شهید مفتح از دیدگاه علما و بزرگان در ویژهنامه طلیعه وحدت
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه اینترنتی «طلیعه وحدت» شامل بخشهای مختلفی همچون مشاهیر، احادیث و مقالات مرتبط در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژهنامه میتوان به «نماد وحدت»، «شهید مفتح در آئینه توصیف شهید مفتح»، «شهید مفتح در آئینه توصیف مقام معظم رهبری»، «شهید مفتح از منظر دو روشنضمیر»، «روشنگر طریق بیداری»، «اسوه ایمان و خلوص»، «شهید مفتح از منظر آیتالله جعفر سبحانی»، «شهید مفتح و مبارزه»، «شهید مفتح و روشنفکران»، «اخلاق مبارزاتی شهید مفتح»، «نیمنگاهی به کارنامه علمی و فرهنگی شهید مفتح» و «شهید مفتح و جامعه روحانیت مبارز تهران» اشاره کرد.
شهید مفتح مرد فلسفه و عمل
در این مقاله میخوانیم: شهید مفتح از شخصیتهای برجسته علمی محسوب میشود، این استاد ژرف اندیش که در حوزه علمیه همدان و قم اندیشههای خویش را شکوفا و پربار ساخته بود، عمر پر برکت خود را در راه ترویج معارف اسلامی و ارزشهای دینی در میان اقشار گوناگون جامعه اسلامی خصوص نسل جوان و دانشجویان سپری نمود و یک لحظه از این تلاش مقدس و با برکت آرام نگرفت.
با آن که شهید مفتح دارای تألیفات با ارزشی در مباحث فلسفی، کلامی، اعتقادی و تفسیری میباشد و کتابهایی در شرح اسفار ملاصدرا نوشته ولی همت او در پیوند دین با علوم جدید بود و یکی از اهداف مهم، متعالی و پر ثمر ایشان ایجاد پیوند میان حوزه و دانشگاه و برقراری رابطهای توأم با تفاهم بین طلبه و دانشجو بود1. با تدریس در دانشگاه نشای مکتب را در مزرعه دانشگاه افتتاح کرد و در روزگاری که فاتحان دروازه غرب و شرق بر روی کشور اسلامی ایران مغرورانه با ارزشهای دینی و موازین اعتقادی به ستیز برخاسته بودند، شهید مفتح، اصول ایمان و عقیده را در دست گرفت و با فتوحات معنوی چشمه پر بهره و با صفای فضیلت را در دانشگاه جاری ساخت و در ایامی که نغمه شوم جدایی دین از علم از سوی غربزدگان و افراد خود باخته، سر داده میشد بین محافل علمی و دینی ارتباط برقرار کرد و بر این عقیده بود که برای تسخیر دلها و ساختن آیندهای درخشان و استوار نمودن پایههای دیانت در تمامی زوایای زندگی باید معنویت دین را با دانش مرتبط نمود و عملاً در این راستا اهتمامی با اهمیت از خویشتن بروز داد.
آیت الله دکتر مفتح اعتقاد داشت برای تقویت بنیان های عقیدتی اقشار جامعه، در مسجد به عنوان کانون عبادت و مکانی با قداست باید با برنامهریزیهای دقیق و اصولی کانونها و محافل دینی و فرهنگی را پایه گذاری نمود. آن شهید با همکاری حضرت آیت الله خامنهای و شهید آیت الله دکتر بهشتی به مناسبت تقویت پیوند دانش آموزان، فرهنگیان، دانشجویان و روحانیون اقدام به تأسیس «کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان» در مسجد رضوی قم نمود. این کانون اولین مجتمع اسلامی زنده و پویا بود که در آن گروههای مختلف جمع میشدند، در واقع جلوه و نمادی از هماهنگی همه قشرهای جامعه بر محور بینش سازنده اسلامی بود2.
شهید مفتح با حرکتهای فکری و فرهنگی در جهت رشد ارزشهای دینی در دانشگاه، شکوفایی اندیشههای مذهبی پویا را در بین جامعه تحصیل کرده پدید آورد، و سرانجام شهید مفتح پس از عمری مجاهدت در راه ارزشهای دینی در ساعت 12 ظهر روز 27 آذر 1358 بدست گروهک منافق فرقان به شهادت رسید، روحشان شاد و قرین رحمت بیمنتهای خداوندی قرار گیرد.
