افسانهای که کابوس شد
به گزارش خبرگزاری رسا، برای بررسی دقیق دلایل آغاز جنگ و اهمیت دستاوردهای آن باید به گذشته برگشته و مسائلی مانند چگونگی حضور شیعیان جنوب لبنان در این منطقه حساس و استراتژیک را مطرح کنیم.
گذاشتن سنگ بنای شکل گیری جامعه شیعی در لبنان را به ابوذر غفاری، از یاران نزدیک پیامبر و از طرفداران و پیروان جدی حضرت علی(ع) نسبت می دهند. این مطلب در اکثر منابع موجود درباره تاریخ شیعه در لبنان مورد تأیید قرار گرفته و در آنها آمده است که نام جبل عامل، پایگاه اصلی و تاریخی شیعیان، از نام قبیله ای یمنی به نام عامله که به شام مهاجرت کرده، در نزدیکی دمشق و در دامنه کوهی که امروزه به جبل عامل معروف شده، اسکان یافته بودند، گرفته شده است. به گفته مورخان، معاویه ابوذر را که از دوستداران جدی حضرت علی(ع) بود، تبعید کرد و ابوذر با اسکان در جبل عامل، به تبلیغ مذهب شیعه در میان مسیحیان منطقه پرداخت. به گفته منابع تاریخی، جبل عامل از نخستین مراکزی بود که به پایگاه شیعه تبدیل گردید و تاریخ شیعه در جبل عامل، تنها از منطقه حجاز قدمتی کمتر دارد.
به اعتقاد مورخان، اگر شیعه به معنای عام آن در نظر گرفته شود، ورود شیعه به لبنان، برابر با ورود ابوذر غفاری به این کشور است و اگر شیعه بر اساس دکترین مطرح شده از سوی امام صادق(ع) در نظر گرفته شود، ورود شیعه به لبنان را باید به زمان زندگی آن حضرت، در زمان خلافت عباسیان نسبت داد. فروپاشی سلسله عباسیان در قرن دهم میلادی، شرایط مناسبی را در اختیار شیعیان قرار داد و آنها با استفاده از فرصت به وجود آمده، جنبش هایی را به وجود آوردند که در سراسر جهان اسلام فعالیت داشتند.(بهزاد احمدی/ پگاه حوزه/ 11 شهریور 1385/ شماره 190/ صفحه 4)
حمله رژیم صهیونیستی به لبنان در سال 1982
در ششم ژوئن 1982(16/3/1361) ارتش اسرائیل تهاجم بسیار وسیعی را از زمین، هوا و دریا به لبنان آغاز کرد و به سرعت و بدون برخورد با مقاومت چندانی تا دروازه های بیروت پیش رفت و دومین پایتخت یک کشور عربی را به محاصره درآورد.
هدف اعلام شده اسرائیل از این تهاجم، اخراج رزمندگان فلسطینی از لبنان اعلام شد؛ اما هدف اصلی روی کار آوردن یک رئیس جمهور مسیحی طرفدار اسرائیل در لبنان و کاستن از قدرت نظامی و سیاسی سوریه بر این کشور بود. «پاتریک سیل» در کتاب خود که درباره «حافظ اسد» نوشته، چنین آورده است: «شارون [وزیر دفاع وقت اسرائیل و طراح حمله نظامی به لبنان] به دنبال این بود که بشیر جمیل را رئیس جمهور لبنان کند؛ زیرا این فئودال مارونی آمادگی امضای پیمان صلح با اسرائیل را داشت». «رابرت فیسک» نیز در این باره می گوید: «شارون برنامه کاری مخصوص خود را از همگان مخفی نگه داشت. او نه تنها درصدد اخراج فلسطینیان از مناطق مرزی بود، بلکه می خواست لبنان را از بقیه کشورهای عربی دور کند؛ زیرا از دیدگاه شارون، مسیحیان لبنان متحدین طبیعی اسرائیل به شمار می رفتند. بدین ترتیب، اسرائیل به دنبال این هدف بود که در پی تجاوز نظامی خود، لبنان دومین کشوری باشد که پیمان صلح با اسرائیل را امضا می کند.
