شهری که خدا آزاد کرد
به گزارش خبرگزاری رسا، سی و اندی سال پیش در چنین روزی، فتح شهر غبار گرفته خرمشهر موجی از شادی و هیجان در دل های مردم سراسر ایران پدید آورد. دیگر فرق نمی کند که برای جنگیدن سهمی داشته باشند یا نه، پیر باشند یا جوان یا حتی کودک، مرد یا زن. پس از پیروزی مردم بر نظام طاغوتی، امروز از آن روزهای زیبایی بود که می توانستند عزت، شرف و غرور ملت ایران را بر پیشانی دشمن بکوبند. همه مردم به خیابان ها ریختند تا شادی خود از سرافرازی و دلیرمردی شجاعان کشور را جشن بگیرند و از غرور حماسه آفرینی آنان مدال افتخاری بر سینه رنجور از ظلم و ستم خود بزنند.
هر چند خانواده بزرگ ایران اسلامی داغدار 6 هزار جوان پرپر شده در جریان فتح خرمشهر شد، اما همه خوب می دانستند که شهدای عزیز بر خاک افتادند تا خونین شهر بار دیگر بایستد.
موقعیت ممتاز خرمشهر
شهرستان خرمشهر که قبل از جنگ تحمیلی به عروس شهرهای ایران معروف بود، با دو هزار کیلومتر مربع مساحت در منتهی الیه جنوب غربی استان خوزستان قرار دارد. از شمال به شهرستان اهواز، از شرق به شادگان، از جنوب شرقی به آبادان، از جنوب به اروندرود و از غرب به کشور عراق محدود می شود.
فاصله خرمشهر تا بصره عراق 24 کیلومتر، از آبادان 12 کیلومتر، از اهواز 120 کیلومتر و تا ساحل خلیج فارس 105 کیلومتر است. رود کارون از میان خرمشهر می گذرد و به اروند رود می پیوندد. عمق اروند در این فاصله به قدری هست که بتوان در آن کشتی راند. کارون شهر را به دو قسمت تقسیم می کند. بخش اصلی شهر در قسمت شمال غربی قرار دارد و کوت شیخ خرمشهر در جنوب شرقی کارون است.
قبل از جنگ، خرمشهر بندر تجاری پر رونقی داشت و بندر رقیبش، بصره عراق، را از دور خارج کرده بود. شهر خانه های ویلایی زیبایی داشت و خیابان هایش پر از گل بود.
اوضاع سیاسی شهر قبل از انقلاب
نزدیک پیروزی انقلاب در خرمشهر هم خلق عربی ها فعال بودند و هم بچه های انقلابی پیرو امام. کانون خلق عربی ها بر عرب بودن مردم خوزستان تکیه داشت. آنها با کشورهای ریز و درشت عربی مثل عراق رابطه داشتند، ولی ساواک سرکوبشان کرده بود.
انقلابی های پیرو امام نیز در مسجد پا گرفته بودند و بر اسلام تأکید داشتند و ساواک نتوانسته بود آنها را سرکوب کند. مسجد سید الشهدای خرمشهر از پایگاه های اصلی این گروه بود. بسیاری از جوانان خرمشهری که انقلاب را به پیروزی رساندند و بعدها با اشغالگران جنگیدند، عضو کتابخانه مسجد سیدالشهدا علیه اسلام بودند.
زمزمه های اشغال
بعد از پیروزی انقلاب، خلق عربی ها با استفاده از موقعیت سیاسی و اجتماعی کشور، در خرمشهر جان گرفتند؛ عراق هم فعالیتشان را کنترل و هدایت می کرد. ترور، بمب گذاری و خرابکاری هایی را که در شهرهای مرزی ایران گرفتارش بودند، خلق عربی ها انجام می دادند.
انقلابی ها شبانه روز کار می کردند تا هم شهر را سر و سامان دهند، هم جلوی خلقی ها را بگیرند. عراق هم رسماً وارد عمل شده بود و ماه ها قبل از شروع رسمی جنگ، در مرز ایجاد زد و خورد کرده بود. عراقی ها پاسگاه های مرزی را با خمپاره می زدند و به سمت نیروهای ایرانی تیراندازی می کردند. نیروهای انقلابی هر روز آب و غذا و اگر اسلحه ای داشتند، بر می داشتند و به مرز می رفتند تا حواسشان به عراقی ها باشد.
