حوزه علمیه در دوران هزار و یک شب
خبرگزاری رسا ـ بغداد، این شهر هزار و یک شب، در دوران زعامت شیخ مفید و سید مرتضی بر حوزههای شیعی، کانون آشوبها و درگیریهای فرقهای و سیاسی بسیار بود.

بغداد، این شهر هزار و یک شب، در دوران زعامت شیخ مفید و سید مرتضی بر حوزههای شیعی، کانون آشوبها و درگیریهای فرقهای و سیاسی بسیار بود. شیعه نیز در این میان بسیار آسیب دید. تا آنکه در عصر طغرل بیک، که مقارن دوران زعامت شیخ طوسی بود، ناامنی برای شیعیان به اوج رسید و حتی حملهای به خانه شیخ الطائفه صورت گرفت که البته ناکام ماند.
در این ناامنیها کتابخانه شیخ طوسی به یغما رفت و بسیاری از کتابهایش به آتش کشیده شد. این حوادث باعث شد که شیخ از بغداد به نجف اشرف نقل مکان کند.(رک: شکلگیری سازمان روحانیت شیعه)
هجرت شیخ طوسی به نجف اشرف نقطه آغاز تحول در تاریخ حوزههای علمی شیعه بود. این هجرت گامی بزرگ در جهت استقلال حوزه شیعه از حوزه اهل سنت بود. حوزه شیعه اکنون در مکانی خاص و مستقل از جریان غالب حوزه اسلامی مستقر شده بود. استقلال مکانی حوزه علمیه مقدمهای شد بر استقلال روشی و آموزشی حوزه علمیه شیعه.
این استقلال در آثار فقهی به جا مانده از شیخ طوسی به طور مشخصی قابل مشاهده است. فقه شیعه که تاکنون به شکل و صورت فقه سنی تألیف و تدوین میشد، اکنون با تألیف کتاب "الخلاف" توسط شیخ الطائفه وارد مرحله جدیدی شد و گامهای آغازین خود را برای استقلال برداشت.
شیخ در این کتاب به بیان تمایزات و تفاوتهای فتاوای فقه شیعه با فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت پرداخته و اینگونه پی ساختمانی را ریخت که بعدها، بر روی آن بنای رفیع فقه شیعه شکل گرفت.(رک: الخلاف، شیخ طوسی، موسسه نشر اسلامی)
شیخ کتاب "المبسوط" را هم نوشت که اولین کتاب مبسوط فقهی است که به طور خاص حاوی فتاوای فقه شیعه است. البته این بدان معنا نیست که شیخ به فتاوای اهل سنت بیتوجه بوده است، بلکه شیخ کوشیده که نظام مدون فقهی بر اساس مبانی و فتاوای فقه شیعه تدوین کند و فقه شیعه را استقلال بخشد.
تلاشهای شیخ که اولین گامهای اساسی در استقلال علمی حوزه علمیه شیعه است، فصل بسیار مهمی در تاریخ شیعه را رقم زده است؛ لکن این تلاشها منجر به تأسیس مبانی جدید در فقه شیعه و نیز ابداع روش خاص تدریس و آموزش در حوزهها نشد.(رک: شکل گیری سازمان روحانیت شیعه) در واقع شیخ الطائفه بنیانگذار راهی بود که بعدها به دست فقیه بزرگ شیعه، محقق حلی وارد مرحله جدیدی شده و نظام فقهی شیعه را به طور بنیادین متحول نمود.
محقق حلی و نظاممندی فقه شیعه
محقق حلی(ره) جایگاه بسیار والایی در تاریخ آموزشی حوزههای علمیه دارند. طرح تقسیم بندی فقه شیعه بر مبنای عبادات و معاملات از ابتکارات آن فقیه بزرگ است.(ن ک: مدخل علم فقه، رضا اسلامی) محقق(ره) فتاوای فقهی را شامل عبادات که در آن قصد قربت معتبر است و معاملات که در آن قصد قربت معتبر نیست، میدانست که معاملات را دارای سه زیر شاخه: عقود، ایقاعات و احکام میدانست.(رک: شرایع الاسلام، محقق حلی، انتشارات بنیاد معارف اسلامی قم) در واقع مرحوم محقق نظام فقه شیعه را بر پایه چهار رکن مذکور بنا نهاد.
این نظریه، نظام فقه شیعه را دگرگون کرد و مبنای جدیدی برای مباحث فقهی پی ریخت. محقق حلی کتاب معروف خود "شرایع الاسلام" را بر مبنای این نظریه به نگارش درآورد. کتاب شرایع الاسلام پس از محقق تا به امروز از اصلیترین متون تدریس فقه شیعه است و کتاب عظیم "جواهرالکلام" که موسوعه فقهی شیعه است، شرحی است که مرحوم صاحب جواهر بر این کتاب نوشته است. عمده کار مرحوم محقق تدوین فقه بر مبنای تقسیم عبادات و معاملات است که تا به امروز مبنای تدوین و تبویب کتب فقهی است.
