۰۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۷
کد خبر: ۲۴۸۹۸۶
بخشش کریمانه خاک ایران به بیگانگان؛

واگذاری ارتفاعات آرارات از سوی رضاخان تا بخشش بحرین در زمان پسرش

خبرگزاری رسا ـ در محافل مختلف سیاسی شهرت یافته است که در جریان مبارزات انتخاباتی آمریکا اردشیر زاهدی در حدود ۱۲۰ میلیون دلار صرف فعالیت تبلیغاتی به نفع نامزد بودن فورد کرده است و اکنون که در اثر فعالیت و تلاش یهودیان و جامعه سیاه‌پوستان کارتر برنده شده است.
شاه پهلوي رضاخان

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا،  ناراحتی‌هایی در محافل سیاسی آمریکا به وجود آمده و از فعالیت اردشیر زاهدی که دخالت در امور داخلی آمریکا می‌باشد، ناراحت شده‌اند. گفته می‌شود که دکتر علی امینی نخست‌وزیر اسبق ایران که با کارتر آشنایی دارد به آمریکا رفته است تا وسیله آشتی بین دموکراتها و حکومت ایران شود.

 

رویدادها و حوادثی که در گذر زمان رخ می دهد و پس از چندی به مسئله ای به نام «تاریخ» تبدیل می شود، اگر همراه با روشنگری وبازکاوی هوشمندانه نباشد، گردی به نام «تحریف» بر تارک تاریخ می نشاند که نه تاریخ که «شبح تاریخ» نام دارد و در واقع «دستکاری در تاریخ» و «قلب حقیقت به نفع واقعیت» خواهد بود.

 

در همین راستا مقام معظم رهبری در 17 دی 1393 فرمودند: «آنها می خواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشى سپرده بشود؛ پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسى که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیاى کتاب و مطبوعات و مقاله می بیند که دشمنان چه‌کار دارند می کنند؛ امروز اینها سعى می کنند چهره‌ى خاندان خبیث و منحوس پهلوى را - رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سالهاى متمادى به عقب انداختند و ملّت ایران را آن‌جور دچار مشکلات عظیم کردند - بَزک کنند، آرایش کنند امروز سعى مى‌شود [توسّط ]همان جبهه‌ى مقابل نظام اسلامى. پشتیبانها همان کسانى هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمى که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفادارى این مردم به انقلاب بشدّت مخالفند. تا کنون موفّق نشدند؛ امید بسته بودند بلکه بتوانند نسل دوّم و سوّم انقلاب را روى‌گردان کنند، نتوانستند. نسل سوم انقلاب را نتوانستند از انقلاب روى گردان کنند.»

 

لذا رجا نیوز در سلسله گزارش هایی با عنوان «بزک نشدنی» ضمن بازخوانی اسناد فساد گسترده خاندان پهلوی و دربار شاهنشاهی در عرصه های مختلف، تنها بخشی از جنایات و مفاسد این رژیم در موضوعات مختلف از جمله فساد مالی، فساد جنسی،  وادادگی به غرب، فساد های سیاسی درون حاکمیت، شرط بندی و قمار، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، تاثیر بهائیت بر رژیم پهلوی و نقش پر رنگ رژیم صهیونیستی بر پهلوی ها را بازخوانی می کند.

 

هم چنین سعی شده در این گزارش ها از اسناد بجا مانده از ساواک، دربار شاهنشاهی، نخست وزیری شاهنشاهی و دیگر سازمان های رسمی نظام شاهنشاهی آن زمان استفاده گردد تا کمترین شبهه و اشکالی نسبت به روایات تاریخی مورد اشاره وارد نباشد.

 

در هشتمین سلسله از این گزارش ها اسناد و روایات تاریخی مرتبط با «وادادگی به غرب» توسط رژیم پهلوی را از نظر می گذرانید.  

