بشری بودن قرآن با محکمات آن در تضاد است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از جوان، امروزه اسلامستیزی به تمامه از روی خویش نقاب برگرفته و خویش را به معابر نهایی گمراهی و ادعاهایی از قبیل تجربی و رؤیایی بودن کلام خدا رسانده است. هر چند عناد معاندان با قرآن، در طول تاریخ نتوانسته است که گردی بر جاودانگی آن بنشاند، اما مواجهه مستدل با آن سنت بزرگان دین ماست که ماه مبارک رمضان فرصتی مغتنم برای آن است. آنچه پیش رو دارید گفتههای عالم فرزانه آیتالله حاج شیخ زینالعابدین قربانیلاهیجی در اینباره است.
همانطور که استحضار دارید در آستانه ماه مبارک رمضان هستیم و بهار قرآن. طبعاً برای همه در این ماه تدبر در قرآن و استحصال گوهرهای بیشتر از این بحر عمیق مغتنم است. در این گفتوشنود برآنیم که به بررسی ویژگیهای قرآن از منظر پژوهشهای حضرتعالی بپردازیم، بنابراین سخن را از هر نقطه که صلاح میدانید، آغاز فرمایید.
بسماللهالرحمنالرحیم. الحمدللهربالعالمین و صلیالله علی محمد وآله الطاهرین. فکر کردم در لحظاتی که در خدمت شما هستم، چه بحثی را مطرح کنم. به نظرم آمد 10 ویژگی از ویژگیهای قرآن را برشمرم که هر کدام نشانگر عظمت قرآن است و هم پاسخی به شبهات معاندین است و هم تکلیف ما را سنگین میکند که تنها به قرائت اکتفا نکنیم و به محتوا نیز توجه کنیم تا انشاءالله از باب «اَلْمَجاز قَنْطَرَه الحَقِیقَه» از قرائت به محتوا، تفسیر و عمل هم برسیم که آن، هدف قرآن است. «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» محتوا را فهمیدن و حقایق را چشیدن و موج هدایتگری افکندن و رسالت رساندن اسلام ناب به دنیا و به دوش گرفتن این پرچم در عصر حاضر و در جمهوری اسلامی به عهده ماست.
ویژگی اول: اینکه قرآن عامل حرکت مسلمین بود. قرآن تا زمانی که بر پیغمبر نازل نشده بود، مردم عربستان و محل نزول قرآن از دانش و معرفت بهرهای نداشتند. نوشتهاند:«در مکه 11 تن و در مدینه 17 نفر خواندن و نوشتن بلد بودند» ولی قرآن با «إِقْرَأ» شروع کرد. «عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ» را تعلیم داد، «ن وَ الْقَلَمِ» را تعلیم فرمود. موجی در جامعه اسلامی پدید آمد که در مدت کوتاهی مسلمانان پرچم دانش و معرفت را در جهان به دوش گرفتند.
ظاهراً بسیاری از محققین اروپایی هم بر این باورند که در آن دوره علم را از بلاد اسلامی گرفتند؟
در آن دوره، در بیتالحکمه 4 میلیون جلد کتاب وجود داشت. در نظامیه بغداد 6 هزار دانشجوی پزشکی بودند و عدهای از اروپا و جاهای دیگر میآمدند و بودجه آنها حتی قلم و کاغذشان هم تأمین میشد. در آن زمان که اروپا در تاریکی به سر میبرد، ما بزرگترین دانشگاههای پزشکی و... را در دنیای اسلام داشتیم. بوعلی سینا، محمد زکریای رازی، ابن هیثم، بنوموسی و... را داشتیم. روزگاری چنین جایگاه و بزرگانی را داشتیم و نصف کره معمور زمین در اختیار ما بود که همه اینها از سر دولت قرآن بود.
