۰۲ تير ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۱
کد خبر: ۱۷۳۱۲۸

زمینه سازی ائمه معصومین برای پذیرش غیبت امام زمان

خبرگزاری رسا ـ کارشناسان شبکه های وهابی با ایجاد شبهه در وجود امام زمان، زمینه سازی ائمه معصومین برای پذیرش غیبت حضرت را منکر شدند.
امام زمان

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا،کارشناسان شبکه های وهابی در برنامه حقیقت های پنهان تاریخ وآن روی سکه با ایجاد شبهه در تولد و وجود امام زمان (عج)؛ زمینه سازی ائمه معصومین برای پذیرش آن حضرت را منکر شدند.


اگر بتوان برای یک حادثه دور از انتظار، نشانه هایی ارائه داد؛ نه تنها باور پذیرتر می شود بلکه  از ترس و حیرت به هنگام وقوع آن می کاهد.


حضور همواره حاکم اسلامی، و اعتقاد شیعیان به وجود ضروری و همیشگی امام، این انتظار را پدید آورد که امام و ولی امر جامعه، همیشه حاضر و ظاهر است؛ اما پیامبر و ائمه (ع) می دانستند که دگردیسی جامعه اسلامی و فشارهای روز افزون بر اهل بیت (ع) آنان را ناگزیز از پنهان شدن و سکوت و خاموشی می کند.

این روند تا آنجا که به حبس و محاصره و احضار به پایتخت ختم می شد، مشکل جدّی و یا دست کم، شبهه اعتقادی و خلل در باورها را موجب نمی شد، اما اگر به غیبت کلی و عدم حضور امام در عرصه اجتماعی منتهی می شد، می توانست اندیشه ضرورت وجودی امام را زیر سوال برد. از این رو پیامبر اکرم (ص) و امامان، آگاهی، بشارت و هشدارهایی را به جامعه اسلامی ارائه دادند و دانشمندان، راویان و مؤلفان، نیز آنها را گرد آورده و عرضه کردند.


معصومان (ع) آگاهی های گوناگون و همه جانبه ای را در اختیار پیروان خود نهادند تا تحمل شیعیان را در برابر فقدان امام خود افزایش دهند. این آگاهی بخشی گسترده، در قالب های گوناگونی صورت گرفته و تقریباً از سوی همه ی معصومان (ع) واقع گشته است. این تلاش ها و زمینه سازی ها را می توان در سه بخش: آگاهی های نخستین و مقدماتی، توصیف و بیان ویژگی های روزگار غیبت، و پیشگویی آسیب ها و سختی های دوران غیبت امام دسته بندی کرد.

 

1. آگاهی های پیشین و نخستین

 

معصومان از آغازین روزهای شکل گیری امامت و حتی اندکی پیش از آن، در کنار تبیین ضرورت وجود امام، دو گونه حضور او را در جامعه انسانی ترسیم و به صراحت بیان کردند که امام حقیقی جامعه، گاه ظاهر و گاه غایب است.

پیامبر اکرم (ص) به عنوان نخستین مسؤول نصب و معرفی امامان، در جامه دعا می فرماید:
«اللهم وال من والی خلفائی و ائمه امّتی بعدی ... و لا تخل الارض من قائم منهم بحجّتک ظاهراً أو خافیا مغمورا لئلاً یبطل دینک و حجّتک و برهانک و بیناتک»؛ خدایا، دوست داران جانشینان من و پیشوایان امتم را پس از من دوست بدار ... و زمین را از برپا دارنده حجّتت از میان ایشان، آشکار یا پنهان و پوشیده تهی مگذار تا دین و حجّت و برهان و نشانه هایت تباه نشود . «کمال الدین: ص 262ح 8.»

