مایه علمی حوزه در مقابل ورود آن به سیاست و مباحث روز کم شده است/ مدرکگرایی و جذب ادارات شدن آفت حوزه امروز است
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، دیدار با حجت الاسلام و المسلمین بطحائی که از اساتید برجسته حوزه و دانشگاه و مولف و مصنف مجموعه آثار متنوعی در حوزه اندیشه و آموزههای اسلامی هست، به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید حوزه انجام گرفت که البته چند ساعت به طول انجامید و لطف سخن و تواضع ایشان و نیز دقت نظری که در مباحث مختلف داشتند، ما را به مباحث متنوع و گوناگونی در حوزه مسایل حوزوی و مباحث اجتماعی و فرهنگی کشاند.
تجربه سالهای متمادی حضور ایشان در عرصه دین و علم و توجه و تمرکز قابل توجهشان در خصوص مسایل مختلف فرهنگی و اجتماعی، باعث شد تا این گفتوگوی چند ساعته به محفلی برای طرح موضوعات دغدغهمندانه و درد دلهای بسیار خطیر و مهم این عالم عزیز گردد.
با سپاس از محضر ایشان بخش سوم این گفتوگو را که به دلیل تفصیلی و جامع بودن، مجبور شدیم عصارهای از آن را در سه قسمت تقدیم حضورتان سازیم، پیشکش مینماییم.
رسا ـ استاد! در روزهای آغازین سال تحصیلی حوزه هستیم؛ بفرمایید ارزیابی شما از وضعیت کلی حاکم بر فضای حوزوی و طلبگی و نیز به خصوص وضعیت طلاب جدیدالورود به حوزه چیست؟
حقیقت تلخ آن است که بخشی از افرادی که جدید الورود در حوزه هستند و یا میخواهند وارد شوند، انگیزه دینیشان بالا نیست و در حقیقت صد در صد برای آموختن معارف دینی و اسوه و الگو شدن برای جامعه نیستند. چه بهتر که از آمدن در حوزه صرف نظر کنند. اما اگر چنان چه برای خدا آمدند، خیلی عالی است.
و واقعا البته باید یادآوری کرد که ان مع العسر یسرا. شکی نیست که خود پیغمبر(ص) هم زحمت هایی را متحمل شدند و نتیجه گرفتند. اصلا سنت عالم این است که نابرده رنج گنج میسر نمی شود؛ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
توصیهام به کسانی که وارد حوزه میشوند این است که باید این همه رنج و زحمت و غم و غصه و محرومیت را تحمل کنند که البته تردیدی نیست که قرآن در این آیه ـ ان مع العسر یسرا فان مع العسر یسراـ تاکید میکند که مطمئن باش با زحمت به رحمت نائل میگردی.
رسا ـ حاج آقا اگر بخواهیم توجهی داشته باشیم به وضعیت آموزشی حوزه در حال حاضر که به لحاظ سطح کیفی و همچنین به جهت اینکه این سطح آموزشی و شکل آموزشی چقدر میتواند برآورد کننده نیازهای روز جامعه باشد، ارزیابی شما چیست؟
متاسفانه یک آفتی که متوجه حوزه شده است و آفت خطرناکی هم هست این است که خود آقایان هم می دانند یا کسی به فکر درمان نیست که اگر هم هست در حد حرف و صحبت است و آن مسئله مدرک گرایی است. این مسئله بسیار می تواند آسیب زا و تباه کننده باشد. مسئله مهم دیگر وحدت حوزه و دانشگاه است که بسیار مسئله جالبی است به این معنا که قبل از انقلاب در زمان فوت مرحوم بروجردی بین حوزه و دانشگاه آن قدر فاصله بود و دشمن بین این مراکز آموزشی چنان فاصله انداخته بود که هر دو یکدیگر را به حرف های نامربوطی متهم می کردند.