شهید مفتح در آئینه توصیف امام راحل
در مقاله دیگری از این ویژهنامه مطالبی از شهید مفتح در توصیف امام خمینی(ره) آمده که به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
آنگاه که منطق قرآن آن است که ما از خداییم و به سوی او می رویم و مسیر اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولیا خدا علیهم السلام، شهادت را یکی پس از دیگری به ارث می برند و جوانان متعهد ما برای نیل به شهادت در راه خدا درخواست دعا می کردند و می کنند، بدخواهان ما که از همه جا مانده اند، دست به ترور وحشیانه می زنند. ما را از چه می ترسانند؟ آمریکا خود را دلخوش می کند که با ایجاد رعب در دل ملت که سربازان قرآنند می تواند وقفه ای در مسیر حق و عقبگردی از جهاد مقدس در راه خدا ایجاد کند. غافل از اینکه ترس از مرگ برای کسانی است که دنیا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدی و جوار رحمت ایزدی بی خبرند.
اینان از کوردلی، صحنههای شورانگیر ملت عزیر و شجاع ما در هر شهادتی پس از شهادتی که در پیش چشمان خیره آنان منعکس است نمی بینند. «صم بکم عمی فهم لا یعقلون» اینان می بینند که هزار و سیصد سال بیشتر از صحنه حماسه آفرین کربلا می گذرد و هنوز خون شهیدان ما در جوش و ملت عزیز ما در حماسه و خروش است.
جناب حجت الاسلام، دانشمند محترم آقای مفتح و دو نفر از پاسداران عزیز اسلام، رحمت الله علیهم، به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامی را افروخته تر و جنبش قیام ملت را متحرک تر و جنبش قیام ملت را متحرک تر کردند. خدایشان در جوار رحمت واسعة خود بپذیرند از نور عظمت خود بهره دهد. امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهره ها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره ها برداریم. من شهادت را بر این مردان آبرومند اسلام تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت می دهم، سلام بر شهیدان حق.
شهید مفتح در آینه توصیف مقام معظم رهبری
این مقاله به مطالبی درباره شهید مفتح و وحدت در حوزه و دانشگاه در آئینه تحلیل رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداخته که به این شرح است: آنچه در پی می آید بیانات مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای است که در آذرماه 1364 و به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله مفتح در دانشگاه الهیات ایراد کردند. ایشان در این گفتار با ارائه تحلیلی جامع از تلاشهای آن شهید سعید در تقریب میان حوزه و دانشگاه به پاره ای از دستاوردهائی این وحدت را مورد اشاره قرار دادند.
خوشحالم که این توفیق را پیدا کردم که به درخواست برادران و خواهران عزیز، دانشجویان، اساتید محترم و مسئولین، این یاد را و این خاطره را با هم گرامی بداریم. بسیار به جاست که در وهله اول از شهید عزیزمان مرحوم آیت الله مفتح رحمه الله علیه یاد کنیم که این روز و این مجمع از برکات خون آن شهید بزرگوار برپاست.
خود آن عزیز در زندگیش هم همین طور بود : کم نمود و کم تظاهر، اما پر حضور و پرتحرک. اسمش کمتر برده می شد، اما آثارش خیلی جاها بود. یکی از آنها دانشگاه بود و دیگری حوزه. آنهایی که یاد آن عزیز را گرامی داشتند و با او انس گرفتند، می دانند که حضور شهید مفتح، در سالهای تاریک و اختناق در پایگاه های مقاومت و معرفت و فرهنگ انقلابی یعنی مساجد، یک حضور نمایان و کم نظیر بود.هر جا او بود، پایگاه بود. آن وقتها مسجد قبا و مسجد جاوید که آثار شهید مفتح بودند، از شهرت بسیاری برخوردار بودند. اسم خود این عزیز کمتر آورده می شد و این که این آثار از برکات وجود او بودند. حالا هم همان طور است. هفته حوزه و دانشگاه معروف است، ولی یاد مفتح در میان یادهای این هفته فراموش می شود. این جزو افتخارات اوست که آثارش همیشه از اظهاراتش و از منیتهایش بیشتر و مشهودتر بوده است. بد نیست بدین جهت و برای این که بنده به سهم خودم مدتهای مدیدی آن شهید عزیز را می شناختم و سالهایی چند با ایشان دوست بودم، برای رفع این فضای غربت آلود، چند جمله ای را عرض کنم.
