۰۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۳
کد خبر: ۲۴۲۸۶۱

اردبیل در نهضت امام خمینی

خبرگزاری رسا ـ اردبیل از نقاط کهن و باستانی ایران و یکی از شهرهای مهم مذهبی و خاستگاه خاندان صفوی است که به «دارالارشاد» موصوف بود و در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به سهم خود نقش شایسته‌ای داشته است.
قيام مردم اردبيل

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، اردبیل از نقاط کهن و باستانی ایران و یکی از شهرهای مهم مذهبی و خاستگاه خاندان صفوی است که به «دارالارشاد» موصوف بود و در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به سهم خود نقش شایسته‌ای داشته است. در بررسی نقش اردبیل در تاریخ انقلاب اسلامی می‌بایست توجه ویژه‌ای به علما و مراجع این سامان و همچنین تعامل ایشان با دو قشر مهم یعنی بازاریان و فرهنگیان داشت؛ مراجعی چون آیت‌الله العظمی سیدیونس اردبیلی، آیت‌الله سیدیونس یونسی، علمای مبارزی چون آیت‌الله مسائلی، آیت‌الله مروج، آیت‌الله سیدغنی اردبیلی، آیت‌الله بهاءالدین اوستا (علم‌الهدی)، آیت‌الله العظمی سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و کسان دیگر از این سامان برخاستند.

 

قبل از شروع نهضت اسلامی در سال 1339 حادثه‌ای در اردبیل روی داد که به رویارویی علما و مردم شهر با عوامل حکومت منجر شد. علما و مردم اردبیل برای جلوگیری از تخریب یک مسجد تاریخی و زیبا به پا خاسته و حرکتی به راه انداختند. گرچه با فریب و خدعه مسجد تخریب شد اما این حادثه علما و روحانیون شهر را در آستانه نهضت امام خمینی(ره) به صفی واحد تبدیل کرد که توانستند در نهضت اسلامی نقش مؤثری ایفا کنند. در آستانه نهضت امام خمینی حضور و تبلیغات و فعالیت‌های آیت‌الله سیدیونس یونسی که مرجعیت محلی در اردبیل و اطراف آن داشت، تأثیر بسزایی در آماده‌کردن فضایِ همسو با نهضت اسلامی داشت. علمای اردبیل با انسجام خویش در مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی حرکت هماهنگی به حمایت از مراجع عظام قم انجام دادند و درپی دستگیری امام خمینی(ره) در 15 خردادسال 1342 در تلگرافخانه این شهر متحصن شدند. در سال‌های آغازین نهضت، علمای مجاهد اردبیل چون آیت‌الله سیدیونس یونسی، آیت‌الله موسوی اردبیلی، آیت‌الله علم‌الهدی، آیت‌الله مروج، آیت‌الله مسائلی و آیت‌الله سیدغنی اردبیلی و دیگران تلاش‌های زیادی در روشنگری مردم و افشای چهره واقعی حکومت پهلوی داشتند.

 

شروع نهضت اسلامی در اردبیل

در آستانه نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی اردبیل به عنوان دومین شهر مهم آذربایجان شرقی شاهد فعالیت‌ها و تکاپوهایی است که بسترهای لازم را فراهم آورده و در این بستر این شهر همپای سایر مناطق به نقش‌آفرینی پرداخت. حضور آیت‌الله سیدیونس یونسی اردبیلی در این شهر یکی از وزنه‌های حرکت اسلامی به شمار می‌رفت. علاوه بر وی، بازگشت آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی به اردبیل و فعالیت‌ها و سخنرانی‌های افشاگرانه وی نقش مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی ایفا می‌کند. نخستین گزارشی که از سخنرانی‌های وی در دست است به تاریخ 13/12/1338 بازمی‌گردد که وی در سخنرانی خود به دوره پهلوی اول و اقدامات تیمورتاش وزیر دربار و پاکروان پرداخت. بلافاصله شهربانی اردبیل گزارش سخنرانی وی را به استانداری و شهربانی تبریز ارسال کرد و به خاطر همین سخنرانی به آیت‌الله موسوی اردبیلی تذکر داده شد که در صورت ادامه سخنرانی‌های افشاگرانه از اردبیل تبعید خواهد شد. سرتیپ مهرداد، رئیس شهربانی آذربایجان شرقی، که بعداً رئیس ساواک استان شد به شهربانی اردبیل دستور داد:

 

«... سیدکریم نامی چند روز پیش بالای منبر حرف‌های تحریک‌آمیزی زده است، لازم است از ادامه این قبیل رویة وعاظ شدیداً جلوگیری و در صورت لزوم با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی تصمیم مقتضی اتخاذ نمایند».

 

به علت این سخنرانی افشاگرانه بود که قبل از شروع ماه محرم مصادف با اواخر خرداد و اوایل تیرماه 1340 فرمانداری اردبیل برای جلوگیری از حوادث احتمالی کمیسیون امنیت را با حضور رئیس ساواک، رئیس شهربانی و فرمانده پادگان تشکیل داد. ضمن اینکه از اعتراضات علما و مردم اردبیل به تخریب مسجد سرچشمه[5] زمان زیادی نگذشته بود، در کمیسیون امنیت شهر تصویب شد برای کمک به افراد پلیس جهت برقراری نظم شصت نفر سرباز و درجه‌دار از طرف پادگان اردبیل در اختیار شهربانی محل گذارده شود تا به کمک مأمورین شهربانی از تظاهرات و حوادث احتمالی سوء جلوگیری و مراقب نظم عمومی باشند. در ادامه حساسیت‌های آستانه ماه رمضان سال 1340 هم که مصادف با اسفندماه بود جلسه‌ای با عنوان کمیته اطلاعاتی تشکیل شد:

 

«در ساعت 11 روز 30/11/40 کمیته اطلاعاتی با حضور امضاکنندگان زیر تشکیل و پس از مذاکرات لازم در مورد سخنرانی‌های وعاظ در مساجد قرار بر این گردید که از طرف مأموران انتظامی از هر جهت مراقبت‌های لازم به عمل آید که آقایان وعاظ سخنانی برخلاف مقررات و خارج از وظایف مذهبی صحبت ننمایند و نامه ای در خصوص تهیه طرحی در مورد ایجاد اغتشاش و اعتصاب سازمان اطلاعات و امنیت نیز که به شهربانی رسیده بود قرائت و در آن مورد نیز قرار شد که از طرف شهربانی طرح لازم تهیه و در موارد لزوم مورد استفاده قرار گیرد با توجه به اینکه در اردبیل مالکین عمده‌ای وجود ندارد معذالک در مورد تشگیل احتمالی مجالس ملاکین نیز پیش‌بینی‌های لازم از طریق مأمورین انتظامی به عمل آمده است».

 

طبق گزارش‌های موجود شهربانی در ماه رمضان سال 1340 در اردبیل حدود سی مسجد فعال و مراسم اقامه نماز و مراسم سخنرانی در آنها و با نظارت و کنترل شهربانی برپا شد. آیت‌الله سیدیونس یونسی در مسجد یساول و آیت‌الله موسوی اردبیلی در مسجد میرزا علی‌اکبر مجتهد مراسم شب احیا برگزار کرده‌اند.

  

لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی

آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) با مخالفت علیه لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی شروع شد. از نظر علما و مراجع در این تصویب‌نامه غیرقانونی دولت در غیاب مجلس و در قانون اساسی تغییراتی داده بود که زمینه را برای مشروعیت و فعالیت فرقه سیاسی بهائیت مهیا می‌کرد.