دانشگاه می گفت حوزه مرتجع است و حوزه هم میگفت دانشگاه بیدین است. در فوت مرحوم بروجردی یک هنری اتفاق افتاد که البته بچههای مذهبی بودند؛ یک گروهی از دانشگاه تهران برای تسلیت آمدند قم در مسجد اعظم، نمایندهشان روی پله اول منبر قرار گرفت و گفت: «به احترام آیت الله بروجردی درخواست یک دقیقه سکوت میکنم.» که این برای حوزه هم خیلی مهم بود که خوب یک قدم آشتی مآبانهای برداشته شده است.
بعد از انقلاب این قضیه یک مقدار از بین رفت و مرحوم مفتح که خودش دانشگاهی بود، قدمی گذاشت برای وحدت حوزه و دانشگاه. این وحدت حوزه و دانشگاه کار را به آنجا رساند که متأسفانه الان هم سطح آموزش دانشگاه پایین است، برای اینکه صرفا میخواست یک واحدهایی را پاس کند و یک نمرهای بگیرد، همین الان حوزه مبتلا به همین آفت شده است.
متأسفانه چه در حوزه و چه در دانشگاه، دیگر از عمق علمی خبری نیست و همه به دنبال مدرک گرایی افتاده اند تا زود جذب ادارات بشوند!
یکی از ویژگی های خوب حوزه تسلسل در درس هایش است؛ یکی از اساتید ما که خدا رحمتش کند مرحوم دکتر صدیقی که زمان مصدق وزیر کشور و استاد ما بود در دانشگاه تهران، به حوزه بها می داد و میگفت حوزه درس هایش تسلسلی ولی دانشگاه بریده بریده است.
مثلا دانشجو یک واحدی را پاس میکند ترم بعد دیگر این درس ادامه ندارد؛ ولی حوزه استمرار دارد و پیوسته یک درسی مانند ادبیات را از جامع المقدمات شروع می کند و بعد میرسد به سیوطی و مغنی و... تسلسل طلبه از نظر ادبیات باعث میشود تا بنیه پیدا کند. یا در درس اصول از معالم که نخستین کتاب اصول بود وارد میشد، پشت سرش رسائل و بعد کفایتین و وقتی میرسید به پایان درس سطح، از نظر اصولی قوی بود.
در بخش فقه ابتدا کتاب لمعتین شهید اول و ثانی بود بعد مکاسب شیخ انصاری را میخواند و وقتی میرسید به پایان مکاسب، از نظر فقهی یک بنیهای داشت و در حقیقت با این مثلث سه ضلع ادبیات و اصول و فقه وارد درس خارج میشد. یعنی خودم قادر به این روند هستم که احتیاج به این که به کتاب نگاه کنم ندارم و خودم میشوم یک صاحب نظر؛ اما امروز این طور نیست.
حوزه هم از نظر اینکه بخواهد به این معنا و با این روند، مدرنیزه شود درست نیست و سیستم آموزش حوزه همان فرمایشی که امام(ره) اشاره میکرد «فقه جواهری» باید همان روند را ادامه دهد. حالا البته احتیاج به یک سری اصلاحاتی هم دارد؛ همان طوری که حالا آموزش و پرورش سال به سال که میشود، نوآوریهایی در کتابهایش هست.
در دانشگاه هم متأسفانه جزوه واگذار به خود استاد شده است؛ حالا اگر آن استاد بنیهای داشته باشد که بتواند جزوه قابل ملاحظه تهیه کند مطلوب است و گر نه که هیچ. چون من دو بعدی هستم؛ هم حوزوی و هم دانشگاهی، میخواهم به هر دو محیط بپردازم و هر دو را نقد کنم؛ یعنی نه میخواهم نسبت به دانشگاه بیتوجهی کنم و نه به حوزه.
من استاد بازنشسته دانشگاه تهران هستم و استاد رسمی هم هستم؛ هر چند میگویم از ما دیگر گذشته است و سن ما بالا رفته است با این حال برایم کلاس گذاشتهاند؛ حق هم همین است و من اصلا مخالف بازنشستگی استاد هستم. هر چه از سن استاد بیشتر بگذرد، تجربهاش بیشتر میشود و بنیه فکری او بیشتر میشود و ما در کلاس، بنیه فکری و علمی و نظری میخواهیم؛ البته ممکن است کسانی هم بنیه جسمیشان آنطور نباشد که بتوانند تا سن پیری همچنان تدریس کنند و بازدهی داشته باشند.
