علل گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور
شیطان پرستان سعادت خود را تنها در گرو تبعیت محض و بدون چون و چرا از فرامین و وساوس شیطان میدانند. از نظر مسیحیت شیطان پرستی عبارت است از گروههایی که از دین مسیح سر باز زده و عیسی را قبول ندارند؛ این تعریف به بنیادگرایان مسیحیت مربوط میشود. شیطان پرستان در قطب مقابل خداپرستان قرار دارند. آنان، به عکس بتپرستان، شیطان را خالق زمین و آسمان و دیگر موجودات نمیدانند، بلکه مخلوق خداوند میدانند. اما مدیریت و هدایت و تربیت کائنات را از آنِ شیطان میدانند. برخی شیطان را دست چپ خدا میدانند؛ همان گونه که عیسی ناصری را دست راست خدا میپندارند. آموزهها و تعالیم شیطان پرستی متضاد و متخالف آموزهها و تعالیم خداپرستی است.(1)
فرقههای شیطان پرستی در آسیا
به طور کلی عوامل پیدایش فرقههای شیطان پرستی و مذاهب خرافی در بخش آسیا و خاورمیانه را میتوان به گونه اجمال در بیسوادی، هواپرستی، طبع لااُبالیگری، ریاست طلبی رهبران، نقشههای استکباری در اغفال و استثمار ملتها، سرگرم کردن آنها، ایجاد اختلاف، تشدید تضادهای داخلی، تأمین مطامع مادی و بازداشتن مردم از اسلام ناب محمدی و شیوع خرافاتی مثل سحر و جادو، رمالی و کهانت و خرافهپرستی و فاصله گرفتن از فرهنگ دینی و عالمان اسلامی دانست.
فرقه ایزدیه یا یزیدیه
این فرقه از معروفترین فرقههای شیطان پرستی است که از قرن ششم به بعد نام و نشان آنها در کتابها دیده میشود. پیش از تاریخ مذکور به آنها «داسنی شیطان پرست و کافر» میگفتند. زرتشتیها به پرستندگان نیروهای طبیعی دئیوه یسنا(دیو بنده) میگفتند. در کتاب زند اوستا این کلمه با واژه «دیو» در زبان فارسی و واژه «شیدا» در زبان سامی و آرامی مترادف است. مفهوم شیدا در زند اوستا آفریده اهریمن یا آفریده شیداها میباشد که به مرور زمان به «شیدان بندگان» یا شیدا پرستان مبدّل شده است. زمانی ایرانیان ایزدان را پرستش میکردند که از این گروه، آریاییها تاکنون به گونهای بر آئین خود ماندهاند. آئین ایزدیه در طول تاریخ تاکنون تغییر و تحولات بسیاری را به خود دیده است و مفاهیم زیادی از ادیانی هم چون اسلام و مسیحیت بدان راه یافته است(2) و عربها چون معنی یزدان را نمیدانستند، آن را به یزیدیه تبدیل کردند. بنابراین داسنیها را به یزید بن یزید بن معاویه نسبت داده آنها را یزیدی نامیدند. عدهای نیز آنها را به یزید بن ابی انیسه خارجی نسبت دادهاند.(3) عبدالحسین آیتی مینویسد: علمای علم تاریخ اتفاق کردهاند که این کلمه به کردی یزیدی از کلمه ایزد است که اصلش فارسی است و معنای آن آفریننده عبادت و پرستش است و آن بر فرشتگانی که میان خدا و آدمی واسطهاند، اطلاق میشود و یزیدیها اعتقاد دارند که از پیروان فرشتگانند؛ از این رو خود را یزیدی خواندهاند یعنی ایزدی.(4) اکثر پژوهشگران گرد هم، آیین این گروه را ایزدی میدانند نه یزیدی.
شیوخ و بزرگان ایزدیان
سال 467 هجری قمری(1074م)، در جنوب بعلبک لبنان، روستای بیت فار، کودکی متولد شد که بعدها پیر و مرشد ایزدیان گردید. «شیخ مشرف الدین ابوفضائلی عدی بن مسافر»(5)، پیر صوفیان در طریقه عدویه، مردی بود که به فضل و زهد ریایی شهرت داشت. او از بعلبک به منطقه سنجای عراق آمد و به تبلیغ طریقه عدویه پرداخت. یزیدیان به گرد او جمع و از وی استقبال کردند و او را به عنوان پیر و مرشد خود پذیرفتند. شیخ عدی در روستای لالش در 36 مایلی شمال شرقی موصل سکنی گزید و خانقاهی ساخت و به تبلیغ طریقه خود مشغول شد. او در سال 557 هجری، در گذشت و در خانقاه خود دفن گردید.(6)
پس از مرگ شیخ عدی، برادرش صخر بن مسافر و سپس ابوالبرکات بن صخر جانشین وی گردیدند. بعد از او نیز عدی بن ابوالبرکات رئیس یزیدیها شد و پس از او نیز حسن بن ابوالبرکات، به این مقام رسید. آنان به شیخ عدی مقام اولوهیت دادند و معتقدند خدا در او حلول کرده است.(7) بعد از حسن، محمد شریفالدین و یوسف بن زینالدین و عزالدین به ترتیب زعامت شیطان پرستی را به عهده گرفتند.
شادمیران مینویسد: «در میان یزیدیان، باور به خدا آن گونه که نزد مسلمانان و مسیحیان وجود دارد نیست. آنها به اصل خدا باور دارند؛ ولی معتقدند که خداوند پس از آفریدن جهان، اداره آن را به هفت خدای دیگر سپرد. آئین یزیدی، یک آئین التقاطی یا «سیکریتی» است؛ چون اعتقادات گوناگون چون توتمیسم، تایونیسم، یگانه پرستی، چندخدایی، اسلامیسم، جودیسم و مسیحیت را همزمان در خود دارد.(8)
اسپروا مستشرق معروف در مورد اعتقاد یزیدیان مینویسد: «آثار ادیان مختلف، در شیطان پرستی مشهود است، مثلاً: از آداب بت پرستی، پرستش خورشید و ماه؛ از دیانت یهود، حلّیت و حرمت بعضی خوراکیها؛ از مسیحیت –خاصه عقاید نسطوری– غسل تعمید، نان مقدس، زیارت کلیسا و صرف شراب در میان آنها باقی است؛ از اسلام نیز ختنه، قربانی، زیارت و نگاشتن کتیبه در قبور موجود است. از آثار تصوف پنهان کردن سرّ، خلسه، پرستش جماعتی از مشایخ و از دین صائبین تناسخ و حلول باقی است.(9)
واجبات و محرّمات شیطان پرستان
رضا طاووسی معتقد است، کتاب کاملی به نام «یزیدیان یا شیطان پرستان» وجود دارد که عقاید شیطان پرستان و فرایض آنها را ثبت کرده است:
1- واجبات شیطان پرستی
الف) کتمان عقاید؛
ب) نماز، دو وقت نماز میخوانند؛ یکی در موقع طلوع خورشید و دیگری هنگام غروب. در نماز صبح جملاتی را به کار میبرند که ترکیبی از عربی فارسی و کردی است: «اَمین آمین الله، تبارک احسن الخالقین، بهمه شمس الدین، ناصرالدین سجادی، شه شمس الدین، قوه دین، قدیم البان، قدیم سلطان، شیخ عدی و...»
ج) زکات و روزه؛ زکات آنها مبلغی است که سالانه به پیر میپردازند و روزه آنها سالی سه روز است که روز آخر را در خانه شیخ یا پیر خود با شراب مقدس افطار میکنند.
2- محرّمات شیطان پرستی
الف) پوشیدن لباس آبی
ب) خواندن و نوشتن
ج) نماز جماعت
د) انداختن آب دهان(این کار را اهانت به شیطان و حرام میدانند و حتماً باید در فضای باز باشد)
ه) قضای حاجت در مستراح
و) خوردن گوشت خوک، آهو، ماهی، کاهو، کلم پیچ، لوبیا و کدو(شیوخ یزیدی نیز نباید گوشت خروس بخورند).
