۲۲ تير ۱۳۹۲ - ۱۸:۵۵
کد خبر: ۱۷۶۱۵۱
خاطرات تبلیغی در محیط های نظامی (9)؛

تحویل سال

خبرگزاری رسا ـ بعد از ساعتی در آسایشگاه به درآمد. یکی از سربازان رفت و در را باز کرد، دیدیم جناب سروان معاون نظامی عقیدتی سیاسی است. او هم آمده بود تا به سربازان سر بزند و عید را تبریک بگوید، تا من را دید یکه خورد و خیلی تعجب کرد...
تبليغ ديني

به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب«فرار از پادگان» تدوین شده از سوی معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، دربردارنده سیزده موضوع از خاطرات تبلیغی در محیط‌های نظامی است.

با توجه به اهمیت آشنایی مبلغان دینی با اوضاع محیط‌های نظامی و چگونگی برخورد با اتفاقات روزمره در آن فضای خاص، خبرگزاری رسا اقدام به انتشار بخشی از محتوای این کتاب کرده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

روهای آخر سال 1381 بود و حال و هوای سال نو و نوروز کم کم همه جا را فرا می‌گرفت. یگان ما هم خود را برای تعطیلی سال نو آماده می‌کرد. در یگان‌های نظامی ایام عید با دیگر جاها فرق اساسی دارد.

یگان نظامی خود حافظ امنیت و فضای آرام‌بخش است و کمتر فکر آرامش خود است و به قول معروف در چنین مواقعی آماده‌باش هم هست و پرسنل یگان‌ها معمولا کمتر فرصت مرخصی و دید و بازدید را پیدا می‌کنند، مگر یگان‌هایی که حساسیت کمتری از لحاظ امنیت و ... دارند.

اگر هم حساسیتی نباشد، باز مسؤولین رده بالا اجازه نمی‌دهند و البته درست هم نیست که یگان‌ از نیروهای کارآمد و متخصص خالی شود، بلکه معمولا ترتیبی می‌دهند که پرسنل و سربازان به نوبت در ایام نوروز به مرخصی بروند. منظورم از این گفته‌ها این است که بالاخره پرسنل و سربازانی پیدا می‌شوند که سال تحویل در محل کار و یا در آسایشگاه سربازی خود می‌مانند.

خاطره زیر هم در همین خصوص است:

ساعات آخر سال بود و آن‌هایی که می‌خواستند مرخصی بگیرند، گرفته و رفته بودند، من ماندم و یکی دو تا پرسنل و چند سرباز، من در محل عقیدتی سیاسی می‌گشتم و اوضاع را ملاحظه می‌کردم، متوجه چیزی شدم و آن ناخوشحالی درونی سربازان از نرفتن به مرخصی و نبودن در کنار خانواده خود در هنگام سال تحویل بود.

همان وقت فکری به ذهنم آمد و تصمیم گرفتم آن را عملی کنم. سربازان را در آسایشگاه جمع کردم و به آن‌ها پیشنهادی دادم تا آن‌ها نیز خاطره سال تحویل سربازی را داشته باشند و با این کار حال و هوای آن‌ها هم عوض شود.

آن‌ها مشتاق شدند که بدانند پیشنهاد من چیه؟ پیشنهاد این بود که همه سربازان به کمک هم و البته بنده، سفره هفت سینی ترتیب دهیم و سال تحویل در کنار هم خوش باشیم.

آن‌ها گفتند ما راضی نمی‌شویم شما سال تحویل در کنار خانواده‌تان نباشید. گفتم: شما ناراحت این مسأله نباشید، منزل من تا اینجا پنج دقیقه بیشتر راه نیست تا پنج دقیقه اول سال تحویل کنار خانواده‌ام می‌مانم و بعدش بلافاصله به شما ملحق می‌شوم تا آن وقت شما سفره را آماده کرده و منتظر من می‌مانید تا دعای سال تحویل را برای‌تان بخوانم و سال را شروع کنیم.

همگی قبول کردند و موقع سال تحویل بعد از همان پنج دقیقه خودم را به آن‌ها رساندم و با ذوق و شوق عجیب سربازان مواجه شدم، دعا را خواندم و افراد حاضر عید را به همدیگر با روبوسی و آرزوی توفیق برای یکدیگر تبریک گفتند و مشغول خوردن آجیل و تخمه و نوشیدن شربت و چای شدیم.

در زمان پذیرایی هر سربازی به پیشنهاد من خاطره سال قبل خود را برای حاضرین تعریف می‌کرد. فضا و حال و هوای آسایشگاه،‌ فضای شادی و خنده شده بود.

بعد از ساعتی در آسایشگاه به درآمد. یکی از سربازان رفت و در را باز کرد، دیدیم جناب سروان معاون نظامی عقیدتی سیاسی است. او هم آمده بود تا به سربازان سر بزند و عید را تبریک بگوید، تا من را دید یکه خورد و خیلی تعجب کرد.

گفت: حاج‌آقا شما اینجا؟ کی آمدید؟ گفتم موقع تحویل سال! گفت: عجب کاری کردید؟ بعد به سربازان گفت: ببینید حاج‌آقا به خاطر این‌که شما کنار خانواده‌تان نیستید و از این بابت ناراحتید آمده تا شما را خوشحال کند، قدر این حاج‌آقا را بدانید.

انصافا سربازان قدر آن عمل ناچیز من را داشتند و خوب خدمت کردند و من شاهد بودم که فردای عید این خبر بین همه سربازان یگان پخش شد و باعث عزت و افتخار گردید.

شایان ذکر است، کتاب«فرار از پادگان» ، خاطرات تبلیغی«جواد حیادر» به همت معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم تهیه و تدوین شده است./997/پ202/ن

ارسال نظرات