قبل از شروع رسمی جنگ در حملات محدود عراقی ها به خرمشهر از ایران 9 نفر شهید، 34 نفر مجروح، 1 نفر مفقود و 15 نفر اسیر شدند.
روزی که خرمشهر خونین شهر شد
صدام 26 شهریور ماه 59 جلوی دوربین های تلویزیونی، قرارداد الجزایر را پاره کرد. پنج روز بعد، 31 شهریور، اول فرودگاه های ایران را بمباران کرد و شهرهای مرزی را با بمباران به آتش کشید؛ بعد نیروهای زرهیش از مرز 1200 کیلومتری به ایران حمله کردند.
سردار دروغین قادسیه(رژیم بعثی عراق) با هدایت و حمایت آمریکا و دیگر کشورهای غربی و شرقی با خیال تصاحب 3 روزه خوزستان به این شهر حمله کرد. یک بار می گفت خرمشهر را می خواهد، یک بار می گفت خوزستان را می خواهد، گاهی هم از نابودی انقلاب حرف می زد.
خرمشهر زیر آتش سنگین ارتش عراق قرار گرفت. انبوهی از آتش خمپاره ها و توپ های دشمن روی شهر باریدن گرفت. همه غافلگیر شده بودند و حیران؛ شهر در آتش میسوخت و صدای انفجار لحظه ای قطع نمی شد. طولی نکشید که بیمارستان پر شد از انبوه مجروحان و شهدا. زنان و کودکان و سالخوردگان آواره بیابانها و جاده ها شدند و مردم به خصوص جوانان، روی به مسجد جامع و دیگر پایگاه ها آوردند تا برای مقاومت سازمان دهی شوند.
با وجود آتش باری های دیوانه وار ارتش صدام به روی شهر، نیروهای عراق شش روز پشت دروازه های خرمشهر ماند. حزب بعث عراق از مدت ها قبل، روز شروع جنگ علیه ایران را یوم الرعد نامیده بود و جنگ سریع را به عنوان استراتژی این جنگ انتخاب کرده بود. فرماندهی کل عراق، نیروهای محدودی را به خرمشهر فرستاده بود تا شهر را در مدت کوتاهی اشغال کند که نتوانستند. برای همین 5 مرتبه و هر بار با چند تیپ و گردان نیروهایش را تقویت کرد. نیروهای ایران بدون پشتوانه 35 روز مقابل ارتش عراق مقاومت کردند و استراتژی جنگ سریع را شکست دادند.
وقتی اهداف عراق در جنگ سریع محقق نشد، روز هفتم جنگ صدام پیشنهاد آتش بس داد. امام گفت: "صدام دستش را دراز کرده برای اینکه با ما مصالحه بکند. ما با او مصالحه ای نداریم. تکلیف ما این است که از اسلام صیانت کنیم و حفظ کنیم اسلام را. کشته شویم تکلیف را عمل کرده ایم، بکشیم هم تکلیف را عمل کرده ایم."
از روز هفتم تا 24 مهر سخت ترین روزهای مقاومت با دست های خالی رقم خورد. روزهایی که مدافعان قدم به قدم از شهر دفاع می کردند تا اینکه 24 مهر ماه اشغال شهر قطعی شد. دستور دادند شهر را ترک کنید؛ اما کسی دلش نمی آمد. مسئولان فشار می آوردند، آنهایی که مانده بودند نمی پذیرفتند. جنگ تا روز چهارم مهر ماه، وجب به وجب در شهر ادامه داشت تا اینکه حلقه محاصره تنگ تر شد و مدافعان مجبور شدند از خرمشهر خارج شوند و به شیخ کوت برود تا نزدیک شهرشان باشند. توی کوت شیخ، تازه بغض مدافعان ترکید. بعضی می گریستند، برخی سرشان را به نخل می کوبیدند، برخی فریاد می زدند به خدا آزادت می کنیم خرمشهر...
تلاش فرزندان خرمشهر همچون محمد جهان آرا، بهروز مرادی، احمد شوش، بهنام محمدی، امیر رفیعی، محمددشتیزاده، نورانی و یاران اندک آنان اگر چه نتوانست خرمشهر را نجات دهد، ولی دشمن را در دست یابی سریع به اهدافش ناکام گذاشت تا اینکه پس از سی و چهار روز پایداری و مقاومت در چهارم آبان 1359(ه.ش) خرمشهر، خونین شهر شد و به دست دشمن افتاد. اشغال خرمشهر 578 روز طول کشید.
