فرهنگ را می سازد و دیگر عناصر فرهنگ را شکل می دهد، چارچوبی معنایی است که از آن به جهان بینی تعبیر می کنیم؛ جهان بینی، نوع نگاه انسان به هستی و میزان درک او از هستی و پاسخ او به پرسش های بنیادینی درباره چیستی هستی به منزله یک کل و مبدا و مقصد است.

این پاسخ ها به ذهن افراد شکل داده، آنان را قادر می سازد که همه اشیاء و پدیده ها را در این چارچوب تفسیر و معنا کنند و بفهمند؛ پرسش از چیستی، از کجایی و به کجایی انسان نیز، در همین بستر و به منزله شناخت بخشی از هستی مطرح می شود و پاسخ می طلبد. این قالب فکری موجب پیدایش یک نظام ارزشی و اخلاقی می شود که راهنمای رفتاری انسان به شمار می رود. ارزش ها، خود انگیزه های متناسب را در افراد ایجاد و تقویت می کنند و موجب ظهور رفتارهای هماهنگ با خود در شخص می شوند.

این سه نظام اندیشه ای، ارزشی و انگیزشی، در قالب نمادها و الفاظی تجلی می کنند که بخش های دیگری از فرهنگ را به وجود می آورند. زبان، خط، هنر و برخی مراسم و آداب و رسوم نمادین در فرهنگ های مختلف، بازتاب همان زیربناهای اصلی فرهنگی اند که باورها و ارزش ها را قابل ارائه و تبادل می کنند و موجب تفاهم میان افراد می شوند.

مبانی فرهنگی بر همه جوانب زندگی، از جمله ارتباط با خداوند و معنویات، رفتارهای فردی، روابط خانوادگی، تعاملات اجتماعی و رفتار با محیط زیست تأثیر می گذارند و مظاهر یک فرهنگ را می سازند.

 

 

اسلام و عناصر پایه فرهنگ

 

اسلام به مبانی اندیشه ای و بینشی رفتارها بسیار اهمیت داده و آنها را بر هر چیز دیگر، مقدم داشته است. رفتاری که برخاسته از باورهای یقینی صحیح باشد، هر چند از نظر کمیت و مقدار ناچیز باشد، نه تنها بر رفتار پرحجم برخاسته از باورهای غلط، برتری دارد، بلکه بر رفتارهای مبتنی بر باورهای ظنی و نااستوار هم ترجیح داده شده است.

باورهای صحیح انگیزه های صحیح را به وجود می آورند و از نظر اسلام انگیزه و نیت فاعل، روح عمل به شمار می آید.

آنچه مهم است و ارزش کار اختیاری را تعیین می کند، هدف و انگیزه انجام دادن آن است، و گرنه ممکن است شکل رفتار دو شخص، کاملا شبیه هم باشد، در حالی که یکی با این عمل به کمال انسانی خود می افزاید و دیگری با همان رفتار، به درکات پایین تر سقوط می کند.

پیامبر اعظم(ص) درباره کسانی که از مکه به مدینه هجرت کردند، می فرمایند: (ارزش) اعمال به انگیزه ها بستگی دارد و هرکس به اندازه ای که نیت کرده است بهره مند می شود. پس آن که به سوی خدا و پیامبرش هجرت کرده است، هجرت او به سوی خدا و رسول اوست(و پاداش آن را می برد) و کسی که هجرت کرده تا به چیزی از دنیا دست یابد یا با زنی ازدواج کند، پس هجرت او به سوی همان چیزی است که برای آن هجرت کرده است(و بیش از آن بهره ای ندارد).

نتیجه ای که به دست می آید این است که از نظر اسلام، هویت انسانی افراد بر شالوده باورهای صحیح، ارزش های الهی و انگیزه های بر آمده از آنها استوار است، نه مکان جغرافیایی، زبان، نژاد، یا عوامل دیگر.

 

 

هر هویتی ارزش حفظ و دفاع ندارد

 

هر هویتی ارزش حفظ و دفاع ندارد، هویتی که بر اساس بینش های غلط، ارزش های سکولار و دنیامحور، سنت های خرافه ای و غیر عقلانی بنا شده باشد، باید دگرگون شود و جای خود را به هویتی جدید و انسانی بدهد.

اگر در جامعه ای، هویت فردی و اجتماعی بر مبانی الهی و استوار شکل گرفته است، باید آن را حفظ و تقویت کرد و این کار تنها با تبیین، تعمیق و گسترش هر چه بیشتر بینش ها و ارزش های صحیح ممکن می شود که وظیفه نخبگان، فرهیختگان و قشر تحصیل کرده ای است که در امر باورها، ارزش ها و آموزه های دین تخصص دارند.

البته روشن است که بینش و ارزشی که به کنش و رفتار تبدیل نشود، در صحنه اجتماع سودی نمی بخشد. اگر کسانی ادعا کنند، مبانی اعتقادی اسلام را قبول دارند و ارزش های الهی را ارج می نهند، ولی در رفتارشان اثری از این باورها و ارزش ها دیده نشود، از دو حال خارج نیستند: یا دروغ می گویند و به خداوند و روز قیامت ایمان واقعی ندارند، یا دچار بحران و گم گشتگی هویت اند.

هر چند دیر، ولی امید است نخبگان، فرهیختگان، بزرگان، عالمان، دانشگاهیان و حوزویان از خواب غفلت برخیزند و همه با هم با سعه صدر سلاح متناسب با جنگ تمام عیار فرهنگی را بردارند و با هم بستگی، وحدت و سعه صدر به مبارزه با این تهاجم برخیزند.

 

 

/929/701/ر

 

دانش پژوه کارشناسی رشته فلسفه مؤسسه امام خمینی(ره)

هادی عیدی چگینی

 

ارسال نظرات