به هر حال درباره بحث امکانات، البته اینطور نیست که من بگویم کلیت دارد؛ ولی با توجه به موقعیت فعلی حوزه و امکاناتی که امروز برای طلاب است، زمان ما هیچ امکاناتی نبود. شما دارالشفا را ملاحظه میکنید. پنجاه سال پیش ما در آنجا زندگی میکردیم. آنجا مدرسهای مخروبه و محروم از هر امکانی بود. هم امکانات آبی هم امکانات برقی اصلا هیچی نبود؛ صفر بود؛ ولی در عین حال، همان موقع ما مجهز و محیا بودیم برای درس و تحصیل و... .
یعنی زندگی برای ما از ساده ترین امکانات بود؛ ولی امروز همه امکانات در اختیار طلاب است. بعضی از مدارس هستند که آشپزخانه و حمام داخلی در اختیارشان است؛ ولی ما این چیزها را نداشتیم. ما روز جمعه که می شد، روز شست و شوی لباس مان بود.
خودمان می پختیم و می خریدیم و تهیه می کردیم و شست و شو داشتیم و حمام هم گذر خان بود که خزینهای بود؛ ولی امروز در مدارس حمام است و همه امکانات در اختیار طلاب است. به نظر میآید که نسبت به امکانات فعلی، آن بازدهی ایده ال نیست. بنابراین می طلبد به اینکه اگر هم بناست یک اصلاحاتی در متون درسی شود، متون درسی نباید جابه جا شود؛ ولی اصلاحات خوب است و ما یک سری اضافاتی هم در بحث اصول و فقه داریم.
الان مثلا بحث بردگی و عبودیت عبد و... خوب این بحثی است که در بسیاری از کتاب های فقهی ما هم در ارث می آید، هم در وصیت و هم در نکاح و هم در طلاق و هم در بیع و... می آید که این مسئله بسیار کوتاه است؛ دیگر لازم نیست که در این کتاب های فقهی آن قدر وقت گیر طلبه باشد. یا در اصول در بحث الفاظ یک سری بحث هایی است.
در این خصوص مقام معظم رهبری صحبتی کردند و گفتند باید این کار را بکنید و عمر طلبگی را کوتاه کنید؛ یعنی آن چیز غیر مبتلابه را باید برداشت؛ وگرنه ز گهواره تا گور دانش بجوی!
تازه می رسیم به جایی که تازه می فهمی که نمی فهمی؛ مثل بنده! بعد از پنجاه و هشت سال تازه می فهمم که نمی فهمم. اول آدم خیال می کند که خیلی چیز می فهمد، اما کم کم متوجه می شود که نه، خبری نیست! البته کار علم این است که بیاید طلسم نفهمی و جهل مطلق انسان را بشکند؛ چون انسان جاهل به دنیا آمده و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شی.
کلمه شی نکره در سیاق نفی افاده عموم می کند؛ یعنی هیچ چیز نمی فهمیدی؛ حتی غذا که غریزه ای است و ریشه در جان دارد، آن را هم نمی دانی چیست و کجاست و فقط آن گریه وسیله ای است که نشان دهی گرسنه هستی. حالا وقتی ما با جهل مطلق به دنیا می آییم، حالا این جهل مطلق را چطور می توانیم از بین ببریم و اگر وارد علم نشویم، با همان جهل از دنیا می رویم.
لذا خیلیها را می بینید که پر مدعا تشریف دارند و خودشان را خیلی بزرگ می بینند؛ ولی هنوز هم در جهل هستند. اما آنهایی که تحصیلات عالیه ای پیدا می کنند و با عرفان نشأت می گیرند، از قرآن و سنت پیامبر(ص)، می رسند به مقطعی که می گویند والله العالم حتی نمی گوید ولله اعلم؛ یعنی فقط خدا می داند.
