نهج البلاغه نباید مهجور بماند
یا امیرالمؤمنین، یا ذا الکَرَم یا امامَ المتقین، یا ذا النِعَّم
انَّنا جِئْناک فی حاجاتنا لا تُخَیِّبْنا و قُل فیها نَعَم
بدون شک یکی از گنجینههای معرفتی و منابع ناب شیعی، کتاب شریف و گرانسنگ نهجالبلاغه است که حاوی بیانات نورانی امیر بیان، امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام میباشد و سید رضی رحمة الله علیه این کتاب ارزشمند را گردآوری کرده و از خود به یادگار گذاشته است. در عظمت این کتاب همین بس که شرحها و ترجمههای متعددی بر آن نوشته شده و حتی غیر شیعه و غیر مسلمانها به آن عنایت دارند. متأسفانه این منبع ارزشمند مورد غفلت و بیمهری خیلی از ما قرار گرفته است که جا دارد به طور جدی و اساسی، بدان توجه شود.
مرحوم دشتی در مقدمه کتاب ترجمه خود بر نهجالبلاغه مینویسد: از آغاز تحصیلات حوزوى(سالهای43-50) که ترجمههاى موجود را مطالعه مىکردم و کاستىهاى مفهومى را مىیافتم، نگران و در فکر چاره اندیشى بودم که یکى از نوشتههاى جرج جرداق مسیحى(استاد ادبیّات عرب در لبنان) را خواندم که اعتراف کرده بود: «جاذبههاى کلمات امام على علیهالسلام شورى در من ایجاد کرد که 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم».
چنان بر خود لرزیدم و به تعصّب و غرور اعتقادى من ضربه وارد شد که تا مدّتى حالت عادّى نداشتم و بر خود نفرین کردم که چرا یک مسیحى، 200 بار نهج البلاغه را مىخواند، امّا من که خود را از شیعیان امام على علیه السّلام مىشمارم و ادّعاى محبّت و ولایت او را دارم، به راستى چند بار نهج البلاغه را خواندهام؟ و با مفاهیم ارزشمند آن به چه میزان آشنایى دارم؟ ما که در خانواده شیعه، از پدر و مادرى شیعه و از خاندان شیعه و در کشور شیعه قرار داریم، چرا باید با نهج البلاغه بیگانه باشیم؟!
شهید مطهری در مقدمه کتاب سیری در نهج البلاغه میگوید: شاید برایتان پیش آمده باشد- و اگر هم پیش نیامده، مىتوانید آنچه را مىخواهم بگویم در ذهن خود مجسم سازید- که سالها با فردى در یک کوى و محله زندگى مىکنید، لااقل روزى یک بار او را مىبینید و طبق عرف و عادت سلام و تعارفى مىکنید و رد مىشوید؛ روزها و ماهها و سالها به همین منوال مىگذرد تا آنکه تصادفى رخ مىدهد و چند جلسه با او مىنشینید و از نزدیک با افکار و اندیشهها و گرایشها و احساسات و عواطف او آشنا مىشوید؛ با کمال تعجب احساس مىکنید که هرگز نمىتوانستهاید او را آنچنان که هست، حدس بزنید و پیش بینى کنید. از آن به بعد چهره او در نظر شما عوض مىشود؛ حتى قیافهاش در چشم شما طور دیگر مىنماید، عمق و معنى و احترام دیگرى در قلب شما پیدا مىکند، شخصیتش از پشت پرده شخصش متجلى مىگردد؛ گویى شخص دیگرى است، غیر آن که سالها او را مىدیدهاید. احساس مىکنید دنیاى جدیدى کشف کردهاید.
برخورد من با نهج البلاغه چنین برخوردى بود. از کودکى با نام «نهج البلاغه» آشنا بودم و آن را در میان کتابهاى مرحوم پدرم اعلى اللَّه مقامه مىشناختم. پس از آن، سالها بود که تحصیل مىکردم. مقدمات عربى را در حوزه علمیه مشهد و سپس در حوزه علمیه قم به پایان رسانده بودم. دروسى که اصطلاحاً «سطوح» نامیده مىشود نزدیک به پایان بود و در همه این مدت نام «نهج البلاغه» بعد از قرآن بیش از هر کتاب دیگر به گوشم مىخورد. چند خطبه زهدى تکرارى اهل منبر را آنقدر شنیده بودم که تقریباً حفظ کرده بودم؛ اما اعتراف مىکنم که مانند همه طلاب و همقطارانم با دنیاى نهج البلاغه بیگانه بودم؛ بیگانه وار با آن برخورد مىکردم، بیگانه وار مىگذشتم، تا آنکه در تابستان سال هزار و سیصد و بیست، پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، براى فرار از گرماى قم به اصفهان رفتم. تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهج البلاغه(میرزا علی آقا شیرازی) آشنا کرد. او دست مرا گرفت و اندکى وارد دنیاى نهج البلاغه کرد. آن وقت بود که عمیقاً احساس کردم این کتاب را نمىشناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که اى کاش کسى پیدا شود و مرا با دنیاى قرآن نیز آشنا سازد.
