نگاهی به تاریخچه حدیث
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، ایجاد حدیث، بیان و گسترش آن ارتباط تنگاتنگی با وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داشته؛ بنابراین طبیعی است که پیدایش حدیث را همزمان با آغاز رسالت ایشان بدانیم. در عصر پیامبر اکرم(ص) حفظ، نقل و کتابت احادیث نبوی رایج بوده و صحابه ایشان هر یک احادیث بسیاری را از پیامبر اخذ کرده، نوشته و به این نوشته های خود می بالیدند، تشویق های پیامبر اکرم ص و اهتمام ایشان به نقل و کتابت حدیث خود شاهد این مدعای ماست که در عصر ایشان بازار حدیث بسیار گرم بوده است.
آن حضرت نیز می فرمودند: «اکتبوا هذا العلم»یا درجای دیگر فرموده است: «قیّدوا العلم بالکتابة» افزون بر اینها با توجه به احادیث پیامبر اکرم(ص) در زمینه کتابت حدیث میتوان دریافت که ایشان آگاه به این مطلب بودهاند که آنچه شفاها بیان می شود و فقط در ذهن ها وجود دارد ممکن است در اثر مرور زمان و یا اغراض سیاسی و یا فراموشی و یا اختلاف در نقل ها دچار تغییرات اساسی و احیانا به طور کلی نابود شود، از این رو می بینیم که ایشان اهتمام به کتابت داشتند چه در مورد احادیث و چه در مورد کلام وحی لذا کاتبانی همیشه کلام وحی را مینگاشتند.
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که به حضرت علی علیه السلام فرمود: آنچه بر تو املا می کنم بنویس، علی علیه السلام عرض کرد: آیا از فراموشی من بیم دارید؟ پیامبر اکرم (ص) فرمودند: من از فراموشی تو هراسی ندارم چرا که برای تو از خداوند درخواست کردم که به تو حافظه ای قوی عطا نماید لیکن برای شریکان خود بنویس علی علیه السلام عرض کرد، شریکان من کیستند ای رسول خدا ؟ حضرت فرمود: فرزندان امامت؛ از این رو پس از وفات پیامبر اکرم ص شاهد اتفاقی عجیب در دنیای اسلام هستیم و آن به خلافت رسیدن ابوبکر، عمر و عثمان و دستور عدم نقل حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشد. ابتدا ابوبکر که خود پانصد حدیث از پیامبر اکرم جمع آوری کرده بود تمامی آن احادیث را در آتش سوزانید و دستور داد تا از پیامبر حدیث نقل نکنند و به قرآن مشغول باشند.
عمر نیز در دوران حکومتش، سیاست منع حدیث را به شدت دنبال کرد. در زمان عثمان نیز مبارزه دستگاه خلافت شدیدتر شد. عثمان برای جلوگیری از بازگوئی بیانات و روش پیامبر، یاران بزرگ وی را شکنجه و تبعید می نمود. در بیست و پنج سال دوران حکومت سه خلیفه، یاران پیامبر و تابعین در چنین اوضاعی به سر بردند تا سرانجام خلافت به صاحب اصلی اش منتقل گردید. اما حضرت علی(ع) زمانی به خلافت رسید که سیره پیامبر در یک ربع قرن به طوری تحریف و به ضعف کشیده شده بود که خود آن حضرت در سخنانی زیبا، اوضاع آن 25 سال حکومت را به تصویر می کشد.
در مقابل اصلاحات امام علی(ع)، معاویه همه نیروی خود را برای نابودی نام و نشان پیامبر و خاندانش بکار گرفت و برای رسیدن به هدف خویش دستگاه های گوناگون جعل حدیث را به راه انداخت و کار را بدانجا رساند که ابو هریرة بیش از پنج هزار و سیصد حدیث و عبد الله بن عمر بیشتر از دو هزار حدیث و ام المؤمنین عایشه و انس بن مالک هر یک بیش از دو هزار و سیصد حدیث به دروغ به پیامبر نسبت داده اند.
این منع از روایتگری تا روی کار آمدن عمر بن عبد العزیز ادامه یافت و از همین زمان است که دستور رسمی کتابت حدیث صادر شد و در نتیجه ده ها کتاب در سیره پیامبر و صحابه گردآوری شد در مقابل این سیر تاریخی باید به این نکته توجه نمود که تاریخ حدیث شیعه از عصر رسالت و امامت تا به امروز از اتصال کاملی برخوردار بوده و هیچ حلقةای از آن نیفتاده است بر خلاف اهل سنت؛ چرا که گردآوردندگان جوامع حدیثی اولیة اهل سنت آنها را براساس سنت شفاهی فراهم آوردند، در حقیقت بخاری و مسلم از روی شنیده های روایی که از طریق اساتید به آنان منتقل شد به تدوین صحیحین پرداختند، اما گردآوردندگان جوامع اولیة حدیثی شیعه با احادیث و سنّـت مکتوب روبه رو بودند که ما آن را به عنوان اصول اربعمأة میشناسیم و از آن با عنوان شکل گیری میراث روایی شیعه در قالب اصول اصول اربعمأة و دورة دوم از ادوار تاریخ حدیث شیعه یاد می کنیم که این دوره از اختصاصات تاریخ شیعه است.
