۲۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۱
کد خبر: ۲۲۵۹۱۵

آخوند خراسانی، مردی که لرزه بر پیکره استعمار افکند

خبرگزاری رسا ـ آخوند خراسانی مجتهدی بزرگ و عالمی والا مقام بود که در مقابل استکبار، ظلم و دیکتاتوری ایستاد و لرزه بر پیکره استعمار افکند.
آخوند خراساني
آخوند خراساني

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، آخوند ملا محمدکاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانى در سال 1255 ق. به عنوان کوچکترین عضو خانواده در مشهد دیده به جهان گشود. در سن دوازده سالگى وارد حوزه علمیه مشهد شد و ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را در زیر نظر اساتید حوزه مشهد فرا گرفت. در بیست و دو سالگی همسر و فرزندان خود را پیش پدر نگاه داشت و با کاروان سفر به عتبات عالیات به سوی نجف روانه شد.

 

آخوند خراسانى چون آوازه دانش «ملاهادى سبزوارى» را شنیده بود، تصمیم گرفت در حالی که کاروان زائران برای استراحت در سبزوار ایستاده، از کاروان جدا شود و براى بهره جستن از دریاى علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند.

 

آخوند، ماه‌هاى رجب، شعبان و رمضان 1277 ه.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادى سبزوارى بهره برد. آخوند خراسانى شب و روز در تلاش براى اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا مى‏کوشید و در این راه از هیچ مشکلى نهراسید. خودش مى‏گوید: «تنها خوراک من فکر بود. ولى قانع نبودم. هیچ‏گاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمى‏خوابیدم. شب‌ها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالى بسیار مشکل است.»

 

 

آوازه علمى آخوند

 

آخوند سال‌ها در درس شیخ انصارى و میرزاى شیرازى شرکت کرد و از زبده‏ترین شاگردان آن دو شناخته مى‏شد. او در کنار تحصیل، به عبادت و شب‏زنده‏دارى نیز اهمیت فراوان مى‏داد. بارها به کربلا رفت و به زیارت امام حسین‏(ع) نایل شد. در یکى از این سفرها پس از زیارت، در درس آیت اللَه آخوند اردکانى(متوفّاى 1302 ق.) شرکت کرد. آخوند اردکانى نظر شیخ انصارى را در مسأله‏اى بیان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد؛ اشکال‌ها درست بود.

 

آخوند پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شیخ انصارى، اشکال‌هاى اردکانى را به استاد بازگو کرد. شیخ انصارى یکى از اشکال‌ها را پذیرفت، امّا اشکال دوّم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوّم اردکانى پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت؛ امّا آخوند دفاعیه استاد را قانع کننده ندانست و بار دیگر اشکال را با بیانى تازه مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشید. صدها طلبه که در درس شیخ انصارى شرکت داشتند، در شگفت بودند که چگونه طلبه‏اى جوان که 25 سال بیش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شیخ انصارى راه یافته، بى‏محابا با دلیل‌هاى قوى به استاد اشکال مى‏کند. یکى از طلّاب به دیگران گفت: این آخوند(آخوند خراسانى) را ببینید که دارد گفتار آن آخوند(آخوند اردکانى) را تأیید مى‏کند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب «آخوند» صدا مى‏کردند.

 

آخوند از موفق‏ترین استادان تاریخ حوزه‏هاى علمیّه شیعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشته‏اند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند که نام برخى از آنها از این قرار است: سید ابوالحسن اصفهانى، شیخ ابوالقاسم قمى، سید ابوالقاسم کاشانى، میرزا احمد خراسانى، سید محمد تقى خوانسارى، سید جمال‏الدین گلپایگانى، شیخ محمد جواد بلاغى، شهید سید حسن مدرس، حاج آقا حسین قمى، سید صدرالدین صدر، آقا ضیاء الدین عراقى، شیخ عبدالکریم حائرى، سید عبداللَّه بهبهانى، سید عبدالهادى شیرازى، شیخ محمد على کاظمى، شیخ محمد حسین نائینى، آقا بزرگ تهرانى، حاج آقا حسین بروجردى و سید محمود شاهرودى.