نخستین مقاومت جدی در منطقه «خلده» صورت گرفت که مدخل ورودی بیروت در جنوب این شهر است. این گروه اعلام کردند که از پیروان امام خمینی(ره) هستند. موفقیت این گروه کوچک در متوقف کردن ارتش اسرائیل در پشت دروازه جنوبی بیروت باعث شد که رزمندگان فلسطینی مستقر در بیروت و گروه های چپ گرای لبنان نیز به تهاجم علیه ارتش اسرائیل مبادرت ورزند. مقاومت در درون بیروت و حومه جنوبی آن(معروف به «ضاحیه» که عمدتاً شیعه نشین است) برای مدت 42 روز ادامه پیدا کرد. این دوره 42 روزه، تجربه مفیدی برای رزمندگان لبنانی بود و نحوه جنگیدن با ارتشی کلاسیک و نیز سازماندهی و ارتباط با فرماندهی در پشت جبهه را به آنها آموخت. جنگ در بیروت با هجوم وحشیانه و گسترده هوایی، دریایی و زمینی اسرائیل به بیروت غربی به پایان رسید؛ اما ضاحیه تنها منطقه ای در بیروت بود که ارتش اسرائیل نتوانست وارد آن شود و صرفاً به استقرار در مرزهای آن اکتفا کرد.
در نهایت با توجه به خسارات وارده به دو طرف، قرار بر معاهده شد. «الیاس سرکیس» رئیس جمهور وقت لبنان که ماه های آخر دوره ریاست جمهوری خود را می گذراند، هیئتی متشکل از پنج نفر از رهبران لبنانی را با عنوان «هیأت نجات ملی» تشکیل داد تا به مذاکره با فیلیپ حبیب و اسرائیل بپردازند. اعضای این هیأت به شرح زیر بودند:
1ـ شفیق الوزان: نخست وزیر
2ـ فواد پطروس: وزیر امور خارجه
3ـ بشیر جمیل: رهبر شبه نظامیان مسیحی و هم پیمان اسرائیل
4ـ ولید جنبلاط: رهبر حزب سوسیالیست ترقی خواه لبنان
5ـ نبیه بری: رهبر جنبش امل.
این هیأت مذاکره با فیلیپ حبیب را آغاز کرد. نتیجه این مذاکرات، پذیرش طرح «حبیب» بود. به موجب این طرح باید آتش بس برقرار شود و مبارزان فلسطینی در سیزده مرحله از 21 آگوست تا 3 سپتامبر 1982(30 مرداد تا 12 شهریور 1361) لبنان را ترک کنند.
عقب نشینی اجباری در سال 2000
در 25 می سال 2000 ارتش اسرائیل پس از 22 سال اشغال، از ایالتهای جنوب لبنان عقبنشینی کرد. این عقبنشینی به دلیل حملات سخت مقاومت اسلامی لبنان یعنی حزب الله صورت گرفت. سازمان ملل عقبنشینی کامل را تایید کرد؛ در حالی که مناطقی به نام مزارع شبعا که به سه بخش فلسطینی، سوریهای و لبنانی تقسیم میشوند، همچنان در اشغال اسرائیل میباشد. آخرین عملیّات حزب الله لبنان که منجر به خروج رژیم غاصب صهیونیستی از خاک کشور لبنان شد «عرمتا» نام دارد. با اجرای این عملیّات که در نوع خود بینظیر بود، اسرائیل به این نتیجه رسید که پس از این، حضور در خاک لبنان غیر ممکن است.
این عقبنشینی از نیمه شب آغاز شد و کاملا ناگهانی صورت گرفت؛ به طوری که بسیاری عدوات جنگی سنگین و غیر سنگین اسرائیل در خاک لبنان به جا ماند. ناگهانی بودن این حرکت بیش از پیش لفظ فرار را برای این عقب نشینی بر سر زبانها انداخت. در طول این عقبنشینی به پیشنهاد عماد مغنیه، معاون جهادی حزب الله لبنان، مجاهدان حزب الله سربازان اشغالگر را تا پشت مرزها تعقیب کردند و بر سرشکستی اسرائیل از این حرکت خفّتبار افزودند.
گفتنی است این عقب نشینی بدون هیچ پیششرط و توافقی با دولت لبنان صورت گرفت. از زمان تأسیس اسرائیل تا 25 می 2000 این اوّلین عقبنشینی اسرائیل از دستآوردهایش بدون تضمین دستآوردهای بزرگتر برای آن دولت غاصب بوده است. سیّد عبّاس موسوی دبیرکلّ شهید حزب الله لبنان، چندین سال پیش از این واقعه نوید آن را به مجاهدان و ملّت پایدار لبنان داده بود.