رسا ـ استاد! می خواهم از همین فرمایش شما استفاده کنم در ادامه سوال قبلی که حوزه کنونی ما با همه امکانات و ظرفیت ها و پیشرفت های علمی که داشته و موقعیت های جدیدی که برایش اتفاق افتاده به ویژه با در نظر گرفتن نقطه عطفی مثل انقلاب اسلامی و پس از انقلاب و رویکردهای جدیدی که در حوزه بوده است؛ آیا فضلای کنونی حوزه و سیستم آموزشی کنونی حوزه با تمام ویژگی هایش از متون درسی گرفته تا شکل نخبه پروری تا نوع استفاده ای که از وقت طلاب می شود تا میزان آشنایی که طلاب با مباحث جدید پیدا می کنند آیا به اعتقاد شما حوزه امروز ما توانسته است و می تواند پاسخگوی نیازهای مختلف جامعه امروز ما در عرصه های مختلف باشد؟
در حوزه های گوناگون مثلا در حوزه اقتصاد و بانکداری ما می بیینم که گفته می شود از طرف بزرگان این سیستم ربوی که در بانک های ما است، اسلامی نیست یا در حوزه فرهنگ شاهد هستیم که در خیلی از بخش ها سؤالات و گره های جدی وجود دارد. در مباحث مختلف در فضاهای جدید ارتباطی و رسانه های جدیدی که هر روز دارد اضافه می شود و... به اعتقاد شما آیا طلبه هایی که در سیستم کنونی حوزه پرورش پیدا می کنند این پرورش و آموزش به نحوی هست که آنها را آماده ورود به عرصه جامعه و پاسخگویی به نیازهای آن بکند؟
متأسفانه یک روش گزینشی در حوزه حاکم است که سراغ نخبه های بی طرف نمی روند؛ بلکه این چیزی است که در نسل بشر همیشه بوده است که نخبه گان بی طمع و بی پیرایه، همیشه دور و کنار بوده اند؛ بنابراین ممکن است پتانسیل این سوال شما زمینه اش در حوزه باشد؛ اما متأسفانه به صورتی سیستماتیک به صورت منظم عمل نمی شود و لو اینکه یک سری تابلوهای تخصصی زده می شود؛ اما بیشتر جنبه حرف دارد و به آن صورتی که شما انتظار دارید نیست.
امروز می بینید که نیاز جامعه ما این است که برای اینکه بخواهد انقلاب خود را صادر کند، اولین چیزی که لازم و اولویت است آموزش زبان است؛ البته نسبتا کار شده و می شود، ولی مطابق انتظار و یا آن چیزی شما گفتید، متاسفانه نیست.
رسا ـ به نظر شما دلایل اصلی آن چیست؟
یکی اینکه مراکز تصمیم گیری متعدد هستند و هماهنگ نیستند و به عبارت دیگر چون هر کاری قبل از اینکه بخواهید وارد شوید، باید مورد مطالعه قرار بگیرد و بر مبنای آن مطالعات و در یک حوزه فکری متمرکز تصمیم گیری شود و در حوزه اینگونه عمل نمی شود؛ پس دچار مشکل می شویم. ما اول می گوییم تصور بعد تصدیق و اتفاقا در کتاب های ادبیاتی اول که بحث می شود، اول بحث تصور و تصدیق است. تصور قبل از تصدیق یعنی صورت بندی در ذهن.
عرب ها می گویند مصوره؛ یعنی عکس برداری شده. اول ما باید برنامه ریزی کنیم و بعد برنامه ریزی را به پایان برسانیم و عملیاتی کنیم. یکی از مشکلات مان این است که برنامه ریزهای مان متحد و منسجم و هماهنگ نیستند و آن چیزی هم که باید برای برنامه ریزی تهیه کنند در آن، از کارشناس های باتجربه استفاده نمی کنند. بنابراین هرکسی برای خودش یک برنامه ای دارد و...