شهید مفتح یکی از مظاهر آن فرهنگی بود که اسلام را در مرحلة عمل به زاویه ها و خلوتها و در مرحله معرفت و تحصیل به حوزه ها و مسجدها محدود نمی کرد. اسلام را با همه شمول آن در اعتقاد و عمل و در معرفت و تحقیق می فهمید و برای تحقق آن تلاش می کرد. بنده در سال 37 از مشهد به قم رفتم و شهید مفتح را شناختم. ایشان در آن موقع جزو فضلا و یکی از چهره های فاضل و برجسته و یکی از روحانیون متجدد یعنی در زمره کسانی بودند که اعتقاد داشتند حوزه علمیه باید این حصاری را که دور خودش کشیده است، باز کند، هم دیگران را به حیطه خود راه بدهد و هم خود به عرصه های دیگر راه بیابد و نیز بر ابعاد بینش جهانی خودش بیفزاید، دنیا را، دانشها را، دانشمندها را، جریانها را، مسائل سیاسی را، مسائل فرهنگی نوین را، چیزهایی را که دشمنان ما می دانند و ما نمی دانیم، همه را بداند.
ایشان معتقد به مبارزه بودند. آن روزها هنوز مبارزه سیاسی قوی و عمیقی در حوزه وجود نداشت و انقلاب و نهضت روحانیت هنوز شروع نشده بود، اما مبارزه برای گسترش فکر اسلامی و مبارزه برای پیدا کردن مفاهیم جدید در اسلام وجود داشت. این هم مبارزه بود، چون یک عده ای با همین هم مخالفت می کردند، چه در داخل حوزه ها و چه در بیرون آن.
واقعا یکی از دشوارترین مبارزات همین بود که اسلام شناسان و آگاهان به معارف الهی و قرآنی، جستجو کنند و آفاق جدید زندگی را، جهاد را، جامعه را، شرایط اجتماعی را، و انسان را در قرآن و در اسلام پیدا کنند و این چیزی بود که در آن روزها، متخصصین معرفت دینی به آن اهتمام زیادی نداشتند. عده ای تلاش می کردند افکار جدیدی را که در دنیای اسلام مطرح شده بودند، دریابند و در قرآن جستجو کنند و روایح زندگی بخش قرآنی را درک کنند.یک عده ای هم با این مخالفت می کردند، این ها هم بیرون از حوزه ها بودند و با بیداری پرچمداران دین وفقه مخالفت می کردند و هم در داخل حوزه ها بودند که وسعت اندیشه ای را که شایسته معرفت اسلامی بود، نداشتند. پیشروان این حرکت همین عده معدودی بودند که اسم آنها در صدر سلسله شهدای انقلاب ما هم به صورت افتخار آمیزی ثبت و ضبط شده است.
البته علمای بزرگ اسلام و آگاهان از معارف عمیق اسلامی هیچ وقت غافل از معارف انسان ساز و جامعه ساز و جهان ساز اسلام نبودند، یعنی همان وقت ما در میان چهره های بزرگ، روشنفکرترین روحانیون را مشاهده می کنیم. هم مرحوم آیت الله بروجردی یک روحانی روشنفکر و آگاه بودند و هم در میان مؤلفین و محققین، مرحوم علامه طباطبایی یک چهره آگاه به مسائل جدید اسلامی و آگاه از مفاهیم نوی اسلامی بودند و از همه اینها روشن بین تر در معارف اسلامی و آمیختگی فکری و روحی و محتوایی انقلابی اسلام با مقتضیات زمانه، امام عزیزمان بودند که از دوران جوانی برای نهضتی اسلامی و اجتماعی برنامه ریزی کردند، در این باره کتاب نوشتند، برای این هدف والا تلاش کردند و برای تطبیق نظام حوزه با این هدف زحمت کشیدند، اما حقیقت این است که جو و فضای حوزه این طور نبود.
به رغم تلاشهای طاقت فرسای تمام مشعلداران روشنگیریهای اسلامی، حضور حوزه در این عرصه ها، چندان مناسب زمانه خویش نبود. افراد فاضل، مؤمن، روشن بین، آگاه، جوان، فعال، نترس و کسانی بودند که با محرومیتهای خاص حوزه می ساختند و از خیلی چیزها پرهیز می کردند و اینها در حقیقت پیشروان حرکت فکری جدید حوزه اند.
