۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۵
کد خبر: ۲۰۳۷۴۴
به مناسبت شهادت امام دهم؛

امام هادی علیه السلام و امامت

خبرگزاری رسا - امام هادی علیه‌السلام: از بزرگداشت مقام خدا اینست که‏ خویشاوندان پدران دینى خود، محمّد و علی سلام الله علیهما را بر خویشاوندان پدر و مادر نژادیت مقدم بدارى و از سبک شمردن مقام خدا، مقدم داشتن خویشاوندان پدر و مادر نژادى بر خویشاوندان پدران دینی خود است.
امام هادی علیه السلام و امامت
یادداشت حاضر پیرامون مطالبی است که از امام هادی علیه السلام در رابطه با امامت صادر گردیده و در این متن به گوشه‌ای از این موارد اشاره شده است.
 
یکی از موارد معتبر و مشهور در این رابطه زیارت جامعه کبیره است که دارای مضامین بلندی پیرامون امامت است و در واقع یک دوره امام شناسی می‌باشد که یادگاری گرانقدر از این امام همام است. پرداختن به فقرات این زیارت‌نامه در گنجایش این متن نیست و فقط کلیّت آن از باب یادآوری ذکر شد؛ چرا که برای اهلش اهمیت این زیارت شریف، واضح و روشن است. همچنین برای مشاهده و بررسی سند این زیارت، می‌توان به کتاب کامل الزیاراة، تألیف ابن قولویه و عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، تألیف شیخ صدوق رجوع کرد.
 
 
پرسش‌های یحیی بن اکثم
 
یحیی بن اکثم مسائلی را(به صورت نامه) از امام هادی علیه‌السلام می‌پرسد که بعضی از آنها مرتبط به امامت است که به آن اشاره می شود:
 
درباره این سخن على علیه السّلام به ابن جرموز(قاتل زبیر) که فرمود: قاتل ابن صفیّه(زبیر) را به دوزخ بشارت بده، با اینکه امام [در بصره] بود، ولی ابن جرموز را نکشت؟
 
سؤال دیگر این بود که چگونه على علیه السّلام در صفین دشمنان را کشت و فرمود: در حال هجوم و فرار آنان را بکشند و مجروحان را نیز تماماً کشت؛ در حالی‌که در جنگ جمل حکمش از این قرار بود که نه خود، فرارى و مجروحی را کشت و نه به کسى چنین حکمى داد که فرارى و مجروح را بکشد و فرمود: هر که به خانه خود رود در امان است و هر که سلاحش را بر زمین نهد در امان است؛ چرا چنین کرد؟ پس اگر حکم اوّل درست است، حکم دومى نادرست می‌باشد!
 
امام علیه‌السلام در پاسخ او فرمود: درباره سخن على علیه السّلام که فرمود: «قاتل ابن صفیّه را به دوزخ بشارت ده» بر اساس فرمایش پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله بوده است و ابن جرموز جزء خوارج بود که در جنگ نهروان خروج کردند. لذا على علیه السّلام او را در بصره نکشت، چون مى‏دانست او در شورش فتنه انگیز خوارج در نهروان کشته خواهد شد.
 
