بررسی کنترل جمعیت در اسلام
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، جمعیت جهان در 200 سال اخیر رشد بالایی داشته که از سال 1880 میلادی به این سو، با آغاز صنعتی شدن و کاهش مرگ و میر، آغاز شد. این رشد جمعیت نخست در کشورهای صنعتی آغاز و با حدود 150 سال تأخیر به کشور ما و به کشورهای در حال توسعه رسید. در ایران نیز بر اساس همان روال، مرگ و میر کاهش یافته و به دنبال آن باروری هم کاهش پیدا کرد. اتفاقی که به لحاظ ماهیتی در این دو دسته کشور افتاد، با یکدیگر متفاوت است.
در کشورهای صنعتی، صنعتی شدن در بطن جامعه اتفاق افتاد و همه چیز صنعتی و نوسازی شد؛ مرگ و میر کاهش پیدا کرد و به دنبال آن زندگی روستایی به صنعتی تبدیل شد، مشارکت زنان در جامعه و بیرون از خانه بیشتر شد و به صورت غیر کنترل شده -غیر ارادی، غیر حاکمیتی- ناخواسته باروری کاهش پیدا کرد. اما در اینجا مرگ و میر به دنبال استفادهای که از «توسعه» شد، ورود دارو و خدمات پزشکی کاهش یافت و باروری طبق آن سیستم عمل نشد؛ چون «توسعه» کشور ما وارداتی بود و به صورت «مصرف تکنولوژی» ایجاد شد. مرگ و میر کاهش پیدا کرده؛ اما اقتصاد هنوز اقتصاد کشاورزی بود و زنان هنوز در خانهها بودند و در نتیجه ماندگاری رشد بالا هم طولانیتر شد؛ چنانچه در حال حاضر نیز وجود دارد.
انتقال جمعیتی به گونهای است که ما از رشد کم شروع میکنیم و دوباره به رشد کم میرسیم. اروپا چنین وضعی را تجربه کرده که البته بعضی از کشورهای آن به پایین وضعیت رشد کم رسیدهاند؛ مثل آلمان که تا مرحله سقوط جمعیتی رسیده است.
قبل از انقلاب
در ایران قبل از انقلاب، این سیاست به عنوان پایه توسعه مد نظر برنامه ریزان بود. سیاستهای تنظیم خانواده در زمان پهلوی دوم و از سال 1337 به صورت غیر متمرکز در شکلهایی در حال اجرا بود، در سال 1346 در وزارت بهداری «معاونت جمعیت و تنظیم خانواده» زیر نظر هویدا تاسیس شد. در آن دوره نرخ رشد به طور متوسط سالانه 1/3 درصد بود که با اجرای سیاستهای «فرزند کمتر، زندگی بهتر» فقط با اندکی کاهش به 7/2 درصد رسید.
پس از انقلاب
ایران در بازه سالهای 65 تا 68 دارای یک رشد جمعیتی چشمگیر با میانگین باروری 1/6 درصد بود که این امر موجب شد تا افرادی خطر انفجار را برای ایران گوش زد کنند و دولت وقت نیز در راستای همان کنترل جمعیتی، با بسیج کردن تمام دستگاههای تبلیغاتی و اجرایی کشور در مدت زمان 65 تا سال 71 توانست خطر انفجار جمعیتی را کنترل کند و رشد جمعیتی ایران را به حد متوسط جهانی برساند؛ اما آن چیزی که مدیران به آن توجه نکرده بودند، حرکتی انقلابی در خصوص کنترل جمعیت بود و تندروی در این مسئله موجب شد تا صاحب نظران در زمینه رشد و جمعیت با ابراز نگرانی از تندروی دولت وقت در کنترل جمعیت، خواستار تجدید نظر سیاستهای جمعیتی کشور شوند؛ چرا که میزان باروری 1/6 درصدی در سال 65 به 8/1 درصد در سال 71 رسید و ادامه این روند موجب خواهد شد که ایران در بلند مدت با طراز رشد جمعیتی منفی مواجه شود.
کنترل جمعیت با شعار "دو بچه کافی است" برای نخستین بار در دوره دولت کارگزاران مطرح شد که مورد انتقاد بسیاری از بزرگان و کارشناسان نظام در همان زمان بود. اما این شعار با همه هشدارهایی که کارشناسان مطرح میکردند، همچنان در دولتهای بعدی ادامه پیدا کرد. هر چند که بیان این هشدارها پیشتر نیز از سوی برخی از مراجع تقلید و همچنین ریاست جمهوری ایران با بیتوجهی و حتی انتقاد بسیاری از رسانهها و برخی از مسئولین روبرو شد.