فقه شیعه اکنون نظام اندیشه و تفکر خاصی را پیدا کرده بود که در حوزههای آموزشی هم مبنای عمل قرار گرفت و تدریس فقها بر مدار و مبنای این تقسیم قرار گرفت. در واقع فقه که به صورت موسوعههای حدیثی و یا کتب حاوی فتاوای متفرقه بود، اکنون در قالب خاصی ریخته شده و تمامی فروع فقهی با این عیار سنجیده شده و در جای خاص خود قرار گرفتند.
آن مرحوم علاوه بر این ابتکار اساسی، تأثیرات دیگری هم در سیره آموزشی حوزههای علمیه شیعه پدید آورده است که از آن جمله میتوان به تعطیلی پنج شنبههای دروس حوزه علمیه اشاره کرد. آن طور که منقول است، مرحوم محقق پنج شنبهها درس خود را تعطیل میکرده و به زیارت کربلا میرفته است.(رک: جایگاه شناسی علم اصول، جلد اول) این سنت پس از آن فقیه بزرگ تا به امروز در حوزهها باقی مانده و نمادی از ارتباط معنوی حوزههای شیعه و پیشوایان مذهب شیعه است.
عصر شهیدین
محقق حلی(ره) را به حق باید بنیانگذار نظام فقهی شیعه بدانیم که نظریه فقهی او تا به امروز معیار و مبنای نظام فقهی شیعه است. محقق با طرح نظریه خود، در واقع سنگ بنای تکامل و پویایی فقه را بنا نهاد و این پی مستحکم، در زمان شهید اول و به دست آن بزرگوار تبدیل به بنای با شکوهی شد که فقه شیعه را استقلال تام بخشید.
در توضیح این مطلب باید بگوییم که پس از طرح نظریه فقهی محقق حلی(ره) نقدهایی بر آن وارد شد؛ از جمله اینکه معیار تقسیم بندی دو جزء اصلی فقه یعنی عبادات و معاملات، قصد قربت است و معیار تقسیمبندی زیرشاخههای معاملات، عمل است که در ماهیت متفاوت میباشند... و البته نقدهای دیگری هم وارد شد.(برای اطلاع بیشتر رک: مدخل علم فقه، رضا اسلامی)
شمس الدین محمد مکی معروف به شهید اول فقیهی بود که در جهت رفع این اشکالات به تقسیم بندی مرحوم محقق(ره) برآمده و با توضیح و توجیه نظریه شهید اول، مبانی این نظریه و تقسیم بندی را به طور کامل توضیح داد.(رک: مدخل علم فقه، رضا اسلامی) اینگونه بود که نظام فقهی شیعه وارد آخرین مرحله تکامل مبنایی خود شده و سنگ بنایش به طور محکم بنا نهاده شد.
شهید اول ابواب فقه را منظم نمود و آن مختصر اشکالاتی که در پراکندگی مباحث فقهی در کتب محقق حلی به چشم میخورد را رفع کرد. مهمترین کتب فقهی شهید اول "اللمعة الدمشقیة"، "الذکری" و "الدروس" است که در این میان، کتاب گرانسنگ "اللمعة الدمشقیة" که محصول دروان تکامل فکری شهید اول است، نماینده درخشان تکامل نظام فقهی شیعه است.
کتاب لمعه، فقه شیعه را وارد مرحله جدیدی نمود که آن را میتوان مرحله استقلال تام و تمام فقهی شیعه نام نهاد. در این مرحله فقه شیعه ساختار خاص خود را به طور واضح و دقیق یافت. فقه شیعه که از سوی معاندان شیعه، حاشیهای بر فقه اهل سنت نامیده میشد، اکنون دیگر از این طعن رهایی مییافت و بهانه از دست مخالفین میگرفت. در واقع با تلاشهای شهید اول(ره) فقه شیعه از جریان فقهی غالب حوزههای اسلامی(که دقیقا در این دوران فقه اهل سنت رو به زوال میرفت) استقلال یافت.
کتاب گرانسنگ لمعه، بعدها توسط فقیه بزرگوار شیعه، زین الدین علی، معروف به شهید ثانی شرح شد و این شرح آنچنان دقیق و موشکافانه بود که تا به امروز از منابع اصلی تدریس در حوزههای شیعه است.
شهید ثانی که مبانی شهید اول را به خوبی دریافته بود و نیز به جایگاه رفیع و والای کتاب لمعه اشراف داشت، این اثر ارزشمند را شرح کرد و یادگار با ارزشی از خود بر جای گذاشت. لمعه و شرح آن جریانساز فقهی شیعه بودند و در این دوران، فقه شیعه مرحله آزمون و خطا را پشت سر نهاده و گامهای خود را در جاده تکامل و پویایی نهاد. اکنون فقه شیعه وارد دوران استقلال و انسجام خود شده بود و فقهای شیعه از آبشخور فضل شهیدین سیراب میشدند. فقیه شیعی نیز که تا به امروز در فقاهت خویش گوشه چشمی به فقه اهل سنت میبایست داشته باشد، اکنون به طور کامل از این نیاز مستغنی شد.(برای اطلاع بیشتر رک: جایگاه شناسی علم اصول، جلد اول/مدخل علم فقه، رضا اسلامی)
شهید ثانی علاوه بر نگارش شرح بر کتاب لمعه، یادگار گرانمایه دیگری نیز از خود به جا گذاشت که "منیة المرید فی آداب المفید و المستفید" نام دارد و کتابی در شرح اصول تعلیم و تربیت بر مبنای اندیشه شیعی است. این کتاب مهم که از زمان تألیف جزء منابع آموزشی و اخلاقی حوزههای علمیه بوده است، نقطه عطف مهمی در نظام تربیتی حوزههاست. از این جهت که کاملا بر مبنای اندیشه شیعی نگارش یافته و بر خلاف کتبی مانند اخلاق ناصری و... که متأثر از افکار دیگران و ممزوج با آنها بودهاند، این کتاب را میتوان یک کتاب خالص شیعی دانست.