قلب تپنده مقاومت خونین شهر
مسجد جامع خرمشهر قلب تپنده مقاومت سی و چند روزه شهر بود، هر کس اطلاعی می خواست به مسجد جامع می رفت. نیرو می خواست به مسجد جامع می رفت، سلاح و مهمات می خواست به مسجد جامع می رفت، کمک های مردمی و نیروهای اعزامی هم اول به مسجد جامع می آمدند و از آنجا تقسیم می شدند. به مجروح ها هم در حیاط مسجد رسیدگی می شد. در واقع مسجد جامع مثل مادری بود که فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته بود و مانند قلبی بود که علی رغم تلاش دشمن در تخریب مراکز نظامی و پشتیبانی شهر با سلاح های دوربرد تا آخرین ساعت ها می تپید.
اهمیت حفظ خرمشهر برای رژیم بعث
صدام ارتش عراق را آورده بود تا سه روزه خوزستان را بگیرد و اهواز مهم ترین شهر خوزستان، هدف اصلی عراق بود؛ اما مقاومت های مردم و فرزندان خرمشهر را که دید، فهمید نمی تواند به اهواز برسد.
بعد از اشغال خرمشهر، عراقی ها جشن گرفتند که خرمشهر را محمره کرده ایم. روی دیوارهای شهر هم نوشتند «جئنا لنبقی؛ آمده ایم تا بمانیم». از خرمشهر به بصره خط اتوبوس و تاکسی راه انداختند و صرافی افتتاح کردند تا ریال ایران را به دینار عراق تبدیل کند. حتی اخبارشان آب و هوای محمره را می گفت.
در مدت طولانی اشغال، رژیم بعث عراق با طرح دفاعی بیست ساله که مستشاران آمریکایی و روسی برای خرمشهر برنامه ریزی کرده بودند و استحکامات عجیب و محکمی که در سطح شهر ایجاد کرده بود، خرمشهر را عملاً به یک سنگر عظیم و غیر قابل شکست تبدیل کرده بود. کارشناسان غربی که چند روز قبل از عملیات بیت المقدس برای بازدید به شهر رفته بودند، به فرماندهان عراق اعلام می کردند که "ایران توانایی آزادسازی خرمشهر را ندارد و برای نفوذ به آن باید به کره ماه برود".
مدافعان این حرف ها را نپذیرفتند و در دوره اشغال هم عراقی ها را آزار می دادند. سرهنگ صبار الفلاح تعریف می کند: "...شبی صدای انفجار هولناکی محل استقرار گردان ما را لرزاند. یکی از سربازها هول کرده بود و داد می زد: ایرانی ها حمله کردند؛ در سنگر فرماندهی خشکم زد... یکی آمد توی سنگر و گفت ایرانی ها پنج تانکمان را زده اند. عجیب بود. موقعیت ما خوب و استراتژیک بود. روی بدنه یکی از تانک های سوخته مان نوشته بودند: ای اشغالگران! هیچ جا در امان نخواهید بود."
عملیات هایی که بنی صدر فرماندهی کرد
بنی صدر رییس جمهور ایران، چند عملیات برای آزادی خرمشهر و مناطق اشغالی طراحی و اجرا کرد که هیچ کدام موفق نبود. 23 مهر ماه 59 عملیات پل نادری در غرب دزفول و عملیات سوم آبان در جاده ماهشهر که هیچ کدام موفق نبود، سومین عملیات 16 دی ماه 59 عملیات نصر بود که خیلی ها امید داشتند پیروزی آفرین باشد، اما به رغم موفقیت های اولیه ناتمام ماند. عملیات توکل هم در بیست دی ماه 59 به فرماندهی بنی صدر برای شکستن حصر آبادان و آزادسازی خرمشهر انجام شد که آن هم ناموفق بود.