ز) کوتاه کردن ناخن
یزیدیان دو کتاب مقدس دارند؛ یکی «مصحف رهش» که به معنای کتاب سیاه است و دیگری «جلوه» که کتاب دوم آنهاست و شامل اندرزها و بیان حلال و حرام و پاداش است.
درجات و مقامات یزیدیه
1) امیر، فردی است مصون و معصوم که به باور آنها قسمتی از خداوند در وی حلول کرده است. حق قضاوت مطلق بر رعیت خود دارد؛ چون وکیل شیخ عدی است. ریاست دنیوی و سیاسی یزیدیه را به عهده دارد. از نسل بزرگان فرقه انتخاب میشود و پس از انتخاب، واجب الاطاعه میشد و کسی حق تغییر یا عزل او را نداشت.
2) باب شیخ؛ مقام باب شیخ به شیخ مفخر الدین میرسد. وظایف او منحصر در قضایای دینی است و ناظر بر ساختمان قبر شیخ عدی و محوطه سجاده منسوب به شیخ میباشد. او ایام روزه و عدد رکعات نماز و نصاب زکات را تعیین میکند.
3) شیخ، که مقام پیر ارشاد مریدان است؛ پنج درصد از عوائد مالی را به او میدهند و انتظار شفای بیماران از او را دارند و آن هم ارثی است.
4) فقیر؛ به تارکان و زاهدان دنیا اطلاق میکنند. فقرای یزیدیه خرقه پشمی میپوشند.
شیطان پرستی در اروپا
منشأ پیدایش شیطان پرستی در اروپا و گسترش آن در دنیا را در این علل میتوانیم بیابیم:
1) شیوع فرهنگ بیبند و باری و آزادی بیقید و شرط؛
2) برخورد خشن کلیسا؛
3) عکس العمل گروههای ساحر و جادوگر در برابر سختگیریهای کلیسا.
به قول محققان، هیچگاه سحر و جادو از میان جوامع بشری رخت بر نبسته بود. از عصر سلیمان تا عصر فراعنه این مسئله رایج بوده است. در قرن چهارم میلادی که آیین مسیحیت رسمیت یافت، سحر وجادو کم رنگ شد و باورهای دینی جای آن را گرفت؛ اما از قرن یازدهم و دوازدهم میلادی موجی از گرایش به سحر و جادو مجدداً به خصوص در بین زنان گسترش یافت. در سال 1298 میلادی سازمان تفتیش عقاید، با سوزاندن زنان ساحره مبارزه خود را شروع کرد.(10) در طول سالهای 1330 تا 1375 حدود چهل و هشت محاکمه بزرگ برای کشتن جادوگران تشکیل گردید. سال 1563 قانون مجازات مرگ با چوبه دار در انگلستان تصویب شد.(11) اما کشتار ساحران و جادوگران در قرن شانزدهم رو به افول گذاشت و رفته رفته سحر و جادو به دربار پادشاهان اروپا راه یافت. آنان جادوگرانی را که معمولاً یهودی بودند، برای پیشگویی و مشاوره در امور اداری و غیره استخدام کردند؛ از جمله: لورنز دومدیچی در خدمت هنری دوم پادشاه فرانسه قرار گرفت که دختر او کاترین، به همسری پادشاه در آمد. پسرش را هم شارل نهم «نستراداموس» به سمت پزشک، مشاور و پیشگوی خود گماشت.(12)
انجیل شیطان
تنها کتابی که مرجع علمی و عملی شیطان پرستان اروپا و آمریکاست، «انجیل شیطان» میباشد؛ که توسط آنتوان لاوی در سال 1969 میلادی نوشته شده است. شیطان پرستان احکام جدیدی نداشتند؛ تنها تعالیم انبیاء الهی را معکوس نموده و عرضه میکردند. تمام مفاهیم شیطان پرستی از متضاد کلید واژگان مسیحیت است؛ مثلاً به جای کلیسای مسیحیت، کلیسای شیطان را تأسیس کردند و به جای انجیل آسمانی مسیحیان، به وسیله آنتوان لاوی، انجیل شیطانی نوشته شد؛ که تمام نیازمندیهای شیطان پرستان در این انجیل منظور شده است.
انجیل شیطان چهار بخش دارد:
یکم- تشویق شیطان پرستان به کارهای ضد ارزشی.
دوم- بیان فلسفه وجودی شیطان پرستی.
سوم - تمرینات عملی برای انجام مناسک شیطانی و احضار شیطان.
چهارم- دعاهای شیطان پرستان برای ارتباط با شیطان و دریافت پاسخ.
آنان معتقدند که دوزخ را چهار ارباب است؛ از این رو انجیل به چهار بخش تقسیم و نام گذاری شده است. دیدگاه دیگر این است که انجیل شیطانی بر طبق چهار عنصر جهان، آب، خاک، آتش و باد است و صلیب حضرت عیسی(ع) چهار گوشه دارد و در متن انجیل شیطانی در ابتدای هر بخش، از این عناصر یاد شده است.
کتاب شیطان
معرفی شاعرانهای از مشخصات تجاوزات جنسی و غیر جنسی شیطان پرستان است؛ این کلمات و عبارات بر گرفته از عبارات رگنر ربرد است. این کتاب از نظر روحی کاری میکند که شیطان پرست به خود حق دهد که دختر باکره 13 ساله را برای شیطان قربان و شکم زن حامله را پاره کند.
فصل اول انجیل شیطانی احکام نُه گانه است:
- شیطان به جای ریاضت، نماینده افراطگری در شهوات است.
- شیطان به جای ارائه توهمات معنوی، نماینده زندگی ماده است.
- شیطان نشان دهنده عمل پاک به جای خود فریبی و تظاهر است(منظور از عمل پاک روابط نامشروع است!).
- شیطان نشانه عشق جنسی به افرادی است که لایق باشند.
- شیطان به پیروانش انتقام جویی را به جای برگرداندن طرف دیگر صورت نشان میدهد(درست عکس مسیحیت).
- شیطان به پیروان خود مسئولیت در برابر مسؤل را به جای مسئولیت در برابر موجودات ترسناک خیالی میآموزد.
- شیطان میگوید: انسان حیوان دیگری است و طینت بدی دارد؛ گاهی پستتر از حیوان میباشد.
- شیطان آن چه را ادیان الهی گناه میشمارند، عاملی برای ارضای فیزیکی، حسی و ذهنی انسان میداند.
- شیطان بهترین دوست کلیساست؛ چرا که سالهاست او را مشغول ساخته است.
- کتاب لوسیفر «Lucifer»؛ در صدد روشنگری و رفع شبهات شیطان پرستی است. در این بخش سعی میشود هر یک از مبانی و اعتقادات شیطان پرستی مبانی عقلانی پیدا کند و دیگران را اقناع نماید. در این کتاب دستوراتی یازده گانه دیده میشود.
- کتاب بلیل «Belial»؛ شامل اصول نظری و تمرینات آئین پرستش شیطانی است تا به درستی بتوانند با شیطان ارتباط برقرار کنند؛ بر زانوها بایستند، با کشیدن صلیب و گفتن نام یهوه و پاشیدن آب مقدس بر دائره و خواندن اوراد شیطان پرستی او را فراخوانده و با وی ارتباط بگیرند.
- کتاب لویتیان «Leviathan» شامل متونی برای استفاده در آئین شیطانپرستی است.
