مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
شیخ اجل سعدی شیرازی، مرد بزرگ عرصه حکمت و معرفت و ادب و ایمان؛ کسی که بر چکاد فکر و اندیشه، مهر واژههای ناب پارسی بر زد و در وادی عرفان و معنویت، بر قله هستی آرمید. سعدی بی هیچ تردیدی معلم بزرگ معرفت است که با آب گوارای زبان پارسی، شور و شیدایی را با حکمت و عرفان در هم تنید و در تاریخ ادب ما ماندگار شد.
شعر و نثر سعدی چه از نظرگاه آرایههای ادبی و صناعات زیبای کلامی، چه از جنبه پختگی و غنای مضمونی و چه در وادی شور و شیدایی عاشقانه و عارفانه، براستی و درستی در اوج است.
معلم زبان پارسی و مدرس حقیقت هستی
سعدی معلم زبان پارسی است و مدرس آموزههای زندگی. سعدی اهل حکمت است و در عین حال عاشقی است شوریده و شعرش، دریایی ناپیدا کران، که از عمق حقایق ایمانی و دقایق عرفانی، آنهم برگرفته از متن دین و حقیقت قرآن و آیین، نور میپراکند؛ آثار او به مدد همت اهالی ادبیات و اساتید و بزرگان این سرزمین به ما رسیده است و ما امروز این توفیق و نعمت بزرگ الهی را پیش روی خویش داریم و وهوب حضرت حقیم که میتوانیم سعدی بخوانیم و بهتر و زیباتر زندگی کنیم.
سعدی؛ برای بهتر زیستن و زیباتر شدن
آری؛ سعدی برای بهتر زیستن است و زیباتر شدن؛ سعدی برای تأمل و توجه و تنبه است تا به هستی خویش و جان و جهان و زمان و زمانه، نیک بنگریم و دریابیم که در این وادی حیرت و سرگشتگی، این نور محبت و بوی معرفت و نوای حکمت است که میتواند ما را از گرداب و غرقاب این مهلکه، به ساحل امن رستگاری رساند. سعدی، چه در نظم سهل و ممتنعش و چه در نثر مسجع و غنی از ادب و آدابش، که هم دستور پالوده زبان پارسی را داراست و هم حقیقت معرفت ربانی را، مرد مردستان قلم و دل است.
و از این میانه، راهی بس بشکوه و عزیز در مسیر رسیدن به آفتاب هستی فزای معنویت برگشوده:
«منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت٬هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برون میآید مفرح ذات پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب؛»
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به درآید
شاعر معنویت و توحید در بحر مروارید ادب پارسی
سعدی را با نوای دلنواز عیدویت و یگانه پرستی میشناسیم و با شعری که توحید از واژههایش میبارد:
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
اشارهای به زندگی شیخ اجل
باری؛ مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی شاعر دلیر و بلندآوازه قرن هفتم هجری قمری، متخلص به «سعدی» در بین سالهای 600 تا 615 هجری قمری قدم به عرصه گیتی نهاد. او در اوان نوجوانی به مدرسه نظامیه بغداد رفت و تحصیل ادب و تفسیر و فقه و کلام و حکمت را پیشه نمود.
پس از این دوره، سرزمینهای شام، مراکش، حبشه و حجاز مقصد سفرهای او شد و در مراجعت به شیراز، کار تألیف شاهکارهای ادبی خویش را پیش گرفت.
در سال 655 بوستان را به نظم برساخت و سال بعد گلستان را به رشته تحریر درآورد. این دو کتاب که دو بال پرواز سعدی ملک سخن در اسمان حکمت و معرفت و ادب پارسی بود به قصاید، غزلیات، قطعات، ترجیع بند، رباعیات و مقالات و قصاید عربی نیز منتهی شد و اینک در کلیات او گرد آمده است و پیش روی ماست.
آثار سترگ و شگرف شیخ اجل سعدی شیرازی
از دلیرمرد عرصه فکر و ادب آثاری بس سترگ و منحصربفرد به نظم و نثر برجای مانده است: بوستان یا سعدی نامه، که در واقع اولین اثر اوست و در سال 655 تمام شده است. گویا سعدی آن را در ایام سفر خود سروده و هم چون ارمغانی در سال ورود خود به وطن بر دوستانش عرضه کرده است.
موضوع این کتاب که از عالیترین آثار قلم توانای سعدی و یکی از شاهکارهای شعر فارسی است، اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات است. این کتاب ده بخش دارد به نامهای: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه، مناجات و ختم کتاب. سعدی این کتاب را که حدود چهارهزار بیت دارد به نام اتابک ابوبکر بن سعد کرده است.
گلستان، شاهکار نویسندگی و بلاغت فارسی است که سعدی آن را در سال 656 تألیف کرده است. قصاید عربی، که حدود هفتصد بیت میشود و شامل موضوعات غنایی و مدح و اندرز و مرثیه است. قصاید فارسی، در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان معاصر سعدی است.
