۰۴ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۲۶
کد خبر: ۱۹۸۲۷۴
منتقد سینما:

فیلم روز رستاخیز تیشه محکمی به ریشه عاشورا بود

خبرگزاری رسا ـ بدون شک جشنواره فیلم فجر بزرگترین گردهمایی در عرصه هنر در کشور محسوب می‏شود و سی و دومین جشنواره فجر که در بهمن ماه امسال برگزار شد، با حاشیه‏هایی همراه بود که حساسیت این جشنواره را دو چندان کرد.
رستاخيز
محمدرضا محقق یکی از منتقدان مطرح سینما و تئاتر است که در عرصه نقد و تحلیل فیلم صاحب آثار و مقلات فراوانی است. وی در جشنواره های سال های گذشته نیز حضور داشته و با لحنی ناامید کننده از این جشنواره می‏گوید. با او به گفت و گو می‏نشینیم تا از جزئیات جشنواره سی و دومین بیشتر آگاه شویم.
 
رسا – جشنواره فیلم فجر امسال را به طور خلاصه شرح دهید.
سوال شما به شدت مبهم و غیر قابل پاسخگویی است. به جهت اینکه کلمه جشنواره معنای دقیقی دارد و سینمای ایران معنای درست و درمانی نداشته و سینمای در این زمان پریشان، متزلزل، بی مبنا و تاریک بوده و هست.
بنابراین ربطی به کلمه جشنواره ندارد همه معرکه ده روزه فیلم فجر، شبیه به یک سوگواره است. اینکه محافل برگزاری جشنواره بیشتر شبیه سالن مد است شکی در آن نیست که احتمالا با گزینشی که دعوت می‌شوند و با عرف اجتماعی برخی مردم ارتباط پیدا می‌کند که یکی از مواضع ظهور و بروز آن در جشنواره است.
 
رسا - سینمای ایران چه اوضاعی را تجربه می‏کند؟
بازگشت اوضاع کنونی ایران، بازگشت به موجودیت سینما در ایران دارد که اساسا مبانی آن مشخص نیست و برنامه‌ای برای آن وجود ندارد و اتفاقاتی که برای آن می‌افتد، اتفاقات ناقص الخلقه و اشتباهی است. من برای همه این مسائل، مصادیق و مبانی تئوریک دارم.  البته این مسائل بحثی پردامنه و متنوع است، مانند اینکه سینما آری یا خیر؟
سینمای سفارشی دولتی نفتی، شعاری و بی‏مخاطب است
 بخش دیگر این مسأله به موجودیت خود سینما برمی‏گردد چرا که ما اساسا چیزی به نام سینما در ایران نداریم. ما صنعت سینما نداریم به این معنا که تولید و اکران درست و مبتنی بر حرفه سینما،  همان‏طورکه همه جای دنیا شناخته شده و پذیرفته شده نداریم، ما یک سری فیلم دولتی سفارشی داریم که عموما فیلم‏های«بدی» هستند این فیلم‌ها با پول نفت ساخته می‌شود و هیچ دغدغه‌ای هم برای دیدن آن‌ها وجود ندارد چون خیلی از آنها مثلا چهار میلیارد برای ساخت آن هزینه می‌شود و پانصد میلیون هم فروش ندارد و کک هیچ کس نمی‌گزد چرا؟ چون پول نفت و دولت است و اصلا مهم نیست که در فروش موفق باشد و این فیلم‏ها برای فروش ساخته نشده است و این فیلم ها ساخته شده است برای آن که شناخته شود چرا؟ چون محیط بیرون گزارش کاری بدهند که فیلم ارزشی ساخته‏ایم و این یکی از رگه‏های فاسد و انحرافی است. سینمای سفارش دولتی نفتی، شعاری و بی مخاطب است، در حالی سینما اساسا با مخاطب معنا پیدا می‏کند و سینما تعریف خیلی واضح‌اش این است که من پول بدهم بلیط بخرم و فیلم ببینم.
سینما جشنواره‌ای صنعت سینمامحسوب نمی‏شود
مهم‌ترین مساله ایران اسلامی این است که مردم پول بدهد و فیلم بخرند و اشاره خواهم کرد که اگر مردم از سینما ببُرند، مضرات و تبعات وحشتناکی دارد.
