تلاش ناکام آل سعود برای جهانگیر شدن وهابیت
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، زمانی که خیزشهای منطقهای غرب آسیا آغاز شد، اخبار گوناگونی نیز از ورود گروههای منصوب به سلفیگری به این کشورها به گوش رسید. همزمان در سوریه، لبنان و عراق گروههای وهابی تکفیری وارد خاک این کشورها شدند و به اصطلاح شروع به دعوت مذهبی خویش کردند.
دعوت مذهبی آنها یا پذیرش سلفیگری و خط مشی این گروهها بود یا قبول مرگ. حتی مسیحیان و سایر اقلیتهای مذهبی نیز از این دعوت در امان نماندند. در حالی که پیامبر اقلیتهای دینی را جزو موحدان شمرده بود، این گروهها به غارت اموال، بیرون کردن مسیحیان از منطقه و حتی کشتار آنها دست زدند.
سلفیگری تکفیری به طور معمول در برخورد با اهداف خود خشونت بسیاری را از خودش نشان میدهد. خشونتی که گاه در حد افراط بروز میکند و چنین به نظر میرسد که تکفیریها به عمد فیلمهای مستندی را از صحنههای فجیع قتلهایشان تهیه میکنند تا رعب و وحشت را میان مردم بیشتر کنند. در حال حاضر حجم زیادی از فضای مجازی را فیلمهای مستند این گروهها اشغال کرده است. قاتلان در حالی که صورتهایشان را پوشاندهاند، با اره برقی، ساطور یا شمشیر سر قربانیان را از تن جدا و اعضا و جوارحشان را قطعه قطعه میکنند یا در حالی که هنوز نیمهجان هستند، قلبشان را از سینه بیرون میآورند و به دندان میکشند. این فیلمها به طور معمول با ابراز تاسف جوامع بینالمللی روبهرو میشود و همواره با موجی از هیاهوی رسانههای غربی برای تعمیم آن به مجموعه اسلام و حرکتهای اسلامگرایانه توام است. در کمترین شکل تحلیل این کشتارها، معمولا کارشناسان رسانهای غرب و بعضی از کشورهای عربی از آنها به عنوان تسویه حسابهای مذهبی بین اهل سنت و شیعیان یاد میکنند.
و به این ترتیب تصویر وارونهای که به جهان مخابره میشود، نه تنها اسلامهراسی را به دنبال دارد بلکه آتش خشونت نفاق و برادرکشی را در بین جوامع اسلامی گسترش میدهد.
گونهشناسی سلفیگری
گروههای مختلف سلفیها عقاید متفاوتی دارند که همین عقاید آنها را از یکدیگر جدا میکند.
پیش از این که به بررسی گونههای وهابیت حاضر در منطقه بپردازیم، بهتر است کمی به تفاوت گونههای مدعی سلفیگری بپردازیم.
یکی از ریشههای تفاوت سلفیها، اختلافهایی است که در برخی از مبانی میان آنها وجود دارد. این اختلافها ناشی از میزان پایبندی و توجه هر کدام از این گروهها به مبانی عام سلفیگری است. به عنوان مثال وهابیان، بر حدیث به عنوان منبع معرفتی بسیار تاکید دارند، در حالی که اهل قرآن توجه چندانی به حدیث نداشته و به طور مستقیم به کتاب مراجعه میکنند؛ یا در حالی که وهابیان به شدت با تصوف مخالفند، مکتب دیوبند به دو اصل طریقت و شریعت پایبند است.
سیاست یکی دیگر موضوعات مورد اختلاف میان سلفیان است، مسایلی مانند حد و مرز حضور در سیاست، چگونگی تعامل با دولت، موضعگیری در برابر مخالفان در میان سایر مذاهب یا غیرمسلمانان از جمله این مسائل است. به عنوان مثال در حالی که برخی از سلفیها تا هنگامی که حاکم اسلامی به طور رسمی اظهار کفر نکرده باشد، تمکین از حاکم را لازم میدانند، برخی دیگر معتقد به مبارزه با حاکم ظالم هستند. به عنوان مثال شاخه سید قطب از جریان اخوانالمسلمین، همه کشورهای اسلامی را جامعه جاهلی ذکر میکنند و وظیفه همگان را جهاد در برابر آنها میدانند اما گرایش «جامیه»وهابیان به طور کامل از دولت فرمانبرداری میکند.