اما اینکه گفتى على علیه السّلام اهل صفّین را چه در حال هجوم و چه در حال فرارشان مى‏کشت و اجازه داد مجروحان را نیز بکشند، ولى در جنگ جمل فرارى را تعقیب نمى‏کرد و اجازه کشتن مجروحان را نمى‏داد و هر کس اسلحه خود را بر زمین مى‏‌گذاشت در امان بود و هر کس درون خانه خود مى‏رفت باز در امان بود؛ [در پاسخ باید گفت‏] این حکم از آن جهت بود که رهبر و فرمانده اهل جمل کشته شده بود و پشتیبانى نداشتند که بدان باز گردند [و طبق دستور او جنگ را ادامه دهند] و در واقع مردم بدون آنکه قصد ادامه جنگ را داشته باشند، یا مخالفتى ورزند و یا اختلافى ایجاد نمایند، به خانه‏هایشان بازگشتند و همین قدر راضى بودند که شمشیر از آنها برداشته شود [در این شرایط، حکمِ‏] برداشتن شمشیر از آنان و خوددارى از آزارشان بود؛ زیرا آنها هیچ گونه کمکى براى ادامه جنگ درخواست نکردند، ولى اهل صفّین به وسیله یک ستاد آماده و رهبرى که براى آنها سلاح و زره و نیزه و شمشیر مهیّا مى‏کرد، پشتیبانى مى‏شدند و مالى فراوان به آنها مى‏بخشید و از آنها پذیرایى مى‏نمود و از بیمارانشان عیادت به عمل مى‏آورد و استخوان شکسته آنان را شکسته‏بندى مى‏کرد و مجروحان را درمان مى‏نمود و مرکب سوارى در اختیار پیادگانشان مى‏گذاشت و لباس براى برهنگانشان مى‏داد و آنها را دوباره به جنگ و کشتار بر مى‏گردانید؛ پس بین این دو واقعه مساوات در حکم برقرار نیست؛ چون على علیه السلام عارف به حکم جنگ‏ با اهل توحید بود؛ لکن، این را براى ایشان توضیح مى‏داد و هر که آن را نمى‏پذیرفت کشته مى‏شد یا اینکه باید توبه مى‏کرد تا کشته نشود. تحف العقول/ص477
 
 
جانشین امام
 
- از ابو هاشم جعفرى روایت شده که گفت: از امام على‏ النقى‏ علیه السّلام شنیدم که می‌فرمود: خلیفه بعد از من فرزندم امام حسن عسکرى علیه‌السلام است؛ پس حال خلیفه بعد از خلیفه من چگونه خواهد بود؟ گفتم: براى چه؟ فرمود: شما شخص او را نخواهید دید، براى شما حلال نیست که نام او را ببرید، گفتم: پس چگونه آن حضرت را ذکر کنیم؟ فرمود: بگوئید حجّت آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله. اثبات‌الوصیه/مسعودی/ص245
 
- از ابو بکر فهفکى روایت شده که گفت: من به امام على النقى علیه السّلام نامه‏اى نوشتم و چند مسأله از آن حضرت پرسیدم. وقتى که نامه را فرستادم با خود گفتم کاش نوشته بودم که خلیفه بعد از آن حضرت چه کسى است؟
 
نامه‏اى که من نوشتم بعد از فوت فرزندش محمّد بود. امام على النقى علیه السّلام جواب پرسش‌هاى مرا نوشت. نوشت که تو قصد کردى از خلیفه بعد از من پرسش کنى، فرزندم حسن که بزرگترین فرزندان من است و از لحاظ عقیده محکم‌ترین آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله است، بعد از من خلیفه من خواهد بود؛ احکام و مقام امامت به او منتهى خواهد شد؛ هر چه می‌خواهى از او پرسش کن، او به تمام نیازمندی‌هاى خود عالم است و الحمدللّه. همان
 
- از على بن عمر نوفلى روایت شده که گفت: من در صحن خانه در حضور امام على النقى علیه‌السلام بودم، محمّد(که یکى از فرزندان آن حضرت بود) از آنجا عبور کرد، من گفتم: فدایت شوم [بعد از شما] این فرزند شما امام و صاحب ما خواهد بود؟ فرمود: نه، امام شما حسن(امام عسگری) است.کافی/ج1/ص325
 
لازم به ذکر است که فرزند ارشد امام هادی علیه‌‌السلام، محمد نام داشت و شخصیت برجسته و بافضیلتی بود. مرقد شریف وی نزدیکی سامراء است و کرامات زیادی از ایشان دیده شده و اهل سنت نیز ارادت خاصی به ایشان دارند. شیعیان گمان می‌کردند که وی جانشین امام علیه‌السلام است. این امامزاده جلیل‌القدر در زمان حیات امام هادی علیه‌السلام از دنیا رفت و امام عسکری علیه‌السلام در فراق برادر، گریبان چاک زد و این خود گویای عظمت این شخصیت است. بعد از آن بود که امام حسن عسکری علیه‌السلام در بین شیعیان بیشتر مطرح شد و آن‌ها پی بردند که امام بعدی، حسن بن علی علیهما السلام است.  
 
