۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۵
کد خبر: ۲۴۴۳۳۲
بررسی نگاه اسلام به زن و فمینیسم غربی؛

فمینیسم، آتشی بر دامان زنان

خبرگزاری رسا ـ بندگی فمینیسم که ظلم را در قالبی جدید با نام ظلم ستیزی به زن جامعه جهانی ارائه می دهد، خطری است که همواره جهان به ویژه خانواده مسلمان ایرانی را تهدید کرده و لزوم توجه و تمهید مناسب برای تقابل با این خطر را طلب می‌کند.
فمينيسم
 
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، فرانسه به عنوان مهد مکتب های نوظهور و گاه ناقض و مخالف با فطرت انسانی، اندیشه برابری زن و مرد را به نام حقوق طبیعی زنان در قرن هفده مورد توجه قرار داد.
با شدت گرفتن نظرات اشخاصی چون مونتسکیو(یکی از بنیان گذاران انقلاب کبیر فرانسه) که زنان را موجوداتی پست و کوچک می شمردند و آنها را متکبر و خودخواه معرفی می کردند سبب شد تا مقاومت هایی در برابر این طرز فکر به وجود بیاید.به نحوی که در قرن 19 میلادی، نهضت زنان با نام فرانسوی فمینیسم شکل گرفت.(1)
این نهضت که با تظاهرات زنان در اروپا به شکل یک جنبش سراسری در آمده بود سبب شد تا پس از جنگ جهانی دوم برای نخستین بار سازمان ملل متحد در سال 1948 میلادی از تساوی میان حقوق زن و مرد در اعلامیه حقوق بشر سخن بگوید. سازمان ملل متحد همچنین، سال های 1976 تا 1985 را به نام دهه زنان نامگذاری کرد.
با آنکه یک زن سنتی غربی، دارای مشخصه های ویژه ای بود اما یک زن فمنیست، با وضع ظاهری مردانه، موهای کوتاه، کت و شلوار بدون ظرافتش، از دیگران به راحتی تشخیص داده می شد. فمنیست ها که موضوع ازدواج را به طور کلی رد می کردند؛ تجرد همراه با شغل های اقتصادی را در شأن یک زن عصر جدید می دانستند. آنان معتقد بودند که زنان بدون مردان، زندگی بهتری خواهند داشت.(2)
 
 
اما این پایان کار نبود، این زوال فکری که نقش خانواده را بی‌اساس و پوچ می دانست، سبب شد خانواده غربی، رفته رفته از هم گسسته و خشونت علیه زنان در محیط اجتماعی و شغلی به روح این جنس تاثیرات بسیاری بگذارد. تجاوز، توهین و حمله به زنان از دیگر موارد نشأت گرفته از این جنبش بود.
 
زن‏گرایى افراطى آزاد
فمینیست ها که جنسیت فرد را تعیین کننده حقوق او نمی دانند و معتقدند هر دو جنس، صرف نظر از توان به دوش کشیدن مسؤولیت ها، انسان هستند و باید به یک اندازه از حقوق و تکالیف جامعه برخوردار باشند.
آنها برای آنکه بتوانند حقوق یک اندازه با مردها را با عنوان برابری زن و مرد داشته باشند، فعالیت زنان در معادن، جنگ ها، حفاری های نفتی، کارخانه های تراشکاری و در مجموع فعالیت های دشوار را برای این قشر یک وظیفه  می شمردند.(3)
فمینیست ها به لزوم برابری ویژگی های مردانه با زنانه نیز اصرار می ورزند و اعتقادی به تفاوت سبک زندگی هر یک از دو جنس ندارند. آنها معتقدند مادرسالاری از ابتدای حیات بشر رایج بوده است اما مردان به دلیل توان و زور بازوی خود به تدریج مردسالاری را در جوامع بشری تحمیل کردند.
فمینیست های افراطی، ازدواج را نیز عاملی در جهت منزوی کردن زن دانسته و معتقدند زن متاهل، یعنی زنی خانه دار، فرزند زا و فداکار؛ در مقابل، مرد را برتر از زن خانواده معرفی کردند.(4)
این افراد، مردان را دشمن اصلی خود دانسته و نظریه زوج آزاد را بهتر از ازدواج می دانند. زوج آزاد، نظریه ای است که در حال حاضر در غرب و متأسفانه به تازگی در ایران نیز مورد توجه قرار گرفته و حاکی از آن است که مرد و زن برای آنکه در کنار هم زندگی کنند لزوماً نباید ازدواج کنند.
 