مراسم نماز سیاه
این مراسم که در کلیسای شیطان انجام میگیرد، دقیقاً همان مراسم عشای ربانی مسیحیهاست؛ با این تفاوت که تمام مراسمات و مناسکات برعکس انجام میشود. به قول پیترهاینینگ: شیطان پرستان غالباً برای تمسخر آیین عشای ربانی مسیحی، مراسم شیطانی برگزار میکنند؛ سپس به شرمآورترین شکل، مشغول شهوترانی و هرزگی میشوند.(13)
مراسم عضویت
در مراسم پیوستن عضو جدید شیطان پرستان، باید بوسه مقدس به پنج عضو از اعضای داوطلب زده شود؛ در این پنج بوسه شیطانی که توسط همسر یا کشیش سیاه به بدن شخص داوطلب زده میشود، اعتقادشان بر این است:
الف) باعث خیر و برکت در زندگی داوطلب میشود
ب) سبب تقدس داوطلب در بین شیطان پرستان میشود
ج) تشکر از داوطلب به منظور عضویت در گروه شیطان پرستان است
د) قبول فرد در بین شیطان پرستان رسمی است. داوطلب در وسط پنتاگرام زانو میزند(چه در جادوگری و چه در شیطان پرستی)؛ در حالی که کاملاً عریان است، بوسه بر زانوها، آلت تناسلی، سینهها و لبان او زده میشود.(14)
گستره شیطان پرستی
بیشترین کلیساهای شیطان، در کشورهای آمریکا، انگلیس و آلمان دایر میباشند. تنها کشور آسیایی که رسماً کلیسای شیطان دارد، چین است.(15)
رهبران شیطان پرستی
1- آنتوان شزاندر لاوی
نام کامل وی «آنتوان شزاندر لاوی» (Anton Szandor Lavey) میباشد. وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیکاگو آمریکا متولد و به همراه خانوادهاش به سانفرانسیکو عزیمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساکن میشود.
وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگار بوده که در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقک به یک سیرک میپیوندد.
لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریکا به عنوان عکاس جنایی مشغول به کار میشود که تأثیرات عمدهای را نیز میپذیرد.
آنتوان در سال 1952 با «کارول لنسیگ» ازدواج میکند؛ اما بنابر دلایلی اعم از عدم التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام «داین هگارتی» از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با وی آغاز میکند. لاوی یک فرزند نامشروع از هگارتی که هرگز با وی ازدواج نکرد را به دست میآورد. وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سالها روابط جدی و پردامنه را با برخی عناصر سازمان(CIA) همچون «مایکل آکینو» برقرار میکند.
این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریکا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حالی که برای جمعی از اعضای حلقههای سری «دایره اسرار آمیز» با سری تراشیده سخن میگفت، مدعی بنیانگذاری «کلیسای شیطان» شد.
نامبرده کتابی را تحت عنوان «انجیل شیطان» و کتاب دیگری نیز با نام «آیین پرستش شیطانی» به چاپ رساند. روز مرگ لاوی با نام «هالووین» در آمریکا شناخته میشود.
2- مرلین منسون
شیطان بزرگ و منجی عالم شیطان پرستان است. او هر چند ماه یکبار از انظار عمومی مخفی میگردد؛ هنگامی که ظاهر میشود با چهره و کنسرت جدید میآید و ادعا میکند که در خلوت، مهمان شیطان بوده و دستوری از او گرفته است. مرلین منسون، کسی است که در جوانی در یکی از تورهای رؤسای جمهور آمریکا دستگیر میشود. سازمان سیا(CIA)، او را جوانی متهور و بیباک مییابد و برای فرقهسازی و رهبری فرقههای شبه دینی تربیت میکند. امروز او در حقیقت یکی از افرادی است که نظام این فرقه را طبق خواسته استکبار جهانی رهبری میکند.
3- پیتر گیلورمور
یکی از رهبران شیطان پرستان است که توسط «موبده بلانچ بارتون»، به عنوان کاهن اعظم کلیسای شیطان تعیین شد. وی به عنوان نماینده کلیسای شیطان، در برنامههای متعدد رادیو و تلویزیون راجع به شیطان پرستی، حضور فعال دارد.
ابزارهای شیطان پرستی
شیطان پرستی به عنوان فرقهای که مدعی رهبری و اداره جهان است، برای ترویج و انتشار ایدههای خود ابزارهایی دارد.
1- موسیقی
آشنایی با متالیکا
در سال 1981 یک نوازنده درام به نام لارس الریچ با انتشار یک آگهی فراخوان تشکیل یک گروه هوی متال را اعلام و پس از مدتی موفق به جذب افراد مختلفی میشود.
فعالیت این گروهها مانند سایر گروههای هوی متال به صورت غیر قانونی و زیرزمینی در ظاهر و در باطن با حمایت سازمانهای جاسوسی ایالات متحده آمریکا، با شعارهای اجتماعی و اعتراضی ادامه و گسترش مییابد.
این گروه چند سال بعد پیشنهادهای Black metal را نیز ادامه داد و ضمن ارائه آثار مختلف زمینه را برای شکلگیری گروههای بعدی فراهم آورد.
ارزشهای القایی متالیکا
متالیکا در حقیقت ضدارزشهایی را ارائه مینماید که شامل بازگشت به تاریکی(محور اصلی تفکرات شیطانپرستان، بیرحمی و تجاوزات جنسی، فحاشی، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومی آن) میباشد.
خوانندگان این گروه بر روی صحنه و در کلیپهای خیابانی دست به خوردن و آشامیدن میوههای فاسد، ادرار، مدفوع، خون و مردار نموده و از کثیفترین گروههای موسیقی جهان به حساب میآیند.
همچنین گفتنی است متالیکا از همجنس بازی نیز دفاع مینماید و آلبومی را در سالروز مرگ کوئین، همجنسباز بنام آمریکایی منتشر کرد.
برخی آمارها حکایت از این امر دارد که تاکنون بیش از ده میلیون و دویست هزار کپی از آلبومهای این گروه موسیقی شیطانی به فروش رسیده است.
برای آشنایی با افکار خوانندگان و ادارهکنندگان گروههای متالیکا، در ادامه برخی از اشعار ایشان با ترجمه آن ارائه میشود:
Darkness fills the sky.
تاریکی آسمان را در بر گرفت
I hear the warriors cry.
صدای گریه سلحشور را میشنوم
The legend tells a story
افسانهها داستانی را بیان میکنند
From a Viking from the north,
از وایکینگی از شمال
Who met a Death Warrior
چه کسی سلحشور مرگ را ملاقات کرده؟
Black Metal was never really the same.
بلک متال هرگز یکسان نبود
The legend call it murder
افسانهها آن را کشتار نامیدند
And the Viking had survived.
و وایکینگ نجات یافت
But the eyes of the Death Warrior
اما چشمان سلحشور مرگ
Never saw again the sun upon the sky.
هرگز خورشید را بر فراز آسمان ندید
And the quintessence:
و در اصل:
Everyone recognized war,
همگان جنگ را تایید کردند
That Black Metal isn't just Entertainment anymore.
بلک متال فقط یک سرگرمی نبود
I can still remember
هنوز هم میتوانم به یاد بیاورم
My emotions so confused.
احساسات فوقالعاده مغشوشم را
My soul was seeking answers.
روحم به دنبال پاسخ بود
No knife I let unused.
تیغهای نبود که بگذارم بیاستفاده بماند
So many questions
سوالات بسیار زیادی
I had to satisfy.
مجبور بودم که خرسند باشم
My soul was under torture,
روحم زیر شکنجه بود
But I knew my way was right
اما من میدانستم که راه من درست است
I see a cemetery fall asleep under fog
قبرستانی را دیدم که در زیر مه به خواب رفته بود
And I know the old days will never come Again.
و من میدانم که روزهای گذشته هرگز باز نمیگردند
1993, this year of misery was the knife
سالی از بد بختی که همانند چاقویی
which split the Black Metal scene apart.
چشم انداز بلک متال را از هم جدا ساخت
Since that mighty day Black metal split his Way,
بعد از آن روز بزرگ بلک متال توسط او دو نیم شد
And the unity was never the same again.
و یگانگی هرگز به جود نیامد
Lies, rumors and hate. Moneymaking, sadness And shame
دروغها، شایعات و نفرت. منافع، دلسردی و شرمساری.
And all this by, the Day as Burzum Killed Mayhem.
و همه اینها در روزی که بارزام مایهم را کشت
Remember this day! Remember this way!
این روز را به خاطر سپار، این طریق را به خاطر سپار
That you never betray, what here leads you On your way!
تو هرگز تسلیم نخواهی شد، که در اینجا به راهی سوقت دهند
And I never will forget
و من هرگز فراموش نخواهم کرد
The day as this both warriors met.
روزی را که این دو سلحشور رودررو شدند
The blood was hot the moon was red
خون جوشان بود و ماه قرمز رنگ،
And Black Metal created his own grave.