ولی مهم هم این است که یک برنامه مدون از کارشناسان تهیه کنند که الان این مشکل را نه تنها در حوزه بلکه در دانشگاه و وزارت علوم هم داریم. آقایی می آید وزیر علوم می شود به خصوص در دولت قبل که این آقای دانشجو اصلا کلاس نرفته بود. وزیر علوم باید استادی باشد که حداقل بیست سال در دانشگاه استادی کرده باشد. کسی که هنوز PHD او معلوم نیست که واقعا درست صادر شده یا نشده، اصلا کلاس نرفته است و معلم نبوده است، وزیر علوم میشود؟! کار اشتباهی است و ما همین اشتباه را در حوزه داریم.
شمایی که شده اید رئیس برنامه ریزی حوزه، چه سابقه ای در برنامه ریزی دارید؟ از با سابقه ها هم چون تملق گویی نمی کنند و آدمی نیست که دروغ بگوید و کاه را کوه کند و... از آن ها هم که استفاده نمی کنید. در نتیجه این نقیصه است و این همه جا هست و در حوزه هم.
رسا ـ پس به اعتقاد شما نبودن کارشناسان واقعی در مقام تصمیم گیری و سیاست گذاری از مشکلات اصلی نظام ساختاری برنامه ریزی و اجرا در حوزه علمیع است؟
حقیقت خلاصه اش همین است.
رسا ـ و علل دیگر؟
گفت: «هزار دلیل» گفت: «یک دلیل بی پولی است» گفت «هزار دلیل نمی خواهد همان یک دلیل کافی است»!
رسا ـ حاج آقا یک اشاره ای داشتید به طلاب جدید و طلاب قدیم؛ نبود امکانات در گذشته و شرایط سختی که طلبه های گذشته با آن دست به گریبان بودند. حالا اگر حضرت عالی به عنوان کسی که جزء طلبه های درس خوانده گذشته محسوب می شوید و در عین حال در فضای کنونی هم در دانشگاه هم در حوزه بوده و هستید، اگر بخواهید مقایسه کنید بین طلبه های گذشته و طلبه های امروز، کدام دسته را با قابلیت بیشتر و موفق تر و اهل تحقیق و پژوهش بهتر می دانید؟
چون من قائل بر نسبیت هستم و کلا نسبیت یک قانون و حقیقت است، ما نمی توانیم در مورد هیچ چیز با کلیت اظهار نظر کنیم. نظام گذشته حوزه از نظر علم و اخلاق و تهذیب اسوه بود، اما متأسفانه به دلیل حاکمیت استعمار و نفوذ نامرئی سیاست استعمار بر حوزه ها، حوزه ها را نا آگاه از اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و نیازهای جامعه مدرن و مدنی نگه داشته بود. تا به جایی که می گفتند خواندن روزنامه شأن طلبه نیست و داشتن مجله شأن طلبه نیست حتی نوشتن مقاله!
همین آقای مکارم مرجع امروز، یادم هست که در سال چهل، یک روزنامه ای در تهران منتشر شد که آغاز جرقه مبارزه با حوزه بود؛ روزنامه اتحاد ملی که آخوند را به عنوان یک انسان عقب افتاده و لیسانسیه را به عنوان یک انسان مدرن معرفی می نمود، که البته ناگفته نماند لیسانس آن زمان غیر از حالا بود! لیسانس آن موقع به اندازه فوق دکترای حالا بود و دیپلم و بلکه سیکل آن زمان به اندازه لیسانس الان ارزش داشت. بگذریم.
آقای مکارم یک مقاله ای بر رد آن ها نوشت و در همین مدرسه فیضیه یک سید ترکی جلو ایشان را گرفت و می خواست درگیر شود که شما را می گویند وارد این فضاها شدید و مقاله نوشتید؛ مگر آخوند هم باید مقاله بنویسد و وارد مجله شود؟! شما ببینید که چه اختناق علمی در حوزه علیمه قم که در رأس حوزه ها قرار داشت، حاکم بود. حالا در این فضا مثلا بنده می خواهم درس دانشگاه هم بخوانم، چه مواجه ای با من خواهند داشت؟
مرحوم شهید بهشتی در همین قم رئیس دبیرستان دین و دانش بود؛ وقتی از دبیرستان می آمد بیرون، به عنوان یک اقلیت مذهبی بد نام در قم حرکت می کرد! زیرا می گفتند این آدم فرهنگی است و ذی طلبگی را رعایت نمیکند!