این شهدای عزیزی که ما از اول انقلاب داریم، جزو اینها هستند. شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، شهید باهنر از آن جمله اندو شگفتا که پیشروترین عناصر روشنفکری انقلابی حوزه ها، به هنگام به ثمر رسیدن این انقلاب، اولین شهدای ما هستند و این نشانه ای از صداقت دلها و زبانهای ایشان و حقانیت این راه است. مرحوم مفتح یک چنین چهره ای بود.
بعد ها هم هنگامی که نهضت روحانیت و نهضت اسلامی و مبارزات روحانیت در سالهای 41 و 42 و بعد از آن شکل گرفت، یکی از روحانیون با نام و نشان که عملا در صحنههای مبارزه بودند و با سخنرانیهای قوی به بیان حقایق می پرداختند، مرحوم مفتح بودند.ایشان منبر گرم و گیرایی داشتند و زیاد هم مسافرت می کردند. غالبا به خوزستان و به ویژه آبادان می رفتند که جای حساسی هم بود و رژیم به آنجا توجه خاصی داشت. به جاهای دیگر هم مسافرت می کردند. و تهران هم که بودند، می آمدند و سخنرانی می کردند. یکی از گویندگان پرشور فاضل روشنفکر و اگاه به مسائل اسلام و انقلاب بودند. از بعد کارهای انقلابی و مبارزاتی یک چنین عنصری بودند. حضور این شهید عزیر در دوره اختناق در دانشکده الهیات، حضور بسیار با برکتی بود، هم از نظر رشد و اشاعه تفکرات اسلامی عمیق و جدید و هم از لحاظ مقابله با امواج خنثی سازی حرکت دانشکده الهیات. در خود این دانشکده گرایشات ضد اسلامی وجود داشتند. شاید به عمد مراکز فکری ضد اسلامی ایجاد شده بودند برای این که از داخل خود دانشکده الهیات که برای پرورش عالم علوم الهی ایجاد شده بود، عالم ضد دینی یا لا اقل کم اعتقاد به الهیات بیرون بیاید. این کار شده بود و چنین کانونهائی در دانشکده وجود داشتند.
بنده همان وقت هم باور نمی کردم که حضور بعضی از اساتیدی که از نظر فکری جزو پایگاههای الحاد شمرده می شدند، در دانشکده الهیات تصادفی بوده باشد. به نظر من تعمدی بود. مرحوم شهید مفتح و همچنین شهید مطهری، ملجاء و پناه دانشجویان جوان مسلمان بودند. آن کسانی که واقعاً می خواستند اسلامی باشند، معارف اسلام را یاد بگیرند و الهیات را بفهمند، به اینجا می آمدند و اینها همان اهدافی بودند که دانشکده الهیات برای آن به وجود آمده بود. این شهدای عزیز، سالهای متمادی در اینجا ملجاء بودند و فعالیت می کردند و مخصوصاً مرحوم شهید مفتح خیلی هم بی پروا بودند.
شهید مطهری برای من از برخورد شدید ستیزه آمیز بعضی از اساتید با ایشان صحبت می کردند و این که این شهید عزیز بی مهابا و بدون رعایت بعضی از ملاحظات و با کنار گذاشتن متانت ظاهری که یک استاد برای خودش قائل است، برخورد می کردند. انصافا شخصیت همه جانبه ای بودند. بعد از انقلاب هم بسیار نافع و مفید بودند. اگر چه از ایشان کم بهره گرفته شد و عمر با برکت ایشان کفاف نداد که بمانند و انقلاب را بهره مند کنند، لکن شمع وجود ایشان روشنی بخش بود. زندگی ایشان مبارک و مرگ ایشان هم مرگ مبارکی بود. شهادت مبارک ترین حادثه حیات یک انسان است.
ما این هفته و این روزهای حساس وحدت حوزه و دانشگاه را و این ایده را که با ایام شهادت ایشان همراه است، از برکات آن شهید عزیز می دانیم و امیدواریم این فکرها و این ایده ها به ثمر برسند و آن روح مطهر هم بهره معنوی و اخروی خود را ببرد.
و اما نکاتی را هم درباره وحدت حوزه و دانشگاه عرض می کنم. در اینجا می خواهم خصوصیاتی را درباره حوزه ها بیان کنم که به صورت طبیعی خصوصیات اخلاقی حوزه ها ست، یعنی حوزه طبیعتا این طور است، البته ممکن است کسی در حوزه این طور فکر نکند و با این انگیزه و با این خلق به حوزه نیامده باشد، اما حوزه ها به طور طبیعی این طور هستند و آن هم اینکه درس خواندن در حوزه های علمیه عبادت محسوب می شود. تربیت طلبگی از اول این است. اساتید و شاگردانی که قبل از حضور در جلسه درس وضو می گیرند، در حوزه ها کم نیستند.
