به مناسبت سی و نهمین سال رحلت حکیم دوران؛
رفعت حکمت
خبرگزاری رسا ـ حضرت آیة الله العظمی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی سی و نه سال پیش در چنین روزهایی، رخت دنیایی از تن بدر و دار فانی را وداع کرد.

درآمد
بیست و چهارم دی ماه هزار و سیصد و پنجاه و سه هجری شمسی در تقویم علم و حکمت اسلامی ایرانی سالروز درگذشت یکی از فحول حکمای صدرایی است. حضرت آیة الله العظمی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی سی و نه سال پیش در چنین روزهایی رخت دنیایی از تن بدر کرد و بنا بر معارف عمیقی که خود یکی از عمیقترین و خوش بیانترین صاحبان آن معارف بود – معارف حکمت صدرایی- به قول مولانا:
جملـــــــه دیـگر بمیرم از بشـــــر تا برآرم از ملایک بـال و پر
از ملک هم بایدم جستن ز جوی کل شیء هالک الا وجهه
فلسفه و حکمت متعالیه که میراث حکیم دوران صدر المتألهین شیرازی است، خود چکیده هم آوردی، هم نوایی و مصارعات عمیق و پویای افکار و انظار مختلف، در درازنای تاریخ فکر و تمدن اسلامی است.
اگر روزی و روزگاری در اوایل ورود فلسفه یونانی به جهان اسلام، این فلسفه رابطهای در کلیات و اصول با دین داشت و تحت مساعی مشائیان اولیه از الکندی تا فارابی و تا شیخ الرئیس برای هم آهنگی آن با نرم افزارهای فکری شریعت اسلامی تلاش کردند و فلسفهای اسلامی و بار آمده در گلخانه و گلزار فکر و فهم اسلامی به بار آوردند و پس از آن حکیم سهرورد، شیخ اشراق بر مایههای افلاطونی این میراث تأکید نمود و حکمت ایران باستان را با میراث مشائیان، به «سنتز» واداشت و این همه را در چراغ و چراغدان آیه نور قرآن ریخت که «کأنّها کوکب دری یوقد من شجرة مبارکة زیتونة لا شرقیة و لا غربیة»، و از روز و روزگاری که عارفانی تیز نظر در مغرب اسلامی و در بلاد اندلس این میراث را با مایههای عرفانی در آمیختند و این همه پس از اندماجی آن به آن، به میوهای شیرین و جانفزا تبدیل گشت، آنگاه و آن زمان بود که صدرای حکیم، این همه را در در سراچه دل و فکر خویش چون شیر و شکر به هم آمیخت و حکمت متعالیه اسلامی را در رگهای اندیشگی جهان اسلام جاری ساخت.
اینک این حکیم والامقام، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی کسی است که استادی یگانه و مقرری چیره دست در کار این فلسفه الهی است؛ فلسفهای که چکیده هزاران سال اندیشهورزی بشری است و این هنر، هنری نیست که هر کسی توفیق مصاحبت با آن را داشته باشد.
حکیمی از خاندان رفعت
آیةالله سید ابوالحسن فرزند سید میرزا ابراهیم فرزند سید خلیل بن سید میر رفیع مشهور به رفیعی قزوینی از اسطوانههای فلسفه و حکمت متعالیه در قرن چهاردهم هجری قمری و از مراجع تقلید، در قزوین به 1310 سال هجری قمری ولادت یافت و در خاندان علم و زهد پرورش یافت. این طایفه از ذریّه سید میرزا زمان طالقانی قزوینی از اکابر علمای عصر خویش هستند. از مشاهیر این سلسله سید میرزا محمد صالح، فرزند سید میرزا محمد زمان طالقانی قزوینی، حکیم و مجتهد و عارف از شاگردان آقا جمال خوانساری و سید میرزا رفیع فرزند سید میر علی بن سید میر عبدالباقی بن سید محمد صالح قزوینی، مجتهد و حکیم مشهور که نامش عنوان این خانواده جلیل گشته است. اعقاب وی با انتساب به او به آل رفیعی شهرت یافتند.