 

وصول اعلامیه مراجع تقلید به‌ویژه امام خمینی به اردبیل، علمای این شهر را به جنب و جوش واداشت. مسئولان ساواک و شهربانی که سعی داشتند شهر را آرام نگه دارند به تهدید و ارعاب علما و روحانیون پرداختند تا از همراهی با مراجع قم جلوگیری کنند. اما تهدید و ارعاب کارگر نشد و علمای اردبیل طی تلگرامی به آیت‌الله العظمی گلپایگانی مخالفت خود را با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را اعلام کردند. در پای این تلگراف نام اغلب علمای مبارز اردبیل دیده می‌شود.

 

«اردبیل، قم حضرت آیت‌الله العظمی آقای گلپایگانی دامت برکاته از مضامین تلگرافات آیات عظام در خصوص تصویبنامه الغای قید ذکوریت و اسلام در منتخبین انجمنی مستحضر، بدین­وسیله از منویات مقدسة مراجع اظهار امتنان و تأییدات معظم­له را از درگاه خداوند متعال خواستاریم. ضمناً لازم از طرف علمای اردبیل به اعلیحضرت همایونی معروض گردیده است».

 

با شروع نهضت اسلامی آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی که از شاگردان قدیمی امام خمینی محسوب می‌شد، با سخنرانی‌های هفتگی خود نقش ویژه‌ای را برعهده گرفت. گزیده‌ای از سخنان وی که در مسجد میرزا علی‌اکبر ایراد کرده می‌تواند گویای این نقش باشد. وی در تاریخ هجدهم آبان اظهار داشت:

 

«... همین مسلمانان آذربایجان در زمان ستارخان و باقرخان انقلاب کردند که در مجلس شورای ملی پنج نفر از روحانیون مرجع تقلید حضور داشته باشند و تصمیماتی که گرفته می‌شود اگر مخالف دین مقدس اسلام باشد اعتراض کنند. این تصمیم هیئت محترم وزیران که گرفته‌اند این نام است نه قانون، چون قانون را مجلس شورای ملی و سنا تصویب می‌کنند. سپس قانون مشروطه را از جیب خود درآورده برای حضار خواند، در مورد انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان که باید مسلمان باشند و آن کسی که به مجلس انتخاب شده به قرآن سوگند می‌خورد که به دولت و شاه خیانت نکنند و هر شخصی که به مشروطیت خیانت کند بدون چون و چرا محکوم به اعدام است...».

 

 

آیت‌الله موسوی اردبیلی روز بیست و پنجم آبان پس از بیان احکام شرعی به سخنرانی پرداخت. او مطالبی از تربیت نژاد بشر و پیشرفت بیشتر نسبت به دوره کنونی و ایمان و دین گفت: «اسلام کنونی را دانشمندان و علمای زمان قدیم مثل خواجه نصیرالدین طوسی و بسیاری مثل آنان در مقابل خطرات بی‌رحمانه بیگانگان از جان خودشان گذشته و نام نیک از خود باقی گذاشتند».

 

وی در ادامه صحبت خود به تلاش چند زن ایرانی غرب‌زده برای ورود به مجلس پرداخت و اظهار کرد:   « آقایان توجه فرمایید آخر کدام زنان ایرانی در انتخابات شرکت می‌کنند. هفده نفر از زنان ایرانی که مدتی در اروپا به سر برده‌اند حالا در تهران اقامت دارند و می‌خواهند سرنوشت یک ملت ایرانیِ بیچاره را در دست بگیرند اکثر مردان ایرانی بی‌سواد و کور از لحاظ عمران و آبادی کشور بی‌بهره می‌باشند».

 

آیت‌الله موسوی اردبیلی از عدم توجه دولت به خواست علما انتقاد کرد و گفت علما از حق و قوانین اسلامی دفاع خواهند کرد: «حالا موضوعِ مهم این است که خود اعلیحضرت همایون شاهنشاه ایران چند مرتبه در کنفرانس‌های بین‌المللی فرموده‌اند عقیده من پیوسته به پشتیبانی از دین مقدس اسلام است، اکنون ما روحانیون عرایض خود را به صاحب مملکت اعلیحضرت همایون می‌رسانیم و درد دل خودمان را که عنقریب بیچاره شویم می‌گوییم...».

 

درتاریخ 27/8/1341 که مصادف با ولادت حضرت زهرا بود، از طرف علمای اردبیل مجلس جشنی در اتاق اباالفضل [15]مسجد میرزا علی‌اکبر برپا شد که در این جلسه حجج اسلام امیرزاده، اوستا و سیدعبدالکریم موسوی به صورت نشسته برای حضار سخنرانی کردند. در این سخنرانی اشاره شده که در مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی ولایتی که از طرف علما تلگراف‌ها و نامه‌ها و همچنین طوماری تهیه و به تهران ارسال شده است و گویا هیئت دولت به اعتراضات علما و روحانیون ترتیب اثر نخواهد داد. سخنرانان از مردم خواستار شدند: «شما که در ماه محرم با روحانیون دوش به دوش در عزاداری شرکت می‌کنید، در این باره هم با روحانیون تهران، قم، تبریز و نجف‌ اشرف همکاری کنید و نگذاریم دین مقدس اسلام شکست بخورد.»

 

آیت‌الله موسوی در سخنرانی بعدی خود که در تاریخ 2/9/1341 ایراد کرد پس از خواندن خطبه، از قرآن مجید سخن گفت و قرآن را حافظ مسلمانان عنوان کرد که مسلمانان نیز باید حافظ قرآن باشند. وی ادامه داد: «همان قرآن است که شوروی‌ها، آذربایجان عزیز را از دست ما خارج نموده بودند قران [آن را] از گلوی نهنگ شورویِ استالین خارج کشیده». وی در این قسمت از سخنرانی خود از تهیه، امضا و ارسال طوماری توسط مردم و علمای اردبیل سخن گفت: «من طوماری به اندازه سه متر و نیم به امضای بازاریان رساندم و به قم فرستادم و آنجا مورد تحسین روحانیون واقع گردید. آقایان، هیچ­وقت [از] حرف قانونی گفتن ترس و خوفی ندارم... [چند] نفر زن در اروپا تحصیل و مراجعت نموده‌اند می‌خواهند ایران را مرکز فساد نمایند و در این مورد از تمام شهرهای ایران تلگرافات و طومار تنظیم و به قم فرستاده‌اند».

 

     وی از ارسال تلگراف‌های متعدد توسط مراجع عظام تقلید به شاه جهت متوقف‌کردن لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی خبر داد: «حضرت آیت‌الله حکیم، شریعتمداری، خویی به اعلیحضرت همایونی تلگراف نموده‌اند... والا سقوط دولت اسدالله علم را خواستار شده‌اند. هفته آینده به شما مژده لغو آن را خواهم داد و باید تمام بازار را چراغانی و شیرینی‌خورانی نمایید.».

 

آیت‌الله موسوی اردبیلی در ادامه سخنرانی‌های هفتگی خود در تاریخ دهم آذرماه 1341 در مسجد میرزا علی‌اکبر به لزوم مبارزه مسلمانان با یغماگران پرداخت: «چنانچه در زمان قدیم چندین مرتبه در زمان بنی‌امیه و [ بنی]عباس اسلام به خطر افتاد ولی در مقابل جانبازی و فداکاری از خطر نجات یافته و قرآن و مذهب اسلام را حفظ نموده‌اند».