اما بیان این نکات از سوی رهبر معظم انقلاب و دغدغه ایشان نسبت به روند جمعیتی ایران اسلامی نشان داد که بیتوجهی به این مهم میتواند تبدیل به مشکلی جدی برای نظام شود.
ایشان در این خصوص فرمودهاند: یکى از مهمترین موجودىهاى با ارزش ما، همین نسل جوانِ تحصیلکرده است. نسل جوان تحصیلکرده، هم شجاعت دارد، هم امید دارد، هم نشاط و تحرک دارد. من همین جا در داخل پرانتز عرض بکنم، یکى از خطاهائى که خود ما کردیم -بنده خودم هم در این خطا سهیمام- این مسئله تحدید نسل از اواسط دهه70 به این طرف باید متوقف میشد. البته اوّلى که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه70 باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم، مسئولین کشور در این اشتباه سهیماند، خود بنده حقیر هم در این اشتباه سهیمام. این را خداى متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد. نسل جوان را باید حفظ کرد. با این روند کنونى اگر ما پیش برویم -من چندى پیش هم در ماه رمضان در سخنرانى گفتم- کشور پیر خواهد شد. خانوادهها، جوانها باید تولید مثل را زیاد کنند؛ نسل را افزایش دهند. این محدود کردن فرزندان در خانهها، به این شکلى که امروز هست، خطاست. این نسل جوانى که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دورهها و مرحلههاى آینده این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همه مشکلات کشور را اینها حل میکنند.(بیانات در اجتماع مردم بجنورد 1391/07/19)
در حال حاضر متوسط نرخ رشد در جهان برای جلوگیری از منفی شدن طراز جمعیت، 1/2 است که این آمار در ایران 8/1 درصد گزارش شده که حتی در برخی منابع از رشد پایینتر 3/1 درصدی نیز آمارهایی ارائه شده است.
بر اساس سناریو رشد پایین جمعیتی که سازمان ملل متحد در سال 2010 منتشر کرده است، اگر ایران به همین صورت به ادامه جایگزینی جمعیتی بپردازد و برنامهای برای تعادل آن نداشته باشد، در 80 سال آینده جمعیت 31 میلیونی را تجربه خواهد کرد که 47 درصد آن را افراد سالمند بالای 60 سال در بر میگیرند و این در حالی است که در خاورمیانه کشورهای عربستان و قطر دارای بیشترین رشد جمعیتی در میان سایر کشورهای منطقه هستند.
کنترل جمعیت در ایران
ایران در حال حاضر نیز جز 10 کشوری است که به سرعت به سمت کهن سالی در حال حرکت است و در جایگاه ششمین کشورهای جهان قرار دارد که افراد آن به سن پیری میرسند.
برژنسکی سیاستمدار کهنه کار آمریکایی و مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در مصاحبهای که با روزنامه وال استریت ژورنال در مارچ 2009 داشت، در خصوص تغییر جمعتی ایران نکتهای را عنوان کرد که ابعاد بسیار گستردهای دارد. وی در این مصاحبه گفته بود: «از فکر کردن به حمله پیش دستانه علیه تاسیسات هستهای ایران اجتناب کنید و گفتگوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه، بازی طولانی مدتی را انجام دهید؛ چون زمان و آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست!»
کنترل جمعیت از دیدگاه غرب
اکثر مکاتب سیاسی و علمی مدرن دنیای غرب علی رغم تفاوتها و تضادهای عمیقی که با یکدیگر دارند، در یک موضوع به اتفاق نظر مشکوکی میرسند. میلیتاریسم، امپریالیسم، راسیزم، پرمون گرایی رادیکال، بیگانه ترسی، سوسیالیزم و کمونیسم و دیگر ایدئولوژیهای مشابه، نوعی جهان بینی ضد انسانی را ترویج میکنند که در آن نژاد انسانی چیزی در حد حشرات موذی دیده میشوند که خواستهها و اشتهای بیحد و حصر او نظم طبیعی را به خطر میاندازد و در نتیجه اتخاذ تدابیر سخت گیرانهای برای محدود کردن آن ضروری است.
