تعامل و پشتیبانی متقابل نظام و حوزه از راه شناخت و درک صحیح ظرفیتهای متقابل حاصل میشود
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، توفیق درک محضر آیت الله محمدحسین احمدی فقیه یزدی استاد برجسته حوزه علمیه و بهره گیری از فرمایشات راهگشا و ارزشمند ایشان برای ما یکی از بارقههای نورانی و اتفاقات سترگی بود که حاصل شد.
ایشان در بیانات ارزشمند و پاسخهای آگاهی بخشی که به سؤالات ما داشتند، افقهای نوینی را در هر مبحث گشودند و با نصایح مرشدانهای که خطاب به طلاب علوم دینی ابراز داشتند، بابی تازه در مسیر طی طریق طلبگی علوم دینی و کسب فیض از محضر دین مبین و عالمان حقیقی را برایمان فراهم آوردند.
ضمن سپاس فراوان از معظم له که با تواضع و روحیهای پدرانه پاسخگوی سؤالات ما بودند، متن گفتوگوی سرویس اندیشه با ایشان را از نظر میگذرانیم.
رسا ـ استاد در بحث مهم و خطیر تحول در حوزه که یکی از امهات مطالبات رهبری از حوزههای علمیه و مدیریت آن بوده است نکات مهم و پردامنه ای مطرح است. این بحث سالهاست که توسط بزرگان ما مطرح شده اما آنچنان که باید و شاید به نتیجه ای نرسیده است. به نظر شما فضای علمی حوزههای علمیه ما در حال حاضر چقدر قابلیت این را دارد که تحولی که مورد نظر بزرگان است امکان اجرایی شدن پیدا کند؟
در همین راستا موضوع دیگری که کمابیش در فضای علمی حوزه مطرح شده است و همچنان هم مطرح است کرسیهای آزاد اندیشی است که کمابیش این فضا گاهی اوقات ظهور و بروز پیدا میکند و گاهی اوقات به فراموشی سپرده میشود؛ اساساً خود حضرتعالی برگزاری کرسیهای آزاد اندیشی را به لحاظ کمی و کیفی در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید.
سیر تطور و تاریخ حوزههای علمیه از قدیم الایام تا کنون اینطور بوده است که شروع به بحث درسی طلاب همیشه سمت تحقیق و پژوهش و حالت اجتهادی داشته و از همان اول برای طلاب محسوس بوده که نوع حرکت و فکرشان حتی در ادبیات هم به این صورت باشد که بایستی طوری احساس کنند که درس را عمیقانه و تحقیقی و اجتهادی پیش میبرند؛ لذا به همین صورت درس را شروع میکردند و استاد اینگونه تدریس میکرد و مباحثات عمیق و دقیق بود که هر چیزی را روی اصول جلو میرفتند؛ از همان ادبیات شروع میکردند تا کم کم میرسیدند به دورههای فقه و اصول که وقتی در فقه و اصول وارد میشدند همان بینش و فکر اولیه در اینها تقویت میشد و در مسائل فکری عمیق اصول و فقه میتوانستند اظهار نظر کنند و در مباحثات و مطالعاتشان و بخصوص تدریس استاد بر این موازین جلو میرفت.
متأسفانه الان یک مقداری از این جهت تقریباً فاصله گرفته است؛ علت این است که آن قدر کتابها و شکل درسها به صورت فرمولی شده و هر کدام یک جوری و به یک نحوی نمرهها را دریافت میکنند و تحصیلاتشان را به این صورت پیش میبرند که میتوان گفت عادتشان تغییر میکند و کرده است و با این تغییر عادت، حالت و رویکردهای تحقیق هم عوض شده است.
این بحث کپی برداری و رونویسی بدون اینکه زحمت تحقیق و تتبع را به خود بدهند در مراکز علمی ما تبدیل به معضلی شده است. افراد هر بحثی را از بحث پیشینیان و متأخرین، فقط دریافت میکنند و گاهی یک کسی یا مجموعهای که اهل تحقیقات بیشتر و تراوش بیشتری باشد که اظهار نظری داشته باشد که آنهم نوعاً نقلیات است در اقلیتاند و الان بیشتر در حوزه شاهد چنین وضعیتی هستیم.