امام علی (ع) با معرفتی پیامبر گونه و با ایمان به استجابت دعای او، با اطمینان کامل می فرماید:
«اعلموا أن الارض لا تخلو من حجّة الله، ولکن الله سیعمی خلقه عنها بظلهم و جورهم و اسرافهم علی أنفسهم»؛ بدانید که زمین از حجّت خدا نهی نمی ماند، اما خداوند خلقش را از دیدن او محروم می کند به دلیل ظلم و ستم و زیاده رویی که بر خود روا داشتند «الغیبة: ص 141، ح 2»


و در جایی دیگر خود دعای پیامبر را در قالبی مشابه تکرار می کند«نهج البلاغة: حکمت 147»
و بر بالای منبر کوفه آشکارا می فرماید:
اللهم انّه لا بدّ لک من حجج فی أرضک، حجّه بعد حجّة علی خلقک یهدونهم الی دینک و یعلّمونهم، علمک کی لا یتفرّق أتباع اولیائک، ظاهر غیر مطاع أو مکتتم یترقّب، إن غاب عن الناس شخصهم فی حال هدنتهم فلم یغب عنهم قدیم مبثوث علمهم، و آدابهم فی قلوب المومنین مثبتة فهم بها عاملون؛ خدایا در زمین به حجت های تو بر مردم نیازی ضروری است تا یکی از پس دیگری، آنان را به دین تو ره بنمایند و علم تو را به ایشان بیاموزند و تا پیروان اولیایت پراکنده نشوند، حجّتی آشکار و غیر مطاع و یا پنهان و در انتظار؛ اگر در حال مصالحه، از دیده مردم غایب شوند، دانش کهن انتشار یافته شان از مردم پنهان نشود و ادب هایشان در دلهای مومنان جایگیر است و به آن عالمند «الکافی: ج 1 ص 339 ح 13.»


امام سجّاد (ع) نیز حجّت الهی را لازمه وجود و بقای پرستش خدا از سوی انسان دانسته و آن را به دو گونه: «ظاهر مشهور»، «غائب مستور»، تقسیم کرده است .« کمال الدین: ص 207، ح 22و بصائر الدرجات: ص 483.»


اما این آگاهی های مقدماتی و عمومی، برای توضیح غیبتی طولانی، از پی حضوری دویست و پنجاه ساله، کافی نبود. از این رو امامان به توصیف این غیبت خاص همت گماشتند، ویژگیهای آن را بر شمردند و نشانه هایی را ارائه دادند تا شناخت و باور آن را آسان تر کنند.


2. بیان ویژگیهای روزگار غیبت


غیبت امام پدیده ای غریب و ناآشنا بود و آگاهی کامل از آن جز از طریق وقوع خارجی آن ممکن نبود. ارائه برخی ویژگیها و توضیح چگونگی آن، می توانست از غرابت آن بکاهد و آن را به امری نسبتاً آشنا تبدیل کند. امامان چندین ویژگی از ویژگیهای دوران غیبت را در پیش دید شیعیان خود نهادند تا آن را انکار نکنند و با انطباق آنچه واقع می شود با آنچه بیشتر نسبت به آن آگاهی یافته بوده اند، آن را آسانتر باور کنند. معصومان غیبت را امری الهی و از پیش تقدیر شده خواندند و آن را نه یک امر تصادفی و بی سرو ته ،بلکه دورانی با سرآغاز مشخص هر چند طولانی دانستند و با پیشگویی برخی رویدادهای نزدیک به هنگام شروع آن، معین و معلوم بودن آن را نشان دادند.

3.الهی و مقدّر بودن غیبت


روایات متعددی از پیامبر اکرم (ص) و نیز امامان (ع)، وقوع غیبت امام قائم (ع) را حتمی و آن را مستند به خدا می داند. این احادیث، مسئله غیبت را که امری دیر باور و غیر عادی بوده است مسئله ای واقع شدنی و به تقدیر الهی دانسته و بدینسان این امر غریب را به صورت واقعه ای قابل انتظار  نشان دادند.