خب؛ علمی که در فضای بسته باشد در واقع آن کارایی لازم را ندارد و به همین جهت برای همه شگفت آور بود که آخوند وکیل یا وزیر یا رئیس جمهور شود؟! زیرا دست این ها را بسته بودند و به آنها حالی کرده بودند که آخوند باید نماز جماعتی بخواند و یک مسائلی مانند حیض و نفاس و غسل و... بگوید؛ در این محدوده باشد. بنابراین یک نقیصه ای بود برای حوزه های قدیم که از سیاست به معنای تدبیر امور آگاه باشند و در آن ورود کنند.
از اینکه چه باید کرد تا روز به روز بهتر شویم و... از این مسائل بازداشته بودند و این نقیصه ای بود. اما از نظر علمی و عملی آن حوزه اسوه است. یعنی باید بگوییم آن قسمت می چربد بر امروز.
امروز بالعکس؛ حوزه وارد فضای باز سیاسی و فرامرزی و فراملی و فرا عقیدتی شده، ولی مایه کم است. متاسفانه گفت: قربان آسیاب شوم که تا آب داشت بار نداشت و حالا که بار دارد آب ندارد.
حوزه الان وارد فضای سیاسی و تحلیل های سیاسی که بسیار عالی و خوب است و مانعی هم برایش نیست شده و دیگر خاکریزی برای استعمار نیست ولی به نظر می رسد مایه اش کم است و بار علمی و آن اسوه بودن از جهت تهذیب و تلاش های علمی کمتر به نظر می آید که باید نسبت به آن دقت کرد و تدبیری اندیشید.
رسا ـ یک بحث دیگر هم پیش میآید. بحث این است که خوب این نشأت گرفته از نظام سیاسی است. این که متولیان امر نظام بناست از طلبهها باشند و بعضاً طلبههایی هم که میخواهند وارد حوزه شوند این دیدگاه را دارند و با این دیدگاه قطعاً نمیتوان آن روند سنتی را کامل پی گرفت. با توجه به صحبتهایی که شما کردید آن خط مشی و آن به قول معروف شیرینیهایی که شغلهای رنگارنگی که مشاغل دولتی دارد باعث میشود که افراد سمت و سوی دیگری بیابند.
من به این افراد عرض میکنم که خوب تو داری این راه را بدنام میکنی. حرف ماکیاولیسم هم همین است که هدف وسیله را توجیه میکند و میگوید من ناچارم بروم.
رسا ـ اگر خود طلبهها از این حالت کمی خارج شوند شاید حل شود؛ در خیلی از شهرستانها حوزههای خیلی زیادی وجود دارد و خیلی از نخبهها به دلایلی نمیروند و ضمناً اگر بحث شهریهها و مسائل رفاهی طلاب قدری حل شود وضعیت فرق میکند.
پیامبر(ص) آمده مردم را مسلمان کند، نه اینکه سنگ بیاندازد. وقتی پیامبر(ص) به آن فرد مدعی مسلمانی سه مرتبه میگوید: باید پدرت را بکشی و قبول میکند این میماند و میخواهد مسلمان شود و معلوم است از اصحاب نون به نرخ روز نیست. زمان شاه اینطور بود که یک تیمی به نفع شاه میگفت زنده باد شاه و یکی هم میگفت زنده باد مصدق و دیگران نگاه میکردند که کدام قوی تر است. ظهر که میشد میگفت زنده باد...! پرسیدند چه کسی زنده باد؟ گفت فعلاً معلوم نیست! ما باید ببینیم این واقعاً آمده طلبه شود یا میخواهد قدبر بزند؟
رسا ـ حاج آقا تشخیص این مسئله سخت است. اینکه شما میفرمایید درست است و بهش هم اعتقاد داریم و ای کاش واقعاً میشد اگر واقعاً بخواهیم خودمان را بگذاریم جای مدیران حوزه - با تمام انتقادهایی که به سیستم حوزه وارد است- مثلاً به ما بگویند که از امسال شما بیایید یک شکل و شمایلی یک سیستمی یک روندی و جریانی از پذیریش اجرا کنید؛ شما بگویید که ما بتوانیم ابوذرهای زمان را تشخیص دهیم و حمایت کنیم. ما فرض میگیریم شما مدیریت حوزه علمیه؛ اگر بنا باشد یک راه پیشنهاد کنیم که این افراد به این طریق قابل شناسایی هستند واقعاً فکر میکنید راه عملیاتی آن چیست؟
البته یک دست صدا ندارد. آن یک دست باید انگشتان مناسب با خودش را هم داشته باشد. برای مثال من به همین آقای بوشهری امام جمعه موقت و به آقای سعیدی امام جمعه موقت در یک جلسه گفتم: آقا حداقل قم را از این بدحجابی و بی بندوباری حفظ کنید؛ گفتند نمیشود. گفتم: میشود!
