خدمات متقابل سلفیها و غرب
![سلفي](/Original/1393/10/20/IMAGE635565073330405733.jpg)
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، فیلمهای گوناگونی که توسط نیروهای تکفیری هنگام کشتن قربانیان خود تهیه میشود، هدف اولیهاش ایجاد همین رعب و وحشت است.
گروه دیگری از نوسلفیها، سلفیهای جهادی هستند. نظریهپردازی درباره سلفیگری جهادی ریشه در اندیشه اندیشمندان مصری دارد. سرچشمه این نوع از سلفیگری را نخست باید در اندیشههای «سید قطب»، رهبر شاخه انقلابی «اخوانالمسلمین» مصر، جست و جو کرد. سید قطب با برشمردن مفاسد عصر حاضر، جهان امروز را جامعه جاهلی معرفی کرد. وی که متاثر از اندیشمند پاکستانی «ابوالاعلی مودودی» بود، نه تنها کشورهای غیراسلامی، بلکه کشورهای اسلامی را نیز علت اجرا نکردن قوانین اسلامی، «جوامع جاهلی» نام نهاد. او میگوید :«امروزه تمام جهان از لحاظ اصلی که خاستگاه پایهها و نظامهای زندگی مردم است، در جاهلیت به سر میبرد؛ جاهلیتی که این امکانات سرسامآور رفاهی و این ابداع برجسته مادی، هیچ چیزی از آن نمیکاهند....»153 به عقیده او : «ما امروز در جاهلیتی همانند قبل از اسلام و بلکه وحشتناکتر از آن گرفتار شدهایم؛ هر چه در پیرامون ماست، همه جاهلیت است؛ ایدهها و عقاید مردم، عادات و تقالید آنها، منابع فرهنگی آنها، هنرها و ادبیات آنها، شریعتها و قوانین آنها و حتی سهم عمدهای از آنچه که ما فرهنگ اسلامی و منابع اسلامی و فلسفه اسلامی و طرز فکر اسلامی مینامیم، همه ساخته همین جاهلیت هستند....»
وی در چنین شرایطی «جهاد» را مطرح و بیان میکند که در این شرایط مسلمان وظیفه دارد برای برپایی دین – چه با کفار و چه با حاکمان دستنشانده کشورهای اسلامی – جهاد کند. چنین رویکردی موجب شد که «اخوانالمسلمین» با تاثیرپذیری از اندیشههای سید قطب، مواضعی جهادی در برابر دولت مصر بگیرد.
گروه مصری دیگری که در ایجاد اندیشه سلفیگری جهادی تاثیر داشت، «جماعت اسلامی مصر» بود. که «عبدالسلام فرج» مانیفست جهادی آنان را نوشت. وی در سال 1979 میلادی در کتاب «الفریضه الغائبه» جهاد را به عنوان واجبی که فراموش شده است، مطرح کرد و میان گروه جهادی و جماعت اسلامی مصر، پیوندی ایجاد شد که سرانجام، به ترور «انور سادات» انجامید.
اما مسئله مهم این بود که در دیدگاههای سید قطب و عبدالسلام فرج، جنگها و اختلافهای فرقهای وجود نداشت و عامه مردم و علما به علت اختلاف عقاید مورد حمله و کشتار قرار نمیگرفتند.
انحراف در اندیشه سلفیگری جهادی هنگامی آغاز شد که این جریان در خدمت هدفهای سلفیان تکفیری قرار گرفت و سازمانهایی مانند «القاعده» و «حزبالتحریر» به جای مبارزه با کافران، وارد مبارزههای عقیدتی درون دینی شدند. این انحراف که تقریبا پس از جنگ افغانستان با شوروی سابق آغاز شد، رفته رفته، بر جنبههای فرقهگرایی خود افزود و به آلتی در دست متعصبان و گروههای تکفیری سلفی تبدیل شد. به همین علت نیز برخی، سلفیگری جهادی را شکل منحرف شده اندیشههای سید قطب میدانند. 154
دکتر «عبداللطیف هرماسی»، اندیشمند تونسی، ابعاد این انحراف را این گونه ترسیم میکند:
«سلفیگری جهادی، در فعالیتهای خود تعریف رایج میان علمای اسلام که جهان را به دو بخش اسلام و کفر تقسیم میکنند، توجهی ندارد؛ بلکه با توسعه در مفهوم شرک و کفر، گروه بزرگی از مسلمانان را نیز از دایره اسلام خارج میکند.