سینمای دوم، سینمای جشنواره‌ای است. سینمای جشنواره‌ای باز هم صنعت سینما نیست؛ یعنی فیلم ساز، فیلم می‌سازد که جشنواره‌ها آن ور آبی از آن استقبال کنند و این شکل سینما خیلی به سینمای ایران ضربه زده است. کسانی که رسما اعتقادات مبانی اعتقادی و دینی و ارزش‌های مردم را دست‏مایه و بازیچه خود کردند.
سینما جشنواره‌ای که مردم برای آن مهم نیستند و دغدغه‌های جامعه برای آن‌ها مهم نیست و برای جشنواره‌های آن‌ور آبی فیلم ساخته می‏شود، دردی از جامعه دوا نمی‏کند.
یک نوع دیگر سینما وجود دارد که من به آن اعتقاد دارم و در سال‌های قبل از انقلاب و بعد از انقلاب وجود داشته است و این سینما زاییده یک جریان مدیریت فرهنگی نیست، بلکه زاییده دغدغه‌های شخصی عده‌ای از آدمهای معدود است. فیلم‌هایی که دغدغه انسان‌های دغدغه‌مند و متعهد به آرمان‌هایشان، باعث شکوفایی سینمای ایران در یک سری مقاطع و فیلم‌ها شده است و باز هم تاکید دارم که این اتفاق شخصی است و در جریان مدیریت فرهنگی نیست. از کارهای سینمایی فاخر قبل از انقلاب می‏توان به فیلم "گاو" اشاره کرد که این فیلم تنها فیلمی است که مورد تقدیر حضرت امام(ره) قرار گرفته است. فیلم گاو ساخته داریوش مهرجویی است؛ و در سینمای بعد از انقلاب "بچه‌های آسمان" فیلمی جدی سینمایی به معنای واقعی کلمه و بسیار ارزشی است به این معنا که موضوع عدالت، موضوع اخلاق و موضوع فقری که نه نشان دهنده سیاه نمایی جامعه ایران، بلکه نشان دهنده ارزش‌های وجودی انسان‌ها در این فیلم است و فیلم‌هایی مانند رنگ خدا، زیر نور ماه و فیلم‌های حاتمی کیا، مانند دیدبان که این‌ها زاییده افرادی هستند که این افراد دغدغه شخصی داشتند و این موضوع هیچ وقت تبدیل به یک جریان نشد که به خاطر نبود صنعت سینما در ایران و تولید نادرست و رده‏های سینمای سفارشی است.
 
رسا ـ سطح مخاطبان در استقبال از فیلم‌های فاخر در کشور چگونه است؟
تردیدی نیست که تربیت ذهنی و تربیت بصری مردم ما به شدت افت کرده است و این دلایل مختلفی دارد و یکی از دلایل اصلی آن این است که تلویزون به عنوان رسانه فراگیر معرفی شده است و دسترسی مردم به تلویزیون خیلی بیشتر از سینما است و این دو، قابل مقایسه نیستند؛ چرا که مردم ما به طور متوسط روزی 5-6 ساعت تلویزون نگاه می‌کنند و دیدن سریال های «آبگوشتی» و بی‏محتوا و مهمل، بدون روانشاسی بصری و مضمون قصه و تکرار کلیشه‌های دمده و فرسوده باعث شده است که تربیت ذهنی مردم خراب شود و اگر مردم نتوانند از زیبایی بهره ببرند، نمی‌توانند زیبایی را بشناسند. وقتی مردم فیلم بد دیدند، وقتی مردم فیلم‌هایی دیدند که حرف‌های خاله زنکی یا قصه‌های کلیشه‌ای بی‌مزه و به لحاظ مفهوم و فلیمنامه و قصه ضعف دارد، در ضمن فحاشی و تجمل پرستی و توهین‌ها و... عواقب و تاثیرات دیگر به همراه می‏آورد، وقتی مردم با این‌ها دم خور شدند و سال‌ها این‌ها را دیدند، چه توقعی است که مردم مثلا فیلم بچه‌های آسمان را بپسندند و حتی سینمای درجه یک ماند سینمای "هیچکاک" و "برگمان" را بفهمند و تحمل کنند.