عصر انبساط دانش اصول
در واقع شهید ثانی در زمینه استقلال و قوام نظام آموزشی و تربیتی حوزههای شیعه سنگ تمام گذاشت و عصر درخشان تاریخ فقه و اندیشه شیعه را بنیان نهاد. از این دوران است که فقه شیعه تکامل خود را آغاز میکند. ثمره این مساعی والای شهیدین، به زودی خود را در تألیف کتاب ارزشمند "معالم الاصول" به دست پسر بزرگوار شهید ثانی نشان داد. معالم الاصول که ادوار زیادی بر صدر کتب اصولی حوزهها نشسته بود و عمده منبع تدریس اصول بوده است.
تألیف کتاب "معالم الاصول" هم در زمینه سبک پرداخت به مسایل اصول و هم از حیث جامعیت، اصول خوانی و اصول آموزی حوزهها را متحول نمود.(رک: معالم الاصول، موسسه نشر اسلامی) توجه مؤلف به جایگاه علم اصول در استنباط احکام و نیز تحقیقات و تدقیقات ایشان باعث شد که علم اصول از حاشیه به متن بیاید و اولین پله تکامل و ترقی را بپیماید.
معالم الاصول سالهای فراوان منبع اصلی تدریس اصول بود و به برکت حواشی بسیاری که علمای بزرگ شیعه بر آن کتاب نوشتند، روز به روز بر گستره کمی و کیفی دانش اصول افزودند و این دانش که زمانی حاشیهای بر فقه و در حکم مدخلی بر کتب فقهی بود، اکنون در کنار فقه به عنوان درس اصلی در حوزهها تدریس میشد.
دانش اصول در کنار رسالت ذاتی خود، در مدد رسانی به فقه در استنباط احکام، مروج نوعی عقل گرایی در پرتو دین اندیشی هم بود. علمای اصولی خردگرایی در ذیل توجه به متون دینی را در علم اصول نهادینه کردند و این یادگار گرانبها تا به امروز برای ما باقی مانده است.
از جمله علمایی که باید در اینجا از او یاد کنیم، مرحوم محقق اردبیلی(ره) است که در مباحث عقلی اصلی و نیز بنای مباحث اصول بر عقل گرایی، سهم عمدهای دارد و اتهامی که بعضا به ایشان زده میشود، مبنی بر بیاعتنایی به علوم نقلی، کاملا نادرست است.(برای اطلاع بیشتر رک: جایگاه شناسی علم اصول، جلد اول)
دوران اخباریگری و رواج حدیث اندیشی
توجه به دانش اصول و بحث و تحقیق حول مباحث اصولی، چندان برای علمای اصول کم هزینه نبود. مقارن رشد و اوجگیری دانش اصول، گروهی از فقهای حوزههای علمیه، به مخالفت با این دانش پرداختند و ثمره مخالفت آنان در کتاب "فوائد المدنیة" نوشته مرحوم ملاامین استرآبادی آشکار شد.
ملا امین استرآبادی زعامت حوزههای علمی شیعه را ازفقهای اصولی گرفت و این کرسی تا مدتها در تسلط اخباریان بود. نکتهای که باید در تحقیقات تاریخی درباره اخباریان همواره مد نظر داشته باشیم، دوری از تعصب و یکجانبهنگری درباره ایشان است.
توجه به این نکته که اخباریان نه مغرضان و معاندان، بلکه فقهای خالص العقیده شیعه بودند، از جمله ضروریات بحث از ایشان است. اینکه خاستگاه فقهای اخباری دقیقا چه بوده، امری است که در تحقیقات تاریخی به طور دقیق معلوم نیست و لیکن آنچه معلوم است که ایشان مخالفت عمده خود را با دانش اصول قرار داده بودند و اساسا با عقل گرایی در فهم دین تا چه حد مخالف بودهاند، مطلبی است که به طور دقیق درباره آن نمیتوان اظهار نظر کرد. نکته دیگر هم اینکه نمیتوان درباره همه اخباریان حکم کلی صادر نمود؛ چرا که در میان خود دارای انشعابات مختلف بودهاند.(برای اطلاع بیشتر رک: مقدمه الدررالنجفیه، مرحوم شیخ یوسف بحرانی)
به هر حال آنچه در این نوشتار مورد نظر ماست، تأثیرات ایشان بر روند آموزشی و نظام تعلیم و تعلم حوزههاست. اخباریان دانش اصول را منزوی کردند و حوزههای رسمی تدریس را از فقهای اصولی گرفتند.(رک: جایگاه شناسی علم اصول، جلد اول)
اگر چه امر تألیف کتب اصولی همچنان برقرار بود و کتاب گرانسنگ "الوافیة" نوشته مرحوم ملاعبدالله فاضل تونی(ره) از یادگارهای این دوران است، ولی تدریس اصول رواج نداشته و زعامت وقت حوزهها با این امر مخالفت میکردهاند. این مخالفتها در بادی امر بسیار شدید بوده و اخباریان بعد از طی مدت زمانی، از آن سختگیریها عدول کرده و حوزههای کوچک تدریس اصول هم برپا شد.