ترور رفیق حریری
در 14 فوریه 2005 رفیق حریری نخست وزیر لبنان در عملیاتی بمب گذاری ترور شد. این ترور که شوک بزرگی به کشور لبنان و منطقه وارد کرده بود، با تلاش رسانه های غربی و مصاحبه های سعد حریری فرزند رفیق حریری و چهره های معلوم الحال طرفدار غرب به گردن سوریه افتاد و باعث انزجار برخی از مردم لبنان از حکومت سوریه شد و تلاش ها ادامه داشت تا قطعنامه 1559 به تصویب رسید و سوریه که حضور نظامی فعالی در لبنان داشت و برای امنیت بیشتر لبنان تلاش می کرد، از این کشور اخراج شد. همزمان فشار بر حزب الله به دلیل همپیمانی با سوریه بسیار زیاد شد و همه گروه های غرب گرا در لبنان خواستار خلع سلاح حزب الله شدند.
انتخاب محمود احمدی نژاد
در سال 84 و در انتخاباتی دو مرحله ای چهره ای شجاع، معتقد به مبارزه با صهیونیزم بین الملل و انقلابی، رییس جمهور ایران شد. در اینجا تیتر بعضی رسانه های غربی صهیونیستی را بررسی میکنیم.
خبرگزاری رویترز: احمدی نژاد دل مردم محروم ایران را برد
العربیه: پیروزی احمدی نژاد حاصل چهره مردمی اوست
یدیعوت آحارونوت مهمترین روزنامه رژیم صهیونیستی نوشت: انتخاب احمدی نژاد، اسرائیل را سخت غافلگیر کرد
به گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت، الکس فیشمن گزارشگر نظامی این روزنامه اذعان داشت، هر چند کارشناسان اطلاعاتی و آکادمیک اسرائیل شکست اصلاح طلبان و تسلط محافظه کاران را بر تمام اهرمهای قدرت پیش بینی می کردند، ولی با این وجود انتظار چنین پشتیبانی را از شخصی ناشناخته، محافظه کار و تندرو که قصد دارد ایران را به روزهای آغازین انقلاب بازگرداند و تمامی آثار لیبرالیسم را از دولت بزداید، نداشتند.
شخصی که اسرائیل را شیطان کوچکی می داند که باید نابود شود و بر خلاف رفسنجانی، از این مساله نمی ترسد. فیشمن انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری اسلامی ایران را برای اسراییل غافلگیری سنگینی توصیف و پیش بینی کرد. ایران مواضع خود را در قبال مساله فلسطین و اسرائیل تشدید کرده و در مورد آن بیش از پیش افراط خواهد کرد. یدیعوت آحارونوت مدعی شد: این دولت در تضعیف جایگاه ابومازن(رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین) و از میان بردن همه تلاشها برای نزدیکی میان حکومت خود گردان و اسرائیل تلاش خواهد کرد و کمک های ایران را به حماس، جهاد اسلامی و هر فعالیت دیگری جهت از میان بردن راه حلهای سیاسی افزایش خواهد داد.
در ادامه این گزارش آمده است: پیش بینی می شود کمک های ایران به حزب الله ادامه یابد. جریان تندرو در حزب الله فعال تر خواهد شد و گروه هایی مثل سپاه پاسداران تقویت می شوند. فیشمن با طرح این سوال که این تغییرات چگونه از دید ما مغفول مانده است؟ خطر تکرار چنین اشتباهی را در مسائل حیاتی تری چون سلاح هسته ای گوشزد می کند. وی در پایان تنها وجه مثبت انتخابات ایران را این پیام می داند که غرب دیگر نمی تواند از حیله نظام اصلاحات در ایران استفاده کند. نظام جدید در ایران هرگز از دستیابی به سلاح هسته ای چشم پوشی نخواهد کرد و از امروز مرزبندی مشخصی میان آدم های خوب و بد مشخص خواهد بود.
هدف اسراییل از آغاز جنگ
از چند ماه قبل از جنگ، تحرکات نیروهای اسراییلی به شدت افزایش یافته بود و می شد حدس زد که به زودی در جنوب لبنان شاهد جنگ خواهیم بود؛ اما زمان آن مشخص نبود. به اعتراف خود صهیونیست ها آنها می خواستند حزب الله را غافلگیر کنند؛ اما حزب الله در اقدامی شجاعانه و مدبرانه، جنگ را از جایی آغاز کرد که این بار صهیونیست ها با دست پاچگی مجبور به ادامه آن شدند.