از سوی دیگر، آنان در عین حال، رنگی کاملا سیاسی به فعالیتهای خود میدهند و روش آنان در مبارزه، جهاد است، که برای توجیه آن ناگزیر باید حکم کفر و ارتداد را برای مخالفین خود صادر کنند.155
گروههای تروریستی در کشورهای اسلامی که بسیاری از آنها ریشه در القاعده دارند، در ردیف سلفیگری جهادی قرار میگیرند و فجیعترین جنایتها توسط گروههای وابسته به این جریان در کشورهای اسلامی انجام میشود.
به عنوان نمونه «زرقاوی» که به طور رسمی رهبری شاخه عراقی القاعده را در دست داشت، ابتدا با هدف مبارزه با اشغالگران وارد عراق شد، اما پس از چندی رسما به تهدید شیعیان و حتی اهل سنت عراق پرداخت و بسیاری از بمبگذاریها که مردم بیگناه را در کوچه و بازار به کام مرگ کشید، توسط او انجام شد. مثلهکردن و سر بریدن شیعیان از فعالیتهای این گروه است.
گروههایی مانند «الجماعه المسلحه» و «الجماعه السلفیه للدعوه و القتال» در الجزایر که کشتارهای آنان در جهان اسلام معروف است. «جماعه شباب المجاهدین» در سومالی، «جماعه جند انصارالله» در رفح و «حزب التحریر» که فعالیتی جهانی دارد، نمونههایی دیگر از سلفیگری جهادی میباشند.
البته همان طور که پیداست، میان سلفیگری تکفیری و سلفیگری جهادی، شباهتهایی وجود دارد و سلفیگری جهادی در خدمت سلفیگری تکفیری قرار گرفته است.
در کنار این دو گونه از سلفیگری، نوع دیگری هم وجود دارد که به ظاهر بیشتر در برابر سلفیگری تکفیری مطرح میشود. اما سلفیگری تبلیغی نوعی از سلفیگری است که در ظاهر محور فعالیتهای خود را تبلیغ اندیشهها و مبانی سلفیگری قرار میدهد اما در ماهیت این نوع از سلفیگری نیز تکفیر مخالفان دیده میشود. اگرچه در ظاهر نسبت به جهاد و مبارزه با مسلمانان کمتر تاکید دارد.
سلفیگری تبلیغی میکوشد تا در عصر جهانی شدن، با بهرهبرداری از فنآوریهای پیشرفته ارتباطی، گفتمان سلفیگری را جهانی سازد.
صدها سایت اینترنتی و چندین و چند شبکه ماهوارهای، مسئولیت تبلیغ دیدگاههای سلفیگری را به عهده دارند. معمولا در باب تبلیغ نیز این جریانها در دو محور فعالیت میکنند:
نخست ترویج مبانی سلفیگری که میکوشند تا معارف و مبانی خود را در قالب روشهای نوین به جهانیان عرضه کنند. مباحثی مانند: حدیثگرایی، گذشتهگرایی، ترویج مفاهیم اعتقادی تحریف شده خود مانند توحید و شرک و ایمان و کفر و ....