 

تلاش های بسیاری از سوی بازماندگان رژیم پهلوی،  سلطنت طلبان و حامیان آن رژیم در این 36 سال اخیر بعد از انقلاب بعمل آمد تا به بزک کردن استقلال سیاسی عصر پهلوی از غرب علی الخصوص آمریکا بپردازند، ولیکن آنچه روتوش ناپذیر است حقیقت است و بس. حقیقت را نمی توان تغییر داد و آنچه اتفاق افتاده غیر قابل برگشت است. سعی ما در چند شماره قبلی بر این بوده است تا با نشان دادن اسناد تاریخی ثبت شده و یا با بازخوانی خاطرات افراد مورد اعتماد آن رژیم همچو اسدالله علم وزیر دربار، مینو صمیمی منشی فرح و ارتشبد حسین فردوست، همچنین کتب محققین خارجی همچون ویلیام شوکراس که مقاله نویس مجلات ساندی تایمز، آبزرور، واشنگتن پست و نیوزویک بوده و هیچ گونه تعلق خاطری به جمهوری اسلامی ندارد، واقعیت های تلخ رخ داده در عصر پهلوی دوم را بازنمایی کنیم. این گزارش، آخرین گزارش و به عقیده نگارنده مهمترین آن می باشد چرا که وابستگی به غرب چه بصورت فکری و چه عملی، عامل شکل گرفتن تمامی فسادهای دیگرخواهد بود. فصل مشترک تمامی سلسله های پادشاهی استبداد و دیکتاتوری بود اما در اواخر قاجار تبدیل به وابستگی نیز شد و در رژیم پهلوی به اوج خود رسید؛ بگونه ای که آن مقطع تاریخی را می توان عصر وابستگی نیز نامید.

 

«دوران استبداد به‌خاطر نهضت مشروطیت و قضایای دیگر ضعیف گردید، ناگهان عَلَم شوم و ننگین وابستگی در حکومت پهلوی بلند شد؛ یعنی حاکمیت سیاستهای وابسته و قراردادهای تحت فرمان و حاکمان و شخصیتهای سیاسىِ دست‌نشانده و گوش به فرمان خارجی؛ البته دیکتاتوری هم در آن بود و روزبه‌روز خطرناکتر و مدرنتر و سخت‌تر هم میشد.» -بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از دانشجویان زنجان 22/7/1382-

 

محمدرضا پهلوی چگونه به عنوان شاه ایران انتخاب شد؟

ویلیام شوکراس در کتاب "آخرین سفر شاه" در صفحات 63 و 64 گزارش مفصلی از نحوه به حکومت رسیدن محمدرضا پهلوی و تعیین شاه برای ایران توسط انگلیسی ها می دهد.

 

«یک بار دیگر لندن درباره‏ ی فرمانروای ایران تصمیم گرفت. گرچه محمدرضا به عنوان ولیعهد تعیین و برای جانشینی پدرش رضا شاه – در موقعیتی مساعدتر- تربیت شده بود، ولی لندن تامل کرد. اعضای کابینه ی انگلستان بازگشت یکی از افراد سلسله ی سابق قاجار به تخت سلطنت ا مورد بررسی قرار دادند؛ متاسفانهمعلوم شد که شخص مورد نظر یک کلمه هم فارسی بلد نیست. حتی در لندن نیز این امر یک مانع بزرگ تلقی شد.

 

پاره ای مقامات انگلیسی محمدرضا را شخصی می دانستند "ضعیف و ترسو که دست در دست سفارت آلمان دارد." اما سرانجام آن ها و روس ها تصمیم گرفتند خود او را بر تخت پدرش بنشانند و چنین استدلال کردند اگر او خواسته های آنان را انجام ندهد، همیشه می توان شخص دیگری را به جایش گذاشت. انگلیسی ها در جنوب و روس ها در شمال ایران حکومت خواهند کرد. تا زمانی که جنگ ادامه دارد ترتیبات قرن نوزدهم مجددا برقرار خواهد شد.

 

بدین سان شاه جدید سلطنت خود را در سایه ی تحقیرهای پدرش و به عنوان عروسکی در دست انگلیس ها و روس ها آغاز کرد.»