این نظریه که نوعی همزیستی مشترک میان زن و مرد را شکل می دهد هیچ مسوؤلیت حقوقی را دربر نگرفته و طرفین هیچ تعهدی نسبت به هم ندارند. تنها هدف این نوع رابطه، برطرف کردن نیازهای جنسی طرفین، بدون در نظر گرفتن عواطف انسانی است. تحفه نظریات ننگین فمنیست، در پایان همجنس گرایی خواهد بود.
 
مبانى فمینیسم
مبانی اساسی فمینیسم عبارتند از نفی کلیسا و مسیحیت، دشمنی با مذهب و دوری دین از خانواده، نفی اصالت های اخلاقی همچون حجاب، عفت، پارسایی، وفاداری و حیا، شکستن تعهدات خانواده و مبارزه با چارچوب های خانوادگی.(5)
با کمی توجه به مبانی فمینیسم در غرب می توان به این نکته رسید که انسان گرایی فمینیسم توانسته به اهداف خود برسد و بنیان های خانواده غربی را متزلزل کند. زن مسلمان باید بپذیرد که دستورالعمل های زن گرایان فمینیست، با معیارهای اعتقادی الحادی غرب شکل گرفته و هیچ گاه با معیارهای زن از نگاه دین اسلام که در مقام حضرت فاطمه زهرا(س) نموده پیدا می کند تطابق ندارد.
 
فمینیسم نوین
در مقابل این نظرات افراطی، گروهی دیگر با تکیه بر علوم روانشناسی به حفظ ویژگی های زنانگی تاکید ورزیده و نظرات فمنیست های افراطی را نوعی از ستم برشمردند. آن ها معتقدند که زن، با نیم نگاهی به موضوع استقلالش، نیازمند حمایت همسر و وجود خانواده و فرزند است.
 
 
 
فمینیسم در ایران
جنبش زن گرایی در ایران نیز هم زمان با نسخه اروپایی و با برداشتی از آن شکل گرفت. در اواخر سلطنت سلسله قاجاریه، جنبش فمینیسم از سوی زنانی که فرزندان یا همسران تحصیل کرده های دنیای غرب بودند شکل گرفت.
برخی از زنان روشنفکر در روزنامه های ایرانی که پیش از مشروطه در خارج از کشور به چاپ می رسید و در داخل پخش می شد از دیدگاه های زن گرایی غرب می نوشتند.
در دوره پهلوی اول نیز غرب زدگی با عنوان تجددگرایی، نیمه پنهان خود را آشکار کرد. دستور کشف حجاب در سال 1317 که به بهانه آزاد کردن زنان از سنت حجاب و رسیدن به سر منزل مقصود زنان غرب گرا، که همان فمینیسم بود، صادر شد.
 
مقایسة تطبیقی تفاوت حقوقی جنسیتی در اسلام و فمینیسم
حق و عدالت در اسلام، وقایعی هستند که باید با تعقل و تفکر کشف و شناخته شده و با تلاش و کوشش مورد استفاده قرار گیرند. در مقابل فمینیسم عدالت را متغییری از رفتار مردم دانسته و معتقد است تنها به شکل قراردادی می توان به آن دست یافت.
آن ها عدالت را مفهومی بشری دانسته و آن را به تعداد بشر، متفاوت تعبیر می کنند. عدالت نسبی زمانی معنا پیدا می کند که فیمینیسم عدالت از جانب مردان را مغایر با عدالت برای زنان می دانند و معتقدند که عدالت مردانه خشونت علیه زنان را بوجود خواهد آورد.
اسلام، تساوی مرد و زن را در پیشگاه خداوند باری تعالی از لحاظ ارزش وجودی یکی می داند و کسی را بر دیگری برتری نداده است. تفاوت این دو، تنها در ساختار حقوقی آن ها است. حال اگر طبق نظر فیمنیسم این تفاوت حقوقی بی ارزش تلقی شود؛ طبیعت وجودی آن ها دیده نخواهد شد. بی تردید این نوع نگاه ستم بزرگی به مقام زن خواهد بود.
اسلام و فمینیسم هر دو در پی احقاق حق زن در جامعه هستند؛ هر چند که هر دو دارای یک هدف مشترک اند اما روش این دو برای رسیدن به این مهم کاملا با هم متفاوت است. در اسلام، موضوع قابل توجه، احقاق حقوق زن و یا مرد نیست؛ اصل احقاق حقوق انسان است. در این نگاه، آن چیزی که مهم است شکل گیری رابطه انسانی در بهترین شکل خود است. نه بالادست و نه زیر دست، نه سلطه گر و نه سلطه پذیر مهم نیستند.(6)
هر شخصی در جایگاه خود باید قرار گیرد و مطابق آن از حقوق خود بهره مند شود. این موضوع تفاوت رابطه در جامعه را سبب می شود که همین امر سبب پویایی، تحرک و وسیله ای برای حفظ بقای جامعه خواهد بود.
فمینیسم، در تلاش برای همانند سازی مصنوعی نقش ها و ویژگی های زنان و مردان است. در حالی که اگر قرار بود، حقوق و تکالیف هر دو جنس یکسان باشد پس چه نیازی بود که خداوند دو جنس بیافریند.
فمینیسم از تفکرات سکولار، لیبرال و اومانیسم شکل گرفت و تنها در قلمرو هوسرانی و عدم توجه به ادیان حرف زد. بنابراین، شعارهای سطحی فمنیستی برای جامعه اسلامی و فمینیسم در اسلام جمع اضداد است که با توجه به هر یک باید از دیگری روی گرفت.
 