یکی از دلایلش همین محصولاتی است که مردم می‌بینند و دلایل متعدد دیگری مانند این که مردمی که کتاب نمی‌خوانند و حداقل مطالعه را دارند، چگونه می‌توانند سینمای فاخر و درجه یک و ابعاد زیباشناسی دقیق را بشناسند و ارتباط برقرار کنند؟ این حلقه‌ها باید همه با هم دیده شوند. این منشور باید باهم دیده شود. زوایای مختلف مردم در عرصه‌های مختلف باید دقیق دیده شود. مردم فرصتی برای تأمل ندارند و کتاب نمی‌خوانند.
در چنین وضعیتی شما نمی‌توانید فهم زیباشناسی دقیق و تربیت درست داشته باشید تا اینکه به سراغ سینما بروید!
مردمی که بلد نیستند درست رانندگی کنند و مردمی که کتاب نمی‌خوانند، مردمی که زیاد غیبت می‌کنند و پشت سر هم حرف می‌زنند و زیرآب همدیگر را می‌زنند و مردمی که افتخارشان فکر نکردن است، از این مردم نمی‌شود توقع داشت که سینمای جدی و درجه یک ببینند!
با همین احوال، مردم در بعضی جاها نشان دادند فیلم خوب را می‌پذیرند. یک فیلم مانند "آژانس ششیه‌ای" همزمان هم نظر منتقدین و هم نظر داوران جشنواره و هم نظر مردم را جلب می‌کند. این نشانه مثبت است؛ یعنی مردم استعداد این را دارند که فیلم خوب را بفهمند؛ به ویژه موقعیتی مثل فیلم آژانس شیشه‌ای به وجود بیاید که تمام عناصر در آن، جامعه باشد. اما باید خیلی به آن‌ها کمک بشود.
 
رسا - فروش بالای یک فیلم نشانه کیفیت بالای آن است؟
الزاما فروش بالا نمی‌تواند گویای پیش فرض‌هایی باشد که ما در نظر می‌گیریم. مثلا یک فیلم مانند اخراجی‌ها پرفروش می‌شود که الزاما به معنای خوب بودن آن فیلم نیست. مانند کسی که وسط خیابان یک حرکت عجیب و غریب بکند، مثلا اینکه معلق بزند، حتی ممکن است خیلی مردم بایستند و آن را را ببینند و این می‏تواند هزار و یک دلیل داشته باشد و این در حالی است که شما می‌توانید با قلقلک دادن پست‌ترین غرایض مردم، آنها به سینما بکشانید.
توجه مردم به سینما از دو زاویه صورت می‏گیرد؛ یکی از زاویه برانگیختن عواطف حقیقی و فطری مردم و یکی از زاویه قلقک دادن پست‌ترین غرایض مردم. در هر دو صورت مردم برانگیخته شده و به یک پدیده توجه می‌کنند. باید هر دوی موارد را دید. فیلمی که با گذشتن از خطوط قرمز و تابوشکنی و ریختن عبارت‌ها و جوک‌های جنسی، مردم را به سمت خودش جلب می‌کند، این ارزش برای آن فیلم محسوب نمی‌شود. از طرفی یک فیلم مانند آژانس شیشه‌ای می‌تواند از موضع حقایق و عواطف واقعی مردم را به سینما بکشاند و هر دو ممکن است پرفروش بشوند؛ ولی این دو فیلم با هم بسیار متفاوت هستند.
 
رسا ـ اوضاع فیلم‌های امسال جشنواره به چه صورت بود؟
جشنواره امسال در بعضی از جهات بسیار فاجعه و ناامیدکننده بود! در زمانه‌ای که همه دارند از امید حرف می‌زنند و از بعض جهات هم قابل توجیه و قابل تأمل بود که یکی دو اتفاق خوب هم در آن افتاد.
در مجموع من سالی بسیار نگران کننده و فاجعه آمیز برای سینمای ایران پیش بینی می‌کنم؛ چون کسی قرار نیست این فیلم‌ها را ببیند. بنده حدود شصت فیلم را در ایام جشنواره(در کاخ جشنواره) دیدم. زیرا این فیلم‌ها قابل دیدن نیستند که برخی افراد خود ارزشی‌پندار، این فیلم‌های احمقانه را ساخته‌اند و پول نفت را نابود کردند و من امیدوارم یک روز بابت این فیلم‌هایشان محاکمه شوند.