قدیم فقها وقتی دور هم مینشستند و شب نشینیها و گفتوگوهایشان را داشتند، روی نظریه پردازی و کار عمیقی که در رابطه با هر بحثی داشتند، به شدت کار میکردند. صبح هم که برای درس میآمدند اگر چیزی از قبل دقیقاً به دستشان آمده بود خیلی برایش شکرگزاری داشتند که این مطلب جدید به دستشان آمده و الهامات الاهیه کمکشان کرده است؛ این سبک الان یک مقداری کمرنگ شده و آن طوری که آدم باید ببیند که تقویت شود، نیست و توجه کمی بهش میشود. باید طوری بشود که طلاب اهمیت بیشتری به مباحث تحقیقی و فکری بدهند.
رسا ـ این موضوع و روندی که فرمودید، در بحث تحول در حوزه یا موضوع کرسیهای نظریه پردازی کاملاً تأثیرگذار است.
بله، کرسیهای نظریه پردازی و از این قبیل مسایلها در حوزه کمابیش هست؛ ما در انجمن اصول میبینیم که دوستان همت میکنند و مواردی اجرا شده که نسبت به خودش قابل ملاحظه است. گاهی در خود حوزه بعضی مؤسسات و برنامههایی برگزار میشود که در هیمن قالب میگنجد و کارهایی خوب و مفیدی هم هست؛ مقداری این تحرک بحمدلله هست و مؤسسات مختلفی که با جدیت کار میکنند و اهمیت میدهند به مسائل نظریه پردازی هستند و تا یک حدی فرمول و حساب ظاهری کار را نظیر کار دانشگاهی الحمدلله انجام میدهند؛ اما همانطور که در قسمت اول بحث عرض کردم، کلیت کار به صورت عمیق و دقیق و به آن صورت کافی و وافی که توقع میرود متأسفانه آن اندازه رشد نکرده که بایستی توجه به آن بیشتر شود.
رسا ـ به نظر شما بزرگترین مشکلات این بحث که کرسیهای آزاد اندیشی و نظریه پردازی آن چنان که باید و شاید شاهد رشدش نیستیم و دلایل اصلی این کندی و کم کاری چیست؟
یک جهت این است که ترس و اضطراب در مجموعه اهل تحقیق وجود دارد که فکر میکنند که اگر یک مقداری بیش از این، همت روی این موضوع بگذارند، حوزه پذیرا نباشد و کلیت آن را نپذیرد و این مسأله مهمی است که اگر فضای حوزه بهتر از این پذیرا بود و این فضا را قبول میکرد احتمال زیادی داشت که وضعیت تغییر میکرد و بهتر پیش میرفت؛ الان فضای عمومی خیلی آمادگی برای پذیرش نظریات ممتاز و جدید ندارد.
رسا ـ به لحاظ آموزشی هم ممکن است دلایلی برای این کندی در مسیر کرسیهای علمی داشته باشیم؟
آموزشی هم بله؛ مؤثر است. شکل آموزش در این موضوع مدخلیت دارد. مثلاً وقتی آدم طلاب را میبیند که چنین موقعیتی را تجربه میکنند که ـ حتی استاد قابل ملاحظهای ـ وقتی از این کتابهای قدیمی میخواهد نگاه کند اصلاً حوصله نگاه کردن ندارد و شکل نوشتار و اصطلاحات را نمیداند و توجه ندارد و همه با این کتابهای جدید که نوشته شده آشنا شدهاند و مطلقاً هم به مطالب قدیمی نمیخواهند نگاه کنند و خوششان هم نمیآید و به یک نحوی موجب دردسرشان حساب میشود و زحمت آنچنانی هم برای اصول و مباحث اصلی فقه و اصول هم برایشان صرف نمیکند، باید گفت وضعیت آموزشی دچار خطا و خطر میشود و طلاب هم در این مسیر به خطا میافتند و همین مسئله هم در بحث کرسیها خیلی خلل ایجاد میکند.
رسا ـ خیلی از مخاطبین ما طلاب حوزههای علمیه در سطوح مختلف هستند؛ مهمترین آسیبهایی که متوجه طلاب حوزههای علمیه است و آفتهایی که متوجه این عزیزان است اگر بخواهید اشاره کنید به چه نکاتی توجه میدهید؟
دو مورد یا سه مورد میتوان به صورت شاخصه ذکر کرد؛ یکی اینکه شکل آموزشی و تعلیم و تعلم ما باید با وضعیت روز منطبق باشد؛ الان چون منطبق نیست اینها دچار عدم انطباق میشوند و بسیاری از این درسهایی که خواندهاند در آموزش و پرورش یا دانشگاه شکل و شمایل دیگری دارد و اینجا که میآیند خودشان را نمیتوانند درست تطبیق دهند و اینجا دچار عدم تطبیق میشوند که این مشکلی حسابی است که جلوی رویشان است.