 

نتیجه یک تصادم سیاسی

هویت احزاب و جناح های سیاسی شکل گرفته در عصر پهلوی رابطه مستقیمی با وابستگی دارد، چرا که احزاب شکل گرفته برخاسته از مردم نبوده بلکه وام دار و طرفدار انگلیس یا آمریکا بوده است و در مجلس و سطوح مختلف مدیریتی کشور جنگ سیاسی بر سر به قدرت رسیدن یکی از این جناح ها با هم بوده است. هر چند آمریکا و انگلیس خود در پشت صحنه با برنامه ای دقیق نحوه چگونه غارت کردن ایران را با هماهنگی یکدیگر کشیده بودند و این بازی های سیاسی صرفا در راستای چگونگی این چپاول بوده است و هیچگاه دست این دو کشور استعمارگر از ثروت های ملی مان در عصر پهلوی بسته نبوده است. در این برنامه بعد از کودتای 28 مرداد، مدیریت کشور به شیوه آمریکایی پیش رفته و آمریکا جلودار این استعماگری بوده چرا که ذهنیت جامعه ایرانی نسبت به دولت انگلیس بسیار منفی شده بود و نیاز به پشت پرده رفتن آنان و نمایان شدن دست های آمریکایی در جامعه بود و برعکس در زمانی که قیام مردم در سال 1357 به اوج خود رسیده بود از آنجا که انگلیسی ها در بیش از 100 سال گذشته آن در ایران ریشه دوانده و جریانات فکری را بسیار بهتر آمریکایی ها در ایران می شناختند (چرا که شیوه استعمارگریشان بیشتر نفوذ در درون جریانات فکری جامعه و تحریف و سوق دادن آنان به سمت مطلوب خود بوده است) جلودار شده و در 5 شهریور 1357 جعفر شریف امامی را که فرزند حاج محمد حسین نظام الاسلام از روحانیون مشهور تهران در دوره قاجار بوده (از ناصرالدین شاه لقب «معتمدالشریعه» و از مظفرالدین شاه لقب «نظام الاسلام» دریافت کرده بود) را به عنوان نخست وزیر جایگزین جمشید آموزگار کرده تا وابستگی خود به خاندان روحانیت استفاده کرده و نماد "آشتی"و "تفاهم ملی" شود. هر چند این طرح نیز شکست خورد و انگلیسی ها نتوانسته با شیوه مرموزانه خود مسیر انقلاب اسلامی را منحرف کنند.

 

در یکی از اسناد وزارت امور خارجه بریتانیا در این خصوص آمده است:

 «گمان شاه بر این بود که شریف‌امامی با استفاده از سابقه خانوادگی روحانی خود خواهد توانست به مصالحه با رهبری روحانی نهضت دست یابد.»

 

از اسناد به جا مانده از رژیم پهلوی در خصوص وابستگی خاندان پهلوی به دول آمریکا و انگلیس آمده است.

 

«در محافل وابسته به دربار شاهنشاهی گفته میشود چون اخیراً امکان تصادم سیاسی بین دولتین انگلیس و آمریکا به مرحله قطعی رسیده لذا از هم‌اکنون هریک از دُول مذکور برای جلب نظر یکی از اعضای خاندان جلیل سلطنت به فعالیت پرداخته‌اند. 

 

دولت آمریکا در صدد تحبیب و جلب نظر والاحضرت شاهپور عبدالرضا پهلوی برآمده و والاحضرت شاهدخت فاطمه پهلوی خواهر والاحضرت نیز رابط مقامات آمریکایی و معظم له می‌باشند. 

 

مقامات انگلیس نیز با والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی که برادر ارشد شاهنشاه و از خانواده قاجار می‌باشند و روی این اصل اختلاف خانوادگی (همسر سابق والاحضرت) از شاهنشاه آزرده خاطر گردیده. دوستی و رابطه نزدیکتری برقرار نموده و حتی به طرق مختلف از جمله شرکت دادن معظم له در امور مقاطعه کاری رضایت خاطر ایشان را فراهم می‌نمایند. 

 

والاحضرتین نیز باتوجه به اوضاع سیاسی کشور هریک سعی می‌نمایند توجه محافل و مقامات مذکور را به سوی خود جلب و نظریات آنان را تأمین بنمایند. 