آیةالله رفیعی پس از اخذ مقدمات و فنون ادب و علوم عربی، سطوح عالی خود را نزد شیخ ملا علی طارمی و قسمتی از خارج فقه و اصول را نزد شیخ ملا علی اکبر سیاه دهنی قزوینی در مدرسه صالحیه کسب فیض نمود.
ایشان سپس به قم مهاجرت نمود و به حوزه درسی شیخ عبد الکریم حائری ملحق گشت و سالها بهرمند گردید. او از کودکی دارای هوشی سرشار و حافظهای قوی بود و میلی به علوم عقلی داشت و از اکابر فلاسفه عصر خود، مانند شیخ میرزا حسن کرمانشاهی، میرزا ابراهیم زنجانی، سید محمد تنکابنی، شیخ عبد النبی نوری، شیخ علی رشتی، میرزا محمود رضوانی قمی، میرزا ابراهیم اشکوری و... کسب فیض نمود و به مقام علمی و درجه والای اجتهاد نایل گردید و از تمام معاصران خود پیشی گرفته و آوازهای بلند یافت.
در نیمه دوم قرن چهاردهم هجری کرسی تدریس فلسفه و حکمت در حوزههای علمی شیعه منحصرا به او واگذار گردید و طلاب علوم عقلی و عاشقان فلسفه از اطراف بلاد، دور او حلقه میزدند و استاد بلا منازع و مسلم علوم عقلی بود و جمع بسیاری در حوزه او تربیت یافتند.(دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ج1 ص1115)
حکیم در آینه
آنچنان که گذشت، آیة الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی یکی از اساتید مسلم علوم عقلی در زمان خویش بودند که سلسله اساتید ایشان بنا بر سلسلههای بر شمرده توسط استاد شهید مرتضی مطهری، به دورترین زمان در تاریخ فلسفه اسلامی به ملاصدرا و سپس به شیخ الرئیس ابو علی سینا میرسد.
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ایشان را جزء طبقه سی و دوم حکمای اسلامی بر میشمرند: «آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی از مشاهیر و معاریف اساتید در نیم قرن اخیر بود، جامعالمعقول و المنقول بود. فلسفه را نزد حکیم کرمانشاهی و حکیم اشکوری آموخته بود. پس از تأسیس حوزه علمیه قم در سال 1340 به وسیله مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، معظم له به قم مهاجرت کرد و ضمن استفاده از محضر آقای حائری، خود به تدریس شرح منظومه سبزواری و اسفار ملاصدرا پرداخت. فضلا از درسش استفاده میکردند. استاد بزرگ ما آیتالله خمینی مدظله شرح منظومه و قسمتی از اسفار را نزد او خواندهاند. او را بالخصوص از نظر حسن تقریر و بیان میستودند. مرحوم رفیعی در زمان حیات مرحوم آقای حائری به قزوین مراجعت کرد. طالبان حکمت احیانا برایاستفاده از محضرش به قزوین میرفتند. سالهای آخر، تهران را محل اقامت قرار داد و از مراجع تقلید به شمار میرفت. در سال 1393 جهان را وداع گفت.»(خدمات متقابل اسلام و ایران ص534)
زمانی که به صفات این استاد مسلم علوم عقلی در زبان شاگردانش مراجعه میکنی، آنچه که بیش از همه خود نمایی میکند احاطه کم نظیر آیةالله رفیعی قزوینی بر اسفار و از همه مهمتر خوش تقریری و خوش بیانی و حضور ذهن اعجاب انگیز ایشان است.
مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانی که خود از فحول اساتید حکمت و عرفان در قرن معاصر بودند، از شاگردان آیة الله رفیعی قزوینی بودند. ایشان در باب نحوه تدریس استاد خود چنین میگویند: «یک سال من به قزوین نزد آقای آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی رفتم. آن موقع مدرسه "التفاتیه" را تازه از دست دولتیها گرفته بودند.
بعد از اینکه چند سؤال پرسیدم، متوجه شدم که ایشان تبحر و ذوق خاصی دارند و به همین علت یک سال در آنجا در خدمتشان بودم. بعد از آن هم تابستانها هر سال به آنجا میرفتم. بعد کتاب میبردم و اگر مشکلاتی داشتم سؤال میکردم. ایشان خیلی محفوظات داشت، یک بار من به ایشان عرض کردم شما سی سال است که از قم بیرون آمدهاید، در قزوین هم که درس حسابی نداشتهاید، گفت من خودم هفت دوره اسفار را به دقت مطالعه کردهام.