 

وی از عدم انعکاس مبارزات عُلما علیه تصویب قوانین ضداسلامی در مطبوعات انتقاد کرد و افزود: «درصورتی­که در تمام شهرها و دهات ایران نسبت به انتخابات زنان اعتراضات و تلگرافات به مرکز مخابره شده است امیدوارم ترتیب اثر بدهند. اگر چنانچه در شهرنو دو نفر زن با همدیگر منازعه کنند فوراً مطبوعات با آب و تاب در روزنامه‌ها درج می‌نمایند و من نمی‌دانم چرا مطبوعات این جنبش مسلمانان را درج روزنامه نمی‌نمایند».

 

وی در پایان سخنرانی خود از مردم خواست تا ساعت 14 روز بعد در مسجد جامع شهر برای صحبت پیرامون موضوع مهمی اجتماع نمایند.دهم آذرماه مصادف با سالروز شهادت امام علی‌النقی(ع) بود که به همین مناسبت در مسجد جامع مراسم باشکوهی برپا شده بود. به گزارش مأمور ویژه شهربانی از این مراسم، از ساعت 14 روز 10/9/41 به مناسبت وفات حضرت امام علی‌النقی(ع) از طرف هیئت علمیه اردبیل مجالس سوگواری در مسجد جامع آغاز شد. در ساعت 19 میرزا بیوک مروج و سیدعبدالکریم موسوی و حاج احمد امیرزاده به ترتیب بالای منبر رفته و پس از خواندن خطبه و بیاناتی مختصر از ایمان و عقاید مردم در دوره حضرت محمد(ص) و حضرت امیرالمؤمنین سخن گفته هریک مطالبی پیرامون تصویب‌نامة هیئت دولت درباره تصویب لایحه انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی سخنرانی و اعتراضاتی نمودند. در ادامه گزارش خلاصه سخنرانی‌های ایرادشده به شرح زیر اعلام گردیده است: «1- آقای میرزا بیوک مروجی ضمن بیانات مذهبی مردم را به پشتیبانی از علما و مخالفت در این موضوع دعوت نموده گفت ما نمی‌گذاریم وسیله چند نفر بهائی یا یهودی و یا مسیحی بمذهب ما انگشت دراز گردد و ما روحانیون در تمام مراحل مخصوصاً در اوضاع پرآشوب مملکت امتحان خود را داده و پرچمدار بوده‌ایم و اشاره به دوره متجاسرین کرده و گفت در جلوگیری از خونریزی‌ها علما سهم بسزایی داشته‌اند.

 

2- آقای سیدعبدالکریم موسوی نیز اظهار داشت این تصویب‌نامه خلاف ماده 2 اصل متمم قانون اساسی است باید چنین موضوعات در مجلسین تصویب سپس به شرع رجوع، درصورتی‌که اشکالی نداشته باشد به توشیح اعلیحضرت برسد، والا هیئت دولت با چه قدرتی این موضوع مهم را تصویب نموده‌اند. در مملکت ما بساط حکومت فرد بر مردم برچیده شده فعلاً حکومت مردم بر مردم است و اعتراضاتی که داده می‌شود از طرف مردم است به دولتی که با دست مردم دولت را تشکیل داده اگر چنین دولت برخلاف رأی مردم کار کرد مردم می‌گویند ما شما را نمی‌خواهیم. ضمناً ما اجازه نمی‌دهیم توده‌ای‌ها یا کمونیست و یا یهودی و یا مسیحی و بهائی در دین ما دخالت نمایند. با اینکه در روزنامه نوشته شده (طبق اظهار مقام مطلع در تصویب‌نامه دولت تجدید نظر خواهد شد) ما آن را قبول نداریم باید نوشته شود طبق اظهار هیئت دولت در تصویب‌نامه تجدید نظر خواهد شد و از طرف علما تلگرافاتی که به نخست‌وزیر مخابره شده جواب نخست‌وزیر به تلگرافات مزبور قانع‌کننده نیست چنانچه این تصویب‌نامه لغو شود در شهر چراغانی و شیرینی­خورانی می­گردد، در غیر این صورت چنانچه منجر به سقوط دولت علم هم باشد ایستادگی خواهد شد. ما انقلاب و اغتشاش نمی‌خواهیم، به ما امنیت لازم است فقط لغو تصویب‌نامه را می‌خواهیم، عقیده دارم لغو آن در کیهان امشب چاپ خواهد شد درج گردد.

 

3- آقای حاج احمد امیرزاده ضمن تأیید بیانات آقایان فوق‌الذکر اظهار داشت ما باید از دین خود پشتیبانی بکنیم والا در دنیا و آخرت موفق به سعادت نم‌یشویم ما نمی‌توانیم سرنوشت 24 ملیون نفر را به شش نفر زن یهودی بسپاریم. بیگانگان آمدند از ما حمایت کنند ولی عوض حمایت در دین ما دخالت می‌نمایند...».

 

سرانجام با پافشاری و ایستادگی علما و در رأس آنها حضرت امام خمینی لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی ملغی گردید. با اطلاع مراجع تقلید از لغو آن، این خبر به علمای شهرستان‌ها اطلاع داده شد. آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی به آیت‌الله سیدیونس یونسی اردبیلی طی تلگرافی اعلام کرد:«... ضمن تشکر از احساسات عموم طبقات اقدامات دینی با موفقیت کامل خاتمه یافت». روز 16 آذرماه آیت‌الله موسوی اردبیلی در مسجد میرزا علی‌اکبر به منبر رفت و پس از ایراد سخنرانی در انتقاد از وضعیت سیاسی کشور گفت: «... چون مریض هستم و نمی‌خواستم به منبر بروم و از طرفی می­خواستم به شما مژده بدهم که موضوع تصویب­نامه ایالتی و ولایتی به نحو احسن خاتمه پذیرفت...».

 

امام خمینی(ره) پس از لغو‌شدن لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در اعلامیه‌ای از عموم برادران ایمانی تشکر نمودند و توفیق و سلامتی و تأیید همه را از خداوند متعال خواستار شدند:

 

«قیام عمومی و دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید، لکن لازم است متذکر شوم که مسلمین باید بیش از پیش بیدار و هشیار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده‌تر کنند، که اگر خدای نخواسته دست‌های ناپاکی به سوی مقدسات آنها دراز شود قطع کنند... 11/9/1341 روح‌الله الموسوی الخمینی».

 

انقلاب سفید

هنوز جامعه از تب و تاب مبارزه با تصویب‌نامه ضد اسلامی انجمن‌های ایالتی و ولایتی نیفتاده بود که شاه خود به صحنه آمد و لوایح شش‌گانه‌ای را اعلام کرد که تصویب آن را از طریق مراجعه به آرای عمومی از طریق رفراندوم خواستار شد. علما و مراجع با روند غیرقانونی رفراندوم موضع گرفتند، لیکن شاه مصمم بود آن را به هر قیمتی عملی کند. علمای اردبیل به تبعیت از مراجع در سخنرانی‌های خود به مخالفت با انقلاب سفید پرداختند. فرماندار وقت اردبیل به استاندار آذربایجان شرقی اعلام کرد: «چون از مطالعه گزارش‌های شهربانی تشخیص داده شد که سخنان بعضی از آقایان واعظ مضر به منافع و مصالح عالیه کشور شاهنشاهی است لذا به تشگیل کمیسیون تصمیم اتخاذ و با تنظیم صورت‌جلسه به مقامات انتظامی توصیه شد که از تکرار و ادای این قبیل سخنرانی‌ها به مقتضای حساسیت موقع که قدم‌های مؤثری در راه رفاه و آسایش قاطبه مردم و بهبود وضع اجتماعی برداشته می‌شود و احیاناً ممکن است این حرف‌ها تهیه مقدماتی برای فعالیت عناصر مخرب باشد... جلوگیری نمایند».  