 

آوازه علمى آخوند از مرزها گذشت؛ از این رو «شیخ الاسلام» امپراتورى عثمانى که در آن زمان به عراق آمده بود، روزى همراه شمارى از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمه‏اى بین طلاب بلند شد، به احترام او برخاستند. «شیخ الاسلام» نزدیک‌تر رفت و آخوند با دیدن وى، درس را به بررسى نظر ابوحنیفه در یکى از مسائل علم اصول کشاند.

 

ابتدا نظر او را بیان کرد و دلیل‌هایش را برشمرد. «شیخ الاسلام» سنى در شگفت بود که چگونه استاد شیعى، نظر پیشواى اهل سنّت را پذیرفته است؟! اما اندکى بعد سخنان آخوند او را متوجّه اشتباهش ساخت؛ آخوند چند اشکالِ علمى بر نظر ابوحنیفه وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان شیعه در آن مسأله را بیان کرد. آخوند از «شیخ الاسلام» خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند؛ امّا روحانى اهل سنّت به احوالپرسى با آخوند بسنده کرد؛ چرا که «شیخ الاسلام» از قدرت علمى و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدت‌ها بعد همواره از آن دیدار به یاد ماندنى سخن مى‏گفت.

 

 

تألیفات آخوند

 

در حوزه تألیفات آخوند، کتاب‌هاى زیادى درباره اصول، فقه و فلسفه به نگارش در آمده است. آثارش عبارتند از حاشیه مختصر بر رسائل، حاشیه مفصّل بر رسائل، که به نام «دررالفوائد» چندین بار چاپ شده است، حاشیه بر مکاسب،  فوائد در سال 1315 ق، حاشیه بر اسفار، حاشیه بر منظومه ملاهادى سبزوارى، رساله‏اى در مشتق، رساله‏اى در وقت، رساله‏اى در رضاع، رساله‏اى در دماءثلاثه‏، رساله‏اى در اجاره‏، رساله‏اى در طلاق‏، رساله‏اى در عدالت‏، رساله‏اى در رهن(همه رساله‏ها در یک جلد چاپ شده است)، القضاء و الشهادات‏، روح‏الحیاة فى تلخیص نجاةالعباد(در سال 1327 ق، در بغداد به چاپ رسیده است)، تکملةالتبصرة(در سال 1328 ق در تهران چاپ شده است)، خیرةالعباد فى یوم‏المعاد(رساله عملیّه آخوند به زبان فارسى است که نخست در بمبئى و سپس در سال 1329 ق. در تهران چاپ شد)، اللمعات‏النیره فى شرح تکملةالتبصرة و کفایة الاصول.

 

 

نقش آخوند در نهضت مشروطه‏

 

در دوره قاجار، حکومت‌هاى بسیارى از شهرها به دست کنسولگرى روسیه و انگلیس اداره مى‏شد و بسیارى از دست‏اندرکاران دولت مرکزى، به دستور سفارت‌هاى بیگانه نصب و عزل مى‏شدند. ظلم‌هایی که به مردم ایران تحمیل می‌شد، سبب گشت مردم منتظر جرقه‌ای باشند تا علیه حکومت مرکزی قیام کنند.

 

آیت الله سید عبدالله بهبهانى و آیت الله سید محمد طباطبایى با تشکیل انجمن‌هایى، به صورت پنهانى زمینه قیام را آماده مى‏ساختند؛ علما و طلاب تهران در سال‌هاى 1322 و 1323 ق نشست‌هاى زیادى براى آگاه ساختن مردم داشتند و آیت الله بهبهانى و آیت الله طباطبایى این جلسات را رهبرى مى‏کردند.