گاهی در پاکستان دو جریان از نظر عقیده و حتی مواضع سیاسی با هم تفاوتی ندارند اما از نظر روش رسیدن به هدف با یکدیگر تفاوت دارند. به عنوان مثال «جمعیت العلمای اسلام» که پیرو مکتب دیوبند است، برای پیشبرد هدفهای خود از روش دیپلماتیک استفاده میکند اما گروهی دیگر مانند «سپاه صحابه» با همان نگرشهای اعتقادی روش ترور و خشن را برای پیشبرد هدفهای خود به کار میگیرد. یا در حالی که جریانهای نوگرای وهابی برای پیشبرد هدفهای خود از روشهای تبلیغی استفاده میکنند، جریان افراطی وهابی، روش خشونتآمیز و حتی کمک به دیگر گروههای خشونت را در پیش گرفته است.
با توجه به آن چه گفته شد، میتوان گونههای سلفیگری را به سلفیگری تکفیری، سلفیگری جهادی، سلفیگری تبلیغی و سلفیگری سیاسی تقسیم کرد.
با این حال به دلیل تبلیغات فراوان و از جمله دلایلی که پیشتر گفته شد، به همه این جریانات عنوان سلفیگری دادهاند.
برخی دیگر از پژوهشگران هم به ناچار سلفیه را در جهان اسلام، با توجه به مبانی اعتقادی، روشهای عمل و نگرشهای سیاسی تقسیمبندی میکنند.
البته تقسیمبندی دیگری نیز، بر اساس ژئوپلتیک سلفیت وجود دارد که سلفیان را بر اساس مناطقی که از آن برخاستهاند، تقسیمبندی میکند. این تقسیمبندی شامل سلفیه وهابی تکفیری در شبهجزیره عربستان، سلفیه در شبه قاره هند و سلفیه در شمال آفریقا میشود.
وهابیت تکفیری عربستان که پیشتر درباره آن گفته شد و با آرا و افکار محمدبن عبدالوهاب منتشر شد، از طرف اهل سنت مورد نقد و بررسی قرار گرفته و اکثریت اهل سنت، این آرا را برگرفته از امام احمد حنبل که در واقع از سلفیهای نخستین بوده است، نمیدانند، بلکه عنوان میدارند که افکار وهابیت اجتهادات ابن تیمیه است و هیچ یک از سلف حقیقی به این اجتهادات اعتقادی نداشته و آن را ذکرمیکنند، از مصادیق شرک نمیدانستهاند.
سلفیهای که در این تقسیمبندی در شبه قاره هند ظهور کرده، برگرفته از اندیشههای شاه ولیالله دهلوی و متاثر از افکار ابن تیمیه میباشد.
از آغاز دعوت فرقه وهابیت، تلاش زیادی شد تا این فرقه جهانگیر شود، اما با وجود همه فشارها، تهدیدها و در مقابل مزایایی که عبدالعزیز برای پیروان وهابیت ایجاد کرده بود، نتیجه کافی عاید نمیشد و مردم به اعتقادات آنها گردن نمیگذاشتند. پس از این که آل سعود حجاز را تصرف کرد، چه در نوبت اول که با حمله محمدعلی پاشا از تصرفشان خارج شد و چه در نوبت دوم که حکومتشان تاکنون بر آن ادامه یافته است، وهابیان شروع به تبلیغات در ایام حج کردند. زمانی که مردم برای انجام فریضه حج و زیارت مرقد مطهر پیامبر (ص) از نواحی مختلف جهان میآمدند، شرایط آن فضای روحانی خود به خود به گونهای بود که ذهنها آماده پذیرش تعالیمی بود که به ظاهر توحید محض میآمد. بنابراین آنها به نشر وهابیت پرداختند از همین جا بود که فرقه وهابیت به چند نقطه از جهان نفوذ کرد. اگرچه که با همه جدیت و کوششی که وهابیها انجام دادند، آنها هرگز همانند یکی از مذاهب اربعه یا حتی نزدیک به آن هم آنطور که تصور میشد، مورد قبول مردم قرار نگرفتند.
یکی از نخستین نقاطی که وهابیت به آن جا نفوذ کرد سرزمین هند بود. هند مرکز استیلای انگلستان، در هیچ دورهای از تاریخ، به دلیل تعدد مذاهب مختلف، نتوانسته به وحدت مذهبی برسد و طبیعی بود که هر آیین جدیدی از سوی عدهای مورد اعتنا و از طرف عدهای دیگر با انتقاد مواجه میشد.