 
نگرش اسلام به فمینیسم
بی تردید ستم به زنان، در تمدن بشری دارای سابقه بوده و تاکنون نیز ادامه دارد. ظلم به زنان چه در گذشته که او را در مقام انسان ندانسته و جز اموال می پنداشتند؛ چه اکنون که با نام آزادی و تساوی حقوق بین زن و مرد، جاذبه های جنسی اش را برجسته می کنند و او را از جایگاه طبیعی و فطری اش دور می سازند.
در حالی که زن تا قبل از قرن بیستم در غرب فاقد هر گونه حقوق منطقی و هویت انسانی بود و او را ناقص الخلقه ای که از سوی مرد اهلی شده است می پنداشتند اما اسلام، از ابتدای حیاتش به زن کرامت بخشیده و او را بزرگ معرفی می کند.
در نظر اسلام، زن و مرد در هویت و شرافت انسانی برابرند. اسلام برخلاف دیگر مکاتب به جنس خاصی تعلق ندارد و نه جنس دیگر ظلم نمی کند.اسلام برخلاف غرب که جذابیت ظاهری را به عنوان راهی برای اعطای حقوق انسانی در نظر می گیرد؛ زن و مرد را بر اساس ساختار وجودی آن ها در آفرینش مورد توجه قرار می دهد.(7)
فمینیسم که درپی سایر نهضت های اجتماعی غرب با ادعای رسیدن به استقلال و آزادی اجتماعی بسیاری از خطوط قرمز انسانی را بی اهمیت پنداشت،  دو محور اصلی داشت: آزادی و تساوی. نظریه پردازان این جنبش معتقد بودند که زن و مرد همانگونه که هر دو در انسانیت برابرند، می بایست در حقوق نیز برابر باشند.
آن ها همه مشکلات زنان را ناشی از عدم توجه به برابری حقوق زن و مرد می دانستند. حال آن که بایستی به این موضوع توجه داشت که روی دیگر هر حقی، تکلیفی است و نمی توان بدون در نظر گرفتن تکالیف به حقوق اشخاص پرداخت.
 با این فرض که حقوق زن و مرد باید مساوی باشد، پس تکالیف آن دو نیز باید یکسان باشد. در حالی که بر همه آشکار است که مسوولیت و تکالیف مرد در زندگی بشر، بیش از زن است.
فمینیسم، تساوی در حقوق و آزادی را برای زنان، دو شرط لازم می داند. دو شرطی که هر چند لازم به نظر بیایند اما کافی نیستند. زن از آن جهت حقوق انسانی را داراست که انسانی آزاد آفریده شده نه آنکه همچون مرد خلق شده است. زن انسانی است متفاوت با صفات ویژه اش. در حالی که این نهضت در پی آن است که صفات فطری زن را تغییر داده و به صفات مرد نزدیک کند.
نهضت زن گرایی، برابری، تشابه و همانندی را به یک معنا پنداشته و بدون توجه به تفاوت های ظاهری و باطنی زن و مرد، سعی کردند تا حقوق زن را شبیه به حقوق مردان کنند. بی تردید با این طرز تلقی از تساوی حقوق، تنها موضوعی که به بوته فراموشی سپرده می شود انسانیت زن است.
زمانی که زن، صفات انسانی و شخصی خود را کنار بگذارد و تلاش کند که حقوقی همچون مردان داشته باشد، بیش از آنکه انسانی در پی آزادی باشد، حیوانی برای امیال و آرای دیگران خواهد بود. ظلم به زنان در تاریخ بشر، دقیقا از جایی آغاز می گردد که انسان بودن او زیر سوال رفته و رسالت او برای زندگی فراموش می شود.
استاد شهید مطهری در این باره می گوید:« قرآن کریم، احیاء کننده حقوق زن است. مخالفان تا این اندازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گام های بلندی به سود زن و حقوق انسانی او برداشت. ولی هرگز قرآن بدین منظور، زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرده است؛ بلکه با برقرار ارتباط بین تکوین و تشریع، زن و مرد را همانگونه که در طبیعت هست تربیت کرده است.
 اسلام به زن شخصیت، استقلال فکر و عمل داد و حقوق طبیعی او را به رسمیت شناخت. اما نهضت اسلامی زن، با جریانات فمینیستی غرب دو تفاوت اساسی دارد. نخست آنکه در ناحیه روان شناسی زن و مرد و توجه به اختلافات روحی و روانی آنان اعجاز کرده است؛ دوم آنکه ضمن آشنا کردن زنان به حقوق انسانی شان و حمایت از آن، هرگز آنان را به تمرد و عصیان و طغیان و بدبینی نسبت به جنس مرد وادار نکرد.(8)
احترام به پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد، اساس خانواده ها را متزلزل نکرد، زنان را به شوهر داری و مادری و تربیت فرزندان بدبین نکرد و زنان را وسیله ای برای استفاده سیاسی یا اقتصادی و شهوت رانی مردان قرار نداد.»
شهید مطهری در ادامه می افزاید:« من هرگز ادعا نمی کنم حقوقى که عملاً در اجتماع به ظاهر اسلامى ما نصیب زن مى شود مساوى با حقوق مردان است. بارها گفته ام که لازم است به وضع زن امروز رسیدگى کامل شود و حقوق فراوانى که اسلام به زن اعطا کرده و در طول تاریخ متروک شده به او باز پس داده شود، اما نه با تقلید کورکورانه از روش نادرست مردم و فرهنگ غرب که هزاران بدبختى براى آنان به وجود آورده است»
 