تأثیری که این امر بر نظام آموزشی حوزهها داشت، احیای متون حدیثی و نیز توجه به علوم مختلفه حدیثی است. این تأثیر در سایر حوزههای علمی نظیر تفسیر قرآن هم خود را نشان داد و تفسیرهای متعددی با عنایت به احادیث بر قرآن نگاشته شد.
به نوعی دوران اخباریگری را باید دوران حدیث اندیشی دانست که مبتنی بر دغدغه حفظ متون حدیثی و جلوگیری از انحرافات در فهم منابع دینی پدید آمد. اگر فقهای اصولی، با تأملات و تحقیقات خود مبانی استنباط احکام از منابع فقهی را بنیان گذاشتند، فقهای اخباری توجه طلاب را به تأمل و تحقیق در مناهج و شیوههای فهم احادیث معطوف داشتند.
در این باره میتوان به مقدمه کتاب شریف "الدررالنجفیة" مراجعه نمود که مرحوم صاحب حدائق در این مقدمه مفصل خود، انواع مشارب و مسالک در کیفیت فهم منقولات(از آیات قرآن تا احادیث) را توضیح میدهد.(رک: مقدمه الدررالنجفیه)
این حدیث اندیشی در دانش اصول هم تأثیرات فراوان نهاد؛ به طوری که علمای اصولی در زمینه تبیین مسلک فکری خود، در رابطه با منابع نقلی، به تحقیق و تدقیق پرداختند. همچنین مخالفت اخباریها با عقل گرایی در استنباط احکام، بحث از این منبع استنباط را هم مورد توجه فقها قرار داد؛ به طوری که کتاب "الوافیة" مرحوم فاضل تونی(ره) اولین کتابی است که بحث از دلیل عقلی را در باب جداگانه مطرح کرده است.(مدخل علم فقه، رضا اسلامی، صفحه 156)
به طور کلی باید ماحصل آموزشی و تعلیمی دوران زعامت اخباریان را به شکل زیر دسته بندی کنیم:
1 – افزایش توجه به متون حدیثی و استفاده از آنها در استنباط احکام
2 – تأملات و تحقیقات در زمینه فهم منابع حدیثی و توجه بیش از پیش به دانش فهم الحدیث
3 – طرح اشکالات به دلیل عقلی و به تبع آن تأملات و تحقیقات در باب دلیل عقلی که به گسترش کیفی دانش اصول انجامید.
وحید بهبهانی سردمدار عقلانیت
همانطور که گفته شد، پس از گذشت مدت زمانی، اخباریان سخت گیریهای خود را در رابطه با تدریس دانش اصول در حوزههای شیعه کاهش دادند و مجالس تدریس کوچکی در این زمینه تشکیل شد؛ تا آنکه زعامت اخباریان به مرحوم شیخ یوسف بحرانی صاحب حدائق(ره) رسید.
صاحب حدائق که خود از اخباریان معتدل بود، در حوزه درسی و نیز در تألیفات خود به مشی تحقیق و تدقیق در مباحث علمی تأکید مینمود. کتاب "الحدائق الناضرة" مشحون از تحقیقات علمی است که نظیر آن را در آن روزگاران و در مجالس علمی اخباریان کمتر سراغ داریم.(برای اطلاع بیشتر رک: وحید بهبهانی، نوشته مرحوم علی دوانی، انتشارات امیر کبیر)
در این زمان است که فقیه بزرگ شیعه، مرحوم آقا سید محمدباقر بهبهانی معروف به استاد کل، وحید بهبهانی ظهور کرد و در نجف اشرف حوزه درسی خود را دایر نمود. اگر چه وحید در آن زمان به لحاظ سن از صاحب حدائق کوچکتر بود، لکن وجاهت علمی و نیز شخصیت مهذب آن بزرگوار به نحوی بود که مورد احترام همه فقها از جمله صاحب حدائق بود.(وحید بهبهانی، صفحه 34)
وحید بهبهانی در درس خود به نقد آرا و افکار اخباریان پرداخت و با پختگی هر چه تمامتر، ضعف این اندیشه را آشکار ساخت و مدعیات ایشان در نفی عقل گرایی را ابطال کرد و توانست دوباره کرسی زعامت حوزههای شیعی را به فقهای اصولی برساند. اخباریان ریاست حوزهها را از دست دادند و لکن حضور علمی آنان منتفی نشد و پارهای از تحقیقات و نظریات ایشان همچنان موضوع بحث محافل علمی حوزه بود و این منجر به نقطه عطف دیگری شد که هم نظام فقهی و هم نظام تعلیمی حوزههای شیعی را دگرگون نمود.