و بلک متال برای خود قبری ایجاد کرد
And I dream from days before
و من رویایی دیدم از روز قبل
Black Metal Maniacs, no whore,
مجنونان بلک متال، هیچ فحشایی نبود
In the legions of war
در سپاه نبرد
The demons in our heads the law.
شیاطین بر سر ما قانون،
So I summon you once again,
و من تو را بار دگر فرا خواندم
We should never forget the pain
ما هرگز نباید رنج را از یاد ببریم
From older days in our veins
از روزگاران گذشته در شاهرگ ما
We now cut of that it can flow like rain.
تکه ای از آن هست که همانند باران گردش کند
Arrghh, this was the legend from
این افسانه ای بود از
2. دلایل استفاده از موسیقی
الف. جاذبههای مجازی و حاشیهای موسیقی متالیکا، مانند ایجاد فضا برای روابط آزاد دختران و پسران.
ب. ارزان و قابل دسترسی بودن موسیقی با توجه به ارتقاء تجهیزات فنی تکثیر و توزیع.
ج. کاهش سطح حساسیت یا حساسیت زدایی از طریق نفوذ به خانوادهها، شرکتها، اتومبیلهای شخصی، رایانههای شخصی و بالاخره گوشیهای تلفن همراه.
3. روند و روال
روند و روالی که موسیقی متالیکا در گسترش مقوله شیطانپرستی تاکنون طی کرده است، بسیار قابل توجه میباشد.
ظهور یک خواننده جدید دقیقا به مثابه یک شیطان جدید همواره جمع تازهای از علایق و عواطف اقشار مختلف مردم در کشورهای جهان را(علیالخصوص جوانان) به خود جلب میکند.
نقش موسیقی متال نقش حساس گسترش دامنه مخاطبین شیطانگرایی میباشد. از سوی دیگر با گذشت زمان، خوانندگان متالیکا همه روزه بیشتر تمایلات شیطانی خود را آشکار مینمایند و بدینسان میتوان آنها را تنها عامل تبلیغ شیطانگرایی معرفی کرد.
موسیقی از ابزارهای موثر تبلیغ و ترویج است که بسیاری از مکاتب، محصولات فکری، هنری و صنعتی خود را با آن معرفی میکنند. چرا که هنری است ارزان، فراگیر و به راحتی در دسترس همگان قرار دارد. امروزه مکاتب مختلف برای ترویج مقاصد و اهداف خود نوعی از موسیقی را انتخاب یا ابداع میکنند. دهه شصت میلادی در اروپا، هنگامی که اعتراضات دانشجویی به راه افتاد؛ موسیقی پانک وسیلهای برای اشاعه ایده آنان بود. شیطان پرستان هم از موسیقی متال که انواع مختلف دارد، استفاده میکنند.
صدای گیتارهای برقیشان شبیه صدای برخورد شدید قطعات فلزی است که از بلندی به روی آهن آلات پرت میشود. متال(Metal)، به معنای فلز است و صدای این موسیقی با نامش متناسب است. آنها در لویکس(متن) اشعار خود ابزار تنفر و انزجار از وضعیت موجود میکنند؛ آنها فحاشی کرده و فحشهای رکیک و زشت به خود، پدر و مادر، عموم انسانها، انبیاء و خداوند میدهند. اعمال شنیع و کیفیت آن را به شعر توصیف میکنند و با فریادهای خشک و خشن آن را همراه با موسیقی متال میخوانند تا وحشت، تنفر، ترس، اضطراب و استرس را به مخاطبان خود منتقل کنند. این نوع موسیقی سبکهای گوناگون دارد مانند: هوی متال، ترش متال، پاور متال، دووم متال، الیترنایتو متال، دث متال، اسپید متال، گوتیک متال، بِلَک مِتال و کریستین متال. این نوع موسیقی به باورهای مذهبی آنان اختصاص دارد و بیان کننده دین و مذهب است.
4. مرلین منسون
همانطور که در بخش قبلی به آنها اشاره شد، استفاده از موسیقی و به تبع آن ظهور خوانندگان جدید به مثابه شیاطین نو، ظرفیتهای جدیدی را در اختیار شیطانپرستان قرار داد.
برایانهاگ وارنر نام اصلی فردی است که امروز به مرلین منسون یا به اختصار(MM) شهرت یافته است.
وی که اکنون علاوه بر هواداران چندین هزار نفری در اقصی نقاط جهان، به عنوان شیطان بزرگ شناخته و مورد پرستش قرار میگیرد، مانند سایر افرادی که از چهرههای شاخص شیطانپرستی به حساب میآیند دوران کودکی توام با سختیهای فراوان مانند فقر و تنگدستی را سپری کرده است.
برایان وارنر یا(MM) تاکنون توانسته است نقش یک منجی را برای شیطانپرستی ایفا کند و این افراد را از بنبست عزلت خارج کرده و مجددا به عرصه فعالیتهای اجتماعی وارد سازد.
مرلین منسون نیز مانند سایر چهرههای شناخته شده شیطانیسم چندین مرحله در طول عمرش یعنی طی 38 سال گذشته، برای مدت چند ماه یا چند هفته از نظرها دور شده و پس از طی زمان مورد نظر با ارائه یک کنسرت بزرگ و یا در چهرهای جدید و البته سخیفتر از گذشته ظاهر میشود.
لازم به ذکر است که شیطانپرستان ادعا میکنند که در این مدت به ملاقات شیطان و یا شیاطین میروند و دستوراتی را دریافت میکنند.
گفتنی است طبق اطلاعات موجود، زمانی که این افراد غیب میشوند، جلساتی را با برخی مقامات بلند پایه امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی برگزار مینمایند و خواستههایشان را مبنی بر حمایتهای مالی، حقوقی و... بیان و از حمایت ایشان برخوردار میشوند.
زندگی نامه مرلین منسون
در تاریخ 5 ژانویه 1969 پسری در Canton در ایالت Ohio ی آمریکا به دنیا آمد. کودکی سفید و لاغر، موهای او رنگ سیاه دارد و با چشمانی قهوهای در کودکی مادر و پدر اوعلاقه چندانی به متولد شدن او نداشتند. دوران کودکی مرلین خیلی سخت و با بدترین و کثیفترین شرایط گذشت.
وفتی که همه بچهها به مدرسه میروند، او از رفتن به مدرسه پابلیک محروم شد و به مدرسهای که کشاورزان و کارگران میروند محکوم شد. دلیلش رو نمیدانم و نتوانستم پیدا کنم. مرلین تقریبا خیلی باهوش بود و میتوانست به جاهای خوبی برسه؛ ولی بیشتر به علت جنون پدرش و شرایط مزخرف زندگی آن موقعش بود که حالا آدمی با خصوصیات کنونی رو میبینیم. میگن که آینده خشونتوارش در همان موقع قابل پیش بینی بوده، چون در محیط چندان مناسبی رشد نیافت.
فعالیت موسیقی Brian Warner در منطقهای به اسم Tampa Bay در ایالت فلوریدا در سال 1989 آغاز شد. گهگاهی به عنوان خبرنگار موسیقی کار میکرد و به آزادی بیان که اون موقع خیلی از رسانهها بیان میکردند، علاقمند شد. خیلیها به طعنه و مسخره، آیندهاش را در تلاش برای شکایت، اعتراض و بیاناتی با آزادی بیان تصور میکردند. همین وقتها بود که با یه گیتاریست که Scott Mitchell نام داشته آشنا میشه که تقریبا هم عقیده هم بودهاند MARILYN MANSON از ترکیب این اسمها اومده:
Marilyn Monroe، مانکن و هنر پیشه ی ممتاز دههی 60 میلادی.
Charles Manson، جانی ترین قاتل زنجیره ای دهه ی 60 میلادی جالبه که موسیقی دان هم هست.