من سالی فاجعه‌بار و فیلم‌هایی که مردم قرار نیست آن‌ها را ببیند و احتمالا مرتبط با نهادهایی بوده‌اند که پول مردم دست آن‌ها بوده و خرج شده و ساخته شده تا میزان آمارکاری بالا برود؛ مثلا مدیران بگویند ما 150 فیلم در سال ساختیم و من می‏خواهم بپرسم که این چه ادعا گستاخانه‌ای است که من بگوییم 150 فیلم «بد» ساختم.
در مجموع در جشنواره امسال تعدادی فیلم خنثی و بی‌قصه، محصول یک تعداد از کارگردانان بی‌سواد و تنبل دیدیم که من به عنوان کسی که کارم، دیدن فیلم‌ها و نوشتن در مورد آن‌ها است، مجبور به دیدن این فیلم‌ها بودم؛ ولی مسلما این فیلم‌ها را نمی‌بینند و مردم می‌توانند به جای دیدن این فیلم‌ها به خانه‌هایشان بروند.
بخش قابل توجه فیلم‌ها، این جنس فیلم‌ها بودند؛ فیلم‌های بی‌قصه، با ریتم بد و فلینامه‌های ضعیف و البته بازی و کارگردانی ضعیف که در جشواره نمایش داده شد تا اینکه جشنواره‌ای داشته باشیم و واقعا جشنواره داشته باشیم؛ یعنی جشنی باشد مانند جشن خانگی دور هم جمع شویم و کیکی بخوریم. ممکن است چهار تا جمله بگوییم و درباره هوا صحبت بکنیم. جشنواره فیلم فجر تبدیل به چنین معضلی شده است.
 
رسا ـ درباره فیلم‌های خوب این جشنواره نیز توضیحاتی بفرمائید؟
خارج از این قضایا چند فیلم مهم داشتیم و چند فیلم خوب که باز تاکید می‌کنم این فیلم‌های خوب ناشی از دغدغه‌های شخصی سازندگان بودند، نه ناشی از یک جریان.
 فیلم مهمی به نام رستاخیز که شنیدم بودجه این فیلم چند ده میلیارد بوده است که کسی پیدا نمی‌شود بگوید بودجه این فیلم را از کجا آورده‏اند؟! رستاخیز فیلم مهمی است به لحاظ اینکه تیشه محکمی به ریشه عاشورا زد و از جنبه‌های مختف یک فیلم تکان دهنده بود! زیر سوال بودن اسناد عاشورا، زیر سوال بردن اعتقاد مردم و نقاط طلایی و حساس که با اعتقاد مردم گره خورده بود و مهم‌تر از همه، نبودن حس عاشورایی در فیلم. همه مردم حتی غیر مسلمانان هم می‌فهمند که حس عاشورایی به چه معنا است؛ جون من معتقدم در این کشور امام حسین(ع) را خیلی خوب می‌فهمند و می‌شناسند و افراد فراتر از دین امام حسین(ع) را می‌شناسند و فیلم رستاخیز حس شیعی و عاشورایی در آن نبود و این به معنا فاجعه است. این را اضافه کنید به بازی‌های بد و اضافه کنید به تصویر کشیده شدن اهل بیت امام حسین(ع)، حضرت عباس و حضرت علی‌اکبر، حضرت قاسم و دیگران که گذشته از تبعاتی که می‌تواند داشته باشد و در همین مدت کم هم تبعات داشته است، فردی که برای کاراکتر حضرت عباس انتخاب شده بود، اصلا با تصورات ما نمی‌خواند و این مجموعه اتفاقات فیلم رستاخیز را به یک فیلم بهت آور و غیر قابل پیش بینی تبدیل کرد.