پیامبر اکرم (ص) غیبت را نه یک امر تصادفی و اتفاقی، بلکه گوشه ای از تدبیر الهی برای نظام امامت و امت اسلامی خوانده که به اطلاع حضرتش رسانده اند. ایشان فرموده است:
لیغیبن القائم من ولدی بعهد معهود إلیه منّی؛ قائم از میان فرزندانم، بر پایه قراری از پیش نهاده شده نزد من غایب خواهد شد. «کمال الدین: ص 287 ح 5»


گفتنی است، تفاوت شگفت غیبت با روال عادی و معهود امامت، نیاز به تحلیل درست و عقلانی آن دارد و پذیرش استناد آن به حکمت الهی، در گرو فهم عمیق و درکی ژرف است، از این رو امام سجاد (ع) در خطاب به یکی از اصحاب سرّش، ابو خالد کابلی، تحقق غیبت را در روزگاری می داند که دست کم عده ای از باورمندان امامت وجود دارند تا با عقل و فهم و معرفت خدادادی خود، امام غائب را مانند امام ظاهر بدانند و نزد ایشان غیبت با شهود تفاوتی نکند. « کمال الدین، ص 319 ح 2»


در راستای بیان حتمی بودن غیبت و طراحی الهی و پیشین آن، امام باقر( ع) به آیه ی «إن أصبح ماوکم غورا فمن یأتیه بماء معین «مُلک: آیه ی 30»؛ اگر آب شما در [زمین] فرو رود چه کسی برایتان آب روان می آورد؟ اشاره کرده و غیبت امام عصر (ع) را تأویل تحقق نیافته اما حتمی الوقوع آن شمرد و فرموده است: «لابدّ أن یجی تأویلها »؛ گریزی نیست که تأویلش خواهد آمد. «کمال الدین: ص 325 ح 3»


احادیث دیگری نیز بر این مطلب دلالت دارند که حتی اندازه و درازای غیبت نیز مانند اصل آن به مشیت و تقدیر الهی است و متأثر از عجله بندگان و یا پیشگویی و خواست آنان نیست

امام صادق (ع) می فرماید:إن الله لا یعجل لعجلة العباد، إنّ لهذا الأمر غایة ینتهی إلیها، فلو قد بلغوها لم یستقدموا ساعة و لم یستأخروا؛ خداوند به خاطر عجله بندگان، عجله نمی کند، انتهای این امر را غایتی است که به آن می رسد و چون به آن برسند، لحظه ای پس و پیش نمی شود. «الکافی: ج 1 ص 369 ح 7».


و بر همین اساس، کسی جز خداوند متعال از پایان آن اطلاعی ندارد و کسانی که برای پایان غیبت تعیین وقت می کنند، مدعیانی دروغگو بیش نیستند. مدعیانی که خود را از امامان معصوم، عالم تر نشان می دهند، زیرا امام باقر (ع) به صراحت فرموده: «و لم یجعل الله له بعد ذلک وقتا عندنا 
و خداوند پس از آن، وقتی را نزد ما معین نکرد «الکافی: ج 1 ،ص 368، ح 1» و امام صادق (ع) هم با همین صراحت تأکید کرده است: «کذب الوقّاتون إنّا اهل بیت لا نوقّت ، آنان که برای ظهور، وقتی را تعیین می کنند، دروغ می گویند، ما اهل بیت وقتی را معین نمی کنیم. «الکافی: ج 1 ،ص 368 ،ح 3 »


در استمرار این آگاهی بخشی، امام رضا (ع) نیز غیبت امام زمان (ع) را از سوی خداوند دانسته و در ازای آن را نیز به تقدیر الهی خوانده و فرموده است:
یغیبه الله فی ستره ما شاء؛ خداوند، تا زمانی که بخواهد، او را در پرده غیبت خود نگاه می دارد «کمال الدین: ص 376 ،ح 7 ».