مورد دوم این است که ما نوعاً درسها را به صورت یک روشی انجام میدهیم که میخواهیم نهایتاً آن مطلوب مدنظرمان حاصل شود؛ طلبه ممکن است که آن روزهای اولی که میآید فوری میخواهد به نتیجهای برسد که آخرالامر را دستگیرش شده باشد و غایت بحثی را میخواهد زودتر بهش برسد در حالی که تنها با خواندن و خواندن نمیتوان به جامعیت آن حقیقت علمی رسید. او میخواهد هی بخواند و بخواند به آن نتایج و غایت قضیه توجه پیدا کند در حالی که در این مسیر، تنها موضوع برایش ثقیل میشود.
این است که اگر میفهمید که این اصول یا منطقی که میخواند همه به صورت کاربردی نتیجهاش را نه فوری بلکه در طول زمان و به تناسب باز شدن افقهای فکری و وسعت اندیشه و ارتقای فهم به دست میآورد. در حالی که او زودتر میخواهد به آن بحث نزدیک شود و قیمت برایش قائل باشد و همه چیز برایش محسوستر باشد و علاوه بر این چون از سوی دیگر متأسفانه همه مسائل را نمیآیند به صورت کاربردی و نتیجه روشن برای طلاب ترسیم کنند این باعث میشود که طلاب عزیز سردرگمی پیدا کنند و فوری چون با عمق مباحث آشنا نمیشوند و بنابراین از مسیر صحیح و دستیابی به اصل بحث دور میماند و حقیقت علم از فکر و ذهنشان دور میشود.
رسا ـ استاد! این موضوع با بحث انگیزه هم ربط و نسبت دقیق و کاملی برقرار میکند.
بله همین طور است. سومین مسألهای که هست این است که انگیزههای الان تحصیل خیلی فرق دارد با انگیزههای سابق؛ سابقاً علم را برای علم اهمیت میدادند و واقعاً قیمت برای آن قائل بودند الان با انگیزههای دیگری عمل میشود. الان میخواهند مدرک بگیرند یا جهات و مسائل دیگری که خلاصه آن انگیزههای قبلی الان خیلی کم است. مثلاً آیت الله بهجت وقتی درس خواندند اصلاً انگیزههایشان چیز دیگری بوده است. آیت الله اراکی و آیت الله گلپایگانی با انگیزه دیگری تحصیل کردند و نتیجه را هم آنها گرفتند که در مبانی فقهی و سایر وجوه معرفتی و میدانهایی که در آن کار کردند، به موفقیتهای بزرگی رسیدند.
رسا ـ نکته آخری که فرمودید یعنی انگیزه خیلی مهم است. یک مقدار از بحث معرفتی و معنوی حوزه به سمت مدرک گرایی یا خدای ناکرده مباحث مادی سوق داده شده است. به نظر شما راه درمان این مشکل چیست که این بلایی است که بعضی از سطوح طلاب گرفتارش شدهاند. راهی که شما میتوانید پیشنهاد کنید که انگیزههای معنوی که سابق خیلی پر رنگتر بود دوباره بخواهد برگردد به فضای حوزه چیست و به واقع چه راهی پیش پای طلاب است؟
این مسأله عوامل گوناگونی دارد؛ یک عامل نیست؛ چندین عامل است که این عوامل همه دست به دست هم داده و به اینجا رسیده است؛ باید تمام این عوامل تغییر حسابی بکند و متأسفانه مسیر آن مسیر نیست و باید انشاء الله بزرگان حوزه و مراجع و آقایان با آن همتی که دارند کمک کنند تا در این موضوع تغییر حسابی پیدا شود و کامل و دقیق تغییر کند و الان معلوم است که مسائل مادی و اجتماعی است و موقعیتهای اجتماعی است که انگیزه ساز شده و عوامل گوناگونی هم دارد؛ آن موقع طلبه فقط میآمد برای اینکه محض رضای حضرت ولی عصر(عج) کار کند و دنبال کار خودش بود و با آن معنویت هم با استادش و محیطش روبرو میشد؛ در محیط هم مردم همینطور بهش نگاه میکردند؛ الان اما نگاه مردم، مسئولین و هم قطارهای خودش همه همینطور است که به آن دچار شده و در واقع انگیزه و راهی به تبع آن طی میشود در نگاه مردم به طلاب خیلی تأثیرگذار است.