ویژگی دوم: قرآن مشحون از معارف و دانش است. باید عرض کنم این است که قرآن یک کتاب افسانه، قصه و داستانهای بیمحتوا نیست؛ مشحون از دانشها، معارف و علوم است. شما کتابهای منسوب به آسمان از مسیحیت، یهودیت، بودایی، برهمایی، مجوسی و زرتشتی را بخوانید و بعد با قرآن و دستورات اسلام مقایسه کنید. جمله جمله آیات قرآن تعلیمدهنده حکمت، فلسفه، ریاضیات، هیئت، عرفان، جامعهشناسی، حکومت، اخلاق و امثال اینهاست. هیچ حکمی در قرآن وجود ندارد که با گذشت زمان از اعتبار ساقط شود. «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ.»
با عنایت به مطالعاتی که دارید، مناسب است از موارد معارض با این خصلت در سایر ادیان هم نکاتی بفرمایید؟
کتابی به نام مجموعه قوانین زرتشت منتشر شد که دکتر جوان آن را از پهلوی ترجمه کرده است. در این کتاب حکمی از اوستا نقل میکند: اگر کسی یک سگ آبی را بکشد، 25 جور باید کیفر ببیند. 10 هزار تازیانه با چوب تر باید به او بزنند؛ 10 هزار پشته هیزم باید به آتشکده تحویل بدهد؛ 10 هزار مور دانکش بکشد؛ 10 هزار مور تنبل بکشد؛ 10 هزار مار آبی بکشد؛ 10 هزار مار خشکی بکشد! 25 جور کیفر دمار از روزگار آدم درمیآورد! مگر سگ آبی چقدر ارزش دارد که کشنده آن باید این همه کیفر ببیند؟ این نشانه آن است که این دین آسمانی نیست و اما قرآن، اگر درباره قصاص حرف میزند، «وَ لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاه یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ»، ولی اضافه میکند:«فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ»؛ با این حال در دنیا به ما اعتراض میکنند دین خشونت است، ولی امریکا یک کانال تلویزیونی دارد که زرتشتیگری را ترویج میکند و این احکام در اوستای آنهاست. از قصاص ما انتقاد میکنند، در حالی که قصاص برای حفظ امنیت جامعه است. خود امریکاییها و کشورهای به اصطلاح پیشرفته هماکنون بعضیها را اعدام میکنند. «آخِرُ الدَّواءُ الْکی». اگر قرآن را با کتابهای آسمانی دیگر مقایسه کنید، میبینید قرآن مشحون از معارف بلند است، ولی کتابهای آسمانی دیگر کشتی گرفتن یعقوب با خدا را بیان میکنند. خدا به مهمانی یعقوب آمد تا نزدیک صبح ماندند، کشتی گرفتند و خدا دید نمیتواند از دست یعقوب بگریزد، رانش را گاز گرفت تا یعقوب به خودش بیاید و خدا فرار کرد!
مسلماً حتی تمثیلات قرآنی هم نه به ورطه این ابتذال در غلتیده است و نه تهی است از نتیجه و پیام؟
قرآن ما آیین زندگی است، نه سلسله تاریخ، قصهها، داستانهای بیاساس و سرگرمیهای بیهدف یا بدآموز. این مسائل به عنوان داستانسرایی و سرگرمی بیحاصل نیست بلکه همه نیازمندیهای شما و ما در طول تاریخ در قرآن آمده و داستانها، تاریخ و قصص آن نیز آموزنده و برای تعلیم و تربیت است. گرچه میگویند 280 آیه بیشتر در قرآن به عنوان آیات الاحکام نیست و بعضیها 500، بعضیها 800، بعضیها 900، بعضیها 1200 آیه و بیشتر از این نوع آیات نگفتهاند، ولی تا آنجا که تحقیق کردهام فقهای ما از 4 هزار آیه قرآن در ابعاد مختلف استدلال احکام دینی کردهاند. فقیهان ما از جای جای قرآن احکام الهی را استنباط کردهاند، نوعاً آیاتالاحکامنویسها میگویند 5 هزار آیه، ولی فقهای ما در جای جای بحثهایشان از مجموع 6 هزار آیه قرآن، 4 هزار آیه برای مسائل زندگی استدلال کردهاند.