نحوه اجرای عملیات، اهداف و نقطه عطف
عملیات بیت المقدس در جنوب غربی اهواز و در امتداد ساحل غربی رودخانه کارون آغاز و در امتداد نوار مرزی از طلائیه تا شلمچه و سپس سواحل اروند کنار اجرا شد. در این عملیات 5400 کیلومتر مربع از اراضی میهن اسلامی آزاد گردید و با 17499 اسیر و 16000 کشته و زخمی از ارتش صدام، ضربه مهلکی بر دشمن بعثی فرود آمد.
عملیات روز 10 اردیبهشت 1361ساعت 30 دقیقه بامداد با رمز «بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله القاصم الجبارین ـ یا على بن ابیطالب(ع)» با غافلگیرى در سکوت و تاریکى شب آغاز شد. این تاکتیکى بود که از آغاز سال دوم به کار گرفته مى شد و موجب شد تا دشمن قادر به مقابله نباشد و تا پایان جنگ نیز هرگز قادر نبود با تاکتیک رزمندگان در شب مقابله کند.
مرحله اول: 57 گردان از سپاه ارتش در قالب سه قرارگاه عملیاتی(قدس در شمال- خاتم در مرکز، نصر در جنوب) تحت فرماندهی قرارگاه کربلا در تاریخ 10/2/61 عملیات را شروع کردند و رزمندگان با عبور از رودخانه کارون موفق شدند قسمتی از جاده اهواز- خرمشهر را فتح کنند. عبور از رودخانه کارون به زعم کارشناسان ایرانی و رسانه های خارجی نقطه عطف عملیات بیت المقدس شمرده می شد.
مرحله دوم: در شامگاه 16/2/61 این عملیات با هدف پیشروی قرارگاه فتح و نصر به سمت مرز عراق آغاز شد که علاوه بر بخش دیگر جاده اهواز- خرمشهر، مناطقی همچون جفیر، پادگان حمیر و هویزه آزاد شدند.
مرحله سوم: ارتش عراق نیروهایش را برای دفاع از خرمشهر در شهر متمرکز کرد و طی چند روز، استحکامات محافظ شهر را چند برابر کرد. به رغم گرمای شدید اردیبهشت در خرمشهر و خستگی رزمندگان در تاریخ 19/2/61 مرحله سوم عملیات آغاز شد؛ اما به دلیل هوشیاری دشمن و تمرکز نیرو در خطوط پدافندی، رزمندگان در انجام مأموریت توفیق نیافتند و تکرار این عملیات در روز بعد نیز به شکست انجامید. به علت حجم بالای آتش دشمن و تعداد بسیار زیاد نیروهایشان، تعداد بسیار زیادی از نیروهای ایران شهید یا مجروح شدند؛ اما پیشروی قابل توجهی انجام نشد. حتی عراق بعضی مواضع را که از دست داده بود، پس گرفت. فرماندهان روزهای سختی را می گذراندند، رمقی نمانده بود، امیدها به خدا بود و جبهه ها سرشار از مناجات و دعا برای آزادسازی خرمشهر.
محمد جعفر اسدی از فرماندهان جنگ از اوضاع و احوال جبهه ایران در آن ساعات صحبت های شنیدنی دارد: "خرمشهر در محاصره قرار داشت، اما هر چه تلاش می کردیم به نتیجه نمی رسیدیم، هفت هشت شبانه روز بچه ها جنگیده بودند. نیروی بسیار زیادی در خرمشهر بود، موانع سختی هم درست کرده بودند. توصیه کرده بودند هر جوری هست نگذارید عراقی ها بخوابند. اگر اینها بخوابند، فردا حتماً پاتک سنگینی می کنند.
نیروها تحلیل رفته بودند، مهمات به حداقل رسیده بود، به هر شکل باید سب به خط می زدیم، وارد خط شدیم، دنبال فرمانده تیپ می گشتیم. یک مرتبه گلوله ای آمد. پشت خط کسی داد می زد آمبولانس را بگویید بیاید، یکی می گفت برانکارد را بگویید بیاورند. یکی می گفت اول مجروح ها را را ببرید، یکی می گفت شهدا را از سر راه بچه ها بردارید، می خواهند بروند عملیات کنند، در روحیه شان تأثیر می گذارد. بنده خدایی داد می زد آقا تجمع نکنید شاید گلوله بعدی هم بیاید. گلوله بعدی هم درست آمد همانجا و وضعیت رقت باری درست کرد.