او علاوه بر تبحر و ذوق تام، از بیانی شیوا و سحار برخوردار بود... . ایشان یک صفحه سی و دو سطری اسفار چاپهای بزرگ را ظرف یک ساعت بدون یک کلمه تقدم و تأخر تقریر میکرد و بیانی داشت که اگر دو سه ساعت هم درس میگفت، آدم مجذوب میشد، هاج و واج میشد، واقعا نفس را در سینه حبس میکرد و آدم خیال میکرد شاید دو دقیقه است که درس میگوید. اگر آدم واقعا دقت میکرد، نمیتوانست بگوید که ایشان در بیان مطالب کلمهای زیاد و یا کلمهای کم گفتند. آن وقت سی و دو سطر را با عبارت تطبیق میکرد و چون بر ادبیات عرب خیلی احاطه داشت، با مهارت خاصی مطالب را با عبارات تطبیق میفرمود. حالا دیگر چنین استادانی پیدا نمیشود».(در حکمت و معرفت ص360)
همین مطالب را آیة الله سیدرضی شیرازی نیز که از اساتید حکمت در زمان ماست، در باب ایشان بیان میدارند؛ یعنی قدرت بیان و ذهن گسترده؛ «میتوانم بگویم که کمنظیر بود، باید عرض کنم چیز عجیبی بود، این مرد و من تعجب میکردم از قدرت او، شما چاپ سنگی اسفار را ندیدهاید، چاپهای سنگی دارای صفحات بزرگ است، ایشان نصف هر صفحه را تدریس میکرد و نصف صفحه را به صورت کامل از خارج میگفت. یعنی بدون اینکه به کتاب مراجعه کند، تمام این نیم صفحه را از خارج میگفت، بعد که ما میآمدیم برای تطبیق روی سطح و روی کتاب، کلمه به کلمه حرفهایی که میگفت از خارج، روی کتاب تطبیق میشد، لذا حافظهاش و قدرت علمی و قدرت بیانش کمنظیر بود. من استاد زیاد دیدهام، در بیان و حافظه و قدرت علمی، ایشان کمنظیر بود...! ایشان مجتهد بود و اجازات اجتهادی داشت؛ از اساتیدش و درس خارج فقه هم میگفت، اما تسلطش بیشتر در فلسفه بود. البته به عرفان هم تسلط داشت، اما برای ما درس عرفان نمیگفت، فلسفه میگفت و میل هم نداشت که برای ما عرفان بگوید و هر چه اصرار کردیم که عرفان بگوید، قبول نکرد و همان فقه و فلسفه را تدریس میکرد».(پایگاه اطلاعاتی معظم له)
از دیگر شاگردان ایشان استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی هستند. ایشان که استاد دانشگاه تهرانند، در باب استاد خود میگویند: «بنده این افتخار را داشتم که محضر ایشان را درک بکنم. البته این دوران کوتاه بود. من فقط سه سال، سه ماهه تابستان را به قزوین میرفتم و در درس فقه و فلسفه ایشان حاضر میشدم، که مجموعا نه ماه شد. وقتی ما برای تحصیل فلسفه خدمت ایشان رسیدیم، ایشان در ابتدا از تدریس فلسفه ابا میکردند و میفرمودند که من در فلسفه اطلاعات زیادی ندارم. ولی با اصراری که ما محضر ایشان داشتیم و با واسطه قرار دادن آقای سید جلال الدین آشتیانی، ایشان به این شرط پذیرفت که دو درس فقه بگویند و یک درس فلسفه... . ایشان در تدریس اسفار احاطه تقریبا کم نظیری داشتند و وقتی که انسان تقریر و بیان ایشان در مسائل فلسفی را میدید، واقعا به وجد میآمد... . مرحوم رفیعی خوش تقریرترین استادی بود که من در فلسفه دیده بودم».(آیینههای فیلسوف ص45)
زمانی که به صفات این استاد مسلم علوم عقلی در زبان شاگردانش مراجعه میکنی، آنچه که بیش از همه خود نمایی میکند احاطه کم نظیر آیةالله رفیعی قزوینی بر اسفار و از همه مهمتر خوش تقریری و خوش بیانی و حضور ذهن اعجاب انگیز ایشان است.