در نامهای که مولوی اصغر علی هندی فیضی به شیخ حسین حلمی استنبولی نوشته چنین آمده است: «انواعی از بدعتگذاران در بلاد ما وجود دارند، از جمله وهابیان که نام جدیدشان، مجاهدیون است و دیگر مودودیان که اسم جدیدشان (جماعتی اسلامی) است و قادیانیها و اهل قرآن که فقط به قرآن ایمان دارند و به احادیث نبوی اعتقادی ندارند و بازنوشته است که وهابیها در بلاد ما مدارس و دانشکدههایی دارند، از جمله مدرسه سلم السلام در اریکوت و مدینه العلوم در شهر بولکل و مدرسه انصاریه در ولانور. همراه نامهای که ذکر شد، قطعهای از جریده یومیه چندریک وجود داشت که در آن خلاصهای از مناظره میان علمای اهل سنت و مجاهدین در شهر کالیکوت به چاپ رسیده بود و نشان میداد که از طرف فرقههای دیگر اسلامی با نفوذ وهابیت در هند مبارزه میشده است.»143
شاه ولیالله در سفری که به مکه داشت، به مدت 14 ماه نزد اساتید مکه و مدینه با افکار ابن تیمیه آشنا شد و پس از بازگشت به هند به تدریس و تالیف پرداخت. او باب اجتهاد را که از مدتها قبل بسته شده بود، گشود و تفکراتش بر این مبانی استوار بود: 1 – سلفیگری و توجه به سلف که بر اساس رد قطعی شرک با تکیه بر قرآن و حدیث و تعادل بین عبادات و عادات بر مبنای نظریه سلفیگری میباشد. 2- اجتهاد و فقه مقارن، او معتقد بود که برای مسائل مربوط به اعتقادات یا آیین و مراسم میتوان از احکام و فتوای چهار مکتب اصلی فقهی تبعیت کرد که برگرفته از تفکرات ابن تیمیه بود. شاه ولیالله به بعضی از اعمال صوفیان ایراد میگرفت و در مسئله شرک و شفاعت همچون محمدبن عبدالوهاب، توسل به پیامبران و اولیاءالله را جایز نمیدانست و نسبت به شیعیان سختگیر بود اما نسبت به اهل بیت ارادت خاصی داشت. بعد از شاه ولیالله، فرزند، نوه و داماد او به تبلیغ آیین خود پرداختند. در این بین سید احمد بارلی یا بریلوی شاگردش و شاه اسماعیل دهلوی، نوه شاه ولیالله بیش از دیگران مطرح بودند. در اسناد بریتانیا از پیروان سیداحمد بارلی با عنوان وهابی یاد شده است.
اسماعیل دهلوی، نوه شاه ولیالله نیز کسی بود که کتاب توحید محمدبن عبدالوهاب نجدی را به زبان فارسی ترجمه و به نام تقویت الایمان در هند شایع نمود.144
او سپس رسالهها و کتابهای دیگری تالیف کرد که شاگردانش مانند عبدالله غزنوی، نذیر حسین 145 دهلوی و صدیق خان بهوپالی و رشید احمد گنگوهی چیزهایی به آن افزودند. متاخرین این فرقه دو روش را اختیار کردهاند. یک فرقه به ظاهر اهل حدیث است و فرقه دوم اگرچه خود را حنفی مینامند اما در واقع در اعتقاد به این که بسیاری از علما و صالحان و اولیا را بدعتگذار و مشرک بدانند، با گروه اول شریکاند. به عبارتی آنها نیز مردمی غیر از خود را مشرک میدانند و تنها به این دلیل که در صورت اظهار عقیده خلق از آنها بیزار خواهند شد، خودشان را پشت پرده حنیفه مستور داشتهاند.
دارالعلوم دیوبند
در سال 1857 میلادی مسلمانان هند علیه انگلیسیهای استعمارگر قیام کردند که این قیام به شدت سرکوب شد. در واکنش به قیام مردم، سه گرایش در بین مسلمانان در همان سال در هند به وجود آمد که یکی از آنها تاسیس مدرسه سلفی به پیروی از شاه ولیالله و بریلوی در دیوبند به دست مولانا محمدقاسم نانوتوی بود.در ظرف 30 سال بعد از تاسیس اولین مدرسه، نزدیک به 40 مدرسه وابسته به آن بنیان گذاشته شد که همه آنها برنامه آموزشی و اساتید خود را از مدرسه دارالعلوم دیوبند اخذ کردند. لذا دیوبند مرکز جدیدی برای نشر اسلام در هند شد. بنیانگذاران دیوبند به شدت تحت تاثیر شاه ولیالله دهلوی بودند و بیشتر به کلام با رویکردی حدیثگرایانه نظر میکردند. در زمان نسل دوم اساتید دیوبند، آنها اعتباری بینالمللی یافتند و بعد از الازهر در مرتبه دوم قرار گرفتند و افرادی از جنوب آفریقا، کشورهای جنوب شرق آسیا، آسیای مرکزی، ایران و به خصوص افغانستان به دیوبند آمدند./1323/د102/س
منبع: روزنامه کیهان