آن روزی که در حوزه ها امتحانی وجود نداشت و کسی از طلبه ها نمی پرسید چقدر درس خواندی و پیش چه کسی خواندی، فقط شوق و رغبت به یادگیری معارف الهی موجب می شد که طلبه به صورت خستگی ناپذیر و با صرفنظر کردن از بسیاری از مواهب زندگی به علم آموزی بپردازد. هیچ انگیزه ای جز انگیزه معنوی و اخروی الهی نمی تواند یک طالب علم را این گونه وادار به درس خواندن کند.
عبادت دانستن درس و به عنوان یک وظیفه شرعی و الهی درس خواند، نکته بسیار مهمی است که هنوز هم در حوزه ها وجود دارد، در حالی که وقتی از یک دانشجو می پرسند که چرا درس می خوانی، غالبا چنین پاسخ می دهد که می خواهم در آینده درآمد خوبی داشته باشم و زندگی خود را تامین کنم. چنین پاسخی در حوزه عمدتا با حیرت مخاطب روبرو می شود و عیب بزرگی محسوب می گردد که یک طلبه بخواهد از این طریق زندگیش را تأمین کند. حالا ببینید اگر کسی با این روحیه به دانشگاه بیاید چه تحول عظیمی روی خواهد داد. اما اگر بتوانیم از این جنبه کانالی بزنیم بین حوزه و دانشگاه و روحیه درس را عبادت دانستن را از حوزه به دانشگاه منتقل کنیم، که البته کارآسانی هم نیست، ببینید که چه قیامتی برپا خواهد شد و چه تحول عظیمی روی خواهد داد. جوانی که در دانشگاه بنا به وظیفه الهی درس می خواند، ببینید چگونه درس می خواند و وقتی فارغ التحصیل می شود، چگونه کار می کند.
مسئله دیگر این است که طلبه و دانشجو واقعا در وجود خود احساس خلا کنند و برای پر کردن آن، به حوزه یا دانشگاه بروند. این نیاز طبیعتا نوع درسها را هم تعیین می کند. الان برنامه های درسی حوزه و دانشگاهها بر اساس اولویتهای اجتماعی و استعداد افراد در زمینه های گوناگون تنظیم نمی شوند. البته حوزه تا حد زیادی خود را اصلاح کرده و مباحث پیچیده و نه چندان مفیدی که یک وقتی در حوزه ها وجود داشتند، دیگر به آنها اهتمام چندانی نمی شود و به جای آنها دروسی چون معارف، تاریخ، تفسیر و امثالهم مطرح شده اند. در دانشگاههای ما هم باید این الویت بندیها صورت بگیرند و دروس غیر ضروری یا کمتر ضروری کنار گذاشته شوند.
نگاه تخصصی به مسائل و دروس نکته ای است که حوزه باید از دانشگاهها بیاموزند. تخصص گرائی به صورت افراطی یک نقص است، زیرا انسان موجودی چند بعدی است و غفلت از تمامی ابعاد وجودی او در مقابل یک استعداد، منجر به نقصان وی خواهد شد، اما تقسیم کار بر اساس توانائیها، امری ضروری است. توجه به تخصص و تقسیم کار ارمغان فرهنگ و معارف جدید است. البته در حوزه ها هم بوده اند افرادی که مثلا فقط ادبیات یا فلسفه می خواندند، اما استثناء بودند. حوزه های علمیه هم باید با توجه به توانائیها و استعدادها برای اهداف مختلف افرادی متناسب با همان وظیفه را تربیت کنند. برای مثال بدیهی است که هر کسی توان آن را ندارد که مجتهد شود، ولی چه بسا خطیب خوبی باشد، لذا تعلیمات متفاوتی ضرورت پیدا می کنند.
دانشکده الهیات به دلیل ماهیت خاص خود می تواند نقش واسط بین حوزه و دانشگاه را ایفا کند. در همین دانشکده بودند اساتید و دانشجویان وارسته و خوبی که منشا خدمات بسیار ارزنده ای بودند و بسیاری نیز در راه نشر و تقویت معارف الهی شهید شدند. امروزه دانشکده الهیات، وظیفه حساس انتقال مفاهیم اسلامی را به اعماق جامعه دارد.
