۲۳ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۰:۳۶
کد خبر: ۲۵۴۳۷۰
سلسله گزارش‌های درس خارج استاد عابدی؛

انسان سالم دچار اضطراب، ترس و تردید نمی‌شود

خبرگزاری رسا - یک بعد انسان سالم، بُعد معنویت است. کسی که هیچ معنویتی ندارد، سالم نیست. اگر شخصی همه چیزش ظواهر بود، خانه برایش اصل بود، زن و بچه برایش اصل بود و محسوسات برایش اصل بود، معنویت ندارد.
انسان سالم دچار اضطراب، ترس و تردید نمی‌شود
 
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا در ادامه سلسله گزارش‌های مربوط به بیانات استاد عابدی در درس خارج، در  در رابطه با تندرستی و انسان سالم؛ در این بخش به موضوع انسان سالم از منظر ویژگی‌های روحی همچون اضطراب، ترس و تردید می‌پردازیم.
 
آثار انسان سالم
انسان سالم دچار اضطراب، ترس و تردید نمی‌شود.
آدمی که اضطراب و ترس دارد یا همه چیز را استخاره می‌کند و نمی‌داند که چکار باید بکند، سالم نیست. امام خمینی(ره) انسان سالمی بود؛ می‌فرمود پاسبانهایی که مرا گرفته بودند، می‌ترسیدند و می لرزیدند و من به آن‌ها آرامش می‌دادم! این آدم، سالم است و پاسبانهایی که او را گرفته بودند سالم نیستند.
یکی دیگر از آثار این است که سبک زندگی‌اش چگونه باشد. اگر کسی در زندگی برنامه‌ی مثلاً قرآن خواندن، دعا، زیارت، مطالعه، صله رحم، استراحت و... را داشته باشد؛ یعنی سبک زندگیش این‌گونه باشد که به همه این‌ها برسد، این انسان،  انسان سالم است.
ولی اگر کسی است که به صله رحم نمی‌رسد یا به زیارت نمی‌رسد، سالم نیست. انسان  سالم باید به همه این چیزها برسد.
در زندگی معصومین علیهم‌السلام که انسان نگاه می‌کند، می‌بیند که این‌‌ها انسان سالمند؛ به همه چیز می‌رسد؛ شخصاً  خانه فقرا می‌رود و به این کار می‌رسد؛ به درس و بحث و تدریس می‌رسد؛ به عبادت و استراحت هم می‌رسد. این انسان، انسان سالم است. پس یکی از آثار انسان سالم، سبک زندگی است؛ سبک زندگی در همه چیز.
اگر کسی اعتقاداتش تزلزل داشت، سبک زندگی‌اش مشکل دارد. یا یک کسی نگرشش به دنیا مشکل دارد؛ مثلاً  به همه چیز بدبین است و هر کسی رامی‌بیند، می‌گوید که یک کلکی در کارش هست. اگر کسی را ببیند که در نماز گریه می‌کند، می‌گوید حتماً دارد ریا می‌کند. کسی که این‌طور به مردم سوء ظن دارد، خودش آدم سالمی نیست.
بخشی از سبک زندگی انسان مربوط به نوع نگرشش به خدا، طبیعت، مردم و خودش است. کسی که به خدا سوء ظن دارد "الظانین بالله ظن السوء" این آدم، سالم نیست. کسی که خیال می‌کند اگر دعا کند مستجاب نمی‌شود، خدا به ما سخت می‌گیرد و عادلانه رفتار نمی‌کند، این آدم مریض است؛ پس یکی از نشانه‌های انسان سالم این است که سبک زندگی‌اش درست باشد و بخشی از سبک زندگی، مربوط به نگرش‌هاست؛ یعنی چگونه به مردم و طبیعت نگاه می‌کنیم. اگر نگاهمان درست بود. انسان، سالم می‌شود.
 
معنویت بُعدی از انسان سالم
یک بعد انسان سالم، بُعد معنویت است.  کسی که هیچ معنویتی ندارد، سالم نیست. معنویت یعنی چه؟ انسان چطوری باشد می‌گویند با معنویت یا بی معنویت؟ معنویت از همین کلمه معناست؛ لفظ و معنا؛ لفظ چیزی است که با گوش می‌شنویم. آن چیزی  که هدف اصلی است و با گوش شنیده نمی‌شود، ولی هدف است، می‌شود معنا؛ پس معنویت چیزی است که نامحسوس می‌باشد و هدف اصلی است.
اگر شخصی همه چیزش ظواهر بود، خانه برایش اصل بود، زن و بچه برایش اصل بود و محسوسات برایش اصل بود، معنویت ندارد. کسی معنویت دارد که این ظواهر را مقدمه بداند و آن چیزی که ناپیداست، برایش اصل باشد. نمی‌گویم اهل نماز شب باشد؛ ممکن است کسی اهل نماز باشد، ولی معنویت نداشته باشد.
سر سفره را مثال می‌زنم که چه کسی با معنویت است و چه کسی بی‌معنویت. آبرو محسوس است یا نامحسوس؟ نامحسوس است؛ مثلاً می‌گوییم این آقا با آبرو است. آبرو داشتن نا محسوس است. حالا کسی نشست سر سفره؛ چیزی که دوست دارد بخورد، پیش او نیست و آن طرف سفره است. اگر بگوید آن چیز را به او بدهند، این آدم معنویت ندارد؛ چون خوردن آن چیز برایش مهمتر بود تا آبرو که نامحسوس است. اما اگر دلش برای غذایی که آن طرف است، پر می‌زد، اما می‌گوید از خیر این شکم بگذرم تا آبرویش حفظ شود، این آدم، با معنویت است. حالا یک کسی خجالت می‌کشد، آن را کار ندارم. مهم این است که بین خوردن آن چیز که محسوس است و حفظ آبرو که نا محسوس است، کدام را ترجیح می‌دهد.
اگر مثلاً فلان کار را کار بکند، پولی گیرش می‌آید؛ اما باید از آبرو بگذرد. ولی اگر آبرو را می‌خواهد باید از پول بگذرم؛ حالا  اگر به هر قیمتی بخواهد پول را بدست آورد، این بی معنویت است.  ولی اگر گفت پول مهم نیست، آبرو محفوظ بماند، ‌این آدم، با معنویت است. حالا این نمونه زیاد دارد؛ حتی در زندگی معصومین علیهم‌السلام که چگونه این مسایل را مطرح می‌کردند.
پس یک بخش از معنویت انسان این است که به امور نامحسوس بیشتر اهمیت دهد تا امور محسوس؛ ولی اگر کسی نامحسوس را قبول ندارد؛ مثلاً خدا، معاد، ملائکه و... را قبول ندارد، هیچ معنویتی ندارد. انفاق هم بکند  معنویت ندارد. 
مثلاً حدیث می‌گوید کسی که اذان و اقامه بگوید دو صف از فرشتگان با او نماز می‌خوانند؛ اگر دو صف فرشته برایش مهم است، نامحسوس برایش مهم بوده؛ ولی اگر بگوید سریع نماز بخوانم که به کارم برسم، این الان محسوس برایش مهم است. صف ملائکه نامحسوس است و رسیدن به کار، محسوس؛ کدام‌یک از این دو را ترجیح می‌دهد. این نشان می‌دهد که معنویت دارد یا نه. پس یک بُعد از ابعاد انسان سالم این است که جنبه معنویت داشته باشد.    
والحمدلله رب العالمین
 
/303/999/م
 
ارسال نظرات