مرلین، Scott Mitchell را تشویق می کنه که اسمش رو به Daisy Berkowitz تغییر بده. وقتی که Gidget Gein به عنوان بیسیست و Madonna Wayne-Gacy به عنوان کیبردیست به گروه اضافه شدند، آنها یک گروه واقعی داشتند و اسم آنرا Marilyn Manson and the Spooky Kids گذاشتند. سپس Sara Lee Lucas را به عنوان ماشین درامزشون وارد گروه کردند. مدتی گذشت و اعضا دیدند که اسم گروه خیلی طولانی و خسته کننده است به همین دلیل آنرا به Marilyn Manson کاهش دادند.
توی این مدت گروهشون خیلی تغییر کردش تا وقتی که در اکتبر 1994، مریلین، ترتیب ملاقاتی با Dr. Anton Szandor LaVey، بنیان گذار و موسس کلیسای شیطان (Church of Satan) داد. دکتر از او ستایش کرد و به او لقب پدر روحانی(کشیش) داد. وقتی از تور Nine Inch Nails بر میگرده به علت نقض قانون نامه تفریحات بزرگسالان به زندان میافتد. یادم رفت بگم در تور به خاطر اینکه خودش رو لخت نشان داده بود، از ادامه تور مرلین محروم شد. بیشتر به Anti-Christian عقیده داره.
در مورد سبک موسیقیاش چیزهای متفاوتی شنیده میشه و دیدم از hard rock تا pop ولی بیشتر این جمله منطقی به نظر میرسه: Industrial Metal بود، منسون خال کوبی خیلی زیاد داره که اونهایی که یادم میاد چشم سیب روی هر دو کتف، زنبور قاتل، درخت بد سرشت روی جمجمه(بر روی ساعد دست)، صورتی با تار عنکبوت روی سر(بر روی ساعد دست دیگر)، دیو یک چشم، صورت شیطان با زیر نویس 666 هستند.
منسون خوانندهای است که در دهه 90 با ظهور ناگهانی خودش روح تازهای در کالبد در حال زوال موسیقی راک دمید و با صدای سازهایی که بیشتر به صدای ارواح شبیه بود، سبک تازهای را به دنیای موسیقی معرفی کرد و بعد از این سبک مورد تقلید گروههای زیادی قرار گرفت.
منسون یک خواننده Antichrist و دارای فلسفه منفی باف در رابطه با دنیاست که شاید بیشباهت به فلسفه بودا برای ریاضت کشیدن و نیچه یا موریس مترلینگ نباشد.
سبک موسیقی او بر خلاف افکاری که میگوین Black یاDeath است سبک خاصی نیست و او سبک خویش را از Punk بازای بزرگ مثل Rob Zombie میگیرد. او با استیل خاص خودش طرفداران زیادی کسب کرده که دیده میشود در کنسرتهایش برای او خودکشی میکنند. ولی همین استیل برای او منتقدان زیادی کسب کرده که در مصاحبههایش که یکی از آنها با مایکل مور از منتقدان بزرگ آمریکاست و مدتها پیش از شبکه یک ایران پخش شد، میگوید که طریقه تیپ من برای این است که باطن پست انسان را به آنها نشان دهم و بگویم زیر آن لباسهای زیبایشان چه چیزی وجود دارد.
عقاید او که همه آنها در موزیکهای او به نمایش در میآید، این را حاکم است که انسان پستترین موجود خلق شده است و دیگر اینکه خود را خدا مینامد و میگوید هر کس خدای خویش است. او دشمن دین مسیح است تا جایی که در یکی از کنسرتهایش انجیل را پاره کرد. او برای خود گروهی نژاد پرست درست کرده است که خود رهبری آن را به عهده گرفته است. در ضمن او با سیاستهای آمریکاییها نیز مخالف است.
2- تاتو
تاتو یکی از ابزارهایی است که شیطان پرستان از آن استفاده میکنند و در ایران به خالکوبی معروف است. تاتو، امروزه در غرب به عنوان یک صنعت مضحک در آمده و تمام بدن انسان حتی چشمان انسان را میشود تاتو کرد؛ تنها ناخنها و دندانها این امکان را ندارند. کمتر کسی در غرب هست که از تاتو استفاده نکرده باشد. این صنعت در هنرپیشهها، ورزشکاران، خوانندگان و نوازندگان غربی به وفور دیده میشود. تاتو صنعتی است که جوانان غربی شدیداً به آن گرایش دارند؛ شیطان پرستان از این مسئله به نحو احسن استفاده کرده و نمادهای شیطان پرستی را بر روی بدن خود تاتو میکنند تا بدین وسیله مقاصدشان را ترویج و دیگران را بر این کار تشویق کنند.
3- نمادها
نمادها، علایم و نشانهها قابلیتهای فراوانی دارند. با کمترین کلمات، حروف و اشکال بیشترین مفاهیم منتقل میشود. هر شبکه تلویزیونی نماد و آرم خود را دارد که با بقیه شبکهها متفاوت است. هر سایت، خبرگزاری، وبلاگ انتشاراتی روزنامه و مجلات، مؤسسات خصوصی، دولتی و صنایع مادر و کارخانجات از نمادها و آرمهای مخصوصی برخوردارند. شیطان پرستان هم از نمادهای هنری برای ترویج افکار و عقائد خود استفاده میکنند و آن را وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود میپندارند.
ارنست کاسپر جامعهشناس غربی میگوید: «انسان یک حیوان نمادساز است.»
از نمادهای شیطان پرستی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
آبولیسک: نمادی از آلت تناسلی شیطان به معنای دخول شیطان در کالبد انسان یا تسلیم روح به شیطان است. بدین سبب این نماد از دوران کهن آبولیسک(آلت تناسلی بعل)، خوانده میشود. «بعل» به معنای استاد و ارباب، خدای کهن ادیان غیر ابراهیمی در تمدنهای شرق مدیترانه و بین النهرین بود. این همان «خدایی» است که در تمدنهای مختلف اسامی مختلف به خود گرفته است؛ مانند: مردوخ، نمرود، داگان و اوزریس و... در تمام فرقههای شیطانی معاصر مانند: ایلومیناتی و فراموسونری، این خدا به نام «لوسیفر» مورد پرستش است. نمادهای لوسیفر از جمله آبولیسک از گذشته تاکنون ثابت مانده است. شیطان پرستان موهای سرشان را اصطلاحاً به صورت سیخ سیخ شده در میآورند، که نماد آبولیسک است. بعضی از جوانان خط ریش و ابروهای خود را به صورت نوک تیز درآورده و نمای از آبولیسک در صورت و بدن خود تاتو(خالکوبی) مینمایند. این نمادها در تیشرتها، لباسها، وسایل منزل، وسایل تزیینی خودرو، جواهرات و زینتآلات نیز دیده میشود.
نماد ماسونی آبولیسک، در شهر واشنگتن به عنوان یادمان جرج واشنگتن، پدر دولت آمریکا به دست معماران ماسون ساخته شد. این نماد با 294/169 متر ارتفاع بلندترین آبولیسک ساخته بشر است که در سال 1884 میلادی نصب شد.
بافومت: علامت شیطانپرستی، سمبل و نماد اصلی شیطان است. شیطان پرستان معتقدند که شیطان متشکل از سربز، بالاتنه انسان، پایین تنه جن با دمی کوتاه و آلت تناسلی است؛ این نماد را هم که نماد اصلی شیطانپرستی است؛ میتوان در لباسها و محصولات موسیقی، عکسها و فیلمها یافت.
پنتاگرام: با جادوی سیاه و پرستش شیطان پیوند خورده و نمادی پیچیده است که از ترکیب ستاره پنجپر با سر بز به وجود آمده است. در نمادهای شیطانپرستی و ماسونی دو ستاره پنج پر و یک ستاره ششپر(ستاره داوودی) منعکس است.
پنتاگون وزارت امنیت آمریکا به صورت پنتاگرام، ستاره پنج ضعلی ساخته شده است که در عکسهای هوایی از این ساختمان و ساختمانهای اطراف آن این قضیه اثبات میشود.
پنتاکل:
صلیب وارونه:
چشم لوسیفر:
تبر وارونه یا ریبلیون:
دست شاخدار:
4- هرج و مرج
ایجاد هرج و مرج ابزاری است برای تحقق حکومت شیطانیان بر کره زمین و این به معنای از بین بردن تمام قوانین و نظامات است. به عبارت دیگر، یکی از قوانین شیطانپرستی این است: «هر چه تخریب کننده است، تو انجام بده». البته نمادی هم برای آن دارند که به صورت کج و یک دائره است و در فیلمها و انیمیشنها میتوان آن را دید.