ما امروز به انسانهائی نیاز داریم که از اسلام و معارف اسلامی آگاه باشند و در حد لازم و مشبعی فلسفه اسلامی و تفسیر بدانند و این کاری است که دانشکده الهیات می تواند به سامان برساند. امیدواریم بتوانیم با کمک یکدیگر نکات مثبت حوزه و دانشگاه را به هم منتقل کنیم تا از این رهگذر، هر دو عرصه کارآمدتر، قوی تر و مثمرثمرتر شوند.
بار دیگر درودهای فراوان خود را نثار روح پاک شهید عزیزمان مرحوم مفتح و ارواح شهدای گرانمایه این دانشکده و برای آنان از درگاه الهی علو درجات مسألت می کنم
شهید مفتح از منظر آیت الله جعفر سبحانی
در این مقاله میخوانیم:
یرفع الله آمنوا منکم و الذین اوتو العلم درجات.
مرحوم آیت الله مفتح انسان وارسته ای بود و ما قریب 40 سال با ایشان زندگی کردیم. از همان دوران که رسائل می خواندیم، ایشان هم خدمت استادمان، مرحوم آیت الله مجاهدی تبریزی تا آخرین لحظه ای که ایشان به شهادت رسیدند، رسائل می خواندند. یعنی از 1325 هـ.ش تا سال 1358هـ.ش، ما با ایشان همراه بودیم، هم در سفر و هم در حضر. صفات برجسته ایشان را عرض کنم:
صفات برجسته ایشان زیادند، ولی فعلا به چند مورد اشاره می کنم. در درجه اول انسان بسیار منصفی بود. در بحث و مذاکره در باره هر نوع سخن فقهی و فلسفی با ما بحث می کرد. با دیگران همین که احساس می کرد طرف سخنش مطابق منطق است، منطقی تر تسلیم می شد و کوچک ترین مقاومتی نمی کرد و روح انصاف او بیش از همة کسانی بود که در آن جلسات شرکت می کردیم.
ثانیاً انسانی بود نسبت به اهل بیت محب. واقعا در حالی که ایشان هم فاضل حوزه بود و هم دکترا از دانشگاه گرفته بود، ولی بالای منبر که می رفت، مانند یک خطیب روضه می خواند و اشک می ریخت. نسبت به اهل بیت بسیار معتقد بود. برجستگی سوم ایشان این است که به لباس روحانیت خیلی اهمیت می داد. کوچک ترین لغزشی را که از یک ملبس به لباس روحانی می دید، ناراحت می شد. عزت روحانیت در نظر او بر همه چیز اولویت داشت. اگر منافع شخصی با یک خواهشی که مناسب با لباس روحانیت نیست، تصادف می کرد، از آن نفع شخصی خود عدول می کرد و راضی به این کار نمی شد.
نکته دیگر اینکه بیان زیبایی داشت. در تنزل دادن مطالب دشوار فکری و فلسفی در حد فهم عامه مردم فوق العاده بود، یعنی سخت ترین مسائل را می توانست در لباس مثل، بیان کند.
از همه اینها که بگذریم، در حوزه مدرس عالیمقامی بود و تدریسش خیلی مشتری داشت. کوشش می کرد خلأها را پر کند، مثلا می توانست فقه و اصول تدریس کند، اما تفسیر درس فلسفی کم بود و او همان را تدریس می کرد. مسئله دیگر اینکه ایشان یک اثری دارند که حاشیهای است بر اسفار در سالیان درازی این را نوشتند و می خواستند در ایران چاپ کنند، ساواک اجازه نداد. ایشان رفت مصر که در آنجا چاپ کند، رفت آنجا با چاپخانه هم قرارداد بست که مشغول شوند. نسخه را سپرد به آنها که انقلاب اسلامی ایران در حال اوج نضج گرفتن بود، برگشت و آمد ایران. متأسفانه نسخه در آنجا ماند. من کرارا به آقازاده هایشان گفته ام که آن نسخه در مصر است از کارهای مهم ایشان است. الان را نگاه نکنید که در میان اهل علم نویسنده زیاد شده، آن زمان نویسنده کم بود. ایشان کرارا جلساتی را تشکیل می داد و فن نویسندگی را می آموخت و آثار آنها را چاپ می کرد.