از آن پس چهره نهجالبلاغه در نظرم عوض شد، مورد علاقهام قرار گرفت و محبوبم شد؛ گویى کتاب دیگرى است غیر آن کتابى که از دوران کودکى آن را مىشناختم. احساس کردم که دنیاى جدیدى کشف کردهام.
*****
یکی از مطالب مهم، ارزشمند و کلیدی که در نهجالبلاغه آمده، عهدنامه مالک اشتر(نامه53) است که عمل به آن از سوی حاکمان و سران حکومتی قطعاً میتواند راهگشای خیلی از مشکلاتی باشد که در امور حکومتی و کشورداری ایجاد شده و میشود. توصیههای بسیار سودمند و محوری از طرف امیرالمؤمنین علیهالسلام در این رابطه شده است. در ادامه به بخشی از این عهدنامه میپردازیم.
ضرورت خود سازى
به نام خداوند بخشنده و مهربان؛ این فرمان بنده خدا على امیر مؤمنان، به مالک اشتر پسر حارث است، در عهدى که با او دارد، هنگامى که او را به فرماندارى مصر بر مىگزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد و با دشمنانش نبرد کند، کار مردم را اصلاح و شهرهاى مصر را آباد سازد.
او را به ترس از خدا فرمان مىدهد و اینکه اطاعت خدا را بر دیگر کارها مقدّم دارد و آنچه در کتاب خدا آمده، از واجبات و سنّتها را پیروى کند؛ دستوراتى که جز با پیروى آن رستگار نخواهد شد و جز با نشناختن و ضایع کردن آن جنایتکار نخواهد گردید.
به او فرمان مىدهد که خدا را با دل و دست و زبان یارى کند؛ زیرا خداوند پیروزى کسى را تضمین میکند که او را یارى دهد و آن کسی را بزرگ میدارد که او را بزرگ شمارد و به او فرمان مىدهد تا نفس خود را از پیروى آرزوها باز دارد و به هنگام سرکشى رامش کند...! پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد! هواى نفس را در اختیار گیر و از آنچه حلال نیست خویشتن دارى کن؛ زیرا بخل ورزیدن به نفس خویش، آن است که در آنچه دوست دارد یا براى او ناخوشایند است، راه انصاف پیمایى.
اخلاق رهبرى(روش برخورد با مردم)
مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه، دوست و مهربان باش! مبادا، مانند حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت بدانى! زیرا مردم دو دستهاند: دستهاى برادر دینى تو و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مىباشند. اگر گناهى از آنان سر مىزند یا علّتهایى بر آنان عارض مىشود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب مىگردند، آنان را ببخش و بر آنان آسان گیر! آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.
مردم گرایى، حق گرایى
دوست داشتنىترین چیزها در نزد تو در حق، میانهترین و در عدل، فراگیرترین و در جلب خشنودى مردم، گستردهترین باشد که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص(نزدیکان) را از بین مىبرد؛ امّا خشم خواص را خشنودى همگان بىاثر مىکند. خواصّ جامعه، همواره بار سنگینى را بر حکومت تحمیل مىکنند؛ زیرا در روزگار سختى، یاریشان کمتر و در اجراى عدالت از همه ناراضىتر و در خواستههایشان پافشارتر و در عطا و بخششها کم سپاستر و به هنگام منع خواستهها، دیر عذر پذیرتر و در برابر مشکلات کم استقامتتر مىباشند!
ضرورت راز دارى
از رعیّت، آنان را که عیب جوترند از خود دور کن؛ زیرا مردم عیوبى دارند که رهبر امّت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشکار گردانى و آنچه که هویداست، بپوشانى که داورى در آنچه از تو پنهان است با خداى جهان مىباشد؛ پس آنچنان که مىتوانى زشتىها را بپوشان تا آن را که دوست دارى بر رعیّت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند. گره هر کینهاى را در مردم بگشاى و رشته هر نوع دشمنى را قطع کن و از آنچه که در نظر روشن نیست، کناره بگیر! در تصدیق سخن چین شتاب مکن؛ زیرا سخن چین گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر مىشود، امّا خیانتکار است!