فرمانده گردان، گردانش را به خط کرد و به شان گفت کار به هیچ چیز نداشته باشید. بروید. اگر قرار است پشت این خاکریز بچه های ما تکه تکه شوند، چه بهتر برویم و عملیات کنیم. اینها را از این منطقه برداشت رفتند جلوی خاکریز و جاهایی که با گلوله گود شده بود. بچه ها را پراکنده کرد تا شب عملیات کنند.
بسیجی ای تفنگش را به کمرش انداخته بود و قطار فشنگ هم دور کمرش بود. پیشانی بندش را هم محکم بسته بود. زمزمه می کرد طوری که صدایش کاملاً به گوش می رسید. امام زمان(عج) را صدا می زد. هر چه می گذشت صدایش بیش تر و بیشتر می شد. می گفت آقا تا کی ما باید پرپر شویم؟ چرا شما ما را کمک نمی کنید؟ اشک می ریخت و با آقا خیلی خودمانی صحبت می کرد. بعد هم آن طرف خاکریز، در آن گودال، به دستور فرمانده گردانش نشست برای عملیات."
بالاخره با بررسی های بسیار، طرح مرحله چهارم عملیات، که هجوم به خرمشهر بود، آماده شد. مرحله چهارم: در تاریخ 1/3/61 ساعت 22:30 شامگاه شنبه، با اعلام رمز یامحمدبنعبدالله، از بیسیم فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا به واحدهای عملکننده، با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد، شب اول نیروها در سه جهت به خرمشهر حمله کردند. پس از نبردی سنگین همه نیروها به هدفشان رسیدند. خرمشهر محاصره شده بود، اما عراقی ها مقاومت می کردند.
حسین خرازی به شهید صیاد فرمانده ارتش، بی سیم زده بود ما جلوی دروازه ورودی شهر هستیم. اجازه می خواست حمله کند. نیروهایش هفتصد نفر بیشتر نبودند. هنوز دستور حمله نرسیده بود که خبر دادند عراقی ها دارند اسیر می شوند. عراقی ها توی کوچه و خیابان های شهر دست هایشان را بالا برده بودند. گفته بودند هر چه اتوبوس توی خوزستان هست برای بردن اسرا بیاورند خرمشهر. کفاف نداد، کامیون ها را هم آوردند.
سردار محمد جعفر اسدی می گوید: "رفتیم قرارگاه، شهید صیاد، آقا محسن(رضایی)، آقا رحیم(صفوی)، آقا رشید(سردار غلامعلی رشید) حسن باقری و بسیار از تصمیم گیرندگان جنگ بودند و دور یک نقشه نشسته بودند. ناگهان برادری آمد و به آقا محسن گفت عراقی ها دارند اسیر می شوند. آقا رشید گفت این چه نحوه خبر دادن است؟ که اسیر می شود؟ کجا؟ چه طوری؟ گفت من چه می دانم؟ اینها دیگر پیدا نبود.
سردار رشید تا اینها را شنید، سریع بلند شد و به من هم گفت بلند شو برویم ببینیم چه خبر است. جلسه را رها کردیم. رفتیم سمت خرمشهر، توی راه می دیدم همین طوری گروه گروه می آیند. به قول آن بنده خدا واقعاً آخر اسرا پیدا نبود... ناگهان به ذهنم آمد این را مدیون آن پسر دیشبی هستیم که ارتباطش با آقا امام زمان(عج) وصل شد و گرنه ما نیرو نداشتیم."
دلایل پیروزی بزرگ
سردار فتح الله جعفری می گوید: برخی عبور از کارون را نقطه عطف عملیات فتح خرمشهر می دانند، ولی این عملیات نقطه مهمتری هم دارد. عبور از کارون در برابر سازماندهی هفتاد هزار بسیجی چنان بزرگ جلوه نمی کند."
سردار غلامعلی رشید می گوید: "توان رزمى نسبى ما به دشمن هرگز به لحاظ فیزیکى برترى نداشت، بلکه برترى هاى عمده نیروهاى ما عواملى همچون روحیه، انگیزه، شجاعت، اطلاعات دقیق و استفاده صحیح از اصل غافلگیرى و تاکتیک و قدرت فرماندهى بود.