در این باره توجه به یک مسأله بسیار مهم است و آن اینکه تفکر اخباریگری پرورش دهنده نوعی جمود و رخوت بود و روح خمودگی را بر حوزههای علمی شیعه سایه گستر کرده بود.(برای اطلاع بیشتر رک: وحید بهبهانی، نقدهای وحید بر اندیشه های اخباری) به همین دلیل بیم آن میرفت که سازمان روحانیت شیعه نتواند نقش پیامبرگونه خود را ایفا کند و کارکرد اجتماعی خود را از دست بدهد و این بر اندیشه فقهی مرحوم وحید بهبهانی تأثیر بسیار نهاد. مرحوم وحید علاوه بر اینکه به طور مبنایی با مسلک فکری اخباریان مخالف بود، نظر به ثمرات فاسد عقیده ایشان هم داشت و مخالفت دوچندانی با این مسلک مینمود.
اما تأثیر مبانی فکری و فقهی مرحوم وحید بهبهانی در نظام آموزشی و تعلمی حوزه را باید در نظریه فقهی وحید، موسوم به "ملکه قدسیه" دنبال کنیم. این نظریه فقهی که تحول عمیق و مبنایی در نظام فقه اندیشی حوزهها داشت، تأثیرات بنیادین هم در سیستم آموزشی حوزهها به دنبال داشت.
وحید بهبهانی دارا بودن ملکه قدسیه را از جمله شرایط اجتهاد بر شمرده است!.(فوائدالحائریه، وحید بهبهانی، انتشارات مجمع الفکر الاسلامی، صفحه 128) ملکه قدسیه که در زبان بعضی از فقها به "کشف مذاق معصوم" و نیز "شم اجتهادی" تعبیر شده است،(در محضر بهجت، جلد دوم، صفحه 67) ابتکار عمده مرحوم وحید بهبهانی است. این نظریه تضمین کننده پویایی فقه شیعه در برخورد با مسایل روز است که در تعبیر روایت با عنوان "حوادث الواقعه" آمده است.
وحید بهبهانی جمود در فهم روایات و نیز استنباطهای نامعقول از روایات را محکوم کرده و راهکار خروج از این ورطه را مجهز بودن فقیه به سلاح "ملکه قدسیه" میداند.(فوائدالحائریه، صفحه 45) نظریه "ملکه قدسیه" میگوید که فهم فحوا و روح کلام معصوم(ع) و قطع نظر از جزم گرایی در ظواهر منقولات، لازمه اجتهاد است.
در واقع فقیه باید با غور در معارف الهی و نیز تأمل در قرآن و منابع روایی، با انس گرفتن با این میراث به جامانده از معصومین(ع)، کشف مذاق ایشان در مسایل پیش آمده را بنماید. عبارت سادهاش این میشود که "اگر معصوم(ع) بود و نظر به جوانب قضیه مبتلابه داشت چه حکم میکرد؟"(رک: همان)
البته آنچه تقریرش رفت، شکل ایده آل این نظریه است و مشخص است که قابلیت تحقق ندارد و لیکن توجه فقیه به این قضیه و اهتمام او به کشف مذاق معصوم(ع) راهگشای بسیاری از مسایل است و بیم اینکه نمیتوان به واقعیت نفسالامری رسید هم مانع از پرداخت فقیه به مطلب نمیشود؛ چرا که تحقق یقین به این معنا در هیچ حکم فقهی میسر نیست.
طرح این نظریه نظام آموزشی فقه شیعه را دگرگون نمود و حوزههایی را که بیم مرگ و انزوای آنها میرفت، دوباره جان بخشید و مباحث فقهی و اصولی را که تا آن زمان منحصر در مباحث الفاظ و... بود و متد بحث از آن هم شیوه غیر کاربردی بود، به قالب پویایی ریخت.
فقیه این دوران که عصر جمود را پشت سر گذاشته بود، بحث خود را منحصر در کتب فقهی و اصولی نمیکرد و صرفا مقلدی از فقهای سلف نبود؛ بلکه بحثهای خود را با جامعیتی که از استاد کل آموخته بود، تکمیل نموده و همین عامل باعث شد که پای بسیاری از مباحث و علوم دیگر به دانش اصول باز شود و علم اصول گستردهتر از قبل به حیات خود ادامه دهد.
شیخ انصاری مجدد اعظم
مرحوم وحید بهبهانی با طرح نظریه فقهی خود، باب جدیدی در فقه باز کرد و طلاب علوم دینی را که غالبا مأنوس با گفتههای فقهای پیشین بودند، به دنیای جدیدی رهنمون شد که مشی و شیوه اجتهاد را به کلی دگرگون نمود.