یکی از شاگردان برجسته آن مرحوم حجت الاسلام شیخ مصطفی زمانی است که تربیت یافته مکتب ایشان است. علی کل تقدیر، ایشان نمره بالایی داشت، وارسته بود، متقی بود، نسبت به ما مهربان بود. ما سه نفر بودیم و مثلثی بودیم، من جناب مکارم و ایشان. حال آن ضلع مثلث رفته و دو تا باقی مانده. خدا می داند این دو ضلع هم آینده اش چیست. و السلام علیک یوم ولد یوم استشهد و یوم یبعث حیا.
بیانات آیت الله العظمی حسین نوری همدانی درباره شهید آیت الله مفتح
در این مقاله از ویژهنامه طلیعه وحدت سخنانی از حضرت آیتالله نوری همدانی درباره ویژگی شخصیتی آیتالله مفتح آمده که به این شرح است: در سال 1321 شمسی، برای فراگیری ادبیات و صرف و نحو وارد مدرسه علمیه همدان، مدرسه مرحوم آخوند، شدم. پدرم که یکی از علمای همدان بودند. مرا نزد آیت الله العظمی آخوند ملا علی همدانی بردند و به ایشان پیشنهاد کردند که حجره ای در مدرسه در اختیارم بگذارند. مرحوم آخوند فرمودند،«صبر کنید تا هم حجره مناسبی از لحاظ استعداد و هوش و... در نظر بگیریم، تنها تعیین حجره کافی نیست.» بعد از دو سه روز که همراه پدرم خدمتشان رفتیم، فرمودند، «یک هم حجره ای مناسب از لحاظ هوش و ذکاوت و تقوی و اصالت خانوادگی برایش در نظر گرفته ایم.» من به مدرسه به آن حجره رفتم. وقتی به حجره وارد شدم، چشمم به چهره ای که از سیمایش آثار ذکاوت و هوش نمایان بود،افتاد. او خود را به من معرفی کرد و گفت من محمد مفتح، پسر حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمود مفتح هستم. از آن تاریخ، پیوند رفاقت و مصاحبت میان ما برقرار شد. با هم درس می خواندیم ودر دروسی که لازم بود، شرکت و مباحثه می کردیم. تقریبا تا حدود یک سال به همین ترتیب با هم هم حجره و هم درس و هم بحث بودیم تا این که من به قصد ادامه تحصیل از همدان به قم آمدم. ایشان که به قم آمدند، در آنجا هم مدتها هم مباحثه بودیم، تا اینکه در سال 1325، سطوح عالیه را نزد اساتیدی از قبیل مرحوم آیت الله شیخ محمد مجاهدی و آیت الله سید محمد باقر سلطای تمام کرده و در درس خارج آیت الله سید محمد داماد، آیت الله العظمی بروجردی و درس منظومه علامه طباطبایی شرکت می کردیم.
اما برخی از نکاتی که در زندگی حجت الاسلام مفتح جالب بود عبارتند از:
محاسن اخلاقی، نجابت خانوادگی، هوش و استعداد ذاتی آن مرحوم که به راستی از لحاظ معاشرت و رعایت آداب مصاحبت و مجالست به طوری بر موازین اسلامی استوار بود که نظیر آن را کمتر می توان یافت. اینکه می بینیم در بسیاری از شهرهای ایران علاوه بر حوزه ها و محافل علمی دوستان و آشنایان بسیاری دراند که از فقدان ایشان متأثرند و اشک می ریزند و اظهار ناراحتی می کنند. رمز همه این محبتها همان محاسن اخلاقی و شخصیت اجتماعی آن مرحوم می باشد.
پشتکار و استقامت آن مرحوم در مراحل مختلف تحصیل حقا شایستة اعجاب و تحسین بود. آن استاد بزرگ در موقع تحصیل جز به فرا گرفتن علم و دانش برای هیچ موضوعی اهمیت قائل نبود. یکی از نشانه های استقامت و ثبات قدم ایشان در راه تحصیل این بود که در قم در عین حال که اشتغال به تحصیل و تدریس داشت به تهران هم برای این منظور رفت و آمد می کرد تا علاوه بر رسید نامه اجتهاد به تحصیل درجة دکتری نیز نائل آمد و در رشته فلسفه درجة دکترا گرفت.
علاوه بر داشتن مقام شامخ علمی، آن استاد شهید دارای قلمی روان و توانا بود به طوری که در ضمن تحصیل به تدریس مقالات بسیاری در مکتب اسلام نوشت کتابهای متعددی از قبیل روش اندیشه، تفسیر شریف مجمع البیان می توان نام برد. مسلماً نوشته های دیگری وجود دارد که هنوز چاپ نشده است و امید است که به توفیق خداوند بازماندگان آن مرحوم در این مورد همتی به خرج دهندو به طبع آنها اقدام کنند تا اجتماع از اندیشه های ارزنده ایشان استفاده کنند.