و همین‌طور فیلم مشکوک؛ مشکوک نه به معنای توطئه، بلکه مشکوک به معنای این چنین فیلمی باید ابتدائی‏ترین تصاویر ذهنی ما از عاشورا را زیر سوال ببرد. مثلا حرمله نابود بشود و در فضایی که عمر سعد بگوید سیصد نفر تیر بیاندازند و یک تیر به ایشان برخورد کند و اتفاقاتی از این دست که فیلم رستاخیز از این جهت بسیار عجیب بود.
فیلم مهم دیگر جشنواره فیلم «چ» بود، یک فیلم مهم و یک فیلم خوب بود؛ یعنی بعد از سال‌ها مرگ سینمای حاتمی‌کیا، دوباره آن اتفاق خوب در یک فیلم خوب افتاد که تصویر یک موقعیت آرمانی را به ما نشان می‌دهد.
فیلم«چ» فیلنامه خوبی داشت و برای آن زحمت بسیار کشیده شده بود و ثمره اصلی حماسه، بسیار خوب در آمده بود. سکانس هلکوپتر که در ایام جشنواره سکانس معروفی شده بود و نهایتا اتفاق خوبی برای این فیلم افتاد و مردم هم مایل هستند این فیلم را ببیند.
این دو فیلم مهم بودند و مجموعه عظیمی از فیلم خنثی و بی‌اهمیت باطل و مهمل که اگر قرار باشد اسم‌ها را بیان کنم، باید نزدیک به پنجاه اسم بیان کنم؛ از فیلم دوستان ارزشی پندارگرفته تا فیلم دوستان غیرارزشی در این مجموعه بودند. مثلا فیلم مهمل و کسل کننده "رنج و سرمستی" که شنیدم با بودجه کلانی ساخته شده است و فیلم "عاشقان ایستاده می‌میرند" این فیلم برای مجازت مجرمین بسیار خوب است؛ به جای این که به زندان بروند، این فیلم را چند بار ببینند. بیگانه، سیزده و روزگار عشق و خیانت از جمله فیلم‌های ضعیف این جشنواره بودند. فیلم‌های بسیار ضعیفی که با بودجه دولتی ساخته شده است.
سینمای ایران با فیلم خوب قهر کرده است
مردن به وقت شهرور، ملبورن، فصل فراموشی، فریبا و البته یک غافلی تکان دهنده با عنوان شهابی به اسم نور؛ من فکر می‌کنم دوستان محکم‌تر از این نمی‌توانستند به اعتقادات مردم ضربه وارد کنند که با فیلم ضعیف و کوتاه بینانه "شهابی به اسم نور" این کار را انجام دادند و مجموعه زیادی از این قبیل که بخواهم اسم ببرم؛ مانند کلاشیکف که واقعا یک فیلم متسهجن بود و... .
البته در این میان چند فیلم خوب وجود داشت و این عبارتی است که برای من خیلی بیگاه شده است که برسم به کسی که به من بگوید چند فیلم خوب دیدم. سینمای ایران با این عبارت قهر کرده و خیلی فاصله افتاده است.
 فیلم چند متر معکب عشق، بی‌تردید بهترین فیلم جشنواره بود. یک فیلم‌نامه خوب و یک اجرای خیلی خوب و یک نگاه انسانی درجه یک از کارگردان جوانی که کار اولش بود و شاید دینی‌ترین فیلم چند سال گذشته است.
