حوزه زمینه کرسیهای نظریهپردازی و آزاد اندیشی را در جامعه علمی فراهم کند
چهرهاش خسته اما امیدوار بود؛ اهل دغدغه و تلاش و تکاپو؛ شاید این جملات را بتوان جان کلام ایشان دانست: «روحانی طبیب است؛ روحانی نباید مثل آدمهای اداری ساعت بزند؛ مردم ساعت نگذاشتهاند که مثلاً هشت صبح تا دو بعد از ظهر مریض شوند. وقتی پشت در خانه روحانی میروید باید در خانه او باز باشد. حتی ما در منش بزرگان و مراجع خودمان داریم که به عیادت افراد و بازاریها میرفتند، به محله سر میزدند و حتی پیامبر ما کسی که خاکروبه بر سرش میریخت، به دیدارش میرفت. این منشها از بین رفته ما با تلویزیون میخواهیم مردم را درست کنیم، نمیشود!»
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، دیدار با حجت الاسلام و المسلمین لاجوردی به عنوان یکی از دوستان و همراهان نزدیک مرحوم استاد علی صفایی حائری و نیز به عنوان کسی که در مدیریت موسسه لیه القدر سالهاست وظیفه نشر آثار و برگزاری برنامههای مختلف فرهنگی و علمی در راستای بازشناسی شخصیت و سیره و تألیفات آن عالم بزرگوار را برعهده دارد، فرصت مغتنمی بود تا ضمن یادکردی از آن فاضل برجسته، تحلیلی از ادوار مختلف سیر تطور اندیشه و آثار ایشان داشته باشیم و نیز با فضایی که ایشان با آن روبرو بوده آشناتر شویم.
در بخش اول این گفتوگو مباحث مختلفی را در خصوص شخصیت و سیره استاد صفایی و نیز فعالیتهایی که موسسه لیله القدر در راستای نشر معارف اسلامی خاصه در حوزه تألیفات و منویات ایشان به انجام رسانده است یادآور شدیم؛ در بخش دوم، ادامهای بر آن موضوعات و چند نکته دیگر را پی میگیریم.
جا دارد از جناب آقای لاجوردی بابت همراهی صمیمانه و تواضع و محبتی که با سرویس اندیشه خبرگزاری رسا در انجام این دیدار و گفتوگو داشتند، سپاسگزاری نماییم.
رسا ـ جناب استاد لاجوردی! در باب حوزه علمیه و موسساتی که در حال فعالیت در راستای نشر اندیشههای مرحوم صفایی هستند نکاتی را فرمودید. باید گفت این اتفاق واقعاً خجسته و مبارک است.
بله؛ همین طور است. ایده پدید آمدن یک حوزه علیمه دیگر آنهم در فضای مشرب عرفانی و تلاشهای انسان ساز مرحوم صفایی، خیلی منحصر به فرد و بهجت آفرین است؛ زیرا حضرت استاد متعلق به حوزه بودند؛ چرا که تمام زمینهها و افقها و آینده نگریهای انسان ساز از دل حوزه و منابع دینی ما بیرون آمده است. حیف و هزاران حیف که اینها بماند و نتواند در فضای حوزوی و در جهت پرورش نیروهایی که بر همین مبنا رشد کنند و این افکار به وسیله آنها منتشر شوند و در افراد متنوعی که اینها بتوانند بازوان فکری این اندیشه باشند، اشاعه یابند.
از برکت خلوص حضور شما جا دارد که من خدمت عزیزان عرض کنم که حس استقلال ما میگوید آنهایی که ایران دوست هستند، باید انقلاب را دوست داشته باشند؛ آنهایی که انقلاب دوست هستند، باید شیعه را دوست داشته باشند و همه اینها میتواند سبب پیوند ما باشد و نه تفرقه و جداییمان.
رسا ـ در واقع همین نکته هم سبب وحدت و استحکام ملی ما شده است.
بله؛ اندیشه شیعی و علوی است که مملکت و دیانت ما را حفظ کرده است. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، باید این انقلاب را حفظ کنیم؛ زیرا این انقلاب، استقلال و دیانت و غرور ما را حفظ کرده است. مادر این انقلاب، حوزه است؛ ریشه این انقلاب حوزه است. انقلاب و استقلال این مملکت ثمره این درخت است. آنهایی که بیتوجهی به حوزه میکنند، خواسته و ناخواسته استقلال مملکت را خدشهدار میکنند؛ غنای مملکت و دیانت مملکت را خدشهدار میکنند.
حوزه اگر قوی باشد، باید حضور مفید داشته باشد و اگر این حضور مفید رخ دهد، خیلی از مشکلات حل میشود. شاید بگوییم مشکل امروز ما اقتصادی و اجتماعی است که هست، ولی من معتقدم اگر یک روحانیت قوی و به روز داشته باشیم، مردم را به صحنه میآورد.