یک مثالی میزنم برایتان؛ روز معلم رفتم داخل امور تربیتی دیدم دبیرها و جمعیتی نشستند تا وارد شدم دم در نشستم؛ حالا در آنجا فرماندار هست، مدیر کل هست، رئیس فرهنگ هست و... البته کسی که وارد عمل فرهنگی میشود، باید جامع باشد و اطراف قضیه را بداند و بشناسد. نگاه کردم به جایگاه، دیدم دخترهای دم بخت آرایش کرده دارند سرود میخوانند؛ به آن حضرات رؤسا که حضور داشتند گفتم: دختر شما هم اینجاست؟ پس به چه مناسبتی دختران مردم را جلوی جوانان عذب آوردید؟ گفتند حاج آقا یک اشتباهی شده دیگر تکرار نمیشود.
خب وقتی این عزم به وجود بیاید و مسئولین به درک این مسئله برسند، حتماً جلوی آن را میگیرند و ان انشگت های همراه با هم برای انجام یک امر کنار هم قرار میگیرند و کار به تحقق میرسد.
رسا ـ به نظر شما چرا عزم این کار نیست و چرا نمیخواهند؟
این را دیگر باید از خودشان بپرسید. البته قم مشکل است. سلیقهها با هم نمیخواند و ذوقها با هم نمیخواند. نفس اماره هست، شیطان هست؛ نمیگذارند! اگر بنا بود بگذارند، 124 هزار پیامبر که آمدند حتما موفق میشدند. البته هنوز هم وقتی محاسبه میکنیم از بین دنیا، الان ایران از همه جا بهتر است و آن هم به خاطر مرجعیت و ولایت فقیه است. شما بیینید مصر که من برای تحصیلات مصر بودم، مصادره شده است و لیبی هم دو دولت است و به هم ریختهاند و درگیری حاصل شدهاند. این هم از وضعیت عراق و افغانستان و پاکستان است. همه جا به هم ریخته است.
باز ایران با اینکه تمام دنیای استکبار هجمه دارد و تلاش میکند با کلک و بازی و داعش و... اذیتش کند و اینجا را نا امن کنند ولی از همه جا بهتر است. اما مسئله این است که ما می گوییم بهتر میشود و میشود وضعیت را بهتر کرد. چرا همانطور که در بیلبوردها و تبلیغاتمان می گوییم آقا چرا کمر بندت را نبستی نمیگوییم خانم حجابت را حفظ کن. شما چرا احکام اسلامی را به اندازه احکام راهنمایی و رانندگی ملاحظه نمیکنید.
در این زمینه، مأمورین و سیستم قضایی مقصر هستند. حداقل به اندازه یک راهنمایی و رانندگی مراعات کنید. تا پلیس متخلف را میبیند میگوید کمربند ببند و سرعت را بیار پایین؛ شما از خدا به اندازه یک پلیس نمیترسید؟!
امیر مومنان(ع) در جنگ صفین به ابن عباس گفت: آقا کجا نگاه میکنی؟ گفت: میخواهم نماز بخوانم.گفت: حالا؟ گفت: من برای نماز قیام کردم. امام حسین(ع) هم برای نماز قیام کرد. فرح در شیراز جشن هنر به پا کرد که زن و مرد روز روشن با هم گلاویز شوند. شما با امریکا و اروپا دارید شاخ و شانه میکشید. شما اسرائیل را دارید با داشتن دویست کلاهک اتمی برایش موضع میگیرید؛ آن وقت برای چهارتا بی حجاب نمیتوانید موضع بگیرید؟ اینکه بدتر از آن است زیرا از درون میپوساند.