 تلقی ما از فیلم دینی متاسفانه تلقی سطحی و ریاکارانه و ناشی از بی‌سوادی شده است. تظاهرات ظاهری دینی مانند نماز خواندن، تسبیح و انگشتر که اساسا ربطی به فیلم دینی ندارد یا عبارت پردازی‌ها و داستان‌پردازی‌ها که هیچ کدام فیلم دینی نمی‌سازد. شاید یک فیلمی از همه این‌ها استفاده کند و یک فیلم غیر دینی باشد و شاید یک فیلمی هیچ کدام از این نشانه‌ها را نداشته باشد و عمیقا فیلم دینی باشد.(این جمله مقام معظم رهبری در مورد سینمای دینی است)
 
رسا ـ نمادهای سینمای دینی و غیر دینی قابل تشخیص است؟
اساسا تقسیم‌بندی سینما، به سینمای دینی و غیردینی اشتباه و غلط است و ناشی تلقی غلط از سینما است. چطور می‌شود سینما را به دینی و غیردینی تقسیم کرد؟ این تقسیم‌بندی به لحاظ تئوریک باطل است و نمی‌شود در مورد آن به طور اثباتی و ایجابی بحث کرد. هر فیلمی با هر مضمونی و با هر شکل پرداخت که بتواند یک جلوه انسانی ایمانی یا اعتقادی داشته باشد، یا حتی اشاره‌ای به آیتی از آیات خدا در این دنیا داشته باشد، می‌شود عنوان دینی بر آن بار کرد؛ هر چند یک فیلم کوتاه باشد؛ مانند یک فیلم کوتاه با موضع این‌که وقتی که از یک کوچه عبور می‌کنیم، به برگ توجه کنیم که مضمون بسیاری آز آیات قرآن و احادیث و حتی ادبیات به این نکته اشاره کرده‌اند. اگر این نگاه را به سینمای دینی داشته باشیم، سینمای دینی بسیار گسترده خواهد شد و از این منظر بسیاری از فیلم‌ها فیلم دینی خواهند بود؛ اما معمولا سینمای دینی و فیلم دینی ناشی از این نگاه نیست؛ بلکه ناشی از یک تلقی غلط است که آن را بی‌سوادی و فهم نادرست می‌گویند.
فیلم شیار 143 درجه یکی از اتفاقات مهم جشنواره امسال است؛ زیرا برای اولین بار در طول عمرم با مواجهه با یک فیلم معنی مادر شهید را فهمیدم و معنی آن جمله امام که گفت جنگ برای ما یک نعمت بود. این جمله امام(ره) برای من همیشه سنگین بود؛ این جمله برای من خیلی مهم بود که چطور جنگ می‌تواند برای ما نعمت باشد؟ با همه زشتی‌ها و تبعات و خسارات، دردها و کمبودها برای چند سال، چطور جنگ می‌تواند برای ما نعمت باشد؟!
در سکانس پایانی فیلم شیار 143 درجه من فهمیدم که جنگ برای ما نعمت بود و الان ایمان آوردم هیچ وقت هیچ سخنرانی نتوانست این را را به من تفهیم کند. جمله امام در جایگاه خودش یک تذکر بود و در این فیلم تبدیل به یک تصویر حقیقی شد. یک تذکر تبدیل به دنیای واقعی شد. سینما تخیل است، ولی واقعی‌ترین واقعیت است. امیدورام همه این فیلم را ببیند و به یک تجربه مشترک برسیم.
خانم مریلا زارعی حقیقت مادر بودن و مادر شهید بودن را پرداخت فوق‌العاده سینمایی در سکانس پایانی این فیلم به جلوه درآورد. ای کاش رسانه‌های دینی و حوزوی ما و کسی که مدعی هستند از موضع دین دارند کار می‌کنند، این فیلم را خیلی جدی بگیرند.
بعد از این دو فیلم خوب، می‌توان به فیلم "زندگی آقای محمودی و بانو" اشاره کرد که این فیلم ساخته یک طلبه به نام روح الله حجازی است و فیلم "فرشته با هم می‌آیند".
امسال چهار فیلم اختصاصی در مورد روحانیت داشتیم که شخصیت اصلی آن‌ها روحانی بودند و درباره روحانیت و دغدغه‌های روحانیت بودند. فیلم فرشته‌ها با هم می‌آیند و فیلم حق سکوت؛ که فیلم حق سکوت قابل توجه‌ نبود.
 
رسا ـ فیلم‏های سیاسی جشنواره در چه حد و اندازه ای ظاهر شدند؟
ژانر سیاسی، ما هیچ موقع نداشتیم؛ بلکه یک سری فیلم‌ها مدعی فیلم سیاسی بودند. فیلم سیاسی تعریف خاص خودش را دارد و در ژانر شناسی باید تعریف آن بررسی شود و تحقیق شود که چنین فیلم‌هایی وجود دارد یا ندارد. همه این ژانرها پدر و مادر دارند و نمی‌توان همین طور آن‌ها را نام برد.