 

در این میان علماى تهران با مراجع تقلید نجف در ارتباط بودند. آخوند خراسانى، شیخ عبداللَّه مازندرانى و میرزا حسین تهرانى در تاریخ هشتم ربیع الاوّل 1323 ق. نامه‏اى به آیت اللَّه سیّد عبداللَّه بهبهانى مى‏فرستند و از علماى تهران مى‏خواهند که «مسیو نوژ» بلژیکى، رئیس گمرک کشور را که مشغول فعالیت علیه استقلال فرهنگى و اقتصادى ایران است و به روحانیت توهین نموده، از کشور بیرون کنند.

 

علما، طلاب و بازاریان تهران از خلاف‌هاى کارگزاران حکومت و نامه‏هاى مراجع تقلید نجف با خبر مى‏شوند. روحانیون اوضاع نابسامان کشور را به اطلاع مردم مى‏رسانند و اندک اندک دامنه افشاگری‌ها گسترش مى‏یابد. آیت اللَّه بهبهانى پیوسته گزارش عملکرد علما و مردم را به نجف مى‏فرستاد و مراجع نجف نیز رهنمودهاى لازم را به تهران مى‏فرستادند.

 

نخستین انتخابات مجلس شوراى ملّى و اولین جلسه مجلس در14/7 /1285ش. در کشور برگزار شد. قانون اساسى 51 اصل با الهام از قوانین کشورهاى اروپایى از سوى برخى از روشنفکران غربزده نوشته شد و به امضاى شاه رسید. اندکى بعد شاه مرد و فرزندش محمد على شاه به سلطنت رسید؛ متمّم قانون اساسى در 107 اصل نیز نوشته شد و اصل دوّم آن عبارت بود از: نظارت مجتهدان بر قوانین مصوّب مجلس که به پیشنهاد شیخ فضل‏اللَّه نورى در متمّم قانون گنجانده شد.

 

شاه از امضاى متمّم قانون اساسى خوددارى کرد و در پى آن مردم تبریز، اصفهان، شیراز، رشت و کرمان قیام کردند. از آن سو آخوند و علماى نجف از شاه خواستند که در برابر اراده ملّت مقاومت نکند. سرانجام شاه در 29 شعبان 1325 ق. متمّم قانون اساسى را امضا کرد.

 

از آخوند خراسانى سؤال کردند که نظرش درباره نظام ملّى(قانون نظام وظیفه) چیست. ایشان پاسخ داد: «حفظ کیان اسلام بر همه مسلمانان واجب است. بنابراین، بر همه مردم، به ویژه جوانان واجب است که با فنون نظامى آشنا شوند... . مجلس شوراى ملّى در این کار تأخیر را روا ندارد.» پاسخ آخوند در تاریخ هفتم ربیع الاول 1325 در مجلس شوراى ملى خوانده شد.

 

آخوند خراسانى به همراهى دو یار وفادارش، رهنمودهاى لازم را به مجلس شوراى ملّى فرستادند و به حقیقت مراجع تقلید از نجف کار هدایت انقلاب مشروطه را در دست داشتند. مردم ایران نیز به فرامین مراجع اهمیت زیادى مى‏دادند. در یکى از پیام‌هاى مراجع طرفدار مشروطه نجف آمده است: «بر تمام مردم، به ویژه عشایر، ایلات و مرزبانان واجب است که تفرقه را کنار بگذارند و دست در دست یکدیگر با آموختن روش‌هاى نوین نظامى به پاسدارى از آب و خاک ایران بپردازند... احکام مصوّب مجلس شوراى ملّى را همانند احکام شرعى واجب الاطاعه بدانید.»

 

آخوند در 28 ذیحجّه 1325 ق. نامه‏اى براى نمایندگان مجلس مى‏فرستد و آنها را به اجراى قوانین اسلامى، پرداخت بدهى‏هاى دولت و فقرزدایى سفارش مى‏کند. امّا در زمانى کوتاه، روشنفکران غربزده و فراماسون‌ها اندک اندک، قدرت را به دست مى‏گیرند و روحانیت را از صحنه کنار مى‏گذارند.

