ضرورت نمایی اختلاط و ارتباط زن و مرد در تمامی عرصهها

به گزارش خبرگزاری رسا، در بخش دوم این نوشتار ضمن تبیین موضوع تفکیک جنسیتی، عدم موفقیت تحلیلهای جامعهشناختی در موضوع تفکیک بررسی و شناخت مصالح اجتماعی که باید با توجه به حساسیتهای شرعی انجام شود، کلید پاسخ به این پرسش عنوان شد که چرا تحلیلهای جامعهشناختی در موضوع تفکیک بسیاری از طرفداران آن را قانع نمیکند؛ حال در بخش سوم بر آنیم تا دیدگاههای منتقدان در مخالفت با این طرح را مطرح کنیم.
گرچه منتقدان در مخالفت با طرح تفکیک اشتراک نظر دارند اما هر کدام با رویکردی خاص به نقد این طرح پرداختهاند. به نظر میرسد میتوان منتقدان را در چند گروه جای داد:
اول. گروهی از کارشناسان اختلاط را در کلیت خود مثبت قلمداد میکنند. برخی از آنان بر این باورند که مناسب است دختر و پسر در کنار یکدیگر فعالیت کنند تا بتوانند رابطهای منطقی و معقول برقرار کنند. در سنین نوجوانی که هیجانات رفتاری فزونی مییابد حضور دختران و پسران در کنار هم مشکلزاست اما در مقطع جوانی که دانشجویان از رشد عقلانی برخوردار شدهاند محیطهای مختلط به شکستن تابوهای جنسی کمک میکند تا افراد بتوانند با جنس مخالف به مثابه یک انسان دارای عقل و هوش و تواناییهای فراوان تعامل نمایند اما در محیطهای همگن که درک واقعبینانه از شخصیت جنس مخالف شکل نمیگیرد تنها به جسم و جنس زن توجه میشود و به افزایش خشونتهای خانگی، تجاوز جنسی و گسترش فحشا منجر میشود. دانشگاهها تنها مکانی است که میتواند کلیشههای ذهنی را که در جامعه ما نسبت به جنسیت وجود دارد حذف کند.(12)
این سخنان بر چند پیشفرض استوار است که در جای خود قابل تأمل و نقد است اول آنکه زنانگی و مردانگی، کلیشههای جنسی و تابوهای جنسی (محرمات جنسی) همگی برساخته اجتماعاند که در مناسبات اجتماعی تولید شدهاند و بر واقعیتهایی ورای روابط انسانی مبتنی نیستند. این دیدگاه البته با نگاهی که بر وجود عناصر تکوینی در زنانگی و مردانگی تأکید میکند و ارزشهای اخلاقی برگرفته از وحی را مبتنی بر مصالح و مفاسد و سعادت واقعی انسان میداند که باید به مثابه امور ثابت، در جریان تحولات اجتماعی، به آن نگریست تمایز روشنی دارد.
دوم آنکه کلیشههای جنسی، تابوهای جنسی و پذیرش مرزهای زنانه و مردانه اموری ناپسند است. این ادعا خود بر پیشفرض ارزشمندی تشابه نقشهای خانوادگی و اجتماعی و بر نفی بسیاری از ارزشهای اخلاقی و آموزههای حقوقی اسلامی مبتنی است. سوم آنکه تفکیک جنسی سبب رواج نگاههای غیرانسانی به زن میشود اینکه در بسیاری از سنتها مرزبندیهای جنسیتی بر پیشفرض پستانگاری و تحقیر یک جنس مبتنی بوده است جای انکار ندارد اما اینکه گمان میشود هرگونه حریمگذاری و مرزبندی به فرودستی منجر میشود، حتی در گفتمانی که زن و مرد را در انسانیت و ارزشمندی یکسان و در ویژگیهای تکوینی و کارکردها متمایز میبیند و حفظ حریم را بر تمایزات طبیعی زن مرد، که از قضا زیستشناسان و روانشناسان هم بر آن تأکید کردهاند، بنا میکند، محل تأمل است.