 

استاندار آذربایجان شرقی در گزارش فوق دستور داد فرمانداری اردبیل دقیقاً بررسی نماید که حرفی برخلاف مصالح کشور گفته نشود. رونوشت گزارش سخنرانی وعاظ به شهربانی و ساواک استان ارسال شود که به مأموران خود در اردبیل دستور لازم بدهند. انجام رفراندوم برای تصویب لوایح شاه و ملت یا همان انقلاب سفیدِ مورد ادعای شاه علی‌رغم مخالفت علما و مراجع برگزار شد، لیکن مخالفت و اعتراضات علما خاتمه نیافت.

 

شروع ماه مبارک رمضان 1341 مسئولین استان را به تکاپو واداشت تا برای شب‌های احیا پیش‌بینی‌های لازم را انجام دهند. در جلسه‌ای که به همین منظور از سوی مسئولین استان شامل: علی دهقان استاندار، تیمسار آزموده فرماندهی لشکر 2 آذربایجان شرقی، سرتیپ مهرداد رئیس ساواک آذربایجان شرقی، سرتیپ عطایی سرپرست شهربانی‌های آذربایجان شرقی و سرهنگ طباطبایی وکیلی فرمانده‌ ژاندارمری آذربایجان، تشکیل شده بود. استاندار آذربایجان شرقی در مورد وضع حساس اردبیل در ایام عزاداری مخصوصاً روزهای 19 و 21 گزارشی ارائه داد و کمیسیون پس از مذاکرات لازم تصمیم گرفت سرهنگ طباطبایی وکیلی که قبلاً در اردبیل سوابق زیادی دارد به اردبیل اعزام و تذکرات لازم را به روحانیون بدهد.  

 

در ایام ماه مبارک رمضان آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی به سخنرانی‌های خود در مسجد میرزا علی‌اکبر ادامه داد.  وی در نوزدهم بهمن طی سخنانی به انتقاد از وضعیت اجتماعی پرداخت و از شایعاتی که عوامل حکومت مبنی بر ارتباط مالک‌های بدنام و علما منتشر ساخته بودند پاسخ داد و گفت: «بعضی اشخاص‌ها[ی] کثیفِ رشوه‌بگیر، خائنِ مملکت و اسلام گفتند که در ناحیه مالکین و یا یک فرد مالک تریاکی مبلغ هنگفتی در اختیار علما و سیدکریم بگذارند که اینها تبلیغات کردند در حق آنها البته در دسترس مالک پول ندارد پول فعلاً در سفارتخانه‌ها موجود است و اضافه نمود آیا متوجه هستید که در دورة ناصرالدین‌شاه طبق سیاست دولتی انگلستان دستور صادر کردند باید تنباکو حق و قلیان انحصاری و قسمت اختیار دولت انگلستان باشد. محض متوجه‌شدن رهبر اسلام آقای میرزای شیرازی در این مورد فتوا داد که قبیل کشیدن قلیان و سیگار به طور تمام حرام است، البته در نتیجه فتوای آقای میرزائی شیرازی سیاست انگلستان بلافاصله از بین رفته و ملت ایران راحت شدند. علما علمایی هنوز است فعلاً خادم مملکت علماء است نه وزرائی وکلاء رؤساء ادارات...».  

 

آیت‌الله موسوی اردبیلی در شب 25/11/1341 نیز در مسجد میرزا علی‌اکبر مجتهد به سخنرانی پرداخت. محتوای سخنان وی انتقاد از وضعیت تحصیل و بیکاری جوانان و حیف و میل در ادارات دولتی بود. شب 21 رمضان، مصادف 27 اسفندماه، مراسم شب احیا با حضور انبوه مردم برپا شده بود که بخش‌هایی از گزارش ستوان یکم آموزگار از این مراسم چنین بود که آیت‌الله پس از اشاره به تعمیر مسجد و مساعدت مالی بازاریان از عقل و جایگاه آن در نهاد آدمی سخن گفت. وی در ادامه سخنان خود به ذکر حقایقی از تقلید پرداخت و از تقلید ایرانی‌ها از غرب و فرهنگ غربی انتقاد کرد:

 

 «.مثلاً در قرن 18 هجری اروپا تکان خورد و یک جهش نمود و انقلاب کبیر فرانسه به میان آمد. گفتند کشیش‌ها و کلیساها و معابد باعث عقب‌افتادگی ما است و آنها را از عناصر ارتجاع و استعمار خواندند و بالاخره کشیش‌ها را کشتند و از روی اجساد آنها گذشتند و از خون آنها نهر جاری شد، حال این تقلید و لامذهبی در ایران هم پیدا شده بعضی جوانان روحانیون را استعمار و ارتجاع می­دانند و ناطق گفت ایها الناس در عرب مثال است که اگر بلا بر یک نفر نازل شود یا پنج نفر دچار بلا شوند دیده می­شود ولی اگر یک ملت دچار آن شود به چشم نمی‌خورد ولی یک‌مرتبه به طور عموم دچار آن می­شوند. در مملکت ما لامذهبی آوردند خودشان کارخانه و ذوب آهن و اقتصاد و غیره را نگه داشتند. از طرفی آمریکا کلیسا و معابد خود را توسعه داده اطفال را به کلیسا برده عروسک می­دهند آنها را به بازی وادار می­کنند و بدین­وسیله تشویق به رفتن کلیسا می­نمایند با این جریان چه کسانی می‌خواهند این اجتماع را اداره کنند و یا سخنران باشند. روشن است کسانی­که می­خواهند آنها هستند که از اروپا پول گرفته کاغذ و جوهر گرفته و امتیاز گرفته‌اند و در ضمن سخنرانی از اقبال لاهوری شاعر ملی هندوستان و مهاتما گاندی و محمدعلی جناح و جواهر لعل نهرو صحبت کرده که چگونه با استعمار انگلیس مبارزه کردند و چند شعر از اشعار لاهوری قرائت نمود. سپس ذکر مصیبت نموده مجلس را پایان داد.»

 

شهربانی که برای کنترل بیشتر به ضبط متن سخنرانی آیت‌الله موسوی اردبیلی اقدام کرده بود و با ارسال نوار ضبط شده به فرمانداری، خواستار تشکیل جلسه کمیته اطلاعاتی شهر با حضور مسئولین دیگر شد تا نوار سخنرانی استماع و در صورتی که تحریک‌آمیز تشخیص داده شود، در مورد وی اقدام مقتضی عملی گردد. ژاندارمری هم طی گزارشی به استاندار آذربایجان شرقی اعلام می‌کند: شب نوزدهم رمضان در مسجد بزرگ اردبیل آیت‌الله سیدعبدالکریم موسوی سخنرانی می‌کند که به نظر ساواک و شهربانی اردبیل «تحریک‌آمیز و مغایر با دستورات صادره بوده لذا نوار سخنرانی وسیله ساواک اردبیل به ساواک تبریز ارسال و نسبت به تعقیب و دستگیری ناطق کسب تکلیف شده به همین نحو شهربانی محل نیز از شهربانی تبریز نظر خواسته است».

 

در لابه‌لای اسناد و گزارش‌های برجای‌مانده از ژاندارمری روشن می‌شود انتقاد از رژیم پهلوی اختصاص به مساجد و سخنرانی‌های وعاظ و علمای انقلابی اردبیل نداشت، بلکه چنین رویکردی در قصبات اطراف هم گزارش شده است. یکی از گزارش‌های موجود به سخنرانی انتقادآمیز حاجی حسین حلیمی در نمین در منزل فیروزخان، کارمند مرزبانی نمین، در تاریخ 10/11/1341 پرداخته است.