 

محمد على شاه نیز گاه و بیگاه به مخالفت با مشروطه مى‏پردازد و آخوند خراسانى چندین بار او را نصیحت مى‏کند که از کارشکنى در کار مجلس و مشروطه بپرهیزد. در یکى از اندرزهاى آخوند به شاه آمده است:

1- به دین اهمیّت بیشترى بدهید.
2-اجناس ساخت ایران را تبلیغ کنید. چنانکه «میکارو» پادشاه ژاپن بدین وسیله ژاپن را از بحران اقتصادى نجات داد.
3- در نشر علوم و صنایع جدید همّت کنید.
4- مواظب دخالت بیگانگان در کشور باشید.

آخوند و دو یار وفادارش در حوادث استبداد صغیر، پیام‌هاى فراوانى براى مردم و رهبران مشروطه فرستادند. در یکى از این پیام‌ها آمده است: «همراهى با مخالفین اساس مشروطه، محاربه با امام زمان(عج) است.» ایشان در ماجراى محاصره آذربایجان، از طرف قواى نظامى شاه، که از 23 جمادى الاول 1326 ق. تا 27 جمادى‏الثانى 1327 ادامه داشت، پیام‌هاى زیادى براى مردم آذربایجان فرستاد و آنها را در ستیز با استبداد تشویق کرد. در این میان ستّارخان(از رهبران مشروطه در آذربایجان) اظهار داشت که «من حکم علماى نجف را اجرا مى‏کنم.»

 

آخوند در یکى از نامه‏هایش به شاه نوشت: از بدو سلطنت قاجار چه صدمات فوق‏الطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک شیعه از حُسن کفایت آنان به دست کفّار افتاده. قفقاز، شیروانات، بلاد ترکمان و بحر خزر، هرات، افغانستان، بلوچستان، بحرین، مسقط و غالب جزایر خلیج فارس و عراقِ عرب و ترکستان، تمام از ایران مجزا شد.

 

دو ثلث تمام از ایران رفت و این یک ثلث باقى‏مانده را هم به انحاء مختلف، زمامش را به دست اجانب دادند. گاهى مبالغ هنگفت قرض کرده و در ممالک کفر خرج نمودند و مملکت شیعه را به رهن کفّار دادند. گاهى به دادن امتیازات منحوسه، ثروت شیعیان را به مشرکین سپردند... . گاهى خزاین مدفونه ایران را به ثَمَن بَخس(مبلغ ناچیز) به دشمنان دین سپردند. یکصد کرور، بیشتر خزینه سلطنت که از عهد صفویه و نادرشاه و زندیه ذخیره بیت‏المال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه اموال مسلمین را که به یغما مى‏بردند، یک پولش را خرج اصلاح مملکت، سدّ باب احتیاج رعیت ننمودند. به حدّى شیرازه ملک و ملّت را گسیختند که اجانب علناً مملکت را مورد تقسیم خود قرار داده.

 

اى منکر دین! اى گمراه!، پدرت دستور(مشروطه) را صادر کرد. اما از روزى که تو به سلطنت نشستى، همه وعده‏هاى مشروطه را زیر پا نهادى. شنیدم شخصى از سوى تو به نجف فرستاده شده تا ما را با پول بخرد و حال اینکه نمى‏دانى، قیمت سعادت مردم بیشتر از پول توست...؛ تو دشمن دین و خائن به این مملکت هستى. من به زودى به ایران مى‏آیم و اعلان جهاد مى‏کنم.»

 

در دهم صفر 1327 ق. از آخوند و مازندرانى درباره حقوق اقلیت‌هاى مذهبى سؤال مى‏شود. آنها پاسخ مى‏دهند: «ایذاء و تحقیر زردشتیه و سایر اهل ذمّه... حرام و به تمام مسلمین واجب است که وصایاى حضرت خاتم‏النبیین‏(ص) را در حسن سلوک و تألیف قلوب و حفظ نفوس و اعراض و اموال ایشان کما ینبغى رعایت نمایند...»