جایگاه صحیح مشورت
بخیل را در مشورت کردن دخالت نده که تو را از نیکوکارى باز مىدارد و از تنگدستى مىترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده که در انجام کارها روحیّه تو را سست مىکند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده که حرص را با ستمکارى در نظرت زینت مىدهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند که ریشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است!
بدترین وزیران تو، کسى است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و در گناهان آنان شرکت داشته؛ پس مبادا چنین افرادى، مَحْرم راز تو باشند؛ زیرا که آنان یاوران گناهکاران و یارى دهندگان ستمکارانند.
تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى که قدرت فکرى امثال آنها را داشته، امّا گناهان و کردار زشت آنها را نداشته باشند؛ کسانى که ستمکارى را بر ستمى یارى نکرده و گناهکارى را در گناهى کمک نرسانده باشند.
اصول روابط اجتماعى رهبران
تا مىتوانى با پرهیزکاران و راستگویان پیوند داشته باش و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان ستایش نکنند و تو را براى اعمال زشتى که انجام ندادهاى، تشویق نکنند؛ چرا که ستایش بىاندازه، خود پسندى مىآورد و انسان را به سرکشى وا مىدارد!
هرگز نیکو کار و بدکار در نظرت یکسان نباشند؛ زیرا نیکوکاران در نیکوکارى بىرغبت و بدکاران در بد کارى تشویق مىگردند؛ پس هر کدام از آنان را بر اساس کردارشان پاداش ده!
بدان اى مالک! هیچ وسیلهاى براى جلب اعتماد والى به رعیّت، بهتر از نیکوکارى به مردم، تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کارى که دوست ندارند، نمىباشد؛ پس در این راه آنقدر بکوش تا به وفادارى رعیّت، خوشبین شوى که این خوشبینى، رنج طولانى مشکلات را از تو بر مىدارد؛ پس به آنان که بیشتر احسان کردى بیشتر خوشبین باش و به آنان که بد رفتارى کردى، بد گمانتر باش.
آداب پسندیدهاى را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند و ملّت اسلام با آن پیوند خورده و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم نزن و آدابى که به سنّتهاى خوب گذشته زیان وارد مىکند، پدید نیاور که پاداش براى آورنده سنّت و کیفر آن براى تو میباشد که آنها را در هم شکستى! با دانشمندان، فراوان گفتوگو کن و با حکیمان فراوان بحث کن که مایه آبادانى و اصلاح شهرها و برقرارى نظم و قانونى است که در گذشته نیز وجود داشت!
سیماى نظامیان
براى فرماندهى سپاه، کسى را برگزین که خیرخواهى او براى خدا و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و امام تو بیشتر و دامن او پاکتر، شکیبایى او برتر باشد! از کسانى که دیر به خشم آید و عذر پذیرتر باشد و بر ناتوان رحمت آورد و با قدرتمندان با قدرت برخورد کند. درشتى، او را به تجاوز نکشاند و ناتوانى او را از حرکت باز ندارد.
سپس در نظامیان، با خانوادههاى ریشهدار، داراى شخصیّت حساب شده، خاندانى پارسا، داراى سوابقى نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزدیک بر قرار کن...!
برترین فرماندهان سپاه تو، کسى باشد که از همه بیشتر به سربازان کمک رساند و از امکانات مالى خود بیشتر در اختیارشان گذارد؛ به اندازهاى که خانوادههایشان در پشت جبهه و خودشان در آسایش کامل باشند تا در نبرد با دشمن، سربازان اسلام تنها به یک چیز بیندیشند.
سیماى قضات و داوران
از میان مردم، برترین فرد نزد خود را براى قضاوت انتخاب کن! کسانى که مراجعه فراوان، آنها را به ستوه نیاورد و برخورد مخالفان با یکدیگر او را خشمگین نسازد! در اشتباهاتش پافشارى نکند و بازگشت به حق پس از آگاهى براى او دشوار نباشد! طمع را از دل ریشه کن کند و در شناخت مطالب با تحقیقى اندک رضایت ندهد! در شبهات از همه با احتیاطتر عمل کند! در یافتن دلیل، اصرار او از همه بیشتر باشد و در مراجعه پیاپى شاکیان خسته نشود! در کشف امور از همه شکیباتر و پس از آشکار شدن حقیقت، در فصل خصومت از همه برندهتر باشد! کسى که ستایش فراوان او را فریب ندهد و چرب زبانى او را منحرف نسازد و چنین کسانى بسیار اندکاند!