ما هر چه داریم از همان روحانیونی است که مردمی هستند. حرف دل مردم را دارند. پس اگر ما میگوییم میخواهیم حوزه علمیه درست شود، یعنی ما کاری کنیم انشالله روحانیونی تربیت کنیم که هم از جهت اندیشه قوی باشند و هم ادبیات انسان امروز را بدانند و جلودار امام زمانشان باشند و کسانی باشند که حرفی برای نسل امروز داشته باشند.
ببینید وقتی ما میگوییم روحانیت، یعنی کسی که مبلغ قرآن ناطق باشند؛ پس باید قرآن امروز را بفهمد؛ یعنی بتواند رزق قلب و ذهن و احساسات را از دل قرآن فراهم آورد. هنر آنچنان که باید و شاید در حوزه ما نیست؛ در حالی که باید به شکل درست و اصولیاش باشد.
یکی از تعابیری که حضرت استاد بارها داشتند، این بود که ما در یک دوره با منطق و فلسفه و در یک دوره با روایات آمدیم و خواستیم کاری برای مخاطبمان و عموم مردم بکنیم؛ اما امروز باید با لسان ادبی و هنری حرفمان را بزنیم. چون انسان امروز خسته است و باید از ناخودآگاهش وارد شد و هنر از ناخودآگاهش وارد میشود. حوزه ما نسبت به هنر، بیگانه است. جلودار هنر نیست.
داشتن چند موسسه که انیمیشن تاریخ اسلام را بسازند، کافی نیست. این کارهای صرف، بینش هنری نمیآورد. خوب است و مبارک است؛ اما کافی نیست. باید صدا و سیما که وامدار حوزه است، در این مسیر حرکت کند. باید حوزه ما بتواند داستان نویسی در سطح کشور را در مسیر نشر معارف اسلامی جلوداری کند.
هنر ما چقدر دارد بیگانه میشود از لحاظ دینی؛ چرا که ما آن را تقویت نکردهایم. اشعار ما چقدر دارد سطحی میشود. حوزه باید از جهت هنری و پرورش نسل هنری مهذب و دیندار بجوشد. فراموش نکنیم که علمای بزرگ ما شاعر و عارف و هنرمند بودند.
رسا ـ حاج آقای لاجوردی قبلا اشاره کردید که در موسسه لیله القدر هم آثار را چه در قالب کتاب و چه در قالب نرم افزار و... و هم منش استاد و سیره و سلوک استاد که خیلی مهم است و گم شدهی امروز ماست را نشر میدهید. حقیقت این است که امروزه ما کتابهای خوب داریم، اما طبیب دوار که در خانهاش برویم و او به سراغ ما بیاید نداریم. فرمودید که در این راستا برنامههای اردویی هم تدارک میبینید. بفرمایید که مشخصاً برای انعکاس این منش، برای احیای این منش و برای زنده نگه داشتن این منش چه کارهایی انجام دادید و چه برنامههایی میشود انجام داد؟
من یکبار خدمت عزیزان و بزرگان رسیدم که شما مشکلتان با آقای صفایی چیست؟ گفتند چه معنایی دارد که ایشان در خانهاش را باز گذاشته است؟! روش ایشان غیر روش ماست. هر کس میآید آنجا، از بازاری و عطار و بقال تا ضد انقلاب و صوفی و... میآیند و مینشینند، میروند بیرون اهانت میکنند؛ اینها دوستان آقای صفایی به شمار میآیند و این درست نیست.
من یادم است خدمت ایشان رسیدم؛ بعد از نمازشان بود؛ موضوع را خدمتشان عرض کردم، ایشان نشست روی دو زانو و گفت آقایان در خانهشان را بستند که من مجبور هستم باز نگه دارم. مردم گرفتار هستند؛ روحانی حمامی است، روحانی طبیب است، روحانی نباید مثل آدمهای اداری ساعت بزند؛ مردم ساعت نگذاشتهاند که مثلاً هشت صبح تا دو بعد از ظهر مریض شوند.
وقتی پشت در خانه روحانی میروید باید در خانه او باز باشد. حتی ما در منش بزرگان و مراجع خودمان داریم که به عیادت افراد و بازاریها میرفتند، به محله سر میزدند و حتی پیامبر ما کسی که خاکروبه بر سرش میریخت، به دیدارش میرفت. این منشها از بین رفته ما با تلویزیون میخواهیم مردم را درست کنیم، نمیشود!
مردم میخواهند مرجع خود را ببیند ولی وقتی میآید با آقازاده باید برخورد کند و ساعت باید بزند. من به یکی از آقایان گفتم چایی بدید به این مردم خستگیشان برود، دست مرجعش را ببوسد یک روایت گوش کند از مرجع خودش. چرا فاصله انداختید؟ آقا مریض هستند؟ آقا نمیتوانند؟ پس تکلیف ندارند؛ پس رساله هم ندهند، بگذارند دیگران کار انجام دهند.