ویژگی سوم: ظاهر قرآن زیبا و باطنش عمیق است. «ظاهِرَهُ اَنِیق وَ باطِنَهُ عَمِیق» است، یعنی ظاهر قرآن زیبا و باطنش عمیق است. کتابی است به نام تنزیهالتنزیل نوشته علامه هبهالدین شهرستانی، مجتهد بزرگ و دانشمند کمنظیر. در آن کتاب خواندم که در زمان ایشان، شاید 80 سال پیش در رادیو بغداد آیهای خوانده میشد، آن قدر این آیه هیمنه داشت که یک خانواده 80 نفره مسیحی بغداد به خاطر شنیدن آنها مسلمان شدند. الان هم گاهی با شنیدن یک آیه جمعی متحول میشوند.
از مصادیق این تحولات جمعی به مواردی اشاره فرمایید.
داستان ذکوان و اسعد بن زواره را شنیدید. آنها از قبیله خزرج و اهل مدینه بودند. رفته بودند از بزرگان قبیله قریش برای قبیله خود کمک بگیرند. قریشیان از پیامبر(ص) شکایت کردند که در میان قوم اختلاف ایجاد کرده است. آنها پرسیدند:«او کجاست؟» گفتند:«در حجر اسماعیل است و در آنجا مردم را گمراه میکند. اگر میخواهید زیارت بروید پنبه در گوشهایتان بگذارید تا حرفهایش را نشنوید.» آنها رفتند. پنبه در گوششان گذاشتند و مشغول زیارت شدند. دیدند لبهای پیامبر میجنبد. با خود گفتند:«ما چقدر احمقیم! خودمان شعور داریم و به حرفهای او گوش میدهیم اگر درست بود قبول میکنیم، اگر درست نبود، نمیپذیریم.» پنبه را برداشتند. شنیدند آن حضرت این آیات سوره انعام را میخواند:«قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَ لاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَکُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ* وَ لاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُواْ الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَ لَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى وَ بِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ* وَ أَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» پیامبر(ص) این آیات را میخواند. این همان حکمت است. این همه محتوای بلند دارد. پیش پیامبر رفتند و مسلمان و سفیران پیامبر(ص) در مدینه شدند و شهر را برای تشریففرمایی رسول خدا(ص) آماده کردند. الان شما قاریان نخبه، قرآنیان دلباخته میتوانید با آهنگهای داوودیتان موجی را در دلها بیفکنید. گاهی میشنویم در منطقهای 3 هزار نفر مسلمان شدند. «ظاهِرَهُ اَنِیق وَ باطِنَهُ عَمِیق»، ظاهر قرآن زیباست، ولی آگاهی از عمق و محتوای آن مهمتر است. در ترجمهها معمولاً ظاهر قرآن را ترجمه و بعضیها به همین مقدار اکتفا میکنند. دو نکته را به شما میگویم:«وَ اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَ لَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَه فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَه مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُونَ». تفسیرالمیزان را نگاه کنید. علامه طباطبایی، استاد بزرگوار ما میفرماید:«این آیه یک میلیون و 260 هزار معنی دارد!» من و تو نمیتوانیم از عمق این آیه با صدر و ذیلش، ارتباطات قبل و بعدش این میزان معنا را دریافت کنیم، ولی علامه طباطبایی میتواند.
علی(ع) چه میکند؟ میگفت:«در کلمه بسم الله اگر تفسیر بگویم 40 بار شتر میشود». نگذاشتند از اهل بیت(ع) و قرآن بهره ببریم. کتابی است به نام آیاتالاحکام ابن عربی در چند جلد، ضمن آیه 6 سوره مائده:«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاه فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ»، میگوید: بعضی از علما گفتهاند در این آیه هزار مسئله وجود دارد. بعضی از اصحاب ما در این باره تحقیق کردهاند. از مجموع این مسائل 800 مسئله را استخراج کردهاند و 200 مسئله دیگر باقی مانده است، یعنی گاهی یک آیه قرآن هزار مسئله دارد و این همان «وَ باطِنَهُ عَمِیق» است.
