۲۷ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۴:۳۲
کد خبر: ۱۷۲۲۲۰
آیت‌الله جوادی آملی:

دین بی‌عقل، گالیله‌سوز و قرآن‌سوز است

خبرگزاری رسا ـ آیت‌الله جوادی آملی در پیامی به کنفرانس سالیانه «اسلام ناب محمدی» اظهار کرد: دین بی‌خرد، دین بی‌عقل، دین بی‌علم کار دیروزش گالیله‌سوزی، کار امروزش قرآن‌سوزی است.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش خبرگزاری رسا، آیت‌الله جوادی آملی در پیامی به کنفرانس سالیانه «اسلام ناب محمدی» در دالاس آمریکا نیاز بشر به وحی را از آن جهت دانست که بشر یک موجود دائمی و ابدی است. انسان از راه دور و غیب آمده و به جهان غیب سفر می‌کند؛ نه از گذشتهٴ خود باخبر است و نه از آینده خویش مستحضر و از طرفی هم با کلّ موجودات جهان در ارتباط است.

متن کامل پیام آیت‌الله جوادی آملی به شرح زیر است:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین والأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء(علیهما آلاف التحیّة و الثناء) بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّءُ الی الله!

مقدم حضار ارجمند، فرهیختگان، دانشوران، برادران و خواهران را گرامی می‌داریم این ایام پربرکت و موالید خجسته را به پیشگاه ولیّ عصر(ارواحنا فداه) و عموم علاقه‌مندان قرآن و عترت و به شما برادران و خواهران بزرگوار تحنیت عرض می‌کنیم امیدواریم ذات اقدس الهی به برکت موالید این ایام، خیر و صلاح و فلاح را نصیب امّت اسلامی قرار بدهد و همگان را از فوز و فیض الهی بهره‌مند سازد!

 

محور اصلی بحث درباره نبوّت پیامبر اعظم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شئون و کمالات علمی و عملی آن حضرت است. عنصر اول این است که نیاز بشر به وحی و نبوّت از آن جهت است که بشر یک موجود دائمی و ابدی است و با مرگ از پوست به در می‌آید و نه بپوسد و بعد از مرگ، برزخ است و صحنه قیامت است و پاداش نیکان و کیفر تبهکاران و مانند آن. چون انسان از راه دور و غیب آمده و به جهان غیب سفر می‌کند نه از گذشتهٴ خود باخبر است نه از آینده خویش مستحضر و از طرفی هم با کلّ موجودات جهان در ارتباط است باید بداند که کاری انجام بدهد که گذشته او را حفظ کند و آینده او را تأمین کند و با کلّ جهان ارتباط صحیح برقرار کند نه خودش از گذشته باخبر است نه خودش از آینده مستحضر است، نه از کلّ جهان باخبر است نه از کیفیت ارتباط با جهان مستحضر است; لذا در عین حال که دانش‌های تجربی سودمند است و عقل، بهره‌ای از علوم جهان را به عنایت الهی دارد اما هرگز عقل به تنهایی برای رهبری و هدایت جوامع بشری کافی نیست لذا در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نساء می‌فرماید ما انبیا را فرستادیم ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[1] فرمود ما انبیا را فرستادیم تا مردم در صحنه قیامت احتجاج نکنند به خدا نگویند پروردگارا تو که می‌دانستی ما بعد از مرگ به چنین صحنه‌ای می‌آییم و می‌دانستی مرگ، آخر راه نیست مرگ، بین راه است و مرگ هم به معنای نابودی نیست که یک قافله و متحرّک، نابود بشود بعد از نابودی پدید بیاید مرگ، تخلّل عدم بین سالک و مقصد نیست مرگ، خوابی است که بعد از آن بیداری طولانی را به همراه دارد. برای اینکه در قیامت احتجاج نکنند به خدا عرض نکنند خدایا تو که می‌دانستی بعد از مرگ به چنین عالَمی می‌آییم و ما هم باخبر نبودیم چرا راهنما نفرستادی. در بخش پایانی سورهٴ مبارکهٴ نساء ضرورت وحی و نبوت را با این بیان اعلام می‌دارد که عقل، گوشه‌ای از معارف را ادراک می‌کند بسیاری از مسائل پیچیده جهان خلقت را متوجه نیست و در قیامت ممکن است اعتراض بکند لذا برای اینکه حجّتی برای عقل نباشد ما انبیا را فرستادیم ﴿لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾ یعنی قبل از ارسال، بشر حجّت دارد ولی بعد از ارسال انبیا بشر حجّت ندارد این عنصر اول.