پس از انتخاب قاضى، هر چه بیشتر در قضاوتهاى او بیندیش و آنقدر به او ببخش که نیازهاى او بر طرف گردد و به مردم نیازمند نباشد و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.
سیماى کارگزاران دولتى
سپس در امور کارمندانت بیندیش و پس از آزمایش، به کارشان بگمار و با میل شخصى و بدون مشورت با دیگران آنان را به کارهاى مختلف وادار نکن؛ زیرا نوعى ستمگرى و خیانت است.
کارگزاران دولتى را از میان مردمى با تجربه و با حیا، از خاندانهاى پاکیزه و با تقوى که در مسلمانى سابقه درخشانى دارند، انتخاب کن؛ زیرا اخلاق آنان گرامىتر و آبرویشان محفوظتر و طمع ورزىشان کمتر و آیندهنگرى آنان بیشتر است!
سپس روزى فراوان بر آنان ارزانى دار که با گرفتن حقوق کافى، در اصلاح خود بیشتر مىکوشند و با بىنیازى، دست به اموال بیت المال نمىزنند و اتمام حجّتى است بر آنان، اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند!
سپس رفتار کارگزاران را بررسى کن و جاسوسانى راستگو و وفا پیشه بر آنان بگمار که مراقبت و بازرسى پنهانى تو از کار آنان، سبب امانت دارى و مهربانى با رعیّت خواهد بود.
از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن و اگر یکى از آنان دست به خیانت زد و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهى قناعت کرده، او را با تازیانه کیفر کن و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او پس بگیر؛ سپس او را خوار کن و خیانتکار بشمار و طوق بد نامى به گردنش بیفکن!
سیماى مالیات دهندگان
مالیات و بیتالمال را به گونهاى وارسى کن که صلاح مالیات دهندگان باشد؛ زیرا بهبودى مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه مىباشد و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود، کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت؛ زیرا همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند!
باید تلاش تو در آبادانى زمین بیشتر از جمع آورى خراج باشد که خراج جز با آبادانى فراهم نمىگردد و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانى مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، بندگان خدا را نابود و حکومتش جز اندک مدّتى دوام نیاورد.
سیماى نویسندگان و منشیان
سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستى بیندیش و کارهایت را به بهترین آنان واگذار و نامههاى محرمانه که در بر دارنده سیاستها و اسرار تو است، از میان نویسندگان به کسى اختصاص ده که صالحتر از دیگران باشد؛ کسى که گرامى داشتن، او را به سرکشى و تجاوز نکشاند تا در حضور دیگران با تو مخالفت کند و در رساندن نامه کارگزارانت به تو، یا رساندن پاسخهاى تو به آنان، کوتاهى نکند و در آنچه براى تو مىستاند یا از طرف تو به آنان تحویل مىدهد، فراموش کار نباشد و در تنظیم هیچ قراردادى سستى نورزد و در برهم زدن قراردادى که به زیان توست، کوتاهى نکند و منزلت و قدر خویش را بشناسد! همانا آن که از شناخت قدر خویش عاجز باشد، در شناخت قدر دیگران، جاهلتر است!
سیمای بازرگانان و صاحبان صنایع
سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنایع بپذیر و آنها را به نیکوکارى سفارش کن! بازرگانانى که در شهر ساکنند، یا آنان که همواره در سیر و کوچ کردن مىباشند و بازرگانانى که با نیروى جسمانى کار مىکنند؛ چرا که آنان منابع اصلى منفعت و پدید آورندگان وسایل زندگى و آسایش و آورندگان وسایل زندگى از نقاط دور دست و دشوار مىباشند؛ از بیابانها و دریاها و دشتها و کوهستانها، جاهاى سختى که مردم در آن اجتماع نمىکنند، یا براى رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمى آرامند و از ستیزه جویى آنان ترسى وجود نخواهد داشت؛ مردمى آشتى طلبند که فتنه انگیزى ندارند!
در کار آنها بیندیش! چه در شهرى باشند که تو به سر مىبرى، یا در شهرهاى دیگر؛ با توجه به آنچه که تذکر دادم.
این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانى هم هستند که تنگ نظر و بد معامله و بخیل و احتکار کنندهاند که تنها با زورگویى به سود خود مىاندیشند و کالا را به هر قیمتى که مىخواهند مىفروشند که این سود جویى و گران فروشى براى همه افراد جامعه زیانبار و عیب بزرگى بر زمامدار است!