و ویژگی چهارم؟
ویژگی چهارم: سفره رنگارنگ خداست. از ویژگیهای قرآن «مأدبه الله» بودن است، یعنی سفره پهن خداست. بر سر سفره خدا انواع غذاها پهن است. هر کسی مطابق طبع خودش از غذای سفره استفاده میکند. دانشمندان علم ادب از قرآن تجزیه، ترکیب و مسائل ادبی را استفاده میکنند. اخیراً 12-10 جلد کتاب راجع به تجزیه، ترکیب و مسائل ادبی قرآن به دستم رسیده است. محمود صافی و محیالدین درویش نیز هر کدام 12-10 جلد کتاب برای تجزیه، تحلیل، معانی، بیان و ترکیب آیههای قرآن نوشتهاند. ذائقه اینها بر سر سفره قرآن ادبیات است.
و براین نمط فلاسفه برخوان عقلانیت قرآن نشستهاند؟
بله، ملاصدرا در تفسیر قرآن هفت جلد کتاب نوشته و عالیترین مسائل فلسفی را در تفسیرش آورده است. میبدی، خواجه عبدالله انصاری و برخی دیگر عالیترین مسائل عرفان را آوردهاند، چون طبعشان با آن غذا آشناست و طبری مهمترین مسائل تاریخی را بررسی کرده است. مجمعالبیان ذائقه بهتری دارد و ادبیات، احکام و غیر اینها را جمع کرده است. علامه طباطبایی ذائقه بالاتری دارد و بحثهای فلسفی، علمی، اخلاقی، تاریخی و... را بررسی کرده است و بعضی آیات کونیه و طبیعی را بررسی کردهاند. دو جلد کتاب دیدم به نام الآیات الکونیه فی القرآن، یعنی درباره آیاتی که مربوط به آفرینش و بعضی نیز آیاتی که مربوط به احکام است، کتاب نوشتهاند مانند قرطبی و بعضی نیز آیاتی را که مربوط به اخلاق است نوشتهاند مثل آیات الاخلاق فی القرآن. هر کسی ذائقهای دارد و قرآن مأدبه الهی است و هر کسی طبق شخصیت، نیاز و معلوماتش از قرآن استفاده میکند.
ویژگی پنجم: قرآن، معجزه جاوید است. این کتاب سند اثبات رسالت و معجزه جاوید پیامبر اکرم(ص) است. معجزههای پیامبران پیشین بر حسب مقتضیات زمانشان بود. مثل اینکه در زمان حضرت موسی(ع) سحر و شعبده رواج داشت و خداوند عصا را به دست او اژدها کرد. حضرت عیسی(ع) در زمانی مبعوث شد که علم طب حرف اول را میزد، از این رو او را با معجزه شفای کور و برصی و احیای موتی «أُبْرِی الآکمَهَ و الأَبْرَصَ» مجهز فرمود. در زمان حضرت محمد(ص) ادبیات و شعر حرف اول را میزد، پیامبر اکرم نیز مجهز به کتابی شد که در عین برتری بر اشعار شاعران (معلقات سبع) از لحاظ محتوایی دارای عالیترین مضامین اعتقادی، اخلاقی و احکام است. «قُلْ لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا.»
منتها بااین تفاوت که این معجزه منحصر به زمان خاصی نیست وجنبه لازمان والی یوم القیامه دارد...
بله، چون اسلام آئین همیشگی انسانها خواهد بود، از این رو معجزه او هم باید جاودانه باشد، ولی ادیان دیگر نظر به اینکه موسمی و موقت بودند، معجزههای آنها نیز موقت بودند و از بین میرفتند، اما قرآن چون دولتش جاودان است، معجزه بودنش نیز جاودانه است و لذا همواره به مخالفان خطاب میکند:«وَ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَه مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ». اگر در باره آنچه بر بنده خود محمد(ص) نازل کردهایم، شک و تردید دارید، لااقل یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا بر این کار دعوت کنید. اگر راست میگویید و این مطلبی نیست که ما تنها مدعی آن باشیم، بلکه مخالفان اسلام نیز به آن اعتراف دارند.