 

مجلس شوراى ملى در ماه‌هاى آخر سال 1328 ق. تصویب کرد که ایران مستشار مالى از روسیه به دنبال این حرکت مجلس، مناطق شمال کشور را اشغال کردند و دولت روسیه به دولت ایران هشدار داد که اگر شوستر را از ایران اخراج نکنید، تهران را اشغال خواهند کرد.

 

مجلس پیشنهاد روسیه را نپذیرفت و دولت روسیه اولتیماتوم 48 ساعته به ایران داد که اگر شوستر از ایران اخراج نشود و دولت ایران متعهد نشود که مستشاران مالى خود را فقط از روسیه و انگلیس استخدام کند، تهران را اشغال خواهند کرد. رئیس مجلس خبر اولتیماتوم را در سیزدهم ذیحجه 1329 ق. به آخوند رساند.

 

سربازان روسى تا قزوین پیش رفتند و دولت انگلیس با تأیید اقدام روسیه، به دولت ایران هشدار داد که اگر تا سه ماه دیگر راه‌هاى جنوب را براى بازرگانى انگلیس امن نکند، سربازان انگلیسى انتظامات جنوب کشور را بر عهده خواهند گرفت.

 

در پى این وقایع، آخوند خراسانى درس‌هایش را تعطیل کرد و دیگر درس‌هاى حوزه علمیه نجف نیز به پیروى از او تعطیل شد. جلسه‏هاى زیادى در منزل آخوند تشکیل شد تا راهى براى دفاع از استقلال و تمامیت ارضى ایران بیابند. تحریم اجناس روسى، جهاد با روسیه و اعزام طلاب، علما و عشایر نجف به ایران در نخستین جلسه علما تصویب گردید.

 

آخوند خراسانى فرمان جهاد را صادر کرد. نامه‏اى به رئیس مجلس شوراى ملى ایران نوشت و وى را از تصمیم جلسات باخبر ساخت. بسیارى از علماى نجف، کربلا و کاظمین خود را براى سفر به ایران و دفاع از آن آماده ساختند. قرار بود که آخوند و همراهانش در شب چهارشنبه 21 ذیحجه 1329 ق. از نجف به مسجد «سهله» بروند و پس از نیایش و دعا براى پیروزى سپاه اسلام، راهى ایران شوند.

 

عصر سه شنبه منزل آخوند شلوغ بود. میرزا مهدى، پسر آخوند مقدمات سفر را آماده مى‏کرد. آخوند به اطرافیانش گفت: بهتر است نماز صبح را در حرم بخوانیم و پس از زیارت حرکت کنیم. آخوند تا پاسى از شب بیدار بود. امانت‌ها را به صاحبانشان داد و برنامه‏هاى فردا را منظم کرد و کارها را بین چند نفر از یارانش تقسیم کرد. نیمه شب به نماز شب ایستاد؛ آقا پیش از اذان صبح دل دردِ شدیدى گریبانش را گرفت. سرانجام پس از اقامه نماز صبح، بزرگ مرد تاریخ پیشواى مشروطه رخت از جهان بربست؛ برخى بر این باورند که وى به وسیله جاسوسان روسى و انگلیسى مسموم و به شهادت رسیده است.

 

علی ملحانی
/9462/703/ر

 

منابع:
1- آقابزرگ، هدیه الرازی الی المجدّد الشیرازی، تهران، میقات، 1403ق، ص 145.
2-محسن امین، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1403ق، 9/5 ـ6.
3-  ایرانیکا.
4-  مهدی بامداد، تاریخ رجال ایران، تهران، زوّار، 1347ـ1353ش، 4/1.
5- عبدالهادی حایری، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، امیرکبیر، 1360ش، ص 155ـ160 و صفحات دیگر.
6- دانشنامه ایران و اسلام.
7-خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت، 1969م، 7/234.

ارسال نظرات