توماس مالتوس(1766-1834) اقتصاددان انگلیسی را میتوان پدر این دیدگاه دانست. مالتوس کسی بود که پایههای شبه علمی برای این نوع نگاه به انسان را فراهم کرد. تئوری او میگوید منابع غذایی در دسترس، هیچگاه کفاف زاد و ولد انسان را نمیدهد.
همین جمله بدبینانه مالتوس و محاسبات آماری او برای اثبات این تئوری، کافی بود تا انگلستان در آن زمان سیاستهای سخت گیرانهای را پیش بگیرد که موجب قحطی زدگی و گرسنگی میلیونها انسان در ایرلند و هندوستان شد.(1)
مالتوس معتقد بود رشد جمعیت انسانی بدون هیچ شک و شبههای همیشه به فقر و قحطی منجر میشود؛ با این که این نظریه در تضاد با واقعیتهای تاریخی است که نشان میدهند افزایش جمعیت موجب بالا رفتن استانداردهای زندگی شده است. در قرن بیستم و هم اکنون در قرن بیست و یکم نیز عدهای از رهبران سیاسی و روشنفکران معتقد به آن هستند.
در نیمه دوم دهه 60 کنگره آمریکا برای پاسخ به عطش کنترل جمعیت، با سیاستهای ضد بشری وارد معرکه شد و برای کاهش جمعیت در داخل و خارج از کشور، بودجه های فدرال را تصویب کرد. بدین ترتیب ناگهان صدها میلیون دلار وارد این برنامه ضد بشری شد که به تدریج به میلیاردها دلار رسید و در برنامه های سقط جنین و عقیم سازی اجباری هزینه گردید.
از اولین اهداف این برنامه، جمعیت های غیر سفید پوست و جهان سومی های ساکن در خود آمریکا بود. سرخپوست های بومی از اولین قربانیان نومالتوسیزم رایج در نظام آمریکا بودند. در سال 1966 در تمامی بیمارستان های مربوط به سرخپوستان، برنامه عقیم سازی در دستور کار قرار گرفت.
در سال 2005 آنجلا فرنکس(Angela Franks) در کتاب خود در این مورد می نویسد که این عقیم سازی بدون اطلاع و رضایت افراد انجام می گرفت و تا سال 1977 حدود یک چهارم زنان سرخپوستی که به هر دلیلی به بیمارستانی در اوکلاهاما مراجعه کرده اند، عقیم شده اند و شواهدی در دست است که نشان می دهد گاهی برنامه عقیم سازی بر روی جمعیت یا قبیله خاصی متمرکز می شده است؛ برای مثال در طی دهه 70 تمامی زنان قبیله کاو در اوکلاهاما توسط پزشکان عقیم شدند.
با تأسیس اداره جمعیت در آژانس توسعه بین المللی آمریکا، در سال 1966، دکتر رونهولت (Ravenholt) ریاست آن را به عهده گرفت و تا سال 1979 در این پست باقی ماند.
رونهولت فردی جامعه گریز بود که دکترای همه گیر شناسی داشت و ظاهرا بارداری زنان را هم مانند آبله یا تب زرد، نوعی بیماری تصور می کرد که باید ریشه آن را از بین برد. بر همین اساس عقیم سازی زنان بیشترین توجه او را جلب کرده بود.
او در این کار آنچنان شدت عملی نشان می داد که گاه موجب تنفر و اشمئزاز همکارانش می شد. برای مثال اطلاعات کارت ویزیت او بر روی یک کاندوم چاپ شده بود! رونهولت این کارت ویزیت را با یک حس لذت و سرافرازی به تمامی مراجعانش تقدیم می کرد. او کاری های تبلیغاتی نیز برای تبلیغ عدم باردار شدن زنان انجام می داد.
در سال 1968 با ورود رابرت مک نامارا به بانک جهانی، برنامه کنترل جمعیت ابعاد تازه ای یافت و از مرز عقیم سازی و جلوگیری از بارداری گذشت و به یک جنگ تمام عیار ضد انسانی و بیوتروریستی تبدیل شد. مک نامارا از باورمندان سرسخت کاهش جمعیت بود که همکاری های نزدیکی با رونهولت داشت. او که قبل از به دست گرفتن ریاست بانک جهانی وزیر دفاع آمریکا بود و میلیون ها نفر را در ویتنام کشته بود، این بار سیاست های آمریکایی پاک سازی نژادی را در قالب برنامه های سازمان ملل و بانک جهانی به خورد دولت های جهان سوم می داد.