مرحوم استاد سید جلال الدین آشتیانی که خود از فحول اساتید حکمت و عرفان در قرن معاصر بودند، از شاگردان آیة الله رفیعی قزوینی بودند. ایشان در باب نحوه تدریس استاد خود چنین میگویند: «یک سال من به قزوین نزد آقای آقا سید ابوالحسن رفیعی قزوینی رفتم. آن موقع مدرسه "التفاتیه" را تازه از دست دولتیها گرفته بودند.
بعد از اینکه چند سؤال پرسیدم، متوجه شدم که ایشان تبحر و ذوق خاصی دارند و به همین علت یک سال در آنجا در خدمتشان بودم. بعد از آن هم تابستانها هر سال به آنجا میرفتم. بعد کتاب میبردم و اگر مشکلاتی داشتم سؤال میکردم. ایشان خیلی محفوظات داشت، یک بار من به ایشان عرض کردم شما سی سال است که از قم بیرون آمدهاید، در قزوین هم که درس حسابی نداشتهاید، گفت من خودم هفت دوره اسفار را به دقت مطالعه کردهام.
او علاوه بر تبحر و ذوق تام، از بیانی شیوا و سحار برخوردار بود... . ایشان یک صفحه سی و دو سطری اسفار چاپهای بزرگ را ظرف یک ساعت بدون یک کلمه تقدم و تأخر تقریر میکرد و بیانی داشت که اگر دو سه ساعت هم درس میگفت، آدم مجذوب میشد، هاج و واج میشد، واقعا نفس را در سینه حبس میکرد و آدم خیال میکرد شاید دو دقیقه است که درس میگوید. اگر آدم واقعا دقت میکرد، نمیتوانست بگوید که ایشان در بیان مطالب کلمهای زیاد و یا کلمهای کم گفتند. آن وقت سی و دو سطر را با عبارت تطبیق میکرد و چون بر ادبیات عرب خیلی احاطه داشت، با مهارت خاصی مطالب را با عبارات تطبیق میفرمود. حالا دیگر چنین استادانی پیدا نمیشود».(در حکمت و معرفت ص360)
همین مطالب را آیة الله سیدرضی شیرازی نیز که از اساتید حکمت در زمان ماست، در باب ایشان بیان میدارند؛ یعنی قدرت بیان و ذهن گسترده؛ «میتوانم بگویم که کمنظیر بود، باید عرض کنم چیز عجیبی بود، این مرد و من تعجب میکردم از قدرت او، شما چاپ سنگی اسفار را ندیدهاید، چاپهای سنگی دارای صفحات بزرگ است، ایشان نصف هر صفحه را تدریس میکرد و نصف صفحه را به صورت کامل از خارج میگفت. یعنی بدون اینکه به کتاب مراجعه کند، تمام این نیم صفحه را از خارج میگفت، بعد که ما میآمدیم برای تطبیق روی سطح و روی کتاب، کلمه به کلمه حرفهایی که میگفت از خارج، روی کتاب تطبیق میشد، لذا حافظهاش و قدرت علمی و قدرت بیانش کمنظیر بود. من استاد زیاد دیدهام، در بیان و حافظه و قدرت علمی، ایشان کمنظیر بود...! ایشان مجتهد بود و اجازات اجتهادی داشت؛ از اساتیدش و درس خارج فقه هم میگفت، اما تسلطش بیشتر در فلسفه بود. البته به عرفان هم تسلط داشت، اما برای ما درس عرفان نمیگفت، فلسفه میگفت و میل هم نداشت که برای ما عرفان بگوید و هر چه اصرار کردیم که عرفان بگوید، قبول نکرد و همان فقه و فلسفه را تدریس میکرد».(پایگاه اطلاعاتی معظم له)
از دیگر شاگردان ایشان استاد دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی هستند. ایشان که استاد دانشگاه تهرانند، در باب استاد خود میگویند: «بنده این افتخار را داشتم که محضر ایشان را درک بکنم. البته این دوران کوتاه بود. من فقط سه سال، سه ماهه تابستان را به قزوین میرفتم و در درس فقه و فلسفه ایشان حاضر میشدم، که مجموعا نه ماه شد. وقتی ما برای تحصیل فلسفه خدمت ایشان رسیدیم، ایشان در ابتدا از تدریس فلسفه ابا میکردند و میفرمودند که من در فلسفه اطلاعات زیادی ندارم. ولی با اصراری که ما محضر ایشان داشتیم و با واسطه قرار دادن آقای سید جلال الدین آشتیانی، ایشان به این شرط پذیرفت که دو درس فقه بگویند و یک درس فلسفه... . ایشان در تدریس اسفار احاطه تقریبا کم نظیری داشتند و وقتی که انسان تقریر و بیان ایشان در مسائل فلسفی را میدید، واقعا به وجد میآمد... . مرحوم رفیعی خوش تقریرترین استادی بود که من در فلسفه دیده بودم».