  

 

حمله به مدرسه فیضیه قم

همان‌گونه که امام خمینی پیش‌بینی کرده بود، دست‌های ناپاک اندکی بعد، لوایح شش‌گانه معروف به انقلاب شاه و مردم یا انقلاب سفید شاه ملت را علم کردند. اگر در انجمن‌های ایالتی و ولایتی اسدالله علم ـ نخست‌وزیرـ مجری بوده در این حرکت جدید خود شاه اعلام‌کننده و مجری طرح بود. محمدرضا پهلوی در 19 دی‌ماه 1341 اعلام داشت اصولی را به عنوان پادشاه مملکت و رئیس قوای سه‌گانه به آرای عمومی می‌گذارد. وی بدون واسطه و مستقیماً رأی ملت را در استقرار آن تقاضا کرد. محمدرضا پهلوی که خود مجری این اصول شده بود، خود را برای مقابله با هر زمزمه مخالفی آماده کرده بود. علی‌رغم مخالفت علما و مردم، همه‌پرسی در ششم بهمن سال 1341 برگزار گردید. رسانه‌های جمعی اعلام کردند که اصول پیشنهادی شاهنشاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأی موافق در مقابل چهل هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به تصویب ملت ایران رسید.

 

با بی‌توجهی حکومت و شخص محمدرضا پهلوی به خواست مردم و علما، مراجع تقلید  و در رأس آنها حضرت امام خمینی(ره) با صدور اعلامیه‌ای نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کردند.  هرچند به عید نوروز نزدیکتر می‌شد اضطراب و ترس بیشتری بر مسئولین امنیتی رژیم حاکم می‌شد. حکومت مصمم بود زهرچشمی از علما و حوزه‌های علمیه بگیرد. قم و تبریز دو شهر پیشگام نهضت اسلامی در روز دوم فروردین سال 1342 مصادف با سالگرد شهادت امام صادق(ع) شاهد هجوم نیروهای انتظامی به مردم و طلاب ـ در مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز ـ بود. پس از انتشار اخبار وقایع موحش قم و تبریز که رویارویی خشونت‌آمیز حکومت با علما بود، این اقدام در سرتاسر ایران بازتاب وسیعی یافت. علما در اقدامی هماهنگ با ارسال تلگراف‌هایی به مراجع تقلید ضمن ابراز تأسف از وقوع این حادثه آن را تسلیت گفتند:

 

«اردبیل ـ قم. فاجعه و حادثة ناگوار اخیر در حرم ائمه اطهار قم که به دست عده‌ای اراذل نسبت به روحانیون انجام و موجب هتک احترام حوزه علمیه گردیده، تأثرات عمیق عموم مسلمین خاصه روحانیون این سامان را فراهم، بدین‌وسیله ضمن ابراز همدردی، مراتب تأثر و انزجار خود را از این‌گونه اعمال وحشیانه اظهار داشته امید است خداوند متعال با عنایت حضرت ولی‌عصر ارواحنا له الفدا جبران فرمایند».

 

این تلگراف از طرف علمای بزرگ شهر چون آیت‌الله سیدیونس اردبیلی، موسوی اردبیلی، سیدغنی اردبیلی، آقای بهاءالدین اوستا، آقای مروج و تعداد دیگری خطاب به امام خمینی و سایر مراجع عظام تقلید مخابره شده بود.

 

امام خمینی  در جواب تلگرافی به شرح زیر به آیت‌الله سیدیونس اردبیلی ارسال کرد:

 

«قم ـ اردبیل 189 ک 24 ت 14. به وسیلة حجت‌الاسلام آقای سیدیونس دامت برکاته خدمت حجج‌الاسلام دامت برکاته از تلگراف محترم در فاجعه عظیمه متشکر. خمینی».

 

 آیت‌الله گلپایگانی هم در جواب علمای اردبیلی تلگرافی مخابره کرد. نکته جالب آنکه آیت‌الله العظمی گلپایگانی از آیت‌الله سیدیونس اردبیلی خواستار ابلاغ سلام وی به علمای اردبیل با ذکر تک‌تک اسامی آنها شده است:

 

«قم ـ اردبیل 178 ک 9 ت 13/1. اردبیل حجت‌الاسلام آقای سیدیونس موسوی تلگراف شریف آقایان علما حاکی از تأثر عمیق عموم مسلمین در فاجعه اخیر موجب تسلی خاطر امتنان «انما اشکوا بثی و حُزنی الی الله» خداوند متعال آقایان طلاب را صحت و عافیت کرامت حوزه علمیه را از سوانح حفظ فرماید، مستدعی است سلام و تشکر حقیر را خدمت حضرات حجج‌الاسلام آقای شیخ‌زاده،  آقای حاج شیخ ابراهیم،  آقای مروج، آقای حاج‌آقا بهاءالدین، آقای حاج سیدعبدالکریم موسوی، آقای آقا سیدغنی اردبیلی، آقای جعفری، آقای میرزا ابوالقاسم اردبیلی،  آقای سیدمسلم،  آقای همتی، آقای متشکری، آقای هاشمی، آقای ناصری و سایرین آقایان دامت برکاته ابلاغ فرمایید. محمدرضا الموسوی گلپایگانی».

 

در ایام بعد از فاجعه حمله به مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز، اعلامیه‌های علما و مراجع توسط انقلابیون توزیع می‌گردید. در گزارشی که از شهربانی اردبیل در دست است، گوشه‌هایی از وضعیت شهر و فعالیت‌های انقلابی در اردبیل ترسیم شده است، در این گزارش از دستگیری فردی به نام جعفر صنعتی مشهور به زینی‌زاده سخن به میان می‌آید که از بازرسی بدنی وی سه برگ اعلامیه که هریک در متن جداگانه و یک برگ تلگراف به امضای عده‌ای از اشخاص بازاری و بازرگانان به انضمام نام تلگراف‌کنندگان که به عنوان آیت‌الله حاج‌آقا روح‌الله خمینی و رونوشت آن به عنوان آیت‌الله شریعتمداری و آیت‌الله گلپایگانی و چهار طغری نامه به قلم آقای حاج میرزا علی مشکینی که در ماه مبارک رمضان از قم آمده بود، در مساجد بزرگ و محمدیه سخنرانی کرده است که سه طغری آن به عنوان آقای جعفر زینی‌زاده و یک طغری آن جوف پاکتش یک قطعه کاغذ کوچک چاپی به عنوان (عزای عمومی مسلمین است) و مقداری قبضِ وصولِ سهم امام کشف گردیده است.

 

فرد دستگیرشده در ادامه بازجویی خود اظهار می‌کند که درصدد بود متن تلگراف را به امضا رسانده به مراجع قم ارسال کند:

 

«روز پنج‌شنبه بود طرف عصر می­خواستم جهت فاتحه‌خوانی به قبرستان [محله] طوی بروم و از طرفی چون در حق‌العمل کاری آقای علی روزه‌دار مقدم در بنگاه جدید (بنگاه فردوسی) شاگرد هستم، آقای حاج التفات اعتباری (یکی از بازرگانان بنگاه جدید) تلگراف مزبور را به من داد و گفت این تلگراف را به تلگراف‌خانه تحویل بدهید تا مخابره نمایند و هرچه پول مخابره باشد من بعداً به شما پرداخت می‌نمایم، بنابراین به تلگراف‌خانه مراجعه متصدی تلگراف به جعفر مزبور اظهار داشته که باید این تلگراف را رئیس پست و تلگراف ببیند تا مخابره نمایم چون رئیس در اداره نبوده جعفر نامبرده بدون مخابره تلگراف برگشته[ است.»