منبع ـ موثق 

ارزش خبر ـ تأیید شده» 

 

هماهنگی جناح طرفدار انگلیس در مجلس شورای ملی

همچنین در سند دیگری از اسناد ساواک برملا می کند هویت وابستگی به انگلیس را در یکی از جناح های سیاسی مجلس شورای ملی. در این سند آمده است:

 

«یکی از وکلای دادگستری که دوستنزدیک اسدالله رشیدیان است، اظهار می‌داشت: از یک ماه قبل و پس از انتصاب علاء وزیر سابق دربار شاهنشاهی به سمت سناتور انتصابی روابط دوستانه‌ای بین مشارالیه و رشیدیان و فرود و احمد آرامش ایجاد شده و بیش از گذشته به یکدیگر نزدیک شده‌اند. گوینده افزود: برادران رشیدیان که از طرفی با فرود سناتور انتصابی نزدیک می باشند با احمد آرامش که فعلاً در پشت پرده دارای فعالیتهای مهمی است روابطی برقرار کرده‌اند تا رهبر جناح چپ سیاست انگلیس در ایران را با خود هم‌آهنگ ساخته و از طرفی طرفداران سیاست انگلستان را که از دستگاه ناراضی می‌باشند به دور هم جمع کنند و اسدالله رشیدیان این وظیفه را به عهده گرفته و از طرفی اسدالله رشیدیان برای جلب توجه کارگردانان مجلس شورایملی و نمایندگان طرفدار خود فعالیت دارد و دکتر یگانه عضو فراکسیون مستقل و دکتر عاملی معاون ریاست مجلس از ایادی اسدالله رشیدیان در مجلس شورایملی می‌باشند و ملاقاتهای خصوصی دارند.»

 

 

 

تعیین نخست وزیر ایران توسط سفارت آمریکا

در یکی دیگر از اسناد ساواک که قابل بزک شدن نمی باشد تعیین عالی ترین مقام کشور پس از شاه در عصر پهلوی توسط آمریکا است. رژیم پهلوی در اوج دروان خویش نیز در اوج وابستگی به غرب بوده و بدون اجازه آنان قادر به حتی تعیین نخست وزیر کشور هم نبوده است. در این سند آورده شده است:

 

«سناتور سید جلال الدین تهرانی به یکی از دوستانش که روز جمعه گذشته (11/11/42) بملاقاتش رفته بود اظهار داشته دخالت خارجی ها چقدر در امور کشور علنی شده. وزیر مختار سفارت آمریکا که از مستاجرین حسنعلی منصور دبیر کل حزب ایران نوین است و با او سر رسی دارد علنا گفته است که من منصور را به نخست وزیری خواهم رساند همانطور که دکتر علی امینی را نخست وزیر کردم.»

 

 

 

کاپیتالاسیون

با حضور نیروهای آمریکایی در اروپا و آسیا بعد از جنگ جهانی دوم و حضور گسترده مستشاران آمریکایی تحت استخدام رژیم پهلوی، آمریکا را مجاب کرد تا با پیشنهاد تصویب کاپیتالاسیون در ایران، مستشاران آمریکایی تحت استخدام دولت ایران همچو دیپلمات‌ها و ماموران کنسولی دارای مصونیت های قضایی شوند. لذا سفیر امریکا در تهران در نامه‌ای به وزارت خارجه ایران نوشت:

 

The existing arragements do not adequately cover the question of the status of the United State Advisory Mission Personnel in Iran. To rectify the problem, it is suggested such personnel shall have the priviledges and immunities specified for members of the administrative and technical staff in the Convention of the United Nations Conference on Diplomatic intercourse and Immunities signed at Vienna April 18, 1961 

 

شرایط موجود، وضعیت کارمندان مستشاری امریکا را روشن نمی‌کند. برای حل این مسئله، پیشنهاد می‌شود که این کارمندان از مزایا و مصونیت‌های کارمندان اداری و فنی امضا شده در کنوانسیون  سازمان ملل درباره روابط دیپلماتیک در تاریخ 18 آوریل 1961 بهره مند شوند.»

 

در تیرماه 1343 محمدرضا پهلوی به آمریکا رفت و مورد استقبال گرم مقامات آمریکایی قرار گرفت. در مسائلی که مورد بحث و تبادل نظر طرفین قرار گرفت اعطای کمک های نظامی آمریکا، منوط به وضع مقررات قضایی و مصونیت نظامیان آمریکا (کاپیتالاسیون) شد و پس از بازگشت وی در ایران این قانون در مجلس سنای ایران به تصویب رسید.