مک نامارا با دیکتاتوری تمام دادن کمک های مالی و وام های بانک جهانی به دولت های جهان سوم را منوط به پیگیری سیاست آمریکایی کنترل و کاهش جمعیت در این کشورها کرد. دولت های جهان سوم ضعیف تر از آن بودند که بتوانند از وام های بانک جهانی صرف نظر کنند. بدین ترتیب به هر آنچه که از سوی سیاست مداران آمریکایی دیکته می شد، گردن می نهادند.
پس از ورود مک نامارا به بانک جهانی بود که پروژه های تولید و انتشار عوامل بیماری زایی همچون ویروس ایدز توسط آمریکا شروع شد و در کنار برنامه های جلوگیری از باروری، کشتار آرام و بی سرو صدای مردم جهان سوم از طریق واکسن های آلوده و ویروس های ناشناخته ساخته شده در آزمایشگاه ها، در دستور کار برنامه کنترل جمعیت قرار گرفت.
حکومت دینی نمی تواند در طراحی موضوعات اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی نسبت به اولویت های دینی بی تفاوت باشد. اگر چه احراز نظریه قاطع دینی درباره کنترل جمعیت، به عنوان یک پدیده اجتماعی، چندان راحت نیست؛ اما آگاهی دولتمردان از آنچه در متون مربوطه آمده، یک ضرورت است. در آیات و روایات زیادی موضوعاتی طرح شده که هر کدام به نوعی با مسئله کنترل جمعیت نفیاً و اثباتاً مرتبط هستند.
اولین مسئله، ازدواج است. در آیات قرآنی و روایات، تشویق فراوانی به ازدواج و خروج از تجرد شده است.(2) بدیهی است که یکی از نتایج ازدواج در اغلب موارد، تولید و احیاناً تکثیر نسل است. در برخی روایات توصیه به ازدواج به هدف تکثیر نسل، صورت گرفته است.(3)
آیات و روایاتی وجود دارد که فزونی جمعیت مسلمانان را یک معیار مهم هم در دنیا و هم در آخرت، قرار داده است. فرزندان در دنیا زینت، «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا؛ مال و پسران زیور زندگى دنیایند و نیکی هاى ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر امید [نیز] بهتر است» (4)، مایه استعانت(5)، امداد ،«وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا؛ و شما را به اموال و پسران یارى کند و برایتان باغ ها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد.»(6) و قدرت و مایه غلبه مومنان(7) و در آخرت مایه مباهات پیامبر اسلام(ص)(8) معرفی شده اند. برخی محققان از مجموع این روایات، اصل اولی را استحباب تکثیر نسل دانسته اند.
در روایات متعددی فرزند کشی و امتناع از فرزنددار شدن به دلیل ترس از فقر مورد نکوهش قرار گرفته است.(9)
از سوی دیگر در آیات و روایات دیگری اوصافی برای فرزند و زاد آوری وجود دارد که اگر اشاره به علیت باشد یعنی تا حدی گویای علت حکم باشد، می تواند ترجیح داشتن فرزند زیاد را بیان کند. برای مثال در روایتی که در بالا نیز مورد اشاره قرار گرفت، علت تشویق به فرزند آوری تکثیر مومنان و یا فرزند به عنوان زینت یا باقیات صالحات معرفی شده است؛ پس اگر در شرایطی و بنا به علل و عوامل فرهنگی، تربیتی، اقتصادی فرزند زیاد باعث کم توجهی والدین به تربیت دینی و انسانی فرزندان شود، نمی توان به صورت مطلق تکثیر نسل را ترجیح داد.
در مقابل روایات دسته اول، روایاتی وجود دارد که فرزند زیاد را مایه سختی و زحمت بیشتر دانسته اند؛ به صورتی که در برخی از این احادیث، رسول خدا(ص) در حق برخی دشمنان خدا دعا کردند که به عقوبت رفتارشان خداوند مال و فرزند زیاد به آنها دهد.(10) بدیهی است که در موارد قابل توجهی مال و فرزند زیاد مایه زحمت و غفلت از یاد خداوند می شوند. از سوی دیگر در مواردی هم بی فرزندی عقوبتی است که گاهی دشمنان خدا به آن گرفتار می آیند. همان گونه که در دعای حضرت امام سجاد(ع)، معروف به مرزبانان، در صحیفه سجادیه آمده است.