جبهه را چه کسی تأمین کرد؟ جوانان متعهد و مذهبی. الان جامعه ما از درون دارد میپوسد. ولی من معتقدم میتوانیم جلوی این مفاسد را بگیریم. اینهایی که کشته شدند مگر در زندگی زیادی بودند؟ چقدر شهید دادیم؟ سال شصت و پنج از من دعوت کردند که برای کل دبیران اصفهان درس دادم. سیصد شهید آوردند که من در راهپیمایی خجالت میکشیدم. مگر اینها از جانشان سیر شده بودند؟ داغشان به دل پدر و مادر و بچههایشان ماند.
دیروز نشان میداد بچه ای عکس پدرش را گرفته بود گریه میکرد. نمیدانم چرا شل میآیند. حال اینکه تمام ملت موافق هستند برخورد مسالمت آمیز باشد نه اینکه با چوب و چماق، درست است.
در زمان پیغمبر(ص) در جنگ تبوک سه نفر تخلف کردند و نیامدند. پیامبر(ص) گفتند: این سه نفر از قلم ما افتادند و هیچ کس با اینها صحبت نکند و چهل روز گذشت و گفت: با خانواده هاشان هم نباید صحبت کنند. یکی از زنهای ایشان آمد گفت نان و آب هم به ایشان ندهیم پیامبر گفت: همبستر نشوید.
آمد در کوچه دید که همه با او قهر هستند و کسی با او حرف نمیزند و قرآن در سوره توبه میگوید: زمین به این بزرگی برای ایشان شده بود تنگ و مانند زندان. تا پس از پنجاه روز غم و غصه و شیون، آدم شدند و توبهشان قبول شد. قهر کنید. دولت بگوید ما به اینها امکانات نمیدهیم. این ممکلت قیام کرد و خون داد و جان داد به خاطر اسلام.
رسا ـ مباحث متنوعی از بحث تحول در حوزه تا علوم انسانی اسلامی سال هاست که در جامعه علمی ما مطرح است. از جانب عالیترین مقام کشور هم مطرح میشود که باید در حوزه در جنبههای مختلف تحول رخ دهد. جالب است که بحث مدیریت که حضرت عالی اشاره کردید، مقام رهبری هم چند جا تاکید کردند و گفتند که مدیریت حوزه باید یک مدیریت منسجم باشد. این یکی از نقاطی است که ایشان هم روی آن دست گذاشتند.
خودتان هم طلبه هستید و خوب می دانید که اگر مقام رهبری بخواهد در حقیقت مستقلاً زمام امور را به دست بگیرد و بگوید آنچه من می گویم، بیتها نمیپذیرند؛ در حالی که خودشان هم برنامه ای ندارند و اصل اشکال این است. ما خدایی نکرده نسبت بی ادبی به این بیتها نداشته و نداریم و برای ما عزیز و مورد احترام هستند، ولی باید قبول کنند که خود بیتها مشکل دارد. کسی که خانه خودش مشکل دارد میتواند جای دیگر را درست کند؟
راه صحیح این است که باری صیانت از اسلام عزیز، با چشم باز و فراغ خاطر، بگردیم و نقاط ضعف را در هر جا و هر که باشد بیابیم و در صدد رفعان برآییم. البته نه با هجمه و درگیری و نزاع، بلکه با مودت و محبت و به شکل اصولی.
رسا ـ خیلی ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار رسا قرار دادید و سپاسگذارم و توفیقی بود که حضرت عالی را زیارت کردیم.
من از رسا تشکر میکنم و از تلاشی که در راه نشر اخبار و آگاهی بخشی به مخاطبانش دارد و فضای خبری و اندیشهای حوزوی را زنده نگه میدارد. موفق باشید.
/1327/403/ر