 

در ادامه این گزارش اعلام می‌شود که رشید خرازی که به طلاب علوم دینی شهریه پرداخت می‌کند، نیز دستگیر و بازجویی شده است:

 

«نامبرده خود را فرزند حاجی آقا شهرت نوری قنبلانی[50] دارنده شناسنامه شماره 21656، صادره اردبیل متولد 1307 اردبیل، شغل خرازی، ساکن خیابان پهلوی مقابل سینمای سهیلا، محل سکونت کوچه محمدیه بیسواد [ایشان بیسواد نیست و سواد خواندن ونوشتن دارد] متأهل مسلمان تابع ایران معرفی و درباره شناسایی جعفر صنعتی اظهار می­دارد چون برای عبادت به مسجد میرزا علی‌اکبر می‌رود و از طرفی ماهانه مبلغ یکصد ریال به‌عنوان شهریه از سهم (امام می‌پردازد لذا جعفر مزبور قبض شهریه را به وی می‌دهد لذا از این حیث جعفر صنعتی را شناخته است و درباره اینکه امروز جعفر نامبرده در ساعت 8 صبح کاغذ سفیدی به او داده اظهار می‌دارد ساعت 8 صبح امروز جعفر تعداد 2 قطعه قبض شهریه که در کاغذ سفید نوشته شده باو داده است و اظهار می‌دارد چون قبلاً دو مرتبه شهریه داده ولی قبض نگرفته بودم قبض‌های مزبور را امروز جعفر به‌ من داده که اینک عین قبض‌ها که همراه داشته ارائه می‌دهم و اگر معلوم شود که جعفر به من اعلامیه داده و من از حقیقت‌گویی خودداری می‌نمایم به اشد مجازات محکوم هستم».

 

در پایان گزارش اظهار شده است جعفر صنعتی از اظهار حقیقت خودداری می‌کند و افرادی را که تلگراف را امضا کرده‌اند می‌شناسد ولی معرفی نمی‌کند. به همین علت احضار حاج التفات اعتباری و سایر اشخاص امضاءکنندگان ذیل تلگراف که قرار بوده مخابره شود میسر نشد و پرونده که حاوی 21 برگ بود جهت صدور و دستور به مقامات قضایی استان ارسال می‌شود تا اقدام لازم انجام شود. در همین ایام توزیع اعلامیه‌های انقلابی به شهر اردبیل اختصاص نداشت بلکه در شهرهای اطراف همانند مشکین‌شهر هم شاهد فعالیت‌هایی هستیم.

  

دستگیری امام خمینی و تحصن علما در تلگراف‌خانه

حوادث حوزة علمیه قم و مدرسه طالبیه تبریز که به ضرب­وشتم طلاب و نیز هتک حرمت حوزه علمیه، شهادت عده‌ای و ضرب‌وشتم عده کثیر دیگری منجر شد، سراسر ایران را سوگوار نمود و اندک اندک ماه محرم 1382/ اوایل خرداد 1342 فرا رسید. امام خمینی(ره) با صدور اعلامیه‌ای تقیه را تحریم و وعاظ و نوحه‌خوان‌ها را ترغیب نمودند در معابر و تکایا مردم را با عملکرد ضداسلامی حکومت پهلوی آگاه کنند. روز عاشورای این سال (13/3/1342) در اغلب شهرستان‌ها دستجات عزاداری با شعارهای سیاسی- مذهبی به عزاداری‌های هدفمند و انقلابی پرداختند. عصر عاشورا هم ایشان در سخنرانی شدیداللحنی جنایات رژیم شاه را محکوم نمودند.

 

در طی این سخنرانی امام خمینی جملات شدیدی علیه اسرائیل و آمریکا و شاه ایراد نمودند و رژیم را در مخمصة عجیبی گرفتار کردند. عوامل رژیم پس از بررسی‌های فراوان، چارة کار را در دستگیری و احیاناً از بین بردن شخص ایشان دانسته و این نقشة شوم را بدین صورت به مرحله اجرا درآوردند: عقربة ساعت، 3 بعد از نیمه‌شب 15 خرداد 1342 را نشان می‌داد. کامیون‌های نظامی در بیرون شهر قم مستقر بودند. خیابان‌های قم، در آن ساعت از صدها کماندو و سرباز مسلح موج می‌زد. وقایع اخیر و محبوبیت امام خمینی موجب شده بود تا در ایام پیش از محرم هر روز جمعیت زیادی از مردم قم و روحانیون در منزل ایشان اجتماع کنند لذا خانوادة حضرت امام به دلیل کمبود جا به منزل آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی خمینی که روبه‌روی بیت ایشان قرار داشت، منتقل شدند. در این شب حضرت امام در منزل حاج‌آقا مصطفی استراحت می‌کردند.

 

مأمورین اعزامی آن شب، ابتدا به منزل امام هجوم بردند، ایشان را نیافتند لذا به ضرب و جرح چند تن از افرادی که شب‌ها در آن محل می‌ماندند و در خدمت حضرت امام بودند، پرداختند. آنها پس از اطلاع از محل سکونت وی، به منزل مجاور یورش برده درب خانه را شکستند. حضرت امام خمینی(ره) که طبق معمول برای نماز شب از خواب برخاسته بودند و متوجه حملة مأمورین و ضجة افراد شده بودند از داخل حیاط فریاد زدند: «روح‌الله خمینی منم، به کسی کاری نداشته باشید». لذا لباس پوشیدند و از منزل خارج شدند و مجدداً به سرِ مأموران فریاد کشیدند: «روح‌الله خمینی منم، چرا این بیچاره‌ها را کتک می‌زنید». حاج‌آقا مصطفی از پشت‌بام با تمام نیرو فریاد کشید: «مردم! خمینی را بردند» و خود را به سرعت از بام به کوچه رسانید. در این حال حضرت امام در محاصره مأمورین در اتومبیل فولکس واگن در حال حرکت قرار داشت. فرزند امام فریادزنان به دنبال ماشین می‌دویدند و از مأمورین می‌خواستند که ایشان را نیز با امام ببرند، خودرو متوقف می‌شود امام با تندی از فرزندشان می‌خواهند که بازگردند. هنوز صبح نشده بود که خبر دستگیری امام خمینی به سراسر کشور منتشر شد. از همان لحظات اولیه حرکت کفن‌پوشان ورامین به سمت تهران شروع گردید که به خاک و خون کشیده شد. در تهران و قم مردم به خیابان‌ها ریختند و قیام تاریخی 15 خرداد را در حمایت از امام خمینی(ره) و مخالفت با دستگیری او برپا کردند.  

 

ایام دهه محرم به­ویژه تاسوعا و عاشورا با شور و حال انقلابی در اردبیل برگزار گردید. نوحه‌ها و شاه‌بیت‌ها همگی حال و هوای انقلابی داشت. روز 15 خرداد قبل از آنکه خبر دستگیری حضرت امام به اردبیل برسد، حجت­الاسلام میرزا بهاءالدین اوستا در محوطه بقعه شیخ صفی‌الدین برای مردم سخنرانی کرد و گفت: «نامه‌ای از آیت‌الله خمینی و شریعتمداری و گلپایگانی به من رسیده مبنی بر اینکه می‌خواهند مدرسه در قم بنا نمایند و احتیاج به مبلغ شش میلیون تومان مخارج دارد که شش نفر از ساکنین تهران حاضر به پرداخت وجه مزبور شده‌اند ولی چون منظور آنان این است که یک رفراندوم دین انجام گیرد قرار شده این پول را عموم اهالی مملکت بپردازند و در بانک صادرات و معادن برای این منظور حساب باز شده شما هم بروید در بانک مزبور به نام خود و همسر و دختر و پسرانتان پول بدهید».