 

در یکی از اسناد وزارت امورخارجه آمده است:

 

«با توجه به لایجه شماره 18/2291/21574 دولت و ضمائم آن که در تاریخ 25/10/1342 به مجلس سنا تقدیم شده بدولت اجازه داده می شود که رئیس و اعضاء هیئت مستشاری نظامی ایالات متحده آمریکا را در ایران که بموجب موافقتنامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشند از مصونیت ها و معافیت هایی که شامل کارمندان اداری فنی موصوف در بند P مادره اول قرار داد وین مصوب می باشد برخوردار نماید.»

 

 همچنین در تکمیل نامه فوق ساواک به گزارشی در این خصوص می پردازد. در این سند آمده است.

 

«در سال 1964 مقامات آمریکایی جهت مستشاران نظامی خود در ایران تقاضای مصونیت سیاسی نموده و قرار بر این گردیده که جهت 87 نفر (50 نفر درجه‌دار و 27 نفر افسر) که طبق دول سازمانی جمع کل مستشاران نظامی در ایران می‌باشند در صورتی که نامبردگان حین انجام وظیفه برای ارتش شاهنشاهی مرتکب جرمی گردند موضوع رسیدگی از صلاحیت مقامات قضایی ایران خارج و متهم بایستی به خاک آمریکا مراجعت و محاکمه و نتیجه محاکمه به اطلاع مقامات ارتش و قضایی ایران برسد و به همین دلیل تعداد 87 کارت مصونیت سیاسی برای نظامیان آمریکایی صادر و جهت مزید اطمینان بیشتر قرار بر این گردیده در صورتی که این گونه نظامیان مرتکب جرم گردند قبلاً موضوع رسمی بودن مستشار نظامی آنان (فقط برای 87 نفر) به تأیید دفتر وزارت جنگ رسیده و اقدام لازم طبق قرارداد به عمل آید، اینک شایع است موضوع استفاده از 87 کارت مصونیت سیاسی به حدود 700 نفر که حتی شامل راننده، سرباز و تکنیسین شده رسیده و نامبردگان جهت گریز از جرائمی که مرتکب می‌گردند بر خلاف اصل قرارداد به میل خود تعداد کارتهای 87 نفر را به 700 نفر رسانیده‌اند.»

 

 

آمریکا ازانگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوری از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر

از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران موضعگیری انقلابی امام خمینی (ره) در برابر این مصوبه بوده که منجر به تبعید ایشان گردید. ایشان در نطقی تاریخی در 4 آبان 1343 فرمودند:

 

«اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند... دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند... اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست خواهد شد...»

 

درهمین سخنرانی امام خمینی (ره) جملات معروف خود را به کار برد:

 

«آمریکا ازانگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوری از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست. با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست.»

 

بخشش کریمانه خاک ایران به بیگانگان

شاهنشاه ژست کریمانه‌ای درخصوص بحرین نشان داده‌اند همان طوری که پدر معظم‌له در موقع مسافرت به ترکیه همین ژست را در واگذاری مرتفعات آرارات به دولت ترکیه نشان دادند.

 

بخشش کریمانه بحرین از دیگر افتضاحات سیاسی عصر وابستگی بوده و تا ابد این ننگ بر پیشانی آنان باقی خواهد ماند.

 

دیکی از اسناد به جامانده از رژیم پهلوی در این خصوص آمده است:

 

«روز 24 / 2 / 49 اللهیار صالح یکی از سران مؤثر جبهه به اصطلاح ملی سابق در یک مذاکره خصوصی در مورد مسئله بحرین بحث و اظهار نموده:

 

کار استقلال بحرین دو سال قبل تمام شده بود حتی پرچم آن را هم در سازمان ملل گذارده بودند. شاهنشاه آریامهر به محض اطلاع از این مطلب شخصاً به آمریکا تشریف‌فرما شدند و خواستند که فعلاً سر و صدای آن را بخوابانند و در سرویس اخبار نگذارند تا کم‌کم زمینه افکار عمومی در ایران آماده شود. این بودکه در نطقی، راه را برای رجوع به آرای عمومی باز نمودند و باز فاصله‌ای رعایت شد تا به این ترتیب از آب درآمد. من می‌دانم هیچ وقت ممکن نبود بحرین جزء ایران شود ولی یک طلبکاری ملت ایران از دولت‌های بزرگ غرب بود که اقلاً شفاهاً این مطالبه برای ما مفید بود. یکی از سناتورهای آمریکایی در این مورد گفته است:

 

"شاهنشاه ژست کریمانه‌ای در خصوص بحرین نشان داده‌اند همان طوری که پدر معظم‌له در موقع مسافرت به ترکیه همین ژست را در واگذاری مرتفعات آرارات به دولت ترکیه نشان دادند."

