کالای ایرانی به چه قیمت؟!
باسمه تعالی شأنه العزیز
چند سالی است که مقام معظم رهبری در مناسبتهای گوناگون به خرید کالاهای ایرانی تاکید میکنند و این را یک وظیفه ملی اعلام میکنند نه تنها یک امر شرعی که تنها متدینان یا مقلدان معظمله، مکلف به انجام آن باشند؛ اما در این میان چند نکته اساسی و حل نشده باقی مانده است.
یکی از مشکلات روز جامعه ما، نداشتن تحلیل درست از رخدادها و عوامل درهمتنیده اجتماعی است. گاهی موضعگیری یک مسئول در کشورمان، طیفهای گوناگونی از موافقان و مخالفان را پدید میآورد و شگفت است که این همه تضاد، در یک جامعه وجود داشته باشد.
در این میان، عدم تبیین درست مسائل و مواضع، از سوی دستاندرکاران، رسانهها و اهل تریبون و منبر، به سردگمی جامعه، دامن میزند.
ما ایرانیها بسیار به ایرانی بودن خود میبالیم و افتخارات زیادی هم داریم اما در باره یک موضوع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، نمیتوانیم با هم اتحاد نظر داشته باشیم. شاید گفته شود که اختلاف نظر، در باره مسائل، طبیعی است اما باید گفت، جامعه به مثابه یک کل، نمیتواند با تشتت آرا، تصمیم بگیرد و راه خود را ادامه دهد. درست مانند انتخابات که باید در نهایت نام یک نفر از صندوق آرا بیرون بیاید و همه هم به این نظر اکثریت، احترام بگذارند.
سخن در باره این چند مشکل را به جامعه شناسان وامیگذاریم و به اصل موضوع میپردازیم. چند سالی است که مقام معظم رهبری در مناسبتهای گوناگون به خرید کالاهای ایرانی تاکید میکنند و این را یک وظیفه ملی اعلام میکنند نه تنها یک امر شرعی که تنها متدینان یا مقلدان معظمله، مکلف به انجام آن باشند.
اما در این میان چند نکته اساسی و حل نشده باقی است:
کالای ایرانی را به چه قیمت باید به کالای خارجی ترجیح داد؟
آیا در ایران همه کالاها موجود است یا باید وجود داشته باشد؟
آیا نباید میان کالای ایرانی و خارجی رقابت باشد و هر فرد با آزادی کامل هرچه مایل بود تهیه کند؟
آیا این تاکیدات باعث نمیشود تولیدکنندگان ایرانی کالای نامرغوب خود را به مردم تحمیل کنند؟
با خرید کالای ایرانی، که کیفیت پایینتری دارد آیا به جای کمک به اقتصاد، باعث اسراف و هدر رفت سرمایهها نمیشویم؟
چرا باید با وجود کالای ارزانتر خارجی، کالای گران داخلی بخریم؟
آیا بهتر نیست به جای تبلیغ خرید کالای ایرانی، این کالا را صادر کنیم تا به اقتصاد کشور کمک شود؟
باز هم از این پرسشها وجود دارد که یا علنی مطرح میشود یا در عمل، هر خانواده ایرانی هنگام خرید جنس خارجی، یکی از این ابهامات را بهانه میکند و توجیهی برای خود میسازد.
به نظر میرسد اصل و ریشه مشکل، برخلاف ظاهرش، اقتصادی نیست! این مسائل در جامعه امروز ما، مشکل فرهنگی دارد.
در جوامع قدیمی، مردم هر منطقه، احتیاجات خود را تولید میکردند و بخشی از نیازهای خود را هم با داد و ستد، فراهم میساختند. حتی مدتها تجارت پایاپای، جریان داشت و کالا با کالا، معاوضه میشد.
در آن شرایط، اولا مردم به تولیدات بومی، متکی بودند یعنی زندگی خود را با آن تطبیق میدادند پس نیازی به خرید یک سری اقلام غیر بومی نداشتند. ثانیا روی پای خود میایستادند و به دست نیاز به دیگران دراز نمیکردند چون تولید کالاهای اساسی به عهده خودشان بود. در داد و ستدها هم تنوع پیش میآمد نه آن که مردم یک منطقه، به جای تولید، سرمایههای خود را هدر بدهند تا نیازهای اولیه را بدست آورند. هیچ کس زمین خود را به دیگران نمیفروخت که گوشت و گندم بخرد!
در شرایط امروز اما مسئله فرق کرده است. با سهولتی که در ارتباطات و حمل و نقل پیش آمده است، شما میتواند یک میوه خارج از فصل را بخرید یا با یک محصول کشاورزی غیر بومی آشنا شوید و آن را تولید کنید. میتوانید در ازای خرید کالای خارجی، تنها پول بدهید و مهم نیست این پول از کجا تهیه شده باشد. شما میتوانید سرمایههای کشور را بفروشید و همه چیز را از خارج وارد کنید.