 

نخستین بازتاب این دستگیری و حرکت خونین مردم تهران، قم و ورامین، در اردبیل تعطیلی بازار بود. علاوه بر این، روحانیون اردبیلی هم پس از شور و مشورت در تلگراف‌خانه اردبیل دست به تحصن زدند. [56]آیت‌الله موسوی اردبیلی در سال 1364 در مصاحبه‌ای با حجت‌الاسلام سیدحمید روحانی به این تحصن اشاره کرده و به صورت ناقص و مبهم گفته است: «... در اردبیل تحصن شد البته بحث سرِ علما بود. تحصن شد اکثریت علما شاید یکی دو نفر فقط اعتذار کردند حرکت نکردند... تعطیل عمومی شد و در همین جریان، درست است دولت وارد عمل شد بعد از سه چهار ساعت تعطیل عمومی را شکست اما تحصن شروع شد. از طرف اردبیل و دهات به شهر ریختند، ما هم افرادی را به اطراف فرستادیم که بعضی را گرفتند بعضی هم در وسط راه مقاومت دولت را دیدند نتوانستند مأموریت خود را برای مطلع‌کردن مردم اطراف انجام دهند. من یادم است از وقتی که در آنجا جلوی تلگراف‌خانه متحصن بودیم و به جاهایی که دستمان می‌رسید تلگراف می‌کردیم و خواستار آزادی امام می‌شدیم. البته تلگراف علما را مخابره نکردند و ما هم کسی را فرستادیم که از سراب تلگراف کنند. نمی‌دانم تلگراف را مخابره کردند یا نه ولی جوابی نیامد که ما بدانیم تلگراف کردند یا نه...».

 

حجت‌الاسلام ابوذر بیدار هم در خاطرات خود به جزئیات بیشتری از تحصن علما در تلگراف‌خانه پرداخته است.  با شروع تحصن علما در تلگرافخانه، مسئولین شهربانی و ساواک به تکاپو افتادند تا هرچه زودتر آنها را از تحصن خارج و پراکنده کنند. در همین رابطه ملایعقوب عباسی که رابط بین علمای متحصن و بازاریان بود، توسط ساواک دستگیر شد.  البته از سرنوشت وی در گزارش‌های ساواک مطلبی عنوان نشده است و در خاطرات شفاهی هم در مورد وی اطلاعی به دست نیامد.

 

ساواک با اقدامات گسترده موفق شد تحصن در تلگرافخانه را بشکند ولی فشار سراسری به رژیم برای آزادی حضرت امام، شاه را از سوءقصد به جان ایشان بازداشت. علما و مراجع بزرگ تقلید در یک تلاش دیگر اقدام به مهاجرت دسته‌جمعی به تهران نمودند و در شهرری متحصن شدند که نتیجه این اقدام انتقال حضرت امام از زندان به منزلی در تهران بود. علی‌رغم سرکوب شدید و جو خفقانی که توسط حکومت پهلوی صورت گرفته بود، مردم ایران به­ویژه آذربایجان، پیگیر اخبار مربوط به سلامتی امام خمینی بودند.

 

«برابر اطلاع واصله [به ساواک] هنوز اشخاص با دیانت که خیلی متعصب هستند در شهرهای مراغه، آذرشهر، بُناب، میاندوآب، خلخال، هشترود، اردبیل، خوی، مرتباً طلاب را به تهران می‌فرستند و از اوضاع و احوال و شخص [امام] خمینی جویا می‌شوند و در این شهرستان‌ها افکار عمومی گوش به زنگ و منتظر انقلاب آینده هستند».

 

 اتحاد و همبستگی آذربایجان با نهضت اسلامی مورد اعتراف مأمور ویژه ساواک بود. در ادامه گزارش قید کرده است: «به­طورکلی منطقه آذربایجان خود را برای یک فداکاری در راه عمال دینی آماده می‌سازند و ارتباط خود را با اصفهان، شیراز، مشهد، قم حفظ کرده است».

 

ادامه مبارزات اسلامی در اردبیل

در شهر اردبیل علمای مبارز فعالانه اخبار نهضت اسلامی را دنبال کرده با سخنرانی‌های خود به بیان حقایق اسلامی و افشای تبلیغات سوء حکومت می‌پرداختند. آیت‌الله موسوی اردبیلی از سران و فعالان نهضت در اردبیل بود. وی در سخنرانی خود در 28 خرداد، یک روز قبل از برگزاری حرکت نمایشی حکومت پهلوی در مقابل نهضت اسلامی، در مسجد میرزا علی‌اکبر به سخنرانی پرداخت و گفت:

 

«علما و روحانیون همیشه سپر دشمنان بوده‌اند و هستند. در مرام کمونیست‌های شوروی در قفقاز شخصی به نام شیخ عبدالغنی که یکی از پیشوایان مسلمانان بود در شهر مزبور اقامت داشت. شوروی‌ها به فکر ازبین­بردن این شخص را شدند و او را به زندان انداختند تا موقعی که نامبرده زنده بود مسکو با فکر آسوده به خواب نمی‌رفت، آخر هلاکش کردند. وای بر احوال مردم عوام که وفوراً گول می­خورند و به زودی از دین و ایمان برمی‌گردند، علما و روحانیون مروج دین مبین اسلام هستند، چنانچه چند پیشوای عالم از شیراز و اصفهان و بروجرد برخاسته‌اند و حوزه‌های اسلامی را تقویت کرده‌اند، حتی آقای بروجردی مرحوم پیشوای مسلمان جهان در خارجه یعنی هامبورگ و واشینگتن مدارس اسلامی تشکیل داده‌اند، پول گزافی به آنجا و سایر جاها ارسال فرموده بودند و چند ساختمان در داخل کشور از قبیل بیمارستان و خیریه و نوانخانه و سد رودخانه قم را تأسیس کردند و به فقرا و بی‌بضاعت‌ها کمک‌های می‌نمودند و پس از فوت وی مردم به حساب او [رسیدگی کردند] ملاحظه نمودند پیشوای مزبور هیچ چیز ندارد و مبلغی هم مقروض است. اگر [در] خیال استفاده پول بودند چرا صرف‌نظر کردند، حالا متأسفانه یارو قلمی را برداشته و روحانیون را مزدور و اجنبی نوشته است، واقعاً خیلی اشتباه می‌کرده است در این موقع یک عده [خارجی] می‌خواهند به دین مبین اسلام لطمه بزنند... در پایان به روحانیون نجف و مشهد و قم دعا نمودند».

 

در گزارش رئیس ساواک تبریز به اداره کل سوم ساواک، وضعیت آذربایجان در این ایام به گونه‌ای بود که اعلامیه‌های مراجع عظام تقلید به‌ویژه امام خمینی در معابر و مساجد الصاق می‌شد: «... ولی حالیه مشاهده نمی‌شود لیکن کتمان نباید نمود که نگرانی عمومی از اوضاع فعلی (مانند سایر شهرستان‌ها و استان‌های کشور تا هنگامی که شکاف حاصله بین روحانیون و دولت باقی است) در ناحیه اکثر مردم مشاهده می‌شود».