پس از وحید(ره) علمای اصولی به بحث و تحقیق در مباحث اصول پرداخته و آنچه را از گذشتگان باقی مانده بود، به انضمام تحقیقات و تدقیقات خود به درخت پرباری بدل نمودند که به تعبیر مقام معظم رهبری "بتون آرمهای" مستحکم و پر از دقایق و ظرایف است.(سخنرانی معظم له در دیدار با طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، سال 1374)
از جمله فقهای بزرگ این دوره، مرحوم میرزا حبیب الله رشتی است که در تاریخ فقه به تدریس مفصل و سنگین شهره است.(تاریخ فقه و فقها، مرحوم ابوالقاسم گرجی، جلد سوم، صفحه 23) حتی شاگردان مرحوم میرزا هم به همین رویه تدریس میکردهاند؛ چنانچه در احوالات مرحوم آقا سید محمد باقر درچهای، اینگونه نقل شده است که درسش "بسیار مشکل بود؛ چون از شاگردهای میرزا حبیب الله رشتی بود، خیلی مفصل میگفت" و "روزی سه مرتبه هر درسی را مکرر میکرد و درس هم میگفت. سه سه تا نه تا در واقع درس میگفت"(سیاحت شرق، مرحوم آقانجفی قوچانی، نشر لوح محفوظ، صفحه 98)
فقیه دیگری که باید از او یاد کنیم، مرحوم شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر است که مؤلف کتاب گرانسنگ "جواهرالکلام" است و وجود این شخصیت عظیم الشأن در آن تاریخ از فقه شیعه نشانگر توجه علما به دانش فقه در عرض توجه ایشان به دانش اصول است. چه آنکه اگر این دوران دوره درخشش اصول است، فقه هم بینصیب از تحقیقات علما نبوده است.
بیشک این میزان تحقیقات فقهی و اصولی ثمره مجاهدتهای مرحوم وحید بهبهانی است. در این دوره علمای بزرگی در حوزههای شیعه تدریس میکردند که هر کدام جای ذکر دارد و لیکن حجم این مقاله کمتر از آن است که بتوان به همه آنها پرداخت و در این مقام تنها به ذکر مجدد اعظم، شیخ مرتضی انصاری میپردازیم که به تعبیر مرحوم شهید "علمای بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند."(آشنایی با علوم اسلامی(فقه، اصول فقه)، موسسه نشر اسلامی، صفحه 38)
شیخ انصاری را خاتم الفقهاء و المجتهدین لقب دادهاند و این از آن روست که ایشان با تحقیقات خود در فقه و اصول، بنیانگذار مکتب فقهی و اصولی شد که فقهای بعد از خود را تحت تأثیر کلی قرار داد و ایشان به شرح و بسط مبانی مرحوم شیخ پرداختند. در واقع ابتکارات عمده و مبنایی در فقه و اصول، پس از شیخ دیده نشده است.(وحید بهبهانی، صفحه 34)
در اینجا قصد ورود تفصیلی در مکتب شناسی شیخ را نداریم و مقصود خود را که تأثیر شیخ در نظام آموزشی و تعلیمی حوزههاست، به طور اجمال و در سه سر فصل توضیح میدهیم:
1 – توجه به منابع روایی و موشکافی در روایات و تدقیق در فهم منظور معصومین(ع)
شیخ از جمله اصولیهایی است که توجه وافری به منابع روایی دارد. حتی با توجه به مجموعه فرمایشات شیخ در باب انسداد کتاب "المکاسب" میتوان شیخ را بیشتر یک فقیه نقلی به حساب آورد تا یک فقیه عقلیگرا(المکاسب، شیخ انصاری، انتشارات کنگره، صفحه 246) شیخ اهتمام زیادی به تحقیق در فهم مفاد روایت دارد و شاخصه تحقیقات ایشان در این زمینه مباحث مفصل لغوی است که در کتاب المکاسب موجود است.
شیخ احتمالات مختلف را مطرح کرده و مورد بررسی قرار میدهد و شاید از باب این جولان فکری است که در بسیاری از جاهای مکاسب، نمیتوان رأی شیخ را به طور قاطع اظهار نمود و خود شیخ نیز از اظهار قاطع رأیش در جاهایی خودداری میکند.
با توجه به اینکه کتاب شریف مکاسب، مجموعه یادداشتهای شیخ است که در درس خود بیان مینموده است، میتوان کیفیت حوزه درسی ایشان را هم شناخت. درسی که مشحون از تدقیقات بوده و در هر مسألهای وجوه مختلف مسأله مورد بحث قرار میگرفته است. میتوان یکی از دلائلنبود تقریرات درسی از درس شیخ را، همین مسأله دانست که به علت کثرت کمی و کیفی مباحث در این درس، عملا طلاب به تقریر نویسی نمیپرداختهاند.
مطلب مهم دیگر اینکه، توجه شیخ به روایات و منابع نقلی از دید اخباریان مخفی نمانده و از همین جهت جلب حوزه درسی شیخ شدهاند. منقول است که خود شیخ فرموده است: "اگر ملا امین استرآبادی زنده بود، با اصول من مخالفت نمیکرد!"(مدخل علم فقه، رضا اسلامی، صفحه 22) در واقع باید گفت که اگر قوت استدلال و بیان مرحوم وحید بهبهانی حوزه زعامت شیعه را از اخباریان گرفت، مجاهدت علمی شیخ اعظم، حوزه علمی را هم از ایشان باز پس گرفت.