بحث اقتصاد و تجارت نوین و پیامدهای آن را هم به اقتصاددانان، وامیگذاریم و به اصل بحث برمیگردیم.
سخن را با پرسشهای اولیه و پاسخ به آن، ادامه میدهیم:
آیا ما ایرانیها باید همه کالاهای جهان را خودمان تولید کنیم؟!
پاسخ این است که نه میتوانیم نه معقول است که چنین کاری بکنیم. ریشه مسئله هم فرهنگی است. یعنی ما تحت تأثیر تبلیغات خارجی و رسانهها، نیازهای کاذبی برای خود ایجاد کردهایم که اکنون برای پاسخ به آن درماندهایم و مجبوریم یا به سختی آن کالاها را تولید کنیم یا از خارج بخریم.
برای نمونه، بیشتر ما ایرانیها، نیاز واقعی به خودرو نداریم اما میخریم و در خرید مدلهای مختلف آن، از یک دیگر سبقت میگیریم! به راستی اگر خودروهای عمومی و وسایل حمل و نقل، به اندازه کافی وجود داشته باشد، نیازی هست که هر خانواده یک یا چند خودرو داشته باشد؟ ما آن قدر خودرو خریدهایم که دیگر جایی در خیابانها و پارکینگها نمانده است!
آیا بهتر نبود از ابتدا سرمایه کشور را به تولید وسائل نقلیه عمومی، اختصاص میدادیم و بخشی از خودروهای شخصی را از کشورهای محدود تهیه میکردیم؟ یعنی به جای ایجاد شهوت ماشین داشتن، عاقلانه تصمیم میگرفتیم که وسیله نقلیه، وسیلهای برای نقل مکان است نه وسیلهای برای تفاخر. در این صورت بود که نیاز اصلی جامعه ما در کشور تولید میشد و با خرید چند نمونه ماشین خارجی، وابستگی اقتصادی پدید نمیآمد.
پس باید نیازهای خود را مدیریت کنیم و سرمایه و تولید کشور را به سوی کالاهای اصلی و راهبردی ببریم اما کالاهای غیر ضروری را از دیگر کشورها تهیه کنیم.
آیا کیفیت برای ما مهم است یا خارجی بودن کالا؟
بسیاری از ما کیفیت مطلوب جنس خارجی را برای خرید بهانه میکنیم. البته حق هم داریم! انسان عاقل، کالای مرغوب را تهیه میکند اما واقعیت قضیه چیست؟ چیزی که ما میخریم آیا به واقع خارجی است یا مارک خارجی خورده است. شاید در برخی اجناس برقی این گونه باشد که اصل جنس در بازار موجود باشد اما فراوان است کالای اصل ایرانی که با مارک و برند خارجی به فروش میرسد و با قیمت بالاتر! شاید گفته شود این تقصیر افراد متقلب است اما این شانه خالی کردن است! این خود ما هستیم که به متقلبان میگوییم ما را فریب بدهند و از فریب ما خشنود باشند! چون این ما هستیم که دوست داریم فریب بخوریم و یک احساس کاذب راضی کننده داشته باشیم که جنس خارجی خریدهایم! مانند بیشتر محصولات صنایع پارچهبافی و نساجی کشورمان!
از این که بگذریم به مورد دیگری میرسیم که وحشتناکتر است! ما با این که چرم خوبی در داخل کشور داریم و کیف و کفش خوبی هم تولید میکنیم باز هم سراغ اجناس آشغال چینی میرویم! مگر قرار نبود کیفیت برای ما مهم باشد و این را عاقلانه میدانستیم! پس چطور شد ناگهان عقلمان را از دست دادیم و بازار پر شد از اجناس نامرغوب و بیکیفیت چینی؟ باز هم شانه خالی نکنیم و تقصیرها را گردن دولت و واردات و تجار و قاچاقچیها نیاندازیم. ما همه با هم برابریم و برادر! همه ما در این کار نابخردانه شریک هستیم! ما در آن لحظه که جنس چینی و قیمت ارزان آن را میبینیم همه شعارهایمان یادمان میرود! این تناقض فکری و رفتاری ما ایرانیها از کجا سرچشمه گرفته است؟ مگر چینیها کالای خوب ندارند پس چرا ما ارزانترین و بیکیفیتترین را برمیگزینیم؟ چون ما ایرانیها چه مسئول دولتی چه مشتری چه بازرگان چه قاچاقچی، در پی سود نزدیک و زودگذرمان هستیم و میخواهیم فارغ از مصلحتهای کلان جامعه به سود برسیم. وقتی کفش چینی میخریم فکر میکنیم پولهایمان را ذخیره میکنیم و یادمان میرود که کارگر ایرانی منتظر خرید ما است و فراموش میکنیم که مدت زیادی نیست که کفش قبلی را از دست دادهایم! وقتی اجازه واردات میدهیم بلد نیستیم کلاننگری کنیم و جنسی که در کشور نداریم را وارد کنیم نه چیزی که بهترینش را در کشورمان تولید میکنیم چون میخواهیم ویترین مغازههای خیابانهایمان را پر کنیم. تاجر هم که میشویم به جای آنکه با حوصله بیشتر، ثروتمان را در تولید انبوه کالای مرغوب ایرانی سرمایهگذاری کنیم تا سود بیشتری ببریم، سریع پولهایمان را به چینیها میدهیم که روی کشتی برای ما جنس بسازند با نام ایرانی!