بخش دیگر و مهمتر از بخش اول در سلفیگری تبلیغی، القای شبهه برای تخریب عقاید مسلمانان است. به عنوان نمونه آنها در ایام محرم، نه تنها شبهههای عزاداری را مطرح میکنند که باعث تردید در مجموعه قیام امام حسین شود بلکه با به تصویر کشیدن برخی از اعمال احساسی نادرست و تحریف شده برخی از مسلمانان افراطی مانند قمهزنی تصویری مخدوش از شیعه را ارائه میکنند یا در مورد اهل سنت، طریقت که شمار فراوانی از اهل سنت به آن اعتقاد دارند، به چالش کشیده میشود.
در این میان، شبکه «جماعت تبلیغ» نیز یکی از شاخههای سلفیگری است که در بیش از صد کشور جهان شعبه دارد و سالانه دو گردهمایی بزرگ را در پاکستان و بنگلادش برگزار میکند.
ویژگی جماعت در این است که معتقد به روش «چهره به چهره» است و استفاده از فنآوری روز را تحریم میکند. این جریان در مناطقی از ایران نیز بهشدت فعال است.
اهل حدیث و اهل قرآن پاکستان نیز بیشتر در باب سلفیگری تبلیغی فعال هستند و وهابیون در عربستان کتابهای آنان را در تیراژهای انبوه چاپ میکنند. کتابهای «احسان الهی ظهیر» از جمله این کتابهاست.
علاوه بر این سه گونه، از سلفیگری سیاسی هم میتوان نام برد که شرح آن نسبت به انواع دیگر سلفیگری با دشواریهای بیشتری همراه است؛ زیرا از یک سو بسیاری از جریانهای سلفیگری، هدفهای سیاسی را در کنار هدفهای اعتقادی دنبال میکنند و از سوی دیگر غربیها به عمد هر حرکت اسلامی را که قائل به ارتباط دین با سیاست باشد، عنوان سلفیگری سیاسی میدهند. در این نگاه تعبیرهایی مانند «بنیادگرایی»156 و «اسلام سیاسی»157 نیز مترادف این مفهوم شمرده میشود.
«حزب جماعت اسلامی مودودی»، در غرب به عنوان «حزب سلفی سیاسی» شناخته میشود، در حالی که دیدگاههای سلفی به معنی مصطلح در آن دیده نمیشود.
در مجموع در تعریف سلفیگری سیاسی میتوان گفت، سلفیگری سیاسی، نوعی از سلفیگری است که با وجود داشتن هدفهای اعتقادی، بیشتر در پی هدفهای سیاسی و به دست آوردن قدرت سیاسی است. برای سلفیگری سیاسی به این معنی، میتوان نمونههای بسیاری را نام برد.
و اما دسته آخر، سلفیگری اصلاحی که از نظر مفهومی و روشی با گونههای دیگر سلفیگری متفاوت است. این نوع سلفیگری در واکنش به وضعیت اسفناک جهان اسلام و مسلمانان شکل گرفت. سلفیگری اصلاحی در پاسخ به این پرسش شکل گرفت «که چرا جهان اسلام در قرنهای گذشته و حال، به کشورهایی عقبمانده و ضعیف تبدیل شدهاند، در حالی که گذشته بسیار درخشانی داشتهاند؟»
پیروان سلفیگری اصلاحی در پاسخ به این پرسش، علتهای عقبماندگی جهان اسلام را فراموشی میراث اسلامی و عمل نکردن به تعالیم اسلام بیان کردهاند. هدف اولیه این گروه، نه ایجاد اختلاف و دامن زدن به فرقهگرایی، بلکه نزدیکی و همگرایی جهان اسلام بود، از این رو، به این گروه «مصلحین» نیز گفته میشود. پس مراد این گروه از سلف، نه بازگشت به مواضع و کارهای صحابه و تابعین است؛ بلکه بازگشت به اصول و فرامین اسلام که در کتاب و سنت آمده و در عین حال توجه به شرایط زمانی و مکان و استفاده از عقلانیت است.