بنابراین فیلمی مثل "عصبانی نیستم" را من سیاسی نمی‌دانم؛ بلکه این فیلم نهایتا مدعی اجتماعی بودن است. فیلم عصبانی نیستم که حاشیه هم زیاد داشت، یک فیلم اجتماعی عاشقانه خوب اجتماعی بود؛ ولی به یک سری افکت‌ها روی آورده بود، مانند اینکه صدای آقای احمدی‌نژاد بیاید، اینکه بگویید ما یک کشور رو به پیشرفت هستیم و تصویر فروش کلیه‌ها را نشان دهد و اتفاقات این‌جوری که به خاطر همین می‌گویند فیلم سیاسی است؛ در حالی که فیلم سیاسی این نیست. یکی از مسائل مبتلا‏به ما، تلقی ما به سیر سطحی است و همان طور که با یک تسبیح فیلم ما دینی نمی‌شود، با چهار جمله رییس جمهور هم، فیلم سیاسی نمی‌شود.
 
رسا - می‏توان تعریف خاصی از فیلم سیاسی ارائه داد؟
تعریف فیلم سیاسی این است که فیلمنامه بر اساس موقعیت، عقبه، رخداد و شخصیت سیاسی باشد؛ مانند فیلم درباره ماندلا که جزو فیلم‌های درجه یک و تاریخ‏ساز و جز ده فیلم برتر سینمای جهان در همیشه تاریخ سینما است.
وقتی واقعه، کاراکتر، موقعیت و فکر سیاسی ساخته شود، باعث می‌شود یک فیلم سیاسی ساخته شود؛ نه اینکه دیالوگ از احمدی‌نژاد بگذاری و فیلم سیاسی شود. این تلقی سطحی و کوته بینانه از فیلم سیاسی است. این فیلم سیاسی نیست. همان طور که دروبین برداریم از چند تا پوستر و گدا فیلم گرفتیم فیلم اجتماعی نمی‌شود؛ زیرا برای فیلم اجتماعی هم تعریف دقیق و مشخصی داریم، البته بیش از آنچه باید، روی این فیلم مانور داده شد؛ شاید این مانورها خود خواسته بود.
سینمای ایران اساسا سینمای حاشیه‌ها است؛ نه سیمای متن. در سینمای ایران کارگردانان پول حاشیه‌هایشان را می‌خورند، نه پول متن فیلم خودشان را. جالب است همه مشتاق هستند که فیلمشان توقیف شود و همه مشتاقند که برای فیلمشان حاشیه ایجاد شود، چرا؟ این نشان‌دهنده حرکت بیمار سینما است؛ یعنی من به جای اینکه فیلمنامه‌ام، کارگردانیم، بازی بازیگرم و ویژگی‌ها و عناصر سینماییم، مخاطب را جلب کند، عناصر مصنوعی خود ساخته مرا جلب می‌کند! مگر سیما جای دلقک بازی است؟ فیلم باید خودش از خودش دفاع کند و تصویری که روی پرده است حقیقت را بازگو کند. با هر ژانری که می‌خواهد باشد؛ ولی فیلمی که فیلمنامه و کارگردانی آن مشکل دارد و پاشیده از همدیگر است، با عبور از چند خط قرمز دیالوگی که فیلم را حاشیه ساز می‏کند پربیننده می‏شود. این یک جریان باطل و مصنوعی است و این موج و حباب است که به زودی می‌ترکد و ادامه پیدا نمی‌کند.
فیلم سخیف و ضعیف و نابود کننده "معراجی‌ها" یک فیلم شلخته بی‌معنا و مهمل که نمی‌دانم برای چه این فیلم ساخته شده است. نمی‌دانم چه کسی قرار است این فیلم را ببیند. یک سوپر فیلم فارسی مهوع است که بیش از اندازه لیاقت این فیلم است که در موردش صحبت کردم.
 
رسا - وجود افراد بزرگ در جشنواره چقدر تأثیرگذار است؟
ما آدم بزرگ نداریم؛ بلکه ما فیلم خوب داریم. یکی از ایرادهای سینمای ایران رسانه‌ها هستند؛ یعنی ادبیاتی را وارد سینما کرده‏اند که همه را منحرف و بیمار کرده و توقعات بی‌خود را ایجاد کرده است؛ مانند فیلم متروپل که بسیار مادون انتظار بود.