پس کیفیت بالا، یک بهانه است! تا به حال، دقت کرده بودید!
تنها مصرفکنندگان باید جنس ایرانی بخرند و تولیدکنندگان، هیچ تکلیفی ندارند؟
برای پاسخ به این پرسش، کمی واقعیتر نگاه کنیم. به جای آن که مردم ایران را به دو دسته مصرف کننده و تولید کننده، تقسیم کنیم بهتر است بگوییم همه ما گاهی تولیدکننده هستیم و گاهی مصرف کننده. کدام تولیدکننده است که مصرف دیگری نداشته باشد؟ پس حتی اگر ما تولید کننده هم نباشیم حتما همه ما مصرف کننده هستیم. با این ویرایش نگاه، باید این گونه پرسید که چرا ما مصرف کنندهها زمانی که میخواهیم جنسی را برای هموطنمان تولید کنیم، از کارمان میدزدیم؟ قرار نیست شعار کالای ایرانی بدهیم و هموطن تولید کننده ما که خودش مصرف کننده هم هست، با هر کیفیتی که خواست، جنس تولید کند؟ چرا کلاه دیگران را برمیداریم و روی سرخودمان میگذاریم؟! وقتی کارگر و کارفرما و سرمایهگذار، به جای این که کالای خوب تولید کند به فکر پول درآوردن است چون میداند مردم مجبور هستند همین جنس را بخرند، در واقع شأن خود و هموطنانش را در همین حد میداند. او میخواهد بگوید ما مردمی هستیم که لیاقت نداریم جنس خوب تولید کنیم و جنس خوب بخریم! با این معضل فرهنگی که ما ایرانیها داریم باید هم وقتی شعار «ایرانی کالای ایرانی بخر» را میشنویم خودمان را مسخره کنیم! برای این که این شعار به ما نمیگوید ایرانی، جنس آشغال بخر! میگوید جنس خوب تولید کن و بخر!
نتیجه:
1. کشور ما ایران، ظرفیت تولید بسیاری از کالای مورد نیاز را دارد و در این زمینه باید سرمایه گذاری کنیم و وابسته کشورهای دیگر نباشیم. خرید کالای مشابه و موجود داخلی از خارج، یک حرام اقتصادی است.
2. لازم نیست همه کالاها را خودمان تولید کنیم و میتوان بخشی از محصولاتی که تولید آن در کشور، توجیه اقتصادی ندارد، به شرط آن که صادرات خوبی داشته باشیم، وارد کنیم. واردات بیرویه و بدون صادرات، به تاراج بردن سرمایه کشور است.
3. نیازهای کشورمان را باید مدیریت کنیم و به سوی آفرینش و تقویت نیازهای بومی و حذف و تقلیل نیازهای غیر بومی و کاذب باشیم. خرید کاذب هم نوعی اسراف است.
4. کیفیت خوب کالا را به توقع عمومی جامعه تبدیل کنیم تا از سوء استفاده تولید کننده داخلی و وارد کننده خارجی، پیشگیری کنیم. کمفروشی و تقلب، جرمی نابخشودنی و منکری است که در قرآن از آن نهی شده است.
5. شعار و رفتار و اندیشه ما این باشد که ما و هموطنانمان، شأن و لیاقت بهترینها را داریم و تا زمانی که فرزندان و کارگران و کارخانهها و سرمایهداران و مصرفکنندگانمان، به گردش مالی داخلی نیاز دارند پولهایمان را به قیمت بیکاری و اعتیاد و دزدی و ناامنی به دیگر ملتها نبخشیم.
6. آن قدر کالای ایرانی با کیفت و مرغوب بسازیم و بخریم و مصرف کنیم که مردم جهان، مشتری کالای ما باشد و درآمد کشور ما نه نفت که تولید و صادرات و مالیات باشد.
7. برخی کالاها شاید اقتصادی و مالی نباشند اما فرهنگ غلط ما باعث هدردادن پولهای کشور شده است. آیا بهتر نیست تا جایجای کشور زیبایمان را ندیدهایم و فرصت مهماننوازی را برای هموطنان، ایجاد نکردیم، به سفرهای خارجی نرویم و به جای آن، مردم جهان به ویژه مسلمانان را میهمان کشورمان کنیم؟
والسلام
حامد عبداللهی