گفتنی است همه روایاتی که از پیشوایان (ع) درباره هنگامه ظهور رسیده است، این سخنان را تأیید می کند، چه؛ در هیچ یک از آنها سال و روز مشخصی برای ظهور پیش بینی نشده و تنها نشانه هایی کلی ارائه داده اند.


4.تعیین سرآغاز غیبت


بنا به آنچه در ویژگی نخست بیان شد، الهی و مقدر بودن امر غیبت، بدین معناست که در زمان مشخص و از پیش تعیین شده به وقوع می پیوندد. امامان (ع) نیز با توجه به این نکته، به طور تقریبی بر اساس نسلهای متوالی و مبارک امامان، زمان تحقق آن را به دوستداران خود اعلام کرده و نزدیک شدن به وقوع آن را خبر می دادند.

نخستین امام شیعیان، علی (ع)، او را یازدهمین نسل از سلاله خود اعلام می دارد و بدینسان فاصله ای چند قرنی را میان خود و غیبت قائم بیان می دارد (کمال الدین: ص 388،ح 1؛ الکافی: ج 1، ص 338 ،ح 7).

اندکی بعد، امام حسن (ع)، به هنگام توصیف حضرت مهدی( ع)، او را نهمین فرزند برادرش حسین (ع) می خواند «الاحتجاج: ج2، ص 67» و همین را امام حسین (ع) خود نیز بیان می کند «کمال الدین: ص 412 ،ح 12؛ عیون أخبار الرضا ج 1، ص 68 ،ح 36 ».


اندکی بعد امام سجاد (ع) سخن پیامبر (ع) را درباره امام جعفر صادق (ع) فراز می آورد که فرمان می دهد او را صادق لقب دهند، چرا که در نسل پنجم از او، جعفری کذاب، پدیدار می شود که معاصر امام مهدی (ع) و در پی غضب جایگاه اوست.


امام سجّاد (ع) پس از نقل قول سخن پیامبر (ص) قائم را دوازدهمین وصیّ پیامبر می خواند و می فرماید:
ثمّ تمتدّ [تشتدّ] الغیبة بولیّ الله عزوجلّ، الثانی عشر من اوصیاء رسول الله (ص)و الائمة بعده؛ سپس غیبت ولیّ خدای عزوجل، دوازدهمین نفر از اوصیای پیامبر خدا (ص) و امامان پس از او، ادامه [یا تشدید] می یابد «کمال الدین: ص 319 ،ح2».


امام کاظم (ص) نیز در بیانی رمز آلود، اما برای خواص شیعه ، اندکی جلوتر می آید و زمان را دقیق تر بیان می دارد و می فرماید:
إذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم، لایزلکم عنها أحد، یا بنیّ، إنّه لابد لصاحب هذا الأمر من غیبة؛ هنگامی که پنجمین نفر از فرزند هفتم ناپیدا می شود، خدا را، خدا را درباره دینتان تا کسی آن را از دستتان نرباید، ای فرزند عزیزم، صاحب این امر را غیبتی ناگزیر است «الکافی: ج 1، ص 336 ،ح 2».


گفتنی است هر چند این بیان در زمان خود رمزآلود بوده است، اما پس از تحقق و شروع غیبت، به راحتی می توان فهمید که مقصود امام کاظم (ع) از هفتم، وجود مبارک خود ایشان و مراد از پنجم، نسل پنجم از ایشان، است.


پس از امام کاظم (ع) فرزند ایشان، امام رضا (ع) یک نسل جلوتر می آید و در معرفی قائم می فرماید:
ذاک الرابع من ولدی، یغیبه الله فی ستره ما شاء؛ او، چهارمین نفر از نسل من است، خدا او را در پرده غیبتش تا هرگاه که بخواهد نگاه می دارد .«کمال الدین: ص 376 ،ح 7 ».