و چهارم آنکه جامعهشناس در مبحث جامعهشناسی خود میتواند ارزش داوری کند و کلیشهها و تابوهای جنسی نامطلوب شمارد. پیشتر اشاره شد که ارزشهای داوری صرفا در صلاحیت عقل عملی و وحی است و تعبد در امور اجتماعی نیز جریان مییابد.
برخی کارشناسان از تعارض تفکیک جنسیتی با حقوق بشر سخن گفتهاند.(13) این کلام هم به اجمال صحیح است. تفکیک با روح حاکم بر اعلامیه حقوق بشر و با نص کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان ناسازگار است اما این ناسازگاری نادرستی را نشان نمیدهد بلکه میتواند نشانگر تعارض گفتمان اسلامی و لیبرالیستی باشد.
برخی دیگر سیاست تفکیک را به دلیل آنکه تحت الگوی ایدئولوژیک قرار میگیرد مورد انتقاد قرار داده و معتقدند که باید از الگوی تعاملی و رضایتبخش در تعامل با دانشگاه بهره گرفت.(14)
بخش اول این سخن را به خاطر آنکه آمریت دین را در تدبیر اجتماعی نمیپذیرد، نمیپذیریم اما، در ادامه درباره بخش دوم که سیاست تعاملی با دانشگاه را به میان میکشد، سخن خواهیم گفت.
دوم. برخی منتقدان ضمن اذعان به ضرورت مراجعه به شریعت در دریافت توصیههای اجتماعی، در مرجوحیت شرعی اختلاط تردید میکنند و معتقدند که از متون و ادله شرعی ممنوعیت یا مرجوحیت کلی اختلاط به دست نمیآید. آنچه حرام شمرده شده اختلاط در فضایی است که به عنصر جنسیت توجه گردد و زمینه روابط نامشروع شوند نه اختلاطی که در آن روابط زن و مرد بر پایه انسانیت استوار باشد.(15) ممکن است برخی کارشناسان از ادبیاتی دیگر بهره گیرد چنین بیان کنند که لازم است به جای تقوای پرهیز بر تقوای حضور و ستیز تأکید نمود و دختران و پسران را با آداب و مهارتهای ارتباط سالم آشنا کرد.
به دیدگاه فقهی فوق میتوان چنین پاسخ داد که هیچیک از روایات مربوطه، حکم اختلاط را مقید به نگاه جنسیتی و خوف وقوع در حرام نکردهاند آنچه مذمت شده نفس اختلاط است اما ملاک مرجوحیت حکم کلی اختلاط مقدمه شدن احتمالی آن برای وقوع در گناه است. در ادبیات فقهی ملاک حکم غیر از لسان حکم است. در قوانین انسانی هم، در بسیاری مواقع، قانون عمومیت را میرساند اما حکمتش عام نیست چنانکه در قانون راهنمایی و رانندگی توقف پشت چراغ خطر بر همه لازم است اما علت جعل این قانون پرهیز از تصادف یا ترافیکهای احتمالی است.
اما در پاسخ به این کلام که باید بر تقوای حضور و ستیز تأکید نمود باید گفت که تقسیمبندی تقوا به تقوای ستیز و پرهیز به کارگیری ادبیات شاعرانهای است که در متون دینی جایی ندارد و منشأ اثر هم نیست. شیوه مورد تأیید اسلام در قدم اول کاستن از ارتباطهای غیر ضروری و در قدم بعد رعایت تقوا و آداب اجتماعی اسلام هنگام برقراری ارتباط است. به همین دلیل است که روایات بر عدم حضور زن و مرد در خلوتگاهها اصرار کردهاند. حضرت علی(ع) نیز که بر حفظ آداب شرعی در ارتباط با زنان مواظبت داشتند، اول به زنان جوان سلام نمیکردند.