جایگاه زن در اسلام
لازم به ذکر است  بر خلاف غرب که سعی می کند زن و مرد را در همه وجوه انسانی شبیه به هم نمایش دهد گویی که هیچ تفاوتی میان آن ها نیست؛ اسلام، مرد و زن را کامل کننده یکدیگر معرفی کرده و با توجه به تفاوت های ظاهری، تکالیفی به اندازه توان هر یک بر عهده آن ها گذاشته و بر اساس این تکالیف، حقوقی را برای آن ها در نظر می گیرد.
 ازدواج در حالی در غرب و فمینیسم به بهانه سلطه گری مرد بر زن نهی می شود که در اسلام، ازدواج معنای تکامل هر یک از دو طرف می شود. عواطف زن و حمایت مرد مواردی است که انسان می تواند در نهاد ازدواج پیدا کند.
در حالی که غرب مدعی حفظ حقوق زنان در مسائل محوری اجتماع چون سیاست است و دین را خلاف با آزادی سیاسی زنان به جهان معرفی می کند اما تاریخ صدر اسلام، شاهدی بر این موضوع است که اسلام بسیار پیش تر از مکاتب لیبرالیسم و سوسیالیسم دغدغه حقوق زنان در سیاست و اجتماع را دارد. طرح موضوع بیعت زنان با پیامبر موید این بحث است.
فرهنگ والای اسلام در موضوع آزادی بدون بی بند و باری سبب می گردد که امروزه در غرب با وجود آزادی های بدون چارچوب، روز به روز به شمار زنان حقیقت طلب افزوده شده و آمار گرایش به اسلام در زنان غربی افزایش پیدا کند.
آمار نمایانگر آن است که در سال گذشته تنها در انگلستان، 20 هزار زن با تحصیلات بالا به اسلام گرویده اند.(9)
 
مسوؤلیت زنان در اسلام
1. زن در اسلام، پیش از هر چیز، یک مسلمان است. او وظیفه دارد بر اساس دستورات شرعی، به وظایف و تکالیف خود پرداخته و در این راه از هیچ تلاشی فرو گذار نباشد.
2. باید نقش همسری را به خوبی ایفا کند. در اسلام، زن شایسته کارگزار خدا معرفی شده و او را خیر دنیا و آخرت دانسته است.
3. زن در اسلام، می بایست مادری الگو باشد. اوست که فرزندان نیک را در دامنش می پروراند و به جامعه اسلامی اعطا می کند.
4. زن مدیر کانون خانواده است. مسئولیت اداره خانواده و حفظ محیط اخلاقی آن دربرابر نفوذ فساد و گناه در آن بر عهده اوست. با وجود آنکه هر شخصی باید از گناه دوری جسته و راه ثواب برگزیند، اما این امر در کنار مادری مدیر و مدبر راحتتر انجام می پذیرد.
با وجود آنکه وظیفه حیاتی و اصلی زن، نقش مادری او است اما در برخی موارد، مشکلات اقتصادی زن را نیز وادار می سازد در محیطی جز خانه به کار مشغول شود. اسلام این عمل زن را ایثار قلمداد کرده و آن را می ستاید. بی شک زن نه از روی خودخواهی بلکه از خیرخواهی اش است که شانه به شانه مرد، برای آسایش خانواده اش بیش از وظیفه اش مشغول به کار می شود.

 
پیامدهای ناگوار فمینیسم
جنبش به ظاهر آزادی طلب فمینیسم، کاستی های فراوانی نیز داشته است. این جنبش نه تنها موجب منزلت بخشیدن به زنان نشد، بلکه اثرات سویی نیز به همراه داشت. پیامدهای منفی جنبش فمینیسم را می توان  اینگونه خلاصه کرد:
1. برخلاف اعتراض مدعیان نهضت زن گرایی که همگی خواهان برابری زن و مرد در همه ابعاد هستند؛ اما هیچگاه تفسیری مشخص و واحد از این موضوع ارائه نشده و به تعداد هر شخص، تفسیر و توصیف متفاوت از فمینیسم وجود دارد. وجود تبعیض ها و بی عدالتی های جنسی در غرب، جنبش های گوناگونی برای مبارزه با این بی عدالتی ها از سوی زنان شکل می گیرد.
 برخی از زنان در جوامع شرقی نیز با تقلیدی کورکورانه این نوع تظاهرات را در جهت دست یابی به بی بندو باری اخلاقی را ترتیب می دهند.
2. با وجود آنکه غرب مدعی بهبود وضعیت زنان نسبت به گذشته است و دیگر او را به عنوان کالا مورد استفاده قرار نمی دهد اما زنان غربی امروز شکل دیگری از استثمار را تجربه می کنند. زنان غربی به عنوان کالاهای لوکس جنسی در تبلیغات تلویزیونی و مطبوعاتی برای فروش بیشتر محصولات نقش می بندند و برای فروش فیلم های سینمایی به بدترین شکل ممکن خود را به نمایش در می آورند.
 این زنان بیش از آن که انسان باشند به ابزاری شباهت دارند که می تواند موجبات توسعه اقتصادی را برای سرمایه داران غربی فراهم سازد. حال آنکه این موضوع در نظر فمنیست های غربی و غرب گرا دقیقاً نقطه آغاز آزادی زن و برابری با مرد تلقی می شود.
3. فمینیسم هسته و دلیل اصلی فروپاشی خانواده شناخته می شود. این جنبش که استقلال و آزادی زن را در عدم تعهد شخص معرفی می کند ازدواج را عاملی برای اسارت زن دانسته و می کوشد تا این اجتماع حیاتی را نابود سازد. بنیان های متزلزل خانواده ، ازدواج های غیر رسمی، روابط بدون تعهد و فرزندان نامشروع از پیامدهای ناگوار توجه به نهضت زن گرایی است.
 4. اگر چه این جنبش در تاریخ خود همواره برای دفاع از تحقیر زن فعالیت می کند، اما دانسته و ندانسته کمالات و افتخارات زن را که در ارائه انسان مفید به جامعه خلاصه می شود را هیچ شمرده و فرزند آوری را کاری عبث و زشت قلمداد می کند.
با وجود آنکه فمینیسم با شعار منزلت بخشیدن به زنان آغاز به فعالیت کرد اما امروزه خود، نقش بی ارزش کردن زنان را به عهده گرفته است.
5. فمینیسم، کارهای مربوط به خانه داری و تربیت فرزندان را خار شمرده و آن ها را برای زن غربی بی اهمیت جلوه می دهد. پس چه کسی می بایست به امور خانه و تربیت فرزندان بپردازد؟ آیا استخدام زنان دیگر برای انجام امور خانه و تربیت فرزندان دیگر زنان نوعی از برده داری و رد نظر خود جنبش فمینیسم نیست؟ به نظر می آید فمینیسم جنبش زنان مرفه جامعه غربی است نه همه زنان یک جامعه.
6. یکی دیگر از پیامدهای منفی نهضت فمینیسم، ارائه چهره ای نادرست از مرد به عنوان شخصی خشن، سلطه گر و ظالم است. ایجاد تقابل میان دو جنسی که خداوند آن ها را مکمل هم قرار داده است بی تردید نابودکننده ارزش های الهی و دینی است.
نزاع های خانوادگی، خشونت، طلاق و خیانت از ناهنجاری های نشأت گرفته از این نوع نگاه جنبش های به ظاهر آزادی طلب است.
7. شاید مهمترین پیامد این جنبش، افزون بر سرد شدن کانون خانواده ها، تربیت فرزندانی پرخاشجو و بی عاطفه است که محبت مادری را شایسته و بایسته درک نکرده اند. رها کردن فرزندان در مهدکودک ها و دور کردن آنان از محیط گرم خانواده در سنین پایین، در آینده تبعات ناگواری به همراه خواهد داشت.
8. دفاع از حقوق زنان، بیش از آنکه برای آزادی زنان از قید ظلم و ستمی باشد که در طول تاریخ به آن ها روا شده است؛ برای پیروزی های انتخاباتی و سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. به نظر می آید غرب به هر روشی برای استفاده ابزاری از زنان برای رسیدن به اهداف خود تلاش می کند.
9. در پایان، تجرد در غرب، پیامد شایع کار زنان در محیطی جز خانه است. زنان که مسئولیتی در قبال تامین هزینه های خانواده ندارند، نیروی کار ارزانتری به حساب آمده و عملا این موضوع سبب می شود تا بیش از مردان به کار گمارده شوند.
هر چند که کار برای زنان می تواند استقلال اقتصادی را برای آن ها به ارمغان بیاورد اما فساد و فحشا در محل های کار در جوامع غربی سرنوشت ناگواری برای آن ها به همراه دارد. طبق آمار از هر 7 زن آمریکایی یک زن در محیط کار مورد تعرض و تجاوز قرار گرفته است.
فمینیسم همچون دیگر جنبش های نوظهور جهان غرب بیش از آنکه روحیه ای آزادی طلب داشته باشد طالب آزادی زن از هرگونه قید و بند فطری و دینی است.
بی تردید ستمی که غرب در طول تاریخ به زنان روا داشته است را نمی توان فراموش کرد اما بندگی فمینیسم که ظلم را در قالبی جدید با نام ظلم ستیزی به زن جامعه جهانی ارائه می دهد خطری است که همواره جهان به ویژه خانواده مسلمان ایرانی را تهدید کرده و لزوم توجه و تمهید مناسب برای تقابل با این خطر را طلب می کند.
 