اهداف اسراییل آن طور که در رسانه ها بیان شد، این موارد بوده است: 1- آزادی دو نظامی دستگیر شده 2 - متوقف کردن حملات موشکی گاه و بی گاه حزب الله 3 - از بین بردن مقاومت مردمی شیعیان لبنان.
اما هدفی که هیچ گاه به شکل علنی رسانه ای نشد، عقب راندن حزب الله تا رود لیتانی بود. چرا که برد موشک های حزب الله کم بود و اگر تا رود لیتانی عقب می رفت، دیگر نمی توانست به مناطق اشغالی شلیک کند و رژیم صهیونیستی به راحتی به سوریه یورش می برد؛ اما به دلیل همپیمانی این دو مجبور به حمله به حزب الله شد و هیچ گاه نتوانست این هدف را به دست بیاورد.
چگونگی آغاز جنگ
شروع جنگ را از زبان نیکلاس بلانفورد یکی از کارشناسان سیاست و تاریخ معاصر لبنان که کتابی با نام سپاهیان خدا نوشته، نقل می کنیم.
حوادث در روز 12 جولای 2006 [21 تیر 1385] شروع شد؛ در یک صبح روشن و آفتابی. داشتم سایت های خبری لبنانی و اسرائیلی را چک می کردم – مانند هر روز صبح – که حدود ساعت 9 صبح خبری یک خطی در نوار بالای سایت روزنامه ها آرتس درج شد: تعدادی موشک که از لبنان شلیک شده بود به منطقه شیلومی در الجلیل غربی [در شمال فلسطین اشغالی] اصابت کرده است. این اتفاقی غیر عادی نبود؛ چون هر چند ماه یک بار گروه ها یا افراد ناشناس موشک های کوتاه برد از نوع 107 میلیمتری را از «خط آبی رنگ»[1] به سمت اسرائیل شلیک می کردند؛ ولی کمتر اتفاق می افتاد که موجب خسارت های جانی یا مالی شود.
با «حسین النابلسی»، سخنگوی حزب الله در ارتباطات با رسانه های خارجی، تماس گرفتم که ببینم چه خبر است. انتظار داشتم بگوید حزب الله در این زمینه اطلاعی ندارد؛ چون از می 2000 عملیات هایی که حزب الله مسؤولیتشان را می پذیرفت، همه در مزارع شبعا بودند [2] و مزارع شبعا به طور غیر رسمی، صحنه مقبول درگیری بین مقاومت اسلامی و اسرائیل به حساب می آمد؛ چرا که مزاع شبعا اراضی عربی اشغال شده بود و این چیزی بود که به کارهای نظامی حزب الله مشروعیت می داد. ولی حمله هایی که از طریق مرز به اسرائیلی ها انجام می شد، کارهای جنگی به حساب می آمد.
وقتی حسین النابلسی تلفن را جواب داد؛ با شوخی از او پرسیدم که آیا بر و بچه هاشان در یک کاری در منطقه ی مرزی دست دارند یا نه. جوابی که داد غافلگیرم کرد.
گفت: «خب، عناصر ما در حال تحرک هستند، ولی جزئیات بیشتری ندارم.»
وقتی که حزب الله مسؤولیت عملیاتی که بر ضد اسرائیلی ها در منطقه مرزی انجام داده را می پذیرد و به این موضوع تصریح می کند، این یعنی که ماجرا، ماجرای با اهمیتی است.
- حسین، حزب الله کسی از سربازهای اسرائیلی را اسیر کرده است؟
حسین قبل از اینکه جوابی بدهد کمی تأمل کرد، بعدش گفت: «نمی دانم، هنوز چیزی به من اطلاع داده نشده.»
در واقع حزب الله یک سرباز اسرائیلی را اسیر نکرده بود؛ بلکه دو سرباز را اسیر کرده بود! چند لحظه بعد از اینکه با گلوله های تفنک و موشک اندازهای دستی به یک ماشین هامفی ارتش اسرائیل حمله کرده بود، آن دو را از آن بیرون کشیده بود. این ماشین، یکی از دو ماشینی بود که در حال گشت زنی معمولشان نزدیک حصار مرزی بودند، نزدیک به عیتا الشعب، پایگاه حزب الله.