مراثی، شامل چند قصیده بلند در رثای مستعصم بالله -آخرین خلیفه عباسی که به فرمان هلاکو کشته شد- و نیز مرثیههایی برای چند تن از اتابکان فارس و وزرای آن زمان است. ملمعات و مثلثات و ترجیعات: که شمال اشعاری در قالبهای خاص مانند ترجیع بند و ... است.
غزلیات، که خود شامل چهار بخش است؛ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم. مجالس پنجگانه، این کتاب به نثر است و در بردارنده خطابهها و سخنرانیهای سعدی است.
نصیحة الملوک، در پند و اخلاق و چندین رساله دیگر به نثر در موضوعات گوناگون. صاحبیه، که مجموعه چند قطعه فارسی و عربی است و بیشتر آنها در ستایش شمس الدین صاحب دیوان جوینی وزیر دانشمند دوست عصر اتابکان است و به همین دلیل آن را «صاحبیه» نامیده است.
خبیثات، مجموعهای است از اشعار هزل آمیز است. مجموعه این آثار ذیل عنوان «کلیات سعدی» به زیور طبع آراسته شده است.
سعدی و عرض ارادت به آستان اولیای حق
سعدی در اشعار خود به ساحت پاکان و مقربان درگاه حق و خاصه حضرات معصومین(ع) عرض ارادتی عظیم و جاودانه نموده است که بر تارک آن شعر زیبایی در مدح و منقبت حضرت رسول اکرم (ص) میدرخشد.
ماه، فرو مانَد از جمال محمّد
سرو نباشد به اعتدال محمّد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر، با کمال محمّد
وعدة دیدار هر کسی به قیامت
لیلة اسری، شب وصال محمّد
زبان سهل و ممتنع سعدی و حکمت همیشه زنده و پویای او
یکی از نکات مهم درباره آثار سعدی چه در شعر و چه در نثر، سهل و ممتنع بودن آن است و دیگری حکمت و معرفت تازه و همیشگی که در جملات و واژههایش موج میزند.
شعر و نثر سعدی سهل و ممتنع است بدان معنا که همه کس فهم است و هر خوانندهای با هر میزان از درک و فهم و سواد و بینش میتواند با او همراهی کند و از خرمن معرفت او توشهای به قدر وسع خویش برگیرد اما در عین حال، همین سادگی و همه فهمی در مقام آفرینش ادبی، بسیار سخت و دشوار است و نه کار هر کس.
در حقیقت، رسیدن به این سادگی، خود از مسیر ممارستهای سخت و دلیرانه مرد ادب و حکمت به دست آمده است و سعدی در واقع پس از رسیدن به مقام رفیع استادی در ادب و اندیشه، بدان دست یافته و توفیق خلق چنین آثاری را داشته است.
از سوی دیگر، شعر و نثر سعدی دارای حکمت و آموزگار فکر و اندیشه و عمل و رفتار انسان شایسته در هر دورانی است؛ حتی امروز و در این زمان و زمانه.
سعدی؛ برای زندگی
سعدی برای زندگی است و نه نوستالوژی صرف. سعدی برای درک و فهم رموز هستی و در پیش گرفتن راه صلاح و فلاح در مسیر رسیدن به بهشت رستگاری است. سعدی برای بهتر زندگی کردن است؛ و این مهمترین و ارزشمندترین ویژگی آثار اوست برای ما و برای همه نسلهای پیش و پس از ما.
در این ملک، روزگاری نه چندان دور، رسم بر این بوده است که کودکان را از ابتدا، گلستان و بوستان میآموخته اند و با این دو اثر شیرین و پرمغز، راه و رسم زندگی زیبا و انسانی را به آنها یاد میدادند؛ و امروز، نوادگان سعدی در کلاسهای آموزش زبان بیگانه و پای رایانه، تمام حقیقت وجودی خویش را در جهان مجازی میجویند! زهی تأسف و تأثر!
آن عاشقانههای ناب از مردی که حکمت میدانست و پند میداد
باری؛ اما نکته دیگری هم در شعر سعدی هست و آن، عاشقانههای ناب و تابناکی است که شاید از پدیدآورنده بوستان و گلستان، بعید مینمود. اما حقیقت این است که آینه عشق ناب، جز از کوره صبر و اندیشه و توحید و صداقت، بیرون نمیآید.
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران رود و آیند و تو همچنان که هستی
گفتن از همه ساحتهای وجود نورانی شیخ اجل سعدی در این مقال و مجال کوتاه نمیگنجد و انگشتانه فکر و ذکر نگارنده را از دریای بیپایاب اندیشه، حکمت، معنویت، شاعرانگی و عاشقانههای ناب سعدی، همین قدر بس!
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار بلبل دستان سرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتن دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیله من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من
وجود من ز میان تو لاغری آموخت
بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش
ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده سعدی شناوری آموخت
/703/830/م