فیلم 50 قدم آخر آقای کیومرث پور احمد یک فیلم ساخته است، درباره دفاع مقدس. این فیلم سخره پیشه است؛ یعنی معتقدم هستم که احتمالا کارگردان می‌خواسته تمسخر کند.(امیدوارم این جمله از گفت‌وگو حذف نشود)
فیلم 50 قدم آخر که انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس آن را پشتیبانی کرده و بودجه این فیلم را داده است، خیلی دلم می‌خواهد مسؤل این انجمن بیاید پاسخ بدهد. فیلم توهین آمیز و سخره پیشه مهمل و کمدی ناخواسته 50 قدم آخر آقای کیومرث پوراحمد، چرا ساخته شده است؟ چرا این فیلم ساخته شده که مردم به آن بخندند؟ به لحظه‌های جنگش بخندند! به کاراکترهایش بخندند! به رزمنده آن بخندند؟ این فیلم برای چی سرمایه‌گذاری شده است؟ ناظر این فیلم چه کسی بوده است؟ چه کسانی خیانت می‌کنند؟
کسانی که سینما ایران را می‌شناسند و دغدغه و شرافت دارند یا باید بی‌خیال گفت‌وگو بشنوند و یا باید این حرف‌ها را بزنند. من حداقل 15 سال کار رسانه‌ای کردم. ما در رسانه‌هایمان عادت به مصلحت و تعارف کرده‏ایم. سرتاپای رسانه‌ها پر از تعارف شده است.
 
رسا ـ نقش حوزه در سینمای ایران چگونه است؟
اگر بنا است سینما به دین خدمت کند، کسانی باید بیایند که هم سینما را بشناسند و هم دین را بشناسند که سینمای دینی به آن معنایی که گفتیم، ساخته بشود و حوزه در این میان نقش مهمی دارد؛ چرا که حوزه زعامت دین را دارد و نگهداری از فکر و مذهب مردم وظیفه اوست و با کارهای سمبلیک و شعاری و کلیشه‌ای هیچ اتفاقی نمی‌افتد. به این که ما 4 تا روحانی به جشنواره بفرستیم، این کوته بینانه‏ترین کاری است که می‌توانیم بکنیم و این کاری سطحی است. اگر در این متوقف بشویم، به نتیجه لازم نمی‌رسیم. حوزه و طلبه‌ها باید با شناخت، وارد فضای سینما شود. هول هول مسلکی، تعجیل و زیرخم سینما گرفتن کاری از پیش نمی‌برد.
شناخت سینما و شناخت دین به عناصر نیاز دارد. فیلمساز باید هر دوی این‌ها بشناسد، نه یکی از این دو را! مسلما به همان اندازه که دین را می‌شناسیم، باید سینما را بشناسیم و الا همین سینما مانع است.
سینمای ایران نیاز به آموزش و نیاز به صنعت درست و نیاز به خارج شدن عنصر منحوسی به اسم پول نفت و نیاز به خصوصی شدن ساخت فیلم و از همه مهم‌تر نیاز به یک نفس حق دارد و کسی که نفس حق داشته باشد، به قول استاد ما آقای فراستی، بدجور هم باید نفس حق داشته باشد. مانند سید مرتضی آوینی که حضورش بتواند جریان ساز باشد. دولت‏های جهان نتوانستند جریانی بسازند و مرتضی آوینی توانست یکه و تنها جریان سازی کند و ماندگارترین جریان‌ها را در عرصه سینما و مستند به وجود بیاورد.
سینمای ایران نیاز به دعا هم دارد و باید از منظر معنویت دفاع شود و حمایت شود و جایگاه دین و متدیین مورد حمایت قرار گیرید. به نظر می‌رسد این روزها پریشان‌ترین اوضاع سیمای ایران است.
باید برای سینما ایران دعا کرد و به کارگردان‌ها هم باید بگوییم مقداری کتاب بخوانند و از تنبلی دربیایند. یکی از مشکلات سینمای ایران این است که کارگردان‌هایمان و فیلم‌سازهایمان فیلم نمی‌بینند و کتاب نمی‌خوانند و همین کافی است که سینما نابود شود.
979/401/ر
ارسال نظرات