5- فضاهای مجازی
سایبرها و فضاهای مجازی از ابزارهای ترویج مفاهیم شیطانپرستی است. شیطانپرستان آمریکا و اروپا با در اختیار داشتن فضاهای مجازی بسیار، مباحث شیطانی را به کشورهای هدف صادر میکنند. این انتقال تنها از طریق نوشتاری نیست بلک مناسک شیطانپرستی را به وسیله عکس و فیلم در اختیار شیطانپرستان سایر کشورها قرار میدهند تا با هماهنگی رهبران شیطانپرست در اروپا و امریکا انجام شود و اغلب شیطانپرستها به وسیله فضاهای مجازی با یکدیگر در ارتباط هستند و یکدیگر را برای پارتی دعوت میکنند.
6- فیلم
صنعت فیلم از بهترین و قویترین صنعتهای هنری است که شیطانپرستان برای اشاعه اعتقادات خود از آن استفاده میکنند. رهبران و سیاستگذاران عرصه فرقهسازی برای حمایت و ترویج فرقه مورد نظرشان فیلمهای متعددی ساخته و میسازند. آنان به خوبی از موسیقی تیتراژ، موسیقی متن، نریشن، منولوگ و دیالوگ در جهت ترویج اهداف و مقاصد خود، بهره میگیرند.
فیلمهایی مانند: بچه رزماری، جنگیر، وکیل مدافع شیطان، گابلیر، شیطان و فرشتگان، دروازه نهم، پایان روزگار و دهها فیلم دیگر، از ابزارهای ترویج و اشاعه شیطان پرستی است که غالباً جوایز بینالمللی هم گرفتهاند.
علل پیدایش مذاهب عرفانی جدید
تاریخچه ظهور این گونه جریانها به ویژه شیطان گرایی، بسیار مبهم است. ما در این جا میکوشیم فقط به عوامل پیدایی آن بسنده کنیم. عوامل فراوانی در بسترسازی و پیدایش این نوع گرایشهای عجیب و غریب دخالت دارد؛ از جمله:
1) انقلاب علمی رنسانس از قرن شانزده میلادی به بعد که در پی خشونتهای وحشتناک ارباب کلیسا و تشکیل محاکم تفتیش عقاید(انگیزیسیون) و شکنجههای قرون وسطایی بر ضد نوابغ و دانشمندان و سرخوردگی مردم از مسیحیت و سایر ادیان این گونه عرفانها به وجود آمد.
2) فروپاشی بنیادهای اخلاقی و دینی در قرن نوزده میلادی و غفلت انسان از روح ملکوتی خویش و رویکرد غربیها به مکاتب اصالت لذت و شهوت و تقلید شرقیها از غربیها باعث شد.
3) پیش رفت سریع تمدن و تکنولوژی جدید و ناتوانی تمدن صنعتی از برآوردن نیازهای معنوی و ایجاد تعادل بین ماده و معنا.
4) برپا شدن جنگهای صلیبی به نام دین و کشتارهای بیرحمانه مسلمانان به دست آنها که باعث دین گریزی جوانان از ادیان رسمی و دولتی و ظهور عرفانهای انحرافی گردید.
5) تبلیغات بیامان دشمنان بر ضد ادیان معروف به ویژه اسلام و نسبت دادن خشونتها و کشتارها به منادیان ادیان و پیروان آنها به خصوص رهبران اسلام.
6) پیدایش تفکرات سکولاری و منحصر ساختن دین در زندگی شخصی و حذف آن از حیات سیاسی و اجتماعی.
7) حس شدید دینخواهی و علاقه ذاتی و فطری بشر به مسائل عرفانی و عدم عرضه دین و عرفان صحیح و معقول به زبان روز و ساده به جوانان و علاقهمندان و در مقابل عرضه مسلکهای متنوع دینی و عرفانی با شیوههای جذاب و فریبنده و آزادی جنسی و روابط بیحد و حساب زن و مرد باعث روی آوردن مردم و به ویژه جوانان، به ادیان جعلی و عرفانهای کاذب گردیده است.
8) اختلافات شدید سیاسی و حزبی در درون جوامع اسلامی و سرگرم شدن روحانیت اسلام به مسائل حاشیهای و اختلافات بینتیجه داخلی، شیوع تکفیرها و تفسیقها در میان از یک سو منادیان مذاهب اسلامی و ادیان الهی و نسبتهای ناروا به یکدیگر دادن، باعث آن گردید که منادیان اسلام و اهل کتاب از آموزشهای صحیح اعتقادی برای جوانان، غفلت نمایند و برنامهریزیها در آموزش و پرورش و مراکز علوم و معارف کشورهای اسلامی به دست فراموشی سپرده شود و سرخوردگی جوانان از جانب دیگر زمینه را برای پذیرش عرفانهای انحرافی و جعلی فراهم کند.
زمانی که یک جریان خاص شیطان پرستی مسیحی، به طور رسمی در آمریکا فعالیت خود را به عنوان یک فرقه و مکتب آغاز کرد، معلوم شد یک مأمور شناخته شده سازمان سیا در شکلگیری و تشکیل آن نقش فعالی ایفا میکرده است.
9) ظهور خرافات رنگارنگ به نام دین و ایمان و عدم مبارزه جدّی روشن فکران دینی با آنها و بلکه ترویج بخشی از آن، توسط عدهای از علمای متحجّر موجب گردیده که این گونه عرفانها در میان جوانها بازار پر رونقی پیدا کند. تا جایی که حتی بعضی از افراد از کثرت مکاتب نوظهور، سرخورده شده و به پوچی برسند و همه ارزشهای اخلاقی را زیر پا بگذارند و عوامل دیگری هستند که اشاره خواهیم کرد.
افزایش خودکشی، پیآمد روی گردانی از معنویت حقیقی
در این جا یک سؤال اساسی به ذهن متبادر میشود و آن این که چرا با وجود رفاه نسبی و فراهم بودن انواع امکانات راحتی، همچنان آمار خودکشی در میان مردم روز به روز بیشتر میشود؟
پاسخ: عدم آسایش مادی، نداشتن صبر و استقامت و آرامش باطنی و قلبی و سرخوردگی از زندگی، از جمله دلایل خودکشی در عصر حاضر است؛ چرا که آسایش مادی جدای از آسایش معنوی و روحی نمیتواند کارساز باشد و شگفت آن که تاکنون خودکشی در دنیا جنبه فردی و شخصی داشته است. آن هنگامی که فرد واقعاً به بن بست میرسید و هیچ راه گریزی برای خود متصور نبود، در آخرین مرحله اقدام به خودکشی میکرد. ولی امروز با ظهور برخی از عرفانهای دروغین، انسانها را با عشق و علاقه، به خودکشیِ گروهی دعوت میکنند و آنها نیز تسلیم میشوند.
در 28 مارس 1997م در ایالت کالیفرنیا گروهی با پوشیدن لباس مشکی و تراشیدن سرهایشان، دست به خودکشی جمعی زدند.
رهبرشان «مارشال هیرف اپل وایت» آنها را باورانده بود که ستاره دنبالهداری به نام «هیل باپ» به وسیله یک سفینه فضایی به نام بشقاب پرنده آماده است تا آنان را پس از انتحار گروهی، به بهشت جاودان روانه کند.(16)
متأسفانه بشر سر خورده از علم و تکنیک، به سوی معنویت مجهول و انحرافی روی آورده است. امروز موج بازگشت به عرفان و معنویت، یک موج بسیار محسوس در دنیای جدید است. از این رو عدهای هزاره سوم را «عصر عرفانگرایی» بشر مینامند(17). گروههای القاعده و طالبان، دو نمونه از این جریانهای نوظهوری هستند که اسلام را به صورت انحرافی و خشونتبار معرفی میکنند. بر اساس این دیدگاه افراطی، کشتن خود و مخالفان به شیوه انتحاری، یک نوع سعادت و جهاد در راه خدا و دخول در بهشت است.