سوم. گروهی از کارشناسان ضمن صحه گذاردن بر اصل مرجوحیت اختلاط در عصر پیامبر(ص) و ائمه(ع) بر این باورند که اختلاط در عصر جدید مختصادی جدید یافته و به دلیل تحول در موضوع، حکمی جدید را میطلبد و نمیتوان حکم مربوط به اختلاط در مختصات جامعه سنتی را بر اشکال جدید اختلاط حل کرد. تمایز مهم عصر ارتباطات با اعصار گذشته است که ساختارها و مناسبات اجتماعی ارتباط را به یک ضرورت عرفی تبدیل کرده است. از یک سو ساختارهای فرهنگی زنان را به حضور در عرصههای مختلف اجتماعی فرا میخواند و بر عنصر ارتباط ارزشگذاری میکند. از سوی دیگر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی موجود زنان را به حضور هرچه بیشتر در عرصه اشتغال، در محیطهای مختلط و مردانه، فرا میخوانند. ساختارهای علمی نیز به گونهای شکل گرفته است که حضور زنان در کنار مردان را اجتنابناپذیر میسازد و تفکیک فضاهای علمی و پژوهشی میتواند به شکاف جنسیتی در عرصه علم منجر شود؛ به دلیل آنکه دانشجویان و اساتید زن کمتر به محافل علمی راه پیدا میکنند و از دیگران کیفیت پائینتری دارند.(16)
ضرورت حضور زنان در عرصههای اجتماعی به قدری است که در چند دهه اخیر رهبران انقلاب نیز زنان را به تحصیلات عالیه، حضور در محیطهای علمی، تحقیقاتی و مهارتی، مشارکت اجتماعی و سیاسی فراخوانده و گاه آن را لازم شمردهاند. درکنار این موضوع باید به تضعیف ساختارهای سنتی نیز اشاره کرد. در گذشته دختران در شبکه ارتباطی محلی و طایفهای در معرض انتخاب از سوی همسایگان و خویشان بودند و خانواده نقش اول را در ازدواج فرزندان ایفا میکرد. اما در عصر ما افزون بر آنکه ارتباطات سنتی تضعیف شده دختران هم، به دلیل اشتغال به تحصیل در شهرهای دیگر، کمتر از گذشته در معرض انتخاب شدن در شهر و محله خود هستند و اگر از فضای آموزشی مختلط هم محروم شوند زمینه ازدواج آنان کمتر میشود.
در چنین وضعیتی که ارتباط عنصری قوامبخش برای جامعه ارتباطی است، تأکید بر تفکیک در فضاهای تحصیل و اشتغال، هم به احساس محرومیت جوانان منجر میشود و هم محرومیت واقعی از بسیاری از مزایای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را در پی دارد. از سوی دیگر اگر در جامعه جدید دختران و پسران در محیطهای علمی برای ارتباط صحیح و سازنده جامعپذیر نشوند شاهد بروز ناهنجاریهای اجتماعی در محیطهای مختلط خواهیم بود.
در رابطه با این ادعا توجه به چند نکته مناسب به نظر میرسد.
1. در عصر حاضر بیش از آنکه با ضرورت واقعی اختلاط و ارتباط میان دو جنس مواجه باشیم با ضرورت نمایی ارتباط مواجهایم وگرنه نمیتوان از ویژگیهای عصر ارتباطات، ضرورت اختلاط و ارتباط زن و مرد در برخی عرصهها را نتیجه گرفت.
2. در عین حال میپذیریم که مختصات عصر حاضر ارتباط میان زن و مرد در برخی عرصههای علمی و حرفهای را به یک ضرورت اجتماعی تبدیل کرده باشد چنانکه ظهور ابزارهای ارتباطی جدید از برقراری برخی ارتباطات فیزیکی ضرورتزدایی کرده و امکاناتی جدید مانند دور کاری فراهم نموده است. بحث اصلی طرفداران تفکیک این است که حکم مرجوحیت اختلاط و ارتباط مربوط به جایی است که ضرورت یا مصلحت خاصی در میان نباشد. به همین دلیل فقها مراجعه به پزشک ناهمجنس و انجام معامله میان زن و مرد در مواردی که اضطرار یا مصلحتی میان است را ناپسند نمیدانند. سخن این است که نباید از وجود اضطرار حداقلی شرایط اختلاط حداکثری را فراهم کرد و باید وجود محیط مختلط به حد نیاز تعدیل شود.