اصلاً موسسهای که ما آنجا داریم، درش باز است و شما هر کسی هستی و هر چه هستی و از هر کجا آمدی، میآیی و مینشینی و صحبت میکنی و... مردم در اینجا خستگیشان را رفع میکنند و میآیند میخوابند. گاهی کسی خسته است، از راه دور آمده، رفته حرم، رفته جمکران؛ خب بیاید اینجا خستگیاش را رفع کند؛ همین برای ما بسیار عالی و عزیز است.
مرحوم صفایی مدتی که کار تحقیقاتی داشتند، تمام طول هفته میرفتند کتابخانه؛ ولی شب چهارشنبهها میآمدند منزل. از ایشان پرسیدم، فرمودند بعضیها میروند جمکران جا ندارند، خب بیایند اینجا وضو بگیرند. خانم اعتراض میکرد که مگر اینجا مسافرخانه است؟! میفرمودند بله مسافرخانه است، من میخواهم بیایند اینجا بروند توالت و بروند دنبال کارشان، همین. این برای من با ارزش است.
اما ما چه کردهایم؟ هی موسسه درست کردهایم و موسسه هم در و پیکر دارد و قفل! نه ائمه ما اینطور نبودند. مردم میآمدند و مینشستند و... اینکه آقا امام زمان(ع) به شیخ مفید فرمودند ما کمکت میکنیم، معنیش همین است. فتوا این نیست که فقط بگوییم یجوز و لایجوز؛ بلکه یک معنایش هم گفت و گو با مردم است. چرا فقط خواص؟ چرا فقط فلان وزیر و وکیل خدمت شما برسد، نه مردم در به در. چرا فکر میکنیم که فقط با افراد متمول که وجوهات میدهند حشر و نشر داشته باشیم. دین این است؟! نه؛ دین یعنی توده مردم.
انبیاء به خاطر اینها آمدند وگرنه خوبان که خوب هستند؛ ما برای بدها آمدهایم. درب خانههایمان را بستهایم و فکر میکنیم فقط با کتاب نوشتن میتوانیم مشکلات را حل کنیم. هر چند کتاب هم باید باشد و صدا سیما هم باید باشد، اما کافی نیست. ما مشهد بودیم عرض کردم آقا الان چکار کنم؟ اوایلی بود که خیلی مسائل روشنفکری هم مطرح بود؛ ایشان گفتند دیزی خانهات را راه بیانداز و مردم را دعوت کن.
فکر نکنید مردم همهاش حرفهای فلسفی میخواهند؛ خیر! مردم خستهاند، انیس میخواهند، گرفتار هستند، گرههایشان را باز کنید. مردم بغض دارند، به دردشان گوش کنید؛ خیلی مشکلات حل میشود. این لازمهاش سعه صدر است. ما اینها را هدر دادن وقت ندانیم؛ نگوییم کسر شأنمان است، نگوییم من بنشینم با یک عطار یا دانشجو یا بقال و... صحبت کنم، شأنم پایین میآید!
گاهی ایشان میگفت من صبح تا شب یک حرف را شاید ده بار تکرار میکنم؛ خودم خسته میشوم؛ اما چاره ای ندارم؛ چرا که مخاطبم احتیاج دارد. شاید یک دبیر در روز، پنج کلاس برود و فقط یک فرمول را تکرار کند؛ چارهای ندارد؛ شاید خسته کننده است، اما لازم و واجب است.
رسا ـ حاج آقای لاجوردی کما کان شخصیت حضرت استاد صفایی محجور است. کما کان نه آنچنان که حق ایشان است، بلکه خیلی کمتر از افراد بعضاً عادی در عرصه اندیشه، کارهای ایشان دیده شده و شخصیت ایشان شناخته شده است. اول اینکه چرا کما کان این فضا وجود دارد و تا کی و بعد هم چه باید کرد تا این شخصیت، این آثار و به ویژه این منش و سلوک از این غربت بیرون بیاید؟
من از شما یک سؤال دارم؛ به نظر شما امام زمان(عج) چرا غریب است؟ آقا چرا در پرده غیبت هستند؟ این قیاس مع الفارق است؛ اما از جهتی میشود آن را گفت. چون من ضعیف هستم، من به آن ضرورت نرسیدم، من درگیر کارهای شخصی و دنیایی خودم هستم. قلههای بلند پاهای قوی میخواهد. استاد قلههای بلندی را ترسیم کرد، ما پا پیدا نکردیم. خیلی هم هنوز ضرورتش را حس نکردهایم. زمان باید بگذرد و زمانه خودش بیاید. آدمهای خودش باید بیایند. به تعبیر حضرت امام(ره) که فرمودند سربازان من در گهواره هستند، زمان باید بگذرد. بعضی حرفها کیل خودش را نشان میدهد. بعضی از حرفها سطح خودش را نشان میدهد تا مقایسه صورت بگیرد.