از عجایب غالب عرفانهای نوپیدا، مسأله حذف خدا یا خداپرستی در آنهاست. عرفان منهای خدا، از شگفتانگیزترین پدیدههای نوظهور قرن ماست. در صورتی که اصل عرفان از نحلههای مهم فرهنگی و دینی در جهان اسلام است و عرفا در تاریخ اسلام، در پیشبرد فرهنگ خداپرستی و اسلام نقش بسیار برجستهای داشتهاند. اصولاً موضوع عرفانهای اسلامی و یونانی، «ذات اقدس الهی» است و بس و هیچ علم و معرفتی بدون موضوع، هویتی ندارد و همین امر در بطلان این نوع عرفانهای تازه و کاذب، کافی است.
مذاهب عرفانی و خدا محوری
در عرفانهای اصیل، همواره خداپرستی و خداگرایی محور بوده است. از دیدگاه عرفان، وجود اصیل و حقیقی، خداست و آنچه غیر خداست «نمود» است نه وجود، سایه است نه صاحب سایه.
ولی در عرفانهای جدید، «شیطان» به جای خدا نشسته و پرستش میشود؛ چنانکه در یک مقطع زمانی خاصی، علم و تکنولوژی جای «مذهب» و «خدا» را گرفته بود؛ لیکن بعد از جنگ جهانی دوم که 55 میلیون نفر کشته و 20 میلیون نفر ناقص العضو شدند و بسیاری از مراکز علمی ویران گردید، علم نیز اعتبار خود را از دست داد و بشرِ سرخورده از تکنولوژی، به گرایشهای ادیان نوظهور روی آورد.
تحلیل و بررسی این عرفانها و ادیان جدید نیازمند پرداخت به حوادث بعد از رنسانس است که در ادامه به آن میپردازیم.
پس از گذشت چند سال از رنسانس و انقلاب علمی اروپا که درست بر ضد آیین مسیح و کلیسا انجام گرفت، دوران افسار گسیختگی جهان غرب در تمام ابعاد فردی، اجتماعی، اخلاقی و روابط انسانی فرا رسید. پس از آزادی غربیها از یوغ تعلیمات متعصبان کلیسای کاتولیک، چند رویکرد مهم فکری و فلسفی در دنیای غرب شکل گرفت که از جمله آنها چگونگی رابطه انسان با خدا بود.
تورات و انجیل کنونی، خدا را پدر آسمانی معرفی کرده بودند که به وسیله پدران زمینی باید با او رابطه برقرار نمود؛ آن هم توسط اربابهایی که منتهای خشونت و بیرحمی را در مورد عالمان و دانشمندان به کار میگرفتند. در حالی که چنین خدایی در میان جوانان و فرهیختگان مقبولیت خود را از دست داده است.
علل گرایش جوانان به عرفانهای نوظهور
پاسخ به این سؤال که چرا جوانان به مکتبهای نوظهور مدّعی عرفان، توجه زیادی نشان میدهند، بحث گستردهای را میطلبد. در این جا به طور خلاصه به مهمترین علتهای این مسأله میپردازیم.
1) عدم آشنایی با عرفان اسلامی
ما معتقدیم که در میان ادیان الهی، آخرین و کاملترین دینی که هدایت بشر را به عهده دارد، اسلام است. در نتیجه کاملترین عرفانی که یافت میشود، عرفان اسلامی است که مبانی مستحکمی دارد و ریشههای آن در قرآن و سیره پیامبر و اهل بیت(ع) است. با تحقیق و بررسی میتوان دریافت که در حقیقت، کاملترین راه برای رسیدن به قرب خداوند یا همان «عرفان حقیقی»، عرفان کامل شیعی است که توسط ائمه اطهار(ع) به صورت عملی معرفی شده است و باید در نظر داشت که قدم گذاشتن در این وادی صعبالعبور، نیاز به چراغ و روشنایی دارد که مطمئنترین آن، نور هدایت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و راهنمایی عالمان عامل و حکیمان عارف است. در واقع، اگر عرفان اسلامی به خوبی شناخته شود، فرد با الگو قرار دادن سرمشقهای آن، میتواند تفاوتهای میان آن و عرفانهای کاذب و در آخر پوشالی بودنشان را در یابد.
2) فاصله گرفتن از آموزههای دینی تا سرسپردگی به آموزههای غیردینی
عرفان اسلامی، ظرفیتهای فراوانی برای معنویت، آرامش، احساس نشاط و... دارد که با توسل به آنها نور در قلبها زیاد میشود و برای تحقق زندگی متعالی، بسیار راه گشاست. ممکن است فردی آموزههای دینی را بشنود و بیتفاوت از کنارش عبور کند و آنها را تکلف و سختی بداند؛ اما وقتی وارد عرفانهای کاذب میشود، آموزههای آنها -حتی سختیهایشان- برای او جدید و زیبا جلوه میکند و آن قدر تلقین رهبران گروه زیاد میشود که این سختیها را لذتبخش میبیند و تنها به توهم سعادت میرسد نه خود آن! غافل از این که در اسلام آموزههایی وجود دارد که به کار بستن آن، تأثیر فوقالعادهای در فرد میگذارد. به عنوان نمونه، میتوان به شکرگزاری از درگاه الهی اشاره کرد. در قرآن آمده است: «لئن شکرتم لازیدنّکم؛ اگر شکرگزاری کنید [نعمتم را] بر شما فزونی میدهم». شکر، یکی از راههای طلایی است که بنا به وعده الهی، وسعت و گشایش را برای مؤمنین به ارمغان میآورد و انسان شاکر، با دیدن نعمتها و داراییهای خدادادیاش، آرامش روانی و نگرش صحیح به زندگی پیدا میکند و مشکلات در چشمش ناچیز میشود.
3) تبلیغات و نقابهای جذّاب فرقهها
در جهان امروز حجم گستردهای از سرمایههای استعمارگران، صرف به دست گرفتن تفکر کشورها میشود؛ به عبارت دیگر، استعمارگران برای این که بتوانند بر کشورها تسلط پیدا کنند، با رواج فرقهها در میان مردم راه را برای خود هموار میکنند. برای رسیدن به این هدف، هزینههای بسیاری میپردازند و این فرقهها پشت نقابی زیبا، مردم را به سوی خود میخوانند؛ چرا که اگر ماهیت اصلی این فرقهها در همان ابتدا نمایش داده شود، دیگر پیروان چندانی نخواهند داشت. پس به ناچار در پشت ظاهری زیبا پنهان میشوند و کمکم اهداف شوم خود را عملی میکنند مثل عرفان حلقه یا عرفان کیهانی که وقتی میخواهد جلب مخاطب کند، برای خود ظاهری دینی ترسیم میکند و بعد از عضو گیری، رفتهرفته آموزههای شیطانی خود را القا میکند.
4) بیپاسخ ماندن شبههها
عرفانهای نوظهور برای این که با تارهای عنکبوتی خود دور تا دور فکر جوانان را محاصره کنند، شبهه افکنی میکنند. معمولاً در ابتدای عضویت، فرد را نسبت به نگرش قبلی دچار تزلزل کرده و راه نفوذ خود را در ذهنش باز میکنند.
امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «شبهه را از این رو شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد. اولیای خدا چراغشان در فضای شبههناک، یقین است؛ و لکن دشمنان خدا در این فضا به ضلالت دعوت میکنند.» شباهت باطل به حق، انسان را میفریبد. پس همین که سؤال در ذهن ایجاد شد، باید به دنبال پاسخ بود. از طریق مطالعه کتب مرتبط، سؤال از عالمان دینی، گوش دادن سخنرانیها و... باید تلاش کرد که سؤال، بیپاسخ نماند.
جوان روحیه کاوشگر و کنجکاوی دارد و شاید به همین خاطر، شنیدن نام فرقهای جدید با عنوانی زیبا او را وسوسه کند تا خود را به آن فرقه نزدیک نماید؛ اما اقتضای احتیاط این است که قبل از هر کاری اطلاعات کاملی در مورد آن کسب کرده و درباره آن فرقه از اهل فن سؤال کند.