2 – شیوه تحقیق محور در برابر شیوه متن محور
اگر چه شیخ انصاری در درس خود به متون گذشتگان توجه مینمود و حتی باید گفت که شیخ در این جهت در تاریخ فقه شیعه بیهمتاست، لکن متن خاصی را محور درس خود قرار نمیداد، بلکه شیوه تحقیق محور داشت و مباحث حول موضوع بحث میچرخید، نه بر محور متن دیگران و گفتههای ایشان.
این شیوه که شیوه اجتهادی به معنای حقیقی آن است و هم اکنون در حوزههای علمی همچنان جاری است، یادگار شیخ اعظم انصاری است.
3 – تبیین مفاهیم مبهم و مغلوط
از جمله امتیازات حوزه درسی شیخ، تلاش آن فقیه بزرگ در تبیین مفاهیم و واژگانی است که مبهم و مغلوط بوده و در تاریخ فقه بسیار مورد سوء تفاهم و نیز سوء استفاده واقع شده است. از جمله این مفاهیم، مفهوم "تفسیر به رأی" است که از سوی اخباریان افراطی مورد سوء استفاده واقع شده و از این مجرا میکوشیدهاند هر گونه تفسیر و برداشت از آیات قرآن را تفسیر به رأی تلقی کنند.
شیخ اعظم در این زمینه بسیار بذل جهد نموده و مشی و مسلک آن بزرگوار در نظام آموزشی حوزه، نهادینه شده است و آنچه از مطالعه کتب فقهای بعد از شیخ و مقایسه آن با ادوار قبل از شیخ داریم، این نکته را به خوبی نمایان میسازد.
میرزای شیرازی و حوزه سامرا
مبرزترین شاگرد شیخ اعظم، مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی معروف به میرزای شیرازی است. نام این فقیه بزرگ در تاریخ سیاسی ایران با قضیه تنباکو گره خورده است و مردم ایران هرگز فراموش نمیکنند که ایشان چگونه با فتوای هوشمندانه خود، لکه ننگ استعماری را که میرفت خسران بسیاری به بار بیاورد، از دامن تاریخ ایران پاک کرد.(جهت اطلاع بیشتر رک: تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسی نجفی، فصل تنباکو)
میرزای شیرازی از جمله فقهای شاخص تاریخ شیعه است که متصف به ویژگیهایی بوده که او را بینظیر کرده است. از جمله این ویژگیها حافظه قوی، زهد و تقوای بسیار، دائم الذکر بودن و... است.(جهت اطلاع بیشتر رک: میرزای شیرازی، نوشته مرحوم آقابزرگ تهرانی، انتشارات جاویدان)
علاوه بر اینها آن مرحوم در تدریس خود هم خصایصی داشته است که به این قرار است:
1 – هجرت به سامرا
میرزای بزرگ(ره) حوزه درسی خود را از نجف اشرف به سامرا منتقل نمود. با این کار اگر چه حوزه نجف همچنان کانون دروس فقه شیعه بود، اما مرکز زعامت حوزهها به سامرا رفت. این تصمیم که جلوه دیگری از تیزبینی و هوش و کیاست میرزاست، از آن رو مورد توجه است که سامرای عراق، شهری سنی نشین است، در مقابل نجف که شهر شیعیان است. میرزای شیرازی کرسی تدریس خود را در شهر سامرا و در کنار فقهای اهل سنت برپا نمود و از این راه مدخلی برای ارتباط بیشتر با این قشر از مسلمانان باز کرد.
شیعه که اکنون از اختلافات داخلی(منازعه اخباریان و اصولیان) رها شده بود، با ابتکار زعیم خود به گسترش ارتباط با اهل سنت پرداخت. این اقدام میرزای بزرگ یادآور عملکرد فقیه نام آور شیعه، سید مرتضی است که در زندگانی خود کوشید پیوند میان شیعه و اهل سنت را محکم نموده و امنیت خاطر حوزههای علمی شیعه را فراهم آورد.(رک: شکل گیری سازمان روحانیت شیعه، موسسه شیعه شناسی)
2 – شیوه مباحثه محور
میرزای شیرازی درس خود را به شیوه مباحثه محور برگزار مینموده است. در این درس خبری از منبر و... نبوده و میرزای بزرگ در ردیف شاگردان خود بر زمین نشسته و با تقریر موضوع مورد بحث، هر یک به گفتوگو و اظهار رأی میپرداختهاند. این شیوه، پیش و پس از میرزای بزرگ بیسابقه است و متأسفانه در منابع اندکی که از تاریخ زندگانی میرزا نگاشته شده، به این مطلب چندان نپرداختهاند.(رک: میرزای شیرازی، آقابزرگ تهرانی)
آنچه معلوم است، اینکه این شیوه بکر و ممتاز نتوانست در حوزههای شیعه به حیات خود ادامه دهد و اگر چه از ثمرات این حوزه درسی تربیت فقیه بزرگ مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی است، ولی خود شیوه تدریس مورد توجه قرار نگرفت.
شاید از دلایل این بیتوجهی گستردگی کمی و تعدادی حوزه درسی دیگر فقها نسبت به مجلس درس مرحوم میرزاست؛ به هر حال پرداختن به این مسأله و نیز تبیین شیوه تدریس میرزا، از تحقیقاتی است که خالی از لطف نیست.