 

عنصر دوم و اصل دوم آن است که کسی که از طرف خدای سبحان از آینده و گذشته بشر باخبر است و بشر را مستحضر می‌کند و از تمام شئون و اعمال و آثار بشری باخبر است و برنامه‌ریزی می‌کند باید از خطای فکری و خطیئه عملی مصون باشد; زیرا کمترین اشتباه علمی یا غفلت عملی باعث گمراهی جوامع بشری خواهد شد از این جهت، پیامبران مخصوصاً حضرت ختمی نبوّت(علیه و علی آله آلاف التحیّة و الثناء) باید معصوم باشند. عصمت آنها اختصاصی به مسائل علمی ندارد بلکه آنها در مسائل علمی، معصوم از خطا و در مسائل عملی معصوم از خطیئه‌اند در بخش‌های علمی در سه حوزه اینها معصوم‌اند در حوزه دریافت وحی الهی و علوم الهی، در حوزه ضبط و نگهداری و ثبت علوم تلقّی‌شده و در حوزه تبلیغ و اعلام و ابلاغ علومِ یاد گرفته شده.

 

قرآن کریم عصمتِ پیامبر در هر سه حوزه را تبیین کرد فرمود تو وحی را از نزد خدای سبحان می‌گیری ﴿إِنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِن لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ﴾[2] در علم لدنّی گوینده، خداست و شنونده، عبد صالح و پیامبرِ او، هیچ راهی برای نفوذ شیطنت و وهم و خیال نیست بنابراین آنچه گوینده می‌گوید حق است ﴿وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ﴾[3] و آنچه شنونده دریافت می‌کند تلقّی است نه تنها علم عادی باشد از سنخ علم عادی و علم حصولی نیست علم شهودی است به لقای مطلب می‌رسد و در مشهد حکیم علیم جا برای شیطنت و وهم و خیال و امثال ذلک نیست پس معصومانه وحی را تلقّی می‌کند. بعد از تلقّی، نوبت ضبط و حفظ و نگهداری است که حافظهٴ معصومی می‌طلبد در بخش ضبط و نگهداری معصومانه هم قرآن فرمود: ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنسَی﴾[4] یعنی ما آیات الهی را اقراء می‌کنیم برای تو می‌خوانیم و تو تلقّی می‌کنی و هرگز فراموش نمی‌کنی اگر در مقام تلقّی معصوم بود و در مقام ضبط و نگهداری معصوم بود که مرحله دوم است نوبت به مرحله سوم می‌رسد که مرحله ابلاغ و املا و انشا و امثال ذلک است که قلمرو گفتن است وجود مبارک رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خط ننوشته، خط ننگاشت لکن املا کرد ابلاغ کرد در سورهٴ مبارکهٴ نجم فرمود: ﴿مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی ٭ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی﴾[5] یعنی قلمرو بیانِ او، زبان او و قدرت گویاییِ او مصون از خطاست معصوم از سهو و نسیان و امثال اینهاست بنابراین وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در سه حوزه طبق بیان قرآن کریم معصوم است هم حوزه دریافت علوم وحیانی هم حوزه ضبط و نگهداری علوم وحیانی هم حوزه ابلاغ و املا و انشا و تدریس و تعلیم علوم وحیانی. در نتیجه آنچه خدای سبحان فرمود معصومانه به جوامع بشری می‌رسد از آن به بعد بشر بین قبول و نکول مختار است یا می‌پذیرد یا رد می‌کند پیامبران معصوم‌اند و وجود مبارک حضرت رسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم معصومانه این کار را تلقّی کرده است.