ویژگی ششم: قرآن، وحی الهی است. کتابی نیست که از فکر بشر جوشیده یا دستاورد نویسندگان بشری باشد که در آن صورت هم از لحاظ محتوا محدود بود و هم مصون از خطا و اشتباه نبود، چون دانش بشری محدود و خطاپذیر است.
احتمالا این فقره پاسخی است به مدعیان تجربی وحتی رویایی بودن قرآن که این روزها سربرآوردهاند.
قرآن تأکید دارد که خداوند آن را بهوسیله وحی یا مستقیم بر قلب پیامبر(ص) نازل فرموده است:«وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ* عَلَى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ* بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُّبِینٍ» بهطور قطع این قرآن از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است. روحالامین آن را بر قلب پاک تو نازل کرده است تا از انذارکنندگان باشی. آن را به زبان عربی آشکار نازل کرد. «وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ» و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن بگوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب یا رسولی میفرستد و به فرمان او آنچه بخواهد وحی میکند.«وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى* عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى.» محمد(ص) از روی هوی و هوس سخن نمیگوید و آنچه را که میگوید سروش غیبی است که در اختیار او گذارده است و موجود نیرومندی، فرشته وحی به او آموخته است.
اینکه بعضی از غربزدهها و منحرفان میگویند، وحی عبارت است از دریافت شخصی پیغمبر(ص) از یک سلسله مطالب بدون القا از ناحیه خدا یا فرشته وحی یا شنیدن صدا از خارج با آیات قرآن سازگار نیست، زیرا:
1) قرآن تنها به معانی اطلاق نمیشود، بلکه به لفظ و معنی که محصول وحی است اطلاق میشود. «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَه الْقَدْرِ.»
2) تلاوت نیز تنها بر صرف معانی اطلاق نمیشود، در صورتی که فرمود:«تِلْکَ آیَاتُ اللّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ»
3) در بسیاری از آیات قرآن با کلمه «قُلْ» و امثال آن امر شد که مورد وحی به مردم ابلاغ شود. مانند «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»، «قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ» و... اگر وحی درک شخصی پیغمبر(ص) است، این تعبیرات چیست؟
4) در برخی از آیات، از عجله در بیان آیات نهی شده است:«وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ»؛ به تلاوت قرآن عجله نکن، پیش از آن که وحی آن بر تو تمام شود. «لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ* إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ* فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ* ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ»؛ زبانت را برای عجله در خواندن قرآن حرکت مده، زیرا جمع کردن و خواندن آن به عهده ماست. پس هر گاه آن را خواندیم و از خواندن آن پیروی کن، پس بیان و توضیح آن به عهده ماست. اگر درک شخصی پیغمبر بوده است، نهی از عجله در بیان آیات چه معنی دارد؟ البته بررسی این بحث نیاز به فرصت بیشتری دارد و لازم است به کتب مراجعه شود.
ویژگی هفتم: قرآن، دست نخورده و دور از تحریف است. قرآن تنها کتاب آسمانی است که هیچگونه کم و زیادی در آن صورت نگرفته و هیچگونه تحریفی بدان راه نیافته است و به این واقعیت، آیات قرآن، روایات، برهان عقلی و عینیت جامعه اسلامی که عنایت ویژه به قرآن و حفظ و قرائت آن داشتهاند، دلالت دارد.
لطفاً به مستندات قرآنی عدم تحریف هم اشاره فرمایید.
قرآن میفرماید:«لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» و این کتابی است شکستناپذیر که هیچگونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید، زیرا از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»؛ ما قرآن را نازل کردیم و بهطور قطع آن را حفظ خواهیم کرد. چنانکه ملاحظه میکنید، قرآن خود را شکستناپذیر میداند که به هیچوجه بیاعتباری و بطلان در آن راه ندارد، زیرا خدا خود وعده حفظ آن را فرموده است. اگر روایاتی از شیعه و سنی درباره تحریف قرآن در کتابها ذکر شده به دلیل مخالفت با قرآن و عقل بیاعتبار است باید آنها را تأویل کرد و گرنه حجیت قرآن از اعتبار میافتد.