آخوند خراسانی مؤلف کفایة الاصول
مبرزترین شاگرد میرزای بزرگ، مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانی است که در زمان حیات میرزا و به امر استاد به نجف اشرف برگشت و حوزه درسی خود را در آنجا دایر نمود.(رک: تاریخ تحولات سیاسی، موسی نجفی، فصل مشروطه) زعامت آخوند خراسانی بر حوزههای شیعهع مقارن دروان مشروطه خواهی در ایران است.
آخوند که بقیة السلف مکتب فقهی وحید بهبهانی است، از امور اجتماعی و سیاسی غافل نبوده و تاریخ، در این دو حوزه یادگاریهای فراوانی از آن بزرگمرد دارد. مرگ مشکوک آخوند در هنگامهای که قصد آمدن به ایران داشت، از جمله فرازهای ناگفته تاریخ است که امید است روزی رمزگشایی شود.
در این مجال به اختصاصات درسی و تعلیمی آخوند میپردازیم.
مهمترین یادگاری که از حوزه درسی مرحوم آخوند به جا مانده است، کتاب گرانسنگ "کفایة الاصول" است. کتابی موجز و مختصر که نظام فقهی برآمده از اندیشههای شیخ اعظم، انصاری را نهج و ترتیب متقن و منسجم داده است. این کتاب علاوه بر اهمیت و وزانت علمی، حائز جنبههای مهم دیگری نیز هست.
از جمله اینکه، بر خلاف مسلک اساتید آخوند که نوشته جات ایشان و درسهایشان خالی از اطناب نبود، بسیار مختصر و ایضا مغلق نوشته شده است. به عبارت دیگر در دورانی که میل به تفصیل و درازگویی اوج گرفته بود و فقهای شیعه مبالغی وقت خود را به نگارش کتب مفصل مصروف میداشتند، آخوند خراسانی با احیای شیوه موجزگویی، این مسلک را برانداخت.
نقل شده است که مرحوم میرزا حبیب الله رشتی، بحث مقدمه واجب را در حدود یک سال طول میداد و این در قیاس با درس مرحوم آخوند که به گفته آقا نجفی قوچانی، شاگرد ایشان، کل اصول را در حدود چهارسال تدریس مینمود،(سیاحت شرق، آقانجفی قوچانی، صفحه 183) وقت بسیار زیادی است.
شاخصه دیگر مجلس درس مرحوم آخوند، انسجام در طرح مطالب است. شیوه تحقیق محور شیخ انصاری و نیز شیوه مباحثه محور میرزای بزرگ که ذکرش رفت، اگر چه در کیفیت تدقیق و تحقیق در مطالب حائز اهمیت بسیار است، اما به همان میزان انسجام مطالب را میکاهد و از این جهت مناسب مجلس تدریس نیست. بلکه مجلس درس باید منسجم باشد و این شیوه در کتاب کفایة الاصول و به تبع در تدریس آخوند خراسانی به چشم میخورد.
علاوه بر اینها آخوند از موهبت خدادادی بیان خوب هم برخوردار بوده و همین باعث رونق مجلس درس ایشان بوده است. مرحوم آقانجفی با تعبیر "دم عیسوی" از گفتار مرحوم آخوند یاد میکند و میفرماید: "همچو مدرسی این طور خوش بیان و قابل استفاده تا به حال در اسلام پیدا نشده است!"(رک: همان)
به طور کلی باید گفت که آخوند خراسانی درسهای پراکنده در حوزه را، انسجام بخشید و شیوه موجزگویی و مختصرگویی را دوباره احیا نمود. یادگاری که بعدها در حوزه درسی شاگرد بزرگ ایشان، مرحوم آیت الله بروجردی نمود بسیار داشت.
منابع
1 – شکل گیری سازمان روحانیت شیعه، موسسه شیعه شناسی
2 – الخلاف، شیخ طوسی، موسسه نشر اسلامی
3 – جایگاه شناسی علم اصول، جمعی از نویسندگان، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
4 – معالم الاصول، موسسه نشر اسلامی
5 – سیاحت شرق، آقانجفی قوچانی، نشر لوح محفوظ
6 – مدخل علم فقه، رضا اسلامی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
7 – شرایع الاسلام، محقق حلی، انتشارات بنیاد معارف اسلامی قم
8 – الدرر النجفیه، شیخ یوسف بحرانی، چاپ سنگی
9 – فوائد الحائریه، وحید بهبهانی، انتشارات مجمع الفکر الاسلامی
10 – وحید بهبهانی، نوشته علی دوانی، انتشارات امیرکبیر
11 – در محضر بهجت، محمدحسین رخشاد
12 – حدیث ولایت، مجموعه سخنرانی های مقام معظم رهبری
13 – تاریخ فقه و فقها، ابوالقاسم گرجی
14 – آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، انتشارات صدرا
15 – المکاسب، شیخ انصاری، مجمع الفکر الاسلامی
16 – تاریخ تحولات سیاسی، موسی نجفی
17 – میرزای شیرازی، مرحوم آقابزرگ تهرانی، انتشارات جاویدان
هادی شاملو
/979/701/ر
ارسال نظرات