رسا ـ پس از وقوع انقلاب اسلامی یکی از کارکردهای جدی که برای حوزه مطرح شد بحث پشتیبانی فکری و تئوریک از نظام اسلامی بود و در طی این سالها کمابیش با فراز و فرودهای مختلفی که بوده این پشتیبانی از نظام صورت گرفته است؛ به خصوص در بحث مبانی فکری نظام اسلامی و دیگری اینکه از بدنه طلاب حوزه هم در بحثهای اجرایی، از بحث قضاوت گرفته تا بسیاری از مناصب دیگر، این پشتیبانی بوده است؛ تحلیل حضرتعالی از اینکه این تعامل میان حوزه و نظام اسلامی بتواند شکل بهینه و بهتری پیدا کند چیست؟ یعنی هم حکومت اسلامی بتواند حوزه را به عنوان تکیهگاه خودش ببیند و هم حوزه بتواند نظام را پشتیبان خودش بداند. این تعامل بهترین حالتش به چه گونهای میتواند رخ دهد؟
این سئوال مهمی است برای اینکه آشنا بودن مجموعه حوزه به حوائج نظام خیلی مهم است. شناخت تشکیلات نظام و دولتی خیلی مهم است و متأسفانه این آشنایی کمتر در بین طلاب موجود است. از آن طرف تشکیلات دولتی آشنایی با اوضاع حوزه و نحوه استنباطات و توجهاتی که باید داشته باشند ندارند. به نظر ما تمام رشتههای حوزه باید رشتههایی باشد که حالت کاربردی اداری و اجتماعی را بتواند پاسخ بدهد و این امکان واقعاً هست؛ یعنی بایستی همانطور که کم کم هم حوزه دارد به این نتیجه میرسد، همانطور که ما در احکام عملی روزمره انسانها میخواهیم احکام شرعیاش را درس بگیریم و استنباط کنیم و باید در رسالهها مباحث امروزی و سایر مسائل اجتماعی و فکری هم مدنظر قرار بگیرد و همه باید به حالتی باشد که از قرآن و احادیث برگرفته شده باشد و یک حالت اجتهادی در آن باشد.
چطور آنها به متخصصین خاص هر رشته دانشگاهی مراجعه میکنند و امروز برای هر رشتهای میبینید که نیرویی از آنجا دارند و اگر یک نساجی میخواهد صورت بگیرد میگویند باید برویم فلان دانشگاهی که رشتهاش نساجی است پیدا کنیم و چند دانشجو دارند که باید از دانشجوی آن استفاده کنند و تا آن را پیدا نکنند نمیبرند این را و رشتههای دیگر هم همینطور. الان دانشگاه تربیت مدرس صد و هشتاد رشته دارد و دانشجو تربیت میکند در رشتههای گوناگون؛ ما اگر بتوانیم یک همچین رشتههایی در حوزههای خودمان برای پاسخگویی به مسائل مختلف ایجاد کنیم در این حوزه موفق خواهیم بود.
مجریان نظام هم میفهمند که این تعامل از حوزه به دست میآید که اگر فرضاً بانکها میخواهند حرفی بزنند، بورسهای معاملاتی دنیا را میخواهند تحلیل کنند باید از حوزه کمک بگیرند و وقتی میبینند که این طرف آشنایی ندارد و حوزه هم میبیند که از آنها آشنایی ندارند؛ این عدم آشنایی باعث شده است شکاف و حجابی بین این دو به وجد آید که این باید برطرف شود؛ که اگر برطرف نشود هیچ وقت آن پیشرفت حقیقی دو طرفه میان حوزه و نظام به وجود نمیآید.
اینکه مقام معظم رهبری مکرر میفرمایند که باید کرسیهای نظریه پردازی جدی گرفته شود یکیاش هم همین است که اگر این رشتههای گوناگون تأسیس بشود و هر کدام گرایشهایشان در حوزه معین بشود این زمینه برای پیشرفت حقیقی فراهم خواهد شد. این یک دید وسیعی میخواهد که همهاش هم اجتهادی جلو برود نه اینکه الان ما علوم قرآنی به این اندازه طولانی و مفصل و متنوع میتوانیم در کشور راه بیاندازیم؛ ولی خود حوزه در این فکر نباشد که این علوم قرآنی را به درستی و دقت به دانشگاهها برساند به حدی که به طور مؤثر مورد استفاده قرار بگیرد.
در هر صورت این عدم آشنایی بزرگترین مشکل و دیوار و حائلی شده است بین دو تشکیلاتی که به دلیل عدم تعامل جامع و مانع، نمیتواند بهره خودش را صحیح ببرد.
گفتوگو از: محمدرضا محقق
/1327/403/ر