به عنوان نمونه، علامه اقبال خود یکی از اندیشمندانی است که فلسفهای با نام «فلسفه خودی» را بنیان گذاشت و در آن بازگشت به اصول اسلامی و ترک غربگرایی را به مسملانان توصیه کرد.158 «سید جمالالدین اسدآبادی» نیز سفرهای مختلفی به کشورهای مختلف اسلامی با مذاهب گوناگون انجام داد تا اختلافها را فراموش و در برابر استعمار، یکپارچه و متحد عمل کنند. شاگرد وی«محمد عبده» نیز روش اصلاحی را برای هدایت جامعه اسلامی و همبستگی آن در پیش گرفت. وی درباره تکفیر مسلمانان بر این عقیده بود که اگر صد احتمال بر کفر مسلمانی باشد و در طرف مقابل تنها یک احتمال بر ایمان وی باشد، نباید وی را رمی به کفر نمود.159
«شیخ محمود شلتوت» نیز مذهب شیعه در الازهر به رسمیت شناخت و جواز پیروی اهل سنت را از مذهب شیعه اعلام کرد. همه این مصلحان، نه تنها مانند سلفیگری نو، مسلمانان را به فرقهگرایی و برادرکشی تشویق نکردهاند، بلکه کوشیدند، دردهای آنان را درمان کرده و در برابردشمن مشترک؛ یعنی «استعمار» آنها را متحدکنند.
بیتردید معنی و مفهوم واقعی سلفیگری ـ که به غلط به جریانهای تکفیری و فرقهگرا گفته میشود ـ همین نوع از سلفیگری است.
نتیجه این که تاریخ نشان میدهد، جنگ بین نیروهای به اصطلاح جهادی با مذاهب اسلامی، یک جنگ مذهبی نیست. جنگی است که برای تامین منافع حامیان قدرتمند صورت میگیرد.
عربستان هرگز نمیتواند امیدوار باشد که در فهرست نژادهای باهوش و نیرومندی که غربیها بر اساس نظریه داروینیسم اجتماعی ترسیم کردهاند، قرار بگیرند. از نظر آنها کشورهای غربی به عنوان جوامع قویتر حق دارند که بر جوامع فروتر از خود مسلط شوند.
در قرن 16 میلادی پرتغالیها، هلندیها و اسپانیا جوامع فروتر را میبلعیدند. با ورود انگلستان، فرانسه، روسیه، ایتالیا، آلمان و در نهایت آمریکا در قرن کنونی به این فهرست، اکنون جوامع برتر استعماری به طور کامل مشخص شدهاند. بنابراین تنها سیاستی که آنها را از خورده شدن نجات میدهد، کمک به صیاد است. در طول 100سال گذشته، از زمانی که آل سعود وارد عرصه نظام سیاسی جهان شد، سیاست آنها همین بوده است، آنها نخست برای تامین منافع انگلستان جنگیدند و سپس با تغییر موضع به سوی آمریکا گرایش پیدا کردند. هرچند که باید گفت، همان طور که از گفتههای هیلاری کلینتون پیداست، این همپیمانی سرانجام خوشی برای عربستان هم نخواهد داشت.
فصل چهاردهم نفعی که غرب از افراطیها میبرد
پس از یازدهم سپتامبر بوش یک استراتژی را برای جهان مطرح کرد که به دکترین بوش مشهور شد، اولین نکته در این استراتژی این بود که: آمریکا بین تروریستها و ملتهایی که آنها را پناه میدهند، هیچ تفاوتی قائل نمیشود و هردو را به پاسخگویی وادار میکند. دوم، قبل از این که دشمن بتواند به آمریکاییها در خانه حمله کند، آمریکا به آنها در خارج و در پناهگاههایشان حمله میکند، سوم، قبل از این که تهدیدات جامه عمل بپوشد با آنها برخورد میکند و چهارم آزادی و امید را بسط و به عنوان جایگزینی برای ایدئولوژی دشمن که سرکوب و ترس است، به این کشورها بدهد.