ماشین عقبی که با فاصله صد یارد از ماشین جلویی حرکت می کرد، با آتش باری تفنگ ها و موشک ها آرپی جی متوقف شده بود و سه نفر سرنشینش کشته شده بودند. در ماشین جلویی هم دو نفر از چهار نفر سرنشین مجروح شده، ولی فرار کرده و در بین درخت ها مخفی شده بودند. ولی دو سرباز دیگر(که ایهود گلدواسر- فرمانده گشت- و الداد ریگیف نام داشتند) به دست نیروهای حزب الله اسیر و به داخل مرز لبنان برده شده و از طریق یک جیب غیر نظامی و از طریق جاده خاکی به سمت عیتا الشعب برده شده بودند.
محل کمین با دقت انتخاب شده بود؛ محل کمین در منطقه «میتة» قرار داشت. این نقطه، دور از دید پایگاه های اسرائیلی مجاور بود؛ چون که در پایین ترین قسمت یک دره بین دو شهرک صهیونیستی مرزی زرعیت و شیتولا قرار داشت. ارتش اسرائیل برنامه ریزی کرده بود که در هفته آینده در این دره دوربین مراقبت کار بگذارد.
به محض اینکه گروهی که اسیر را به همراه داشت، از صحنه فرار کرد [و اسرا را به سرعت به عقب منتقل کرد] واحدهای حمایت اتش حزب الله شروع کردند به عملیات فریب با موشک باران از طریق خمپاره و کاتیوشا ضد پایگاه های اسرائیلی مجاور و دو شهرک زرعیت و شیتولا. یک تک تیرانداز حزب الله هم یک دوربین های مراقبت [اسرائیلی ها] بر روی حصار مرزی را هدف قرار داد.
حدود 40 دقیقه بعد، اسرائیلی ها مفقود شدن دو نظامی شان را تأیید کردند. یک تانک مرکاوا و گروهی از نظامیان در یک نفربر زرهی برای دنبال کردن آنها اقدام کردند. نیروهای اسیر کننده وابسته به حزب الله از مرز رد شدند، ولی تانک با یکی از بمب های بزرگ کار گذاشته شده توسط حزب الله(که از 500 پوند مواد منفجره تشکیل شده بود) مواجه شد و این تنها یکی از بمب ها کار گذاشته شده توسط حزب الله در نقاط احتمالی نفوذ اسرائیلی ها در طول مرز بود.
انفجار شدید موجب تخریب تانک و کشته شدن هر چهار خدمه داخلش شد. کما اینکه یک نظامی دیگر هم در درگیری با عناصر حزب الله که در کمین و منتظر ورود آنها بودند، کشته شد و به این ترتیب، تعداد نظامیان اسرائیلی که آن روز صبح کشته شدند به 8 تن رسید. این بالاترین تعداد کشته ها در یک روز بود که ارتش اسرائیل بعد از فاجعه انصاریه در سبتامبر 1997 متحمل می شد.
وقتی قطعی شد که دو سرباز اسرائیلی اسیر شده اند، راه افتادم. راه طولانی جنوب لبنان را با مشقت زیادی طی کردم. زد و خوردها در قسمت های مختلف عیتا الشعب بالا گرفته بود. اسرائیلی ها در تلاشی ناامیدانه پل ها را برای جلوگیری از انتقال اسیرها به شمال لبنان بمباران می کردند. وقتی به رودخانه لیتانی رسیدم، اسرائیلی ها پلی را که در شمال صور از روی رود لیتانی می گذشت را کاملا تخریب کرده بودند. یک سرباز ارتش لبنان و دو غیر نظامی هم در این حمله هوایی کشته شدند.
این جنگ استانداردهای بین المللی جنگ را زیر سوال برد و نشان داد این استانداردها باید باز تعریف شوند.
مراحل سه گانه جنگ 33 روزه
الف) جنگ موشکی و هوایی: رژیم صهیونیستی به شمال لبنان که غالبا مسیحی نشین است، حمله ای صورت نداد؛ ولی تاسیسات برقی و زیر ساختی را بشدت هدف قرار داد تا عصبانیت مردم شمال لبنان را بر علیه حزب الله بر انگیزد. رژیم اشغالگر قدس با بی رحمی تمام در یک ماه دوازده هزار حمله هوایی را ترتیب داد که شاید در تاریخ جنگ های دنیا بی سابقه باشد.
حزب الله هم در جواب توانست اهدافی را در شمال سرزمین های اشغالی هدف قرار دهد که از جمله آنها مقرهای شنود و رادارهای جاسوسی رژیم صهیونیستی را از کار انداخت.
