۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۹:۱۴
کد خبر: ۲۰۳۷۸۱

نشست « در آمدی بر روش‌شناسی علوم انسانیِ اسلامی» برگزار شد

خبرگزاری رسا ـ نشست «درآمدی بر روش‌شناسی علوم انسانیِ اسلامی» با حضور حجت‌الاسلام حسین بستان عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و سید محمدتقی موحدابطحی پژوهشگر فلسفه علوم انسانی در سالن اجتماعات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.
علوم انساني اسلامي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، سید محمدتقی موحدابطحی پژوهشگر فلسفه علوم انسانی، امروز نهم اردیبهشت ماه در نشست «درآمدی بر روش‌شناسی علوم انسانیِ اسلامی» در سالن اجتماعات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی علوم انسانی را علومی معرفی کرد که شأنی از شئون انسان را مورد مطالعه قرار می‌دهد و افزود: چه شئون فردی که روان‌شناسی متولی آن است یا شئون اجتماعی که علومی مانند جامعه‌شناسی، اقتصاد و مدیریت به آن می‌پردازند.

موحدابطحی با بیان این‌که در بحث تحول علوم انسانی، عمدتا علوم انسانیِ تجربی مورد نظر است اظهار داشت: در تعریف علوم انسانی قید تجربی بودن لحاظ نشده است و بر این اساس ما می‌توانیم از تحول علوم انسانی «عقلی، نقلی، شهودی و تجربی» صحبت کنیم، اما آن چیزی که امروزه بیشتر محل بحث است، علوم انسانیِ تجربی است یعنی علومی که از یک سو شأنی از شئون فردی یا اجتماعی انسان را مورد مطالعه قرار می‌دهد و از یک سوی دیگر روش آن روش تجربی است.

پژوهشگر فلسفه علوم انسانی، برای این‌که ضرورت تحول علوم انسانی کمی جدی‌تر مطرح شود و احساس نشود که این بحث یک بحث کاملا ایدئولوژیک و سیاسی است، گفت: بحث تحول درعلم، به معنای عام که علوم انسانی زیر شاخه ای از آن است، امروزه در خود غرب هم مطرح است به طور مثال «شما در حوزه‌های همچون فیزیک ملاحظه می کنید که در دوره‌های دویست ساله فیزیک نیوتونی به عنوان یک نظریه غالب مطرح بود فیزیک نیوتنی در همان بدو پیدایش با یک سری مشکلات روبرو بود و کم کم مشکلات دیگری پیش روی فیزیک نیوتنی قرار گرفت ولی دانشمندان مدت‌ها با این نظریه سرکردند تا این‌که در نهایت با پیدایش نظریه نسبیت و کوانتوم این مشکلات برطرف شد».

وی بحث تحول در حوزه علوم انسانی هم در جهان اسلام و هم در ایران بعد از انقلاب و هم در غرب را خیلی جدی‌تر دانست و اذعان داشت: باید دید از چه جهتی ضرورت پیدا می‌کند که دانشمندان به بحث تحول علم ورود پیدا می‌کنند؟ این جا لازم است هدف علم را بشناسیم در پرتو شناخت اهداف علم، بحث ضرورت تحول علم نیز برای ما روشن خواهد شد.

موحدابطحی با اشاره به آن‌که اگر برهان پذیری و ارائه یک چارچوب منظم منطقی شرط ما برای اعتبار یک علم باشد ابراز کرد: بحث تحول در هندسه اقلیدسی و گذر به هندسه‌های نااقلیدسی را می‌توانیم بر این اساس توجیه کنیم چرا که هندسه اقلیدسی به عنوان منسجم ترین نظریه که تا به حال ارائه شده بود، با یک مشکل خیلی جدی روبرو بود و یکی از اصول هندسه اقلیدسی بدیهی و برهان پذیر نبود پس رخنه‌ای در هندسه اقلیدسی وجود داشت و دانشمندان در صدد بودند که این مشکل را برطرف کنند و در این تلاش هندسه‌های نااقلیدسی شکل گرفتند.

پژوهشگر فلسفه علوم انسانی، مشابه همین بحث را در زمینه علوم انسانی صادق خواند و افزود: اگر هدف علوم انسانی فقط تبیین شواهد مربوط به پدیده‌های انسانی و اجتماعی باشد و نظریه‌های موجود از عهده این کار برنیایند و همچنین ضرورت تحول در علوم انسانی مطرح شود؛ ما نیز طبیعتا به دنبال یک نظریه منسجم و منطقی هستیم که احساس می‌کنیم نظریه‌های کنونی این انسجام را ندارند و تحول در علوم انسانی را ضروری می‌دانیم.
وی با تاکید و دفاع از تحول علوم انسانی اسلامی اظهارداشت: اگر کسی همچون «انیشتین» به دنبال علمی باشد که مبتنی بر مبانی متافیزیکی مستحکمی همچون علیت استوار باشد، با مکانیک کوانتومی احتمالاتی مقابله می‌کند و درصدد ارائه نظریه جدید برمی‌آید یا کسی مثل «بوهم» درصدد ارائه فرمالیزم جدیدی برای مکانیک کوانتومی برمی‌آید که با دترمینیسم تعارض نداشته باشد، حال بر این مبنا هم می‌توان از ضرورت تحول علوم انسانی دفاع کرد.