زمانی جرج بوش گفته بود که آزادی در کشور ما به شدت بستگی به موفقیت ما در انتقال آزادی به کشورهای دیگر دارد اما ورود آمریکا و متحدان غربی به کشورهای منطقه نیازمند فقدان آزادی و لزوما وجود ناامنی و تروریسم بود.160
از همین روست که برای چندین دهه آمریکا تلاش کرده است تا به جریانات مخالف خود – از هر نوعی – عنوان تروریست بدهد. در کشورهای اسلامی این تروریست با عنوان سلفیگری مطرح میشود تا مفهوم جامعتری را به خود بگیرد تا هم زمینه برای تهاجم نظامی فراهم شود و هم با فراهم کردن زمینههای اسلامهراسی، کشورهای اسلامی را تحت فشار بگذارند. از طرفی جریانات افراطی وابسته نیز میکوشند تا همنوا با غرب و در تکمیل پروژه اسلامهراسی خودشان را سلفی بنامند و از آن جا که معیار درستی برای تفکیک این گروهها وجود ندارد همه جریانات مخالف غرب همسو با هم فرض میشوند. همسو با این پروژه، جریانهای افراطی نیز با ترسیم دشمنی مشترک به نام شیعه میکوشند تا اختلافهای بنیادین خود را با سایر جریانهای اسلامی بپوشانند. در حالی که واقعیت این است که، این جریانها در اصل مخالف هر دو مذهب شیعه و سنی هستند. وجود موارد بسیاری از کشتار عالمان دینی سنی توسط گروههای نوسلفی موید همین مسئله است.
شیخ نامرئی و لانه زنبور
هسته اولیه داعش به سال 2004 و زمان الزرقاوی برمیگردد. «ابومصعب الزرقاوی» اردنیالاصل بود و سابقه حضور در افغانستان و نبرد با نیروهای شوروی را هم داشت. او پس از حمله آمریکا به عراق یک گروه نظامی به نام «جماعت توحید و جهاد» را در این کشور تشکیل داد و همان طور که طالبان از حکومتی که آنها را در افغانستان بر علیه شوروی یاری داده بود، مستقل شدند، او نیز با ایده تشکیل حکومتی تندرو اقدامات سختگیرانهای را در مناطق سنینشین به امید تشکیل دولتی جدید، انجام داد. کشتار غیرنظامیان موجب اختلاف میان گروههای شورشی سنی و القاعده شد اما او با تشکیل «شورای مجاهدین» که اعضای آن را نیروهای شورشی و القاعده تشکیل میدادند، توانست اختلافات را حل کند.
کمی بعد نام الزرقاوی به عنوان امیر القاعده عراق شنیده شد. از سال 2006 بود که همه جهادیهای عراق تکفیری شدند و اگر کسی اعتقادی به گرایش تند آنها -که امیر القاعده اصرار داشت آن را گرایش سنی بداند- نداشت، کافر خوانده میشد.
اندکی بعد وقتی پیام صوتی او به گوش رهبران اصلی القاعده که در پاکستان به سر میبردند، رسید، آنها تصمیم گرفتند تا اعلام کنند که القاعده الزرقاوی عراق نسبتی با القاعده اصلی ندارد. مرد اردنی تصمیم گرفته بود تا شهرهای رمادی، فلوجه و بعقوبه را از حکومت مرکزی جدا کند. اما پیش از این که آنها در منطقه به طور کامل مستقر شوند، سربازان ارتش آمریکا در چند نوبت سه شهر را بمباران کردند و جسد امیرالقاعده عراق را روی دست نیروهایش گذاشتند. بعد از مرگ الزرقاوی، شورای مجاهدین، «ابوحمزه المهاجر» را به ریاست گروه انتخاب کرد./1323/د102/س
منبع: روزنامه کیهان