پس، از احتکار کالا جلوگیرى کن که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم از آن جلوگیرى مىکرد. باید خرید و فروش در جامعه اسلامى، به سادگى و با موازین عدالت انجام گیرد؛ با نرخهایى که بر فروشنده و خریدار زیانى نرساند. کسى که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود! امّا در کیفر او اسراف نکن.
سیماى محرومان و مستضعفان
سپس خدا را! خدا را![خدا را در نظر بگیر و از او بترس] در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چارهاى ندارند، [و عبارتند] از زمین گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در این طبقه محروم گروهى خویشتندارى کرده و گروهى به گدایى دست نیاز بر مىدارند! پس براى خدا پاسدار حقّى باش که خداوند براى این طبقه معیّن فرموده است. بخشى از بیت المال و بخشى از غلّههاى زمینهاى غنیمتى اسلام را در هر شهرى به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا براى دورترین مسلمانان، همانند نزدیکترین آنان سهمى مساوى وجود دارد و تو مسئول رعایت آن مىباشى!
مبادا سر مستى حکومت، تو را از رسیدگى به آنان باز دارد که هرگز انجام کارهاى فراوان و مهم، عذرى براى مسئولیّتهاى کوچکتر نخواهد بود!
همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روى بر مگردان؛ به ویژه امور کسانى از آنان را بیشتر رسیدگى کن که از کوچکى به چشم نمىآیند و دیگران آنان را کوچک مىشمارند و کمتر به تو دسترسى دارند.
براى این گروه، از افراد مورد اطمینان خود که خدا ترس و فروتناند، فردى را انتخاب کن، تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند؛ سپس در رفع مشکلاتشان به گونهاى عمل کن که در پیشگاه خدا عذرى داشته باشى؛ زیرا این گروه در میان رعیّت بیشتر از دیگران به عدالت نیازمندند و حق آنان را به گونهاى بپرداز که در نزد خدا معذور باشى! از یتیمان خردسال و پیران سالخورده که راه چارهاى ندارند و دست نیاز بر نمىدارند، پیوسته دلجویى کن که مسئولیّتى سنگین بر دوش زمامداران است؛ اگر چه حق، تمامش سنگین است؛ امّا خدا آن را بر مردمى آسان مىکند که آخرت مىطلبند، نفس را به شکیبایى وا مىدارند و به وعدههاى پروردگار اطمینان دارند! پس بخشى از وقت خود را به کسانى اختصاص ده که به تو نیاز دارند تا شخصاً به امور آنان رسیدگى کنى و در مجلس عمومى با آنان بنشین و در برابر خدایى که تو را آفریده، فروتن باش و سربازان و یاران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور کن تا سخنگوى آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتوگو کند!
من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بارها شنیدم که مىفرمود: «ملّتى که حق ناتوانان را از زورمندان، بىاضطراب و بهانهاى باز نستاند، رستگار نخواهد شد!»
روش برخورد با دشمن
هرگز پیشنهاد صلح از طرف دشمن را که خشنودى خدا در آن است، رد مکن که آسایش رزمندگان و آرامش فکرى تو و امنیّت کشور، در صلح تأمین مىگردد!
لکن، به شدت بر حذر باش از دشمن خود، پس از آشتى کردن؛ زیرا گاهى دشمن نزدیک مىشود تا غافلگیر کند! پس دور اندیش باش و خوشبینى خود را متّهم کن!
حال اگر پیمانى بین تو و دشمن منعقد گردید یا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خویش وفا دار باش و بر آنچه بر عهده گرفتى، امانتدار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان؛ زیرا هیچ یک از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نیست که همه مردم جهان با تمام اختلافاتى که در افکار و تمایلات دارند، در آن دارای اتّفاق نظر هستند؛ تا آنجا که مشرکین زمان جاهلیّت به عهد و پیمانى که با مسلمانان داشتند، وفادار بودند؛ زیرا که عاقبت ناگوار پیمان شکنى را آزمودهاند! پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده؛ زیرا کسى جز نادان بدکار، بر خدا گستاخى روا نمىدارد.
هشدار از منّت گذارى
مبادا با خدمتهایى که انجام دادى، بر مردم منّت گذارى یا آنچه را انجام دادهاى، بزرگ بشمارى یا مردم را وعدهاى داده، سپس خلف وعده نمایى! منّت نهادن، پاداش نیکوکارى را از بین مىبرد و کارى را بزرگ شمردن، نور حق را خاموش میگرداند و خلاف وعده عمل کردن، خشم خدا و مردم را بر مىانگیزاند که خداى بزرگ فرمود: «دشمنى بزرگ نزد خدا، آن است که بگویید و عمل نکنید!»
و الحمدلله رب العالمین
/999/ب702/ر