 

گرچه ساواک و نیروهای انتظامی توانسته بودند مخالفت‌ها را سرکوب کنند ولی این به معنی ساکت‌شدن مبارزان و علما نبود همچنان که در تاریخ 9/4/1342 حجت‌الاسلام زکی‌الله ولی‌زاده[65] در سخنرانی خود در مسجد جامع اردبیل «با ایراد مطالب تحریک‌آمیز به مقام نخست‌وزیری اهانت نموده بود، مراتب وسیله شهربانی مزبور به فرمانداری و ساواک اعلام و سپس روز 11/4/42 با ابتکار لازم دستگیر و... به ساواک محل تحویل گردیده است».

 

سخنرانی‌های آیت‌الله موسوی اردبیلی همچنان ادامه داشت و مأموران به شدت مراقب بودند تا سخنان وی را به مسئولین مربوطه گزارش نمایند. مأمور ویژه‌ای برای همین منظور انتخاب شده بود تا گزارش‌های دقیق‌تری تهیه و ارسال کند. این مأمور گزارش‌هایی تهیه و ارسال کرده است.[67] براساس گزارش مأمور ویژه آیت‌الله موسوی اردبیلی در روز اربعین (21/4/1342) طی سخنانی گفت: «... حضار محترم انتخابات به­زودی شروع خواهد شد، هوشیار باشید با وجه ناچیز بیست ریال به صندوق رأی نیاندازید و با سرنوشت‌تان بازی نکنید و وجدان داشته باشید و بدانید شخصی که انتخاب می‌کنید چطور آدمی است آیا صلاحیت دارد وی به مجلس شورای ملی راه بیابد یا خیر، و دیگر اینکه اگر صندوق آراء آزاد شد رأی خودتان را بیاندازید والا اگر با زور و تهدید صندوق آراء آزاد نشد رأی دادن حرام است و هیچ‌گونه رأی ندهید و در حین سخنرانی مکث کرده و گفت سخنی است که ناگفتنم بهتر است و حضار انتظار داشت که همان سخن را محرمانه در دل دارد برای حضار به طور خصوصی بگوید ولی چیزی نگفت. ضمناً یک نفر حاج لطیف نباتی ساکن کوچه معمار که مریدِ واعظ مزبور که همیشه در مسجد پول جمع‌آوری می‌کند، مرتب برای سلامتی و آزادی آیت‌الله خمینی و شریعتمداری از مردم صلوات می‌خواست و مردم نیز صلوات می‌فرستند.».

 

با کنترل و مراقبت شدیدی که شهربانی و ساواک در شهر برقرار کرده بود، مراسم عزاداری اربعین بدون اتفاق در اردبیل برگزار شد. شهربانی و ساواک اردبیل از ورود وعاظ از تهران و قم برای مرثیه‌خوانی برای شهدای 15 خرداد به اردبیل جلوگیری می‌کردند. از اربعین تا ایام رحلت پیامبراکرم(ص) در اواخر صفر، فاصله و فرصتی بود که وعاظ و علمای انقلابی به روشنگری بپردازند. به ویژه آنکه اربعین سالار شهیدان و چهلم شهدای قیام 15 خرداد متقارن شده بود. به همین علت آیت‌الله موسوی اردبیلی در 29/4/1342 بخش عمده سخنرانی خود را در مسجد میرزا علی‌اکبر مجتهد به مسائل فرهنگی و توسعه‌نیافتگی ایران و رواج رشوه در ادارات اختصاص داد.

 

 

مهاجرت علما به تهران

پس از سرکوب قیام 15 خرداد از سوی حکومت، علما و مراجع و در رأس آنها آیت‌الله العظمی میلانی برای دفاع از حریم مرجعیت، تصمیم به مهاجرت به تهران گرفتند که بار اول هواپیمای حامل ایشان که در آسمان به سمت تهران می‌رفت به مشهد بازگردانده شد و مرتبه دوم ایشان موفق شدند به تهران آمده در شهرری مستقر شوند. به تبع ایشان مراجع عظام دیگر و علمای شهرستان‌ها به تهران رهسپار شدند. علمای اردبیل برای مشارکت در این هجرت دست به کار شدند. گزارش ساواک از قصد عزیمت آیات: سیدغنی اردبیلی و میرزا بهاءالدین اوستا  به تهران و قم جهت شرکت در کنگرة اسلامی که آیت‌الله شریعتمداری بانی آن بود به نمایندگی از علمای اردبیل حکایت دارد.

 

مهاجرت علما و مراجع به تهران بازتاب وسیعی داشت و مسئولین امنیتی در تلاش بودند هرچه زودتر به این مسئله خاتمه داده شود. با این حال حضور مراجع در تهران یادآور مهاجرت صغرا و کبرا در دورة نهضت عدالت­خواهی بود. فشار افکار عمومی موجب شد تا از خطراتی که در مورد امام خمینی(ره) احتمال می‌رفت، جلوگیری شود.

 

       پس از بازگشت آیات عظام و علما به مشهد و قم و سایر شهرستان‌ها، ادارة کل سوم ساواک طی دستورالعملی مسئولین ساواک‌های شهرستان‌ها را به اقدامات جدی و مراقبت مداوم از علما و روحانیون دستور داد: «... در این موقع که هرکدام از روحانیون مجتمع در تهران به نقاط مسکونی خود مراجعت نموده‌اند، دستور فرمایید موارد مشروحه ذیل را در نظر گرفته دقیقاً به موقع اجرا گذارند:

 

1) فعالیت‌های نهانی و آمد و رفت‌ها و کلیه اقدامات مشکوک روحانیون مزبور و طرفداران آنان را به طور نامحسوس تحت مراقبت قرار دهند.

 

2) همکاری کلیه ادارات اطلاعاتی و انتظامی محلی را راجع به مراقبت روحانیون مزبور جلب نموده و اهمیت سیاسی مسئله را تا آنجا که صلاح است برای کلیه مسئولین محلی روشن کنند و برای این کار ممکن است مسائل مربوطه را در کمیته‌های اطلاعاتی و در صورت لزوم کمیسیون امنیت مطرح ساخته و ضمن هماهنگ ساختن فعالیت‌های سازمان‌های مختلف از هرگونه عمل خودسرانه و تجدید خرابکاری روحانیون به موقع جلوگیری نمایند.

 

3) برای اینکه بهانه جدیدی به دست مخالفین داده نشود این مراقبت‌ها بایستی به طور نامحسوس و بدون فشار بی‌جا صورت پذیرد.

 

4) با تدابیر مقتضی از قبیل تماس مستقیم و غیرمستقیم و مذاکرات استدلالی با روحانیون مخالف می‌توان کم‌کم آنان را متوجه نمود که ادامه پافشاری در مورد مخالفت با تحولات انقلابی برای آنان عواقب وخیمی داشته و به صلاح منافع مذهبی و ملی هم نمی‌باشد.

 

5) هرگونه اطلاعات مکتسبه و نتیجه اقدامات معموله را به مرکز گزارش نمایند...».  

 

در ایامی که امام خمینی و مبارزان مسلمان در زندان به سر می‌بردند از سوی انقلابیون با اسامی گوناگون همچون «شورای مسلمانان متحد» یا «جبهه مسلمانان آزاده» اعلامیه‌هایی منتشر و در نقاط مختلف توزیع می‌شد که در آنها آزادی امام خمینی و مبارزان دربند خواسته می‌شد. به گفته حاج لطیف نباتی از انقلابیون پیشگام اردبیل چون امکان چاپ و تکثیر اعلامیه‌ها در اردبیل فراهم نبود این کار به صورت دستی و کاغذ کاربن انجام می‌گرفت./998/د101/ب6

 

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ارسال نظرات