با توجه به این ویژگی و نیز مکتوب بودن احادیث شیعی و تا حدودی نظارت اهل بیت علیهم السلام بر مکتوبات حدیثی، پدیده ی وضع و جعل را در مقایسه با حدیث اهل سنت، به صورت محدودتری در احادیث شیعه شاهد هستیم، این امر پیراستن منابع روایی شیعه از احادیث جعلی را، در مقایسه با منابع روایی اهل سنت، با ضرورت کمتری مواجه ساخته است. بنابراین نخستین نگاشته های حدیثی شیعه همزمان با دوران رسالت و امامت ائمه علیهم السلام تا زمان امام سجاد (م 95) علیه السلام فراهم آمد. و از این نظر می توان آنها را ناظر به سده نخست دانست یعنی دورانی که نقل، کتابت وتدوین حدیث از سوی خلفاء بامخالفت شدید رو به رو بوده است.
پس از این دوران شاهد شکل گیری میراث روایی شیعه در قالب اصول اربعمأة هستیم. اصول اربعمأة یا اصول چهار صد گانه به مجموعه ای از مکتوبات حدیثی گفته میشود که در دوران ائمه به ویژه در عصر صادقین(علیهمالسلام) توسط یاران ائمه علیهم السلام فراهم گردید.
البته برخی دیگر از بزرگان بر این باورند که اصول اربعمأة از زمان حضرت امیر علیه السلام تا زمان امام حسن عسگری علیه السلام فراهم آمده و حاوی گفتار تمام ائمه علیهم السلام است هر چند بیشترین سهم روایات اصول اربعمأة از آن صادقین علیهما السلام است به هر حال این اصول تا دوران جوامع اولیه شیعه یعنی «محمدون ثلاث» که عبارتند از کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی وجود داشت و مورد استفاده آنان قرار گرفته است و نیز شماری از آن ها تا زمان محمّد بن ادریس حلّی (م 598)، سید بن طاوس (م 637)، شهید ثانی (م 966)، کفعمی (م 905) و نیز شمار محدودتری از آن ها تا دوران علامه مجلسی (م 1111)، شیخ حر عاملی (م 1104) و میرزا حسین نوری (م 1320) باقی ماند و مورد استفاده قرار گرفت. امروزه از میان این اصول تنها 16 اصل به دست ما رسیده است.
دو عامل اساسی در از بین رفتن این اصول اربعمأة نقش مؤثر داشته است که عبارتند از:
1ـ پس از تدوین جوامع اولیه حدیثی از رغبت علماء نسبت به اصول اربعمأة کاسته شد زیرا وجود این روایات در 40 کتاب و عدم تنظیم و تثبیت از جهت دیگر، مراجعة مستقیم به این اصول را دشوار کرده بود.
2ـ آتش سوزی کتابخانه شیخ طوسی در سال 448 هجری به دست متعصبان باعث سوخته شدن شماری از این اصول شد. بعد از دوره تدوین جوامع اولیه حدیثی شیعه به دوران تکمیل و تنظیم جوامع حدیثی شیعه می رسیم که از مهم ترین آثار این دوره می توان به بحار الانوار علامه مجلسی، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعة حر عاملی و مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل میرزا حسین نوری و به وافی از ملا محسن فیض کاشانی و در آخر هم به جامع الاحادیث شیعه آیت الله بروجردی می توان اشاره کرد.
یکی دیگر از سؤالاتی که حتما باید بدان پرداخته شود این است که آیا تمام احادیث موجود در منابع روایی صحیح می باشند؟ در پاسخ به این سوال باید بگوییم: با توجه به آنچه که در تاریخچه پر فراز و نشیب حدیث گفته شد به جوابی منفی می رسیم، اگرچه بین بزرگان و علمای (اخباری) و (اصولی) در میزان صحت روایات کتب اربعه اختلاف وجود داشته است و اما آنچه که مورد اتفاق جمیع علما و بزرگان می باشد، این است که تمام احادیث ضعیف نیستند و تمام احادیث هم صحیح نیستند بلکه در بین احادیث، احادیث ضعیف هم وجود دارد. لذا برای شناخت سره از ناسره علوم حدیث را به چند علم تقسیم کرده اند که بوسیله آنها می توان میزان صحت حدیثی را کشف کرد، این علوم عبارتند از:
1ـ علم رجال:
رجال دانشی است که به معرفی راویان و صفاتی که در پذیرش یا عدم پذیرش راویان نقش دارد. نظیر، ایمان، عدالت و .. می پردازد و از چگونگی جرح و توثیق راویان و راه های رفع تعارض میان جرح و تعدیل سخن به میان می آورد.
2ـ علم درایه:
دانشی است که در آن از متن حدیث، سند و طرق آن از نظر صحت، ضعف، علّت و تمام آنچه که برای شناخت حدیث مقبول از مردود لازم است بحث می شود.
3ـ فقه الحدیث:
فقه به معنای فهم یا فهم از روی تأمل و دقت است و فقه الحدیث به معنای فهم حدیث است. به عبارت کامل تر مبانی و ضوابطی که در فهم متون و مدالیل روایات مورد استفاده قرار می گیرد و تفسیر و تبیینی که براساس این مبانی از احادیث ارائه می شود. لذا شخصی که می خواهد وارد علوم حدیث شود می بایست حتما مجهز به این علوم باشد./907/د102/ی
منبع: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی