فجر انقلاب همه را زیر سقف سینما جمع کرد
جشنواره فیلم فجر ویترین یک ساله سینمای ایران و محل عرضه تولیدات اصحاب هنر هفتم طی سال گذشته است؛ تولیداتی که گاه آیینه وقایع اجتماعی و گاه نتیجه آفرینشهای شخصی و برآیند دغدغههای هنرمندان است؛ سینمای که با همه اوج و فرودها، ضعفها و قوتهایش محصول هنرمندان این سرزمین و آیینهای برای تجلی دغدغههای آنها است.
کاخ جشنواره که محل اصلی برگزاری برنامههای سی و سومین دوره از جشنواره فیلم فجر است، طی این روزها محل تجمع طیف متنوعی از اقشار سینمایی و البته غیر سینمایی است؛ اقشاری که با تفکرات و ظواهر مختلف در یک چیز مشترک هستند و آن «سینما»ست.
جشنواره فجر و آرمان های انقلاب؛ خیلی دور، خیلی نزدیک
از دور هر چه به برج میلاد نزدیکتر میشوی، نمادهای جشنواره پررنگتر میشود و به چشم میآید؛ تندیس سیمرغ که نماد اصلی جشنواره فیلم فجر است و ازسی و سه سال پیش به این سو در آسمان هنر هفتم ایران در پرواز است، مهمترین نشانه این همایش بزرگ است.
هر چه به محل کاخ جشنواره نزدیکتر میشویم، نمادها و نشانهها هم بیشتر و پررنگتر میشود؛ وقتی از طبقات مختلف کاخ بالا میرویم و وارد محل اصلی مجموعه برج میلاد میشویم، بوی سینما مشام همگان را مینوازد و هنر تصویر در قاب نگاههای پر تأمل، به تجلی در میآید.
زیر سقف سینما؛ از روحانی و منتقد تا کارگردان و بازیگر
اینجا همه زیر یک سقف جمع شدهاند، سقفی به نام سینما که وجه اشتراکاش تصویر است و کلام؛ نماد است و صدا؛ و هنر است و آفرینش؛ طیفهای مختلف با شعار و ظواهر گوناگون از طلبهای که از دل حوزه علمیه قم آمده تا هنرمندی که پنجاه سال از دوران فیلم سازیش میگذرد؛ از نوجوانی که امسال در اولین فیلمش بازی کرده است تا منتقدی که با کوله باری پر از خاطره در این جشن سینمایی حضور یافته است؛ همه و همه به نام سینما و به بهانه هنر هفتم زیر چتر تصویر گرد آمدهاند.
وقتی وارد سینما میشوی، چراغها که خاموش میشود، سکوتی جذاب و متوقع، فضای بزرگ مرکز همایشها را در بر میگیرد و همه نگاهها به یک سمت، به یک پرده و به یک منظر دخیل میبندد: فیلم.
اینجا درست همان موقع است که بوی نسکافه با بخار داغ پس از تجربه مشترک دیدن یک فیلم، در کنار گپ و گفت های اهالی نقد و نظر و رسانه خودنمایی میکند؛ هنگام فریضه ظهر و شام، نوای دل انگیز اذان طنین میافکند، دلها و قدمها به سمت نمازخانه رهسپار میشود، نماز و نیایش در متن سینما؛ هنر و تصویر در دل زندگی.
وقتی در لابی یا محوطه چشم انداز بیرون قدم میزنی، از هر طیف، قشر و رنگی را میبینی؛ از طلبه جوانی که در بروشور جشنواره دنبال خلاصه داستانها و سوابق فیلم ساز فیلم میگردد تا هنرمندانی که با هم عکسهای سلفی میگیرند.
از عوامل اجرایی که در تکاپو و تردد، بساط پذیرایی را مهیا میکنند، تا خبرنگاران پرشماری که لحظه به لحظه اخبار جشنواره را مخابره میکنند و در این میان، تعداد پرشمار عکاسانی که به دنبال هر سوژه و نمایی در حال ثبت و ماندگار سازی لحظهها هستند، ببیش از دیگران به چشم می آید.
چشم انداز تهران زیر برج میلاد و نغمه سینما از دل فجر انقلاب و این تکاپوی 10 روزه به نام جشنواره فیلم فجر
متن و حواشی جشنواره فیلم فجر از منظرها و موقعیتهای مختلفی قابل توصیف و تصویرگری است؛ مهم آن است که بدانی اینجا سینما، اساس هویت جمعی جماعتی است که گردهم آمدهاند که بی تردید مغز و محتوایش فجر انقلاب است، حال، یا «هست»؛ یا «باید باشد».
فیلمها یکی پس از دیگری روی پرده میروند، جلسات نقد و نظر با هیاهو، با متانت کم و بیش برگزار میشود؛ اما آنچه سرنوشت ساز خواهد بود، تاریخ و قضاوتی است که از دل حقیقت این روزها بیرون میآید، حقیقت روزهای فجر انقلاب.
نام خوش مسمایی است: «جشنواره فیلم فجر»؛ هم جشن است، هم فیلم و هم فجر؛ سه ضلع هرم شادی، هنر، تاریخ؛ حضور، آفرینش، ایمان؛ جمعیت، نگاه، انقلاب؛ اما سؤال اینجاست که رنگ این هرم و چیدمان آن و برآیندی که تصویر نهایی این فرآیند به ما میدهد، تا چه حد منطبق با آرمانهای است که به مناسبت آن گرد آمدهایم.
منصفانهاش میشود اینکه همانقدر که هنگام نماز، نمازخانه برج میلاد شلوغ و زیبا است، همزمان در سالنهای دیگری چیزی شبیه شوی مد، لباس و آرایش برپا است؛ و همان قدر که رویشهای جوانههای انقلاب در قامت نسل نوین فیلم سازان و نویسندگان متعهد و آرمانگرا برپاست، ریزشهایی در خزان دریغ و فراموشی ارزشهای دینی و ملی نیز هویدا است و این همه در کنار هم حقیقت این روزهای جشنواره و تصویر بر آمده از چینش پازل فضای کاخ را به دست میدهد.
این متن و حاشیه، این توصیف، تصویر در تمام این 10 روز کم و بیش با ما است و تلاش خواهیم کرد، در این نوشتارها هم به واقعیت و هم حقیقت آنچه است و آنچه باید باشد، نظری از سر انصاف، صداقت و صراحت بیندازیم.
حکایت این روزها و شب های ما در جشنواره؛وقتی روز و شبمان یکی می شود!
مسؤولان جشنواره با برنامه ریزی دقیق و عمیقشان خوشبختانه شب و روز ما را به هم متصل کردهاند، از بامدادان تا سحرگاهان؛ بی هیچ فاصله و فرصتی، برای لختی آرامش؛ از اکران فیلم تا جلسه نقد و از تنظیم خبر تا نوشتن یادداشت؛ از خواندن بولتنها،بروشورها،مجلات، روزنامهها و جداول مختلف برنامهها، تا فرصتی برای تأمل، تفکر، گپوگفت با دوستان و همکاران در باب آنچه دیدهایم و آنچه شنیدهایم و آنچه پیش رو است؛ این شرح حال ما است، در ماراتنی سخت و شیرین؛ تلخ و دلنواز؛ نفس گیر و دوست داشتنی؛ و البته نوستالژی جشنواره فیلم فجر در سی و سومین دورهاش.
اما یک نکته درباره محتوای فیلمهای که دیدهایم و خواهیم دید و ربط و نسبت مستقیم و غیر مستقیم با دین، آیین، انقلاب، ایمان، آرمان، ارزش و واقعیت.
این فیلمها همگی سیاسی هستند و همگی دینی، بی هیچ استنثایی؛ حتی فیلمی که با همه ظواهر و مناسکاش تلاش دارد تا خود را خنثی و بی اعتنا به جامعه و هنجارهایش نشان دهد به شدت سیاسی است؛ نکتهای که حالا دیگر جدیتر و دقیقتر میتوان به آن نگریست و در آن تأمل کرد.
اینها از فراز برج میلاد و بر بام تهران، محفل سینمایی اهالی هنر هفتم ایران با شور و ولوه خاصی برپا است؛ ما منتقدان اهالی رسانه متوسل این نکته که آیا جشنواره فیلم فجر به عبارت دیگر سینمای ایران در حال پیشرفت است یا پسرفت و شاید هم درجا زدن؛ پاسخ به این سؤال مهم همان دستاوردی است که در این ماراتن نفس گیر و رصد دقیق 10 روزه دستگیرمان خواهد شد و دستاوردمان خواهد شد.