و بدینسان امام جواد (ع) و امام هادی (ع) نیز هر یک به ترتیب، او را سومین و دومین نسل خود بر می شمرند. «کمال الدین: ص 377 ح 1 و 2، و ص 381 ح 5» و در آخرین حلقه، امام حسن عسکری (ع) قائم را فرزند خود می خواند و به غیبتش اشاره می کند.

 

5.پیش گویی رویدادهای نزدیک به آغاز غیبت


امامان افزون بر ارائه نشانه های کلّی و اجمالی، رویدادهایی جزئی و مشخص تری را برای سرآغاز غیبت ارائه داده اند که اکنون با نگاهی به آینه تاریخ، می توانیم نزدیکی بسیار زیاد آنها را به سرآغاز غیبت ببینیم و ادّعا کنیم که پذیرش مسئله غیبت برای معاصران آن؛ در صورت توجه کافی به این نشانه ها مشکل نبوده است.

یکی از دقیق ترین این نشانه ها، حدیث پیامبر اکرم (ص) است که امام سجاد (ع) آن را برای یکی از بزرگ ترین یاران خویش - ابوخالد کابلی - نقل کرده و او نیز برای دیگر یار بزرگ امام (ع) ابوحمزه ثمالی بازگو کرده است. در طریق این روایت بزرگان دیگری مانند صفوان بن یحیی و حضرت عبد العظیم حسنی هم قرار دارند که بر اعتبار آن می افزایند. پیامبر اکرم (ص) در این حدیث با اشاره به تولد جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب فرمان می دهد او را صادق بنامند تا از جعفری دیگر که از نسل پنجم همین جعفر و دروغگو است، متمایز شود.


پیامبر اکرم در این میان به توصیف جعفر کذاب می پردازد و او را مفتری بر خدای عزوجل می خواند، کسی که ادّعای ناشایسته ای می کند و قصد به تن کردن ردای [امامت] را بدون آن که سزاوارش باشد، می کند پیامبر اکرم (ص) او را به صراحت مخالف با پدر [=امام علی النقی هادی (ع)، نسل چهارم امام جعفر صادق (ع)]و حسود بر برادر [= امام حسن بن علی عسکری (ع)] معرفی می کند و در پایان، نشانه اصلی را ارائه می دهد و می فرماید:
ذلک الذی یروم کشف ستر الله عند غیبة ولیّ الله عزوجلّ، او کسی است که هنگام غیبت ولیّ خدای عزوجلّ، در پی برداشتن پرده ستر الهی [از حجت خدا] است «کمال الدین: ص 319، ح2؛ الاحتجاج: ج 2، ص 152».


جالب توجه آن که امام سجاد (ع) در دنباله این حدیث، در حالی که به شدت می گرید، نشانه ای دیگر را ارائه می دهد و می فرماید:
گویی جعفر کذّاب را می بینم که طاغوت روزگارش را واداشته تا کار ولیّ خدا را که در پرده غیب خدا، محفوظ است جستجو و کاوش کند، و بر حرم پدرش، وکیل قرار می دهد، زیرا از ولادتش ناآگاه است و در پی کشتن او اگر به او دست یابد و بردن میراثش بدون آن که حقی داشته باشد «کمال الدین: ص 319، ح2؛ الاحتجاج: ج 2، ص 152».
ابوخالد کابلی ناباورانه ناجوانمردی و نابکاری های جعفر را گوش می دهد و چون برای اطمینان یافتن، از وقوع حتمی آنها می پرسد، امام سجاد (ع) بر وقوع آنها سوگند یاد می کند. گفتنی است محدثان، ماجرای جعفر کذاب را به تفصیل گزارش داده و این گزارش ها، تطابق وقایع اتفاق افتاده را با پیشگویی ها تأیید می کنند .«کمال الدین: ص 431 و 442 و 479 و الهدایة الکبری: ص 248»./1406/9161/خ


 

 

ارسال نظرات