ب) جنگ دریایی: رژیم صهیونیستی با 3 ناو کلاس کوروِت {که بالاترین کلاس جهانی است} به نام سایر در روزهای ابتدایی جنگ 2500 موشک از دریا به شهرهای مختلف، مخصوصا بیروت پرتاب کرد که با تیز هوشی و دقت عمل بالای نیروهای حزب الله و در میان حیرت کارشناسان نظامی دو ناو از این سه ناو منهدم شد و به ناو باقیمانده هم دستور عقب نشینی داده شد.
ج) جنگ زمینی: درگیری زمینی در مناطق محدود، ولی با شدت آغاز شد. مناطق بنت جبیل و مارون الراس شاهد بیشترین درگیری ها بود؛ زیرا هدف اصلی رسیدن به رود لیتانی و ایجاد منطقه حایل بود که با مقاومت شدید نیروهای حزب الله و وارد کردن خسارت بسیار زیاد به دشمن اجازه نزدیکی به اهداف تعیین شده را هم ندادند.
خسارات وارد شده به طرفین
لبنان: 1130 نفرغیر نظامی شهید و 3600 نفر زخمی، 30 درصد کشته ها کودکان زیر 12 سال بودند. 35 نفر نظامی ارتش لبنان(ارتش لبنان در این جنگ بی طرف بود)، 61 نفر از نیروهای حزب الله هم شهید شدند. 7 نفر از جنبش امل، نزدیک به 900 هزار نفر آواره و 220 هزار نفر از خاک لبنان بیرون رفتند که صد هزار نفر خارجی بودند.
رژیم صهیونیستی: 112 نفر نظامی کشته و 400 نفر زخمی، 41 نفر غیر نظامی کشته و 2500 نفر زخمی، 120 تانک مرکاوا منهدم شد.{هنوز کارشناسان نظامی نتوانستند این تعداد تلفات را هضم کنند} 30 دستگاه خودرو نظامی به همراه 5 قایق توپ دار منهدم شد، 5 بالگرد پیشرفته و آپاچی.
دستاوردهای جنگ 33 روزه
این دست آوردها به سه دسته داخلی، منطقه ای و بین المللی تقسیم می شوند.
داخلی: 1- تثبیت موقعیت سیاسی و نظامی حزب الله و از بین رفتن فشارهای داخلی 2- اتحاد گروه های لبنانی با یکدیگر و اعتراف سعد حریری به درستی کار حزب الله 3- ورود حزب الله به عرصه اقتصادی که همان مشارکت در ساخت ویرانی ها بود.
منطقه ای: 1- عدم تحقق اهداف رژیم صهیونیستی 2- تبدیل حزب الله به قدرت نظامی و ایدیولوژیک 3- افزایش اعتماد به نفس و امید به اعراب برای ایستادگی مقابل زورمندان و قدرت طلبان 4- اثبات کار آمد بودن جنگ چریکی مقابل رژیم صهیونیستی 5- شکست ثبات رژیم صهیونیستی 6- مطرح شدن شبکه المنار شبکه اختصاصی حزب الله در سطح دنیا 7- از بین رفتن اختلافات مذهبی 8- ترویج استراتژی مقاومت
این جنگ به لحاظ بین المللی نیز افزایش احساسات ضد اسراییلی در سطح دنیا، به چالش کشیده شدن طرح خاورمیانه جدید، اثبات ناکارآمد بودن شورای امنیت، تزتزل دیپلماتیک رژیم صهیونیستی با کشورهای دیگر و شکست آمریکا در جنگ نیابتی با ایران را درپی داشت.
محمد حسین حسینی نیک
/9462/703/ر
پی نوشت ها:
1-خط آبی به منطقه ای در جنوب لبنان گفته می شد که نیروهای چند ملیتی یونیفل وابسته به سازمان ملل متحد در آن حضور داشتند و در اصل، این منطقه، کمربندی به عنوان حد فاصل بین نیروهای لبنانی و اسرائیلی محسوب می شد. رنگ آبی هم برگرفته از رنگ پرچم سازمان ملل متحد است.
2-اسرائیل گرچه در سال 2000 از جنوب لبنان عقب نشینی کرد ولی برخی مناطق خیلی محدود از جمله مزارع شبعا را کماکان در اشغال خود دارد. انجام عملیات توسط حزب الله در این منطقه، چون در برابر نیروی اشغالگر و در راستای آزادسازی خاک وطن انجام می شد نمی توانست مورد اعتراض برخی گروه های ضد مقاومت در لبنان یا منطقه یا جهان قرار بگیرد.