3. اینکه مدیران و مسؤولان کشور مردم، به ویژه زنان را به حضور حداکثری در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فرا بخوانند اما نظام نه الگویی از مشارکت در این عرصهها را که مبتنی بر آداب و مقررات اسلامی باشد، طراحی کرده باشد و نه ساختارهای لازم برای حضور عفیفانه در عرصههای اجتماعی را ایجاد کرده باشد به عنوان یک نقیصه در جای خود قابل بحث است و ممکن است بخشی از ضرورتسازیها و ضرورتنماییها در موضوع اختلاط و ارتباط ناشی از عملکرد نهادها و دیدگاههای مدیران کشور باشد.
4. اینکه در عصر ارتباطات، به لحاظ افزایش فضاهای مختلط و روابط اجتماعی زن و مرد، باید دختران و پسران را برای برقراری رابطهای انسانی و عفیفانه تربیت نمود،(17) کلامی صحیح است اما ضرورت تربیت جنسی دختران و پسران و آشنا شدن آنان با قواعد حضور در محیطهای مختلط نیست؛ به ویژه با ملاحظه اینکه اختلاط در محیطهای دیگر به وفور وجود دارد.
5. ایجاد کلاسهای مختلط بیش از آنکه زمینه ازدواج را فراهم آورد زمینه ارتباط را فراهم میکند و افزایش ارتباط دختر و پسر میتواند انگیزه ازدواج را کاهش دهد چون احساس محرومیت جنسی و همچنین جذابیت جنس مخالف و کاهش احساس محرومیت جنسی بیانجامد. به علاوه ازدواجهای دانشجویی در اغلب موارد با لحاظ اختلاف سنی انجام میگیرد و همکلاسیها کمتر به عنوان همسر برگزیده میشوند. از سوی دیگر ایجاد محیطهای ارتباطی خود به تضعیف سنت خانوادهمحوری در انتخاب همسر کمک میکند و احتمال خطا در همسرگزینی را، به دلیل فضای احساسی انتخاب و لحاظ نکردن تناسبهای اجتماعی و فرهنگی افزایش میدهد چنانکه این ازدواج میتواند احتمال حمایتهای خانوادگی از زوجین را کاهش دهد. والدین انگیزه حمایت کمتری از خانوادههایی دارند که خود در شکلگیری آن نقش فعالی نداشتهاند.
در شماره بعدی این نوشتار به بیان سایر دیدگاههای منتقدان در مخالفت با طرح تفکیک خواهیم پرداخت.
پینوشتها:
12. از جمله ر.ک: مصاحبه با دکتر سعید سعیدفر در «تفکیک جنسیتی؛ راهکاری مقطعی در کاهش اختلاط»، سایت مهرخانه، 19/7/91 کد خبر 4221؛ «تفکیک جنسیتی به خشونت خانگی دامن میزند»، سایت مهرخانه، 16/8/91، کد خبر 4420؛ سخنرانی آذر تشکر در جامعه جامعهشناسی، «فضاهای خاص زنانه تشدید کننده رفتارهای زنانه»، مهرخانه، 21/9/91، کد خبر 4752.
13. ر.ک: سخنرانی مقصود فراستخواه، «کارکرد دانشگاه گفتمانسازی است نه انتخاب همسر»، مهرخانه، 29/8/91، کد خبر 4549.
14. ر.ک: سخنرانی دکتر سیدحسن حسینی، همان.
15. سیدمحمد حسین فضل الله، دنیای زن، ترجمه گروه مترجمین، تهران، انتشارات سهروردی، چاپ اول، 1383، ص86؛ سیدمحمدحسین فضل الله، نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامی، ترجمه عبدالهادی فقهیزاده، تهران، نشر دادگستر، اول، 1378، ص66.
16. ر.ک: سخنرانی دکتر سیدحسن حسینی، «کارکرد دانشگاه گفتمانسازی است نه انتخاب همسر»، سایت مهرخانه، 29/8/91، کد خبر 4549.
17. در اینجا به جای واژه جامعهپذیری از واژه تربیت بهره میگیریم تا نشان دهیم که تربیت آشنا کردن افراد با چگونگی مواجهه با محیط اجتماعی است نه ضرورتا پرورش یافتن بر طبق اقتضای محیط اجتماعی فاسد.
منبع: دوماهنامه علمی فرهنگی و اجتماعی زنان حوراء، شماره 43/ آذر و دی 1391./920/پ202/ع