استاد دکتر مفتح همواره برا اثر ایمان واخلاصی که داشت در راه انجام وظایف اجتماعی و مذهبی هرگز خستگی به خود راه نمی داد. لذا علاوه بر اشتغالات دیگر هیئتی را در قم به منظور تحقیق و بررسی مسائل اسلامی تأسیس کرد. هیئت مذکور زیر نظر آن مرحوم به تألیف و ترجمه کتابهای متعددی از قبیل با ضعف مسلمین، دنیا در خطر سقوط شیعه، زمامداران خودسر و نقش کلیسا در ممالک اسلامی و... اقدام کرد.
حضرت استاد متفح بیان روان و رسائی مخصوصا در تدریس داشت. لذا در حوزه علمیه قم سالیان دراز به تدریس فقه و اصول به ویژه فلسفه اشتغال داشته که هم اکنون افراد بسیاری که از خرمن علم فضیلت آن استاد خوشه چینی کرده اند و در حوزه های علمی به این موضوع مفتخر و مباهی می باشند.
مرحوم دکتر مفتح از لحاظ ایراد و خطابه و فن سخنرانی نیز دارای امتیاز قابل توجهی بودند. آن مرحوم برای ادای این وظیفه حساس و حیاتی به شهرهای مختلف ایران مسافرت نموده و افراد بسیاری در پرتو روشنگری و ایراد خطبه های ایشان به راه اسلام راستین گام نهاده و از معارف اسلامی بهره مند شدند.
یکی از امتیازات استاد شهید مفتح موضوع جهاد و مبارزه ایشان با رژیم طاغوتی است. آن مرحوم از نخستین روزی که طرح انقلاب اسلامی و معمار جمهوری عدل اسلامی رهبر بزرگ انقلاب امام خمینی (ره) پرچم انقلاب را به اهتزاز درآورد. پشت سر آن رهبر بزرگ با قلم و بیان خود در راه ادای این وظیفه خطیر گام برداشت. ایشان در سال 1342 در مسافرتی به آبادان، در آن زمان که زبانهای حق را می بریدند و قلمها را می شکستند و نفسها را در سینه ها حبس می کردند و کسی جرأت گفتن حق را و واقعیات و حقایق اسلامی را نداشت و تقریبا دو ماه در منطقه خوزستان به افشاگری و مبارزه بیانی در برابر رژیم سفاک پرداخت.
در آن روزگار کسی جرأت نمی کرد عکس امام خمینی را در مجامع عمومی نصب نماید یا ظاهر کند، روزی در یکی از مساجد آبادان با اصرار تصمیم گرفتند که باید عکس امام فردا در آن مسجد نصب شود لذا تا فردای آن روز یک عکس تمام قد از امام خمینی تهیه نمودند ودر پیش چشم صدها پلیس که برای جلوگیری از این موضوع مسجد را محاصره کرده بودند، عکس به مسجد آورده شد و بر دیوار مسجد نصب گردید. آن مرحوم در این مورد احساسات مردم را به راه اندازی تحریک و متمرکز کرده بود که پلیس رژیم سفاک جرئت اظهار وجود و جلوگیری پیدا نکرد که هنوز هم در شهر آبادان این موضوع را یکی از نشانه های شهامت مرحوم دکتر مفتح به شمار می رود و زبانزد مردم آن مرز و بوم است.
در خطبه های نماز عید فطر سال های 56 و 57 استاد مفتح نام رهبر بزرگ انقلاب اسلامی ایران امام خمینی را با صراحت برد و مردم را به مقام رهبری و نقش آن مرجع بزرگ در ایجاد تحول در ابعاد گوناگون اجتماعی مسلمان متوجه کرد و در مسجد قبا که یکی از نقاط حساس تهران بود خصوصا در سال 56 که خمودی و سکوت در نتیجه فشار خفقان آور حاکم بود آن مسجد پایگاهی برای مبارزه و تجمع مجاهدان و مبارزات انقلاب محسوب میشد.
ویژه نامه اینترنتی «طلیعه وحدت» به مناسبت یادمان شهادت آیتالله مفتح در پایگاه اطلاعرسانی راسخون منتشر شده است و علاقمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ203/س