 

اصل سوم و عنصر سوم آن است که چنین موجودی رحمت جهانی خواهد بود زیرا برای کلّ جهان آمده هم با اصل کلیّت هم با اصل دوام، پیام الهی را رسانده این دو اصل در برنامه‌های رهبری وجود مبارک پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کاملاً مشهود است اصل کلیّت و اصل دوام، اصل همگانی و اصل همیشگی برای تمام مردم روی زمین تا روز قیامت در هر عصر و مصری برای هر نسلی ایشان پیام دارد حالا برخی‌ها می‌پذیرند برخی‌ها نمی‌پذیرند و آنها هم که می‌پذیرند همه احکام را عمل می‌کنند یا نمی‌کنند بالأخره یک پاداش و کیفری برای همه مشخص کرده لذا چه در بخش‌های ملّی و محلّی، چه در بخش‌های منطقه‌ای، چه در بخش‌های بین‌المللی برای همه برنامه دارد این کلیّت و دوام همراه با رسالتِ اوست اینکه خدا فرمود ما ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾[6] فرستادیم یا ﴿کَافَّةً لِّلنَّاسِ﴾[7] فرستادیم به همین منظور است ﴿مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ رحمت بودن او برای جهانیان آن است که سه مطلب را به همه جهانیان می‌آموزاند یکی جهان‌دانی صحیح، یکی جهان‌‌داری صحیح، یکی جهان‌آرایی صحیح; همگان را به جهان‌بینی توحیدی دعوت می‌کند همگان را به کیفیتِ داشتن و نگهداری و اصلاح جهان هدایت می‌کند همگان را به هنر و زیبایی و جمال و جلالِ جهان که جهان‌آرایی است راهنمایی می‌کند هم به ذائقه عنایت می‌کند هم به انگیزه عنایت می‌دارد هم به اندیشه عنایت می‌کند آنها که دین را با عقلانیّت و خرد جمع نکردند یک وقت تفتیش عقاید تشکیل دادند یک وقت گالیله را تهدید به سوزاندن کردند الآن هم کم و بیش می‌شنویم که مراسم قرآن‌سوزی را به راه انداختند این دینِ بی‌خرد، دینِ بی‌عقل، دینِ بی‌علم کارِ دیروزش گالیله‌سوزی، کار امروزش قرآن‌سوزی است و اگر علم باشد و عقل نباشد و دین نباشد جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم از همین غرب برمی‌خیزد یعنی علم هست علوم تجربی هست ولی علوم تجریدی نیست زمین‌شناسی هست زمان‌شناسی هست اما زمین‌آفرین و زمان‌آفرین‌شناسی نیست نتیجهٴ این علم تجربیِ بی‌دین، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم است که میلیون‌ها نفر را اینها در مدت کوتاهی به خاک و خون کشیدند و از بین بردند.

 

﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ بودنِ وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این است که بشر را به جهان‌دانی صحیح دعوت می‌کند به جهان‌داری صحیح هدایت می‌کند به جهان‌آرایی صحیح هدایت می‌کند تا هم ذائقه و قریحه و انگیزه بشر تأمین بشود هم بخش‌های اندیشه و فرهنگ و دانش و دانشوری او تأمین بشود برای اینکه بشر بتواند این دو مطلب را از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بپذیرند یکی دعوت به توحید، یکی ادّعای نبوت هم دعوت می‌کند به توحیدِ جهان که خدایی هست و واحد است و معادی هست و مرجع همان مبدأ است و حساب و کتابی هست و هم ادّعا دارد که من از طرف خدا سخن را شنیدم و به شما ابلاغ می‌کنم برای اثبات دعوت و برای اثبات دعوا، حقانیّت آن دعوت حقانیّت این ادّعا، معجزه لازم است معجزه یعنی کاری که راه فکری ندارد هیچ بشری از راه علم نه در گذشته نزدیک و دور نه در آینده نزدیک و دور توان آوردن مشابه آن را ندارد زیرا راه فکری ندارد یعنی ممکن نیست کسی درس بخواند و معجزه بیاورد بلکه مربوط به قداست روح است قداست روح هم کار حوزه و دانشگاه نیست که کسی بعد از چند سال درس، در حوزه یا دانشگاه معجزه بیاورد، اگر راه علمی می‌داشت دیگران هم سعی و کوشش می‌کردند به آن ردیف یا بیشتر یا کمتر بار می‌یافتند ولی راه فکری ندارد چون به قداست روح وابسته است.

 

بنابراین مستقیماً با ماورای طبیعت در ارتباط است با عنایت الهی سامان می‌پذیرد این معنای معجزه است و مهم‌ترین معجزه‌ای که وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آورد و کلّی و دائمی است یعنی نسبت به همه افراد در هر عصر و مصری هست برای هر نسلی هست با کلیّت و دوام همراه است همان قرآن کریم است گرچه معجزات فراوانی در زمان حیات آن حضرت رخ داده است اما آن رخدادها فعلاً مشهود کسی نیست به تاریخ سپرده شده است تواتر هست نقل هست اما آنچه فعلاً معجزه جهانی است همین قرآن کریم است و قرآن کریم بخشی وسیعی از اعجاز آن، آگاه کردن پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از اسرار غیب و نهانی است مستحضرید که قرآن کریم، کوی و برزنِ جهان غیب را در مشهد و در محضر پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار داده است این کار فقط از خدا ساخته است به عنوان نمونه به وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌فرماید شما در جریان موسای کلیم نبودی ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ﴾[8] ولی قصه از این قبیل است ﴿مَا کُنتَ ثَاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ﴾[9] ولی قصه از این قبیل است ﴿مَا کُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِیِّ﴾[10] ولی قصه از این قبیل است در هنگام کفالت و سرپرستی مریم(سلام الله علیها) ﴿مَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ﴾[11] ولی قصه از این قبیل است می‌بینید کوی و برزن جهان غیب را قدم به قدم آدرس می‌دهد می‌گوید تو در کوه طور نبودی ولی قصّه از این قبیل است، تو در جانب راست آن وادی نبودی ولی این‌چنین است آن وقتی که موسای کلیم ناری را دید بعد نور نصیبش شد تو نبودی ولی قصه از این قبیل است، آن وقتی که خواستند برای سرپرستی مریم(سلام الله علیها) قرعه بیندازند تو نبودی ولی قصّه از این قبیل است، خب تمام کوی و برزن جهان غیب را به وجود مبارک پیغمبر بازگو می‌کند این می‌شود معجزه، البته فصاحت هست بلاغت هست سایر افعال غیبی هست و مانند آن.

 

این معجزه همچنان خالد است و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) رحمت را به عنوان هندسه خلقت قرار داد اینکه گفته می‌شود او پیامبر رحمت است ﴿رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ﴾ است برای آن است که مظهر خدای سبحان است خلیفه خدایِ جهان است خدایِ جهان، جهان را با رحمت اداره می‌کند نه با غضب گرچه خدا غضب دارد خشم دارد عذاب دارد لکن عذاب، مأموم رحمت است هر ساختمانی، هر کارگری، هر کارمندی اینها مأموم هندسه و نقشهٴ محقّقانه آن مهندس‌اند هر نقشه‌ای را که هندسه امضا کرده است و مهندس اعلام کرده است کارگر و بنّا انجام می‌دهند غضب در جهان خلقت (اولاً) در صحنه شریعت (ثانیاً) هرگز سهم مهندسی را ندارد اثر هندسه را ندارد غضب، کارمندی است کارگری است آنکه نقشه می‌کشد رحمت است اینکه گفته می‌شود رحمت خدا بیش از غضب خداست این گوشه‌ای از رحمت‌شناسی است ولی آن عنصر اصلی این نیست که رحمت خدا بیش از غضب خداست آن عنصر اصلی این است که رحمت خدا پیش از غضب خداست همان‌طوری که بیش از غضب خداست.

 

هر هندسه‌ای، هر مهندسی پیش از ساختمان است پیش از احداث راه است پیش از احداث سد است آن هندسه، آن نقشه، اول تنظیم می‌شود بعد هر شیئی در جای خود قرار می‌گیرد خدای سبحان با رحمت، نقشه می‌کشد چون با رحمت نقشه می‌کشد گاهی دستور می‌دهد در فلان‌جا پاداش بدهید گاهی دستور می‌دهد در فلان‌جا کیفر بدهید آن رحمت مطلقه، مقابل ندارد این رحمت خاصّه است که مقابلِ آن غضب است آن رحمت خاصّه در مقابل غضب و این غضبِ ویژه در مقابل رحمت خاصّه است وگرنه آن رحمت جهانی، مقابل ندارد ما غضب جهانی نداریم ولی رحمت جهانی داریم هندسه کار به دست غضب نیست نقشه‌ کشیدن به دست غضب نیست نقشه کشیدن به دست رحمت است وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مظهر خدایی است که ﴿أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ﴾[12] است و با رحمت، جهان را اداره می‌کند پیغمبر هم به دستور خدای سبحان این‌چنین هدایت و رهبری می‌کند.