وی با توضیح آن‌که یکی از مشکلات علوم انسانی که امروزه در دانشگاه‌های ما در حال تدریس است، مبانی فلسفی، یعنی مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی و انسان شناختی وغیره است، گفت: به طور مثال برخی از نظریه‌های علوم انسانی یک تلقی خاصی از انسان یا جامعه دارد که ما نمی‌توانیم با آن تلقی از انسان و جامعه همراهی کنیم و اگر با این مبنای فلسفی که در تلقی از انسان در برخی از نظریه‌های علوم انسانی وجود دارد مسأله داشته باشیم، می‌توانیم بحث تحول در علوم انسانی را مطرح کرده و به دنبال نظریه‌ای در علوم انسانی باشیم که دست کم به لحاظ تلقی که از انسان ارائه می‌کند، این مشکل را نداشته باشد.
موحدابطحی تحول علوم انسانی در ایران و در جهان اسلام را از چند جهت ضروری دانست و خاطرنشان کرد: تحول در عرصه علوم انسانی به سه جهت این‌که نظام منطقی منسجمی ندارد و شواهد تجربی را به خوبی نمی تواند تبیین کنند و نیز نظریه‌های کارآمد ندارند مورد بررسی خواهد بود.

پژوهشگر فلسفه علوم انسانی حساسیت این مبحث را به خصوص وقتی در عرصه تحلیل مسائل داخلی کشور ایران بررسی می‌شود را بیشتر خواند و تصریح کرد: تحول علوم انسانی در ایران که یک سابقه فرهنگی و تاریخی خاصی دارد و یک قسمت عمده آن به جنبه اسلامیت ایران برمی‌گردد بسیار حایز اهمیت می‌شود و وقتی می‌خواهیم نظریه‌های علوم انسانی غربی را برای تحلیل پدیده‌های مشاهداتی به کار بگیریم، احساس می کنیم که دچار مشکل می‌شویم و نظریه‌ها نمی‌توانند شواهد تجربی را به خوبی تبیین کند.

وی با اشاره به ناکارآمد بودن حوزه علوم انسانی غربی در بحث ضرورت تحول علوم انسانی در ایران پس از انقلاب ابراز کرد: همان طور که گفته شد یکی از اهدافی که علوم انسانی دنبال می‌کند، حل مسائل و رفع مشکلات فردی و اجتماعی است و در این جا نیز ما به خوبی احساس می کنیم که نظریه‌های غربی موجود از عهده رفع مشکلات و پاسخ به نیازهای فردی و جمعی جامعه اسلامی برنمی‌آید.

موحدابطحی سلسله نشست‌هایی که اخیرا مجمع عالی حکمت آغاز کرده است را بسیار خوب خواند و اذعان داشت: تا به حال به صورت پراکنده بحث‌هایی صورت می‌گرفت که علوم اسلامی ما چگونه باید در بحث تحول علوم انسانی ایفای نقش کند و اکنون پروژه خوبی در مجمع عالی حکمت آغاز شده است که اقتضائات علوم اسلامی برای علوم انسانی را مورد بحث قرار می‌دهد.

بر اساس این گزارش حجت‌الاسلام حسین بستان عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در نشست «در آمدی بر روش‌شناسی علوم انسانی اسلامی» اسلامی شدن علوم انسانی را نیازمند نظریه‌پردازی خواند و گفت: در علوم انسانی و علوم اجتماعی غربی به الگوی مشخصی از نظریه‌پردازی نرسیده‌ایم و همچنان پارادایم‌های مختلفی برای نظریه‌پردازی ارایه می‌شود.

حجت‌الاسلام بستان مفردات را از معیارهای کلی هر فردی دانست که به تناسب کار خودش باید رعایت کند و خاطرنشان کرد: ترکیب را هرفردی در حوزه کار خودش باید ابداع کرده و نظریه خود را ارایه دهد.

عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با اشاره به پیش فرض‌های تعدد روش و مطرح کردن روش عقلی، تجربی و شهودی عنوان کرد: روش شهودی ماهیتش متفاوت از سایر روش‌ها است زیرا اقتضای مباحث شهودی بحث فردی است که گزاره کلی ندارد و روش دینی که همان روش اجتهادی است به استخراج مضامین و گزاره‌های دینی با تکیه برمبانی و قواعد برآمده از خود متون دینی یا ضوابط برگرفته از عقل ضروری آمده است.

وی تفاوت دو دیدگاه طرفداران علم دینی را تشریح کرد و اظهار داشت: برخی معتقدند علم دینی هم باید از روش تجربی و هم داوری تجربی استفاده کند اما گروه دیگر تجربه را در علوم دینی لازم ولی ناکافی می‌دانند.

حجت‌الاسلام بستان در پایان مفهوم ‌سازی را از ارکان نظریه‌پردازی معرفی کرد و تصریح کرد: در فرضیه‌سازی نیز دو روش وجود دارد یکی گزاره‌هایی که موضوع و محمولش در روایات و آیات آمده و دیگری گزاره‌هایی را که به صورت غیرمستقیم الهام گرفته می‌شود./9667/پ201/ص

 

ارسال نظرات