(آیینههای فیلسوف ص45)
حکیم تمام عیار
استاد آیة الله رفیعی قزوینی تنها مرد دنیای نظر نبودند؛ مانند همه علمای شیعه سعی بلیغی در گرهزدن نظر و عمل خویش داشتند. استاد علامه آیة الله حسن حسن زاده آملی که یکی از مبرزین شاگردان ایشان است، جملاتی عمیق در سلوک انسانی از استاد خویش نقل مینمایند؛ «به تعبیر استاد بزرگوارمان حضرت علامه حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی رضوان الله تعالی علیه، روز اول که در محضر شریف ایشان مصباح الانس را شروع کردیم و بعد از تسمیه و تحمید، اول حرفی که به من زدند این بود که: علمی که انسان ساز است، علم عرفان و اخلاق است؛ برنامه انسان سازی است، به آدم مراقبت و حضور تعلیم میدهد، کتاب وجود انسان را بر آدم میشوراند، که انسان کتاب وجودی خودش را درست بخواند و کتاب وجودی خودش را بفهمد و کتاب وجودی خودش را درست ورق بزند.(گفتوگوها ص47)
آنچنان که گذشت، ایشان حکیمی تمام عیار بودند و در علوم فقهی و اصولی از مجتهدین به شمار می رفتند و مرجع تقلید و ملجأ مردم در مشکلات و حوادث دوران بودند. یکی از دانشمندان معاصر جایگاه بیبدیل ایشان در زلزله بویین زهرا، برای کمک به مردم زلزله زده را در خاطرات خود نقل کرده است و یادآور گشته که چگونه منزل ایشان مأوای مردم زلزله زده شده بود.
آنچنان که گذشت، ایشان حکیمی تمام عیار بودند و در علوم فقهی و اصولی از مجتهدین به شمار می رفتند و مرجع تقلید و ملجأ مردم در مشکلات و حوادث دوران بودند. یکی از دانشمندان معاصر جایگاه بیبدیل ایشان در زلزله بویین زهرا، برای کمک به مردم زلزله زده را در خاطرات خود نقل کرده است و یادآور گشته که چگونه منزل ایشان مأوای مردم زلزله زده شده بود.
غروب حکیم
سرانجام سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نیمه شب سه شنبه 24دی ماه 1353 شمسی، برابر اول محرم 1395 قمری در سن 85 سالگی در تهران، پس از عمری تلاش و مجاهدت علمی و عملی و روشن نگه داشتن چراغ حکمت صدرایی درگذشت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.
سرانجام سید ابوالحسن رفیعی قزوینی نیمه شب سه شنبه 24دی ماه 1353 شمسی، برابر اول محرم 1395 قمری در سن 85 سالگی در تهران، پس از عمری تلاش و مجاهدت علمی و عملی و روشن نگه داشتن چراغ حکمت صدرایی درگذشت و در مسجد بالاسر آستان قدس فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.
منابع:
1. دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی- بهاء الدین خرمشاهی
2. آیینه های فیلسوف- گفتگو با غلامحسین ابراهیمی دینانی
3. مثنوی مولوی
4. در حکمت و معرفت- گفتگو با سید جلال الدین آشتیانی
5. گفتگوها- حسن حسن زاده آملی
6. خدمات متقابل اسلام و ایران- مرتضی مطهری
هادی شاملو
/979/701/ر
ارسال نظرات