عملیات بیت المقدس طوری طرح ریزی شده بود که دشمن به شدت سردرگم شده بود و 3 خطر و سؤال مهم را در مقابل خود احساس مى کرد. خطر اول: آیا نیروهاى خود را در جبهه کرخه کور حفظ کند؟ در آن صورت ممکن بود با پیشروى بعدى نیروهاى ایران به سوى نشوه به محاصره درآیند. خطر دوم: آیا نیروهاى ایران قصد پیشروى به سوى بصره را دارند؟ خطر سوم: آیا نیروهاى ایران قصد تصرف خرمشهر را دارند؟
بنابراین وقتى دشمن دید قادر به دفاع در سه جبهه نیست، به نیروهاى خود از مقابل کرخه کور دستور عقب نشینى داد تا به زعم خود از شرق بصره دفاع کند و مانع پیشروى نیروهاى ایران به سوى نشوه و بصره شود و همه تلاش خود را معطوف به خرمشهر نمود تا همچنان آنجا را حفظ کند و هم از محاصره احتمالى نیروهایش جلوگیرى کند."
وقتی محاصره عراقی ها از سه جهت کامل شد، وحشتی در دل عراقی ها افتاد که به یکباره ورق برگشت. عراقی ها دسته دسته اسیر شدند. صف طولانی اسرا باورکردنی نبود؛ اما با شکوه بود. سوم خرداد خرمشهر آزاد شد و ایران غرق شادی و سرور شد.
اما سرانجام به لطف خداوند متعال و مساعدت همه مردم به ویژه رزمندگان و شش هزار شهید در خون غلتیده نبرد بزرگ، سرنوشت ساز و غرورآفرین بیت المقدس با رمز یا علی ابن ابیطالب(ع) در چهار مرحله و با هدف آزادسازی خرمشهر اجرایی شد.
نتایج عملیات بیت المقدس
رزمندگان شجاع ما با مقاومت در خرمشهر، جنگ تحمیلى را به شکست تحمیلى براى دشمن تبدیل کردند. در جریان آزادسازی خرمشهر حدود 16 هزار نیروی عراقی کشته و زخمی شدند و همچنین 19 هزار نفر نیروی عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند. ایران در جریان عملیات 26 روزه بیت المقدس که به آزادی خرمشهر انجامید 6٬000 کشته(4٬460 کشته سپاه و 1٬086 کشته ارتش) و 24 هزار مجروح داد.
جنگ ایران و عراق به طور کلی به دو مقطع تقسیم میشود؛ مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران دوگانه بود.
خرمشهر را خدا آزاد کرد!؟
فتح خرمشهر فتح خاک نیست؛ فتح ارزش های اسلامی است. خرمشهر شهر لالههای خونین است، خرمشهر را خدا آزاد کرد. مبارک باد بر ملت عظیمالشأن ایران این چنین فرزندان سلحشور و جان بر کفی که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند و مبارک باد بر اسلام بزرگ این متابعانی که در دو جبهه با دشمن باطنی و دشمنان ظاهری پیروزمندانه و سرافراز امتحان خویش را دادند و برای اسلام سرافرازی آفریدند. (پیام حضرت امام خمینی (ره) در خصوص فتح خرمشهر)
شاید از نظر کسانی که آشنایی چندانی با تاریخ جنگ تحمیلی هشت ساله و مقایسه میان دو طرف درگیر این جنگ ندارند، این جمله عمیق امام خمینی(ره) تنها یک عبارت معنوی باشد، اما مطالعه و بررسی جوانب امر و شنیدن و خواندن سندهای بی خدشه جنگ، تمام تحلیل های ممکن را با مشکل مواجه می کند؛ تنها باید واقعیت را شنید و بر اساس آن قضاوت کرد.
مقاومت به ایرانی ها نشان داد می توان در شرایط نابرابر تسلیم نشد و حتی پیروز شد و به سیاست مداران یاد داد، برای فهم ایران باید دنبال مدل جدیدی بر مبنای اصول و مفاهیم انقلاب اسلامی باشند.
مریم فضل اللهی
/9462/703/ر
منابع
1- برداشت و مصاحبه ها از کتاب راوی- روایت خرمشهر/جعفر شیرعلی نیا، سعید زاهدی
2- مصاحبه سردار غلامعلی رشید با عنوان ناگفته های فتح خرمشهر منبع sabokbalan.com