ویژگی هشتم: قرآن نیاز به تبیین دارد. قرآن در عین اینکه کتاب مبین و آشکار است، نیاز به تفسیر و تبیین دارد. «وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»(26) ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم بیان کنی آنچه را که بر ایشان نازل شده است.
علت نیاز به تبیین چیست؟
رمز این امر این است که قرآن مشتمل بر محکم و متشابه، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، ناسخ و منسوخ، الفاظ مشترک و حقیقت و مجاز است و طبعاً برای تبیین مقصود کلام خدا باید همه جهات را در نظر گرفت، آنگاه مقصود نهایی را ارائه کرد و توجه به همه جهات وظیفه اهل تفسیر است. در زمان پیامبر اکرم(ص) وقتی این آیه نازل شد:«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ لَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلَئِکَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ»؛ کسانی که ایمان آوردهاند و آن را با ستم نیالودهاند، تنها امنیت برای آنهاست و آنها هدایتیافتگانند. یاران پیغمبر از آن حضرت پرسیدند:«اینا لم یظلم نفسه؟»، کدام یک از ما بر خود ستم نکرده است؟ یعنی با این حساب همه ما محروم از امنیت و هدایت خواهیم بود. حضرت در پاسخ آنها فرمود:«منظور از ظلم در این آیه شرک است.» چنانچه در سوره لقمان آمده است:«یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ»؛ پسرم! به خدا شرک نورز، زیرا شرک ستم بزرگی است. یعنی با توجه به آیه لقمان که شرک به ظلم تفسیر شده است، در آیه سوره انعام نیز منظور از ظلم همان شرک است، نه مطلق ستم. بهترین مفسر قرآن پیامبر اکرم و اهل بیت او هستند و بعد از آنها عالمان فرهیخته که ذوب در اسلام و قرآنشناساند و روح و زبان قرآن را میفهمند.
مفسرین غیرمعصوم، بایددرمقام تفسیر چه رویکردی داشته باشند؟
مفسر با دانستن 25 رشته از علوم ادبی و اسلامی هر گاه با مسائلی از این قبیل در آیات قرآن برخورد کند، مقصود از قرآن را ارائه میکند. مثلاً وقتی در سوره حمد میخواند:«اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ* صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»؛ خدایا! ما را به راه راست، راه کسانی که به آنها نعمت دادهای هدایت فرما. میخواهد «منعم علیهم» را بشناسد. به آیه 69 سوره نساء توجه میکند که خداوند آنها را چنین معرفی میفرماید:«وَ مَن یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِم مِّنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاء وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا» و کسی که از خدا و پیامبر اطاعت میکند، همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمتش را بر آنان تمام کرده است؛ از پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان و آنها رفیقان خوبی هستند. این نوع تفسیر همان تفسیر قرآن به قرآن است که حضرت استاد علامه طباطبایی تفسیر المیزانش را بر این مبنا استوار کرده است.
برویم سراغ ویژگی نهم؟
ویژگی نهم: قرآن نزول دفعی و تدریجی دارد. قرآن کریم از یک سو یک جا در شب قدر به شکل دفعی نازل شد:«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَه الْقَدْرِ» ما قرآن را در شب قدر نازل کردهایم. از سوی دیگر در طول 23 سال بر حسب نیازمندیهایی که پیش میآمد، بهطور تدریجی و مناسب سورهها و آیات مورد نیاز نازل میشد. «وَ قُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا» ما قرآنی به تو نازل کردیم که به صورت آیات جدا از هم است، تا آن را بهتدریج و با آرامش بر مردم بخوانی و بهطور قطع ما این قرآن را نازل کردیم./971/پ203/ی