سارا دانیالی
 
/704/9466/م
 
منابع
1. آلیس، سوزان، فمینیسم، قدم اول، ترجمۀ زیبا جلالی نیا(تهران، شیرازه، 1380)
2. آنتونی آربلاستر، لیبرالیسم غرب، ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر چ 3، تهران، مرکز، 1377.
3. انگلس، فردریش، منشأ خانواده، دولت و مالکیت خصوصی، ترجمه خسرو پارسا، تهران، جامی، 1380.
4. آنتونی گیدنز، نتایج مدرنیته، به نقل از: بابک احمدی، معمای مدرنیته.
5.دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه فردوسی مشهد، دفتر نشر معارف، چاپ اول، زمستان 81.
6.اندره میشل، پیکار با تبعیض جنسی، ترجمه محمد جعفر پوینده، تهران، نگاه، 1376.
7.صادقی، محسن، اصول حقوقی و جایگاه آن در حقوق موضوعه، چاپ اول، نشر میزان، تهران، 84.
8.بهشتی، محمد حسین، بررسی و تحلیلی از: جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت (تهران، حطب جمهوری اسلامی.
9.تانگ، رزماری، اخلاق فمینیستی، ترجمه عباس یزدانی، در دانش های فمینیستی، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1382.
ارسال نظرات