در آیه 33 سوره نور آمده است: کسانی که در فقر به سر می برند، باید عفت ورزند تا خداوند امکانات ازدواج را برای آنها فراهم کند. این آیه تلویحاً فقر را عاملی برای خودداری از ازدواج که دارای بار مالی فراوان است معرفی کرده است. بخشی از این مسئولیت مالی متوجه مردان به عنوان سرپرستان اقتصادی زن و فرزندان است.
اگر چه در مقابل، روایاتی هم وجود دارد که به صراحت بیان می کند ترس از رسیدن رزق و روزی نباید مانع از ازدواج و فرزند آوری شود؛(11) زیرا خداوند روزی بندگانش را ضمانت کرده است.
طبعاً برای استخراج نظریه دینی درباره جمعیت، لازم است که بین ادله فوق جمع بندی کرد. از سوی دیگر نمی توان واقعیت های اجتماعی موجود را نادیده گرفت. در موارد فراوانی آنچه که افراد را به سمت سیاست های کنترل جمعیت سوق می دهد، فقدان حداقل خوراک و پوشاک و مسکن نیست؛ بلکه ارتقای وضع معیشتی و رسیدن به سطح بالاتری از آسایش است. خواسته های فرزندان و فشار حاصل از آن، در حد حداقل نیازهای روزمره نیست. تغییر در سبک های زندگی، مسئولیت های مالی فراوانی را متوجه والدین کرده است.
صرف نظر از داوری ارزشی درباره تغییرات مزبور، به هر حال نمی توان وجود این پدیده ها را نادیده گرفت. همان گونه این که در روایات دیگری نیز وارد شده است که خداوند گاهی روزی عده ای را در اختیار عده دیگر قرار داده و آن را مایه امتحان این افراد قرار می دهد.
بر همین اساس است که خداوند در قیامت از اغنیا حساب فقرا را مطالبه می کند. به این معنا که اگر فقیر بر اثر فقر، مرتکب گناه و معصیت شود، غنی نیز در این رابطه مقصر است. بنابراین وجود آیات و روایاتی با این مضمون که خداوند روزی همه را ضمانت کرده است، دلیل کافی برای رحجان عدم کنترل جمعیت در هر شرایطی نیست.
در نهایت به نظر می رسد که می توان گفت فرزند نعمت است و داشتن فرزندان بیشتر مورد تأیید دین است؛ البته نه در هر شرایطی؛ فرزند اگر زینت، اثر صالحی از والدین، مومن و لا اله الا الله گو باشد، مطلوب است. علاوه بر آن که ابعاد کلان جمعیت نیز از نظر ضرورت ها و بایسته های حکومت اسلامی می تواند مورد توجه برنامه ریزان حکومتی باشد.
تنظیم خانواده از نظر دینی، می تواند در چهارچوب مزبور قرار بگیرد. حکومت اسلامی می تواند متناسب با شرایط و نیازهای خود، مسئله کنترل جمعیت و مسائل وابسته به آن را مدیریت کند. در وهله اول مناسب است که عوامل جانبی ای را که باعث کنترل ناخواسته جمعیت می شوند، مورد نظر قرار دهد. مسائلی مانند ایجاد توازن جمعیتی شهر و روستا، مسئله مهاجرت، لوازم فرهنگی ـ اجتماعی شهرنشینی ـ و توزیع عادلانه امکانات اقتصادی.
در چنان شرایطی حکومت می تواند از جمعیت جوان و با نشاط خود بالاترین بهره را ببرد و در صورت فقدان شرایط مطلوب، چه بسا کنترل جمعیت بر اساس معیارها و اهداف داخلی و بومی به صورت سیاستی مقطعی و کنترل شده، در برنامه های حکومت قرار بگیرد. مهم آن است که در برنامه ریزی های داخلی نباید تبلیغات جمعیت مد نظر غرب، جهت گیری های کلان نظام را تعیین کند.
حسین اسکندری
/9462/702/ر
منابع
2 - صدوق ـ خصال ـ ج 2، ص 157.
3 - حر عاملی ـ وسایل الشیعه ـ باب 1 از ابواب مقدمات نکاح ـ ح 2 ـ ج 14 ـ ص 3.
4 - کهف / 46.
5 - کافی ، ج 6، ص 2، ح 3.
6 - نوح، 12.
7 - جامع الاحادیث، ج 20، ص 59 ـ 60.
8 - وسایل الشیعه، ج 14، ص 33.
9 - کافی، ج 6 ، ص 2، ح 7.
10 - بحارالانوار، ج 72، ص 67.