در کتاب آذرخش مهاجر میخوانیم؛
رییسجمهور حق ندارد پایش را به مریوان بگذارد
خبرگزاری رسا ـ کتاب آذرخش مهاجر نوشته حسین بهزاد برگرفته از خاطرات حاج احمد متوسلیان که به وقایع زمان جبهه و شهادت میپردازد؛ در بخشی از این کتاب میخوانیم که حاج احمد وقتی متوجه میشود که بنیصدر قصد دارد برای سوء استفاده تبلیغاتی به مریوان برود، جلوی او را میگیرد و میگوید رییس جمهور حق ندارد پایش را به مریوان بگذارد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، کتاب آذرخش مهاجر نوشته حسین بهزاد برگرفته از خاطرات حاج احمد متوسلیان که به وقایع زمان جبهه و شهادت میپردازد خاطرهای از این کتاب را تقدیم خوانندگان میکنیم.
به دنبال پیروزی های غریبانه احمد در نبردهای مرزی، بنی صدر و کارگزاران مزدوّر او در دفتر هماهنگی رییس جمهور، بر آن شدند تا ضمن زمینه سازی برای بازدید فرمانده کل قوا از جبهه مریوان، با سوء استفاده تبلیغاتی گسترده از این واقعه، سرپوشی بر خیانتها و کارشکنیهای او در امر نبردهای غرب و همچنین توجیهی برای شکستهای مفتضحانه جبهه جنوب دست و پاکنند. در همین رابطه بنی صدر خود به سنندج آمد و کارگزار فرهنگی دفترش را برای زمینه سازی به بازدید تبلیغاتیش به مریوان فرستاد.
قرار بود بنی صدر به مریوان بیاید، لذا آقای م.گ را به نمایندگی از طرف خودش، جلوتر به مریوان فرستاده بود تا مقدمات ورود و پذیرایی شاهانه از جناب سپهسالار شانزه لیزه(بنی صدر) را در آنجا فراهم کند. به محض اینکه احمد از قضایا باخبر شد، رفت به اتاق بی سیم سپاه مریوان و به پادگان سنندج بیسیم زد و خیلی قرص و محکم گفت: احمد متوسلیان هستم، پیامی برای مهمان محترم شما دارم، به آقای بنی صدر بگویید حتی خوابِ آمدن به منطقه مریوان را هم نباید ببیند! از آن طرف خط گفتند: ریس جمهور می خواهد شخصا با نماینده خودش صحبت کند، بگویید بیاید پشت خط.
احمد گوشی را به دست آن آقا داد. او هم برگشت پای بی سیم به بنی صدر گفت: آقا فرمانده ی سپاهِ اینجا میگوید رییسجمهور حق ندارد پایش را به مریوان بگذارد.یک لحظه سکوت کرد، بعد برگشت به احمد گفت: ایشان میفرمایند به فرمانده سپاه مریوان بگویید تو اصلا در حدّی نیستی که با من اینطور صحبت کنی. کاری نکن تو را بدهم دست دادگاه نظامی! من بعد از امام، نفر دوم این نظام هستم.
احمد به آن آقا گفت: به او بگویید من دادگاه نظامی گندهتر از تو را هم دیده ام ـ منظورش دادگاه نظامی رژیم شاه بود ـ اما این هم که میگویی نفر دوم نظام تو هستی، بِدان که این نظام، نظام اسلامی است و پیغمبر اسلام(ص) فرموده انّ اکرمکم عندالله اتقیکم. در این نظام هرکس بالاتر باشد، متّقیتر هم باید باشد، من بویی از تقوا از تو نمیشنوم!
کار بالا گرفت. بنی صدر شروع کرد به خط و نشان کشیدن و این بار پیغام فرستاد: من تا 10 دقیقه دیگر با هلی کوپتر به مریوان میآیم تا ببینم تو چطور میخواهی جلوی من را بگیری! احمد به همان کارگزار بنی صدر گفت: به او بگو فلانی میگوید ما اینجا کالیبر50 داریم، آنقدر اطراف هلی کوپترش تیر اخطاری میزنیم و توی هوا نگهش میداریم که اصلا نتواند به زمین بنشیند.
بعد از آنکه آن شخص پیغام احمد را به بنی صدر منتقل کرد، دیگر بنی صدر چیزی نگفت. فهمید حریف احمد نمی شود. این شد که به آدم خودش دستور داد تا سریع به سنندج برگردد او هم برگشت./978/ت303/ف
ارسال نظرات