ویژه نامه اینترنتی «علیاکبر» منتشر شد
خبرگزاری رسا ـ ویژهنامه اینترنتی «علیاکبر» به مناسبت سالروز ولادت حضرت علیاکبر(ع) در پایگاه اطلاعرسانی شهید آوینی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه اینترنتی «علیاکبر» شامل بخشهایی همچون مقالات، مدایح میلاد با سعادت حضرت علیاکبر(ع)، مدح و منقبت حضرت علیاکبر(ع)، یادگاری، کاغذ دیواری و اسکرین سیور در پایگاه اینترنتی شهید آوینی منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژهنامه میتوان به زندگی نامه علی اکبر(ع)، پیامبر دوباره اهل بیت(ع)، فضایل حضرت علی اکبر(ع)، حضرت علی اکبر(ع) الگوی جوانان، اعتراف معاویه به شایستگی علی اکبر(ع)، علی اکبر(ع) الگوی ایمان و ادب و شجاعت، جوان در قرآن کریم، نگاهی به وصایای امام علی(ع) به جوانان، جوان از منظر آفتاب و حضرت علیاکبر(ع) در کلام امام خمینی(ره) اشاره کرد.
زندگی نامه حضرت علی اکبر
در این مقاله از ویژهنامه میخوانیم: حضرت علی اکبر(ع) فرزند ابیعبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
پدر گرامیاش امام حسین بن علی بن ابی طالب(ع) و مادر محترمهاش لیلی بنت ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی است، او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد.
ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست، اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم، معاویه گفت: این چنین نیست.
بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است که جدش رسول خدا(ص) است و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته است.
نقل است روزی علی اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اکبرسؤال کرد نام تو چیست، فرمود: علی سؤال کرد نام برادرت، فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، «ما یُریدُ اَبُوک » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اکبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود: «والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به من عنایت کند نام همه آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، کند نام همه آنها را نیز فاطمه میگذارم.
درباره شخصیت علی اکبر(ع) گفته شد، که وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیهترین مردم به پیامبر اکرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب(ع) به ارث برده و جامع کمالات، محامد و محاسن بود.
در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائصالحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان میفرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود: « یا قوم، هولاء قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله؛ ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان میفرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله(ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ میشد نگاه به وجه این پسر میکردیم.
بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان(سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.
این قول مبتنی بر این است که وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود، در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذکر کردهاند، وی در مکتب جدش امام علی بن ابی طالب(ع) و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین(ع) در مدینه و کوفه تربیت و رشد و کمال یافت.
امام حسین(ع) در تربیت وی و آموزش قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یک انسان کامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را برانگیخت.
به هر روی علی اکبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در کنار پدرش امام حسین(ع) بود و با دشمنانش به سختی مبارزه میکرد، شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل میکند: هنگامی که اباعبد الله الحسین علیه السلام در کاروان خود حرکت به سمت کربلا میکرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مکاشفهای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت که خارج شد استرجاع کرد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اکبر(ع) در کنار پدر بود و می دانست امام بیهوده کلامی را به زبان نمیراند، سؤال کرد، پدرجان چرا استرجاع فرمودی، حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این کاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اکبر(ع) سؤال کرد، پدر جان مگر ما بر حق نیستیم، حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم، علی اکبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باکی نداریم.
علی اکبر، الگوی ایمان و ادب و شجاعت
در مقاله دیگری از این ویژه نامه آمده است: یکی از بارزترین نمونههای کمال و اسوههای پاکی و مردانگی، «علی اکبر»، شهید بزرگ حماسه ی عاشورا و فرزند با فضیلت سیدالشهدا(ع) است، سزاوار است که از رهگذر آشنایی با شخصیت و ویژگیهای این جوان برومند و رشید و باصلابت، از او درس جوان مردی و مقاومت و ایمان و ادب بیاموزیم و نسلی را تربیتکنیم که پویای راه نورانی آن شهید باشد.
دودمان پاک
حضرت علی اکبر(ع) به دلیل این که او بزرگ ترین پسر سیدالشهدا بود، به علی اکبر مشهور شد، البته بعضی هم امام سجاد(ع) را پسر بزرگ امام حسین (ع) میدانند.
تربیت شایسته امام حسین(ع) سبب شد که علیاکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود، عواملی همچون اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل از عناصر تشکیل دهنده شخصیت هر کس است، در وجود و زندگی او فراهم بود، خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حد اعلای برجستگی و درخشندگی بود، آن گونه که گفته و نوشتهاند، رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا(ص) بود و همین سبب میگشت تا در چهره او شخصیت پیامبر را مشاهده کنند و با دیدن او یاد حضرت رسول(ص) را در ذهن ها زنده کنند، علی اکبر، نسخه ای برابر با اصل نسبت به رسول خدا و شاخهای از آن شجره طیبه و ریشه پاک بود و وارث همه خوبیهای خاندان عصمت و طهارت به شمار می رفت.
در شب عاشورا
برای یاران امام حسین(ع) به ویژه جوانان بنی هاشم، شب عاشورا شبی ارجمند و سرنوشت ساز و لحظه تجلی عشق و ایمان بود، جوانان هاشمی یکدیگر را سفارش میکردند که فردا باید با استفاده از این فرصت طلایی، بزرگ ترین حماسه فداکاری را در راه عقیده و حمایت از امام بیافرینند.
علی اکبر از جمله کسانی بود که اصرار داشت در نبرد فردا و در میدان حق، پیش تاز باشد، وقتی سید الشهدا(ع) خطاب به آن جمع دلیران مؤمن فرمود: «تاریکی شب شما را فرا گرفته است، بیعتم را از شما برداشتم، از تاریکی شب استفاده کنید و متفرق شوید و هر کدامتان دست کسی از خاندانم را بگیرید و بروید، این قوم در پی من هستند و اگر به من دست یابند با کس دیگر کاری ندارند»، این سخنان عکسالعملهای خاصی را برانگیخت و جوانان و اصحاب، هر کدام با کلامی ابراز وفاداری و استقامت و آمادگی برای شهادت کردند.
اولین سخن را ابوالفضل العباس و علی اکبر بیان کردند و گفتند: «چرا چنین کنیم، هرگز مباد که پس از تو زنده بمانیم»، سپس جوانان بنیهاشم سخنانی درمورد ماندن و فداکاری کردن تا مرز شهادت بر زبان آوردند.
یاران و بستگان امام، آن شب تا سحر با شوق شهادت به عبادت و تهجد و آماده سازی خویش برای نبرد فردا مشغول بودند و علی اکبر هم در خدمت پدر و گوش به فرمان بود و برای دمیدن خورشید عاشورا لحظه شماری میکرد تا از پیشگامان جهاد و شهادت باشد و سخنی را که در راه آمدن به کربلا به پدرش گفته بود(اگر ما بر حقیم، پس باکی از مرگ نداریم) به اثبات برساند.
عاشورا، روز حماسه
خورشید عاشورا دمید، نبرد میان جبهه حق و باطل آغاز شد، یکایک اصحاب امام به میدان رفتند و شهید شدند، وقتی هیچ کس از آنان باقی نماند، نوبت به جوانان بنیهاشم رسید تا پای در میدان بگذارند.
علی اکبر، جوانی رشید و شجاع، خوش سیما و خوش سخن بود و گفتار و حرکاتش همه را به یاد پیامبر خدا(ص) میانداخت، به حضور امام حسین(ع) آمد و از پدر اذن میدان خواست، پدر هم اجازه داد، سوار بر اسب شد و آهنگ رفتن به میدان کرد، پدر و پسر با هم خداحافظی کردند، اما امام، با نگاهش جوان رشید خود را زیرنظر داشت و با حسرتی دردناک و در عین حال با شوقی فراوان به قد و بالای فرزند نگاه می کرد، نگاه کسی که از بازگشت او مأیوس باشد.
حسین بن علی(ع) دست زیر محاسن خود برد، نگاهش را به آسمان متوجه ساخت و با سخنانی که نشان دهنده جایگاه والای علی اکبر و محبت پدر به این فرزند دلاور بود، چنین گفت: «خدایا، شاهد باش که شبیهترین مردم به پیامبرت در چهره و گفتار و منطق و عمل را به سوی این قوم فرستادم، ما هرگاه مشتاق پیامبرت میشدیم، به سیمای این جوان نگاه میکردیم، خدایا، برکات زمین را از این قوم بگیر و جمعشان را پراکنده و متلاشی کن، اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، ولی با جنگ و قتالشان بر ما تعدی و تجاوز کردند».
آنگاه علی اکبر به میدان شتافت، در حالی که هیبت پیامبر و شجاعت علی و استواری حمزه و بزرگ منشی حسین بن علی را داشت، در معرفی خود رجز می خواند و به آن رو به صفتان حمله می آورد.
علی اکبر نبردی شجاعانه کرد و گروه بسیاری را بر خاک هلاکت افکند، ضربات و حملههای او چنان کاری بود که سپاه دشمن را به هراس افکند، به نحوی که هنگام حمله او، صدای «الحذر، الحذر؛ مواظب باشید»، از نیروهای دشمن برمی خاست، رزم پرشور او، در آن هوای گرم و با لبی تشنه در آن نیم روز داغ، آن هم با سلاح و تجهیزات سنگین او را به شدت خسته و بی تاب کرد، لحظهای دست از جنگ کشید و به خیمه گاه آمد تا آبی بنوشد و نیروی تازه ای بیابد، ولی در خیمه ها آب نبود و حسین تشنه تر از علی اکبر بود.
امام به او فرمود: پسرم، بر حضرت محمد و علی (ع) و بر من سخت و ناگوار است که از من کمک و آب بخواهی و یاری تو برایم میسر نباشد، سپس از وی خواست دوباره به میدان برود و بجنگد و اظهار امیدواری کرد که از دست رسول خدا(ص) سیراب شود.
شهادت سرخ
حضرت علی اکبر، چند بار رفت و برگشت و در هر نوبت، رزمی نمایان کرد و در نهایت در حلقه محاصره سپاه دشمن قرار گرفت و از هر طرف بر پیکر او ضربه زدند و آن قدر مجروح شد و خون از بدنش رفت که بر زمین افتاد.
ستارهای بود که بر خاک افتاد، حسین(ع) با شتاب خود را به علی اکبر رساند و سر او را بر زانو گرفت و خاک و خون از چهره و چشم فرزند زدود، علی اکبر در آخرین لحظات، چشم خویش را گشود و به سیمای سالار شهیدان نگاه کرد و جان باخت، در حالی که حدود 27 سال از سن او میگذشت.
حسین(ع) که این قربانی را در راه خدا داده بود، در پیش گاه خدا سربلند و مفتخر بود، خم شد و صورت بر صورت خونین پسر گذاشت، سپس از جوانان هاشمی کمک خواست تا جسد آن شهید را از میدان به عقب منتقل کنند و در خیمه مخصوص شهدا قرار دهند.
ویژهنامه اینترنتی «علیاکبر» به مناسبت سالروز ولادت حضرت علیاکبر(ع) در پایگاه اطلاعرسانی شهید آوینی منتشر شده است و علاقهمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی http://www.aviny.com/ مراجعه کنند./907/ت302/ی
ارسال نظرات