درباره مرحوم صفایی بگویم که مثلاً گاهی ما خیز برداشتیم که کتاب ایشان را در سطح حوزه مطرح کنیم، اما برخی مانع شدند و گفتند که ضرورتی ندارد. به راستی چرا؟ آیا ایشان با انقلاب و امام(ره) مسئله داشته است؟ آیا جامعه مدرسین ایشان را نمیپذیرند؟ مثلاً میگویند حالا چه لزومی دارد وقتی آثار شهید مطهری هست دیگری چرا؟
چرا اینگونه است؟ مگر بزرگان ما اینها نیستند؟ مگر جامعه مدرسین سال شصت و سه با ایشان جلسه نگذاشت؟ چرا خوبان ما سکوت کردهاند؟ خوب یک اندیشه، دو عامل اعتبار دارد؛ یک عامل اعتبار ذاتی خودش، یکی هم شرایط. علی(ع) را هم خانه نشین کردند. کوتاهی و ضعف من که مسئول موسسه ایشان هستم و شرایط سختی که اطراف ماست، این وضعیت را به بار میآورد. ما خواستیم بارها این اندیشه را در سطح حوزه و دانشگاه مطرح کنیم که حتی دانشگاهها بهتر از حوزه امکان دادند.
حضرت آقا فرمودند روشن فکری دینی؛ روشن فکری دینی سعه صدر میخواهد. کرسی نظریه پردازی با چه زمینهای به وجود میآید؟ با این روشی که در حوزه داریم، با این مدیریتی که در حوزه داریم؟ که اول نمره میدهند بعد حرف را گوش میدهند؟! ابتدا نمره میدهند بعد املا را تصحیح میکنند؛ با این روش؟
اصلاً اجازه میدهند کارکرد مدیران حوزه و شورای مدیریت حوزه و جامعه مدرسین حوزه بعد از سی و پنج سال انقلاب نقادی شود؟ حداقل بگذارند خوبهایش را بگوییم! قبل از این که تصحیح کنیم، نمره بیست دادیم به خودمان و نمره صفر دادهایم به دیگران! اینها مشکلات تغییر و اصلاح اندیشه است؛ اینها درد است.
درد است وقتی وضعیت حوزه و دانشگاه را به لحاظ میزان پذیرش، به لحاظ امکانات آموزشی، به لحاظ تربیت افراد در عرصههای مختلف و کارکردهای مدیریتی بررسی میکنیم و به نتایج تلخی میرسیم.
در سال ما چقدر دانشجو میگیریم؟ چند نفر در حوزه گرفتیم؟ از این تعداد، چند نفر ریزش داشتیم؟ ما روستاها و شهرهایمان از روحانی خوب خالی است. خیلی از دانشجوها و خیلی از نیروهای نخبه را با گزینشهایمان طرد کردیم و موجبات ریزش از حوزه را فراهم نمودیم.
ولی با این همه باید بگویم که حوزه قلب ما است. من حوزه را دامن مطهر اهل بیت(ع) و امام زمان(عج) میدانم. تمام بزرگان حوزه عزیزان ما هستند؛ مراجع و اعضای جامعه مدرسین عزیزان ما هستند. اینها ستونهای محکم استقلال و استغنای جامعه ما هستند. ما پشت سر عزیزان هستیم. مطالبی هم که گفتم، از سر خیرخواهی و نقد دلسوزانه و از باب توقعاتی است که به عنوان یک سرباز دارم، نه به عنوان ـ خدایی نکرده ـ یک معترض.
رسا ـ بسیار خوب در هر صورت شما که در چنین راهی تلاش و جهاد کردید، زندگی و آرمانهایتان را در این راه گذاشتید، دیگر قائدتا شما باید این حق را داشته باشید که از همین حوزه نقادی و آسیب شناسی کنید. خیلی متشکرم آقای لاجوردی فرمایشات شما هم «مبشرا» و هم «نذیرا» بود. انشالله که برنامهها در موسسه هر روز با وسعت کمی و کیفی بیشتر و بهتری ادامه پیدا کند و انشاالله در زمان موسع دیگری ما مفصل در خدمتتان باشیم و سپاسگذار که وقتتان را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید.
من هم از شما و از خبرگزاری رسا که به این مجموعههای فرهنگی و تبلیغی که در خدمت نشر معارف الهی و مکتب اهل بیت(ع) هستند توجه دارید، ممنونم.
/1327/403/ر