 

به هر حال واگذاری هر قطعه از خاک وطن به بیگانه غلط است زیرا اشتهای بیگانگان تمام شدنی نیست. تیمسار جهانبانی که مدال تخصص در امورشوروی را به خود اختصاص داده کارش این است که در کمیسیونهای سرحدی فقط تسلیم روس‌ها شود. در چند نقطه مقداری از خاک ایران را به روس‌ها داده است و حالا هم قرار است در کمیسیون دیگری تیمسار جهانبانی شرکت نماید و حتی قرار است یک امتیاز دیگر به روس‌‌ها داده شود. با رفتن انگلیس‌ها از خلیج فارس قرار است روس‌ها به جای آنها بیایند و صحبت است که از ما تقاضای پایگاه در خلیج‌فارس را دارند. معلوم است دولتی که بین مردم خود پایگاه ندارد همیشه تسلیم اجانب می‌شود تا با حمایت آنها خودش سر کار بماند. حالا که بحرین با اکثریت جمعیت ایرانی به عرب‌ها داده شده از خوزستان و فکر تصرف آن صرف‌نظر می‌کنند؟ تاریخ ثابت کرده است که سیاست هر دولت بستگی به وضع جغرافیایی آن دارد. همان طوری که دولت کمونیست شوروی همان سیاست پطرکبیر را دارد. قطعاً ممالک دیگر مانند آمریکا و انگلیس هم از این قاعده مستثنی نیستند.

 

نامبرده در خاتمه در پاسخ این سؤال که با گذشتی که شاهنشاه در مورد مسئله بحرین نشان داده‌اند ملل عرب و مخصوصاً عراقی‌ها خواهند فهمید که در ایران حسن‌نیت هم هست، افزوده ابداً این طور نیست، چون ملل کوچک روابط خود را خودشان تنظیم نمی‌کنند، بلکه کارگردان آنها دولت‌های بزرگند که حکومت‌های دست‌نشانده‌ی خلاف میل مردم تحمیل می‌کنند و افرادی که بین هموطنان خود موقعیتی ندارند ناچارند به ساز اربابشان برقصند.»

 

 

افزایش 4 برابری قیمت نفت و تاراج ثروت ملی 

ویلیام شوکراس در کتاب آخرین سفر شاه صفحات 214 تا 223 توضیح مفصلی از تاراج ثروت ملی پس از افزایش قیمت نفت پس از جنگ اعراب و اسرائیل می دهد. اینکه پولی که از این راه بدست آمد بجای آنکه صرف عمران و آموزش و ایجاد صنعت و تکنولوژی در کشور شود، تبدیل به منبعی برای واردات کالاهای غربی و ایجاد ثروتی مضاعف برای کارخانه داران آمریکایی و اروپایی گردید.

 