 
مقدّم داشتن پدران دینی
 
حضرت امام علی‌النقى‏ علیه‌السلام فرمود: از بزرگداشت مقام خدا اینست که‏ خویشاوندان پدران دینى خود، محمّد و علی سلام الله علیهما را بر خویشاوندان پدر و مادر نژادیت مقدم بدارى و از سبک شمردن مقام خدا، مقدم داشتن خویشاوندان پدر و مادر نژادى بر خویشاوندان پدران دینی خود محمّد و علی علیهما السّلام است. بحارالانوار/ج23/ص263
 
 
جایگاه اراده خدا
 
حضرت امام علی‌النقى‏ علیه‌السّلام فرمود: خداوند دل‌هاى ائمه را محل اراده خود قرار داده، اگر خدا چیزى را بخواهد آنها خواهند خواست و این معنى این آیه است:‏ «ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ». بصائر الدرجات/ج1/ص517
 
 
عرضه عقاید به امام
 
عبد العظیم‏ حسنىّ می‌گوید: بر مولاى خود امام‏ هادى‏ علیه السّلام وارد شدم؛ وقتی مرا دید فرمود: مرحبا بر تو اى ابو القاسم! تو دوست حقیقى ما هستى.
 
(عبد‌العظیم)می‌گوید، گفتم: اى فرزند رسول خدا! مى‏خواهم دین خود را بر شما عرضه بدارم، اگر پسندیده بود بر آن استوار باشم تا آنکه خداى تعالى را ملاقات کنم. فرمود: اى‏ أبو القاسم! بگو.
 
گفتم من معتقدم که خداى تعالى واحد است و چیزى مانند او نیست و از دو حدّ خارج است: حدّ ابطال و حدّ تشبیه و اینکه او جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه او پدید آورنده اجسام و تصویرکننده صورت‌ها و آفریننده اعراض و جواهر و ربّ و مالک و جاعل و پدید آورنده هر چیزى است و اینکه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بنده و رسول اوست، خاتم پیامبران است و پس از او تا روز قیامت پیامبرى نخواهد بود و آئین او ختم‏کننده آئین‏هاست و پس از آن تا روز قیامت آئینى نخواهد بود.
 
من معتقدم که پس از او امام و خلیفه و ولىّ امر امیر‌المؤمنین علی بن أبى طالب است؛ سپس حسن و بعد حسین و بعد علىّ بن الحسین و بعد محمّد بن علىّ و بعد جعفر بن محمّد و بعد موسى بن جعفر و بعد علىّ بن موسى و بعد محمّد بن علىّ و بعد تویى اى مولاى من. امام هادى علیه السّلام فرمود: و پس از من فرزندم حسن است و مردم با جانشین او چگونه باشند؟ گفتم: اى مولاى من!  چگونه است؟
 
فرمود: زیرا شخص او را نمى‏بینند و ذکر نام او روا نمی‌باشد تا آنکه قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.
 
[حضرت عبدالعظیم ادامه می‌دهد] اقرار مى‏کنم و معتقدم دوست آنان، دوست خدا و دشمن ایشان، دشمن خدا و طاعت ایشان، طاعت خدا و معصیت ایشان، معصیت خداست و معتقدم که معراج حقّ است،سؤال قبر حقّ است، جنّت و نار حقّ است، صراط و میزان حقّ است، قیامت مى‏آید و شکّى در آن نیست و خداى تعالى اصحاب قبور را مبعوث مى‏فرماید و معتقدم که فرایض واجبه بعد از ولایت، نماز، زکاة، روزه، حجّ و جهاد و امر به معروف و نهى از منکر است.
 
امام هادى علیه‌السّلام فرمود: اى ابو القاسم! به خدا سوگند این دین خداست که آن را براى بندگانش پسندیده است، پس بر آن ثابت باش. خداوند تو را به قول ثابت در حیات دنیا و آخرت استوار بدارد. کمال الدین/ ج2/ص379
 
و الحمدلله رب العالمین
/999/703/ر
ارسال نظرات