گزارش فشرده روز دوم از سی و سومین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر
اما در دومین روز از سی و سومین دوره از جشنواره بین المللی فیلم فجر و در حالی که فضای رسانهای و جشنواره کماکان در انتظار اکران فیلم سینمایی محمد(ص) است، مجموعهای از آثار تولید شده در سال اخیر سینمای ایران به نمایش در آمد که از جمله آنها میتوان به فیلم سینمایی «چهارشنبه، نوزده اردیبهشت» به کارگردان وحید جلیلوند اشاره کرد.
فیلمی که با دستمایه قرار دادن یک موضوع خانوادگی و اجتماعی، با نگاهی نقادانه به آسیب شناسی فضای اجتماعی حاکم بر جامعه امروز ایران میپردازد و آن را از منظر نسوخ و نفوذ عادت مادیگرایانه و فقدان گویایی همانند ایثار و از خودگذشتگی مورد نقد و تحلیل قرار میدهد؛ در حقیقت میتوان گفت «فیلم چهارشنبه، نوزده اردیبهشت» یک ملودرام اجتماعی با رویکرد آسیب شناسی فرهنگ ایران امروز است.
اما نه از آن جنس آثار که با سیاه نمایی قصد زیر سؤال بردن هویت دینی و ملی مردم این سرزمین را دارند؛ بلکه از آن دسته فیلمها که تلاش میکنند با نیتی خیرخواهانه و رویکردی اصلاحگرایانه به نقد و تحلیل آسیبهای اجتماعی بپردازند و ضمن این کار، تذکر و تنبهی برای مخاطب خویش به ارمغان آورد.
از دیگر فیلمهای که طی امروز در کاخ اصلی جشنواره، برج میلاد به نمایش درآمد و نگاههای اهالی رسانه و منتقدان را به سمت خود جلب کرد، فیلم «خانه دختر» ساخته شهرام شاه حسینی بود؛ فیلمی که با دستمایه قرار دادن یک مضمون اجتماعی و نقدی که به فضای سنتی جامعه ایرانی وارد میآورد، تلاش میکند نگاهی دیگر به مقوله ارتباط انسانی و مراودات اجتماعی پدید آورد.
فیلم «خانه دختر» که شاید بتوان آن را بحث برانگیزترین اثر به نمایش در آمده طی دو روز گذشته در جشنواره بین المللی فیلم فجر نام برد، با انتخاب یک موضوع ملتهب و حساسیت برانگیز فضای به وجود میآورد که شاید در نگاه اول موجبات ایجاد حس دافعه را در میان قشر مذهبی و سنتی جامعه ایران موجب شود.
اما آنچه مهم است، این که روایت آسیب شناسانه این فیلم را باید از منظر سینمای اجتماعی و اصلاحگرایانه دید، هر چند شکی نیست که در ترسیم روایت اجتماعی چه بسا اشتباهات و ایرادات فاحشی هم رخ دهد؛ اشتباهاتی که ممکن است با یک نگاه بد بینانه حتی به زیر سؤال رفتن خانوادههای مذهبی و سنتی جامعه ایرانی منجر شود.
اما نباید فراموش کرد که سینمای ایران خواسته در ژانر اجتماعی، سینمای آزمون و خطا است؛ سینمایی که برای طی کردن راه خود چارهای جز ورود به محدودیتهای حساسیت برانگیز و موقعیتهای ملتهب را ندارد و این همان چیزی است که جزو نیازهای اولیه و ملزومات ژانر سینمای اجتماعی است.
از دیگر فیلمهای که امروز در کاخ جشنواره و سالن اهالی رسانه به نمایش درآمد، میتوان به فیلم «خداحافظی طولانی» ساخته فرزاد موتمن، و نیز «زندگی پنهان»، «حکایت عاشقی» و «موقت» اشاره کرد که در بخشهای مختلف جشنواره از جمله نگاه نو، سینما حقیقت و بخش سودای سیمرغ که قسمت مسابقه سینما ایران است به نمایش درآمد.
/501/830/م