«اعراب صدور نفت را تحریم کردند ولی شاه به رغم فشارهایی که بر او وارد می شد به ارسال نفت به آمریکا متحد اصلی اسرائیل ادامه داد. در ماه های پس از جنگ، اوپک بهای نفت را حدود 400 درصد افزایش داد... شاه گویی افزایش بهای نفت بوسیله ی اوپک را نوعی برکت می دتنست. از آن پس بارها این مطلب را گفت و وزیرانش تکرار کردند که دیگر هیچ مسئله ای وجود ندارد که با ریختن پول حل نشود. او بکلی غافل از پیچیدگی های داخلی و خارجی بود که افزایش بهای نفت ایجاد می کرد... نوعی شور و هیجان جنون آمیز ایجاد شد، رویای "ژاپن دوم" بیش از پیش در ذهن شاه و اطرافیانش فرو رفت... اما این مسئله ای بود که از جانب دوستانش که همگی برای ثروت افسانه ای جدید ایران کیسه دوخته بودند تشویق می شد. سفارتخانه های غربی در ایران که هیچ گاه اشتیاقی به تحلیل اوضاع نداشتند، تبدیل به هیأت های متخصص در صادرات شدند که هم و غمشان صدور کالا به ایران بود. و چرا نباشد؟ مگر ثروت جدید ایران از پولی که مستقیماً از کشورهای صنعتی و سایر مصرف کنندگان نفت گرفته شده بود، نبود؟ ... در میان کشورهایی که بیش از همه حریص به چاپلوسی از شاه نوکیسه بودند، انگلیسی ها مقام اول را داشتند. در ژانویه 1974 آنتونی باربر وزیر دارائی و پیتر واکر وزیر بازرگانی و صنعت آن کشور برای تقاضای پول با عجله ی هر چه تمامتر به دیدار شاه در تپه های اسکی سن موریتس شتافتند. نتیجه مذاکرات یک قرارداد تهاتری یک ساله بود که بر اساس آن ایران پنج میلیون تن نفت خام اضافی در مقابل کالاهای صنعتی به ارزش 110 میلیون لیره تحویل می داد...

 

از سرازیر شدن پول نفت به ایران هیچکس بیشتر از فروشندگان اسلحه در غرب استفاده نکرد... روسای سابق سیا در ایران، روسای سابق گروه کمک نظامی و مستشاران آمریکایی و ده دوازده تن از مقامات سابق مبدل به دلالان اسلحه شدند تا از این معاملات پر سود سهمی ببرند. حتی دریالا سالار توماس مورر رئیس سابق کمیته ی مشترک روسای ستاد آمریکا که اخیرا بازنشسته شده بود نقش دلالی اسلحه را در تهران بر عهده گرفت. سیل دلالان انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و اسکاندیناویایی نیز به تهران سرازیر شد... در 1976 شاه سفارش بیش از 11 میلیارد دلار از پیشرفته ترین جنگ افزارهایی موجود در زرادخانه ی آمریکا را داد و بیش از این مبلغ از رقبای اروپایی ایلات متحده اسلحه خرید.

 

ایران سرمایه گذاری های گسترده ای بعمل آورد بطوریکه بتواند صادرات خود را از نفت به کالاهای صنعتی تبدیل کند. در واقع میزان صادرات غیر نفتی ایران پس از افزایش قیمت ها در 1973 یکباره کاهش یافت و بیشتر اجناسی که هنوز صادر می شد عبارت بود از کالاهای سنتی از قبیل تویدات روستایی، پنبه، فرش. در همان حال واردت دو برابر شد و تقریبا به میزان 30 درصد درآمد ناخالص ملی رسید... در سال های 1960 ایران می توانست خوراک خودش را تأمین کند، ولی در سال های 1970 قادر به این کار نبود.»

 

تبلیغات 120 میلیون دلاری اردشیر زاهدی به نفع فورد کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا

اسناد بسیار زیادی از ریخت و پاش های اردشیر زاهدی سفیر ایران در آمریکا وجود دارد. در یکی از اسناد ساواک در خصوص ولخرجی 120 میلیون دلاری در سال 1336 در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آمده است:

 

«در محافل مختلف سیاسی شهرت یافته است که در جریان مبارزات انتخاباتی آمریکا اردشیر زاهدی در حدود 120 میلیون دلار صرف فعالیت تبلیغاتی به نفع نامزد بودن فورد کرده است و اکنون که در اثر فعالیت و تلاش یهودیان و جامعه سیاه‌پوستان کارتر برنده شده است، ناراحتی‌هایی در محافل سیاسی آمریکا به وجود آمده و از فعالیت اردشیر زاهدی که دخالت در امور داخلی آمریکا می‌باشد، ناراحت شده‌اند. گفته می‌شود که دکتر علی امینی نخست‌وزیر اسبق ایران که با کارتر آشنایی دارد به آمریکا رفته است تا وسیله آشتی بین دموکراتها و حکومت ایران شود./921/د101/ح

 

منبع: رجا نیوز

ارسال نظرات