 

درباره خدای سبحان وجود مبارک امام سجاد دارد که «أنت الّذی تسعی رحمته أمام غضبه»[13] ای خدایی که رحمت تو پیش از غضب تو نقشه می‌کشد خطوط را معیّن می‌کند بعد در جای مخصوص، غضب قرار می‌گیرد «یا مَن سبقت رحمته غضبه»[14] غرض آ‌ن است که رحمت، سابق بر غضب است (یک) رحمت، اِمام غضب است (دو) این تعبیرات که از ائمه(علیهم السلام) رسید «أنت الذی تسعی رحمته أمام غضبه»، «یا مَن سبقت رحمته غضبه» یعنی رهبری و امامتِ نقشه به عهده رحمت است و چون وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خلیفه خدای سبحان است و مظهر تامّ اوست مظهر اسم اعظم است لذا رحمت جهانی خواهد بود در سایه رحمتِ او، غضب سامان می‌پذیرد.

 

چنین موجودی خاتم انبیا هم می‌شود چون دیگر انسانِ کاملی همتای او نخواهد آمد چه اینکه آن حضرت، عقلِ جوامع بشری را هم تکمیل کردند همه انبیا عموماً، وجود مبارک پیغمبر خاتم(علیهم الصلاة و علیهم السلام) خصوصاً آمدند تا این شعله عقل را مشتعل‌تر کنند «و یثیروا لهم دفائن العقول»[15] آن گنجینه‌های عقلی و معرفتی و خردورزی را مشتعل‌تر کنند اثاره کنند شکوفا کنند شیار کنند، اگر بشر با این شیار کردنِ امور خداداد و فطرت‌های الهی بسیاری از چیزها را می‌تواند بفهمد و اصول کلی و جوامع جهان‌بینی، جهان‌داری و جهان‌آرایی را انبیا عموماً و وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) خصوصاً بیان کردند دیگر نه ممکن است فردی بالاتر از پیامبر اسلام بیاید نه نیازی هست که همتای او را خدای سبحان اعزام بکند از این جهت او می‌شود خاتم انبیا(علیهم الصلاة و علیهم السلام) و رحمت او هم فراگیر است همه را هدایت می‌کند منتها برخی‌ها می‌پذیرند برخی‌ها نمی‌پذیرند آنهایی هم که نمی‌پذیرند باز ذات اقدس الهی به وسیله پیامبر، آنها را از هدایت محروم نکرده است همواره آنها را دعوت می‌کند تا در کنار مأدبه و مائده هدایت الهی بنشینند.

مجدداً این ایام پربرکت را به شما بزرگواران تهنیت عرض می‌کنیم امیدواریم مشمول دعایی باشید که عیسای مسیح درباره خودش گفت ﴿جَعَلَنِی مُبَارَکاً أَیْنَ مَا کُنتُ﴾[16] ما هم عرض می‌کنیم شما برادران و خواهران «جعلکم الله مبارکین أینما کنتم» هر جا در خارج از ایران و جهان پهناور به سر می‌برید مشمول خیر و رحمت و برکت باشید که علوم سودمند را فرا بگیرید و به میهن اسلامی‌تان بازگردید و جزء خدمتگزاران به ملت و مملکت باشید!

 

پروردگارا! امر فرج ولیّ‌ات را تسریع بفرما! نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، ملت و مملکت ما را در سایه ولیّ‌ات حفظ بفرما! بیداری اسلامی خاورمیانه را به مقصد نهایی برسان! صلح و امنیت را در سایه اصول سه‌گانه جهان‌دانی، جهان‌داری و جهان‌آرایی تأمین بفرما! جوامع بشری را به صلاح و فلاحشان راهنمایی بفرما!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

[1] . سورهٴ نساء، آیهٴ 165.
[2] . سورهٴ نمل، آیهٴ 6.
[3] . سورهٴ احزاب، آیهٴ 4.
[4] . سورهٴ اعلی، آیهٴ 6.
[5] . سورهٴ نجم، آیات 3 و 4.
[6] . سورهٴ انبیاء، آیهٴ 107.
[7] . سورهٴ سبأ، آیهٴ 28.
[8] . سورهٴ قصص، آیهٴ 46.
[9] . سورهٴ قصص، آیهٴ 45.
[10] . سورهٴ قصص، آیهٴ 44.
[11] . سورهٴ آل‌عمران، آیهٴ 44.
[12] . سورهٴ اعراف، آیهٴ 151.
[13] . الصحیفة السجادیة، دعای 16.
[14] . مصباح المتهجّد، ص696.
[15] . نهج‌البلاغه، خطبه 1.
[16] . سورهٴ مریم، آیهٴ 31.

ارسال نظرات