5) جلب توجه کردن و کسب قدرت
گاهی جوان برای این که کانون توجه قرار بگیرد، به سراغ عرفانهای نوظهور میرود و ممکن است سعی کند از این طریق قدرت کسب نماید، غافل از اینکه دارد فطرت پاک خود را فدای لذتهای زودگذر دنیایی میکند.
برخی عارفان مسلمان، بر اثر عبادتها و بندگی در درگاه الهی، به قدرتهای خاصی میرسیدند؛ ولی هرگز ادعایی نداشتند و میکوشیدند که این تواناییها را از مردم پنهان کنند و آن را وسیلهای برای خودنمایی نمیکردند. در عرفان، رسیدن به قدرت هدف نیست، بلکه رسیدن به منبع قدرت و فانی شدن در اسما و صفات الهی، هدف است.
در زندگی عارفان بزرگ آمده است که با ریاضتهای روحی و جسمی، تواناییهایی پیدا میکردند و نسبت به آنها بیاعتنا بودند و مقصد عالی خود را فراموش نمیکردند در نتیجه، خداوند هم مقامات بالاتری به آنها میبخشید؛ چرا که بهشت وصال، جایگاه ویژهای است که آن را فقط به شایستگانش میدهند.
البته، تذکر این نکته لازم است که در عرفانهای نوظهور، ممکن است به صورت گذرا و مقطعی نیروها و تواناییهایی فراطبیعی و خارقالعاده برای انسان به وجود بیاید؛ اما به دلیل این که تمام ابعاد شخصیت انسانی فرد، به صورت همزمان رشد نمیکند و بعضی جنبههای روح نادیده گرفته میشود، این قدرتها نیز عوارضی را در پی دارد و هویت فرد را به تباهی(غرور، قدرتطلبی، زیادهخواهی، تأمین هوسها و...) میکشاند و در چنین شرایطی انسان را به هدف تکاملی خود نمیرساند.
در هر حال، همانگونه که سلامت جسم، با اهمیت است، توجه به سلامت روانی و بهداشت معنوی نیز اهمیت به سزایی دارد و ضروری است که جوانان با تیزهوشی و نکتهسنجی، خود را از گرایش به عرفانهای نوظهور دور نگه دارند.
ورود و شکلگیری گروههای شیطانپرستی در ایران
یکی از جریانهای فاسد فکری که ابتدا مرزهای اخلاقیات را در کشورهای اروپایی و آمریکایی در هم شکسته و سپس به سرزمینهای شرقی رسید، شیطانپرستی یا شیطانگرایی است.
ایران اسلامی علیالخصوص در سالهای پس از پیروزی انقلاب نسبت به دیگر کشورهای اسلامی و شرقی با بیشترین حجم و تنوع آسیبها و تهدیدات فرهنگی دست به گریبان بوده است. در این میان تلاش کشورهای غربی برای استحاله فرهنگی نیز به عنوان عامل شتابدهنده نقش مؤثری را ایفا کرده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اجمالی شکلگیری این نحله در جهان غرب و سپس راهیابی آن به کشورمان است.
شیطانپرستی یکی از جریانهای ضد فرهنگی بینالمللی است که به دلیل ماهیت و عملکرد دارای زوایای پنهانی میباشد. لکن در گردآوری دادهها سعی شده است از کاملترین اطلاعات موجود و قابل دسترسی بهرهبرداری شود. اما علیرغم تدابیر علمی متخذه احتمال تاریک ماندن برخی از ابعاد این «تهدید خاموش فرهنگی» نیز وجود دارد.
نتیجهگیری
سران یهودی دنیا عزم جدی بر نابودی هر عقیدهای دارند؛ آنان تمامی اصول و تئوریها را بهم میریزند، نظامها و حاکمیتها را لرزان میسازند، خانوادهها را ویران و نقش مدیریتی پدرها و مادرها را لگدمال میکنند.
آنان تصمیمگرفتهاند که به هیچ کس اجازه اظهار وجود ندهند. رسماً اعلام میکنند همه باید تحت اداره یهود باشند، همه باید به شنیدن صدای آنان عادت کنند. همه چیز را آنگونه که خود میپسندند، میخواهند.
جوانان را در دنیای از خیلات و اوهام شاعرانه گرفتار میسازند و به وقت استیصال و سرخوردگی لحظهای که جوان به هر چیزی چنگ میزند تا خود را از مهلکه نجات دهد، مذهب جعلیای که سران یهودی از پیش طراحی کردهاند در اختیار او میگذارند.
یهود با صرف مبالغ هنگفت و با خدمت گرفتن هنرپیشگان، خوانندگان، نوازندگان، انتشار سیدیهای آموزشی، مجلات، روزنامهها، کابارهها و... درصد پر کردن خلاء روحی و معنوی جوانان غرب و به تبع جوانان شرق بر آمده است.
انسانیت زدایی، هدف اصلی همه فیلمهای یهودی بوده است و اینک شیطان با اسطوره سازی و با ارائه مطالب گمراه کننده و پورنوگرافیک سعی در تحقیر جوانان و بردهداری نوین دارد.
جالب اینجاست که فشن و شیطان پرستی نیز هالیوود و موارد پورنو و بسیاری از موارد فراماسونری و حتی مواد افیونی و آدامسها و قرصهای روان گرادان همه و همه با یک هدف و همان تلقین مصرف و بیهویتی و تسلط بلا منازع قدرت صهیونیستها در دنیا فعالیت میکنند.
آنها موظفاند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسیح و سایر مقدسات اعلام کنند و اینگونه خود را بیخانمانی بیابانگرد جا بپندارند که از عشق و محبت متنفرند. در اصل آنها به جنگ با خود واقعیت خود پرداخته و به خیال خود به دنبال حقیقت گمشده و حقیقت واقعی هستند. آنان خوانندگان بسیار خشنی را که در صدایشان میتوان غرش را شنید، سمبل قدرت شیطان پرستی میدانند و پیام شیطان را به ما میرسانند، میخواهیم و کمبود نیاز خود را با خشونت زیاد رفع میکنیم.
اهانت به ادیان و عنوان آزادی بیان در تصنیفهای خوانندگان ترویج و تبلیغ میشود. اکنون موسیقی بلک متال که از موسیقی Yiddish گرفته شده در همه زوایای ذهن جوان ایران رخنه کرده، به طوری که روزی گروه بیتلها از سر مزاح اعلام کرده بود که از خدا نیز معروفتر است و امروز گروههای موسیقی شیطان پرست عملاً پرچم جنگ با خدا را برافراشتهاند.
/9456/701/ر
کارشناس ارشد زبان و ادبیات عرب
حسین ساعدی
منابع:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مریم سعادت،مقاله جامعه شناسی شیطان پرستی،ص 1
2- جلوه های فرهنگی مذهب کردستان،ص 78،79
3- مشکور محمدجواد ،فرهنگ اسلامی،ص 471
4- آیتی عبدالحسین ،کشف الحمل،ج 2،ص 3
5- مشکور محمدجواد ،فرهنگ اسلامی، ج 2ص 6.
6- همان منبع، ص473
7- تتمه المختصر،ج 2، ص 100
8- پرفسور شادمیران،ایزدیسم،ترجمه بهزاد خوشحالی ،ص 76
9- شیخ زاده رحیم،سایه های خورشید مرجع کامل شیطان پرستی ،ص 329
10- ویل دورانت، تاریخ تمدن،ج 4،ص 1328
11- تاریخچه جادوگری،ص 34.
12- زرسالان یهود،ج 4،ص 103،104
13- سیری در تاریخ جادو گری،ص 117،118
14- اژن وبر، شیطان فرا ماسون و بازیگری لئوتاکسل،ترجمه شهلا لمعی،ص 6
15- سعادت مریم، مقاله جامعه شناسی شیطان پرستی،ص 6.
16- جهان گردی یحیی،«دین دروازه آسمان»،به نقل از:سایت پژوهشکده علمی کاربردی باقز العلوم(ع).
17- افراسیاب پور علی اکبر،«عرفان ستیزی در دوران عرفان گرایی»،مجله حافظ،شماره 23،ص 21.