شیعه شدن جوان مسیحی با دعای کمیل

به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب «شاهدان بصیرت» نوشته ابراهیم رستمی به برخی خاطرات شهید کمال کورس (ابوالحیدر) پرداخته است که در ذیل یکی از این خاطرات را میخوانیم:
مادرش از مسیحیهای فرانسه و پدرش تاجری اهل مراکش بود. هفده ساله با موهای طلایی و ریشهای کم پشت. در سفری که با پدرش به مراکش رفت، مسلمان شد.
در گوشه خلوتی ایستاده و مشغول خواندن شد و خوشش آمد. گفت: بازهم از این سخنرانیها برایم بیاورید، صحبتهای امام بود که در نماز جمعه اهل سنت پاریس پخش می کردند.
بعد از مدتی رفت و آمدش با دانشجوهای ایرانی کانون پاریس، بیشتر شد.
پرسید: کجا میری؟
گفت: دعای کمیل.
ـ دعای کمیل چیه، منم میتونم بیام.
ـ بفرمایید.
عربی خوب میدانست. تا آخر مجلس نشست و هفته بعد، از ظهر آمد، با لباس مرتب و عطر زده.
ـ گفت: بریم دعای کمیل.
ـ حالا که نمیرن.
تاشب خیلی بی تاب بود و بچهها کانون؛ دیدند نماز میخواند، اما نه مثل همیشه. دستهایش کنار بدنش بود و مهر داشت. شیعه شدنش را جشن گرفتند و پرسیدند: کی تو را شیعه کرد؟
جواب داد: دعای کمیل./998/ت303/س